This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بدرقهٔ استاد ناصر تقوایی با نوای «ای ایران»
من ار زانکه گَردم به مستی هلاک
به آیینِ مستان بَریدم به خاک
به تابوتی از چوب تاکم کنید
به راه خرابات خاکم کنید
به آبِ خرابات، غُسلم دِهید
پس آنگاه بر دوشِ مَستم نِهید
مریزید بر گورِ من جز شَراب
میارید در ماتَمَم، جز رَباب
ولیکن به شرطی که در مرگِ من
ننالد به جز مطرب و چنگزن
تو خود حافظا سر زِ مستی مَتاب
که سلطان نخواهد خراج از خَراب
ساقینامه - منتسب به خواجه حافظ شیرازی
@IranDel_Channel
💢
من ار زانکه گَردم به مستی هلاک
به آیینِ مستان بَریدم به خاک
به تابوتی از چوب تاکم کنید
به راه خرابات خاکم کنید
به آبِ خرابات، غُسلم دِهید
پس آنگاه بر دوشِ مَستم نِهید
مریزید بر گورِ من جز شَراب
میارید در ماتَمَم، جز رَباب
ولیکن به شرطی که در مرگِ من
ننالد به جز مطرب و چنگزن
تو خود حافظا سر زِ مستی مَتاب
که سلطان نخواهد خراج از خَراب
ساقینامه - منتسب به خواجه حافظ شیرازی
@IranDel_Channel
💢
👍36👎2
Telegram
attach 📎
🎥 احمد بستانی: پیادهسازی نظریهٔ چندفرهنگیگرایی در ایران منجر به جداسری خواهد شد.
احمد بستانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی با حضور در بخشِ «چندفرهنگیگرایی و مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان» ششمین همایشِ کنکاشهای مفهومی و نظری در جامعهٔ ایران، سخنان خود را ایراد کردند.
احمد بستانی در سخنرانی خود به این مسئله میپردازند که نظریههای غربی عموماً مفروضاتی ضمنی مانند بستر و شرایط شکلگیری آنها و مفروضاتی صریح مانند دولت لیبرال دارند که باید آنها را در نظر گرفت، تا نسبت آن نظریه با جامعهٔ ایران مشخص شود.
از نگاه ایشان، نظریهٔ چندفرهنگیگرایی (Multiculturalism) در ایران نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه مشکلاتی را بر مشکلات قومی ایران اضافه میکند. باید بستر شکلگیری چندفرهنگیگرایی را در دهههای اخیر بهویژه در ارتباط با شرایط پس از فروپاشی شوروی، وقوع نسلکشیهای قومی در اروپای شرقی و ساختار اجتماعی کشورهای استعماری دید. چندفرهنگیگرایی در این بستر، پاسخی بود به این پرسش که چگونه میتوان یک همزیستی مسالمتآمیز میان فرهنگهای متفاوت که منازعاتِ تاریخی دارند، در این کشورها برقرار کرد.
چون این بسترها ارتباطی به وضعِ «اقوام» در ایران ندارد، تلاش برای کاربستِ این الگو در جامعهای چون ایران، لاجرم منجر به شکافِ قومیتی، تقویت ساختارهای پیشامدرن قبیلهای و نهایتاً جداسَری خواهد شد.
@IranDel_Channel
💢
🎥 احمد بستانی: پیادهسازی نظریهٔ چندفرهنگیگرایی در ایران منجر به جداسری خواهد شد.
احمد بستانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی با حضور در بخشِ «چندفرهنگیگرایی و مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایرانیان» ششمین همایشِ کنکاشهای مفهومی و نظری در جامعهٔ ایران، سخنان خود را ایراد کردند.
احمد بستانی در سخنرانی خود به این مسئله میپردازند که نظریههای غربی عموماً مفروضاتی ضمنی مانند بستر و شرایط شکلگیری آنها و مفروضاتی صریح مانند دولت لیبرال دارند که باید آنها را در نظر گرفت، تا نسبت آن نظریه با جامعهٔ ایران مشخص شود.
از نگاه ایشان، نظریهٔ چندفرهنگیگرایی (Multiculturalism) در ایران نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه مشکلاتی را بر مشکلات قومی ایران اضافه میکند. باید بستر شکلگیری چندفرهنگیگرایی را در دهههای اخیر بهویژه در ارتباط با شرایط پس از فروپاشی شوروی، وقوع نسلکشیهای قومی در اروپای شرقی و ساختار اجتماعی کشورهای استعماری دید. چندفرهنگیگرایی در این بستر، پاسخی بود به این پرسش که چگونه میتوان یک همزیستی مسالمتآمیز میان فرهنگهای متفاوت که منازعاتِ تاریخی دارند، در این کشورها برقرار کرد.
چون این بسترها ارتباطی به وضعِ «اقوام» در ایران ندارد، تلاش برای کاربستِ این الگو در جامعهای چون ایران، لاجرم منجر به شکافِ قومیتی، تقویت ساختارهای پیشامدرن قبیلهای و نهایتاً جداسَری خواهد شد.
@IranDel_Channel
💢
👍46👎5
Telegram
attach 📎
🎥 اصغر دادبه - استاد فلسفهٔ دورهٔ اسلامی و ادبیات عرفانی - قومگرایان و شاهنامهستیزان را هموارکنندهٔ راهِ «برندا شیفر» خواند و خطاب به آنان گفت: دروغ میگویید که برای «اقوام»، دل میسوزانید / هویّتِ ملّی ما، ارتباط جدّی با زبانِ ملّی ما دارد / در طول تاریخ، حمله به زبان فارسی و شاهنامه، اولین گامِ حمله به هستی، کیان و هویّتِ ملّی ما بوده است
● اهم سخنان:
– هویّتِ ملّی ما، ارتباط جدّی با زبانِ ملّی ما دارد و در طول تاریخ، هرکس خواسته است به بنیاد هستی ما، به کیانِ ما، به هویّتِ ملّی ما حمله کند، از طریقِ زبانِ ملّیمان حمله کرده است و حمله به زبان فارسی، اساسِ کارَش بوده است.
