Telegram Group Search
Forwarded from آموزش برای "به‌‌حاشیه‌رفتگان" | زهرا حیدرزاده
"احساس خوبی داریم"

روزهای پایانی این سال تحصیلی هست.
در سه محله زاهدان (شیرآباد، همت‌آباد و دایی‌آباد)، ۱۴۵ نفر از دختران و زنان بیسوادی که فرصت آموزش و باسوادشدن رو نداشتن، الان می‌تونن بخونن و بنویسن.

این آغاز راهی بی‌پایانه. به وسعت انگیزه و تلاش و پشتکار اونهایی که فرصتی اندک براشون فراهم شده.

https://www.group-telegram.com/subalternlearning
Forwarded from آموزش برای "به‌‌حاشیه‌رفتگان" | زهرا حیدرزاده
‍ جشنی برای ورود به دنیای آگاهی

7 خرداد 1404 برای جمع نوآموزان ما در چند محله زاهدان، روز خاصی بود. از چندی قبل، وقتی که معلماشون خبر جشن پایان سال تحصیلی رو داده بودن، منتظرش بودن. چنین روزهایی در زندگی اونها نادر هست اگر نگویم نایاب. یک روز خاص که هم جشنی برای باسوادیشون بود و هم یک دورهمی غیر خانوادگی و دوستانه، زنانه وشاد.
چهارشنبه، همه لباس‌های بلوچی پر از رنگ و نقش‌های زیبایی که داشتند رو پوشیده بودن. خودشون رو هم خوشگل کرده بودن. بیشترشون ساعتی پیش از شروع مراسم به سالن اجتماعات اومده بودن. اون‌هایی که دورتر بودن از دایی‌آباد و همت‌آباد، با وسایل نقلیه‌ای که براشون تهیه شده بود، کم‌کم به جمع ملحق شدن. براشون کاغذ برده بودم تا هر چیزی که دلشون می‌خواد و به فکرشون می‌رسه رو بنویسن. الان باسواد شدن؛ اگر چه هنوز خیلی روی "خواندن و نوشتن" تسلط کافی ندارن. اغلبشون از خوشحالیشون از این که باسواد شدند، نوشتند.
بعد از مدتی همه رسیدند. هر کلاس برای این روز برنامه‌هایی رو تدارک دیده‌بود از دلنوشته و سرود تا رقص و چاپ که نوعی رقص دسته جمعی بلوچی‌ست. لوح سپاس برای همه نوآموزان تدارک دیده‌شده بود که در آن از حضورشون در یک سال تحصیلی و کسب سواد تقدیر شده بود. از اونجا که اغلب نوآموزان ما فاقد شناسنامه هستند و این در واقع اولین مدرکی بود که دریافت می‌کردند. به همین دلیل، براشون خیلی باارزش بود. همراه با لوح سپاس به هر کدام، یک کتاب هم اهدا شد. مراسم با شادی و رقص گروهی بلوچی، شور و نشاط بیشتری گرفت. پذیرایی با میوه و شیرینی و غذای گرم هم بخش دیگری از این مراسم بود. ظهر، پایان برنامه بود. همه با ظرف‌های غذا در دست، سالن را ترک می‌کردند.
نگین‌هایی که از لباس‌های پر زرق وبرقشان کف سالن باقی‌مونده بود، رنگ یک روز شاد و زیبا رو در خاطرم حک کرده.

https://www.group-telegram.com/subalternlearning
🔷🔆 "اطلاعیه"

"به نام خداوند هستی و هم راستی"

🔆 همزمان با فرارسیدن ۴۸مین سالیاد "هجرت و شهادت" دکتر علی شریعتی، بنیاد فرهنگی شریعتی قصد دارد از امسال مراسم های بزرگداشت را به شکل تمهیدی برای تدارک بزرگداشت بین الملی ۵۰مین سالیاد دکتر شریعتی" در سال های آینده برگزار کند.

🔆 از اینرو، ضمن تشکر از کلیه ی دعوت ها و پیشنهادات مبنی بر شرکت در همایش های دیگر، بدین وسیله اعلام می دارد که امکان شرکت و مشارکت در سایر مراسم ها به این مناسبت را ندارد.
با امید توفیق همه ی تلاش ها، فراسوی تمامی مناقشات و مجادلات سیاس-عقیدتی، در جهت معرفی درست و علمی اندیشه و راه معلم شریعتی.

"بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی"
_تهران، ۱۸ خردادماه ۱۴۰۴_


#چهل_و_هشتمین_یادمان
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔@Shariati_SCF
🔸پیام زنده‌یاد احمد صدر حاج سيد جوادي به مناسبت درگذشت مهندس عزت الله سحابي و شهادت هاله سحابي و هدي صابر
 
🔹
٢۵ خرداد ١٣٩٠- بازنشر

@Nehzatazadiiran

📌
به جهت كهولت و بيماري‌هاي شديد جسماني، مدت‌هاست قصد آن دارم تا باقي عمر را به خلوت و نيايش با معبود سپري سازم. ليكن امواج مصيبت‌ها و بلايا و فقدان مهندس عزت الله سحابي، مردي از تبار بزرگان اخلاق و سياست و دوستي صميمي كه عمري با دغدغه‌‌ي ايران و اسلام زيست و در راه خدمت به ملت از پذيرش هيچ فداكاري و رنجي دريغ نكرد، اما حتي از برگزاري مجلس قرائت قرآن و فاتحه‌خواني براي او ممانعت به عمل آمد و همچنين شهادت دختر بي‌گناه و حق‌جوي ايشان –سركار خانم هاله سحابي كه به نحوي مرموز و مظلومانه در مراسم نشييع پدر، جان باخت و سرآخر، شهادت انديشمند قرآن‌پژوه، آرمان‌خواه ِ نيك‌انديش، مجاهد راه آزادي و انسان وارسته – شهيد هدي صابر – اختيار از كفم گرفت و نگذاشت تا وفاي به عهد سكوت نگه دارم.

