📽 شما خود مصداق این سخنتان بود: «تراژدی را آدمهای تسلیمشدهٔ توسریخورده نمیسازند، آدمهایی میسازند که برای زندگی تلاش میکنند اما زورشان نمیرسد.» همیشه کوشیدید بهترینها را بسازید اما آدمهای نااهل آنقدر بر شما سخت گرفتند که در نهایت فقط ۱۳ داستان کوتاه، ۱۳ فیلم گزارشی و مستند، ۳ فیلم کوتاه داستانی، ۶ فیلم بلند، یک سریال ۱۶ ساعته تلویزیونی و ۲ فیلم ناتمام در کارنامهٔ پربارتان ماند. سالها خاموشی و گوشهنشینی حق شما نبود. ظلم بود؛ به هنرمند درجه یکی که زندگی خود را اینگونه وصف میکرد: «در کودکی یک سیاح حرفهای بودم. به همراه پدر به دوردستترین بندرهای دریای جنوب سفر کردم … در عالم خیال یک سندباد نوجوان بودم. ... در جوانی داستان کوتاه مینوشتم و فریفتهٔ شیوههای نو بودم اما باز نمیدانم چه شد که از سینما سردرآوردم. ... تنها شانس من در زندگی شاید این بوده که با یک تولد ناخواسته، نیمقرن تمام مثل یک آدم زیادی در کنار یک ملت کهنسال زندگی کردهام.» حالا شما رفتهاید اما میراث باشکوهتان در قلههای تاریخ سینمای ایران خواهد ماند. بدرود و سپاس #ناصر_تقوایی عزیز
📸 عکاس جلد: مریم زندی
🔗 مجلهٔ جعبه
@Jaryaann
📸 عکاس جلد: مریم زندی
🔗 مجلهٔ جعبه
@Jaryaann
▫️آخرین درس
سرانجام ناصر تقوایی، روزی که کسی انتظارش را نداشت، موفق شد دستکم مرگِ خود را چون آخرین فیلمِ مستقلش در آزادی کامل ــ بی دستدرازیِ مجوّزها ــ کارگردانی کند و تماشگرانَش در پشتیبانی بهپا خاستند و ناگهان صدای سالها گمشدهی همسرش صدای وِی شد!
برخی در اندازهی آثارشان هستند، برخی بزرگتر و برخی کوچکتر ـ و برخی بزرگنماتر!
در چند دههی گذشته هیچکس از اهل فرهنگ صاحبِ مرگِ خود نبود. همواره گروهی یکسانپوش تنِ تمام شده را پس از مصادره، بیمیل خودش یا بستگانش، نخست به رنگِ تبلیغاتِ خود درمیآوردند و بعد به نام و در سایهی مراسمِ شرعی هرجا خودشان دلشان میخواست سربهنیست میکردند!
چه نامهای بزرگی که از دیدرسِ دوستدارانِ فرهنگ بدونِ واپسین بِدرود ناپدید شدند!
هنرِ کارگردانیِ ناصر تقوایی بود که در یکی از نیرومندترین صحنهآراییهای سینمایی، موفّق شد تنِ تمامِ خود و مهارِ آیینهای مرگِ خود را به اختیارِ خود درآورَد و از آن آخرین و شاید از نظرِ تاریخی یکی از مهمترین فیلمهای مستقلِ خود را بسازد و آن را از یکرنگ شدن با چرخهی تبلیغاتِ آقایان درببرَد!
آخرین درسِ ناصر تقوایی بهترین درسش بود ــ
بدرود ناصر تقوایی؛ ما نیازمندِ درسهای بیشتریم!
