دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار
عنقلاب و اضطراب: برنده مسابقه بتتراشی چه شد که بعد از پنجهزار سال و بعد از این که ادیان الهی، به خصوص ادیان ابراهیمی، بتپرستی را از بین بردند، بتپرستی اینگونه با خشم و قدرت بازگشت؟ چگونه در زمانی کوتاه و در فاصله صد سال همه بتپرست شدیم؟ این چگونه عصر…
ایرانی مدرن وقتی به خرج کردن نمادهای دین و ابداع می رسد محدودیتی در برابر خود نمی بیند.
👍43❤2
۲۲ بهمن و ۲۸ مرداد
مشهورترین نظریه نزد نوابغ دانشگاهی ارتباط ۲۲ بهمن و ۲۸ مرداد است که: بعله! شاه حکومت «دموکراتیک» مصدق را با یک «کودتا» سرنگون کرد و در نتیجه در سال ۵۷ گرفتار خشم تودههای آگاه شهیدپرور دموکراتیک ایران شد. عنقلاب اجتناب ناپذیر بود!
این نظریهای است که دموکراتهای آمریکا هم در حمایت از انقلاب ترویج دادند و الان هم دستاویز حکومت است. تقریبا به یک ارتدوکسی تبدیل شده است و کسی جز ملت ایران جرات انکار آن ندارد. اشکالش این است که از ابتدا تا انتها خیلی واضح و آشکار دروغ است. بین این دو اتفاق فقط از یک نظر امتداد وجود داشت: افعیهای سوسیالیست ۳۲ (تودهایها، ملّیون، نهضت آزادی، مجاهد و سایر موجودات نحس) بالاخره اینقدر چرخیدند و توطئه کردند تا در ۵۷ فرصت گیرشان آمد که میان مردم و شاه را به هم زده و به معیت خمینی بر گرده مردم ناآگاه سوار شوند. یعنی مصدق بذر فتنه را کاشت. ولی رابطه ۳۲ و ۵۷ علت و معلولی نیست.
مردم از محمد رضا شاه راضی بودند. در سال ۵۲ به خاطر جشنهای ۲۵۰۰ ساله که توجیه عمومی نشده بود، دانشجویان جوان کمی از حکومت فاصله گرفتند. دو سه سال بعد تغییر تقویم به تقویم شاهنشاهی اقدام بسیار احمقانهای با پیشنهاد شجاعالدین شفا (دزد عاریایی) بود که اقشار مذهبی را آزرده کرد. سینمای سکسی قبل از انقلاب هم یک طوفان عاطفی-سکسی در میان ملت برپا کرد و بهانه قوی به دست ریاکاران داد. با همه این احوال، باز هم اکثر مردم سرشان به کار خودشان بود. در عین حال احساس مودت به شاه کاهش یافت و زمینه دروغها و تهمتها و بهتانها علیه او پدید آمد. به هرحال کسی برای مصدق به خیابانها نیامد. گول چهارتا عکس را نخورید.
از انقلاب تعابیر قابل دفاع متفاوتی میتوان ارائه داد: نفرین باد تکبر، جزای ناشکری، جزای خیانت، نفرین ویژه قرن بیستم ، نتیجه هفتاد سال توطئه چپ، دسیسه روشنفکری جهانی (شامل بیبیسی و دموکراتهای آمریکا) ، خر شدن ملت ، نتیجهای طبیعی از رها کردن تخت شاهی توسط شاه بیمار، تصادف بیمعنای سیاه، بخت بد ایران، خیز نخبگان برای سیطره کامل بر امور، کودتای نژادهای فرومایه جامعه، دیوانگی و هیستریای جمعی، انفجار عقده جنسی، پیروزی اخوانیون بر شیعیان، خروج دجال و حتی دسیسهگری وارثان معنوی بابیها برای نابودی شاه شیعه و غیره. تمام این تعابیر تکهای از حقیقت دارند و از گوشهای قابل دفاع هستند. اما «حرکت آگاهانه تودهها برای احیای سوسیال دموکراسی اسلامی یا انتقام مصدق» تعبیر نیست، بلکه دروغ شاخدار و بازی با واژههاست. نشان دهنده کوری و توبه ناکردن است. و اتفاقا در بین چهرههای آکادمیک و دموکرات تنها تعبیر موجود همین تعبیر دروغ است.
چرا ارتباط دادن ۵۷ و ۳۲ اینقدر در بین نوابغ رایج است؟ به همان دلایلی که تاریخ دروغ نوشتن بسیار رایج است. بعلاوه نظریهای است انسانمحور(اومانیستی) و پوپولیستی که به تودهها نسبت آگاهی سیاسی میدهد. تنها نظریهای است که دانشگاهیها اجازه ابراز آن را دارند. دانشگاهی نمیتواند حرف غیر اومانیستی بزند. نمیتواند بگوید ملت حزب باد بودند و خر شدند. مدرکش را امضا نمیکنند.
حالا اهمیت این حرفها چیست؟ اهمیتش آن است که این نظریات شیک درب عقل عملی را میبندند و سیاستمداران ضعیف و ناکارا درست میکنند. این نظریات انسانی علم نیستند، ایدئولوژیاند. مثل ایدهآلیسم و مثل پرستش رای مردم. مثل پرستش سانتیمانتالیسم تودههای ناآگاه و حتی تقدیس آن. این نظریهها به نتیجه مبتذل و نادرستی ختم میشود که بعله، پیروزی اشرار و سقوط سلطنت اجتنابناپذیر بود.
شاه مریضحال، وقتی درمانده شد، به همین نخبگان روی آورد و نتیجهاش رویآوری به جبهه ملی، یعنی همان سوسیالدموکراتهای بیکفایت بیکاره کینهورز بود که قابلیت فهم و اداره یک قهوهخانه را نداشتند. یاران مصدق یک جوک بودند. اینها خودشان بازیچه خمینی شدند که از کل عنقلابیون ناقلاتر و گرگتر بود.
مشهورترین نظریه نزد نوابغ دانشگاهی ارتباط ۲۲ بهمن و ۲۸ مرداد است که: بعله! شاه حکومت «دموکراتیک» مصدق را با یک «کودتا» سرنگون کرد و در نتیجه در سال ۵۷ گرفتار خشم تودههای آگاه شهیدپرور دموکراتیک ایران شد. عنقلاب اجتناب ناپذیر بود!
این نظریهای است که دموکراتهای آمریکا هم در حمایت از انقلاب ترویج دادند و الان هم دستاویز حکومت است. تقریبا به یک ارتدوکسی تبدیل شده است و کسی جز ملت ایران جرات انکار آن ندارد. اشکالش این است که از ابتدا تا انتها خیلی واضح و آشکار دروغ است. بین این دو اتفاق فقط از یک نظر امتداد وجود داشت: افعیهای سوسیالیست ۳۲ (تودهایها، ملّیون، نهضت آزادی، مجاهد و سایر موجودات نحس) بالاخره اینقدر چرخیدند و توطئه کردند تا در ۵۷ فرصت گیرشان آمد که میان مردم و شاه را به هم زده و به معیت خمینی بر گرده مردم ناآگاه سوار شوند. یعنی مصدق بذر فتنه را کاشت. ولی رابطه ۳۲ و ۵۷ علت و معلولی نیست.