📌
جا دارد كه مراجع عظام و روحانيت پا به ميدان نهند و در اقدامي يكپارچه، خواستار رعايت حقوق انساني، تامين خواسته‌هاي تاريخي و جان مردم سرزمين خود و آزادي افرادي شوند كه اين روزها به جرم نيك‌انديشي، دلسوزي براي وطن و اعتراض به دولتي خودكامه و قانون‌گريز محبوس‌اند و ظاهراً نه تنها مقامات قضايي و امور زندان‌ها دغدغه‌اي براي محافظت از جان ايشان را ندارند كه دست‌هايي پنهان و مرموز در صدد حذف فيزيكي و از ميان بردن آنان هستند

📌 خون هاله و هدي، واپسين حجت‌هاست بر ستمگران و تماميت‌خواهان. خون شهيد به ستاره‌هاي شب مانند است، راهنماي خروج از ظلمات و آيات برآمدن بامداد آزادي است.

📌 در سوگ اين عزيزان، خون ِ دل و اشك ديده نهان خواهيم داشت و اندوه ِ بي‌كرانمان را تقيه مي‌كنيم، تا اندوه‌سازان كه ميراث‌دار شيوه‌ي حكومت فرعونيانند، به باطل، نپندارند كه غم سنگين، ذره‌اي از اميد و باور ما به برآمدن صبحي نزديك كاسته است و اين ستم‌ و رنج، مصداق " كرب‌العظيمي " است كه زودي و در پرتو خواستي فراگير به شادي و لبخند بدل خواهد شد.

@Nehzatazadiiran

📎متن کامل نامه را در لینک زیر مطالعه فرمایید:
https://telegra.ph/NAI-06-06-4
Forwarded from javad kashi
روح تازه دوران ما
----
فضای سیاسی تنها کشاکش‌های مادی و هر روزی نیروهای متخاصم نیست. روحی هم در این میان هست که آرام گشت و گذار می‌کند و تقدیر هر دوره از مجادلات عرصه سیاست را می‌نویسد. روحی که اینک در گشت و گذار است زنانه است.
جنایت علیه زنان نه خاص ایران است نه صرفاً در این دوران ظهور پیدا کرده است. آنچه جالب توجه است حساسیت فوق‌العاده مردم است. مرگ فاجعه‌بار دو زن جوان در همین چند روز اخیر، موج سنگینی پدید آورده است. وجدان‌ عمومی را برانگیخته و تریبون‌های گوناگونی را به واکنش وادار کرده است. یکی آن را از زاویه جامعه شناختی بررسی می‌کند دیگری از زاویه امنیتی، یکی تلاش می‌کند به بهانه آن، توجیهی برای حجاب اجباری فراهم کند، آن دیگری نظام مستقر را به زن ستیزی متهم می‌کند و ابراز عقیده می‌کند که تا این نظام هست، این قبیل رخدادها هم هست. پلیس فوراً دست به کار پیدا کردن مجرمین می‌شود و هر ساعت خبری تازه از دلایل جرم اعلام می‌شود.
پیشترها این قبیل رخدادها اینهمه واکنش بر نمی‌انگیخت.
پیشترها روح حاکم بر عرصه مجادلات سیاسی مردانه بود. شاکله ذهنیت ما و کلام برانگیزاننده سیاسی را مردان می‌ساختند. خاطره تاریخی ما مملو از مردانی با عضله‌های پیچ در پیچ، قدرت‌ بازوان و اراده‌های آهنین بود. از کورش هخامنشی یا رستم و اسفندیار گرفته تا چهره‌های بزرگ شیعی و در دوران مدرن چهره‌هایی نظیر ستارخان و باقرخان و مصدق و ده‌ها و صدها نام دیگر.
همه این چهره‌ها با همه تفاوت‌هاشان، در القای یک تصور مشترک بودند: سیاست نحوی زندگی اردوگاهی برای تحقق آرمان‌های بلند به همت رزم آوری لشکرهای بزرگ انسانی است. این تصور، با خود زبانی مملو از مفاهیم قدرتمند، سازماندهی، رهبری نیرومند و هدف‌گذاری‌های معین و برانگیزاننده به همراه می‌آورد. هر مقطع از آن روزهای تاریخی را می‌توانید با قدسی شدن چهره یک قهرمان مرد از دوران دیگر متمایز کنید. اما امروز گردش روح زنانه بر سپهر مجادلات سیاسی، سرنوشت دیگری را رقم می‌زند.
طی دو دهه اخیر زنان – ندا آقا سلطان در جنبش سبز و مهسا امینی در جنبش 1401 - خصلت نمای جنبش‌های سیاسی در ایران زنان بوده‌اند. نکته جالب توجه این است که هیچ‌کدام پیامی برای ملت ایران از خود به جا نگذاشتند. پیرامون تن خونین‌شان هیچ جماعت وفاداری شکل نگرفت. کسی ندای انتقامجویی بر نیاورد. تبدیل به مکتب و راه برای دیگران نشدند.
روحی که اینک در فضا در چرخش است، اصولاً شالوده‌گریز است نه شالوده‌گذار. زنان به تدریج نقطه پایانی بر سیاست به مثابه اردوگاه می‌گذارند. این خصیصه دورانی هم اعمال اقتدار نظام مسلط را ناممکن کرده هم تولید لشکر توسط اپوزیسیون برانداز را.
اجتماع سیاسی آینده در قاعده هرم اجتماعی به تدریج و آرام بافته می‌شود. در حلقه شبکه‌های متکثر و قدرتمندی که هیچ پرچمی بر فراز افراخته نکرده است. حساسیت‌های فراوان نسبت به قربانیان زیبا و معصومی که هر روز قربانی خشونت‌ می‌شوند، خبر از وجود آن حلقه‌های متکثر می‌دهد.
این سخن را نباید به معنای تعطیلی فعالیت سیاسی از سنخ و صنف قدیم گرفت. مجادله سیاسی هست و خواهد بود. سوژه‌های سیاسی و ایده‌های بسیج کننده همچنان هستند و خواهند بود. اما آنچه سرنوشت مجادلات را معین می‌کند همان روح زنانه در گردش است. صدایی شنیدنی است و آرزویی برآوردنی است که بی‌اعتنا به این روح در گردش نباشد. زنان عمر بسیاری از فهم‌ها از امر سیاسی را منسوخ کرده‌اند. مرد سیاسی نباید در جهان منسوخ امیدی به فعالیت‌های خود ببندد.
@javadkashi
Forwarded from Mo.Zeinali
بیم_و_امیدهای_یک_انقلابی_روزنوشتهای_مجلس_اول_شورای_اسلامی_حسن_یوسفی.pdf
368.9 KB
بیم و امیدهای یک انقلابی - روزنوشتهای مجلس اول شورای اسلامی - حسن یوسفی اشکوری
🔴 یادنامه استاد ولی حق‌شناس

