Forwarded from NasserFakouhiPaintings
«باغ چهار» / اکریلیک روی کاغذ/30 * 20 سانتیمتر
کانال نقاشیها در تلگرام
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhipaintings
کانال نقاشیها در اینستا
https://www.instagram.com/nasser_fakouhi_paintings/
کانال نقاشیها در تلگرام
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhipaintings
کانال نقاشیها در اینستا
https://www.instagram.com/nasser_fakouhi_paintings/
Forwarded from ناصر فکوهی/ فایلهای دیداری-شنیداری
#سخنرانی / #میزگرد / سخنرانی #ناصر_فکوهی در سی و دومین جشنواره فیلم کوتاه تهران / 22 آبان 1394 / درباره #سینمای_تجربی #محمد_رضا_اصلانی / فایل صوتی
Forwarded from ناصر فکوهی/ فایلهای دیداری-شنیداری
شطرنج سنت و مدرنیته بر خرابههای اشرافیت
یا بازی باخت-باخت تاریخی ویران و ویرانگر / درباره شطرنج باد محمد رضا اصلانی
درآمد
منتقد بیهود و یاوهگویی، سالها پیش، بی آنکه هیچ چیز از فیلم «شطرنج باد» بفهمد در توهمات سینماییاش با اشاره به این و آن واژه سینمایی و دانش سطحی دوربین، در کنار یک ضد روشنفکرگرایی وسواس آمیز و در حد جنون، حکمی صادر کرده بود، از جنس احکامی که زورگویان بزدل و پشت به کوه برای کالبدی نحیفی که به اسارت گرفتهاند، صادر می کنند. آن حکم این بود که این فیلم «بی ارزش» و «پُرمدعا» هنوز چند سال نگذشته زیر تلی از خاک مدفون شده و در سالهای آتی چنان خاک بر سر خواهد شد که تا ابدیت به فراموشی خواهندش سپرد. اما دست تقدیر، آن منتقد را گم و گور کرد و اگر دیروز گمنام بود، امروز بینام و نشان است. حال ماییم و «شطرنج باد» که از خاکستر سوخته خود بار دیگر برمی خیزد. زیرا همچون اکثر فیلمهای دیگر اصلانی، بیشتر از آنکه سینما باشد، بیآنکه بخواهد سینما باشد، هنری ناب و در همان حال تفسیری ناب از جامعه و تاریخی است که روایتش میکند و دغدغهاش را دارد. زبان فیلم، تمثیلی است، اما تمثیلی روشن، فیلم لایههای بی پایان دارد ، مثل روح و تاریخ این سرزمین، و فیلم را می توان به تعداد تفسیرهایش خواند و بازخواند. فیلم ماجرای اشرافیتی از نفس افتاده است که خود را به یک لومپنیسم بد دهان و کثیف فروخته بود که میراث مادری را غارت کرده بود و دخترش را بر صندلی چرخدار یک مدرنیته ناتوان و بیمار و از کار افتاده، ولو زیبا، نشانده بود؛ مدرنیته ناتوان بر صندلی چرخدار نشسته با توصیه پزشک فنسالار تصور میکند اگر با یک ضربه بر شقیقه سنت او را از پای درآورد میتواند در عمق تاریک و درون غرابه های از یاد رفته شراب خانگی در تیزاب ذوبش کند، بیآنکه بتواند تصور کند بوی گند جسد سنت همه جا را فراگرفته و روح آزار دهندهاش در همه جا سرگردان است، قهقهه سرمی دهد و در و و دیوارها را به لجن میکشد. اشرافیتی ناقابل که هابیل و قابیلی را به جان هم انداخته بود تا هابیلش نماد صنعتگری باشد که هوای جهان دارد و قابیلش نماد بازاری که با برادرکشی، میراث ملت را از آن خود میکند، اما در ویران ترین شکل ممکن. و در نهایت و در این حال آنها که باید هوای خانم بزرگ، خانم کوچک و حتی کنیزک ملت، زنان زاینده سرنوشت و تاریخ، را داشته باشند، مردم کوچه بازارند، که بر سر حوضی «رختشتان را می شویند» و بیهوده لاف و گزاف میزنند و سرانجام بر باد فنای طوفان سرنوشت میروند. فیلم در نهایت، تفسیری است از ویرانی یک آرمان انقلابی و خود، به همان حد ویرانگر توهماتی که از ابتدا نسبت به آنها با آیه تکاثر و دهل و نقاره نوازی و فروپاشی غرابههای شراب فرزانگی تاریخ به ضرب مدرنیته افلیج، در مناسک ویرانی جهان هشدار داده بود. فیلم، انقلابی را روایت میکند و تاریخ اندوهبار ملتی را که در تندبادی با سرنوشت ، با مرگ و نیستی، در بازی شطرنج، دست و پنجه نرم میکنند: یک بازی باخت – باخت ، هم سرنوشت در مغلوب کردن این ملت باخته است، و هم ملت در مغلوب کردن سرنوشت. و راهی نیست جز دری که کنیزکی بگشاید و دروازه را برای آیندگان باز بگذارد و خود در کوچه باغی گم شود. میتی، که باد در اذان صبحگاهی در جهان بیرحمی که ظاهر می شود نمازش را می خواند. آنچه پس از این میآید شرحی است بر رمزگشایی بر رمزهایی که آمد و فیلم را به گرهی تبدیل می کند که با اندیشه و تامل بسیار باید گشودش. گرهی که شاید هرگز گشوده نشود، اما هرگز نمیتوان از تلاش برای گشودنش دست کشید.