✍🏼 #بهرام_بیضایی
پیام برای درگذشت #ناصر_تقوایی
🔗 منبع
@Jaryaann
سرانجام ناصر تقوایی، روزی که کسی انتظارش را نداشت، موفق شد دستکم مرگِ خود را چون آخرین فیلمِ مستقلش در آزادی کامل ــ بی دستدرازیِ مجوّزها ــ کارگردانی کند و تماشگرانَش در پشتیبانی بهپا خاستند و ناگهان صدای سالها گمشدهی همسرش صدای وِی شد!
برخی در اندازهی آثارشان هستند، برخی بزرگتر و برخی کوچکتر ـ و برخی بزرگنماتر!
در چند دههی گذشته هیچکس از اهل فرهنگ صاحبِ مرگِ خود نبود. همواره گروهی یکسانپوش تنِ تمام شده را پس از مصادره، بیمیل خودش یا بستگانش، نخست به رنگِ تبلیغاتِ خود درمیآوردند و بعد به نام و در سایهی مراسمِ شرعی هرجا خودشان دلشان میخواست سربهنیست میکردند!
چه نامهای بزرگی که از دیدرسِ دوستدارانِ فرهنگ بدونِ واپسین بِدرود ناپدید شدند!
هنرِ کارگردانیِ ناصر تقوایی بود که در یکی از نیرومندترین صحنهآراییهای سینمایی، موفّق شد تنِ تمامِ خود و مهارِ آیینهای مرگِ خود را به اختیارِ خود درآورَد و از آن آخرین و شاید از نظرِ تاریخی یکی از مهمترین فیلمهای مستقلِ خود را بسازد و آن را از یکرنگ شدن با چرخهی تبلیغاتِ آقایان درببرَد!
آخرین درسِ ناصر تقوایی بهترین درسش بود ــ
بدرود ناصر تقوایی؛ ما نیازمندِ درسهای بیشتریم!
✍🏼 #بهرام_بیضایی
پیام برای درگذشت #ناصر_تقوایی
🔗 منبع
@Jaryaann
ایران مظلوم.pdf
1.2 MB
▫️دکتر #نصرالله_پورجوادی از خادمان فرهنگ ایران در عصر پس از انقلاب است. مرکز نشر دانشگاهی در دورهٔ مدیریت او، عملکرد روشنی داشت و با انتشار کتابها و مجلات مفید، به تحقیقات ایرانی سود رساند. آثار او بسیار است و در آثارش بلندوپست هست. برخی آثارش در موضوع تصوف و بهخصوص صوفیهٔ قدیم، ارجمند است. مشرب تحقیقیاش البته یکدست نیست؛ از تحقیق بسامان دانشگاهی تا مکتوباتی که بیشتر در اقلیم قسمی تأویل دم میزند. طبعاً آنکه ذائقهٔ پژوهشیاش میانهای با تأویل و ذوقیات ندارد، این نوع مکتوبات را نمیپسندد.
اما آنچه در نگاه من به پورجوادی ارزش و اعتبار خاص میدهد، #ایراندوستی و تعهد او به تمامیت ارضی ایران و توجه به نقش بیبدیل زبان فارسی در حفظ و تحکیم یکپارچگی ایران است. او در این عرصه جان دلیری دارد و آماج دشمنی و دشنام تجزیهطلبان و ایرانستیزان است. از دیرگاه هم در این میدان گام نهاده است.
مقالهٔ استوار و تیزبینانهٔ «ایران مظلوم» و یادداشت موجز پرمغز «باز هم دربارهٔ "ایران مظلوم"» را پورجوادی در سال ۱۳۶۶ در نشر دانش نشر داده؛ در زمانی که از ایران نوشتن، آسان و باب روز نبود.
✍🏼 #میلاد_عظیمی
🔗 نور سیاه
@Jaryaann
اما آنچه در نگاه من به پورجوادی ارزش و اعتبار خاص میدهد، #ایراندوستی و تعهد او به تمامیت ارضی ایران و توجه به نقش بیبدیل زبان فارسی در حفظ و تحکیم یکپارچگی ایران است. او در این عرصه جان دلیری دارد و آماج دشمنی و دشنام تجزیهطلبان و ایرانستیزان است. از دیرگاه هم در این میدان گام نهاده است.