▫️ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ چراغ عمر مردی پر شور و صدیق به خاموشی گرایید. استاد ولی حق‌شناس مردی که سراپا صداقت و روح مبارزه در وجودش تا پایان عمر شعله می‌کشید، چهل روز پیش جهان خاکی را بدرود گفت.

▫️ این یادنامه به پاس خدمات و زحمات صادقانه و یک عمر زندگی شرافتمندانه و اصیلی که داشت، همراه با تسلیت نامه‌ها و یکی از آخرین یادداشت‌ها وی هم زمان با چهلمین روز فقدان او منتشر می‌شود.

▫️ در این یادنامه یاداشت‌هایی می‌خوانید به قلم:
یونس آزادبر - حمید آصفی - بهمن ارجمند - لیدا اسماعیلی - فریبا انامی – هاشم باروتی - اشکان پارساپسند - نادر پورخانی - حسن جهانچی - ولی حق‌شناس - رضا دبیر - احمد دلاسایی - تقی رحمانی - سعید رضوی فقیه - اسحق راستی - کیوان زورمند - احمد زیدآبادی - اسماعیل عبدی - رضا علیجانی – جعفر عظیم‌زاده - مسعود فرهیخته - پرویز فرج‌زاده - عزیز قاسم‌زاده - محمد قاسمی - عبدالرضا قنبری - سیدعلی محمودی - حسن محمدیان - رضا مسلمی - رادا (روح‌الله) مردانی - اصغر ممبینی و حسن نورزاد

لینک مطالعه‌ی آنلاین و فایل دانلود ⬇️
https://bit.ly/Vali_Haqshenas

https://www.group-telegram.com/azizghasemzademusic
🔴 پهلوان آن کس است که در عصر تراژدی و زوالِ اخلاق و تباهیِ جهان، با وجود همه‌ی تنهایی‌ها و بی‌یاوری‌ها، قامت برمی‌افرازد و تیرهای کینه‌توز بلا یکایک بر جان او فرومی‌ایند تا اثبات کنند که روزگار جوانمردی و امید به رهایی به پایان رسیده‌است. پهلوان امّا یکه و تنها می‌ایستد و فوران خونِ او بر باران تیربارها ریشخند می‌زند زیرا ایستادگی او بهانه‌ی عجز و نتوانستن را از ما می‌گیرد و در لحظه‌ای از هستی، یادآور می‌شود انسان همان موجودی است که آسمان بر وی نماز می‌گزارد و جباریت و ارتجاع، یارای غلبه‌ی بر او را ندارند. این مشی پهلوانانه‌ی هدی صابر بود که او را بر آن داشت در دقیقه‌ای تکرارناپذیر دو رکعت نماز بی‌بدیلی را به جای آورد که وضوی آن درست نمی‌آمد الّا به خون.

✳️نوشته دکتر علیرضا رجایی پیرامون اعتصاب منجر به شهادت شهید هدی صابر در بند ۳۵۰ زندان اوین
@hodasaber
Audio
مصاحبه انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی با امیرخسرو دلیرثانی در مورد مرحوم هدی صابر

بخشی از موارد اصلاحی ویس پیش رو:
۱- تاریخ فوت مهندس سحابی نهم خرداد ذکر شده که دهم خرداد صحیح است.
۲ - گفته شد که در کلاسهای هدی صابر در حسینیه ارشاد در طول چند سال هزاران نفر شرکت میکرده اند که صدها نفر از دقت بیشتری برخوردار است.
۳- در جریان تصمیم برای اعتصاب غذا به اشتباه گفته شده که آقای مهندس سحابی از شنیدن خبر ناراحت شدند و... تصمیم به اعتصاب غذا گرفتند که آقای صابر صحیح است.