یا بازی باخت-باخت تاریخی ویران و ویرانگر / درباره شطرنج باد محمد رضا اصلانی
درآمد
منتقد بیهود و یاوهگویی، سالها پیش، بی آنکه هیچ چیز از فیلم «شطرنج باد» بفهمد در توهمات سینماییاش با اشاره به این و آن واژه سینمایی و دانش سطحی دوربین، در کنار یک ضد روشنفکرگرایی وسواس آمیز و در حد جنون، حکمی صادر کرده بود، از جنس احکامی که زورگویان بزدل و پشت به کوه برای کالبدی نحیفی که به اسارت گرفتهاند، صادر می کنند. آن حکم این بود که این فیلم «بی ارزش» و «پُرمدعا» هنوز چند سال نگذشته زیر تلی از خاک مدفون شده و در سالهای آتی چنان خاک بر سر خواهد شد که تا ابدیت به فراموشی خواهندش سپرد. اما دست تقدیر، آن منتقد را گم و گور کرد و اگر دیروز گمنام بود، امروز بینام و نشان است. حال ماییم و «شطرنج باد» که از خاکستر سوخته خود بار دیگر برمی خیزد. زیرا همچون اکثر فیلمهای دیگر اصلانی، بیشتر از آنکه سینما باشد، بیآنکه بخواهد سینما باشد، هنری ناب و در همان حال تفسیری ناب از جامعه و تاریخی است که روایتش میکند و دغدغهاش را دارد. زبان فیلم، تمثیلی است، اما تمثیلی روشن، فیلم لایههای بی پایان دارد ، مثل روح و تاریخ این سرزمین، و فیلم را می توان به تعداد تفسیرهایش خواند و بازخواند. فیلم ماجرای اشرافیتی از نفس افتاده است که خود را به یک لومپنیسم بد دهان و کثیف فروخته بود که میراث مادری را غارت کرده بود و دخترش را بر صندلی چرخدار یک مدرنیته ناتوان و بیمار و از کار افتاده، ولو زیبا، نشانده بود؛ مدرنیته ناتوان بر صندلی چرخدار نشسته با توصیه پزشک فنسالار تصور میکند اگر با یک ضربه بر شقیقه سنت او را از پای درآورد میتواند در عمق تاریک و درون غرابه های از یاد رفته شراب خانگی در تیزاب ذوبش کند، بیآنکه بتواند تصور کند بوی گند جسد سنت همه جا را فراگرفته و روح آزار دهندهاش در همه جا سرگردان است، قهقهه سرمی دهد و در و و دیوارها را به لجن میکشد. اشرافیتی ناقابل که هابیل و قابیلی را به جان هم انداخته بود تا هابیلش نماد صنعتگری باشد که هوای جهان دارد و قابیلش نماد بازاری که با برادرکشی، میراث ملت را از آن خود میکند، اما در ویران ترین شکل ممکن. و در نهایت و در این حال آنها که باید هوای خانم بزرگ، خانم کوچک و حتی کنیزک ملت، زنان زاینده سرنوشت و تاریخ، را داشته باشند، مردم کوچه بازارند، که بر سر حوضی «رختشتان را می شویند» و بیهوده لاف و گزاف میزنند و سرانجام بر باد فنای طوفان سرنوشت میروند. فیلم در نهایت، تفسیری است از ویرانی یک آرمان انقلابی و خود، به همان حد ویرانگر توهماتی که از ابتدا نسبت به آنها با آیه تکاثر و دهل و نقاره نوازی و فروپاشی غرابههای شراب فرزانگی تاریخ به ضرب مدرنیته افلیج، در مناسک ویرانی جهان هشدار داده بود. فیلم، انقلابی را روایت میکند و تاریخ اندوهبار ملتی را که در تندبادی با سرنوشت ، با مرگ و نیستی، در بازی شطرنج، دست و پنجه نرم میکنند: یک بازی باخت – باخت ، هم سرنوشت در مغلوب کردن این ملت باخته است، و هم ملت در مغلوب کردن سرنوشت. و راهی نیست جز دری که کنیزکی بگشاید و دروازه را برای آیندگان باز بگذارد و خود در کوچه باغی گم شود. میتی، که باد در اذان صبحگاهی در جهان بیرحمی که ظاهر می شود نمازش را می خواند. آنچه پس از این میآید شرحی است بر رمزگشایی بر رمزهایی که آمد و فیلم را به گرهی تبدیل می کند که با اندیشه و تامل بسیار باید گشودش. گرهی که شاید هرگز گشوده نشود، اما هرگز نمیتوان از تلاش برای گشودنش دست کشید.
