Forwarded from اتاق آینده / شیرعلینیا
  
آقای وزیر! منبر نروید؛
گزارش بدهید
گویا وزیر محترم فراموش کردهاند یک مقام اجرایی هستند و باید توضیح دهند در موضوعاتی که دربارهی آنها مدام پند و اندرز منتشر میکنند، چه کردهاند؟
به «جذب حداکثری همهی علاقهمندان ایران» و «تجدیدنظر در تنگنظریهای سلیقهای و قانونی» توصیه میکنند اما در همین چند روزه، در وزارتخانهشان کتاب «نکتههای تاریخی» مرا توقیف کردهاند.
مسئله کتاب من نیست؛ اما وقتی نمیتوانید خودتان به حرفتان عمل کنید، چرا توصیه میکنید؟
آیا برای نویسندهای که ۲۶ کتاب دارد و در حوزهی تاریخ جنگ جایزهی مرجعنگاری کتاب سال دفاع مقدس و همچنین جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی را در کارنامه دارد، همین چند کلمه پاسخ مبهم (مغایر با ضوابط نشر) کفایت میکند؟
منابع مورد اشاره در یادداشتها همه منابع داخلیِ منتشرشده و اغلب از آثار سپاه است؛ یادداشتها نیز در حوزهی تخصصیام است.
کدام بخش از کتاب را مغایر ضوابط نشر تشخیص دادهاید؟
چه کسانی با چه کارنامه و تخصصی چنین نظری دادهاند؟
آیا در اینباره در وزارت ارشاد تصمیمگیری شده است یا خارج از وزارت ارشاد؟
جعفر شیرعلینیا
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia
  گزارش بدهید
گویا وزیر محترم فراموش کردهاند یک مقام اجرایی هستند و باید توضیح دهند در موضوعاتی که دربارهی آنها مدام پند و اندرز منتشر میکنند، چه کردهاند؟
به «جذب حداکثری همهی علاقهمندان ایران» و «تجدیدنظر در تنگنظریهای سلیقهای و قانونی» توصیه میکنند اما در همین چند روزه، در وزارتخانهشان کتاب «نکتههای تاریخی» مرا توقیف کردهاند.
مسئله کتاب من نیست؛ اما وقتی نمیتوانید خودتان به حرفتان عمل کنید، چرا توصیه میکنید؟
آیا برای نویسندهای که ۲۶ کتاب دارد و در حوزهی تاریخ جنگ جایزهی مرجعنگاری کتاب سال دفاع مقدس و همچنین جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی را در کارنامه دارد، همین چند کلمه پاسخ مبهم (مغایر با ضوابط نشر) کفایت میکند؟
منابع مورد اشاره در یادداشتها همه منابع داخلیِ منتشرشده و اغلب از آثار سپاه است؛ یادداشتها نیز در حوزهی تخصصیام است.
کدام بخش از کتاب را مغایر ضوابط نشر تشخیص دادهاید؟
چه کسانی با چه کارنامه و تخصصی چنین نظری دادهاند؟
آیا در اینباره در وزارت ارشاد تصمیمگیری شده است یا خارج از وزارت ارشاد؟
جعفر شیرعلینیا
https://www.group-telegram.com/jafarshiralinia
یا شانس و یا اقبال!
#داستان_سانسور_کتاب (۱)
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
شاید برای شما هم سوال شده باشد که چهطور است که فلان کتاب از فلان نویسندهی مثلاً تجزیهطلب و پانفلانیست بهراحتی از ارشاد مجوز گرفته ولی کتاب فلانی که به وطندوستی مشهور است مجوز نگرفته یا بپرسید چهطور است که فلان دفتر شعری که دهها شعر اروتیک و عبارات عریان دارد بارها منتشر شده ولی دفتر شعر یک آدم خجالتی و خودسانسورگر مثلاً همین بابا که دارد این متن را مینویسد (دفتر شعر زبانِ دزدزده)، هم در دولت رئیسی و هم در دولت پزشکیان توی ارشاد گیر کرده و نتوانسته مجوز نشر بگیرد.
با اینکه سی سال است درگیر زجر و رنج سانسور کتابهایم هستم، به شما میگویم که این سانسورها تابع هیچ دستور حکومتی نیست! شاید باور نکنید ولی واقعیت همین است. اینکه کتاب شما بتواند از زیر تیغ سانسور ارشاد جان به در ببرد و مجوز بگیرد یا نه، صرفاً به سلیقه و حسوحال شخصِ سانسورچی مربوط است وگرنه تا الان بر ما معلوم نشده که خود حکومت دستورات روشنی برای سانسور داشته باشد که اگر داشت آن را اعلام میکرد و تکلیف ما هم معلوم میشد. اگر چنین مرامنامهای از طرف حکومت اعلام میشد خب مگر ما عقلمان کم است که کتابی را که میدانیم طبق قواعد موردنظرشان قابل چاپ نیست، تالیف یا ترجمه کنیم؟
مساله این است که این افراد هستند که در این موارد تصمیم میگیرند و شانس ماست که مشخص میکند کتاب ما گیر کدام سانسورچی بیفتد!
من خودم بارها در این زمینه شگفتزده شدهام. مثلاً کتاب دوازدهبهعلاوهی یک را که به ارشاد دادم، یکدرصد هم خیال نمیکردم مجوز بگیرد ولی بدون حتی یک مورد سانسور، بلافاصله مجوزش آمد. اما کتاب دین عامیانه که خیال میکردم از نظر ارشاد بدون مشکل است، در دو دولت، مدتها درگیر سانسور شد.
مثال شگفتانگیزتری میزنم. ما در #دانشنامهی_جهان_اسلام چند مدخل دربارهی یهودیت داشتیم و قرار شد نشر کتاب مرجع آنها را یکجا بهصورت کتابی مستقل چاپ کند یعنی کتاب دربارهی یهود: بنیاسراییل، تورات، تلمود. کتاب را من آماده کردم و مقدمهای کوتاه با امضای هرسه نویسنده بر آن نوشتم و ناشر آن را برای ارشاد احمدینژاد فرستاد. مجوز کتاب منوط به حذف یک مقالهی مفصل (مقالهی فایفر) از کتاب شد. هر چه بالا رفتیم و بالاتر هم رفتیم، رئیس ادارهی سانسور حاضر به دادن مجوز نشد و درنهایت با حذف مقالهی ترجمهشدهی فایفر (در کتاب این نام را بهصورت پفایفر ضبط کردهاند)، ارشاد به این کتاب مجوز داد.