@anjoman_eslami_socialSciences
هدی صابر متواد ۲۴ اسفند ۱۳۳۷ درگذشته ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ است. هدی صابر نخستین تجربه اشتغال و پژوهش خود را با استخدام در صدا و سیما آغاز کرد. در گروه اقتصاد سیما، هدی صابر به پژوهشگری و نویسندگی مشغول بود و شماری از کارهای وی به برنامه‌های سیما تبدیل شده است. هدی صابر با ازدواج با خانم فریده جمشیدی، آغاز کردند. همسر هدی صابر از فعالیت‌های پژوهشی همزمان او با دوران اشتغال در صدا و سیما سخن گفته است: با سازمان برنامه و بودجه ایشان همکاری داشتند، که عمدتاً با آقای مهندس سحابی و آقای دکتر ستاری‌فر بودند. پژوهش‌هایی برای شرکت نفت داشتند، چون ایشان پژوهش‌های میدانی خوبی انجام می‌دادند. پژوهشی در مورد تاریخ بود که حاصلش کتاب روزشمار انقلاب بود. پژوهش‌هایی هم درمورد ورزش بود. یعنی در کنار کار صدا و سیما پژوهش‌های این‌چنینی هم داشتند. چون از نظر کار پژوهشی معروف شده بودند کارهای سنگینی به ایشان می‌دادند. ایشان در تلویزیون کارمند رسمی بودند و دست‌شان چندان باز نبود. همیشه کارهای پژوهش در کنار کارهای‌شان بود. ایشان هر وقت در منزل بودند، بیکار نمی‌نشستند. اما به تدریج گرایش سیاسی و فکری اش سبب شد که محدودیت‌های شغلی زیادی برای وی در صداوسیما ایجاد گردد. هدی از سال ۷۶ یا ۷۷ به بعدـ با مؤسسه عالی پژوهش که متعلق به سازمان تأمین اجتماعی بود، همکاری می‌کرد.
در سال ۱۳۷۹، ۵ بازرس، در بازرسی خود از منزل هدی صابر تمامی کتابهای و جزوات تحقیقاتی و پژوهشی هدی صابر همراه آلبوم عکس خانوادگی را از منزل صابر خارج کردند. پس از بازگرداندن آلبوم عکس پس از ۲۴ ساعت، عکسها را ناقص تحویل دادند. هدی صابر ۸ بهمن ۱۳۷۹ دستگیر شد و پس از پایان محاکمه‌اش در روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفند، در ۲۱ اسفند ۱۳۸۰ با سپردن ۱۳۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شد.
هدی صابر، در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۲، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ده سال زندان و ده سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد. او، تقی رحمانی و رضا علیجانی که تقاضای تجدید نظر کرده بودند تا برگزاری دادگاه تجدید نظر آزاد شدند اما مجددا در ۲۵ خرداد همین سال آنها بدون ارائه هیچ دلیل قانونی و بدون دسترسی به وکیل خود بازداشت شدند و سه ماه در انفرادی به سر بردند. نیروهای امنیتی، ناآرامی‌های رخ داده در دانشگاه‌ها در خرداد ۱۳۸۲ را به هدی صابر و برخی همراهان وی نسبت داده و به همین بهانه و تحت عنوان اتهامی راه‌اندازی تشکل غیرقانونی و اقدام علیه امنیت ملی، اقدام به بازداشت ایشان کردند. سرانجام در دوران انتخابات ریاست‌جمهوری نهم در سال ۱۳۸۴ هدی صابر به همراه شماری دیگری از زندانیان سیاسی از حبس دوساله آزاد شد. چندی بعد، در آذر ۱۳۸۴ جلسه رسیدگی به اتهامات هدی صابر، رضا علیجانی و تقی رحمانی پشت درهای بسته به صورت غیرعلنی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. در مرداد ۱۳۸۵ شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر تهران حکم محکومیت هشت ماه حبس تعزیری تقی رحمانی و هدی صابر به اتهام معاونت درتشکیل یک NGO غیرقانونی را تأیید کرد. هدی صابر پس از انتخابات ۱۳۸۸ نیز توسط دو مأمور دستگیر شد و به مکان نامعلومی منتقل شد. این دستگیری چندان به درازا نینجامید و بیشتر جنبه هشدار و ایجاد محدودیت داشت. اما حدود یک سال بعد و در میانه تابستان در حالی که به فعالیت شغلی خود در طرح کارآفرینی برای مناطق حاشیه‌نشین شهر زاهدان مشغول بود و همزمان به فعالیت‌های فکری خود نظیر برپایی کلاس‌های قرآن (باب بگشا) در حسینیه ارشاد ادامه می‌داد، با تماس‌های تهدیدآمیز مبنی بر لزوم معرفی برای سپری کردن دوره زندانی که حدود ۷ سال از زمان صدور حکم آن (در سال ۱۳۸۲) گذشته و مشمول مرور زمان شده، مواجه و چند روز بعد در تاریخ ۱ مرداد دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. هدی صابر در زندان اقدام به برگزاری کلاس تاریخ و اقتصاد برای هم‌بندیان علاقمند خود کرد. با مرگ هاله سحابی در جریان تشییع جنازه مرحوم مهندس سحابی در روز ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ هدی صابر به همراه امیرخسرو دلیرثانی با صدور بیانیه‌ای از زندان اعتصاب غذای اعتراضی آغاز کردند. هدی صابر در ۲۱ خرداد ۱۳۹۰ به دلیل ایست قلبی ناشی از اعتصاب غذا و سهل انگاری مسئولین زندان برای انتقال وی در بیمارستان مدرس تهران در گذشت. خانواده وی تا روز ۲۲ خرداد از درگذشت وی بی‌خبر بودند. هم چنین ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین نیز با امضای شهادت نامه‌ای، علت مرگ هدی صابر را ضرب و شتم از سوی مأموران امنیتی زندان اعلام کردند. هدی صابر دارای یک فیلم بلند به نام «مصدق از نگاهی دیگر» می‌باشد، این فیلم شامل مصاحبه با «نزدیکانِ محمد مصدق» یکی از نخست وزیران دوران پهلوی، و ذکر خاطرات این افراد است. @mohammadmosaddegh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 تماشا کنید: «نگران ایرانم»