– اکنون آنان که در پیِ برانداختنِ فرهنگِ ما هستند - بقول خودشان، دل برای «اقوام» میسوزانند که البته دروغ میگویند - به زبان فارسی حمله میکنند.
– زبان ملِّی هر مملکت، حامل فرهنگ و هویّتِ آن مملکت است.
– «برندا شیفر» که در باکو نشسته و کتاب مینویسد و میگوید که باید فرزندان ایران با شاهنامه و حافظ و سعدی بیگانه بشوند! برخی راه «برندا شیفر» را هموار میکنند!
– زندهیاد استاد اسلامی ندوشن میگفتند که دیوان حافظ، شاهنامهٔ کوچکی است. (از منظر تأثیرپذیری)
که بویژه در ساقینامهٔ حافظ مشهود است:
بیا ساقی، آن مِی که حال آوَرَد،
کرامَت فَزاید، کمال آوَرَد،
به من دِه که بَس بیدل افتادهام
وَز این هر دو بیحاصل افتادهام.
بیا ساقی، آن مِی که عکسش ز جام،
به کیخسرو و جَم فرستد پیام،
بِده تا بگویم، به آواز نی،
که جمشید کی بود و کاووس کی.
بیا ساقی، آن کیمیایِ فُتوح،
که با گنجِ قارون دَهَد عُمرِ نوح،
بده تا به رویت گُشایند باز
درِ کامرانی و عُمْرِ دراز.
بده ساقی آن مِی کز او جامِ جَم
زَنَد لافِ بینایی انْدر عَدَم.
به من دِه که گردم به تاییدِ جام،
چُو جَم، آگَهَ از سِرّ ِ عالَمْ تَمام.
دَم از سِیرِ این دِیرِ دیرینه زَن.
صَلایی به شاهانِ پیشینه زَن.
همان مَنزل است این جهانِ خَراب،
که دیدهست ایوانِ اَفراسیاب.
کجا رایِ پیرانِ لشکرکشش؟
کجا شیده آن تُرکِ خَنجَرکشش؟
نه تنها شد ایوان و قصرش به باد،
که کس دَخمه نیزش ندارد به یاد.
همان مرحلهست این بیابان دور
که گُم شد در او لشکرِ سَلْم و تور.
بده ساقی آن مِی که عکسش ز جام
به کیخسرو و جَم فرستد پیام.
چه خوش گفت جمشیدِ با تاج و گَنج
که «یک جو نَیَرزد سرایِ سِپَنْج».
بیا ساقی، آن آتشِ تابناک،
که زَردُشت میجویَدش زیرِ خاک،
به من دِه که در کیشِ رِندانِ مَست،
«چه آتشپرست و چه دنیاپرست».
بیا ساقی، آن بِکرِ مستورِ مَست،
که اَندر خرابات دارد نِشَست،
به من دِه که بَدنام خواهم شدن؛
خرابِ مِی و جام خواهم شدن.
بیا ساقی، آن آبِ اندیشهسوز،
که گر شیر نوشَد شَوَد بیشهسوز،
بده تا روَم بر فَلَک شیرگیر؛
به هم بر زَنم دامِ این گرگِ پیر.
بیا ساقی، آن مِی که حورِ بهشت،
عَبیرِ مَلایِک در آن می سِرِشت،
بده تا بُخوری در آتش کُنَم؛
مشامِ خِرَد تا اَبَد خَوش کُنَم.
بده ساقی آن مِی که «شاهی» دهَد؛
به پاکیِّ او دل گواهی دهَد.
مِیَم دِه مگر گَردَمَ ازْ عیبْ پاک.
برآرَم، به عِشرت، سَری زین مغاک.
چُو شُد باغِ روحانیانْ مَسکنم،
در اینجا چرا تختهبندِ تَنَم؟
شرابم دِه و رویِ دولت ببین؛
خرابم کُن و گنجِ حکمت ببین.
من آنم که چُون جام گیرم به دست،
ببینم، در آن آینه، هر چه هست.
به مستی، دَمِ پادشایی زَنَم؛
دَمِ خُسرَوی در گدایی زنم.
به مستی تَوان دُرِّ اَسرار سُفت،
که در «بیخودی» راز نَتْوان نَهُفت؛
که «حافظ» چو مستانه سازَد سُرود،
ز چرخَش دهَد زُهره آوازِ رود.
مُغَنّی کجایی؟ به گلبانگِ رود،
به یاد آوَر آن خسروانیسُرود؛
که تا وَجد را کارسازی کنم،
به رقص آیَم و خِرقهبازی کُنم؛
به اقبال دارایِ دِیهیم و تخت،
بِهین میوهٔ خُسرَوانی درخت،
خدیوِ زمین، پادشاهِ زمان،
مَهِ بُرجِ دولت، شهِ کامران،
که تَمکینِ اورنگِ شاهی از اوست،
تنآسایشِ مرغ و ماهی از اوست،
فروغِ دل و دیدهٔ مُقبلان،
ولینعمتِ جانِ صاحبدلان؛
اَلا اِی همایِ همایوننَظر،
خُجَستهسروشِ مُبارکخَبَر،
فلک را گُهر دَر صَدَف چُون تو نیست.
فریدون و جَم را خَلَف چُون تو نیست.
به جایِ سِکندَر، بِمان سالها.
به دانادلی، کشف کُن حالها.
سَرِ فِتنه دارد دگر روزگار،
من و مستی و فتنهٔ چشمِ یار.
یکی تیغ دانَد زَدن روز ِکار،
یکی را قَلَمزَن کند روزگار.
مغنّی بزن، آن نوآیینسُرود.
بگو با حریفان به آوازِ رود:
«مَرا بر عَدو عاقبتْ فُرصَت است
که از آسمان مُژدهٔ نُصرت است».
🔴 «ساقینامه» را بطور کامل از «اینجا» بخوانید.
