group-telegram.com/Paleolibertarianizm/496
Last Update:
✍️نبرد سمیرم/قسمت چهارم
سیلی سخت بنیانهای سنتی ایران بر صورت دولت مداخلهجوی
در توصیف دورهای که گذشت از عنوان حفظ وضعیت موجود هم میتوان استفاده کرد؛ وضعیتی که در آن در عین سوءظن و بی اعتمادی متقابل، از برخورد و درگیری بیشتر نیز احتراز می شد؛ اگرچه میان قشقاییها و مقامات حکومتی باب تماس و مذاکره مسدود نشده بود ولی هر یک سیاستهای متفاوتی را در پیش گرفته بودند. اگر اوضاع ایران و تحولات منطقهای به همان حال باقی میماند، شاید که این تنش و تعارض نیز به تدریج راهحلی مناسب حال خود مییافت اما چنین نشد. عواملی چند که رخدادهای جاری در جبهههای جنگ دوم جهانی در رأس آن قرار داشت، تحولات ایران را در مسیر تندبادی قرار داد که بر تحولات حوزات جنوبی کشور، علیالخصوص حوزهٔ قشقایی تأثیر گذاشت.
بر این اساس بود که از اوائل بهار ۱۳۲۱ رشته مذاکراتی با قشقاییها آغاز شد که به رغم پیشآمد سکتههایی چند، تا حدود یک سال نیز ادامه یافت. نخستین این مذاکرات در اوایل اردیبهشت با دیدار خدیجه بیبی، مادر خوانین، از شیراز آغاز شد. در همین ایام به گونهای که جرائد مرکز اطلاع دادند مادر آقای محمدناصر قشقایی به استظهار به مراحم خدیجه بیبی دولت نزد آقای سرتیپ فیروز استاندار استان هفتم و فرمانده لشکر رفته و اکنون در شیراز است. در همین ایام بین خدیجه بیبی و کنسول بریتانیا در شیراز نیز دیداری صورت گرفت. در این ملاقات درحالیکه خدیجه بیبی به شرح سرگذشت خانوادهاش در یک سال اخیر پرداخته و بر لزوم یافتن راههایی برای رسیدگی به خواستههای ملکی آنها تأکید داشت، کنسول بریتانیا بیشتر خواهان کسب اطلاع از محل استقرار خوانین بود و صحت یا سقم احتمال عزیمت ناصرخان به دز کرد و ملاقات با سران طوایف بویراحمد و ممسنی بود. بنابهقول خدیجه بیبی در آن مقطع خسرو خان و گروهی از دیگر سران ایل در دز کرد - حدود ییلاقی قشقایی بودند و خود او نیز عصر همان روز بدانجا میرفت و ناصرخان نیز هنوز در گرمسیر در کارزین اقامت داشت و بعید بود که تا پیش از برداشت محصول آن حدود را ترک کند. در این مرحله چنین به نظر میآید که مقامات داخلی و انگلیسی بیشتر از امکان توسعه نفوذ قشقایی در حوزههای همسایه نگرانی داشتند تا آنچه در خود قشقایی میگذشت. از این رو؛ در مکاتبات دولتی مواردی چون پیوستن باشیرزمی یکی از چهره های سرشناس کازرون که در واقعه اخیر عیال و اطفال خود را ترک و به نزد ناصر قشقایی رفته بود کسب اهمیت کرده و امکان دیدار ناصرخان از «ماهور و بهبهان و بویراحمدی» نیز از نظر وابسته نظامی سفارت بریتانیا ممکن مینمود.
همزمان با این تحولات، محمدعلی فروغی در آذر ۱۳۲۱ درگذشته، جای به علی سهیلی، وزیر خارجهٔ کابینهاش سپرد. تغییر وضعیت حکومتی فارس یکی از نخستین نتایج این دگرگونی بود. به نوشته نصرالله سیفپورفاطمی به مجرد تشکیل کابینهٔ سهیلی و وکلای فارس، تصمیم گرفته شد که شهابالدوله از فارس احضار شده و شاهزاده محمدحسین فیروز را که در ارتش با درجه سرلشکری مشغول خدمت بود به جای سرتیپ سیاهپوش به فرماندهی سپاه و استانداری فارس بفرستند. گرچه این تغییر و تحول در آغاز با نوعی قدرتنمایی اولیهٔ نظامی یا به عبارت دقیق تر تلاشی شکسته-بسته در این جهت توأم شد اما آنچه کاملاً آشکار مینمود این بود که این نمایش قدرت پشتوانهای جدی ندارد. در آن مرحله لشکر فارس با اشتمال بر حدود چهار هنگ پیاده، دو هنگ سوار، یک هنگ توپخانه و یک گردان مستقل مهندسی که نیروی آن در مجموع از ۴۰۰۰ نفر تجاوز نمیکرد. با توجه به ناآرامیهای گستردهای که کل فارس را در بر گرفته بود، نمیتوانست بر ضد قشقایی وارد عمل شود. مضاف بر اینکه بخشی از سربازان نظام وظیفه را نیز عشایر تشکیل میدادند.
در حوزه کهگیلویه و بویراحمد علاوه بر پیشامد مجموعه آشوبها و راهزنیهایی پراکنده، تلاش گروهی از رؤسا و رهبران ایلی حاضر در منطقه برای حفظ قدرت و اقتدار محلی از یک سو و سعی آن بخش از رؤسا و خوانین که بعد از سالهای تبعید و زندان به ایل بازگشته و درصدد اعادهٔ اقتدار موروثی بودند از سوی دیگر خود به عاملی نیرومند، در جهت تشدید تنشها و التهابات عشایری موجود در این خطه شد.
در حوزه بنادر جنوب نیز تحولات حاصل از واقعه شهریور ۱۳۲۰ با آثاری چون فروپاشی نسبتاً کامل اقتدار دولتی توأم شد؛ نه فقط بسیاری از پاسگاههای ژاندارمری به دلیل نگرانی مقامات از خلع سلاح شدن آنها برچیده شدند، بلکه بسیاری از دفاتر گمرکی این نواحی چون دفاتر دیر، حسینیه، شیرو، حاله تمبک، دمیگو کنگان معلم و مهتابی به چپاول رفته و اینک درآمدهای گمرکی در آن دفاتر به وسیلهٔ محلیها جمعآوری میشدند. در این حوزه تحرکات انتظامی دولت تنها در چارچوب تکیه بر نیروهای محلی میسر بود.