مدتی بعد، وقتی قرار شد کتاب به چاپ دوم برسد، به طرز عجیبی نظر ادارهی سانسور عوض شد! و این کتاب با حذف مقدمهی من و جایگزینی آن با مقدمهای از یکی دیگر از همکاران ارجمندم در این اثر و همچنین با بازگرداندن کامل مقالهی فایفر به متن، مجوز نشر گرفت! یعنی تفاوت سلیقهی شخصی سانسورچی چاپ اول با سانسورچی چاپ دوم تا این حد میتوانست تعیینکننده باشد و بود.
@AndoneMila
  #داستان_سانسور_کتاب (۱)
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
شاید برای شما هم سوال شده باشد که چهطور است که فلان کتاب از فلان نویسندهی مثلاً تجزیهطلب و پانفلانیست بهراحتی از ارشاد مجوز گرفته ولی کتاب فلانی که به وطندوستی مشهور است مجوز نگرفته یا بپرسید چهطور است که فلان دفتر شعری که دهها شعر اروتیک و عبارات عریان دارد بارها منتشر شده ولی دفتر شعر یک آدم خجالتی و خودسانسورگر مثلاً همین بابا که دارد این متن را مینویسد (دفتر شعر زبانِ دزدزده)، هم در دولت رئیسی و هم در دولت پزشکیان توی ارشاد گیر کرده و نتوانسته مجوز نشر بگیرد.
با اینکه سی سال است درگیر زجر و رنج سانسور کتابهایم هستم، به شما میگویم که این سانسورها تابع هیچ دستور حکومتی نیست! شاید باور نکنید ولی واقعیت همین است. اینکه کتاب شما بتواند از زیر تیغ سانسور ارشاد جان به در ببرد و مجوز بگیرد یا نه، صرفاً به سلیقه و حسوحال شخصِ سانسورچی مربوط است وگرنه تا الان بر ما معلوم نشده که خود حکومت دستورات روشنی برای سانسور داشته باشد که اگر داشت آن را اعلام میکرد و تکلیف ما هم معلوم میشد. اگر چنین مرامنامهای از طرف حکومت اعلام میشد خب مگر ما عقلمان کم است که کتابی را که میدانیم طبق قواعد موردنظرشان قابل چاپ نیست، تالیف یا ترجمه کنیم؟
مساله این است که این افراد هستند که در این موارد تصمیم میگیرند و شانس ماست که مشخص میکند کتاب ما گیر کدام سانسورچی بیفتد!
من خودم بارها در این زمینه شگفتزده شدهام. مثلاً کتاب دوازدهبهعلاوهی یک را که به ارشاد دادم، یکدرصد هم خیال نمیکردم مجوز بگیرد ولی بدون حتی یک مورد سانسور، بلافاصله مجوزش آمد. اما کتاب دین عامیانه که خیال میکردم از نظر ارشاد بدون مشکل است، در دو دولت، مدتها درگیر سانسور شد.
مثال شگفتانگیزتری میزنم. ما در #دانشنامهی_جهان_اسلام چند مدخل دربارهی یهودیت داشتیم و قرار شد نشر کتاب مرجع آنها را یکجا بهصورت کتابی مستقل چاپ کند یعنی کتاب دربارهی یهود: بنیاسراییل، تورات، تلمود. کتاب را من آماده کردم و مقدمهای کوتاه با امضای هرسه نویسنده بر آن نوشتم و ناشر آن را برای ارشاد احمدینژاد فرستاد. مجوز کتاب منوط به حذف یک مقالهی مفصل (مقالهی فایفر) از کتاب شد. هر چه بالا رفتیم و بالاتر هم رفتیم، رئیس ادارهی سانسور حاضر به دادن مجوز نشد و درنهایت با حذف مقالهی ترجمهشدهی فایفر (در کتاب این نام را بهصورت پفایفر ضبط کردهاند)، ارشاد به این کتاب مجوز داد.
مدتی بعد، وقتی قرار شد کتاب به چاپ دوم برسد، به طرز عجیبی نظر ادارهی سانسور عوض شد! و این کتاب با حذف مقدمهی من و جایگزینی آن با مقدمهای از یکی دیگر از همکاران ارجمندم در این اثر و همچنین با بازگرداندن کامل مقالهی فایفر به متن، مجوز نشر گرفت! یعنی تفاوت سلیقهی شخصی سانسورچی چاپ اول با سانسورچی چاپ دوم تا این حد میتوانست تعیینکننده باشد و بود.
@AndoneMila
Forwarded from Kiyarash Zandi
اخلاق عارفان
گفتهاند که یکی از صوفیان چون درویشان را به خوراک دعوت میکرد، نانها را تکهتکه میکرد و بر سر سفره مینهاد تا معلوم نشود که هر کس چند لقمه برداشته و خورده است و هیچ کس نتواند که لقمهی دیگری بشمارد.
#تاریخ_اجتماعی_خوراک #تاریخ_اجتماعی_نان #تاریخ_اجتماعی_تصوف #تاریخ_اجتماعی_میهمانی
@AndoneMila
نک. عبدالحی کتانی، نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ترجمهی علیرضا ذکاوتی قراگزلو، قم، ۱۳۸۴، ص ۲۷۶.
  گفتهاند که یکی از صوفیان چون درویشان را به خوراک دعوت میکرد، نانها را تکهتکه میکرد و بر سر سفره مینهاد تا معلوم نشود که هر کس چند لقمه برداشته و خورده است و هیچ کس نتواند که لقمهی دیگری بشمارد.
#تاریخ_اجتماعی_خوراک #تاریخ_اجتماعی_نان #تاریخ_اجتماعی_تصوف #تاریخ_اجتماعی_میهمانی
@AndoneMila
نک. عبدالحی کتانی، نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ترجمهی علیرضا ذکاوتی قراگزلو، قم، ۱۳۸۴، ص ۲۷۶.
Forwarded from کتابخانه تخصصی ادبیات (amirali)
  
https://B2n.ir/sw7249
#معرفی_کتاب
تازههای کتابخانه تخصصی ادبیات، با پیدیاف برخی صفحات:
صحبت آن مونس جان
گفتگوهایی با دکتر فتحالله مجتبائی
به کوشش: محمدرضا عدلی، شیرین عاصمی
تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی
سال ۱۴۰۳
@eliteraturebook
  #معرفی_کتاب
تازههای کتابخانه تخصصی ادبیات، با پیدیاف برخی صفحات:
صحبت آن مونس جان
گفتگوهایی با دکتر فتحالله مجتبائی
به کوشش: محمدرضا عدلی، شیرین عاصمی
تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی
سال ۱۴۰۳
@eliteraturebook
فکس اولِ ادارهی کتابِ ارشادِ احمدینژاد برای سانسور ترجمهی کتاب مقدمهای بر پژوهش دین عامیانه، انتشارات جوانهی توس. مورخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸.