@IranDel_Channel
💢
🎥 اصغر دادبه - استاد فلسفهٔ دورهٔ اسلامی و ادبیات عرفانی - قومگرایان و شاهنامهستیزان را هموارکنندهٔ راهِ «برندا شیفر» خواند و خطاب به آنان گفت: دروغ میگویید که برای «اقوام»، دل میسوزانید / هویّتِ ملّی ما، ارتباط جدّی با زبانِ ملّی ما دارد / در طول تاریخ، حمله به زبان فارسی و شاهنامه، اولین گامِ حمله به هستی، کیان و هویّتِ ملّی ما بوده است
● اهم سخنان:
– هویّتِ ملّی ما، ارتباط جدّی با زبانِ ملّی ما دارد و در طول تاریخ، هرکس خواسته است به بنیاد هستی ما، به کیانِ ما، به هویّتِ ملّی ما حمله کند، از طریقِ زبانِ ملّیمان حمله کرده است و حمله به زبان فارسی، اساسِ کارَش بوده است.
– اکنون آنان که در پیِ برانداختنِ فرهنگِ ما هستند - بقول خودشان، دل برای «اقوام» میسوزانند که البته دروغ میگویند - به زبان فارسی حمله میکنند.
– زبان ملِّی هر مملکت، حامل فرهنگ و هویّتِ آن مملکت است.
– «برندا شیفر» که در باکو نشسته و کتاب مینویسد و میگوید که باید فرزندان ایران با شاهنامه و حافظ و سعدی بیگانه بشوند! برخی راه «برندا شیفر» را هموار میکنند!
– زندهیاد استاد اسلامی ندوشن میگفتند که دیوان حافظ، شاهنامهٔ کوچکی است. (از منظر تأثیرپذیری)
که بویژه در ساقینامهٔ حافظ مشهود است:
بیا ساقی، آن مِی که حال آوَرَد،
کرامَت فَزاید، کمال آوَرَد،
به من دِه که بَس بیدل افتادهام
وَز این هر دو بیحاصل افتادهام.
بیا ساقی، آن مِی که عکسش ز جام،
به کیخسرو و جَم فرستد پیام،
بِده تا بگویم، به آواز نی،
که جمشید کی بود و کاووس کی.
بیا ساقی، آن کیمیایِ فُتوح،
که با گنجِ قارون دَهَد عُمرِ نوح،
بده تا به رویت گُشایند باز
درِ کامرانی و عُمْرِ دراز.
بده ساقی آن مِی کز او جامِ جَم
زَنَد لافِ بینایی انْدر عَدَم.
به من دِه که گردم به تاییدِ جام،
چُو جَم، آگَهَ از سِرّ ِ عالَمْ تَمام.
دَم از سِیرِ این دِیرِ دیرینه زَن.
صَلایی به شاهانِ پیشینه زَن.
همان مَنزل است این جهانِ خَراب،
که دیدهست ایوانِ اَفراسیاب.
کجا رایِ پیرانِ لشکرکشش؟
کجا شیده آن تُرکِ خَنجَرکشش؟
نه تنها شد ایوان و قصرش به باد،
که کس دَخمه نیزش ندارد به یاد.
همان مرحلهست این بیابان دور
که گُم شد در او لشکرِ سَلْم و تور.
بده ساقی آن مِی که عکسش ز جام
به کیخسرو و جَم فرستد پیام.
چه خوش گفت جمشیدِ با تاج و گَنج
که «یک جو نَیَرزد سرایِ سِپَنْج».
بیا ساقی، آن آتشِ تابناک،
که زَردُشت میجویَدش زیرِ خاک،
به من دِه که در کیشِ رِندانِ مَست،
«چه آتشپرست و چه دنیاپرست».
بیا ساقی، آن بِکرِ مستورِ مَست،
که اَندر خرابات دارد نِشَست،
به من دِه که بَدنام خواهم شدن؛
خرابِ مِی و جام خواهم شدن.
بیا ساقی، آن آبِ اندیشهسوز،
که گر شیر نوشَد شَوَد بیشهسوز،
بده تا روَم بر فَلَک شیرگیر؛
به هم بر زَنم دامِ این گرگِ پیر.
بیا ساقی، آن مِی که حورِ بهشت،
عَبیرِ مَلایِک در آن می سِرِشت،
بده تا بُخوری در آتش کُنَم؛
مشامِ خِرَد تا اَبَد خَوش کُنَم.
بده ساقی آن مِی که «شاهی» دهَد؛
به پاکیِّ او دل گواهی دهَد.
مِیَم دِه مگر گَردَمَ ازْ عیبْ پاک.
برآرَم، به عِشرت، سَری زین مغاک.
چُو شُد باغِ روحانیانْ مَسکنم،
در اینجا چرا تختهبندِ تَنَم؟
شرابم دِه و رویِ دولت ببین؛
خرابم کُن و گنجِ حکمت ببین.
من آنم که چُون جام گیرم به دست،
ببینم، در آن آینه، هر چه هست.
به مستی، دَمِ پادشایی زَنَم؛
دَمِ خُسرَوی در گدایی زنم.
به مستی تَوان دُرِّ اَسرار سُفت،
که در «بیخودی» راز نَتْوان نَهُفت؛
که «حافظ» چو مستانه سازَد سُرود،
ز چرخَش دهَد زُهره آوازِ رود.
مُغَنّی کجایی؟ به گلبانگِ رود،
به یاد آوَر آن خسروانیسُرود؛
که تا وَجد را کارسازی کنم،
به رقص آیَم و خِرقهبازی کُنم؛
به اقبال دارایِ دِیهیم و تخت،
بِهین میوهٔ خُسرَوانی درخت،
خدیوِ زمین، پادشاهِ زمان،
مَهِ بُرجِ دولت، شهِ کامران،
که تَمکینِ اورنگِ شاهی از اوست،
تنآسایشِ مرغ و ماهی از اوست،
فروغِ دل و دیدهٔ مُقبلان،
ولینعمتِ جانِ صاحبدلان؛
اَلا اِی همایِ همایوننَظر،
خُجَستهسروشِ مُبارکخَبَر،
فلک را گُهر دَر صَدَف چُون تو نیست.
فریدون و جَم را خَلَف چُون تو نیست.
به جایِ سِکندَر، بِمان سالها.
به دانادلی، کشف کُن حالها.
سَرِ فِتنه دارد دگر روزگار،
من و مستی و فتنهٔ چشمِ یار.