مردم از محمد رضا شاه راضی بودند. در سال ۵۲ به خاطر جشنهای ۲۵۰۰ ساله که توجیه عمومی نشده بود، دانشجویان جوان کمی از حکومت فاصله گرفتند. دو سه سال بعد تغییر تقویم به تقویم شاهنشاهی اقدام بسیار احمقانهای با پیشنهاد شجاعالدین شفا (دزد عاریایی) بود که اقشار مذهبی را آزرده کرد. سینمای سکسی قبل از انقلاب هم یک طوفان عاطفی-سکسی در میان ملت برپا کرد و بهانه قوی به دست ریاکاران داد. با همه این احوال، باز هم اکثر مردم سرشان به کار خودشان بود. در عین حال احساس مودت به شاه کاهش یافت و زمینه دروغها و تهمتها و بهتانها علیه او پدید آمد. به هرحال کسی برای مصدق به خیابانها نیامد. گول چهارتا عکس را نخورید.
از انقلاب تعابیر قابل دفاع متفاوتی میتوان ارائه داد: نفرین باد تکبر، جزای ناشکری، جزای خیانت، نفرین ویژه قرن بیستم ، نتیجه هفتاد سال توطئه چپ، دسیسه روشنفکری جهانی (شامل بیبیسی و دموکراتهای آمریکا) ، خر شدن ملت ، نتیجهای طبیعی از رها کردن تخت شاهی توسط شاه بیمار، تصادف بیمعنای سیاه، بخت بد ایران، خیز نخبگان برای سیطره کامل بر امور، کودتای نژادهای فرومایه جامعه، دیوانگی و هیستریای جمعی، انفجار عقده جنسی، پیروزی اخوانیون بر شیعیان، خروج دجال و حتی دسیسهگری وارثان معنوی بابیها برای نابودی شاه شیعه و غیره. تمام این تعابیر تکهای از حقیقت دارند و از گوشهای قابل دفاع هستند. اما «حرکت آگاهانه تودهها برای احیای سوسیال دموکراسی اسلامی یا انتقام مصدق» تعبیر نیست، بلکه دروغ شاخدار و بازی با واژههاست. نشان دهنده کوری و توبه ناکردن است. و اتفاقا در بین چهرههای آکادمیک و دموکرات تنها تعبیر موجود همین تعبیر دروغ است.
چرا ارتباط دادن ۵۷ و ۳۲ اینقدر در بین نوابغ رایج است؟ به همان دلایلی که تاریخ دروغ نوشتن بسیار رایج است. بعلاوه نظریهای است انسانمحور(اومانیستی) و پوپولیستی که به تودهها نسبت آگاهی سیاسی میدهد. تنها نظریهای است که دانشگاهیها اجازه ابراز آن را دارند. دانشگاهی نمیتواند حرف غیر اومانیستی بزند. نمیتواند بگوید ملت حزب باد بودند و خر شدند. مدرکش را امضا نمیکنند.
حالا اهمیت این حرفها چیست؟ اهمیتش آن است که این نظریات شیک درب عقل عملی را میبندند و سیاستمداران ضعیف و ناکارا درست میکنند. این نظریات انسانی علم نیستند، ایدئولوژیاند. مثل ایدهآلیسم و مثل پرستش رای مردم. مثل پرستش سانتیمانتالیسم تودههای ناآگاه و حتی تقدیس آن. این نظریهها به نتیجه مبتذل و نادرستی ختم میشود که بعله، پیروزی اشرار و سقوط سلطنت اجتنابناپذیر بود.
شاه مریضحال، وقتی درمانده شد، به همین نخبگان روی آورد و نتیجهاش رویآوری به جبهه ملی، یعنی همان سوسیالدموکراتهای بیکفایت بیکاره کینهورز بود که قابلیت فهم و اداره یک قهوهخانه را نداشتند. یاران مصدق یک جوک بودند. اینها خودشان بازیچه خمینی شدند که از کل عنقلابیون ناقلاتر و گرگتر بود.
👍49❤6👎1
جامعه شناس (عقب افتاده ذهنی): زنان سنتی در حال عنقلاب و دختربچه های مدرن در حال طرفداری از شاه
👍57👎6
دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار
Photo
-صادق زیبا کلام اما این اندیشه که در زمان انقلاب، مردم مغزشویی شده بودند را نفی میکند: « به هیچ وجه اینطور نبود. تصاویر را نگاه بکنید. شما نمی توانید بگویید همه اینها ناآگاه بودند. مگر انقلابیون چه کسانی بودند؟ دانشجو، استاد دانشگاه، آنها فهمیده بودند. این به نوعی توهین به مردم است که بگوییم آنها تحت تاثیر پروپاگاندا بودند.»-
عکس کاذب سیاه کلام را باید در لغت نامه کنار واژه خودشیفتگی قرار داد. چون تجسم واقعی این واژه است. به فکرش هم نمی رسد که چه بسا مدرک معادل فهم و شعور نباشد. امثال این مردک وراج همان هایی بودند که سنتی ها را به خاطر مخالفت با عنقلاب مرتجع می خواندند. اگر کسی می گفت ما دوازده امام بیشتر نداریم (حرف صد در صد اصولی و حق)، مسخره اش می کردند. بعد پنجاه سال هنوز هم به سنتی ها فحش می دهند. مایه مباهات تروتسکی و لنین.
عکس کاذب سیاه کلام را باید در لغت نامه کنار واژه خودشیفتگی قرار داد. چون تجسم واقعی این واژه است. به فکرش هم نمی رسد که چه بسا مدرک معادل فهم و شعور نباشد. امثال این مردک وراج همان هایی بودند که سنتی ها را به خاطر مخالفت با عنقلاب مرتجع می خواندند. اگر کسی می گفت ما دوازده امام بیشتر نداریم (حرف صد در صد اصولی و حق)، مسخره اش می کردند. بعد پنجاه سال هنوز هم به سنتی ها فحش می دهند. مایه مباهات تروتسکی و لنین.
👍66❤2👎2
مسابقه پفیوز شناسی
اگر حالش را دارید به انتهای چاه فاضلاب سفری داشته باشید، مصاحبه مفصل آقای بوربور ، جرثومه ای از نسل ۵۷ ، را بخوانید و تعداد خرابکاری ها و دروغ های او را بشمارید.
پی نوشت: برایم جالب بوده که هیات های موتلفه و وابستگان نظیر مرتضی نبوی چهره هایی شبیه کفتار پیدا می کنند. شاید جهان هستی می خواهد ما را خرفهم کند.
اگر حالش را دارید به انتهای چاه فاضلاب سفری داشته باشید، مصاحبه مفصل آقای بوربور ، جرثومه ای از نسل ۵۷ ، را بخوانید و تعداد خرابکاری ها و دروغ های او را بشمارید.
پی نوشت: برایم جالب بوده که هیات های موتلفه و وابستگان نظیر مرتضی نبوی چهره هایی شبیه کفتار پیدا می کنند. شاید جهان هستی می خواهد ما را خرفهم کند.
👍43❤6
Forwarded from عیار (Ashkan(behrooz) Hoseini)
یک عمر خیانت!