در اینباره، یادداشت شمارهی ۲ از هشتگ #داستان_سانسور_کتاب را در فرستهی بعد بخوانید.👇
  در اینباره، یادداشت شمارهی ۲ از هشتگ #داستان_سانسور_کتاب را در فرستهی بعد بخوانید.👇
نویسنده خودش باید عاقل باشد!
#داستان_سانسور_کتاب (۲)
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
در دورهی اول احمدینژاد، کتاب مقدمهای بر پژوهشِ دین عامیانه را برای کسب مجوز به ارشاد فرستادیم. مدتی بعد، در اردیبهشت ۱۳۸۸، فکسی برای ناشر فرستادند که باید ده مورد اصلاح و حذف و تغییر در متن ترجمهشده اعمال شود تا ادارهی سانسور مجوز نشر کتاب را صادر کند.
چنانکه در عکس بالا میبینید، سانسورچی در بند یک دستور به حذف چهار صفحهی کامل از متن را دادهاست.
به هر روی و بهناچار این ده مورد را انجام دادیم و کتاب را مجدداً به ارشاد فرستادیم.
قبل از اینکه پاسخ ارشاد برسد، جریانات انتخابات سال ۱۳۸۸ روی داد و ماهها معطل ماندیم.
بعد از تثبیت قدرت احمدینژاد در دور دوم حکومتش، وزیر ارشادش تغییر کرد و سانسورچیهای وزیر جدید حتی از آن قبلیها هم کاتولیکتر بودند و از همین رو دوباره فکسی برای ناشر فرستادند و دهبیست مورد حذف و اصلاح دیگر هم درخواست کردند (حالا جالب است که وزیر جدید ارشاد، یکی همکاران خودم در دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران بود و طبعاً! قرار نبود کمکی به کتاب من بکند).
این وسط ترفند جدیدی هم ابداع شد یا دستکم من برای اولین بار بود که با چنین چیزی مواجه شده بودم: سانسورچی از منِ مترجم خواسته بود که در چند مورد بر عباراتی از متن پاورقی بزنم و توضیح بدهم که مولف آن قسمت از کتاب، حرف مفت زده و غلط گفته!
جالب بود که من حق نداشتم در این پاورقیهای اجباری، اشاره کنم که این توضیح به دستور ارشاد نوشته شده نه به ارادهی من.
میدانید که مولف یا مترجم حتی حق ندارد که عبارتها یا کلمات حذفشده به دستور سانسورچی ارشاد را با سهنقطه یا علامت دیگری در متن، مشخص کند. یعنی شمای خواننده اگر متن اصلی را با متن ترجمهشده تطبیق بدهید ممکن است بگویید که مترجم این جملهها یا کلمات را ندیده یا پیچانده و ترجمه نکرده است.
مورد جالب دیگر در مورد سانسورهای این کتاب آن بود که در جاهایی فقط نوشته بودند "اصلاح شود" ولی نگفتند چهگونه باید آن مطلب را اصلاح کرد که سانسورچی راضی بشود.
برای فهمیدنش راهی نداشتم. به سراغ یکی از کسانی که در دستگاه ارشاد و سانسور کتاب آشنایانی داشت رفتم و پرسیدم. گفت که آنها چون نمیخواهند مثلاً شما بروید اینطرفوآنطرف بگویید که ارشاد برای کتاب شما در چهلپنجاه مورد دستور حذف داده، بعضی از حذف شود ها را زدهاند اصلاح شود! ولی شما خودتان باید عاقل باشید و آن موارد را هم حذف کنید!
پرسیدم آن دو آیهی قرآن را که گفتند اصلاح شود، چه کنم؟ عین آیهها در متن بهدرستی آمده، چه چیز آیات قرآن را باید اصلاح یا حذف کنم؟ گفت خب در آن دو مورد شما باید پاورقیای بزنید و توضیح بدهید که مولف خارجی، آیات را غلط تفسیر کرده و تفسیر درستش از نظر ادارهی سانسور چیست؟ خب خود ایشان توضیح داد که تفسیرارشادپسند از آن دو آیه چیست و بهناچار همانچیزها را نوشتم و کتاب بالاخره پس از دو دور سانسور در دو دولت احمدینژاد مجوز چاپ گرفت و منتشر شد.
حالا این هم از خوشاقبالی ما بود که دستکم به عنوان کتاب گیر ندادند و عنوان دین عامیانه برای نخستین بار روی جلد یک کتاب در جهان فارسیزبان ثبت شد.
@AndoneMila
  #داستان_سانسور_کتاب (۲)
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
در دورهی اول احمدینژاد، کتاب مقدمهای بر پژوهشِ دین عامیانه را برای کسب مجوز به ارشاد فرستادیم. مدتی بعد، در اردیبهشت ۱۳۸۸، فکسی برای ناشر فرستادند که باید ده مورد اصلاح و حذف و تغییر در متن ترجمهشده اعمال شود تا ادارهی سانسور مجوز نشر کتاب را صادر کند.
چنانکه در عکس بالا میبینید، سانسورچی در بند یک دستور به حذف چهار صفحهی کامل از متن را دادهاست.
به هر روی و بهناچار این ده مورد را انجام دادیم و کتاب را مجدداً به ارشاد فرستادیم.
قبل از اینکه پاسخ ارشاد برسد، جریانات انتخابات سال ۱۳۸۸ روی داد و ماهها معطل ماندیم.
بعد از تثبیت قدرت احمدینژاد در دور دوم حکومتش، وزیر ارشادش تغییر کرد و سانسورچیهای وزیر جدید حتی از آن قبلیها هم کاتولیکتر بودند و از همین رو دوباره فکسی برای ناشر فرستادند و دهبیست مورد حذف و اصلاح دیگر هم درخواست کردند (حالا جالب است که وزیر جدید ارشاد، یکی همکاران خودم در دانشکدهی الهیات دانشگاه تهران بود و طبعاً! قرار نبود کمکی به کتاب من بکند).
این وسط ترفند جدیدی هم ابداع شد یا دستکم من برای اولین بار بود که با چنین چیزی مواجه شده بودم: سانسورچی از منِ مترجم خواسته بود که در چند مورد بر عباراتی از متن پاورقی بزنم و توضیح بدهم که مولف آن قسمت از کتاب، حرف مفت زده و غلط گفته!
جالب بود که من حق نداشتم در این پاورقیهای اجباری، اشاره کنم که این توضیح به دستور ارشاد نوشته شده نه به ارادهی من.
میدانید که مولف یا مترجم حتی حق ندارد که عبارتها یا کلمات حذفشده به دستور سانسورچی ارشاد را با سهنقطه یا علامت دیگری در متن، مشخص کند. یعنی شمای خواننده اگر متن اصلی را با متن ترجمهشده تطبیق بدهید ممکن است بگویید که مترجم این جملهها یا کلمات را ندیده یا پیچانده و ترجمه نکرده است.