یکی تیغ دانَد زَدن روز ِکار،
یکی را قَلَمزَن کند روزگار.
مغنّی بزن، آن نوآیینسُرود.
بگو با حریفان به آوازِ رود:
«مَرا بر عَدو عاقبتْ فُرصَت است
که از آسمان مُژدهٔ نُصرت است».
🔴 «ساقینامه» را بطور کامل از «اینجا» بخوانید.
@IranDel_Channel
💢
👍33👎5
🔴 توران، شاخهٔ فراموششدهٔ ایرانی
✍️ درگاه تلگرامی «افقِ رویداد»
در اسطورههای ایرانی، توران همیشه در سوی دیگر نیزه ایستاده است؛ دشمن ایران، سرزمین افراسیاب و مظهر بیگانگی.
اما حقیقت تاریخی و علم زبانشناختی چهرهای دیگر از توران نشان میدهد: توران، شاخهای از همان خانوادهٔ ایرانی بود.
در اوستا، واژهٔ تورا به یکی از قبایل آریایی شرقی اشاره دارد. مردمانی که در نواحی فرارود، بلخ، خوارزم و سغد میزیستند؛ همان جایی که بعدها خاستگاه زبانهای ایرانی شرقی چون سغدی و بلخی شد.
در روایت اسطورهای، فریدون جهان را میان سه پسرش بخش کرد: ایرج، سلم و تور. سهمِ تور، شرق بود؛ سرزمینی که از دل آن، توران برخاست ـ یعنی سرزمین تور.
این تقسیم در گذر زمان به دشمنی بدل شد. نبردهای ایران و توران در شاهنامه، در حقیقت پژواکی از درگیریهای درونقبیلهای میان اقوام ایرانی است، نه جنگ میان دو نژاد یا دو تمدن بیگانه. حتی نامهای تورانیان ـ افراسیاب، پیران، جهن، هومان ـ همگی ریشه در زبانِ ایرانی دارند.
اما در سدههای بعد، بهویژه در دوران اسلامی، واژهٔ تورانی دچار سوءبرداشت شد و با اقوام تُرک و آلتایی درآمیخت. پژوهشهای علمی مدرن نشان میدهند که این یکیانگاری نادرست است.
تورانیانِ اوستایی و شاهنامهای ایرانیتبار بودند، نه ترکتبار.
در حقیقت، توران و ایران دو سوی یک جهان فرهنگیاند: دو شاخه از یک درخت که بعدها تاریخ آنها را از هم جدا کرد. دشمنی در داستانها بود؛ اما در ریشه، خویشاوندی بود.
در سدهٔ نوزدهم، برخی شرقشناسان اروپایی تورانیان را با تُرکها یا اقوام آلتایی یکی دانستند. این تفسیر امروزه در پژوهشهای زبانشناسی و تاریخی معتبر رد شده است. واژهٔ «تورانی و «توران» هیچ ارتباطی با تُرکان نداشته و ندارد و کاملا ایرانی است.
Encyclopaedia Iranica, entries: “TURĀN”, “TŪR”, “IRAN AND ANIRAN”, ed. Ehsan Yarshater.
Mary Boyce, Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices, London: Routledge, 1979.
Gherardo Gnoli, The Idea of Iran: An Essay on Its Origin, Rome: Istituto Italiano per il Medio ed Estremo Oriente, 1989.
Richard N. Frye, The Heritage of Central Asia, Princeton: Markus Wiener Publishers, 1996.
Ilya Gershevitch (ed.), The Cambridge History of Iran, Vol. 2: The Median and Achaemenian Periods, Cambridge University Press, 1985.
همچنین:
ویکیپدیا ترکی استانبولی
ویکیپدیا ترکی آذری
@IranDel_Channel
💢
🔴 توران، شاخهٔ فراموششدهٔ ایرانی
✍️ درگاه تلگرامی «افقِ رویداد»
در اسطورههای ایرانی، توران همیشه در سوی دیگر نیزه ایستاده است؛ دشمن ایران، سرزمین افراسیاب و مظهر بیگانگی.
اما حقیقت تاریخی و علم زبانشناختی چهرهای دیگر از توران نشان میدهد: توران، شاخهای از همان خانوادهٔ ایرانی بود.
در اوستا، واژهٔ تورا به یکی از قبایل آریایی شرقی اشاره دارد. مردمانی که در نواحی فرارود، بلخ، خوارزم و سغد میزیستند؛ همان جایی که بعدها خاستگاه زبانهای ایرانی شرقی چون سغدی و بلخی شد.
در روایت اسطورهای، فریدون جهان را میان سه پسرش بخش کرد: ایرج، سلم و تور. سهمِ تور، شرق بود؛ سرزمینی که از دل آن، توران برخاست ـ یعنی سرزمین تور.
این تقسیم در گذر زمان به دشمنی بدل شد. نبردهای ایران و توران در شاهنامه، در حقیقت پژواکی از درگیریهای درونقبیلهای میان اقوام ایرانی است، نه جنگ میان دو نژاد یا دو تمدن بیگانه. حتی نامهای تورانیان ـ افراسیاب، پیران، جهن، هومان ـ همگی ریشه در زبانِ ایرانی دارند.
اما در سدههای بعد، بهویژه در دوران اسلامی، واژهٔ تورانی دچار سوءبرداشت شد و با اقوام تُرک و آلتایی درآمیخت. پژوهشهای علمی مدرن نشان میدهند که این یکیانگاری نادرست است.
تورانیانِ اوستایی و شاهنامهای ایرانیتبار بودند، نه ترکتبار.
در حقیقت، توران و ایران دو سوی یک جهان فرهنگیاند: دو شاخه از یک درخت که بعدها تاریخ آنها را از هم جدا کرد. دشمنی در داستانها بود؛ اما در ریشه، خویشاوندی بود.
در سدهٔ نوزدهم، برخی شرقشناسان اروپایی تورانیان را با تُرکها یا اقوام آلتایی یکی دانستند. این تفسیر امروزه در پژوهشهای زبانشناسی و تاریخی معتبر رد شده است. واژهٔ «تورانی و «توران» هیچ ارتباطی با تُرکان نداشته و ندارد و کاملا ایرانی است.