Forwarded from ناصر فکوهی/ فایلهای دیداری-شنیداری
#سخنرانی / #ناصر_فکوهی در جلسه نمایش فیلم «#شطرنج_باد» / پانزدهمین نشست #شنبه_های_سینما_و_فرهنگ / 28 بهمن 1396 / متن درآمد مقاله / نمودارهای ساختاری سخنرانی / فایل صوتی / عکسهای جلسه / 11 آذر 1397
پارهای از یک کتاب(۱۳۲): انسانشناسی
انسانشناسی، اندیشمندان، نظریه و کنش، #ناصر_فکوهی، تهران، اندیشه احسان، 1398، وزیری، 548 صفحه
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12692
گافمن و صحنهپردازی زندگی روزمره
اولین نظریهپردازی که خود به یکی از بزرگترین منابع جامعهشناسی و انسانشناسی تفهیمیو تفسیری در دو دهه گذشته تبدیل شده است، ایروینگ گافمن (Erving Goffman)، جامعهشناس امریکایی است. او در کتاب “بازنمود خویشتن در زندگی روزمره”(۱۹۵۶) که یکی از مؤثرترین آثارش به شمار میآید، تلاش میکند زندگی اجتماعی را در چارچوب یک “صحنهپردازی” تعریف کند...
پیوند به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com/11384-2/
انسانشناسی، اندیشمندان، نظریه و کنش، #ناصر_فکوهی، تهران، اندیشه احسان، 1398، وزیری، 548 صفحه
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12692
گافمن و صحنهپردازی زندگی روزمره
اولین نظریهپردازی که خود به یکی از بزرگترین منابع جامعهشناسی و انسانشناسی تفهیمیو تفسیری در دو دهه گذشته تبدیل شده است، ایروینگ گافمن (Erving Goffman)، جامعهشناس امریکایی است. او در کتاب “بازنمود خویشتن در زندگی روزمره”(۱۹۵۶) که یکی از مؤثرترین آثارش به شمار میآید، تلاش میکند زندگی اجتماعی را در چارچوب یک “صحنهپردازی” تعریف کند...
پیوند به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com/11384-2/
پارهای از یک کتاب(۱۳۲): انسانشناسی
انسانشناسی، اندیشمندان، نظریه و کنش، #ناصر_فکوهی، تهران، اندیشه احسان، 1398، وزیری، 548 صفحه
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12692
گافمن و صحنهپردازی زندگی روزمره
اولین نظریهپردازی که خود به یکی از بزرگترین منابع جامعهشناسی و انسانشناسی تفهیمیو تفسیری در دو دهه گذشته تبدیل شده است، ایروینگ گافمن (Erving Goffman)، جامعهشناس امریکایی است. او در کتاب “بازنمود خویشتن در زندگی روزمره”(۱۹۵۶) که یکی از مؤثرترین آثارش به شمار میآید، تلاش میکند زندگی اجتماعی را در چارچوب یک “صحنهپردازی” تعریف کند. عمل افراد، زمانی که حتی یک فرد دیگر حضور داشته باشد، آن چیزی نیست که فرد ممکن است در تنهایی مطلق انجام دهد. بنابراین هر فردی در رابطهای زنده و تأثیرگذار قرار میگیرد که میتوان آن را به صورتهای مختلف تبیین کرد. ولی حداقلی از آن، رابطه زنده انسانی به صورت حضور انسان یا انسانهایی دیگری در قالبهای کمابیش عام یا خاص، و در زمانهایی کمابیش متداوم یا متقاطع و کوتاه یا بلند است. در چنین حالتی هر فردی رفتار خود را بر اساس بازنمودی که از خود و رفتارش دارد، ارائه خواهد داد. بدین ترتیب رفتار او بیش از آنکه رفتاری “خالص” و “طبیعی” باشد در واقع “نقشی” است که او از “خویشتن خویش” به گونهای که تصور میکند باید در حضور آن دیگران باشد، ارائه میدهد. فرد سعی میکند خود را در رابطه با دیگری احتمالا در موضعی “بالاتر” یا “پائینتر” و یا “همتراز”، “متاثر” یا “برخوردار” از این یا آن احساس و توانایی و اندیشه و … غیره نشان دهد. این تمایلات میتوانند معانی بسیار متفاوتی را بنا بر “صحنهپردازی”های متفاوت در بر داشته باشند. باید دقت داشت که در تحلیل این موقعیت ها، اخلاقگرایی (یا به تعبیر دورکیمیپیش داوریهای ارزشی) نامناسب ترین روشی است که میتوان پیش گرفت. ممکن است فردی را مشاهده کنیم که بخواهد خود را کاملا ضد اخلاقی نشان داده و حتی ضد اخلاق را برای خود نوعی ارزش قلمداد کند. فرد دیگری نیز ممکن است برعکس خود را به شدت اخلاقی و گریزان از هر گونه تظاهر ضد اخلاقی بنمایاند. اما هیچ یک از این دو آگاهانه یا ناخودآگاهانه لزوماً آن چیزی نیستند که مینمایانند (اما لزوماً با آن چیز نیز متفاوت نیستند). در برخورد با یک گفتمان، میتوان تحلیل گافمنی داشت یعنی آن را درون صحنهپردازیهای متفاوتی قرار داد که میتوانند آن را در بر بگیرند. سناریوهای متعددی که در این حال مطرح میشوند را نباید لزوماً مساوی با نوعی اپورتونیسم ریاکارنه پنداشت زیرا این تعبیر، سادهترین پاسخی است که میتوان برای این تفاوتهای کلامیو رفتاری در نظر گرفت. با این وصف در اینجا با نوعی تناقض روبرو میشویم که میتواند ما را به سوی فهم ناپذیری پیش ببرد: اینکه در صورت وجود سناریوهای متفاوت ناشی از صحنهپردازیهای مختلف چگونه میتوان به انسجامیحداقل در تحلیل دست یافت. پاسخ این امر در آن است که آنچه در حقیقت اهمیت دارد، نه در آن انسجام و یگانگی گفتمانی (که میتواند کاملا مفروض باشد) بلکه در فرایند خود صحنهپردازیهاست که در تفاوتها و شباهتهایشان نوعی تفسیرپذیری را ممکن میسازند. موضوع در واقع بر سر آن است که این صحنهپردازیها خود، شرط زندگی و اجتماعیت زندگی اجتماعی هستند. اینکه چگونه دیگران را تحمل کرده یا بپذیریم و آنها را درون زندگی خود جای داده و در نهایت با آنها درون یک یکپارچگی اجتماعی قرار بگیریم.