مورد جالب دیگر در مورد سانسورهای این کتاب آن بود که در جاهایی فقط نوشته بودند "اصلاح شود" ولی نگفتند چهگونه باید آن مطلب را اصلاح کرد که سانسورچی راضی بشود.
برای فهمیدنش راهی نداشتم. به سراغ یکی از کسانی که در دستگاه ارشاد و سانسور کتاب آشنایانی داشت رفتم و پرسیدم. گفت که آنها چون نمیخواهند مثلاً شما بروید اینطرفوآنطرف بگویید که ارشاد برای کتاب شما در چهلپنجاه مورد دستور حذف داده، بعضی از حذف شود ها را زدهاند اصلاح شود! ولی شما خودتان باید عاقل باشید و آن موارد را هم حذف کنید!
پرسیدم آن دو آیهی قرآن را که گفتند اصلاح شود، چه کنم؟ عین آیهها در متن بهدرستی آمده، چه چیز آیات قرآن را باید اصلاح یا حذف کنم؟ گفت خب در آن دو مورد شما باید پاورقیای بزنید و توضیح بدهید که مولف خارجی، آیات را غلط تفسیر کرده و تفسیر درستش از نظر ادارهی سانسور چیست؟ خب خود ایشان توضیح داد که تفسیرارشادپسند از آن دو آیه چیست و بهناچار همانچیزها را نوشتم و کتاب بالاخره پس از دو دور سانسور در دو دولت احمدینژاد مجوز چاپ گرفت و منتشر شد.
حالا این هم از خوشاقبالی ما بود که دستکم به عنوان کتاب گیر ندادند و عنوان دین عامیانه برای نخستین بار روی جلد یک کتاب در جهان فارسیزبان ثبت شد.
@AndoneMila
تذکر اینکه کتاب من کلاً چرتوپرت است!
ماجرای کتاب دینِ زیسته و زندگی روزانه
#داستان_سانسور_کتاب (۳)
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
یک شیوهی جالب ادارهی سانسور کتاب که من با آن روبهرو شدهام این بوده که گاهی به متن کتاب به صورت سطربهسطر گیر نمیدهند چون یا وقت کافی برای چنین کاری ندارند یا با ناشر یک تعارفیچیزی دارند و نمیخواهند مثلاً دویستسیصد مورد دستور حذف و اصلاح بدهند یا هر چه.
در این موارد ترفند شگفتانگیز دیگری دارند که توضیح میدهم.
کتاب دین زیسته و زندگی روزانهی من در اصل پایاننامهی دکتریام بود در رشتهی تاریخ تطبیقی ادیان در دانشگاه تهران که با چه دردسرهایی از بخشهایی از آن در ۱۳۸۹ دفاع کردم. چرا میگویم بخشهایی از رساله؟ چون رساله که در سال ۱۳۸۸ نوشته شده بود حدود یک سال درگیر مجادلاتی شد و بهناچار، هم یک فصل فنی در هرمنوتیک فهم عامیانه از دین و هم تز اصلیِ رساله را حذف کردم و یک نتیجهگیری دستوری در پایان رساله آوردم که یک سطرش هم نظر من نیست. با این مصیبتها بالاخره دکتریام را گرفتم و گذاشتم درِ کوزه. بعدها که قرار شد پژوهشکدهی تاریخ اسلام این رساله را منتشر کند تازه یادمان افتاد که خب؛ رسالهای که در دانشگاه نمیشد بدون سانسور ازش دفاع کنم، حالا چهطوری از سد ادارهی سانسور ارشاد باید بگذرد؟
این شد که باز کلی در کتاب دست بردیم و با مشورت برخی سانسوربلدها و ارشادشناسانِ خبره، تا حد امکان خودسانسوریهایی را در کتاب اعمال کردیم. کتاب که به ارشاد رفت، ظاهراً تعارفاتی هم با رئیس پژوهشکده داشتند و نه، نگفتند اما دستور دادند که مولف یعنی من به دست خودش، جملهای را در انتهای مقدمهی کتاب بیاورد بهطوریکه خواننده بفهمد که خود نویسنده مطالب کتابش را مشتی چرندیات میداند!
چون امتیاز کتاب را به مبلغ ناچیزی به پژوهشکده واگذار کرده بودم و نمیشد از چاپ کتاب امتناع کنم، بهناچار آن جملهی عجیب را که ادارهی سانسور خواسته بود، عیناً در انتهای مقدمه در صفحهی ۸۸ کتاب، کپیپیست کردم تا کتاب مجوز بگیرد و منتشر بشود.
جملهی مجوزبخشِ ارشاد این بود:
"تذکر اینکه در این کتاب، اغلب گزارشها و منابع از خاطرات غربیها که به ایران سفر کردهاند و سفرنامههای آنان است".
یعنی من کتابی را که مقدمات و زمینههای تحقیق و تالیفش منجر به تاسیس نخستین و ظاهراً تا الان تنها دپارتمان تخصصی مطالعات #تاریخ_اجتماعی_اسلام در جهان شده، خودم عبارت از یک مشت حرفمفت سفرنامهنویسان دانستهام!
@AndoneMila
  ماجرای کتاب دینِ زیسته و زندگی روزانه
#داستان_سانسور_کتاب (۳)
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
یک شیوهی جالب ادارهی سانسور کتاب که من با آن روبهرو شدهام این بوده که گاهی به متن کتاب به صورت سطربهسطر گیر نمیدهند چون یا وقت کافی برای چنین کاری ندارند یا با ناشر یک تعارفیچیزی دارند و نمیخواهند مثلاً دویستسیصد مورد دستور حذف و اصلاح بدهند یا هر چه.
در این موارد ترفند شگفتانگیز دیگری دارند که توضیح میدهم.
کتاب دین زیسته و زندگی روزانهی من در اصل پایاننامهی دکتریام بود در رشتهی تاریخ تطبیقی ادیان در دانشگاه تهران که با چه دردسرهایی از بخشهایی از آن در ۱۳۸۹ دفاع کردم. چرا میگویم بخشهایی از رساله؟ چون رساله که در سال ۱۳۸۸ نوشته شده بود حدود یک سال درگیر مجادلاتی شد و بهناچار، هم یک فصل فنی در هرمنوتیک فهم عامیانه از دین و هم تز اصلیِ رساله را حذف کردم و یک نتیجهگیری دستوری در پایان رساله آوردم که یک سطرش هم نظر من نیست. با این مصیبتها بالاخره دکتریام را گرفتم و گذاشتم درِ کوزه. بعدها که قرار شد پژوهشکدهی تاریخ اسلام این رساله را منتشر کند تازه یادمان افتاد که خب؛ رسالهای که در دانشگاه نمیشد بدون سانسور ازش دفاع کنم، حالا چهطوری از سد ادارهی سانسور ارشاد باید بگذرد؟
این شد که باز کلی در کتاب دست بردیم و با مشورت برخی سانسوربلدها و ارشادشناسانِ خبره، تا حد امکان خودسانسوریهایی را در کتاب اعمال کردیم. کتاب که به ارشاد رفت، ظاهراً تعارفاتی هم با رئیس پژوهشکده داشتند و نه، نگفتند اما دستور دادند که مولف یعنی من به دست خودش، جملهای را در انتهای مقدمهی کتاب بیاورد بهطوریکه خواننده بفهمد که خود نویسنده مطالب کتابش را مشتی چرندیات میداند!