Encyclopaedia Iranica, entries: “TURĀN”, “TŪR”, “IRAN AND ANIRAN”, ed. Ehsan Yarshater.
Mary Boyce, Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices, London: Routledge, 1979.
Gherardo Gnoli, The Idea of Iran: An Essay on Its Origin, Rome: Istituto Italiano per il Medio ed Estremo Oriente, 1989.
Richard N. Frye, The Heritage of Central Asia, Princeton: Markus Wiener Publishers, 1996.
Ilya Gershevitch (ed.), The Cambridge History of Iran, Vol. 2: The Median and Achaemenian Periods, Cambridge University Press, 1985.
همچنین:
ویکیپدیا ترکی استانبولی
ویکیپدیا ترکی آذری
@IranDel_Channel
💢
Telegram
ایراندل | IranDel
همه عالم تن است و ایران دل ❤️
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
این کانال دغدغهاش، ایران است و گردانندۀ آن، یک شهروند ایرانی آذربایجانی
[ بازنشر یک یادداشت، توییت، ویدئو و یا یک صوت به معنی تأیید کل محتوا و تمام مواضع صاحب آن محتوا نیست و هدف صرفاً بازتاب دادن یک نگاه و اندیشه است.]
👍36👎5
ایراندل | IranDel
🔴 بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی با همکاری مرکز پژوهشی میراث مکتوب و انجمن ایرانی تاریخ (شعبهٔ آذربایجان شرقی) برگزار میکنند: «کلاسهای شاهنامهخوانی» آموزگار: بهمن دمشقی خیابانی خوانش و گزارشِ داستانِ «گیومَرت» زمان: دوشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۴ خورشیدی،…
🔴 بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی با همکاری مرکز پژوهشی میراث مکتوب و انجمن ایرانی تاریخ (شعبهٔ آذربایجان شرقی) برگزار میکنند:
«کلاسهای شاهنامهخوانی»
آموزگار:
بهمن دمشقی خیابانی
خوانش و گزارشِ داستانِ «گیومَرت»
زمان:
دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۷ تا ۱۹
(به تغییر ساعت شروع کلاس، توجه شود.)
جایگاه:
تبریز، خیابان ثقهالاسلام، کوی سرخاب، خانۀ تاریخی شربتاوغلی، بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
«کلاسهای شاهنامهخوانی»
آموزگار:
بهمن دمشقی خیابانی
خوانش و گزارشِ داستانِ «گیومَرت»
زمان:
دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۷ تا ۱۹
(به تغییر ساعت شروع کلاس، توجه شود.)
جایگاه:
تبریز، خیابان ثقهالاسلام، کوی سرخاب، خانۀ تاریخی شربتاوغلی، بنیاد ایرانشناسی استان آذربایجان شرقی
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
👍27👎2
ایراندل | IranDel
🔴 گروه زبان و ادبیات فارسی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار میکند: زبان کهن فهله و آذربایجان سخنران: پژمان فیروزبخش زمان: شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۴ خورشیدی، ساعت ۱۵ تا ۱۷ جایگاه: دانشگاه تهران، دانشکدۀ ادبیات وعلوم انسانی، تالار کمال 🔴 #معرفی_کتاب…
Telegram
ایراندل + | + IranDel
@IranDel_Channel
💢
@IranDel_Channel
💢
🎙 نشستِ «زبانِ کهنِ فهله و آذربایجان»
سخنران:
پژمان فیروزبخش
این نشست، شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۴ خورشیدی در تالار کمال دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانیِ دانشگاه تهران برگزار شده است.
🔴 سخنرانی را از پوشهٔ شنیداریِ «پیوست» بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
🎙 نشستِ «زبانِ کهنِ فهله و آذربایجان»
سخنران:
پژمان فیروزبخش
این نشست، شنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۴ خورشیدی در تالار کمال دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانیِ دانشگاه تهران برگزار شده است.
🔴 سخنرانی را از پوشهٔ شنیداریِ «پیوست» بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
👍26👎2
🔴 قومگرایی، چهرهٔ بومیِ «فاشیسم» در ایران
✍ مولود حاجیزاده
قومگرایی در جوهر خود چیزی جز بازتولیدِ همان منطق فاشیستی نیست که در آن هویت، نه بر پایهٔ تجربهٔ تاریخی و مدنیِ زیستِ مشترک، بلکه بر محور نژاد، زبان، خون و تبار تعریف میشود. فاشیسم طغیانی است علیه عقلانیت و نظم مدنی؛ و قومگرایی نیز به همان سیاق، نفی مدنیت و نفی تجربهٔ زیست مشترک انسانی است؛ چرا که در جهان مدرن، فرد شهروند است، نه جزئی از قبیله و نژاد. در قومگرایی، ارزش در وفاداری به قوم سنجیده میشود و این دقیقاً همان جوهرِ «فاشیسم» است.
قومگرایی، همچون فاشیسم، بر پایهٔ «دیگرستیزی» بنا شده و این دیگریسازی مستمر، سازوکار بقای آن است. مشابه همان سازوکار فاشیسم در ایتالیا و آلمان قرن بیستم، در نسخهٔ قومگرایانه، شهروندان خارج از دایرهٔ یک قومیت، به دیگری آن قوم بدل میشوند. اساساً بدون این دیگریسازی عمدتا ستیزهجویانه، هویتشان فرو میریزد. قومگرایی برای دیگریسازی به ابزارهایی چون زبان نیز پناه میبرد. آنچه در نگاه نخست، دفاع از «زبانِ مادری» جلوه میکند، در منطقِ قومگرایایی به مرز تعیین خود و دیگری بدل میشود.
در عرصهٔ زیست اجتماعی، قومگرایی مسیری است برای بازگرداندن انسان به وضعیت پیشامَدَنی. در بستر جغرافیای قومگرایی در ایران، هر چه به سمت حاشیهها، کوهستان و زیستگاههای بستهتر برویم، این گرایشِ فاشیستی قومگراها غلیظتر میشود. چرا که قومگرایی از دلِ فقدانِ مدنیت، فقر معرفت و نبود تجربهٔ همزیستی مدرن برمیخیزد، همزیستی به عنوان یک شهروندِ مدرن، نه زیست قبیلهای!