ادامه در وبگاه
انسانشناسی، اندیشمندان، نظریه و کنش، #ناصر_فکوهی، تهران، اندیشه احسان، 1398، وزیری، 548 صفحه
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12692
گافمن و صحنهپردازی زندگی روزمره
اولین نظریهپردازی که خود به یکی از بزرگترین منابع جامعهشناسی و انسانشناسی تفهیمیو تفسیری در دو دهه گذشته تبدیل شده است، ایروینگ گافمن (Erving Goffman)، جامعهشناس امریکایی است. او در کتاب “بازنمود خویشتن در زندگی روزمره”(۱۹۵۶) که یکی از مؤثرترین آثارش به شمار میآید، تلاش میکند زندگی اجتماعی را در چارچوب یک “صحنهپردازی” تعریف کند. عمل افراد، زمانی که حتی یک فرد دیگر حضور داشته باشد، آن چیزی نیست که فرد ممکن است در تنهایی مطلق انجام دهد. بنابراین هر فردی در رابطهای زنده و تأثیرگذار قرار میگیرد که میتوان آن را به صورتهای مختلف تبیین کرد. ولی حداقلی از آن، رابطه زنده انسانی به صورت حضور انسان یا انسانهایی دیگری در قالبهای کمابیش عام یا خاص، و در زمانهایی کمابیش متداوم یا متقاطع و کوتاه یا بلند است. در چنین حالتی هر فردی رفتار خود را بر اساس بازنمودی که از خود و رفتارش دارد، ارائه خواهد داد. بدین ترتیب رفتار او بیش از آنکه رفتاری “خالص” و “طبیعی” باشد در واقع “نقشی” است که او از “خویشتن خویش” به گونهای که تصور میکند باید در حضور آن دیگران باشد، ارائه میدهد. فرد سعی میکند خود را در رابطه با دیگری احتمالا در موضعی “بالاتر” یا “پائینتر” و یا “همتراز”، “متاثر” یا “برخوردار” از این یا آن احساس و توانایی و اندیشه و … غیره نشان دهد. این تمایلات میتوانند معانی بسیار متفاوتی را بنا بر “صحنهپردازی”های متفاوت در بر داشته باشند. باید دقت داشت که در تحلیل این موقعیت ها، اخلاقگرایی (یا به تعبیر دورکیمیپیش داوریهای ارزشی) نامناسب ترین روشی است که میتوان پیش گرفت. ممکن است فردی را مشاهده کنیم که بخواهد خود را کاملا ضد اخلاقی نشان داده و حتی ضد اخلاق را برای خود نوعی ارزش قلمداد کند. فرد دیگری نیز ممکن است برعکس خود را به شدت اخلاقی و گریزان از هر گونه تظاهر ضد اخلاقی بنمایاند. اما هیچ یک از این دو آگاهانه یا ناخودآگاهانه لزوماً آن چیزی نیستند که مینمایانند (اما لزوماً با آن چیز نیز متفاوت نیستند). در برخورد با یک گفتمان، میتوان تحلیل گافمنی داشت یعنی آن را درون صحنهپردازیهای متفاوتی قرار داد که میتوانند آن را در بر بگیرند. سناریوهای متعددی که در این حال مطرح میشوند را نباید لزوماً مساوی با نوعی اپورتونیسم ریاکارنه پنداشت زیرا این تعبیر، سادهترین پاسخی است که میتوان برای این تفاوتهای کلامیو رفتاری در نظر گرفت. با این وصف در اینجا با نوعی تناقض روبرو میشویم که میتواند ما را به سوی فهم ناپذیری پیش ببرد: اینکه در صورت وجود سناریوهای متفاوت ناشی از صحنهپردازیهای مختلف چگونه میتوان به انسجامیحداقل در تحلیل دست یافت. پاسخ این امر در آن است که آنچه در حقیقت اهمیت دارد، نه در آن انسجام و یگانگی گفتمانی (که میتواند کاملا مفروض باشد) بلکه در فرایند خود صحنهپردازیهاست که در تفاوتها و شباهتهایشان نوعی تفسیرپذیری را ممکن میسازند. موضوع در واقع بر سر آن است که این صحنهپردازیها خود، شرط زندگی و اجتماعیت زندگی اجتماعی هستند. اینکه چگونه دیگران را تحمل کرده یا بپذیریم و آنها را درون زندگی خود جای داده و در نهایت با آنها درون یک یکپارچگی اجتماعی قرار بگیریم.