چون امتیاز کتاب را به مبلغ ناچیزی به پژوهشکده واگذار کرده بودم و نمیشد از چاپ کتاب امتناع کنم، بهناچار آن جملهی عجیب را که ادارهی سانسور خواسته بود، عیناً در انتهای مقدمه در صفحهی ۸۸ کتاب، کپیپیست کردم تا کتاب مجوز بگیرد و منتشر بشود.
جملهی مجوزبخشِ ارشاد این بود:
"تذکر اینکه در این کتاب، اغلب گزارشها و منابع از خاطرات غربیها که به ایران سفر کردهاند و سفرنامههای آنان است".
یعنی من کتابی را که مقدمات و زمینههای تحقیق و تالیفش منجر به تاسیس نخستین و ظاهراً تا الان تنها دپارتمان تخصصی مطالعات #تاریخ_اجتماعی_اسلام در جهان شده، خودم عبارت از یک مشت حرفمفت سفرنامهنویسان دانستهام!
@AndoneMila
This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  سعدی در غزل نخست دیوانش با مطلعِ "اول دفتر به نامِ ایزدِ دانا..."، بیت معروفی دارد که در نوشتن و خواندن و در نتیجه در معنایش اختلافهایی هست اما خوانش ارجح این است که:
از درِ بخشندگی و بندهنوازی/ مرغِ هوا را نصیب، ماهیِ دریا؛
یعنی ماهیِ دریا را نصیبِ مرغ هوا کرده؛
اما خب در این ویدیو نکتهی جالبی هست و برعکسِ معمول، در اینجا
مرغِ هوا، نصیب ِ ماهیِ دریا شدهاست!
@AndoneMila
  از درِ بخشندگی و بندهنوازی/ مرغِ هوا را نصیب، ماهیِ دریا؛
یعنی ماهیِ دریا را نصیبِ مرغ هوا کرده؛
اما خب در این ویدیو نکتهی جالبی هست و برعکسِ معمول، در اینجا
مرغِ هوا، نصیب ِ ماهیِ دریا شدهاست!
@AndoneMila
قهرمانی کنار ما
به یاد روانشاد، کریم ابراهیمی
ما یک دسته بودیم؛ بیستوهفت نفر. با یک فرمانده و یک راهبلد. آذوقه برای فقط ۲۴ ساعت برداشتیم و کلاشینکفهای ما بدون فشنگ بود و فقط چهار نفر گلولهی جنگی در خشاب داشتند. قرار بود در یک تمرین معمول سالانه عصر به ارتفاعات ارفهکوه در سوادکوه صعود کنیم و فردا صبح برگردیم؛ بدون هیچ حادثهی پیشبینینشدهای. به همین سادگی. اما خب در یک تمرین نظامی ساده هم گاهی اتفاقاتی میفتد که میشود یک دسته تا لب مرگ برود.
ابر پایین آمد و راه را گم کردیم و مسیر برگشت بسیار طولانیتر از برنامه شد؛ غذا و آب تمام شد؛ به اشتباه از شیبی سرازیر شدیم و به پرتگاهی رسیدیم که عبور از آن ممکن نبود. خسته، تشنه و گرسنه و ترسیده، همه به هم نگاه میکردند.
سیدرضا، فرماندهمان که خودش سالها قبل وقتی نوجوان بود جنگ واقعی را تجربه کردهبود، کلافه و نگران دنبال راه چاره بود اما در لبهی پرتگاه راه چارهای یافت نمیشود. من پانزدهساله بودم ولی بچههایی کوچکتر از من هم در این دسته بودند. این صحنهای که وصف کردم، لحظهی تولد یک قهرمان بود برای ما بچههای روستاییِ ترسیده از سردرگمی بر لبهی پرتگاه.
وقتی که همه فقط نگاه میکردیم، کریم پیشقدم شد. چون قویهیکل بود؟ چون دو برادرش قبلا در جنگ شهید شده بودند؟ چون شجاعتر بود؟ از این شجاعت کریم یکّه خوردیم.
کریم دومتر از صخرهی عمودی پایین رفت. فقط یک جای پای کوچک در دیوارهی صخره بود. پای چپش را روی آن جایپا گذاشت و پای راستش در هوا معلق بود. شاخهی ضخیم درختی را به دستش دادند؛ روی شانههایش نگاهش داشت. قرار شد نفربهنفر از روی آن شاخه و شانهی کریم عبور کنیم و خودمان را به آن طرف پرتگاه برسانیم. عبور از روی شانههای کریم وقتی به عمق دره نگاه میکردیم وحشتناک بود. با ترس و اضطراب بیستوشش نفر از آن معبر انسانی عبور کردیم. اگر فقط سنگ زیرپای کریم اندکی میلغزید یا شانههای کریم تاب نمیآورد، فاجعهای رخ میداد.
کریم ایستاد و خم به ابرو نیاورد. کریم فقط چهار سال از من بزرگتر بود اما او آن روز، در پرتگاه ارفهکوه قهرمان ما شد؛ بههمینراحتی، حتی برای لحظهای تردید نکرد؛ در تمام آن دقایق عجیب که هر ثانیهاش آبستنِ مرگ بود، کریم فقط لبخند زد.
رومن رولان گفته: "قهرمان کسیست که هر چه در توان دارد انجام میدهد".
کریم تنها کسی بود که آن روز، میتوانست و انجامش داد. از تیر ۱۳۷۱ تا امروز، کریم برای من قهرمان بوده؛ مردی که وقتی هیچکس جراتش را نداشت، جان و جسمش را برای نجات دوستانش، به خطر انداخت.
هربار که به یاد این ماجرا میفتم افسوس میخورم که چرا آن زمان دوربین فیلمبرداری نداشتیم. نمیدانم اوساحمد عکاس از آن دقیقههای شگفتانگیز، عکسی گرفته یا نه؛ تمام ثانیههای آن دقایق البته باید در ذهن ما، آن بیستوشش نفر، ثبت شده باشد.