تاریخ حزب توده را میتوان تاریخ یک عمر خیانت دانست. حزب توده از بقایای گروه ۵۳ نفر درتاریخ ۱۳۲۰ تشکیل شد. اسم اولیهای که برایش درنظر گرفته بودند حزب کمونیست ایران بود که به دلیل حساسیتهای مذهبی جامعه آن را به کنار نهاده و توده را برگزیدند. درجامعه عقب افتاده آن زمان باشعارهای فریبندهای چون عدالت در ابتدا توانستند اقبال عمومی را به خود جلب کنند ولی هر چه به پیش رفتند، ریزشها از این حزب بیشتر شد. درابتدا با پافشاری بر اعطا امتیاز نفت شمال به شوروی عیارخودشان را نشان دادند و بعد با حمایت از فرقه تجزیهطلب پیشهوری باعث استعفا شمار بسیاری از اعضا شدند، کسانی چون خلیل ملکی. یکی از سمپاتهای حزب در سال ۲۷ اقدام به ترور شاه کرد و پس از آن حزب غیرقانونی شد. حزب بنیان گذار ترور شخصیت درفضای سیاسی ایران بود. منتقدینشان و حتی دوستان سابقشان را چون ملکی آماج سخیف ترین حملات قرار میدادند و آنجا که ترور شخصیت کارساز نبود، دست به حذف فیزیکی آنها میزدند! خسرو روزبه در اعترافاتش به قتل محمد مسعود و چهارتن دیگر اعتراف کرد و این درحالی بود که سالها روزنامههای حزب چون روزنامه مردم این قتل را متوجه دربار میکرد. حزب سازمان نظامی داشت که پس از ۲۸ مرداد مشخص شد ۶۰۰ افسر درآن عضو هستند و هرلحظه مترصد فرصتی بودند برای کودتا و تقدیم ایران به شوروی. حسین فاطمی، وزیرخارجه فراری مصدق هم درخانه یکی ازهمین افسران تودهای بازداشت شد. حزب در انقلاب ۵۷ حمایت تام و تمامی ازاسلام گرایان کرد به طوری که نورالدین کیانوری دبیرکل حزب میگفت: تودهای هستم و همراه امام، ماندگارم که زمان است به کام! حزب در تهییج انقلابیون برای اعدام افسران ارتش و پاکسازی آنها نقش بسزایی ایفا نمود. پس از طرح حجاب اجباری مریم فیروز که همسرکیانوری بود و ازاعضا ارشد حزب و دیگراعضا از این طرح حمایت کرده و خواستار حفظ حجاب توسط تمام زنان شدند. حزب همچنین از حمله به سفارت آمریکا استقبال نمود. درانتخابات اولین دوره مجلس کاندیدای حزب صادق خلخالیِ قاضی شرع بود! بنابرگفتهها طرح کودتای نوژه را هوشنگ اسدی، یکی ازاعضا حزب و همسر نوشابه امیری به مقامات وقت لو داد. این حزب همینطور همکاری تام وتمامی با دولت انقلابی در سرکوب دیگر احزاب وگروههای چپ داشت. ولادیمیرکوزیچیکین، افسر فراری K.G.B درخاطراتش به فرمانبری کیانوری و حزب از شوروی اشاره میکند. بالاخره تاریخ مصرف حزب توده هم به سر آمد و نیروهای انقلابی در دو نوبت سران آنها را دستگیر و آنهارا مجبور به اعتراف در اوج حقارت کرد! نتیجه وطن فروشی چیزی جز حقارت وزبونی نیست...
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
تاریخ حزب توده را میتوان تاریخ یک عمر خیانت دانست. حزب توده از بقایای گروه ۵۳ نفر درتاریخ ۱۳۲۰ تشکیل شد. اسم اولیهای که برایش درنظر گرفته بودند حزب کمونیست ایران بود که به دلیل حساسیتهای مذهبی جامعه آن را به کنار نهاده و توده را برگزیدند. درجامعه عقب افتاده آن زمان باشعارهای فریبندهای چون عدالت در ابتدا توانستند اقبال عمومی را به خود جلب کنند ولی هر چه به پیش رفتند، ریزشها از این حزب بیشتر شد. درابتدا با پافشاری بر اعطا امتیاز نفت شمال به شوروی عیارخودشان را نشان دادند و بعد با حمایت از فرقه تجزیهطلب پیشهوری باعث استعفا شمار بسیاری از اعضا شدند، کسانی چون خلیل ملکی. یکی از سمپاتهای حزب در سال ۲۷ اقدام به ترور شاه کرد و پس از آن حزب غیرقانونی شد. حزب بنیان گذار ترور شخصیت درفضای سیاسی ایران بود. منتقدینشان و حتی دوستان سابقشان را چون ملکی آماج سخیف ترین حملات قرار میدادند و آنجا که ترور شخصیت کارساز نبود، دست به حذف فیزیکی آنها میزدند! خسرو روزبه در اعترافاتش به قتل محمد مسعود و چهارتن دیگر اعتراف کرد و این درحالی بود که سالها روزنامههای حزب چون روزنامه مردم این قتل را متوجه دربار میکرد. حزب سازمان نظامی داشت که پس از ۲۸ مرداد مشخص شد ۶۰۰ افسر درآن عضو هستند و هرلحظه مترصد فرصتی بودند برای کودتا و تقدیم ایران به شوروی. حسین فاطمی، وزیرخارجه فراری مصدق هم درخانه یکی ازهمین افسران تودهای بازداشت شد. حزب در انقلاب ۵۷ حمایت تام و تمامی ازاسلام گرایان کرد به طوری که نورالدین کیانوری دبیرکل حزب میگفت: تودهای هستم و همراه امام، ماندگارم که زمان است به کام! حزب در تهییج انقلابیون برای اعدام افسران ارتش و پاکسازی آنها نقش بسزایی ایفا نمود. پس از طرح حجاب اجباری مریم فیروز که همسرکیانوری بود و ازاعضا ارشد حزب و دیگراعضا از این طرح حمایت کرده و خواستار حفظ حجاب توسط تمام زنان شدند. حزب همچنین از حمله به سفارت آمریکا استقبال نمود. درانتخابات اولین دوره مجلس کاندیدای حزب صادق خلخالیِ قاضی شرع بود! بنابرگفتهها طرح کودتای نوژه را هوشنگ اسدی، یکی ازاعضا حزب و همسر نوشابه امیری به مقامات وقت لو داد. این حزب همینطور همکاری تام وتمامی با دولت انقلابی در سرکوب دیگر احزاب وگروههای چپ داشت. ولادیمیرکوزیچیکین، افسر فراری K.G.B درخاطراتش به فرمانبری کیانوری و حزب از شوروی اشاره میکند. بالاخره تاریخ مصرف حزب توده هم به سر آمد و نیروهای انقلابی در دو نوبت سران آنها را دستگیر و آنهارا مجبور به اعتراف در اوج حقارت کرد! نتیجه وطن فروشی چیزی جز حقارت وزبونی نیست...