مقالهٔ استوار و تیزبینانهٔ «ایران مظلوم» و یادداشت موجز پرمغز «باز هم دربارهٔ "ایران مظلوم"» را پورجوادی در سال ۱۳۶۶ در نشر دانش نشر داده؛ در زمانی که از ایران نوشتن، آسان و باب روز نبود.
✍🏼 #میلاد_عظیمی
🔗 نور سیاه
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 یکی از مفاهیم مطرح در ایرانشناسی بقای معنای ایران به عنوان یک روایت پایدار در طول تاریخ است.
به عبارتی آنچه که به عنوان ایران معنا پیدا میکند در این تاریخ چند هزار ساله توانسته ستونهای ثابت فکری داشته باشد که در بحرانهای سیاسی و فرهنگی و حتی بلایای طبیعی جان سالم به در ببرد. برخلاف تمدن مصر که نتوانست پایداری هویتی خود را حفظ کند و در برابر هجوم دیگر فرهنگها مقاومت نماید.
این مسئله باعث شده روایت ایران به عنوان یک روایت تاریخی همچنان مورد علاقه و مطالعه ایرانشناسان جهان باشد.
اکنون هر کدام از ما به عنوان یک ایرانی اتصال هویتی پیدا میکنیم با حداقل ۳۰۰۰ سال پیش و میتوان نمادهای مشترکی بین زندگی ما و گذشتگانی که در این مکان میزیستند پیدا کرد.
این همان روایت پیروز ایران است.
دکتر #داریوش_رحمانیان از معجزهٔ استمرار و #تداوم_فرهنگی ایران و #روایت_ایران میگوید.
🗓 ۲۹ مهر ۱۴۰۴ پنجاه و یکمین نشست از سلسله نشستهای عصر سهشنبههای #بخارا، مراسم رونمایی کتاب ایران و توران نوشتهٔ دکتر حبیب الله اسماعیلی در مجموعه موزه نگارستان
🔗 غزال تیوی
@Jaryaann
به عبارتی آنچه که به عنوان ایران معنا پیدا میکند در این تاریخ چند هزار ساله توانسته ستونهای ثابت فکری داشته باشد که در بحرانهای سیاسی و فرهنگی و حتی بلایای طبیعی جان سالم به در ببرد. برخلاف تمدن مصر که نتوانست پایداری هویتی خود را حفظ کند و در برابر هجوم دیگر فرهنگها مقاومت نماید.
این مسئله باعث شده روایت ایران به عنوان یک روایت تاریخی همچنان مورد علاقه و مطالعه ایرانشناسان جهان باشد.
اکنون هر کدام از ما به عنوان یک ایرانی اتصال هویتی پیدا میکنیم با حداقل ۳۰۰۰ سال پیش و میتوان نمادهای مشترکی بین زندگی ما و گذشتگانی که در این مکان میزیستند پیدا کرد.
این همان روایت پیروز ایران است.
دکتر #داریوش_رحمانیان از معجزهٔ استمرار و #تداوم_فرهنگی ایران و #روایت_ایران میگوید.
🗓 ۲۹ مهر ۱۴۰۴ پنجاه و یکمین نشست از سلسله نشستهای عصر سهشنبههای #بخارا، مراسم رونمایی کتاب ایران و توران نوشتهٔ دکتر حبیب الله اسماعیلی در مجموعه موزه نگارستان
🔗 غزال تیوی
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟢 #ایراندوستی و تکریم نیاکان و میراث فرهنگی، تنها به حرف و رگ گردن باد کردن نیست؛ به تازگی گروهی از شهروندان اهل اصفهان و شهرکرد با بزرگداشت «#کوروش بزرگ» به شیراز رفتهاند و با تعدادی تانکر جنگل نزدیک به #تخت_جمشید را آبیاری کردند.