جاس ویدِن، نویسنده و کارگردان معاصر امریکایی یک جایی گفته: "قهرمان کسیست که وقتی که هیچکس نگاه نمیکند، کار درست را انجام میدهد"؛ اما بهگمانم شاید درستتر این باشد که بگوییم:
"قهرمان کسیست که کار درست را انجام میدهد درحالیکه دیگران فقط دارند نگاه میکنند".
سفر به خیر دوست قهرمان ما...
بامداد نهم مرداد ۱۴۰۴
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
🖤🖤🖤
@AndoneMila
  به یاد روانشاد، کریم ابراهیمی
ما یک دسته بودیم؛ بیستوهفت نفر. با یک فرمانده و یک راهبلد. آذوقه برای فقط ۲۴ ساعت برداشتیم و کلاشینکفهای ما بدون فشنگ بود و فقط چهار نفر گلولهی جنگی در خشاب داشتند. قرار بود در یک تمرین معمول سالانه عصر به ارتفاعات ارفهکوه در سوادکوه صعود کنیم و فردا صبح برگردیم؛ بدون هیچ حادثهی پیشبینینشدهای. به همین سادگی. اما خب در یک تمرین نظامی ساده هم گاهی اتفاقاتی میفتد که میشود یک دسته تا لب مرگ برود.
ابر پایین آمد و راه را گم کردیم و مسیر برگشت بسیار طولانیتر از برنامه شد؛ غذا و آب تمام شد؛ به اشتباه از شیبی سرازیر شدیم و به پرتگاهی رسیدیم که عبور از آن ممکن نبود. خسته، تشنه و گرسنه و ترسیده، همه به هم نگاه میکردند.
سیدرضا، فرماندهمان که خودش سالها قبل وقتی نوجوان بود جنگ واقعی را تجربه کردهبود، کلافه و نگران دنبال راه چاره بود اما در لبهی پرتگاه راه چارهای یافت نمیشود. من پانزدهساله بودم ولی بچههایی کوچکتر از من هم در این دسته بودند. این صحنهای که وصف کردم، لحظهی تولد یک قهرمان بود برای ما بچههای روستاییِ ترسیده از سردرگمی بر لبهی پرتگاه.
وقتی که همه فقط نگاه میکردیم، کریم پیشقدم شد. چون قویهیکل بود؟ چون دو برادرش قبلا در جنگ شهید شده بودند؟ چون شجاعتر بود؟ از این شجاعت کریم یکّه خوردیم.
کریم دومتر از صخرهی عمودی پایین رفت. فقط یک جای پای کوچک در دیوارهی صخره بود. پای چپش را روی آن جایپا گذاشت و پای راستش در هوا معلق بود. شاخهی ضخیم درختی را به دستش دادند؛ روی شانههایش نگاهش داشت. قرار شد نفربهنفر از روی آن شاخه و شانهی کریم عبور کنیم و خودمان را به آن طرف پرتگاه برسانیم. عبور از روی شانههای کریم وقتی به عمق دره نگاه میکردیم وحشتناک بود. با ترس و اضطراب بیستوشش نفر از آن معبر انسانی عبور کردیم. اگر فقط سنگ زیرپای کریم اندکی میلغزید یا شانههای کریم تاب نمیآورد، فاجعهای رخ میداد.
کریم ایستاد و خم به ابرو نیاورد. کریم فقط چهار سال از من بزرگتر بود اما او آن روز، در پرتگاه ارفهکوه قهرمان ما شد؛ بههمینراحتی، حتی برای لحظهای تردید نکرد؛ در تمام آن دقایق عجیب که هر ثانیهاش آبستنِ مرگ بود، کریم فقط لبخند زد.
رومن رولان گفته: "قهرمان کسیست که هر چه در توان دارد انجام میدهد".
کریم تنها کسی بود که آن روز، میتوانست و انجامش داد. از تیر ۱۳۷۱ تا امروز، کریم برای من قهرمان بوده؛ مردی که وقتی هیچکس جراتش را نداشت، جان و جسمش را برای نجات دوستانش، به خطر انداخت.
هربار که به یاد این ماجرا میفتم افسوس میخورم که چرا آن زمان دوربین فیلمبرداری نداشتیم. نمیدانم اوساحمد عکاس از آن دقیقههای شگفتانگیز، عکسی گرفته یا نه؛ تمام ثانیههای آن دقایق البته باید در ذهن ما، آن بیستوشش نفر، ثبت شده باشد.
جاس ویدِن، نویسنده و کارگردان معاصر امریکایی یک جایی گفته: "قهرمان کسیست که وقتی که هیچکس نگاه نمیکند، کار درست را انجام میدهد"؛ اما بهگمانم شاید درستتر این باشد که بگوییم:
"قهرمان کسیست که کار درست را انجام میدهد درحالیکه دیگران فقط دارند نگاه میکنند".
سفر به خیر دوست قهرمان ما...
بامداد نهم مرداد ۱۴۰۴
#ابراهیم_موسی_پور_بشلی
🖤🖤🖤
@AndoneMila
۱. مستندسازی خسارت
• جمعآوری مدارک:
• صورتحساب برق و آب: قبضهای برق و آب مربوط به دورهای که قطعی رخ داده است.
• مستندات قطعی برق و آب: اگر اطلاعیهای رسمی از شرکت برق یا آب و فاضلاب درباره قطعی منتشر شده (مثلاً در سایت یا رسانهها)، آن را ذخیره کنید.
• گزارش خرابی کولر: فاکتور تعمیر یا تعویض موتور کولر، گزارش مکانیک یا تکنسین که تأیید کند خرابی به دلیل قطعی آب یا برق بوده، و برآورد هزینه خسارت.
• شواهد زمانی: تاریخ و ساعت دقیق قطعی برق و آب را یادداشت کنید. اگر امکان دارد، از پیامکها یا اعلانهای شرکت برق (مثلاً از شماره ۱۲۱) اسکرینشات بگیرید.
• عکس یا فیلم: اگر امکان دارد، از کولر خراب یا شرایط محیطی (مثلاً گرمای شدید ناشی از قطعی) عکس یا فیلم تهیه کنید.
• ارتباط بین قطعی و خسارت:
• باید ثابت کنید که خرابی موتور کولر مستقیماً ناشی از قطعی برق یا آب بوده است. برای این کار، نظر کارشناسی یک تکنسین معتبر لازم است که تأیید کند قطعی آب (به دلیل وابستگی کولر به آب) یا نوسانات برق باعث خرابی شده است.
۲. تماس با شرکت برق
• شماره تماس:
• با شماره ۱۲۱ (سامانه اتفاقات برق) تماس بگیرید و مشکل قطعی برق و خسارت وارده را گزارش کنید. شماره پیگیری یا کد رهگیری دریافت کنید.