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍65❤2👎1
Forwarded from Iranian Neo-conservative (𝗔𝘆𝗱𝗶𝗻)
«سیاست و منبر چندان باهم جور در نمیایند. قرار نیست در کلیسا چیز دیگری جز اوای شفابخش شفقت مسیحی شنیده شود. با این اختلاط وظایف، نمیتوان دستاویزی برای ازادیِ مدنی و حکومت مدنی تراشید»
«ادموند برک»
@Iranian_Neocon
«ادموند برک»
@Iranian_Neocon
👍40❤3
Forwarded from کانال روزِ خوش
علامه محمدرضا جعفری:
خدا محمود طالقانی را رحمت نکند. (00:20)
بازرگان تسلیم طالقانی بود، آدم بیشرفی نبود خبیث طالقانی بود. (01:14)
فلسفه انقلابی | مارکسیسم اسلامی
مجاهدین خلق، تباهی جوانان
خدا محمود طالقانی را رحمت نکند. (00:20)
بازرگان تسلیم طالقانی بود، آدم بیشرفی نبود خبیث طالقانی بود. (01:14)
فلسفه انقلابی | مارکسیسم اسلامی
مجاهدین خلق، تباهی جوانان
👍22
کانال روزِ خوش
Voice message
طالقانی : پدر معنوی سازمان مزاحمین خلق
در تشییع جنازه طالقانی، ملت شعار میدادند: بهشتی، طالقانی را تو کشتی! یعنی یک آخوند کمونیست را مسوول مرگ یک آخوند کمونیست دیگر میدانستند.
طالقانی نمونه پیروزی جلد کتاب بر محتویات آن است که در دنیای آخوندی و دانشگاهی زیاد پیش میآید. با این تفاوت که مخاطبان طالقانی رادیکالها و خنگولهای جامعه بودند. او پرمدعا، ریاکار، ظاهرساز و به شدت بیسواد بود. من خردسال بودم که تفسیرش از قرآن به نام پرتوی از قرآن را ورقی زدم و با وجود خردسالیام به نظرم بازی با کلمات و دکلمهنویسی و آبگوشتی آمد! «الگویی شبه سوسیالیستی از «اقتصاد اسلامی» ارائـه می داد، که اصطلاحات مارکسیستی همچون سرمایه، مبارزه طبقاتی و وسایل تولید را به کار میبرد. تفسیر طالقانی از قرآن تحت تأثیر مارکسیسم قرار داشت و در آن وحی الهی به مثابۀ راهنمایی برای پیغمبر تفسیر میشد تا بتواند تاریخ جهان را در مسیری تکاملی به سوی جامعه بدون طبقه هدایت کند. ورود طالقانی به عرصه روشنفکری آغازگر جریان فکری سیاسی مهمی بود که میکوشید در درون سنت شیعه بماند (!!) و در عین حال قرآن را به شکلی گزینشی و با تعمیم بخشهایی که برای او مطلوب بودند، تفسیر کند.».
البته آنچه واقعا درونش را لو داد سلیقه گند سیاسی او بود. در حقیقت گندترین سلیقه سیاسی جامعه به ایشان تعلق داشت. از طرفداری نواب صفوی شروع کرد و به مجاهدین خلق رسید. دسیسهگر دائم بود. توجه بفرمایید که نواب صفوی لعنت ا.. علیه ملاک مهمی برای تشخیص خریت سیاسی افراد است. میدانیم نواب صفوی جوانک مشخصا دیوانه و خطرناک، قاتل، داعشی، جرثومه رادیکالیسم (و متهم به همجنس بازی) بود. طرفداری از او با آن شدت حکایت از بیماری عمیق میکند. مزاحمین خلق هم که معرف حضورتان هستند! این است کارنامه طالقانی. آفت دین و دنیا.
در تشییع جنازه طالقانی، ملت شعار میدادند: بهشتی، طالقانی را تو کشتی! یعنی یک آخوند کمونیست را مسوول مرگ یک آخوند کمونیست دیگر میدانستند.
طالقانی نمونه پیروزی جلد کتاب بر محتویات آن است که در دنیای آخوندی و دانشگاهی زیاد پیش میآید. با این تفاوت که مخاطبان طالقانی رادیکالها و خنگولهای جامعه بودند. او پرمدعا، ریاکار، ظاهرساز و به شدت بیسواد بود. من خردسال بودم که تفسیرش از قرآن به نام پرتوی از قرآن را ورقی زدم و با وجود خردسالیام به نظرم بازی با کلمات و دکلمهنویسی و آبگوشتی آمد! «الگویی شبه سوسیالیستی از «اقتصاد اسلامی» ارائـه می داد، که اصطلاحات مارکسیستی همچون سرمایه، مبارزه طبقاتی و وسایل تولید را به کار میبرد. تفسیر طالقانی از قرآن تحت تأثیر مارکسیسم قرار داشت و در آن وحی الهی به مثابۀ راهنمایی برای پیغمبر تفسیر میشد تا بتواند تاریخ جهان را در مسیری تکاملی به سوی جامعه بدون طبقه هدایت کند. ورود طالقانی به عرصه روشنفکری آغازگر جریان فکری سیاسی مهمی بود که میکوشید در درون سنت شیعه بماند (!!) و در عین حال قرآن را به شکلی گزینشی و با تعمیم بخشهایی که برای او مطلوب بودند، تفسیر کند.».
البته آنچه واقعا درونش را لو داد سلیقه گند سیاسی او بود. در حقیقت گندترین سلیقه سیاسی جامعه به ایشان تعلق داشت. از طرفداری نواب صفوی شروع کرد و به مجاهدین خلق رسید. دسیسهگر دائم بود. توجه بفرمایید که نواب صفوی لعنت ا.. علیه ملاک مهمی برای تشخیص خریت سیاسی افراد است. میدانیم نواب صفوی جوانک مشخصا دیوانه و خطرناک، قاتل، داعشی، جرثومه رادیکالیسم (و متهم به همجنس بازی) بود. طرفداری از او با آن شدت حکایت از بیماری عمیق میکند. مزاحمین خلق هم که معرف حضورتان هستند! این است کارنامه طالقانی. آفت دین و دنیا.
👍76👎3❤1
Forwarded from Imamiya identity | Archive
توهین حسن روحانی نسبت به مواضع غیر انقلابی آیتالله خویی (ره)
تعامل روحانیان انقلابی و طرفدار نهضت با مراجع نجف بهخصوص آیتالله خویی متأثر از مواضع انقلاب بود. شاید گذشت سالیان به طرفهای مختلف فرصتی داده باشد برای بیان واقعیتها؛ واقعیتهایی که ممکن است با مرور دوباره نکتههایی تازه داشته باشند:
در جریان انقلاب و فعالیتهای انقلابی روحانیان، برخی مواجهههای قابل تامل با مراجع عظام تقلید صورت گرفت. دکتر حسن روحانی که از جمله فعالان انقلابی بود، در خاطرات خود اینگونه آورده است که:
«غروب امروز (57/8/28) خبر بدی شنیدم که خدا کند دروغ باشد و آن اینکه "فرح" به نجف وارد شده و امروز برای دیدن آیتالله خویی به منزل ایشان رفته و آقای خویی هم یک انگشتر عقیق برای شاه فرستاده است. اگر خبر درست باشد، یک لکه سیاه در تاریخ مرجعیت خواهد بود. مشکل این است که برخی از این علما خیلی ساده هستند. بعد از انقلاب، آیتالله بروجردی به من میگفت که آیتالله خویی گفته بود که چه طوری آقای خمینی این همه سخنرانی میکند. چطور باید سخنرانی کرد؟! ایشان میگفتند: یک روز بنا شده بود آقای خویی چند جملهای صحبت کنند و شاگردان را نصیحت کنند، فقط توانست سوره قل هو الله احد را بخواند و بعد نتوانست صحبتی کند و از منبر پایین آمد!