🔹 گزارشی از زندگی سیاسی عزت الله سحابی

نویسنده: مهرشاد ایمانی

به کانال انتخاب TV بپیوندید
🆔 @EntekhabTV_channel
🆔 @EntekhabTV_channel
🔻هدی صابر و رنج‌های اگزیستانسیالیستی‌اش

🖊 علیرضا رجایی
(روایت)

🌐 (بازنشر به‌مناسبت سالگرد درگذشت مهندس سحابی و شهادت هاله و هدی)

 اولین بار اسمش را زمانی شنیدم که قرار بود مجله ایران فردا راه‌اندازی شود. از سعید مدنی شنیدم فردی به اسم هدی قرار است به‌عنوان سردبیر بیاید. البته این اتفاق نیفتاد و فکر می‌کنم اولین مواجهه ما سال 77  و بعد از داستان قتل‌های زنجیره‌ای بود، چون ما هر دو استخدام صداوسیما بودیم و روزی که به جام جم رفته بودم او را دیدم. ولی ارتباط ما به‌طور مشخص و خیلی عمیق از انتخابات مجلس ششم شروع شد که من هم نامزد انتخابات شدم. هدی تعیین می‌کرد که ما برای تبلیغات مجلس کجا صحبت کنیم. آخرین دیدار ما هم مرخصی سال 90 بود. صبح آن روز هنوز نمی‌دانستم او قرار است به مرخصی بیاید، خواب دیده بودم در جایی مثل یک قهوه‌خانه یا آلاچیق هدی دارد زیر باران می‌آید. گفتم هدی اینجا چه کار می‌کنی؟ بعد از بیدارشدن از خواب فکر کردم بروم و سری به خانواده‌اش بزنم و دیدم که خودش هم آنجاست! 

وقتی هدی در نوروز 90 به مرخصی آمد. از قول یکی از بازجویان گفت ما رجایی را هم می‌گیریم. من خیلی جدی نگرفتم تا مرا گرفتند. سلولی که بردند، همان سلولی بود که هدی را قبل از بردن به 350 آنجا نگه می‌داشتند. دستخطش را دیدم که نوشته بود: «جرم من، تشکیل کلاس تفسیر قرآن». مترصد بودم هر وقت به 350 رفتم به او بگویم که این دستخط را روی دیوار دیده‌ام. 

دوستی که در سلول ما در 2 الف بود یک دفعه روزی به من گفت، هاله در مراسم تشییع پدرش کشته شد! گفتم: چی؟! گفت خبرش از تلویزیون پخش شده. بعد از چند روز که دوباره داشتم از فردی به اسم هدی صابر و جوانمردی‌ها و ایمانش برای این دوست تعریف می‌کردم، روزنامه‌ای برای ما آوردند و من ورق می‌زدم که دیدم نوشته خواهر هدی صابر او را شناسایی کرد. اخبار فوت مهندس سحابی و زنده‌یادان هاله و هدی، زمانی که من در 2 الف بودم پشت سر هم به من رسید.

به ما در 2 الف ملاقاتی داده بودند، سربازجو، اولین حرفی که زد این بود، هدای‌تان هم که رفت. وقتی من با خانواده ملاقات کردم، سعی می‌کردند به روی من نیاورند چون فکر می‌کردند من نمی‌دانم. گفتم لازم نیست پنهان کنید من می‌دانم هدی رفته است. وقتی مرا به 350 بردند، 12 نفر به خاطر عدم رسیدگی به هدی اعتصاب کرده بودند. ولی من چون خیلی ضعیف شده بودم، توان همراهی با آن‌ها در اعتصاب را نداشتم و فقط روزه می‌گرفتم.

آقای کاظمیان یک عکس از من و هدی منتشر کرد که هر دو داریم به‌شدت می‌خندیم (در خانه مرحوم سحابی بود که آقای مدنی برای آقای سحابی تولد گرفته بود) آن خنده شدید به این خاطر بود که من خیلی وقت‌ها سربه‌سر هدی می‌گذاشتم و منتظر جواب‌هایش می‌شدم. با آن حالت جدی که جواب می‌داد خیلی مظلومانه و ملیح می‌شد. بعد من به‌شدت می‌خندیدم و متعاقبش او هم می‌خندید. 