• اگر شرکت برق منطقهای شما شماره تماس خاص دیگری دارد (مثلاً در تهران، شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ)، از طریق وبسایت یا قبض برق آن را پیدا کنید.
• ثبت شکایت اولیه:
• شرح دهید که قطعی برق باعث قطعی آب و در نتیجه خرابی کولر شده است. اطلاعات دقیق (تاریخ، ساعت، و مدت قطعی) را ارائه دهید.
۳. ثبت شکایت رسمی
• مراجعه به شرکت توزیع نیروی برق منطقه:
• به وبسایت شرکت توزیع نیروی برق منطقه خود (مثلاً برق تهران، برق مشهد، یا غیره) مراجعه کنید. بسیاری از شرکتهای برق امکان ثبت شکایت آنلاین را فراهم کردهاند.
• در فرم شکایت، اطلاعات زیر را وارد کنید:
• شماره اشتراک برق (موجود در قبض).
• توضیح دقیق مشکل (قطعی برق، تأثیر بر آب، و خرابی کولر).
• مدارک پیوست (فاکتور تعمیر، گزارش تکنسین، و غیره).
• برخی شرکتها مانند شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ سامانهای مثل سامانه مدیریت ارتباط با مشتریان (CRM) دارند که از طریق آن میتوانید شکایت ثبت کنید.
• مراجعه حضوری:
• اگر امکان ثبت آنلاین وجود ندارد، به دفتر شرکت توزیع نیروی برق منطقه خود مراجعه کنید و شکایت را کتبی ارائه دهید. حتماً نسخهای از شکایتنامه و مدارک را برای خود نگه دارید.
• نامه رسمی:
• یک نامه رسمی به شرکت برق بنویسید و در آن:
• اطلاعات شخصی (نام، آدرس، شماره اشتراک) را ذکر کنید.
• شرح مختصر و دقیق مشکل (قطعی برق، قطعی آب، و خرابی کولر) را بنویسید.
• درخواست جبران خسارت (هزینه موتور کولر) را مطرح کنید.
• مدارک پیوست را فهرست کنید.
• از عبارات مودبانه استفاده کنید و درخواست تأیید دریافت نامه و پیگیری را ذکر کنید.
۴. پیگیری از طریق سازمان بازرسی یا نهادهای نظارتی
• اگر شرکت برق پاسخ مناسب نداد یا شکایت شما رد شد:
• سازمان بازرسی کل کشور:
• میتوانید از طریق سامانه شکایات سازمان بازرسی (https://bazresi.ir) یا مراجعه حضوری به دفاتر استانی، شکایت خود را ثبت کنید.
• شورای حل اختلاف:
• اگر خسارت قابلتوجه است و شرکت برق همکاری نمیکند، میتوانید به شورای حل اختلاف مراجعه کنید. مدارک قوی و گزارش کارشناسی در اینجا بسیار مهم است.
• سازمان تنظیم مقررات و نظارت بر توزیع نیروی برق:
• این سازمان بر عملکرد شرکتهای توزیع برق نظارت دارد. میتوانید از طریق سایت یا تماس با آنها موضوع را پیگیری کنید.
۵. نکات حقوقی و چالشها
• قوانین محدودیت مسئولیت:
• بر اساس اطلاعات موجود، شرکتهای برق معمولاً در قراردادهای خدمات (تعرفهها یا tariff book) بندهایی دارند که مسئولیت خود را در قبال خسارات ناشی از قطعی برق (مخصوصاً در شرایط غیرعمد مثل قطعی به دلیل کمبود سوخت یا بلایای طبیعی) محدود میکنند. برای موفقیت در شکایت، باید ثابت کنید که قطعی ناشی از سهلانگاری یا عدم نگهداری زیرساختها بوده است.
• اثبات رابطه علت و معلولی:
• اثبات اینکه قطعی برق مستقیماً باعث قطعی آب و سپس خرابی کولر شده، چالشبرانگیز است. گزارش تکنسین و مستندات دقیق در این مورد حیاتی هستند.
• قطعی آب:
• اگر قطعی آب توسط شرکت آب و فاضلاب رخ داده، ممکن است لازم باشد شکایت جداگانهای علیه این شرکت نیز ثبت کنید. برای این کار با شماره ۱۲۲ (سامانه اتفاقات آب) تماس بگیرید یا به شرکت آب و فاضلاب منطقه مراجعه کنید.
۶. نکات تکمیلی
• مهلت اقدام:
• هرچه سریعتر شکایت را ثبت کنید، شانس موفقیت بیشتر است. تأخیر ممکن است ادعای شما را ضعیف کند.
#چبدونم
کولر ما که سوخت و رفت و عقلم نرسید که مستندسازی! کنم
ولی امیدوارم درست باشه.
  • جمعآوری مدارک:
• صورتحساب برق و آب: قبضهای برق و آب مربوط به دورهای که قطعی رخ داده است.
• مستندات قطعی برق و آب: اگر اطلاعیهای رسمی از شرکت برق یا آب و فاضلاب درباره قطعی منتشر شده (مثلاً در سایت یا رسانهها)، آن را ذخیره کنید.
• گزارش خرابی کولر: فاکتور تعمیر یا تعویض موتور کولر، گزارش مکانیک یا تکنسین که تأیید کند خرابی به دلیل قطعی آب یا برق بوده، و برآورد هزینه خسارت.
• شواهد زمانی: تاریخ و ساعت دقیق قطعی برق و آب را یادداشت کنید. اگر امکان دارد، از پیامکها یا اعلانهای شرکت برق (مثلاً از شماره ۱۲۱) اسکرینشات بگیرید.
• عکس یا فیلم: اگر امکان دارد، از کولر خراب یا شرایط محیطی (مثلاً گرمای شدید ناشی از قطعی) عکس یا فیلم تهیه کنید.
• ارتباط بین قطعی و خسارت:
• باید ثابت کنید که خرابی موتور کولر مستقیماً ناشی از قطعی برق یا آب بوده است. برای این کار، نظر کارشناسی یک تکنسین معتبر لازم است که تأیید کند قطعی آب (به دلیل وابستگی کولر به آب) یا نوسانات برق باعث خرابی شده است.
۲. تماس با شرکت برق
• شماره تماس:
• با شماره ۱۲۱ (سامانه اتفاقات برق) تماس بگیرید و مشکل قطعی برق و خسارت وارده را گزارش کنید. شماره پیگیری یا کد رهگیری دریافت کنید.
• اگر شرکت برق منطقهای شما شماره تماس خاص دیگری دارد (مثلاً در تهران، شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ)، از طریق وبسایت یا قبض برق آن را پیدا کنید.
• ثبت شکایت اولیه:
• شرح دهید که قطعی برق باعث قطعی آب و در نتیجه خرابی کولر شده است. اطلاعات دقیق (تاریخ، ساعت، و مدت قطعی) را ارائه دهید.