فاشیسم در ذات خود خشونتمحور است؛ نه فقط خشونت فیزیکی، بلکه حتی خشونت زبانی و فرهنگی. قومگرایان در ایران نیز همین خشونت را در قالب نفرت از مرکز، نفرت از زبان ملی و مدنیت و نفی هویت ملی بازتولید میکنند. آنها نمیخواهند تفاوت را بفهمند، بلکه میخواهند آن را حذف کنند، نمیخواهند با دیگری گفتوگو کنند، بلکه میخواهند او را نابود کنند.
از سوی دیگر، قومگرایی همچون فاشیسم، همواره بر منطق قربانیسازی تکیه دارد. خود را مظلوم جلوه میدهد تا خشونت خود را توجیه کند و با خلق روایتهایی از ستم تاریخی یا حذف فرهنگی، تلاش میکند نفرت خویش از دیگران و خشونت را مشروع جلوه دهد.
قومگرایی در ایران، چه در لباس تجزیهطلبی و چه در ظاهر دفاع از هویت قومی، در نهایت به همان بنبستِ فاشیستی میرسد؛ نفی تکثر، نفی عقل و نفی مدنیت. فاشیسم، در هر قالبی، دشمن آزادی است و بدویترین شکلِ آن در قرن بیستویکم، همین «قومگرایی» است.
@IranDel_Channel
💢
🔴 قومگرایی، چهرهٔ بومیِ «فاشیسم» در ایران
✍ مولود حاجیزاده
قومگرایی در جوهر خود چیزی جز بازتولیدِ همان منطق فاشیستی نیست که در آن هویت، نه بر پایهٔ تجربهٔ تاریخی و مدنیِ زیستِ مشترک، بلکه بر محور نژاد، زبان، خون و تبار تعریف میشود. فاشیسم طغیانی است علیه عقلانیت و نظم مدنی؛ و قومگرایی نیز به همان سیاق، نفی مدنیت و نفی تجربهٔ زیست مشترک انسانی است؛ چرا که در جهان مدرن، فرد شهروند است، نه جزئی از قبیله و نژاد. در قومگرایی، ارزش در وفاداری به قوم سنجیده میشود و این دقیقاً همان جوهرِ «فاشیسم» است.
قومگرایی، همچون فاشیسم، بر پایهٔ «دیگرستیزی» بنا شده و این دیگریسازی مستمر، سازوکار بقای آن است. مشابه همان سازوکار فاشیسم در ایتالیا و آلمان قرن بیستم، در نسخهٔ قومگرایانه، شهروندان خارج از دایرهٔ یک قومیت، به دیگری آن قوم بدل میشوند. اساساً بدون این دیگریسازی عمدتا ستیزهجویانه، هویتشان فرو میریزد. قومگرایی برای دیگریسازی به ابزارهایی چون زبان نیز پناه میبرد. آنچه در نگاه نخست، دفاع از «زبانِ مادری» جلوه میکند، در منطقِ قومگرایایی به مرز تعیین خود و دیگری بدل میشود.
در عرصهٔ زیست اجتماعی، قومگرایی مسیری است برای بازگرداندن انسان به وضعیت پیشامَدَنی. در بستر جغرافیای قومگرایی در ایران، هر چه به سمت حاشیهها، کوهستان و زیستگاههای بستهتر برویم، این گرایشِ فاشیستی قومگراها غلیظتر میشود. چرا که قومگرایی از دلِ فقدانِ مدنیت، فقر معرفت و نبود تجربهٔ همزیستی مدرن برمیخیزد، همزیستی به عنوان یک شهروندِ مدرن، نه زیست قبیلهای!
فاشیسم در ذات خود خشونتمحور است؛ نه فقط خشونت فیزیکی، بلکه حتی خشونت زبانی و فرهنگی. قومگرایان در ایران نیز همین خشونت را در قالب نفرت از مرکز، نفرت از زبان ملی و مدنیت و نفی هویت ملی بازتولید میکنند. آنها نمیخواهند تفاوت را بفهمند، بلکه میخواهند آن را حذف کنند، نمیخواهند با دیگری گفتوگو کنند، بلکه میخواهند او را نابود کنند.
از سوی دیگر، قومگرایی همچون فاشیسم، همواره بر منطق قربانیسازی تکیه دارد. خود را مظلوم جلوه میدهد تا خشونت خود را توجیه کند و با خلق روایتهایی از ستم تاریخی یا حذف فرهنگی، تلاش میکند نفرت خویش از دیگران و خشونت را مشروع جلوه دهد.
قومگرایی در ایران، چه در لباس تجزیهطلبی و چه در ظاهر دفاع از هویت قومی، در نهایت به همان بنبستِ فاشیستی میرسد؛ نفی تکثر، نفی عقل و نفی مدنیت. فاشیسم، در هر قالبی، دشمن آزادی است و بدویترین شکلِ آن در قرن بیستویکم، همین «قومگرایی» است.
@IranDel_Channel
💢
👍38👎1
ایراندل | IranDel
🔴 تذکری درباره موضوعی حساس ✍️ احسان هوشمند یکی از عوامل فرساینده همبستگی و انسجام ملی، قومگرایی و افراطیگری قومی است. در سده اخیر گفتارهای قومگرایانه تحت تأثیر تحولات منطقهای و نیز ظهور ایدئولوژی مارکسیستی به ادبیات سیاسی گروهی از مارکسیستها در ایران…
🔴 هشدار به دولت و مسئولانِ ورزشی کشور
✍️ احسان هوشمند
برشهایی از یادداشت:
– ورزشگاهها و مکانهای شلوغ و پرتردّد و پرازدحام، مستعدِ ظهور "وندالیسم" است. ناشناخته ماندن هویتِ افراد و گمشدن در لابهلای جمعیت انبوه، فرصتی است که گاه موجب طغیان هیجان بهویژه در میان جوانان و نوجوانان میشود. پیروزی یا شکست، مسائل اجتماعی و ناامیدی، خشم یا تعصب شدید بر روی تیم ورزشی و مانند آن ازجمله زمینههای بروز "وندالیسم" است. در این شرایط، ممکن است هواداران یک تیم یا بخشی از هواداران یک تیم خود را بخشی از قبیلهٔ تیم بدانند و حریف را بهعنوان قبیلهٔ مقابل یا دشمن تلقی کنند. "وندالیسم"، استعداد آن را دارد که به خشونت ختم شود و خونریزی و تلفات جانی در پی داشته باشد. بسیاری از کشورها، انواع و درجاتی از "وندالیسم" را در مسابقات ورزشی یا شورشهای خیابانی تجربه کردهاند.