🔗 shiraztagram
#باهمسازی #پاس_زندگی #پاس_میراث
@Jaryaann
🔗 shiraztagram
#باهمسازی #پاس_زندگی #پاس_میراث
@Jaryaann
⚪️ تسامحِ کوروشی
و مسألهٔ وحدت شاهنشاهی در ایران باستان
در ماجرای طلوع و غروب امپراطوری هخامنشی آنچه بیش از هر امر دیگر میتواند برای دنیای امروز آموزنده باشد مسألهٔ آسانگیری شاهنشاهان هخامنشی در مورد عقاید است که در تمام ادوار عظمت خویش، امپراطوری پارس آن را تقریباً به منزلهٔ یک اصل کشورداری رعایت میکرده است و تجربههای ادوار و اقوام بعد خاصه در امپراطوری رم، امپراطوری ساسانی، امپراطوری عباسی، امپراطوری مغول و امپراطوری عثمانی نیز نشان داد که انحراف ازین سنت هر دولتی را که همچون دولت هخامنشیها از عناصر و اقوام بسیار گونهگون تشکیل شده باشد بهسوی تجزیه میبرد یا انحلال.
این آسانگیری در عقاید نسبت به آنچه فرمانروایان آشور و بابل در مورد اقوام و سرزمینهای تابع انجام میدادند در دنیای آن روز تازگی داشت. درست است که در دنیای روزگار کوروش آنچه امروز تسامح در عقاید میگویند ناشناخته بود و حتی کوروش ازین که به خاطر تأمین پیروزیهای خویش گهگاه یک آیین را بر ضد آیین دیگر تقویت کند ابایی نداشته است چنانکه در فتح بابل به کاهنان آیین مردوک تکیه کرد تا نبونید را که کوشیده بود به جای نیایش مردوک نیایش سین _خدای ماه_ را در آن سرزمین رواج دهد براندازد و حتی برای جلب پشتیبانی کاهنان مردوک معابد نوبنیاد سین را که نبونید در آن سرزمین ساخته بود طعمهٔ آتشسوزی و ویرانی ساخت.
✍🏼 استاد #عبدالحسین_زرینکوب
📖 #کتاب «نه شرقی، نه غربی، انسانی»
#کوروش #رواداری #دگرپذیری #وحدت_در_کثرت
@Jaryaann
و مسألهٔ وحدت شاهنشاهی در ایران باستان
در ماجرای طلوع و غروب امپراطوری هخامنشی آنچه بیش از هر امر دیگر میتواند برای دنیای امروز آموزنده باشد مسألهٔ آسانگیری شاهنشاهان هخامنشی در مورد عقاید است که در تمام ادوار عظمت خویش، امپراطوری پارس آن را تقریباً به منزلهٔ یک اصل کشورداری رعایت میکرده است و تجربههای ادوار و اقوام بعد خاصه در امپراطوری رم، امپراطوری ساسانی، امپراطوری عباسی، امپراطوری مغول و امپراطوری عثمانی نیز نشان داد که انحراف ازین سنت هر دولتی را که همچون دولت هخامنشیها از عناصر و اقوام بسیار گونهگون تشکیل شده باشد بهسوی تجزیه میبرد یا انحلال.
این آسانگیری در عقاید نسبت به آنچه فرمانروایان آشور و بابل در مورد اقوام و سرزمینهای تابع انجام میدادند در دنیای آن روز تازگی داشت. درست است که در دنیای روزگار کوروش آنچه امروز تسامح در عقاید میگویند ناشناخته بود و حتی کوروش ازین که به خاطر تأمین پیروزیهای خویش گهگاه یک آیین را بر ضد آیین دیگر تقویت کند ابایی نداشته است چنانکه در فتح بابل به کاهنان آیین مردوک تکیه کرد تا نبونید را که کوشیده بود به جای نیایش مردوک نیایش سین _خدای ماه_ را در آن سرزمین رواج دهد براندازد و حتی برای جلب پشتیبانی کاهنان مردوک معابد نوبنیاد سین را که نبونید در آن سرزمین ساخته بود طعمهٔ آتشسوزی و ویرانی ساخت.
✍🏼 استاد #عبدالحسین_زرینکوب
📖 #کتاب «نه شرقی، نه غربی، انسانی»
#کوروش #رواداری #دگرپذیری #وحدت_در_کثرت
@Jaryaann
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪برای احمد احمدپور یا همان محمدرضا نعمتزاده «خانه دوست کجاست؟»
خبر کوتاهی بود که همه از کنارش آرام گذشتند، در این هنگامۀ بلا خیلی هم عجیب نبود. احمد احمدپور، بازیگر نقش محمدرضا نعمتزاده در فیلم «خانه دوست کجاست؟» ساختۀ عباس کیارستمی درگذشت. اطلاعات زیادی دربارهاش در دسترس نیست. جز اینکه ۴۶ ساله بوده و ظاهراً بهیار ارتش و در خواب در اثر ایست قلبی درگشته است.
درگذشتش خیلی نمادین است. او هم یکی بود مثل اغلب ما. ما که این روزها حتماً خیلی غم داریم، احساس فشار میکنیم و اضطراب. بار دنیا روی قلبمان سنگین میشود و رفیقی هم نداریم که از روستای کوکر تا پشته را چند بار برود و بیاید و همراهمان باشد و بارِمان را بکشد تا دلمان خوش شود که دنیا فقط دارِ تنهایی نیست. دارِ رنج نیست. دارِ مکافات نیست. دیگر هنرمندی مثل #عباس_کیارستمی هم نداریم که پیامبروار بدون توجه به کثافت واقعیت، نور بتاباند به قلب زندگیمان. قصه دوستی بنویسد و راه خانه دوست را نشانمان بدهد. سینمای ایران، شاعر آوانگاردش را از دست داده است. در برابر سینمای دلقکمآب این روزهای ایران از یکسو و ژانر پرطرفدار زنج و موره و رقابت بر سر نمایش بیشتر تباهی از دیگر سو، حالا سینمای ایران کسی را ندارد که در اوج بلا از پا نیفتد. کسی که راه نشانمان دهد. راه دوستی، راه امید، راه انسان بودن. چهقدر این صحنه نمادین است. سالیانی پس از درگذشت ناگهانی قصهنویس دوستی، حالا دوست هم ناگهان مرده است. به ظاهر خیلی پرمعناست. خانهای نمانده تا دنبالش بگردیم. در یک آن قلبمان میایستد و تمام.
اما شاید مرگ نمادینش پیامی برای ما داشته باشد. پیامی برای دیدن دوباره «خانه دوست کجاست؟» برای پرسیدن همین سؤال که «خانه دوست کجاست؟»
زمان، کوتاه، عمر آدمی، گذرا، پیرامونمان تاریک و آینده مبهم است. نشان دادن همه اینها در این زمانه کار سختی نیست. واقعیت، از هر سو خودش را بر سرمان آوار کرده است. ما به شعر نیاز داریم. به ادبیات. به هنر. شعر و ادبیات و هنری که راه نشانمان دهد. ببردمان به دنیای خیال. بگذارد درها را به رغم همهچیز باز کنیم، نور بتاباند بر زندگیهایمان. نشانمان بدهد که در بدترین سیاهیها زندگی هست، دوستی هست، معنا هست، امید هست و آنکه میپرسد «خانه دوست کجاست؟» عاقبت آن را پیدا خواهد کرد و آنگاه همه خواهند خندید.
✍🏼 #آرمان_ذاکری
🔗 اینستاگرام نویسنده
#دوستی #وضعیت
@Jaryaann
خبر کوتاهی بود که همه از کنارش آرام گذشتند، در این هنگامۀ بلا خیلی هم عجیب نبود. احمد احمدپور، بازیگر نقش محمدرضا نعمتزاده در فیلم «خانه دوست کجاست؟» ساختۀ عباس کیارستمی درگذشت. اطلاعات زیادی دربارهاش در دسترس نیست. جز اینکه ۴۶ ساله بوده و ظاهراً بهیار ارتش و در خواب در اثر ایست قلبی درگشته است.
درگذشتش خیلی نمادین است. او هم یکی بود مثل اغلب ما. ما که این روزها حتماً خیلی غم داریم، احساس فشار میکنیم و اضطراب. بار دنیا روی قلبمان سنگین میشود و رفیقی هم نداریم که از روستای کوکر تا پشته را چند بار برود و بیاید و همراهمان باشد و بارِمان را بکشد تا دلمان خوش شود که دنیا فقط دارِ تنهایی نیست. دارِ رنج نیست. دارِ مکافات نیست. دیگر هنرمندی مثل #عباس_کیارستمی هم نداریم که پیامبروار بدون توجه به کثافت واقعیت، نور بتاباند به قلب زندگیمان. قصه دوستی بنویسد و راه خانه دوست را نشانمان بدهد. سینمای ایران، شاعر آوانگاردش را از دست داده است. در برابر سینمای دلقکمآب این روزهای ایران از یکسو و ژانر پرطرفدار زنج و موره و رقابت بر سر نمایش بیشتر تباهی از دیگر سو، حالا سینمای ایران کسی را ندارد که در اوج بلا از پا نیفتد. کسی که راه نشانمان دهد. راه دوستی، راه امید، راه انسان بودن. چهقدر این صحنه نمادین است. سالیانی پس از درگذشت ناگهانی قصهنویس دوستی، حالا دوست هم ناگهان مرده است. به ظاهر خیلی پرمعناست. خانهای نمانده تا دنبالش بگردیم. در یک آن قلبمان میایستد و تمام.
اما شاید مرگ نمادینش پیامی برای ما داشته باشد. پیامی برای دیدن دوباره «خانه دوست کجاست؟» برای پرسیدن همین سؤال که «خانه دوست کجاست؟»
زمان، کوتاه، عمر آدمی، گذرا، پیرامونمان تاریک و آینده مبهم است. نشان دادن همه اینها در این زمانه کار سختی نیست. واقعیت، از هر سو خودش را بر سرمان آوار کرده است. ما به شعر نیاز داریم. به ادبیات. به هنر. شعر و ادبیات و هنری که راه نشانمان دهد. ببردمان به دنیای خیال. بگذارد درها را به رغم همهچیز باز کنیم، نور بتاباند بر زندگیهایمان. نشانمان بدهد که در بدترین سیاهیها زندگی هست، دوستی هست، معنا هست، امید هست و آنکه میپرسد «خانه دوست کجاست؟» عاقبت آن را پیدا خواهد کرد و آنگاه همه خواهند خندید.
✍🏼 #آرمان_ذاکری
🔗 اینستاگرام نویسنده
#دوستی #وضعیت
@Jaryaann
Telegram
.
Forwarded from جریانـ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❗️رضایت و توافق، ضرورت هر رابطه انسانی در هر سطحی است.
این روزها در فضای مجازی بحث تجاوز و آزار جنسی دوباره مطرح شده است. آزار جنسی طیف وسیعی از رفتار آزاردهنده است که انتهای آن تجاوز است اما حتی خیره شدن به اندام، ایجاد ناامنی روانی، آزار کلامی، مزاحمتهای خیابانی و لمس کردن فرد، همگی گونههایی از آزار جنسی هستند که باید با آنها مقابله کرد.
شاید اگر این آگاهی عمومی در جامعه وجود داشته باشد که مبنا و اساس هر سطحی از رابطه جنسی، مانند هر ارتباط انسانی دیگری، «توافق» طرفین است «بخشی» از این حوادث ناگوار پیش نیاید. حوادثی که آثار مخربشان تا سالها بر جسم و روان قربانیان میماند.
🔺 اين ويدئو به خوبی نشان میدهد که «توافق داشتن» طرفين بر سر رابطه جنسى دقيقاً يعنى چه.
🔄 با همرسانی این ویدئو و محتوای آموزشی مناسب کمک کنیم تا این آگاهی و حساسیت در جامعه افزایش یابد و بهجای سرزنش و ملامت قربانیان تجاوز، جلوی بازتولید و تکثیر رفتار متجاوزانه را بگیریم.
منبع
دوبله: میدان
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
این روزها در فضای مجازی بحث تجاوز و آزار جنسی دوباره مطرح شده است. آزار جنسی طیف وسیعی از رفتار آزاردهنده است که انتهای آن تجاوز است اما حتی خیره شدن به اندام، ایجاد ناامنی روانی، آزار کلامی، مزاحمتهای خیابانی و لمس کردن فرد، همگی گونههایی از آزار جنسی هستند که باید با آنها مقابله کرد.
شاید اگر این آگاهی عمومی در جامعه وجود داشته باشد که مبنا و اساس هر سطحی از رابطه جنسی، مانند هر ارتباط انسانی دیگری، «توافق» طرفین است «بخشی» از این حوادث ناگوار پیش نیاید. حوادثی که آثار مخربشان تا سالها بر جسم و روان قربانیان میماند.
🔺 اين ويدئو به خوبی نشان میدهد که «توافق داشتن» طرفين بر سر رابطه جنسى دقيقاً يعنى چه.
🔄 با همرسانی این ویدئو و محتوای آموزشی مناسب کمک کنیم تا این آگاهی و حساسیت در جامعه افزایش یابد و بهجای سرزنش و ملامت قربانیان تجاوز، جلوی بازتولید و تکثیر رفتار متجاوزانه را بگیریم.
منبع
دوبله: میدان
در «جریان» باشید.
@Jaryaann
⚪ کنون پندار مُردم ...
مرگ هر انسانی همزمان پیامدی دوگانه دارد: میان ما و فردِ درگذشته فاصلهای جبرانناپذیر میاندازد (او را برای همیشه از ما دور میکند) اما بازماندگان را به هم نزدیک میکند؛ فقدان فرد درگذشته به مثابۀ حفره و سیاهچالهای است که بازماندگان را با کششی شدید جذب میکند و پیرامون نبودِ خود نزد هم میآورد. گویی آنکه میمیرد با رفتنش ریسمانی را که آشنایانش به آن متصلند، میکِشد و آنها را در آیینهای سوگواری گردآوری میکند. این نزدیکی حتی گاهی منجر به برطرف شدن کدورتها و کینههای کهنهای میشود که هیچ چیزی نمیتوانست آنها را رفع کند؛ جز مرگ که چون پتکی بر سرمان میکوبد و در اوج دلخوری و تنش، ناگهان پوچی حرص و آزمان و مضحکی تقلایمان برای به دستآوردنها را به رخ میکشد و یادمان میآورد که هیچ کس (نه دارا و سرشناس و نه ندار و گمنام) و هیچ چیز (نه ناز و نوش و نه درد و رنج) در این سرای سپنج پاینده و جاوادنه نیست.
مرگ چنان رخداد تکاندهندهای است که ظرف کوتاهترین زمان، جهان پیرامون فرد درگذشته را به هم میریزد و برای بازماندگان وضعیت جدیدی را رقم میزند؛ کما اینکه کوبندگی و مهابت مرگ و تلخی از دست دادن یک عزیز نه تنها فاصلههای بسیار زیاد ناشی از دلخوری میان بازماندگان را میتواند به چشمبرهمزدنی بردارد که حتی میتواند ناراحتیهای افراد از فرد درگذشته را هم برطرف کند؛ در واقع دوری جسمی از او به نزدیکی دل افراد به او بیانجامد.
چنین است که مرگ در کنار تمام سویههای دیگرش، دعوتی دردناک است به بخشش و شستن سینهها از کینهها و بهایی گزاف است برای نزدیکی افراد؛ مرگ عزیزان نجاتبخش رابطههای مرده است و هرچقدر که سخت و سنگین باشد میتواند دلهای سخت را نرم و نازک کند و قهر را مهر گرداند، البته با چاشنی این حسرت که آنکه مرده است دیگر نیست که مهر و آشتی ما (با یکدیگر یا با او) را ببیند. همین است که مولانا هشدار و پیشنهاد میدهد:
چو بعد مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
کنون پندار مُردم، آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم.
✍🏼 #کاوه_گرایلی
🔗 اینستاگرام نویسنده
#مرگ #آشتی
@Jaryaann
مرگ هر انسانی همزمان پیامدی دوگانه دارد: میان ما و فردِ درگذشته فاصلهای جبرانناپذیر میاندازد (او را برای همیشه از ما دور میکند) اما بازماندگان را به هم نزدیک میکند؛ فقدان فرد درگذشته به مثابۀ حفره و سیاهچالهای است که بازماندگان را با کششی شدید جذب میکند و پیرامون نبودِ خود نزد هم میآورد. گویی آنکه میمیرد با رفتنش ریسمانی را که آشنایانش به آن متصلند، میکِشد و آنها را در آیینهای سوگواری گردآوری میکند. این نزدیکی حتی گاهی منجر به برطرف شدن کدورتها و کینههای کهنهای میشود که هیچ چیزی نمیتوانست آنها را رفع کند؛ جز مرگ که چون پتکی بر سرمان میکوبد و در اوج دلخوری و تنش، ناگهان پوچی حرص و آزمان و مضحکی تقلایمان برای به دستآوردنها را به رخ میکشد و یادمان میآورد که هیچ کس (نه دارا و سرشناس و نه ندار و گمنام) و هیچ چیز (نه ناز و نوش و نه درد و رنج) در این سرای سپنج پاینده و جاوادنه نیست.
مرگ چنان رخداد تکاندهندهای است که ظرف کوتاهترین زمان، جهان پیرامون فرد درگذشته را به هم میریزد و برای بازماندگان وضعیت جدیدی را رقم میزند؛ کما اینکه کوبندگی و مهابت مرگ و تلخی از دست دادن یک عزیز نه تنها فاصلههای بسیار زیاد ناشی از دلخوری میان بازماندگان را میتواند به چشمبرهمزدنی بردارد که حتی میتواند ناراحتیهای افراد از فرد درگذشته را هم برطرف کند؛ در واقع دوری جسمی از او به نزدیکی دل افراد به او بیانجامد.
چنین است که مرگ در کنار تمام سویههای دیگرش، دعوتی دردناک است به بخشش و شستن سینهها از کینهها و بهایی گزاف است برای نزدیکی افراد؛ مرگ عزیزان نجاتبخش رابطههای مرده است و هرچقدر که سخت و سنگین باشد میتواند دلهای سخت را نرم و نازک کند و قهر را مهر گرداند، البته با چاشنی این حسرت که آنکه مرده است دیگر نیست که مهر و آشتی ما (با یکدیگر یا با او) را ببیند. همین است که مولانا هشدار و پیشنهاد میدهد:
چو بعد مرگ خواهی آشتی کرد
همه عمر از غمت در امتحانیم
کنون پندار مُردم، آشتی کن
که در تسلیم ما چون مردگانیم
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم.
✍🏼 #کاوه_گرایلی
🔗 اینستاگرام نویسنده
#مرگ #آشتی
@Jaryaann