ادامه در وبگاه
Telegram
ناصر فکوهی / نوشتهها و سایر فایلها
پارهای از یک کتاب(۱۳۲): انسانشناسی
انسانشناسی، اندیشمندان، نظریه و کنش، ناصر فکوهی، تهران، اندیشه احسان، 1398، وزیری، 548 صفحه
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12692
گافمن و صحنهپردازی زندگی روزمره
اولین نظریهپردازی که خود به یکی از بزرگترین منابع جامعهشناسی…
انسانشناسی، اندیشمندان، نظریه و کنش، ناصر فکوهی، تهران، اندیشه احسان، 1398، وزیری، 548 صفحه
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12692
گافمن و صحنهپردازی زندگی روزمره
اولین نظریهپردازی که خود به یکی از بزرگترین منابع جامعهشناسی…
دانشگاه، قدرت، و جهانى شدن / سخنرانی #ناصر_فکوهی / 1383
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12694
بحثى که در اینجا انجام مىگیرد، سه جنبه و سه مفهوم را در خود دارد که ما، براى آنکه منطق کل به جزء را در آن رعایت کنیم، در جهتى معکوس با عنوان موضوع به آن مىپردازیم: نخست به جهانىشدن، سپس به قدرت، و در نهایت به دانشگاه...
پیوند به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%87%d8%8c-%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa%d8%8c-%d9%88-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%d9%89-%d8%b4%d8%af%d9%86/
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12694
بحثى که در اینجا انجام مىگیرد، سه جنبه و سه مفهوم را در خود دارد که ما، براى آنکه منطق کل به جزء را در آن رعایت کنیم، در جهتى معکوس با عنوان موضوع به آن مىپردازیم: نخست به جهانىشدن، سپس به قدرت، و در نهایت به دانشگاه...
پیوند به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com/%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%b4%da%af%d8%a7%d9%87%d8%8c-%d9%82%d8%af%d8%b1%d8%aa%d8%8c-%d9%88-%d8%ac%d9%87%d8%a7%d9%86%d9%89-%d8%b4%d8%af%d9%86/
دانشگاه، قدرت، و جهانى شدن / سخنرانی #ناصر_فکوهی / 1383
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12694
بحثى که در اینجا انجام مىگیرد، سه جنبه و سه مفهوم را در خود دارد که ما، براى آنکه منطق کل به جزء را در آن رعایت کنیم، در جهتى معکوس با عنوان موضوع به آن مىپردازیم: نخست به جهانىشدن، سپس به قدرت، و در نهایت به دانشگاه.
جهانىشدن
جهانىشدن بیش و پیش از هر چیز تبدیل شدن یک واقعیت زیستبومى (اکولوژیک) به یک واقعیت سیاسى و به عبارت دیگر به معنى بازآفرینى «جهان» از خلال ساختارهایى است که باید درنهایت آنها را فرهنگى به حساب آورد، زیرا حاصل نهایى و متأخر فاصله گرفتن انسان از موقعیت طبیعى او به مثابه جانورى در میان سایر جانوران است، جانورى به تعبیرى فیلسوفانه «سیاسى». براى این فاصله گرفتن، انسان بر دو راه قدم گذاشته است: یک راه مادى (ابزار یا فناورى) و یک راه معنایى (زبان یا ایدئولوژى). اما اگر از فاصله گرفتن نهایى و متأخر صحبت مى کنیم، دلیل آن است که جهانى شدن را باید نوعى ویژه از فرهنگ انسانى قلمداد کنیم که الگوهاى آن در موقعیت زمانى مکانى ویژهاى شکل گرفته و از نقطهاى مشخص به سراسر جهان اشاعه یافتهاند. این موقعیت را مىتوانیم کمابیش در اروپاى قرون شانزدهم تا نوزدهم میلادى قرار دهیم. یعنى اروپاى بیرون آمده از قرونوسطا و آماده حرکت به سوى دوران صنعتىشدن. از اینرو مبالغهآمیز نخواهد بود که «جهانىشدن» را نوعى «اروپایى شدن» به حساب آوریم و باز عجیب نخواهد بود که امروز در سراسر جهان مشاهده کنیم که شیوههاى زیستى، شکلها، نمادها، و حتى سلیقهها و رفتارها تا کوچکترین حرکات و ژستها تمایلى گویا و روشن به شباهتیافتن با این الگوهاى اولیه داشته باشند. هرچند همانگونه که خواهیم گفت، جهانىشدن هرگز به معنى رابطهاى یکسویه نبوده و نیست.
اروپا در طول این سه قرن، دو ابداع و یا باز دقیقتر بگوییم دو بازآفرینى اساسى داشته است: نخست بازار سرمایه مبتنى بر ارزش مبادله و انباشت و رابطه دینامیک و با قابلیت سوداگرى میان عرضه و تقاضا، و جایگزین کردن آن با بازارهاى کمابیش محدود و خودکفاى پیشین مبتنىبر تولید کالاهاى مصرفى، با قابلیت اندک تولید کالاهاى سرمایهاى قابل مبادله و درنتیجه محدودیت در قابلیت انباشت؛ و دوم، دولت ملى مبتنىبر آنچه ملت نامیده مىشود و درحقیقت نوعى ابداع و تألیف حسابشده از جمعیتهایى است اغلب ناهمگون با زبانها و فرهنگهایى گاه بسیار متفاوت و حتى متضاد، براى تبدیل آنها به یک تمامیت مفروض یکپارچه با مشخصاتى روشن: زبان، سرزمین، حافظه تاریخى، سرگذشت و سرنوشت یکسان، و غیره.
ادامه در وبگاه
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12694
بحثى که در اینجا انجام مىگیرد، سه جنبه و سه مفهوم را در خود دارد که ما، براى آنکه منطق کل به جزء را در آن رعایت کنیم، در جهتى معکوس با عنوان موضوع به آن مىپردازیم: نخست به جهانىشدن، سپس به قدرت، و در نهایت به دانشگاه.
جهانىشدن
جهانىشدن بیش و پیش از هر چیز تبدیل شدن یک واقعیت زیستبومى (اکولوژیک) به یک واقعیت سیاسى و به عبارت دیگر به معنى بازآفرینى «جهان» از خلال ساختارهایى است که باید درنهایت آنها را فرهنگى به حساب آورد، زیرا حاصل نهایى و متأخر فاصله گرفتن انسان از موقعیت طبیعى او به مثابه جانورى در میان سایر جانوران است، جانورى به تعبیرى فیلسوفانه «سیاسى». براى این فاصله گرفتن، انسان بر دو راه قدم گذاشته است: یک راه مادى (ابزار یا فناورى) و یک راه معنایى (زبان یا ایدئولوژى). اما اگر از فاصله گرفتن نهایى و متأخر صحبت مى کنیم، دلیل آن است که جهانى شدن را باید نوعى ویژه از فرهنگ انسانى قلمداد کنیم که الگوهاى آن در موقعیت زمانى مکانى ویژهاى شکل گرفته و از نقطهاى مشخص به سراسر جهان اشاعه یافتهاند. این موقعیت را مىتوانیم کمابیش در اروپاى قرون شانزدهم تا نوزدهم میلادى قرار دهیم. یعنى اروپاى بیرون آمده از قرونوسطا و آماده حرکت به سوى دوران صنعتىشدن. از اینرو مبالغهآمیز نخواهد بود که «جهانىشدن» را نوعى «اروپایى شدن» به حساب آوریم و باز عجیب نخواهد بود که امروز در سراسر جهان مشاهده کنیم که شیوههاى زیستى، شکلها، نمادها، و حتى سلیقهها و رفتارها تا کوچکترین حرکات و ژستها تمایلى گویا و روشن به شباهتیافتن با این الگوهاى اولیه داشته باشند. هرچند همانگونه که خواهیم گفت، جهانىشدن هرگز به معنى رابطهاى یکسویه نبوده و نیست.
اروپا در طول این سه قرن، دو ابداع و یا باز دقیقتر بگوییم دو بازآفرینى اساسى داشته است: نخست بازار سرمایه مبتنى بر ارزش مبادله و انباشت و رابطه دینامیک و با قابلیت سوداگرى میان عرضه و تقاضا، و جایگزین کردن آن با بازارهاى کمابیش محدود و خودکفاى پیشین مبتنىبر تولید کالاهاى مصرفى، با قابلیت اندک تولید کالاهاى سرمایهاى قابل مبادله و درنتیجه محدودیت در قابلیت انباشت؛ و دوم، دولت ملى مبتنىبر آنچه ملت نامیده مىشود و درحقیقت نوعى ابداع و تألیف حسابشده از جمعیتهایى است اغلب ناهمگون با زبانها و فرهنگهایى گاه بسیار متفاوت و حتى متضاد، براى تبدیل آنها به یک تمامیت مفروض یکپارچه با مشخصاتى روشن: زبان، سرزمین، حافظه تاریخى، سرگذشت و سرنوشت یکسان، و غیره.
ادامه در وبگاه
Telegram
ناصر فکوهی / نوشتهها و سایر فایلها
دانشگاه، قدرت، و جهانى شدن / سخنرانی #ناصر_فکوهی / 1383
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12694
بحثى که در اینجا انجام مىگیرد، سه جنبه و سه مفهوم را در خود دارد که ما، براى آنکه منطق کل به جزء را در آن رعایت کنیم، در جهتى معکوس با عنوان موضوع به آن مىپردازیم:…
https://www.group-telegram.com/nasserfakouhi/12694
بحثى که در اینجا انجام مىگیرد، سه جنبه و سه مفهوم را در خود دارد که ما، براى آنکه منطق کل به جزء را در آن رعایت کنیم، در جهتى معکوس با عنوان موضوع به آن مىپردازیم:…
Forwarded from نوشته ها و فایلهای برگزیده ناصر فکوهی (Nasser Fakouhi)
#کودتای_28_مرداد در #گفتگوی #ناصر_فکوهی با #تقی_امیرانی/ 1400/ بازنشر
لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com/%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%db%b5%db%b3/
لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com/%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%db%b5%db%b3/
Forwarded from نوشته ها و فایلهای برگزیده ناصر فکوهی (Nasser Fakouhi)
ناصر فکوهی – انسان شناس – با تاکید براینکه «کودتای ۲۸ مرداد ما را دهها سال به عقب کشید» میگوید: ما در کشوری زندگی میکنیم که ثروت اصلیاش را مدیون مصدق و یارانش است، اما کینهتوزی علیه مصدق به حدی بوده که تنها حاضر شدهاند نام وی را بر یک خیابان درجه سه تهران بگذارند.
به گزارش ایسنا، ناصر فکوهی انسانشناس، نویسنده، مترجم و استاد گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با تقی امیرانی – کارگردان مستند «کودتای ۵۳» که در گروه هنر و تجربه و سایت هاشور در حال اکران است – روی شبکه اینستاگرام موسسه انسانشناسی و فرهنگ در مورد کودتای ۲۸ مرداد سال ۵۳ و مسائل مرتبط با آن به گفتوگو پرداخت.
مستند “کودتای ۵۳” ساخته تقی امیرانی است که اولین نمایش آن در ایران در جشنواره سینما حقیقت سال گذشته بود و با استقبال زیادی روبرو شد. این مستند طی ۱۰ سال تلاش و گرداوری اسناد و مدارک مختلفی ساخته شده و در آن اطلاعاتی درباره کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ روایت میشود که تازگی دارند و یکسری اتفاقهای پشت پرده در این واقعه را آشکار میکند.
در ابتدای این گفتوگو، تقی امیرانی که خودش به طرح سوال از ناصر فکوهی پرداخته، بیان کرد که تجربهای در انسانشناسی یا محیط فرهنگی و انسانی ایران بعد از کودتا ندارد و ۴۰ سال است که به ایران نیامده است.
ناصر فکوهی با اشاره به مطالعاتی که در زمینه انسان شناسی داشته است ضمن تاکید بر این که در این موضوع مثل هیچ زمینهای به نظریههای توطئه باور ندارد و نکته ارزشمند فیلم، رویکرد سند – محور و دقیق آن بود، گفت: در رابطه با کودتا و نقش انگلیس و آمریکا در آن به نکتهای توجه داشته باشیم و آن، تجربه قدیمی و طولانی انگلستان در این زمینه و بیتجربگی نسبی و گسترده آمریکا است. این را در وقایع جدید و روند تحول آنها نیز می بینیم؛ وقتی آمریکا بیست سال پیش افغانستان و عراق را اشغال کرد، «سازمان جاسوسی سیا» آگهی داد و خواست انسانشناسانی را استخدام کند برای اینکه از اطلاعات آنها در خدمت درک بهتر فرهنگهای بومی و بالا بردن امکان سلطه خود بهره ببرد. اما چند انسانشناس معدودی که به این پرسش پاسخ مثبت دادند، بنا بر ضوابط اخلاقی انجمن انسان شناسی آمریکا که تقریبا همه انسانشناسان مهم جهان عضو آن هستند، از این انجمن اخراج شدند. چون بنا بر این ضوابط انسانشناسان نمیتوانند، در موضوعی کار کنند که علیه مردمی مرتبط با آن موضوع استفاده شود.
او ادامه داد: همین مسئله نشان دهنده بیتجربگی آمریکا در حوزه استعمار است در حالی که فرانسه و انگلستان از قرن نوزدهم نهادهای ویژه مطالعات استعماری داشتند. آمریکا سنت استعماری ندارد در حالی که انگلیس درست برعکس از قدیمیترین کشورهای استعماری است که هنوز هم در سیستم بینالمللی فعالیتهای هژمونیک دارد. انگلیس خیلی زود به چند کشور بزرگ استعماری پیوست و از قرن هفدهم میلادی در سیستمهای بینالمللی فعال بود. البته اینکه همه جهانگردان و ماموران انگلیسی را جاسوس بدانیم، یکی از جنبههای نظریه توطئه است که من به هیچ عنوان اعتقادی به آن ندارم، اما اصولا نگاه این افراد به موضوع استعمار نگاهی در خدمت چیزی بود که آنها «تمدنسازی» میدانستند و هنوز هم بسیاری از نخبگانشان چنین تصور می کنند ولو با ساده لوحی (همانگونه که حمله به عراق و افعانستان را در خدمت این کشورها میدانستند و امروز دو ویرانه بر جای گذاشته و دارند آنها را خالی میکنند). به صورت بسیار طبیعی بر این باور بودند که ارسال گزارشهای استعماری کاری هم در خدمت کشورشان و هم در خدمت کشور زیر استعماراست.
#کودتای_28_مرداد در #گفتگوی #ناصر_فکوهی با #تقی_امیرانی/ 1400/ بازنشر
لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com/%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%db%b5%db%b3/
به گزارش ایسنا، ناصر فکوهی انسانشناس، نویسنده، مترجم و استاد گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با تقی امیرانی – کارگردان مستند «کودتای ۵۳» که در گروه هنر و تجربه و سایت هاشور در حال اکران است – روی شبکه اینستاگرام موسسه انسانشناسی و فرهنگ در مورد کودتای ۲۸ مرداد سال ۵۳ و مسائل مرتبط با آن به گفتوگو پرداخت.
مستند “کودتای ۵۳” ساخته تقی امیرانی است که اولین نمایش آن در ایران در جشنواره سینما حقیقت سال گذشته بود و با استقبال زیادی روبرو شد. این مستند طی ۱۰ سال تلاش و گرداوری اسناد و مدارک مختلفی ساخته شده و در آن اطلاعاتی درباره کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ روایت میشود که تازگی دارند و یکسری اتفاقهای پشت پرده در این واقعه را آشکار میکند.