– حواشی مسابقات ورزشی یا دمیدن بر تفاوتهای قومی و زبانی و تباری میتواند و استعداد مبدّلشدن به تنشها و آشوبها و فراتر از آن خونریزی گسترده را دارد. این تجربه بشری است؛ تجاربی که گاه مایهٔ شرمساری است و با قتل و خونریزیِ لجامگسیخته و تجاوز و آوارگی و درد و رنج جانکاه، انبوهی هزاران نفره از انسانها همراه بوده و بسیاری از شهروندان عادی را به جنایتکار مبدّل کرد.
– ایران عزیز ما هیچگاه صحنهٔ چنین تنشها و آشوبهای لجامگسیختهای نبوده است، اما این سخن به آن معنا نیست که ما ایرانیانِ مصونیّت ابدی داریم. اگر حواسمان نباشد و بیمبالاتی پیشه کنیم، خدای ناکرده هرجومرج و خشونت میتواند به ما رو کند. چندی است در حاشیهٔ برخی مسابقات فوتبال و مسابقات والیبال در غرب و جنوب کشور، شاهد ورودِ "قومگرایی" به ورزشگاهها بودهایم. "وندالیسم" خود در کمین است؛ اگر با قومگرایی هم آغشته شود، استعداد آشوب آن دوچندان میشود. در هفتههای گذشته در استان آذربایجانغربی برخی رویدادهای ناگوار در قالبِ "توهینهای قومی و تباری" روی داد. سکوتِ مقاماتِ مسئولِ استانی از سویی و همراهی یکی از اعضای شورای شهر تبریز با رویداد از سوی دیگر، نمایانگر اتفاقاتِ زیرجلدی نگرانکنندهای است. بارها صاحب این قلم در اینجا به مسئولان کشوری و استانی و مسئولان فدراسیون فوتبال و والیبال انذار و هشدار مشفقانه داده و البته گوش شنوایی نبوده است. اگر خدای ناکرده این حواشی سمتوسوی بدتری به خود گرفت، همه مسئولانی که در اینباره فقط سکوت کردید، مسئول هستید و باید پاسخگوی ملّت ایران باشید. جولانِ این رفتارها باید مهار شود؛ وگرنه استمرار این وضعیت به پیامدهای مخاطرهانگیزی ختم میشود. مسئولان مربوطه از صندلی ریاست برخیزید و تا دیر نشده اقدامی کنید. آیا برای مدیریت این بیتدبیریها تدبیری اندیشیده میشود؟ فراموش نکنیم رقبای منطقهای کشور هم در حال تلاش برای اثرگذاری بر "مباحثِ قومی" در کشور هستند.
🔴 این یادداشت را در بخشِ «مشاهدهٔ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
🔴 هشدار به دولت و مسئولانِ ورزشی کشور
✍️ احسان هوشمند
برشهایی از یادداشت:
– ورزشگاهها و مکانهای شلوغ و پرتردّد و پرازدحام، مستعدِ ظهور "وندالیسم" است. ناشناخته ماندن هویتِ افراد و گمشدن در لابهلای جمعیت انبوه، فرصتی است که گاه موجب طغیان هیجان بهویژه در میان جوانان و نوجوانان میشود. پیروزی یا شکست، مسائل اجتماعی و ناامیدی، خشم یا تعصب شدید بر روی تیم ورزشی و مانند آن ازجمله زمینههای بروز "وندالیسم" است. در این شرایط، ممکن است هواداران یک تیم یا بخشی از هواداران یک تیم خود را بخشی از قبیلهٔ تیم بدانند و حریف را بهعنوان قبیلهٔ مقابل یا دشمن تلقی کنند. "وندالیسم"، استعداد آن را دارد که به خشونت ختم شود و خونریزی و تلفات جانی در پی داشته باشد. بسیاری از کشورها، انواع و درجاتی از "وندالیسم" را در مسابقات ورزشی یا شورشهای خیابانی تجربه کردهاند.
– حواشی مسابقات ورزشی یا دمیدن بر تفاوتهای قومی و زبانی و تباری میتواند و استعداد مبدّلشدن به تنشها و آشوبها و فراتر از آن خونریزی گسترده را دارد. این تجربه بشری است؛ تجاربی که گاه مایهٔ شرمساری است و با قتل و خونریزیِ لجامگسیخته و تجاوز و آوارگی و درد و رنج جانکاه، انبوهی هزاران نفره از انسانها همراه بوده و بسیاری از شهروندان عادی را به جنایتکار مبدّل کرد.
– ایران عزیز ما هیچگاه صحنهٔ چنین تنشها و آشوبهای لجامگسیختهای نبوده است، اما این سخن به آن معنا نیست که ما ایرانیانِ مصونیّت ابدی داریم. اگر حواسمان نباشد و بیمبالاتی پیشه کنیم، خدای ناکرده هرجومرج و خشونت میتواند به ما رو کند. چندی است در حاشیهٔ برخی مسابقات فوتبال و مسابقات والیبال در غرب و جنوب کشور، شاهد ورودِ "قومگرایی" به ورزشگاهها بودهایم. "وندالیسم" خود در کمین است؛ اگر با قومگرایی هم آغشته شود، استعداد آشوب آن دوچندان میشود. در هفتههای گذشته در استان آذربایجانغربی برخی رویدادهای ناگوار در قالبِ "توهینهای قومی و تباری" روی داد. سکوتِ مقاماتِ مسئولِ استانی از سویی و همراهی یکی از اعضای شورای شهر تبریز با رویداد از سوی دیگر، نمایانگر اتفاقاتِ زیرجلدی نگرانکنندهای است. بارها صاحب این قلم در اینجا به مسئولان کشوری و استانی و مسئولان فدراسیون فوتبال و والیبال انذار و هشدار مشفقانه داده و البته گوش شنوایی نبوده است. اگر خدای ناکرده این حواشی سمتوسوی بدتری به خود گرفت، همه مسئولانی که در اینباره فقط سکوت کردید، مسئول هستید و باید پاسخگوی ملّت ایران باشید. جولانِ این رفتارها باید مهار شود؛ وگرنه استمرار این وضعیت به پیامدهای مخاطرهانگیزی ختم میشود. مسئولان مربوطه از صندلی ریاست برخیزید و تا دیر نشده اقدامی کنید. آیا برای مدیریت این بیتدبیریها تدبیری اندیشیده میشود؟ فراموش نکنیم رقبای منطقهای کشور هم در حال تلاش برای اثرگذاری بر "مباحثِ قومی" در کشور هستند.