ایمانی که در وجود هدی بود، یک جور رنج اگزیستانسیالیستی در او ایجاد می‌کرد. نسبت به وقایع ناگوار خیلی حساس بود و واقعاً خیلی رنج می‌کشید. قلب سالم و ورزشکار هدی چیزی نبود که به خاطر یک اعتصاب از کار بیفتد. این رنجی بود که از ناروایی‌ها می‌دید. گاهی بازتاب این رنج برای بعضی‌ها این بود که رفتارهای تند هدی را می‌دیدند و فکر می‌کردند که خیلی خلیق نیست. در حالی که عمیقاً رئوف بود و متأثر می‌شد و از ناروایی‌های محیط از هر لحاظ عذاب می‌کشید. در آن دیدارهایی که ما با خانواده‌های زندانیان سیاسی داشتیم، ملاقات‌ها خیلی پشت سر هم بود و یک روز که چند ملاقات انجام داده بودیم، دیروقت شده بود و گفت حالا برویم لواسان دیدن داماد مرحوم مهندس بازرگان، آقای مهندس محققی، ، گفتم، هدی الآن دیگر برای لواسان رفتن دیر است. گفت اگر تو نمی‌آیی من بروم. گفتم من که تو را تنها نمی‌گذارم. واقعاً انسان عجیبی بود و برای آدم‌های عادی ازجمله من این خلقیاتش دست‌نیافتنی بود. 

به هر حال انسان ویژه‌ای بود مثل خیلی از این انسان‌های ویژه‌ای که ما دیده‌ایم. گاهی وقت‌ها خدا ترجیح می‌دهد این‌گونه افراد را به قول میلان کوندرا از این بار هستی خلاص کند. آن‌قدر که این بار برایشان سنگین است و برای خود احساس مسئولیت‌های بزرگ می‌کنند.

#هدی_صابر
#علیرضا_رجایی
#گرامیداشت


🔻(متن کامل این نوشتار را در چشم‌انداز ایران شماره 103 بخوانید)
🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

https://bit.ly/37aL4qS

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
🔻هدی صابر و دغدغه تغییر

🖊 سعید مدنی
(روایت)

🌐 (بازنشر به‌مناسبت سالگرد درگذشت مهندس سحابی و شهادت هاله و هدی)

 به‌نظر می‌رسد، ساکنان کشتی نوحی که پس از انقلاب به امید رساندن مردم ایران به ساحل نجات و جامعه‌ای سالم‌تر، برابرتر و توسعه‌یافته‌تر دل به دریا زدند، هنوز به منزلی نرسیده‌اند که آن دغدغه و آتش درونی را فرونشاند. بی‌تردید هدی و هاله و عزت و کسانی که در این راه بی‌بازگشت قدم نهادند، با وجود تفاوت‌ها در مشی و استراتژی و حتی منش، که درجای خود از اهمیت برخوردار است‌، همه روحی پر از دغدغه ایران داشتند و همین اشتراک همچون نخ تسبیح سر نوشت آن‌ها را به هم پیوند می‌زند.

همه کسانی که همچون هدی، خودآگاه در این کشتی وارد شدند، کمابیش می‌دانستند سبک و الگوی زندگی متعارف را پس زده‌اند و گونه‌ای متفاوت با زندگی عوام را انتخاب کرده‌اند. به‌علاوه گویا آن‌ها ناگفته و نانوشته بر اصل مسئولیت مشترک وفاق داشتند و شاید همین ویژگی همه آن‌ها را با همه تفاوت‌هایشان، صاحب ارزش و اعتبار ویژه‌ای می‌سازد که ما را وامی‌دارد تا در دل و قلبمان با احترام از آن‌ها یاد کنیم و از خالق هستی برای همه آن‌ها طلب آمرزش نماییم. به قول شریعتی: «اینها گستاخی آن را داشته ‌اند که تقدیر را بشکنند و خود بر پیشانی خود بنویسند، درخت‌های لجوجی بودند که از کویر روییده‌اند و در آتش، برگ و بار افشانده‌اند».

در حقوق بین‌الملل، اصلی تحت عنوان «مسئولیت مشترک اما متفاوت» که میراث بشریت محسوب می‌شود، به‌عنوان یکی از اصول مهم پذیرفته شده است. بر اساس اصل مورد اشاره اگرچه اتخاذ رفتارهای ترجیحی برای کشورهای در حال توسعه، یکی از ایده‌های اصلی نظم اقتصادی بین‌المللی در سازمان ملل در طول دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بود، اما با تحکیم رویه‌های سرمایه‌داری در دهه ۱۹۹۰ ایده نظم نوین اقتصادی بین المللی تقریباً از بین رفت و مسئله تخریب محیط زیست و بحث توسعه پایدار در سرتاسر جهان به عنوان ضرورتی انکارناپذیر جایگزین آن شد؛ زیرا بدون ایجاد هماهنگی در نقطه‌نظرات مختلف هر دو گروه کشورهای صنعتی و کشورهای در حال توسعه در خصوص اهمیت رعایت مسائل زیست محیطی، امکان دستیابی به توسعه پایدار وجود نداشت.

از این رو ملل متحد برای ایجاد هماهنگی و ارتباطات مشترک بر مشارکت جهانی منصفانه از یک طرف و توجه به موقعیت و نیازهای خاص کشورهای در حال توسعه از طرف دیگر تأکید کردند. بدین‌ترتیب از رهگذر شکل‌گیری این مشارکت و همکاری منصفانه میان کشورهای توسعه‌یافته و در حال ‌توسعه مفهوم اصل «مسئولیت مشترک اما متفاوت»، شکل گرفت. این اصل که ریشه در مفهوم «میراث مشترک بشریت» دارد، ظهور خاص اصل کلی «انصاف» در حقوق بین‌الملل است که عبارت‌اند: از مسئولیت مشترک کشورها برای حفاظت از محیط زیست در سطح ملی، منطقه‌ای و جهانی و در عین حال تعهدات متفاوت آن‌ها با در نظر گرفتن شرایط و اوضاع و احوال متفاوت و خاص کشورها در ایجاد مشکلات زیست محیطی و توانایی‌هایی فنی و اقتصادی‌شان برای برطرف‌کردن مشکلات زیست محیطی.