۳. ثبت شکایت رسمی
• مراجعه به شرکت توزیع نیروی برق منطقه:
• به وبسایت شرکت توزیع نیروی برق منطقه خود (مثلاً برق تهران، برق مشهد، یا غیره) مراجعه کنید. بسیاری از شرکتهای برق امکان ثبت شکایت آنلاین را فراهم کردهاند.
• در فرم شکایت، اطلاعات زیر را وارد کنید:
• شماره اشتراک برق (موجود در قبض).
• توضیح دقیق مشکل (قطعی برق، تأثیر بر آب، و خرابی کولر).
• مدارک پیوست (فاکتور تعمیر، گزارش تکنسین، و غیره).
• برخی شرکتها مانند شرکت توزیع نیروی برق تهران بزرگ سامانهای مثل سامانه مدیریت ارتباط با مشتریان (CRM) دارند که از طریق آن میتوانید شکایت ثبت کنید.
• مراجعه حضوری:
• اگر امکان ثبت آنلاین وجود ندارد، به دفتر شرکت توزیع نیروی برق منطقه خود مراجعه کنید و شکایت را کتبی ارائه دهید. حتماً نسخهای از شکایتنامه و مدارک را برای خود نگه دارید.
• نامه رسمی:
• یک نامه رسمی به شرکت برق بنویسید و در آن:
• اطلاعات شخصی (نام، آدرس، شماره اشتراک) را ذکر کنید.
• شرح مختصر و دقیق مشکل (قطعی برق، قطعی آب، و خرابی کولر) را بنویسید.
• درخواست جبران خسارت (هزینه موتور کولر) را مطرح کنید.
• مدارک پیوست را فهرست کنید.
• از عبارات مودبانه استفاده کنید و درخواست تأیید دریافت نامه و پیگیری را ذکر کنید.
۴. پیگیری از طریق سازمان بازرسی یا نهادهای نظارتی
• اگر شرکت برق پاسخ مناسب نداد یا شکایت شما رد شد:
• سازمان بازرسی کل کشور:
• میتوانید از طریق سامانه شکایات سازمان بازرسی (https://bazresi.ir) یا مراجعه حضوری به دفاتر استانی، شکایت خود را ثبت کنید.
• شورای حل اختلاف:
• اگر خسارت قابلتوجه است و شرکت برق همکاری نمیکند، میتوانید به شورای حل اختلاف مراجعه کنید. مدارک قوی و گزارش کارشناسی در اینجا بسیار مهم است.
• سازمان تنظیم مقررات و نظارت بر توزیع نیروی برق:
• این سازمان بر عملکرد شرکتهای توزیع برق نظارت دارد. میتوانید از طریق سایت یا تماس با آنها موضوع را پیگیری کنید.
۵. نکات حقوقی و چالشها
• قوانین محدودیت مسئولیت:
• بر اساس اطلاعات موجود، شرکتهای برق معمولاً در قراردادهای خدمات (تعرفهها یا tariff book) بندهایی دارند که مسئولیت خود را در قبال خسارات ناشی از قطعی برق (مخصوصاً در شرایط غیرعمد مثل قطعی به دلیل کمبود سوخت یا بلایای طبیعی) محدود میکنند. برای موفقیت در شکایت، باید ثابت کنید که قطعی ناشی از سهلانگاری یا عدم نگهداری زیرساختها بوده است.
• اثبات رابطه علت و معلولی:
• اثبات اینکه قطعی برق مستقیماً باعث قطعی آب و سپس خرابی کولر شده، چالشبرانگیز است. گزارش تکنسین و مستندات دقیق در این مورد حیاتی هستند.
• قطعی آب:
• اگر قطعی آب توسط شرکت آب و فاضلاب رخ داده، ممکن است لازم باشد شکایت جداگانهای علیه این شرکت نیز ثبت کنید. برای این کار با شماره ۱۲۲ (سامانه اتفاقات آب) تماس بگیرید یا به شرکت آب و فاضلاب منطقه مراجعه کنید.
۶. نکات تکمیلی
• مهلت اقدام:
• هرچه سریعتر شکایت را ثبت کنید، شانس موفقیت بیشتر است. تأخیر ممکن است ادعای شما را ضعیف کند.
#چبدونم
کولر ما که سوخت و رفت و عقلم نرسید که مستندسازی! کنم
ولی امیدوارم درست باشه.
نمیدونم ما داریم توی یه انیمه زندگی میکنیم یا یه انیمه داره توی ما زندگی میکنه، ولی این حجم از شرارت از طرف ضدقهرمانها و این سطح از اضطراب و بههمریختگی در محیط پیرامونی و این قدر درگیری و گرفتاری و بحران و چالش و دردسر در زندگی کاراکترها، 
فقط توی انیمهها، اون هم از دارکترین ژانرهاش، قابل تصوره.
تازه ما اون رو هم به عنوان فانتزی میدیدیم نه بهعنوان یک داستان باورپذیر!
#خنگ_دزوی_حکیم
  فقط توی انیمهها، اون هم از دارکترین ژانرهاش، قابل تصوره.
تازه ما اون رو هم به عنوان فانتزی میدیدیم نه بهعنوان یک داستان باورپذیر!
#خنگ_دزوی_حکیم
آدم نیاز دارد که هرازگاهی، ماسکِ قویبودن، ماسکِ شکستنخوردهبودن، ماسک موفقبهنظرآمدن، ماسکِ سلطانبودن، ماسکِ نترسیدن، ماسکِ توانابودن، ماسکِ راهنمابودن، ماسکِ همهچیزراتحتکنترلداشتن و خلاصه همهی اینها را از صورتش در بیاورد و برود یک گوشهای حسابی زار بزند و خودش را خالی کند تا بتواند دوباره برای پوشیدن آن ماسکها آماده شود و آدم مفید و قابلاتکایی به نظر برسد.
#خنگ_دزوی_حکیم
#تراپیات_حکیم
  #خنگ_دزوی_حکیم
#تراپیات_حکیم
در منابع عربی گفته شده که فروختن شیر نزد عرب پیش از اسلام، کاری ناپسند بود. عرب بادیهنشین وقتی که میهمان یا رهگذری از او شیر درخواست میکرد، بهرایگان او را با شیر شتر پذیرایی میکرد و در عیونالاخبار دینوری آمده که: "مردی از زنی بادیهنشین پرسید آیا شیری برای فروش داری؟ زن [برآشفت] و گفت: تو آدمی گدامَنِشی یا از میان قومی فرومایه برآمدهای"!
#تاریخ_اجتماعی_خوراک
@AndoneMila
  #تاریخ_اجتماعی_خوراک
@AndoneMila