در ابتدای این گفتوگو، تقی امیرانی که خودش به طرح سوال از ناصر فکوهی پرداخته، بیان کرد که تجربهای در انسانشناسی یا محیط فرهنگی و انسانی ایران بعد از کودتا ندارد و ۴۰ سال است که به ایران نیامده است.
ناصر فکوهی با اشاره به مطالعاتی که در زمینه انسان شناسی داشته است ضمن تاکید بر این که در این موضوع مثل هیچ زمینهای به نظریههای توطئه باور ندارد و نکته ارزشمند فیلم، رویکرد سند – محور و دقیق آن بود، گفت: در رابطه با کودتا و نقش انگلیس و آمریکا در آن به نکتهای توجه داشته باشیم و آن، تجربه قدیمی و طولانی انگلستان در این زمینه و بیتجربگی نسبی و گسترده آمریکا است. این را در وقایع جدید و روند تحول آنها نیز می بینیم؛ وقتی آمریکا بیست سال پیش افغانستان و عراق را اشغال کرد، «سازمان جاسوسی سیا» آگهی داد و خواست انسانشناسانی را استخدام کند برای اینکه از اطلاعات آنها در خدمت درک بهتر فرهنگهای بومی و بالا بردن امکان سلطه خود بهره ببرد. اما چند انسانشناس معدودی که به این پرسش پاسخ مثبت دادند، بنا بر ضوابط اخلاقی انجمن انسان شناسی آمریکا که تقریبا همه انسانشناسان مهم جهان عضو آن هستند، از این انجمن اخراج شدند. چون بنا بر این ضوابط انسانشناسان نمیتوانند، در موضوعی کار کنند که علیه مردمی مرتبط با آن موضوع استفاده شود.
او ادامه داد: همین مسئله نشان دهنده بیتجربگی آمریکا در حوزه استعمار است در حالی که فرانسه و انگلستان از قرن نوزدهم نهادهای ویژه مطالعات استعماری داشتند. آمریکا سنت استعماری ندارد در حالی که انگلیس درست برعکس از قدیمیترین کشورهای استعماری است که هنوز هم در سیستم بینالمللی فعالیتهای هژمونیک دارد. انگلیس خیلی زود به چند کشور بزرگ استعماری پیوست و از قرن هفدهم میلادی در سیستمهای بینالمللی فعال بود. البته اینکه همه جهانگردان و ماموران انگلیسی را جاسوس بدانیم، یکی از جنبههای نظریه توطئه است که من به هیچ عنوان اعتقادی به آن ندارم، اما اصولا نگاه این افراد به موضوع استعمار نگاهی در خدمت چیزی بود که آنها «تمدنسازی» میدانستند و هنوز هم بسیاری از نخبگانشان چنین تصور می کنند ولو با ساده لوحی (همانگونه که حمله به عراق و افعانستان را در خدمت این کشورها میدانستند و امروز دو ویرانه بر جای گذاشته و دارند آنها را خالی میکنند). به صورت بسیار طبیعی بر این باور بودند که ارسال گزارشهای استعماری کاری هم در خدمت کشورشان و هم در خدمت کشور زیر استعماراست.
#کودتای_28_مرداد در #گفتگوی #ناصر_فکوهی با #تقی_امیرانی/ 1400/ بازنشر
لینک به متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://nasserfakouhi.com/%da%a9%d9%88%d8%af%d8%aa%d8%a7%db%8c-%db%b5%db%b3/
ناصر فکوهی
کودتای ۵۳
ناصر فکوهی – انسان شناس – با تاکید براینکه «کودتای ۲۸ مرداد ما را دهها سال به عقب کشید» میگوید: ما در کشوری زندگی میکنیم که ثروت اصلیاش را مدیون مصدق و یارانش است، اما کینهتوزی علیه مصدق به حدی بوده که تنها حاضر شدهاند نام وی را بر یک خیابان در
Forwarded from ناصر فکوهی / نوشتهها و سایر فایلها
تمام نوشتهها و فایلهای دیداری و شنیداری #ناصر_فکوهی در یوتیوب او
با اشتراک رایگان در یوتیوب ناصر فکوهی همه دوستان میتوانند از کار ما حمایت کنند و ادامه آن را ممکن کنند. با ورود به کانال نشان «اشتراک» (سابسکرایب) را بزنید.
تاامروز (تابستان 1404) بیش از 1500 فایل در این کانال در اختیار شما است.
اگر از مطالب کانال من استفاده میکنید آنها را برای دوستان خود بفرستید.
https://www.youtube.com/@nasserfakouhi9190
با اشتراک رایگان در یوتیوب ناصر فکوهی همه دوستان میتوانند از کار ما حمایت کنند و ادامه آن را ممکن کنند. با ورود به کانال نشان «اشتراک» (سابسکرایب) را بزنید.
تاامروز (تابستان 1404) بیش از 1500 فایل در این کانال در اختیار شما است.
اگر از مطالب کانال من استفاده میکنید آنها را برای دوستان خود بفرستید.
https://www.youtube.com/@nasserfakouhi9190