این گونه حوادث سه بُعد دارد: نقشه شیطانی قدرتها و رژیمهای فاسد (مثل ساواک) نقش آخوندهای درباری که متأسفانه همیشه از پشت خنجر زدند؛ و سادگی برخی از علما. گویی برخی از آقایان فقط فقه و اصول بلدند، نه تاریخ، نه سیاست، نه مردمشناسی و نه حتی تاریخ کشورهای منطقه و ... . با هیچ موضوع دیگری آشنایی ندارند. شگفتا از امام خمینی و این همه هوش و فراست و سیاست، شهامت و شجاعت، قلم و بیان تأثیرگذار و سحرآمیز.... بعد از نماز مغرب و عشا که من عازم لندن بودم، دوستان تأیید کردند که موضوع سفر فرح به نجف و ملاقات با آیتالله خویی صحت دارد. در بازگشت، یکی دو نفر از دانشجویان انگلیس که همراه من بودند، خیلی غُر زدند که چرا این حادثه رخ داده؟ فکر میکردند آقای خویی فرد وابستهای است! برای آنها توضیح دادم و آنها را قانع کردم که تصور آنها درست نیست. روز سه شنبه یکی از دوستان به من گفت که آیتالله صدوقی تلگرامی را به آیتالله خویی مخابره کرده که با این جمله آغاز میشود: "قد اذهبتم طیّباتکم، ما هکذا الظن بکم" اگر اینچنین باشد، جمله بسیار تندی است. گرچه چارهای هم نیست. در میان آتش و خون و یک قیام تاریخی، این گونه سادگیها و اشتباهات غیر قابل تحمل است»
حسن روحانی در جای دیگری از خاطرات خود نیز اینگونه عنوان کرده است که:
«آیتالله خویی ظاهراً دسته گل دیگری به آب داده و به آقای شریعتمداری تلگرام زده که باید جلوی این خونریزیها گرفته شود و باید مردم را ارشاد کرد. گویی مردم مقصرند و نه رژیم سفاک! سادهدلی علما گاهی چقدر خسارتبار است. آن همه علم و دانش و سابقه حوزوی، تربیت هزاران شاگرد، تألیف آن همه کتاب ارزشمند، ولی در عین حال نسبت به مسائل سیاسی کم اطلاع ؛ گویی هر کسی را برای کاری ساختهاند!»
📚خاطرات دکتر حسن روحانی / ج اول / چ پنجم / انتشارات کمیل
#حسن_روحانی #اصلاح_طلبی #تاریخ_انقلاب
@Imamiya_identity
تعامل روحانیان انقلابی و طرفدار نهضت با مراجع نجف بهخصوص آیتالله خویی متأثر از مواضع انقلاب بود. شاید گذشت سالیان به طرفهای مختلف فرصتی داده باشد برای بیان واقعیتها؛ واقعیتهایی که ممکن است با مرور دوباره نکتههایی تازه داشته باشند:
در جریان انقلاب و فعالیتهای انقلابی روحانیان، برخی مواجهههای قابل تامل با مراجع عظام تقلید صورت گرفت. دکتر حسن روحانی که از جمله فعالان انقلابی بود، در خاطرات خود اینگونه آورده است که:
«غروب امروز (57/8/28) خبر بدی شنیدم که خدا کند دروغ باشد و آن اینکه "فرح" به نجف وارد شده و امروز برای دیدن آیتالله خویی به منزل ایشان رفته و آقای خویی هم یک انگشتر عقیق برای شاه فرستاده است. اگر خبر درست باشد، یک لکه سیاه در تاریخ مرجعیت خواهد بود. مشکل این است که برخی از این علما خیلی ساده هستند. بعد از انقلاب، آیتالله بروجردی به من میگفت که آیتالله خویی گفته بود که چه طوری آقای خمینی این همه سخنرانی میکند. چطور باید سخنرانی کرد؟! ایشان میگفتند: یک روز بنا شده بود آقای خویی چند جملهای صحبت کنند و شاگردان را نصیحت کنند، فقط توانست سوره قل هو الله احد را بخواند و بعد نتوانست صحبتی کند و از منبر پایین آمد!
این گونه حوادث سه بُعد دارد: نقشه شیطانی قدرتها و رژیمهای فاسد (مثل ساواک) نقش آخوندهای درباری که متأسفانه همیشه از پشت خنجر زدند؛ و سادگی برخی از علما. گویی برخی از آقایان فقط فقه و اصول بلدند، نه تاریخ، نه سیاست، نه مردمشناسی و نه حتی تاریخ کشورهای منطقه و ... . با هیچ موضوع دیگری آشنایی ندارند. شگفتا از امام خمینی و این همه هوش و فراست و سیاست، شهامت و شجاعت، قلم و بیان تأثیرگذار و سحرآمیز.... بعد از نماز مغرب و عشا که من عازم لندن بودم، دوستان تأیید کردند که موضوع سفر فرح به نجف و ملاقات با آیتالله خویی صحت دارد. در بازگشت، یکی دو نفر از دانشجویان انگلیس که همراه من بودند، خیلی غُر زدند که چرا این حادثه رخ داده؟ فکر میکردند آقای خویی فرد وابستهای است! برای آنها توضیح دادم و آنها را قانع کردم که تصور آنها درست نیست. روز سه شنبه یکی از دوستان به من گفت که آیتالله صدوقی تلگرامی را به آیتالله خویی مخابره کرده که با این جمله آغاز میشود: "قد اذهبتم طیّباتکم، ما هکذا الظن بکم" اگر اینچنین باشد، جمله بسیار تندی است. گرچه چارهای هم نیست. در میان آتش و خون و یک قیام تاریخی، این گونه سادگیها و اشتباهات غیر قابل تحمل است»
حسن روحانی در جای دیگری از خاطرات خود نیز اینگونه عنوان کرده است که:
«آیتالله خویی ظاهراً دسته گل دیگری به آب داده و به آقای شریعتمداری تلگرام زده که باید جلوی این خونریزیها گرفته شود و باید مردم را ارشاد کرد. گویی مردم مقصرند و نه رژیم سفاک! سادهدلی علما گاهی چقدر خسارتبار است. آن همه علم و دانش و سابقه حوزوی، تربیت هزاران شاگرد، تألیف آن همه کتاب ارزشمند، ولی در عین حال نسبت به مسائل سیاسی کم اطلاع ؛ گویی هر کسی را برای کاری ساختهاند!»
📚خاطرات دکتر حسن روحانی / ج اول / چ پنجم / انتشارات کمیل
#حسن_روحانی #اصلاح_طلبی #تاریخ_انقلاب
@Imamiya_identity
👍30👎3
بحث علمی با دزدان دریایی
سوار کشتی هستید که قرار است به سمت استوا برود. کاپیتان مدام از بلندگو شعار میدهد و آهنگ پخش میکند و برگههای رای جمعآوری میکند. پس شما بیخیال و بیتوجه هستید. بعد یک مدت کوههای یخی مشاهده میکنید و معلوم میشود مقصد کشتی در حقیقت قطب شمال است! بعد هم متوجه میشوید که کاپیتان و ملوانان اصلا غریبهاند و زیاد هم مسافران را خوش ندارند و بدشان نمیآید مسافران کشتی را به دریا اندازند و مسافران جدیدی سوار کنند. اصلا کشتی مسافربری تبدیل به کشتی دزدان دریایی شده است. کدام یک از سه کار زیر با عقل جور در می آید:
۱-مدام برای کاپیتان قطبنماهای جدید و نقشه ببرید بلکه مسیر را عوض کند، با وجود این که چهل سال است کاپیتان گفته مقصد او شمال است!
