group-telegram.com/OmidTabibzadeh/151
Last Update:
هرتا مولر و نثرِ شعرمانند، یا شعرِ نثرمانند او
هرتا مولر، شاه کرنشکنان میکشد، ترجمهی امیر معدنیپور، تهران، نشر برج، ۱۴۰۳، ۱۶۰ص.
امید طبیبزاده
این کتاب "ناداستان" است، و ناداستان مانند "نامرد" است که نه این است نه آن، و هم این است و هم آن- مثل مارماهی! البته "نامرد" لفظی عوامانه است با باری منفی، و "ناداستان" اصطلاحی است علمی با باری کاملاً خنثی، اما درهرحال سروکله زدن با هریک از این دو مشکلات خاص خودش را دارد!
هر رمانی سندی تاریخی هم هست، اما علاوهبرآن اثری هنری نیز محسوب میشود که حسابش از سند تاریخی جداست. شازده احتجاب سندی تاریخی از دورهی محمدرضاشاه پهلوی است، اما شاهکاری هنری نیز هست که بهعلت کیفیت ادبیاش تا به امروز باقی مانده، و این کیفیت هیچ ربطی به هیچ دورهی تاریخی و اجتماعی ندارد! این همان "ادبیت" (Literariness) است که ازیکسو قابل ارزیابی است، و ازسویدیگر معیارهای ارزشیابیاش خاص ادبیات است و ربطی به عوالمی چون سیاست و تاریخ و روانکاوی و مارکسیسم و فمینیسم و مانند آن ندارد.
تقلیل ناداستانِ شاه کُرنشکنان میکشد به دورهی زمامداری چائوشسکو، اجحافی است به ادبیات، و اگر بنا باشد آثار هرتا مولر را صرفاً واکنشی به زمانهی چائوشسکو بدانیم، ادبیت یا نقش زیباییشناختی آنها را نادیده گرفتهایم. با دو مثال از همین رمان این نکته را بهتر نشان میدهم.
فصل نخست کتاب با بحث دربارهی ترس آغاز میشود، و غالب خوانندگان این ترس را به وحشت نویسنده از پلیس مخفی چائوشسکو نسبت میدهند، حالاینکه ترس مولر در این فصل بیشتر فلسفی است تا سیاسی! او آغاز ترس را به زمانی نسبت میدهد که ناگهان درمییابد پیوند میان دال و مدلول در هر کلمه، پیوندی طبیعی نیست بلکه پیوندی کاملاً قراردادی است. در اینمعنا اگر جهان به مدد زبان و کلمات معنا مییابد، و اگر پیوند دال و مدلول قراردادی باشد، آنگاه همه چیز قراردادی میشود! همین درک ناگهانی است که انسان را از فضای امن اسکولاستیکی یا الهیاتی به ورطهی ناامن اومانیستی یا مدرن میاندازد و باعث هراس و اضطراب وی میگردد: وقتی به فاصلهی میان واژه و شئ پی ببری، میتوانی "از خلالش به هیچ بنگری، فضایی که تو را پرت میکند وسط هیچستان" (ص ۱۱). نویسنده به دنبال این بحث به مسئلهی ادبیات و اهمیت آن برای فرار از ترس میپردازد، مانند نیما که شعر را زادهی اضطراب جهان میداند!
بسیاری از منتقدان، کلمه "شاه" را در فصل دوم و نیز در عنوان این اثر، تمثیلی از جبار یا شخص چائوشسکو دانستهاند: او همچنانکه لبخند میزند و کرنش میکند، مخالفان خود را میکشد. اما چنین تاویلی از اهمیت ادبی اثر میکاهد و آن را تا حد بیانیهای سیاسی پایین میآورد! مولر در سال ۱۹۹۴ رمانی منتشر کرد با عنوان Herztier یا "حیوان درون" که در فارسی با عنوان سرزمین گوجههای سبز ترجمه و منتشر شده است. طبق تصریح خود مولر، "شاه" در رمان حاضر همان "حیوان درون" است در آن رمان، و حیوان درون به هر سایقی اطلاق میشود که در سختترین لحظات زندگی و مخصوصاً به هنگام رودررویی با مرگ، به انسان امید میدهد و وی را به تلاش برای بقا وامیدارد (ص ۴۷)؛ شاه مفهومی است که "همزمان زورگویی و کمرویی را" در درونش دارد (ص ۵۰). مولر تلویحاً متذکر میشود که انسان در مواجهه با این شاه باید بسیار محتاط باشد، چون این شاه دروغزن همانطور که میتواند نجاتبخش باشد، میتواند بهسبب امیدهای واهی که در دل آدمی برمیانگیزد، وی را کُرنشکنان نیز بکشد...
باری این کتاب (۲۰۰۳) جزو آثار مهم و معروف هرتا مولر نیست، اما پس از تعلق جایزه نوبل ادبی به مولر (۲۰۰۹) بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت، و بهعلت رویکرد خودزندگینامهایاش مبدل به منبع ارزشمندی شد برای آشنایی هرچه بیشتر با افکار و سبک و آثار او.
این اثر یکی از دشوارترین آثاری است که تاکنون خواندهام، و با مقابله صفحاتی از اثر با متن المانی آن دریافتم که مترجم بهخوبی از عهده ترجمه برآمده و فرصت مغتنمی را در اختیار خوانندگان فارسیزبان گذاشته تا با یکی از آثار خاص این نویسندهی رومانیایی-آلمانی آشنا شوند.
@OmidTabibzadeh
BY Omid Tabibzadeh/ امید طبیبزاده
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/OmidTabibzadeh/151