اصل مسئولیت مشترک اما متفاوت از دو قسمت و در عین حال به‌هم ‌وابسته تشکیل شده است: الف) مسئولیت مشترک؛ و ب) مسئولیت یا تعهدات متفاوت.

#هدی_صابر
#سعید_مدنی
#گرامیداشت


🔻(متن کامل این نوشتار را در چشم‌انداز ایران شماره 103 بخوانید)
🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.


ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
🔸 این هویت و پیام تاریخ میهن ماست.

🔹 ابراهیم یزدی

🔹 مجموعه آثار - جلد پنجم

@Drebrahimyazdi

📌 در همین جا اعلام میکنیم تا همه بدانند هر زمان که تمامیت ارضی ایران در معرض خطر قرار گیرد، ایرانیان از هر قوم و نژادی، اعم از کرد و ترک و بلوچ و فارس و از هر قشر و گروه و طبقه‌ای و با هر نوع گرایشات سیاسی و فکری و مذهبی همه با هم متحد شده و در برابر این خطرات می‌ایستند. این هویت و پیام تاریخ میهن ماست. 

@Drebrahimyazdi
🔸منتشر شده در توئیتر محمد توسلی

@Nehzatazadiiran

تجاوز و حمله نظامی دولت تروریست اسرائیل به ایران محکوم است. ضمن تسلیت و همدردی با خانواده‌های قربانیان این تجاوز، برای حفظ تمامیت ارضی کشور و در راستای منافع ملی باید متحد بود.
Forwarded from خاطرات و روزنوشت ها (عيسي سحرخيز)
تجاوز نامشروع نظامی و ترور

کامبیز نوروزی

حمله هوایی اسرائیل به ایران از هر جهت نامشروع و نقض همه‌جانبه حقوق بین‌الملل است.
اسرائیل مطلقا هیچ دلیل مشروع یا دلیلی که با نظام حقوق بین‌الملل سازگار باشد برای این تجاوز جنایتکارانه و این ترورها ندارد.

هدف قرار دادن فرماندهان ایرانی توسط اسرائیل مصداق تروریسم است.

اگرچه ایران همواره مواضع سیاسی سرسختانه‌ای علیه رژیم صهیونی داشته است اما هیچگاه اقدام نظامی مستقیم علیه سرزمین‌های اشغالی نکرده که تحت سیطره این رژیم است مگر در سال گذشته که اقدام متقابل در پاسخ به حمله هوایی اسرائیل بود و از نظر حقوق بین‌الملل موجه و مشروع بود.

حملات اسرائیل در بامداد جمعه ۲۳ خرداد به ایران تجاوز آشکار است.

هدف قراردادن مستقیم فرماندهان و شخصیت‌های ایرانی قطعا ترور محسوب می‌شود. ترور فقط این نیست که با اسلحه انفرادی و فاصله چندمتری انجام شود. از چندهزار کیلومتر دورتر با موشک و بمب هم باشد ترور است.

نظام جهانی در برابر ماه‌ها جنایت‌های ضدبشری، بی‌سابقه و خونبار و ویرانگر اسرائیل سکوت کرد. اینک با این تجاوز چه خواهد کرد؟

ایران نیز قطع‌نظر از پاسخ نظامی احتمالی باید بیشترین تلاش سیاسی خود را به کار گیرد.
خصوصا اگر توجه داشته باشیم از اهداف مهم اسرائیل برهم زدن مذاکرات ایران و آمریکا و از بین بردن احتمال توافق است، پیش بردن مذاکرات تا رسیدن به توافق شکستی بزرگ‌ برای رژیم حاکم بر سرزمین‌های اشغالی است.

ایران از آن همه ماست.
سختی‌های فراوان دیده‌ایم اما وقتی به خاک میهن تجاوز و تعرض بشود اولویت مسلم دفاع از کشور است در برابر متجاوز جنایتکاری که آشکارا به تجاوز نظامی و ترور دست می‌زند.
آن‌که بمب می‌ریزد، آزادی نمی‌آورد!

آن‌که حقیقت را نمی‌گوید، جنایتکار است.
اما آن‌که درباره‌ی جنگ سکوت می‌کند،
دو بار جنایت کرده است.
شما که جنگ به راه انداختید،
پشت میز نشستید و دستور دادید،
نمی‌دانید یک گلوله چگونه
قلب یک کودک را از هم می‌درد.
نامتان شاید در تاریخ بماند…
ولی ننگتان در خون انسان نوشته شده است.
(برتولت برشت)

در جهانی که صدای بمب از فریاد آزادی بلندتر است، بازاندیشی معنای رهایی ضرورتی اخلاقی‌ست. پژوهش‌های روان‌شناسی به‌روشنی نشان میدهند که مشاهده‌ جنگ و اشغال سرزمینی که خانه‌ جمعی انسان‌هاست، از سنگین‌ترین زخم‌هایی‌ست که روان انسان میتواند تاب بیاورد. کسانی که فروپاشی ساختارهای زیستی و نمادین سرزمین‌شان را تجربه میکنند، تنها با خطرات جسمی روبه‌رو نیستند، بلکه در دل نوعی بحران وجودی و روانی فرو میروند که بنیان‌های امنیت، معنا، و هویت را از ریشه میلرزاند. این تجربه با مجموعه اى از حالات دردناک همراه است: از اختلال استرس پس از سانحه، ترس مداوم، حس بی‌پناهی و خشم فروخورده گرفته تا افسردگی پایدار و اندوهی عمیق که نه‌فقط به‌سبب فقدان عزیزان، بلکه به‌دلیل گسست جایگاه تعلق و فروریختن پیوندهای معنایی در زندگی فردی و جمعی پدید می‌آید.