۲-طرف بحث عدهای شوید که معتقدند کشتی همزمان میتواند هم به قطب برود هم استوا.
۳-فکر کنید که چه شد که کشتی به این حال افتاد و چگونه میتوانید خود را حفظ کنید.
———
بحث اقتصادی و آماری در وضع فعلی مثل همان بحث قطبنما و نقشه است. باید اول معین کنی آیا تعریف تو از اقتصاد و حکومت همان تعریف کاپیتان است یا نه! بعد از آن است که بحث آماری راجع به عملکرد معنا پیدا میکند. آقاجان مقصد کشتی را از اول جای دیگری اعلام کردند. شما حواست نبود. «اقتصاد مال خر است». از روز اول تمام کارآفرینان غارت شدند. اقتصاد جهادی و مقاومتی معنای علمی ندارد، اما معنای عملی دارد: معنای آن اداره کشور با دخالت نیروهای نظامی و اطلاعاتی و دستورات کمیتهای و هدایت مرکزی است. هدف اقتصاد مقاومتی بهتر شدن وضع شما نیست. هدف سرکوب رقابت و حفظ کنترل است. بیتعارف!
حتی تعریف حکومت هم تغییر پیدا کرد و این تغییر هم از بلندگوها اعلام شد و در قانون اساسی نگاشته شد. حکومت دیگر یک قاضی بیطرف بین مردم نیست. این حکومت حالا دیگر برنامه میریزد و اجرا میکند. تعریف این حکومت از خودش حکومت خواص برای اهداف ایدئولوژیک است. کشتی دیگر کشتی مسافربری نیست. کشتی تبدیل شده به کشتی کاری دزدان. حکومت تبدیل شده به اصل هدف زندگی. حالا دیگر حکومت ادعا میکند که اصلا هدف انبیا تاسیس حکومت بوده است، و هدف از بندگان خدمت به حکومت! از روز اول هم گفتند. منتها خدعه کردند و با هزار پوشش و لفافه و شترگاوپلنگی گفتند. شما هم حواستان پرت بود. حالا شانس آوردهاید که هنوز شما را به دریا نریختهاند. شانس آوردهاید که طالبان افغانستان شیعه نیستند و جمهوری اسلامی نیز هنوز ظاهرا با شیعهها رودربایستی دارد. وگرنه وارثین نواب صفوی با کمک طالبان تمام ملت ایران را از دم تیغ میگذراندند و به زنجیر میکشیدند.
راستی وقتی طالبان متحد استراتژیک ایران شد کسی نظر شما را پرسید؟
سوار کشتی هستید که قرار است به سمت استوا برود. کاپیتان مدام از بلندگو شعار میدهد و آهنگ پخش میکند و برگههای رای جمعآوری میکند. پس شما بیخیال و بیتوجه هستید. بعد یک مدت کوههای یخی مشاهده میکنید و معلوم میشود مقصد کشتی در حقیقت قطب شمال است! بعد هم متوجه میشوید که کاپیتان و ملوانان اصلا غریبهاند و زیاد هم مسافران را خوش ندارند و بدشان نمیآید مسافران کشتی را به دریا اندازند و مسافران جدیدی سوار کنند. اصلا کشتی مسافربری تبدیل به کشتی دزدان دریایی شده است. کدام یک از سه کار زیر با عقل جور در می آید:
۱-مدام برای کاپیتان قطبنماهای جدید و نقشه ببرید بلکه مسیر را عوض کند، با وجود این که چهل سال است کاپیتان گفته مقصد او شمال است!
۲-طرف بحث عدهای شوید که معتقدند کشتی همزمان میتواند هم به قطب برود هم استوا.
۳-فکر کنید که چه شد که کشتی به این حال افتاد و چگونه میتوانید خود را حفظ کنید.
———
بحث اقتصادی و آماری در وضع فعلی مثل همان بحث قطبنما و نقشه است. باید اول معین کنی آیا تعریف تو از اقتصاد و حکومت همان تعریف کاپیتان است یا نه! بعد از آن است که بحث آماری راجع به عملکرد معنا پیدا میکند. آقاجان مقصد کشتی را از اول جای دیگری اعلام کردند. شما حواست نبود. «اقتصاد مال خر است». از روز اول تمام کارآفرینان غارت شدند. اقتصاد جهادی و مقاومتی معنای علمی ندارد، اما معنای عملی دارد: معنای آن اداره کشور با دخالت نیروهای نظامی و اطلاعاتی و دستورات کمیتهای و هدایت مرکزی است. هدف اقتصاد مقاومتی بهتر شدن وضع شما نیست. هدف سرکوب رقابت و حفظ کنترل است. بیتعارف!
حتی تعریف حکومت هم تغییر پیدا کرد و این تغییر هم از بلندگوها اعلام شد و در قانون اساسی نگاشته شد. حکومت دیگر یک قاضی بیطرف بین مردم نیست. این حکومت حالا دیگر برنامه میریزد و اجرا میکند. تعریف این حکومت از خودش حکومت خواص برای اهداف ایدئولوژیک است. کشتی دیگر کشتی مسافربری نیست. کشتی تبدیل شده به کشتی کاری دزدان. حکومت تبدیل شده به اصل هدف زندگی. حالا دیگر حکومت ادعا میکند که اصلا هدف انبیا تاسیس حکومت بوده است، و هدف از بندگان خدمت به حکومت! از روز اول هم گفتند. منتها خدعه کردند و با هزار پوشش و لفافه و شترگاوپلنگی گفتند. شما هم حواستان پرت بود. حالا شانس آوردهاید که هنوز شما را به دریا نریختهاند. شانس آوردهاید که طالبان افغانستان شیعه نیستند و جمهوری اسلامی نیز هنوز ظاهرا با شیعهها رودربایستی دارد. وگرنه وارثین نواب صفوی با کمک طالبان تمام ملت ایران را از دم تیغ میگذراندند و به زنجیر میکشیدند.
راستی وقتی طالبان متحد استراتژیک ایران شد کسی نظر شما را پرسید؟
👍105👎1
دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار pinned «انقلاب ما انفجار باد بود تصور کنید میتوانستید به سال ۵۷ برگردید و در آن غوغا و همهمه، خلق را هشدار دهید. چه میتوانستید و چه میبایستی گفت؟ که از آخوندها بهراسند؟ یکی از معدود اقشار ضدانقلاب در آن روزگار آخوندهای سنتی و بعضی مراجع تقلید سنتی بودند. به علاوه…»
دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار pinned «لعنت بر انقلاب مشروطه؟(۱/۲) سابقا گفتیم که لعنت مکرر بر انقلاب ۵۷ که سیاهی مطلق بود، و نیز نفرین بر کلیه عوامل و نیروهای آن میتواند آزادیآور، عقلآفرین و راهگشای آینده باشد. آیا انقلاب مشروطه هم همان حکم را دارد؟ آیا لعنت بر انقلاب مشروطه هم می تواند عقل…»
Forwarded from Imamiya identity | Archive
رئیس کل دادگستری خراسان رضوی گفت:
ما در نظام جمهوری اسلامی به نمایندگی از امام زمان (عج) و به نمایندگی از خدا در امور مردم دخالت می کنیم ......... اگر فردی در زمان طاغوت در زندان بود، حبسش از مجازات اخروی او کم نمی کرد اما امروز اگر این تحمل کیفر یا قصاص و شلاق و دیگر احکام توسط حکام اسلامی و شرعی انجام می شوند یکی از آثار اخروی آن برای محکومان این است که این مجازات در آخرت از آنها برداشته می شود ......... این موضوع دینی در اسناد اهل سنت و شیعه آمده است و تحمل کیفر برای خاطیان در حکومت اسلامی کار معنوی و ذخیره آخرت خواهد بود.
