group-telegram.com/Rfekri/322
Last Update:
🔰کدام روشنفکر؟
به این سخنان دکتر شفیعی کدکنی با تامل بنگریم:
«از میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی بگیر تا سید حسن تقیزاده و دکتر ارانی و بهار و نیما یوشیج و صادق هدایت و ذبیح بهروز، ولی در مجموع آنها را به دو گروه تقسیم میکنم:
الف. روشنفکرِ « نمیخواهم »
ب. روشنفکر ِ «چه میخواهم »
متأسفانه جامعهٔ عقل گریزِ ما همیشه به «روشنفکران نمیخواهم» (امثال صادق هدایت) بها داده است و از «روشنفکر چه می خواهم» ( امثال سیدحسن تقی زاده و دکتر ارانی ) با بی اعتنایی و گاه نفرت یاد کرده است.
ولی آنها که سازندگان این سرزمیناند بیشتر همان «روشنفکران چه میخواهم» اند چه ارانی باشد و چه تقی زاده. در ایران برای این که شما مصداق روشنفکر نمی خواهم شوید کافی است که از مادرتان قهر کنید و بگویید «خورشتِ بادمجان رادوست ندارم» و یک عدد رمان پست مدرن کذایی و یا چند شعر جیغ بنفشِ بیوزن بیقافیه و بیمعنی («احمدایِ» مُدرن) هم در این عوالم مرتکب شوید و به تمام کائنات هم بد و بیراه بگویید و دهن کجی کنید ولی روشنفکر چه میخواهم شدن بسیار دشوار است و «خربزه خوردنی» است که حتی پس از مرگ هم باید «پای لرز» آن بنشینید.
از نکات عبرت آموز یکی هم این است که فرنگی جماعت نیز، برای روشنفکران نمیخواهم ما همیشه کف زدهاند.
(از کتاب با چراغ و آینه)
⏺ حقیقتا این سخنان دکتر کدکنی را باید با آب طلا نوشت. برای اثبات این مدعا کافی است به صفحات فعالان سیاسی و اجتماعی و ادبی و فرهنگی در در تویتر و کلاب هاوس و اینستاگرام و.. نگاه کنیم تا متوجه بشویم که این جامعه به شدت «روشنفکر نمی خواهم» را به روشنفکر دردمند [روشنفکر چه می خواهم] که دنبال ژست و پز روشنفکری نیست و دغدغه اش باز کردن دری به روی هزاران درد بی درمان این سرزمین است، ترجیح می دهد.
هنوز بخش بزرگی از جامعه ما تفاوت میان وراجان و یاوه بافان و سرایندگان سخنان بی سروته با روشنفکران را نمی داند و نهایت کنش سیاسی روشنفکر متعهد و دغدغه مند را تکرار چند فحش آبدار مانند «گوربابای همشون» و «خودتون میدونید و مملکتتون» و «سگ زرد برادر شغاله» و امثالهم می داند.
در این مملکت برای روشنفکر شدن کافیست پای رو پا انداخته، ریش و سبیل لنینی و کلاه چگوارایی گذاشته، سیگار و علفی به لب گرفته و ملقمه ای از شعر شاملو و رپ شاهین نجفی و عربده های محسن نامجو یا نئولیبرال- نئولیبرال کردنهای متمادی و اطوارهای شبه سینمایی و تکان دادن دست و صورت و موی امثال یوسفعلی اباذری یا جملات بی سروته امثال رضا براهنی و علی صالحی [که به اسم شعر چاپ می شوند] و یا متلک پراکنان خُنُک [کُول] تویتری را راستِ کار خود کرد تا در هر جمع و محفلی به اسم منتقد ادبی و فعال سیاسی و کنشگر فرهنگی و آوانگارد و.. در صدر قرار گرفت.
شیوه دیگر روشنفکر شدن هم بیخیالی و لگد زدن زیر هر میزی و تمسخر این و آن است. این روش هم نهایت قهوه و سیگار و کمی سرخوردگی اجتماعی و دو جمله مانند «در زندگی زخم هایی هست» از صادق هدایت و «پرنده مردنی است» از فروغ فرخزاد [فیلمهای بهمن فرمان آرا را به خاطر بیاورید] را می طلبد و یا چند بریده جمله از عهد عتیق و درآوردن اَدای شوریدگی ابوسعیدابوالخیر و مولوی و تلفیق آنها با «کی یر کیگارد» [از حمید هامون تا شخصیت درخت گلابی و پری و در کل آثار مهرجویی که تیپ مورد علاقه این دست روشنفکران است]
این گونه کنشگری ها اگر چه [با چند روز سابقه بازجویی و زندان هم همراه شود که نور علی نور است] ژست اپوزسیون و روشنفکر دغدغه مند و شجاع و نترس و شهرت رسانه ای و محبوبیت تویتری و امثالهم به همراه دارد، اما به خاطر داشته باشیم از درون این جریانات نه تنها آبی برای این مردم و مملکت نگون بخت گرم نخواهد شد، بلکه در بسیاری موارد جامعه را نیز با خود به قهقرا هدایت خواهد کرد.
در سوی دیگر روشنفکران واقعی، بی حاشیه و دغدغه مند این مملکت از روشنفکران مشروطه و علی اکبرخان داور و فروغی و تقی زاده و مینوی و فروزانفر گرفته تا باستانی پاریزی و زرین کوب و ایرج افشار و اسلامی ندوشن و ژاله آموزگار و کدکنی و امثالهم که همه هم و غمشان سربلندی و رفاه و آسایش مردم بوده و هست، همیشه مهجور بوده و در سایه مانده اند..
#فرهاد_قنبری
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
▪️بن بست روشنفکری
▪️ فتیشیسم فلسفی
▪️ما چگونه ما شدیم ؟
BY نخبگان معاصر ایران
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/Rfekri/322