group-telegram.com/Paleolibertarianizm/495
Last Update:
سیلی سخت بنیانهای سنتی ایران بر صورت دولت مداخلهجوی
همانگونه که در یکی از نخستین گزارشهای اطلاعاتی وابستهٔ نظامی سفارت بریتانیا از ناآرامیهای جنوب نیز خاطر نشان شده بود، گرچه سیاستهای دوره پهلوی اول، در جهت محو رهبری سنتی ایلات که آنها را از یک انسجام و رهبری مؤثر محروم کرده بود با کاستن از احتمال «بروز یک حرکت جدی ایلی» مزایایی به دنبال آورده بود ولی در مقابل «احتمال بروز ناآرامیها را نیز بیشتر میساخت» و این دقیقاً همان وضعی بود که پیش آمد. بروز یک رشته اغتشاشات جدی در بنادر جنوب از دشتستان تا لارستان و گاوبندی بیشتر به صورت خلع سلاح پاسگاههای امنیه و غارت دفاتر، گمرک و کمی بالاتر در نقاط گرمسیری بویراحمد و کهگیلویه به شکل راهزنی و خلع سلاح نیروهای انتظامی همراه شد. با توجه به این تحولات و همچنین افزایش مواردی از راهزنی در جادهٔ شیراز - بوشهر چون تشکیلات دولتی خود به تنهایی نمیتوانستند از عهده تأمین انتظام برآیند، میبایست همچون قدیم بر نیروهای محلی تکیه میکردند.
مسائل فارس در این دوره، بیشتر مشکلاتی سیاسی و اقتصادی ارزیابی شده تا نظامی. در این میان وخامت بیش از پیش وضع ارزاق و همچنین توسعه دامنه راهزنی و آشوب که با قحط و غلاء حاکم بر فارس رابطهای مستقیم داشت، موضوعی نبود که به بازتر شدن دست مقامات حکومتی کمک کند. حسن شفقی در مقالهای تحت عنوان از کجا شروع کنیم و چه بنویسیم در توصیف مشاهدات خود از سفری که به فارس داشت از انسانهایی نوشت که «از گونی پارههایی که از سر جادهها پیدا میشود ستر عورت میکنند.» نیز از اتوبوسی سخن به میان آورده بود که در مسیر راه هدف دستبرد راهزنان قرار گرفته بود که «فقط خوراک و پوشاک مسافرین به غارت رفت... چند قدم دورتر از محل دستبرد، سارقین پنبههای لحاف و تشک را به دور ریخته و فقط پارچهٔ آنرا برای پوشش زنان و کودکان خود بردهاند...»
درحالیکه مقامات دولتی، منجمله شهابالدوله هنوز اصرار داشتند با
تمهیداتی چون پیشنهاد انتخاب ناصرخان به سمت نمایندگی قشقایی در مجلس شورای ملی که از لحاظ قانونی نیز کار دشواری بود و مستلزم یک مصوبهٔ خاص مجلس، او را از فارس دور کنند، ولی عملاً حل و فصل بسیاری از مسائل جاری فارس به همین حضوری بستگی یافته بود که تا بدین حد در رفع آن تلاش میشد. اقدام ناصرخان در رفع بازداشت از نظامیانی که در فیروزآباد و بلوک قیر و کارزین خلع سلاح شده بودند و اعادهٔ افراد و تسلیحات آنها به مقامات حکومتی و حتی فراهم آوردن موجبات رفع محاصره از یک پادگان نظامی که در لامرد به محاصره تفنگچیهای محلی درآمده بودند از جمله اقدامات ناصرخان در این دوره بود. در کنار رسیدگی به این گونه مشکلات انتظامی، برای کمک به تأمین ارزاق و دیگر مایحتاج شهر شیراز نیز مساعدتهایی صورت گرفت. سیف پور فاطمی در توصیف اوضاع فارس با اشاره به عواملی چون کهولت سرتیپ سیاهپوش و نوع حکمروایی شهاب الدوله خاطر نشان ساخت که در این دوره، در حقیقت، امور فارس با کمک ناصرخان و مردم شیراز اداره میشد. زعمای قوم در شیراز و برادران قشقایی از هیچگونه کمک در رسانیدن آذوقه و امنیت راه ها مضایقه نکردند.»
بنابر گزارشات دولتی «ناصرخان درحال
حاضر به اغتشاش دامن نمیزند و در مجموع به بهرهبرداری از ضعف تشکیلات اداری ایران تمایلی ندارد.» در واقع خوانین قشقایی اولویتهای دیگری را دنبال میکردند. تلاش برای احراز مالکیت املاک گستردهای که در نیمۀ اول دههٔ ۱۳۱۰ بعد از بازداشت سردار صولتالدوله در دوره رضاشاه در زندان قصر و تحت فشار به دولت انتقال داده شده بود از جمله این اولویتها بود. املاک مزبور از دیرباز پشتوانه مادی مهمی برای ایلخانهای قشقایی به شمار میرفت و استرداد عملی آنها با توجه به نیروی نویافتهٔ فعلی امر دشواری نبود. در این اثنی تلاش خوانین را برای بازسازی موقعیت سیاسی قشقایی در صحنهٔ تحولات کشور نباید از نظر دور داشت انتشار رشته تلگرافها و نامههایی را از طرف ناصرخان و خسروخان در جراید مرکز در این دوره که در آنها در عین تظلم و دادخواهی برخی خواستههای شخصی و منطقهای نیز طرح شده بودند باید در این چارچوب مورد ارزیابی قرار داد.