🔴 این یادداشت را در بخشِ «مشاهدهٔ فوری» بخوانید:
👇👇
@IranDel_Channel
💢
Telegraph
ایراندل | IranDel
🔴 هشدار به دولت و مسئولانِ ورزشی کشور ✍️ احسان هوشمند ۱) ورزشگاهها و مکانهای شلوغ و پرتردّد و پرازدحام، مستعدِ ظهور "وندالیسم" است. ناشناخته ماندن هویتِ افراد و گمشدن در لابهلای جمعیت انبوه، فرصتی است که گاه موجب طغیان هیجان بهویژه در میان جوانان…
👍22👎3
ایراندل | IranDel
🎥 بخشی از درسگفتار «تاریخ مشروطه» با تدریس داریوش رحمانیان، استاد تاریخ دانشگاه تهران ستارخان: «زیر پرچم بیگانه نمیرویم!» همت ستارخان چون به وطن، یار شد باقر خانش ز جان یار وفادار شد در همهجا یار او ایزد ستار شد این یک سالار شد آن یک سردار شد @IranDel_Channel…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 ۲۸ مهر ماه، زادروز ستارخان، سردار ملی ایران
اینهمان تبریزِ رویینتَن که در میدانِ جنگ
از مصافِ دشمنان، هرگز نپیچیدی عنان
با خطی برجسته در تاریخِ ایران، نقش بست
همتِ والایِ سردارِ میهن، ستارخان
این همان تبریز کز جانبازی و مردانگی
در ره عشقِ وطن صد ره، فزون داد امتحان
استاد شهریار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
اینهمان تبریزِ رویینتَن که در میدانِ جنگ
از مصافِ دشمنان، هرگز نپیچیدی عنان
با خطی برجسته در تاریخِ ایران، نقش بست
همتِ والایِ سردارِ میهن، ستارخان
این همان تبریز کز جانبازی و مردانگی
در ره عشقِ وطن صد ره، فزون داد امتحان
استاد شهریار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
👍32👎1
🔴 دورهمیِ خوشنویسی در دانشگاه تبریز با شعار «ایرانِ من؛ ایرانِ جان»
همزمان با هفتهٔ خوشنویسی، رویداد دورهمیِ خوشنویسی با شعارِ «ایرانِ من؛ ایرانِ جان» در دانشگاه تبریز برگزار شد و هنرمندانِ خوشنویس و استادان دانشگاه و دانشجویان علاقمند به هنر خوشنویسی، اشعار و عباراتِ «دریغ است ایران که ویران شود»، «ای ایران، ای سرای امید»، «ای ایران، ای مرز پرگُهر» و ... را خوشنویسی کردند.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
همزمان با هفتهٔ خوشنویسی، رویداد دورهمیِ خوشنویسی با شعارِ «ایرانِ من؛ ایرانِ جان» در دانشگاه تبریز برگزار شد و هنرمندانِ خوشنویس و استادان دانشگاه و دانشجویان علاقمند به هنر خوشنویسی، اشعار و عباراتِ «دریغ است ایران که ویران شود»، «ای ایران، ای سرای امید»، «ای ایران، ای مرز پرگُهر» و ... را خوشنویسی کردند.
#اطلاع_رسانی
@IranDel_Channel
💢
👍26👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 حامد وحدتینسب، استاد انسانشناسیِ پیش از تاریخِ دانشگاه تربیت مدرس و رئیس انجمن علمی باستانشناسی ایران خطاب به امتگرایان و آنان که میخواهند خود را از تنهٔ ایرانی جدا کنند:
شما چه خوشتان بیاید و چه نیاید، از نوادگانِ عیلامیها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان هستید / تاریخ ایران از سال ۵۷ یا از حملهٔ اعراب به ایران، آغاز نشده است
@IranDel_Channel
💢
شما چه خوشتان بیاید و چه نیاید، از نوادگانِ عیلامیها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان هستید / تاریخ ایران از سال ۵۷ یا از حملهٔ اعراب به ایران، آغاز نشده است
@IranDel_Channel
💢
👍21👎1
ایراندل | IranDel
🔴 بنیاد پژوهشی شهریار برگزار میکند: «درسگفتارهای شاهنامه» آموزگار: چنگیز مولایی، استاد فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تبریز و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی زمان: سهشنبه پایانی هر ماه از ساعت ۱۷ تا ۱۹ (نشست نخست: سهشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴ خورشیدی)…
Telegram
ایراندل + | + IranDel
🎙 «درسگفتارهای شاهنامه»
(نشستِ نخست)
آموزگار: چنگیز مولایی، استاد فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تبریز و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
تبریز، بنیاد پژوهشی شهریار
سهشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴ خورشیدی
🔴 پوشهٔ شنیداریِ نشست را از «پوشهٔ پیوست» بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
🎙 «درسگفتارهای شاهنامه»
(نشستِ نخست)
آموزگار: چنگیز مولایی، استاد فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تبریز و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
تبریز، بنیاد پژوهشی شهریار
سهشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۴ خورشیدی
🔴 پوشهٔ شنیداریِ نشست را از «پوشهٔ پیوست» بشنوید.
@IranDel_Channel
💢
👍14👎2