در کنار آسیب‌های روانی شناخته‌شده، یکی از سهمگین‌ترین پیامدهای چنین وضعیت‌هایی، بروز آسیب‌های اخلاقی و وجودی‌ست؛ دردهایی که نه در علائم ظاهری، بلکه در شکاف میان آنچه فرد به آن باور دارد و آنچه ناگزیر به پذیرش یا مشارکت در آن میشود، نمایان میگردند. آسیب اخلاقی زمانی شکل میگیرد که انسان خود را در برابر بی‌عدالتی ناتوان ببیند، یا احساس کند ناخواسته در کنار ظلم ایستاده است؛ نه از رضایت، بلکه از ترس یا بی‌قدرتی. این تجربه وجدان را به‌تدریج درگیر میکند، لایه‌های عمیق‌تر روان را متزلزل میسازد، و مسیر بازسازی درونی را دشوارتر از هر زخم عینی میکند. پیامد آن، فروپاشی تدریجی انسجام هویت فردی و فرهنگی‌ست. بسیاری از بازماندگان احساس میکنند که به هیچ جایی تعلق ندارند، یا نمی‌توانند ریشه‌های خود را بازشناسند؛ نه‌فقط به‌عنوان سرپناه، بلکه به‌مثابه بخشی از خودِ گم‌شده‌شان.

نکته‌ تلخ‌تر آن‌که جنگ‌ها اغلب به دست کسانی آغاز میشوند که در پشت نقشه‌ها، مرزها و منافع پنهان‌اند؛ دولتمردانی که خود هزینه‌ای نمی‌پردازند، اما از شعله‌ور شدن آتش جنگ سود میبرند. و این مردم‌اند که بهای جنگ و جنگ افروزى را می‌پردازند، نسل اندر نسل، با جان، با روان، با آینده.

مطالعات گسترده درباره مهاجران جنگ‌زده، کودکان بازمانده از تهاجم نظامی و جوامع تحت اشغال نشان میدهد که زخم‌های جنگ فقط مربوط به لحظه‌ درگیری نيست. اين زخم ها در حافظه لانه ميكنند و به بخشی از ساختار روان بدل ميشوند. حتی در پناه امنیتی نسبی، خاطرات جنگ از خلال کابوس‌ها، بی‌اعتمادی، و اضطراب‌های ماندگار خود را بازمیسازد. در بسیاری موارد، این زخم‌ها از نسلی به نسل دیگر انتقال پيدا ميكنند، و کودکانی که خود جنگ را ندیده‌اند، با سکوت‌های سنگین، روایت‌های بریده و هویت‌هایی لرزان بزرگ میشوند.

در میان همه‌ قربانیان، کودکان بیش از همه آسیب‌پذیرند. آنان که در سایه‌ اشغال رشد میکنند، اغلب از حقِ کودکی محروم می‌مانند؛ حضور دائمی تهدید، مشاهده‌ خشونت، مرگ عزیزان و بی‌پناهی، آنان را پیش از موعد وارد جهان اضطراب و ناامنی بزرگ‌سالان میکند. اصطلاح “بی‌کودکی” دقیقاً به همین وضعیت اشاره دارد: سلب کودکی از نسلی که زیر سایه‌ جنگ قد میکشد.

در چنین چشم‌اندازی، باور به این‌که نیرویی بیرونی میتواند با ابزار جنگ و ویرانی، ملتی را از بند استبداد برهاند، نه‌تنها خطایی تلخ، بلکه حمایت از بازتولید خشونت است، خشونتی که این‌بار با نقاب نجات ظاهر میشود. آنان که حمله‌ خارجی را راه رهایی می‌پندارند، نه‌تنها خود را فریب میدهند، بلکه با انکار واقعیت‌های تاریخی، نادیده‌گرفتن درد جمعی، سپردن مسئولیت به نیرویی بیرونی، بی‌اعتمادی به امکان تغییر درونی، و چشم‌پوشی از بهای انسانیِ چنین باوری، در چرخه‌ تکرار رنج مشارکت میکنند.

آزادی، برخلاف سلطه، از بیرون تحمیل نمیشود. هیچ مداخله‌ نظامی، حتی اگر در پوشش واژگان نجات ظاهر شود، چیزی جز ویرانی، خون‌ریزی، آوارگی و زخم‌های پایدار به‌جا نمیگذارد. مردم نه آزاد میشوند، نه التیام می‌یابند، بلکه بار دیگر قربانی میشوند، این‌بار زیر پرچمی دیگر.
و آن‌چه آزادی نامیده میشود، به‌سرعت جامه‌ استبدادی دیگر میپوشد، زيرا کسی که خاک ما را می‌سوزاند، برای آزادی ما نمی‌آید.

دكتر نورايمان قهارى، روانشناس
https://www.group-telegram.com/drnourimanghahary
2025/08/20 18:41:27
Back to Top
HTML Embed Code: