Telegram Group & Telegram Channel
🔖 بودشِ دینی ی مردم ایران، موجبِ لنگشِ تمدنی ی آنان شده است!

✍️ محمدحسن محقق معین

🗓 دوشنبه ١١ شهریور ١٣٩٨

🔶 صفحه یک از دو

حاج سیّاح در صفحه ی 174 تا 178 خاطرات خود اشاره به اقامت کوتاهش در آبان ماه 1257 شمسی در شهر تفت نزدیکی یزد کرده است. میزبان او فردی به نام حاجی محمد حسن بوده است. در نوشته حاج سیّاح آمده است که این فرد برای سواد آموزی دخترش، معلم سر خانه ای گرفته بوده است که پس از مدتی معلم (ملّا) مدعی می شود که دختر حاجی را به عقد خود در آورده و باید با خود ببرد. حاجی ضمن تعریف ماجری برای میهمانش حاج سیّاح به اقدام هایی که برای نجات دخترش که ملّا به دروغ ادعایی مبنی بر عقد او کرده است؛ از جمله به مراجعه اش به حاکم شهر تفت اشاره می نماید.نهایتا حاج سیّاح به اتفاق حاجی محمد حسن به دیدار حاکم تفت (والی حاکم یزد) هم می روند.

تلخیصی ازاین خاطره مربوط به 138 سال قبل تقدیم نموده و سپس تحلیلی ارائه می کنم.

یک. من اين ملا را بواسطه تقوائي که شيخ (محمد حسن سبزواري) از او حکايت کرد، براي تعليم دخترم بخانه آوردم و در مدتي که دختر کوچک بود تعليم قرآن و فارسي مي کرد. چون دختر بزرگ شد ديگر مناسب نديده بآخوند گفتم ديگر نيايد و عطايي باو کردم. بعد از چند روز، اين نمک ناشناس بي‌شرم نزد پسرم آمده مي‌گويد: همشيره شما معقوده‌ي من است!» آن جوان مشتعل شده، فحش داده و مثل سگ او را ميراند. او (آخوند) گفته: «دختر خودم را وکيل کرده عقد کرده‌ام». بهرحال، بعد از چند روز شيخ محمد حسن (سبزواري) مرا احضار کرده گفت: «وصلت شما با جناب آخوند ملاعلي اکبر که شخص محترم و فاضلي است مبارک باد! خوب است عروسي کرده بدهيد ببرد». من گفتم: «خدا نکند من بچنين امر نامبارکي اقدام کنم». (شيخ محمد حسن سبزواري) گفت: صبيه-دختر بچه- شما بالغه و عاقله و در شريعت مقدسه اختيارش با خودش است، آمد پيش من اقرار کرد به ملاعلي اکبر عقد کردم و تو ديگر اختيار نداري!».

دو. پناه بردم به محمد خان والي حاکم يزد، که مرد سالمي است و از هزار تا از اين آخوندهاي بيدين بهتر است و حقيقت حال را باو گفتم. او گفت: «من ميدانم شما راست مي‌گوييد، بلکه هر کس با اين آخوندها طرف شده چيزي از ايشان بگويد، يقين دارم راست است، زيرا ممکن نيست کسي به اينها تعدي کند، و قطعا اينها شرارت مي‌کنند، هر روز صد قسم از اين جعليات دارند، لکن ميدانيد زندگاني و مرگ ما بدست اينها است، بايد با خود اينها بطوري بسازيد». گفتم: «اجراء بدست شما است و اين اخلافها را اجراء نکنيد. اعتبار اينها بسته به اجراي شما است، مردم هر وقت ديدند کاغذ يکي را شما اجراء مي کنيد، لابد (به ناچار) تسليم او ميشوند، نکنيد!». حاکم (محمد خان) گفت: «عجيب است از تو! آيا ما مي‌توانيم آشکارا با اينها مخالفت کنيم؟ تو ميداني همه‌ي مردم کاري دارند، تو تجارت داري، يکي بقال است، يکي زارع است، من حکومت دارم و به کار مردم رسيدگي ميکنم.

سه. محمد خان حاکم تفت خطاب به پدر دختر حاجی محمد حسن ادامه می دهد:

اين جماعت معممين که شهرها را پر کرده‌اند و کسي نميداند کدام يک فهم و سواد ندارد يا دارد، همه نام شيخ و آخوند و عمامه و عبا دارند، آيا اينها کاري جز از اين دارند که براي مردم کار پيدا کنند و باسم شريعت هر چه بخواهند بکنند؟ براي يکي سند ميسازند، يکي را مدعي و ديگري را مدعي عليه مي‌کنند، وکيل ميشوند، شاهد ميشوند، جرح مي‌کنند، تعديل مي‌کنند، مومن مي‌سازند، تکفير ميکنند، حالا مي‌توان گفت آقا دروغ مي‌گويد؟ اگر دسته بندي کرده بمن تهمت زدند که ظلم ميکند و يا بابي است (بهايي شده) يا رشوه گرفته و بيرق واشريعتا بلند کردند من چه بايد بکنم؟ آيا ما مجبور نيستيم با اينان تقيه بکنيم؟ ايراد مي‌کني، ميگويند مجتهد را ايراد جايز نيست، تکذيب ميکني مثل اين است خدا و پيغمبر را تکذيب کرده‌اي، ميگويي مسئله چنين نيست، فلان عالم نوشته در فلان کتاب و چنين است، ميگويند مجتهدم، راي خودم است. کسيکه در نجف چند سال مانده باشد، ميداني باو نميتوان گفت مجتهد نيست. عادل نيست، او هم جمعي قلچماق بنام طلبه دارد، هر چه مي‌خواهند مي‌کنند. ما بايد يکي را در دست داشته باشيم و يا ديگري معارض کنيم. اگر حسد اينها با يکديگر و بغض و نفاق و خودپسندي اينها نبود، زندگاني براي يک نفر ممکن نبود. گمان مي‌کنيد ما مي‌توانيم نوشته‌هاي اينها را اجرا نکنيم؟ خير! لابديم! (ناچاريم) تقيه ميکنيم. بلي بسياري از حکام، مخصوصا از ميان اينان چند نفر بي‌‌ديانت را برگزيده، نوشته‌هاي او را اجرا مي‌کنند و آن آخوند هم هرچه ميل حاکم است مي‌نويسد و شريک دخل و غارت مال مردم ميشوند. لکن من از آنها نيستم، قدريکه ولايت را بهم نزنند با ايشان راه ميروم. خواهش دارم تو بروي با آن آخوند مهرباني بکني شايد با سهولت يک طلاق صوري بگيريم. خود ميداني غالبا مقصود اينها از اين شرارتها و کاغذها که ميسازند بدست آوردن مال است».
👇👇👇



group-telegram.com/MHMohaqeqMoein/3852
Create:
Last Update:

🔖 بودشِ دینی ی مردم ایران، موجبِ لنگشِ تمدنی ی آنان شده است!

✍️ محمدحسن محقق معین

🗓 دوشنبه ١١ شهریور ١٣٩٨

🔶 صفحه یک از دو

حاج سیّاح در صفحه ی 174 تا 178 خاطرات خود اشاره به اقامت کوتاهش در آبان ماه 1257 شمسی در شهر تفت نزدیکی یزد کرده است. میزبان او فردی به نام حاجی محمد حسن بوده است. در نوشته حاج سیّاح آمده است که این فرد برای سواد آموزی دخترش، معلم سر خانه ای گرفته بوده است که پس از مدتی معلم (ملّا) مدعی می شود که دختر حاجی را به عقد خود در آورده و باید با خود ببرد. حاجی ضمن تعریف ماجری برای میهمانش حاج سیّاح به اقدام هایی که برای نجات دخترش که ملّا به دروغ ادعایی مبنی بر عقد او کرده است؛ از جمله به مراجعه اش به حاکم شهر تفت اشاره می نماید.نهایتا حاج سیّاح به اتفاق حاجی محمد حسن به دیدار حاکم تفت (والی حاکم یزد) هم می روند.

تلخیصی ازاین خاطره مربوط به 138 سال قبل تقدیم نموده و سپس تحلیلی ارائه می کنم.

یک. من اين ملا را بواسطه تقوائي که شيخ (محمد حسن سبزواري) از او حکايت کرد، براي تعليم دخترم بخانه آوردم و در مدتي که دختر کوچک بود تعليم قرآن و فارسي مي کرد. چون دختر بزرگ شد ديگر مناسب نديده بآخوند گفتم ديگر نيايد و عطايي باو کردم. بعد از چند روز، اين نمک ناشناس بي‌شرم نزد پسرم آمده مي‌گويد: همشيره شما معقوده‌ي من است!» آن جوان مشتعل شده، فحش داده و مثل سگ او را ميراند. او (آخوند) گفته: «دختر خودم را وکيل کرده عقد کرده‌ام». بهرحال، بعد از چند روز شيخ محمد حسن (سبزواري) مرا احضار کرده گفت: «وصلت شما با جناب آخوند ملاعلي اکبر که شخص محترم و فاضلي است مبارک باد! خوب است عروسي کرده بدهيد ببرد». من گفتم: «خدا نکند من بچنين امر نامبارکي اقدام کنم». (شيخ محمد حسن سبزواري) گفت: صبيه-دختر بچه- شما بالغه و عاقله و در شريعت مقدسه اختيارش با خودش است، آمد پيش من اقرار کرد به ملاعلي اکبر عقد کردم و تو ديگر اختيار نداري!».

دو. پناه بردم به محمد خان والي حاکم يزد، که مرد سالمي است و از هزار تا از اين آخوندهاي بيدين بهتر است و حقيقت حال را باو گفتم. او گفت: «من ميدانم شما راست مي‌گوييد، بلکه هر کس با اين آخوندها طرف شده چيزي از ايشان بگويد، يقين دارم راست است، زيرا ممکن نيست کسي به اينها تعدي کند، و قطعا اينها شرارت مي‌کنند، هر روز صد قسم از اين جعليات دارند، لکن ميدانيد زندگاني و مرگ ما بدست اينها است، بايد با خود اينها بطوري بسازيد». گفتم: «اجراء بدست شما است و اين اخلافها را اجراء نکنيد. اعتبار اينها بسته به اجراي شما است، مردم هر وقت ديدند کاغذ يکي را شما اجراء مي کنيد، لابد (به ناچار) تسليم او ميشوند، نکنيد!». حاکم (محمد خان) گفت: «عجيب است از تو! آيا ما مي‌توانيم آشکارا با اينها مخالفت کنيم؟ تو ميداني همه‌ي مردم کاري دارند، تو تجارت داري، يکي بقال است، يکي زارع است، من حکومت دارم و به کار مردم رسيدگي ميکنم.

سه. محمد خان حاکم تفت خطاب به پدر دختر حاجی محمد حسن ادامه می دهد:

اين جماعت معممين که شهرها را پر کرده‌اند و کسي نميداند کدام يک فهم و سواد ندارد يا دارد، همه نام شيخ و آخوند و عمامه و عبا دارند، آيا اينها کاري جز از اين دارند که براي مردم کار پيدا کنند و باسم شريعت هر چه بخواهند بکنند؟ براي يکي سند ميسازند، يکي را مدعي و ديگري را مدعي عليه مي‌کنند، وکيل ميشوند، شاهد ميشوند، جرح مي‌کنند، تعديل مي‌کنند، مومن مي‌سازند، تکفير ميکنند، حالا مي‌توان گفت آقا دروغ مي‌گويد؟ اگر دسته بندي کرده بمن تهمت زدند که ظلم ميکند و يا بابي است (بهايي شده) يا رشوه گرفته و بيرق واشريعتا بلند کردند من چه بايد بکنم؟ آيا ما مجبور نيستيم با اينان تقيه بکنيم؟ ايراد مي‌کني، ميگويند مجتهد را ايراد جايز نيست، تکذيب ميکني مثل اين است خدا و پيغمبر را تکذيب کرده‌اي، ميگويي مسئله چنين نيست، فلان عالم نوشته در فلان کتاب و چنين است، ميگويند مجتهدم، راي خودم است. کسيکه در نجف چند سال مانده باشد، ميداني باو نميتوان گفت مجتهد نيست. عادل نيست، او هم جمعي قلچماق بنام طلبه دارد، هر چه مي‌خواهند مي‌کنند. ما بايد يکي را در دست داشته باشيم و يا ديگري معارض کنيم. اگر حسد اينها با يکديگر و بغض و نفاق و خودپسندي اينها نبود، زندگاني براي يک نفر ممکن نبود. گمان مي‌کنيد ما مي‌توانيم نوشته‌هاي اينها را اجرا نکنيم؟ خير! لابديم! (ناچاريم) تقيه ميکنيم. بلي بسياري از حکام، مخصوصا از ميان اينان چند نفر بي‌‌ديانت را برگزيده، نوشته‌هاي او را اجرا مي‌کنند و آن آخوند هم هرچه ميل حاکم است مي‌نويسد و شريک دخل و غارت مال مردم ميشوند. لکن من از آنها نيستم، قدريکه ولايت را بهم نزنند با ايشان راه ميروم. خواهش دارم تو بروي با آن آخوند مهرباني بکني شايد با سهولت يک طلاق صوري بگيريم. خود ميداني غالبا مقصود اينها از اين شرارتها و کاغذها که ميسازند بدست آوردن مال است».
👇👇👇

BY حسن معین - خودشناسی




Share with your friend now:
group-telegram.com/MHMohaqeqMoein/3852

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

"For Telegram, accountability has always been a problem, which is why it was so popular even before the full-scale war with far-right extremists and terrorists from all over the world," she told AFP from her safe house outside the Ukrainian capital. "And that set off kind of a battle royale for control of the platform that Durov eventually lost," said Nathalie Maréchal of the Washington advocacy group Ranking Digital Rights. I want a secure messaging app, should I use Telegram? Ukrainian forces have since put up a strong resistance to the Russian troops amid the war that has left hundreds of Ukrainian civilians, including children, dead, according to the United Nations. Ukrainian and international officials have accused Russia of targeting civilian populations with shelling and bombardments. Ukrainian forces successfully attacked Russian vehicles in the capital city of Kyiv thanks to a public tip made through the encrypted messaging app Telegram, Ukraine's top law-enforcement agency said on Tuesday.
from us


Telegram حسن معین - خودشناسی
FROM American