#حدود #ولایت_فقیه #حکومت_اسلامی
@Imamiya_identity
ما در نظام جمهوری اسلامی به نمایندگی از امام زمان (عج) و به نمایندگی از خدا در امور مردم دخالت می کنیم ......... اگر فردی در زمان طاغوت در زندان بود، حبسش از مجازات اخروی او کم نمی کرد اما امروز اگر این تحمل کیفر یا قصاص و شلاق و دیگر احکام توسط حکام اسلامی و شرعی انجام می شوند یکی از آثار اخروی آن برای محکومان این است که این مجازات در آخرت از آنها برداشته می شود ......... این موضوع دینی در اسناد اهل سنت و شیعه آمده است و تحمل کیفر برای خاطیان در حکومت اسلامی کار معنوی و ذخیره آخرت خواهد بود.
#حدود #ولایت_فقیه #حکومت_اسلامی
@Imamiya_identity
👎70👍3
تعریف ۵۷ و حکومت سفره ای
با توجه به مشاهدات شما چه ویژگی شخصیتی هویت دهه پنجاه یا نسل ۵۷ را بهتر تعریف می کند؟
-حریص و گشنه
-ریاکار
-مجنون
-شرور و آشوبگر و تجاوزی
-منحوس و بی رحم و رذل
-خودشیفته
-تنگ نظر و زیاده خواه
-هول و هار و حشر
-سانتی مانتال و گول و نخاله
-متکبر و کافر
-عقده ای، از ناهنجاری های خانوادگی
-دسیسه گر وچاچول باز
-دشمن گفتگو، زبان نفهم، زورگو و سر در ماتحت خود
-حرف مفت جو و شاعرمسلک
-برده صفت و مفعول روحی
-توخالی شعار زده
————————-
تمام پاسخ ها قابل دفاع است. رذایل اخلاقی به هم مربوط است، اما خیلی از ویژگی های شخصیتی فوق متعلق به کل جامعه است. آنچه نسل ۵۷ و شاگردانشان را متمایز می کند، حرص و گشنگی است ( از سیاستمدار تا تکنوکرات تا آخوند و پرفسور مدیریت و اقتصادشان) . برای همین هم همه سفره ها (دین، عقل، احساس، عرفان، ..) را اشغال می کنند و نان خود را در هر آبگوشتی فرو می کنند. این ها وارث هر کلامی و مالک هر ساحتی هستند.
واضح ترین نشان حرص نسل ۵۷ حکومتشان است که انعکاس وجودشان است. ببینید مشخصه جمهوری اسلامی چیست؟ یک دانشگاهی آگاه خواهد گفت حکومتی بسیار شخصی و قبیله ای و صنفی و اختصاصی و مرکانتالیستی (امتیازی). این درست، اما حکومت کره شمالی هم اختصاصی است. لوکزامبورگ هم اختصاصی است. روسیه هم. حکومت فرعون هم دموکراتیک نبود.
آنچه جمهوری اسلامی را متمایز می کند حرص است. سفره ای ترین حکومت دنیاست. فرعون و یا هیچ مستکبر دیگر حکومت خودش را به عنوان سفره تعریف نکرد. یعنی اولین هدف حکومت فرعون خوردن نبود. ثانیا فراعین مصر این بزرگواری را داشتند که دست به هر سفره نبرند. استالین هم از دستکاری کلیسا و مسجد خودداری کرد و نتیجتا روس ها یک پناه معنوی مخفی داشتند. اما از نظر ۵۷ ها نقش دولت یعنی تبلیغ و سخنرانی و بعد سفره پهن کردن و بلعیدن. تلفیق وراجی و سگخوری. هر سفره ای، هر معنایی، هر حوزه ای، هر میدانی، هر واژه، و هر بودجه ای باید لقمه ای برای این گشنگان داشته باشد.
از اول هم همه بانیان حکومت اشتهای شترگاوپلنگی داشتند: خمینی، بهشتی ، طالقانی، و شریعتی و بازرگان و مصباح غیره. معلوم نبود چه بودند و چه می خواهند. سوراخی نبود که انگشت نکنند. وحدت وجود داشتند: فقه و سنت و مارکس و ناسیونالیسم و اخوانی گری و شیعه گری و حافظ و هگل و فیخته و نیچه و اتم و عمق استراتژیک و بانکداری. خود را و حگومت را همه جوره توسعه دادند. خدا شدن در خدمت خود. هزار لایه دارند برای پوشاندن ظلمت محض خود. ( البته خدا آشکارکننده است، « به میوه نگاه کنید تا ریشه ها را بشناسید»). هیچ حقیقتی جز باد ندارند و این بر همه جامعه مشخص شده الا مستضعفین عقلی و مدرکیون.
اگر دقت کنید منظورشان از ایده و راهکار و نظریه همواره یک امر التقاطی تصنعی هچلهفت دیگر است. منطق ساده را دوست ندارند. شفاف را دوست ندارند. از صراط مستقیم متنفرند.
نمی گذارند بقیه هم یک نفس بکشند. در تاریخ جمهوری عبارات «ما این را نمی دانیم»، «به مردم واگذار کنید»، «این کار ما نیست»، «ول کن بابا اسدالله» شنیده نشده است. البته عبارت «اخراج!» هم شنیده نشده که آن داستان دیگری است. مقصر پریشانی ذهن ملت ایران این ها هستند.
تنها ساحاتی که می توان از حکومت ۵۷ فرار کرد جاهایی است که پول و قدرت موجود نیست. مانند عبادت فردی یا فرهنگ های محلی یا مشاغل پر زحمت یا امور خالصانه. البته فرهنگ محلی برای خیلی شهری ها در دسترس نیست، چون بازاری و قابل خرید و استحصال نیست. در نتیجه خیلی از مردم عادی سراغ جفنگ ترین جنبه های فرهنگ غرب و پوچ انگاری می روند که بلکه نفسی بکشند. ولی خوب نمی شود از ابلیس به ابلیس فرار کرد.
خلاصه ملت ایران در سال ۵۷ حرص بی نهایت بی ذات ترین قشر جامعه برای قدرت آنهم به نام خدا را دیدند و به هر دلیلی طلسم زده شدند و تصمیم گرفتند گرگ چوپان خوبی خواهد شد.
از ۵۷ انتظار توبه نداشته باشید. این حکومت اختصاصی خواهد ماند. چجور میشود آدم ذات خودش را تغییر دهد؟ هر چیزی برای این ها بهانه ای جدید و گل واژه ای جدید است. این ها گفتمان اصلاح را هم صاحب شدند! حالا زمان اصلاح واقعی و بازگشت هم که رسید خفقان نخواهند گرفت و زر خواهند زد و کارشکنی خواهند کرد و ادعا و توقع خواهند داشت. مانند دیوانه ای که همه جای خانه را ملوث کرده است و موقع تمییزکاری هم مزاحم خواهد بود.
با توجه به مشاهدات شما چه ویژگی شخصیتی هویت دهه پنجاه یا نسل ۵۷ را بهتر تعریف می کند؟
-حریص و گشنه
-ریاکار
-مجنون
-شرور و آشوبگر و تجاوزی
-منحوس و بی رحم و رذل
-خودشیفته
-تنگ نظر و زیاده خواه
-هول و هار و حشر
-سانتی مانتال و گول و نخاله
-متکبر و کافر
-عقده ای، از ناهنجاری های خانوادگی
-دسیسه گر وچاچول باز
-دشمن گفتگو، زبان نفهم، زورگو و سر در ماتحت خود
-حرف مفت جو و شاعرمسلک
-برده صفت و مفعول روحی
-توخالی شعار زده
————————-
تمام پاسخ ها قابل دفاع است. رذایل اخلاقی به هم مربوط است، اما خیلی از ویژگی های شخصیتی فوق متعلق به کل جامعه است. آنچه نسل ۵۷ و شاگردانشان را متمایز می کند، حرص و گشنگی است ( از سیاستمدار تا تکنوکرات تا آخوند و پرفسور مدیریت و اقتصادشان) . برای همین هم همه سفره ها (دین، عقل، احساس، عرفان، ..) را اشغال می کنند و نان خود را در هر آبگوشتی فرو می کنند. این ها وارث هر کلامی و مالک هر ساحتی هستند.
واضح ترین نشان حرص نسل ۵۷ حکومتشان است که انعکاس وجودشان است. ببینید مشخصه جمهوری اسلامی چیست؟ یک دانشگاهی آگاه خواهد گفت حکومتی بسیار شخصی و قبیله ای و صنفی و اختصاصی و مرکانتالیستی (امتیازی). این درست، اما حکومت کره شمالی هم اختصاصی است. لوکزامبورگ هم اختصاصی است. روسیه هم. حکومت فرعون هم دموکراتیک نبود.
آنچه جمهوری اسلامی را متمایز می کند حرص است. سفره ای ترین حکومت دنیاست. فرعون و یا هیچ مستکبر دیگر حکومت خودش را به عنوان سفره تعریف نکرد. یعنی اولین هدف حکومت فرعون خوردن نبود. ثانیا فراعین مصر این بزرگواری را داشتند که دست به هر سفره نبرند. استالین هم از دستکاری کلیسا و مسجد خودداری کرد و نتیجتا روس ها یک پناه معنوی مخفی داشتند. اما از نظر ۵۷ ها نقش دولت یعنی تبلیغ و سخنرانی و بعد سفره پهن کردن و بلعیدن. تلفیق وراجی و سگخوری. هر سفره ای، هر معنایی، هر حوزه ای، هر میدانی، هر واژه، و هر بودجه ای باید لقمه ای برای این گشنگان داشته باشد.
از اول هم همه بانیان حکومت اشتهای شترگاوپلنگی داشتند: خمینی، بهشتی ، طالقانی، و شریعتی و بازرگان و مصباح غیره. معلوم نبود چه بودند و چه می خواهند. سوراخی نبود که انگشت نکنند. وحدت وجود داشتند: فقه و سنت و مارکس و ناسیونالیسم و اخوانی گری و شیعه گری و حافظ و هگل و فیخته و نیچه و اتم و عمق استراتژیک و بانکداری. خود را و حگومت را همه جوره توسعه دادند. خدا شدن در خدمت خود. هزار لایه دارند برای پوشاندن ظلمت محض خود. ( البته خدا آشکارکننده است، « به میوه نگاه کنید تا ریشه ها را بشناسید»). هیچ حقیقتی جز باد ندارند و این بر همه جامعه مشخص شده الا مستضعفین عقلی و مدرکیون.
اگر دقت کنید منظورشان از ایده و راهکار و نظریه همواره یک امر التقاطی تصنعی هچلهفت دیگر است. منطق ساده را دوست ندارند. شفاف را دوست ندارند. از صراط مستقیم متنفرند.
نمی گذارند بقیه هم یک نفس بکشند. در تاریخ جمهوری عبارات «ما این را نمی دانیم»، «به مردم واگذار کنید»، «این کار ما نیست»، «ول کن بابا اسدالله» شنیده نشده است. البته عبارت «اخراج!» هم شنیده نشده که آن داستان دیگری است. مقصر پریشانی ذهن ملت ایران این ها هستند.
تنها ساحاتی که می توان از حکومت ۵۷ فرار کرد جاهایی است که پول و قدرت موجود نیست. مانند عبادت فردی یا فرهنگ های محلی یا مشاغل پر زحمت یا امور خالصانه. البته فرهنگ محلی برای خیلی شهری ها در دسترس نیست، چون بازاری و قابل خرید و استحصال نیست. در نتیجه خیلی از مردم عادی سراغ جفنگ ترین جنبه های فرهنگ غرب و پوچ انگاری می روند که بلکه نفسی بکشند. ولی خوب نمی شود از ابلیس به ابلیس فرار کرد.
خلاصه ملت ایران در سال ۵۷ حرص بی نهایت بی ذات ترین قشر جامعه برای قدرت آنهم به نام خدا را دیدند و به هر دلیلی طلسم زده شدند و تصمیم گرفتند گرگ چوپان خوبی خواهد شد.
از ۵۷ انتظار توبه نداشته باشید. این حکومت اختصاصی خواهد ماند. چجور میشود آدم ذات خودش را تغییر دهد؟ هر چیزی برای این ها بهانه ای جدید و گل واژه ای جدید است. این ها گفتمان اصلاح را هم صاحب شدند! حالا زمان اصلاح واقعی و بازگشت هم که رسید خفقان نخواهند گرفت و زر خواهند زد و کارشکنی خواهند کرد و ادعا و توقع خواهند داشت. مانند دیوانه ای که همه جای خانه را ملوث کرده است و موقع تمییزکاری هم مزاحم خواهد بود.
Telegram
دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار
مصر کهن و ایران نوین
اهرام مصر چیزی حدود پنج هزار سال سابقه دارند. ساخت بزرگترین این بناها یعنی هرم خئوفو حدود بیست سال طول کشیده ، توسط حدود پنج تا بیست هزار نیروی کار. این بنا برای ۳۵۰۰ سال بلندترین بنای ساخت بشر بود و هنوز هم سنگین ترین ساختمان بشر…
اهرام مصر چیزی حدود پنج هزار سال سابقه دارند. ساخت بزرگترین این بناها یعنی هرم خئوفو حدود بیست سال طول کشیده ، توسط حدود پنج تا بیست هزار نیروی کار. این بنا برای ۳۵۰۰ سال بلندترین بنای ساخت بشر بود و هنوز هم سنگین ترین ساختمان بشر…
👍54❤4👎3
دغلکاری نخبگان، کانال اصغر حکمتیار
ای شیادان جهان یکصدا فریاد زنید: رای! رای! رای! باز دوباره موسم رای گیری و دموکراسی شد و بامبول بازی های معمول از سوی تمام نوابغ نخبه. عرزشی ها عربده می کشند که چهل درصد مردم رای دادند و اهل ادعا جیغ می زنند که اکر ما را هم به بازی راه می دادید نود درصد…
این حالت معمول است و استثنا نیست. باید آن را به عنوان بخشی از حقیقت و طبیعت دنیا پذیرفت. تقدیس خروجی صندوق های رای گیری نشان مسلم شارلاتانیسم است.
👍36❤2👎2