Telegram Group Search
دوباره فاجعه طبیعی در ایران رخ داد تا این جماعت لاشه‌خوار که تا دیروز از بمباران شهرها و تهدید به زدن بمب اتم به تهران توسط نتانیاهو و ترامپ به اوج لذت می‌رسیدند، از چاه خود بیرون آمده و نگران طبیعت و جنگل‌های ایران بشوند.
@kharmagaas
👌191🤬25😐9🤝8💔3🤷‍♂1
Forwarded from خرمگس
فرهاد قنبری

شکنجه‌گران خاموش

- چند وقت پیش طی چند روز آتش سوزی شدید در کالیفرنیای آمریکا خانه‌های زیادی از میان رفت و تلاش دولت و آتش نشانی این کشور برای مهار حریق تا مدت‌ها موفقیت‌آمیز نبود.

- چند سال پیش کلیسای باستانی و تاریخی نوتردام در پاریس طعمه حریق شد و بسیاری از قسمت های آن از بین رفت.

- استرالیا هم چند سال پیش درگیر آتش‌سوزی شدید بود که بخش‌های بزرگی از جنگل‌های آن را به ویرانی و نابودی کشاند.

اما واکنش مردم آمریکا، استرالیا و فرانسه و در کل جامعه غربی به این دو حادثه طبیعی چگونه بود؟
در بسیاری موارد مشاهده کردیم که شهروندان آمریکایی، فرانسوی و استرالیایی دست به دعا برداشته و با کمک و دستگیری خود تلاش کردند تبعات این دوحادثه را به حداقل برسانند.

حال تصور کنیم این حوادث در کشور ما رخ می داد. در آن صورت واکنش ما ایرانیان چگونه بود؟

به احتمال قریب به یقین در اولین قدم شبکه‌های فارسی زبان ضدایرانی مانند اینترنشنال هر روز کلیپ های ارسال شده مردم از سوختن حیوانات و درختان و آثار باستانی را با هزاران فحش و ناسزا علیه ملت و شهردار و آتش نشانی را به نمایش می گذاشت
سپس نوبت به بلاکرها می‌رسید تا ذره‌بین به دست چیزی از مناطق درگیر آتش پیدا کنند، تا تمام بدبختی ها و آتش‌سوزی های کره زمین را به ناکارآمدی و عقب‌ماندگی و نفرین‌شدگی سرزمین ایران نسبت دهند.
ما مردم هم در فضای مجازی شروع به پخش و اشتراک‌گذاری مطالب و توییت‌هایی شبه‌روشنفکران و شبه‌منتقدان از این قبیل می‌کردیم:
۱- دولت خودش عمدی این آتش سوزی را راه انداخت که حواس مردم را از گرانی ها و سیل و سقوط هواپیما و...، پرت کند.
۲- آتش نشانی چطور از اون آب پاش‌ها که در امریکا هست نداشت و هنوز می‌خاست با شلنگ خاموش کنه!
۳- خاک بر سر حکومت بی لیاقت که به صورت تعمدی میخاد جنگل ها و حیوانات و آثار باستانی ما را تخریب کند تا ما نژاد پاک آریایی اصالت و طبیعت خود را فراموش کنیم (با چند شعار مرگ بر آخوند و فلان)
۴- شهردار بی‌عرضه و فلان فلان شده در هنگام آتش‌سوزی در خانه اش خوابیده است. هر کجای دنیا بود الان مردم خانه شهردار را آتش می‌زدند.
۵- حکومت هر وقت چنین کاری می‌کند تصمیم دارد پشت‌‌اش یک جام زهر و نرمش قهرمانانه‌ای داشته یا یکی از مقامات هم را سر به نیست بکند.
۶- مردم دنیا اینجا ایران است، نفرین شده‌ترین سرزمین جهان.
۷- مردم دنیا به داد ما برسید با هشتک «سیو ایرانیان»
۸- با وجود این حکومت ما را از بمب و موشک اسرائیل نترسانید.
۹- از این لحظه به بعد هر کس شما را از تهاجم خارجی ترساند، یک بی‌شرف است.
۱۰- ایران یک تهدید در جهان دارد و آن هم حکومت‌اش است.
۱۱- چه مردم نجیبی داریم. هر جای دنیا با نصف این آتش‌سوزی چهار دولت برکنار می‌شد و خانه چند وزیر وسط آتش بود.
۱۲- و...

وضعیت امروز ما شبیه وضعیت زندانیان مورد مطالعه ژنرال مایر است.
ژنرال مایر در مطالعه خود حدود هزار نفر از نظامیان آمریکایی که در اردوگاهی در کره زندانی شده و از استانداردهای بین المللی برخوردار بود را بررسی کرد. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود، از هیچ‌یک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمی‌شد اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود و زندانیان به مرگ طبیعی می‌مردند.
امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمی‌کردند. بسیاری از آنها شب می خوابیدند و صبح دیگر بیدار نمی شدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمی‌کردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی می‌ریختند دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
«در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده می‌شد. نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشدند هر روز از زندانیان می‌خواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا می‌توانستند خدمتی بکنند و نکرده‌اند را تعریف کنند هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمی‌شد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه عادت کرده بودند
با دریافت خبرهای فقط منفی امید از بین میرفت با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می‌یافتند. با تعریف خیانت‌ها، اعتبار آنها نزد هم‌گروهی ها از بین می‌رفت و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ‌های خاموش کافی بود.

این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده می‌شود و امروز همه ما ساکنان ایران هم در یک خود آزاری دسته جمعی شبانه روز خود را به صورت گروگان در اختیار رسانه ها و شبکه‌های اجتماعی مختلف قرار داده ایم تا هر گونه که دلشان می خواهد بمب بارانمان کرده و چاره ای جز خودکشی و فرار و دشمنی با سرزمین خویش، مقابلمان قرار ندهند.
@kharmagaas
👌149🤬12💔7🤔4🤝2
آن فردی که حاضر می‌شود از خط سفید اینترنت (بدون فیلترینگ) استفاده کند نه خبرنگار و روزنامه‌نگار است و نه دغدغه‌های او را باید جدی گرفت.
چنین فردی رانت‌خوار است. رانت‌خواری که فعلا در همین حد وسع‌اش رسیده است. و اگر به او پیشنهاد پروژه مجازی یا رانت تپل‌تری داده شود، با جان و دل لبیک خواهد گفت.
@kharmagaas
👌239🤷‍♂9🤬4💔2🤝2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این سخنی که علی نصیریان درباره وضعیت تئاترفارسی در آمریکا می‌گوید، وضعیت امروز فیلمفارسی و تئاترفارسی این روز و سالهای کشور هم هست.

عمده فیلمها و تئاترهای پرفروش این سالها یا متلک‌پراکنی به تاریخ و سنت‌های این سرزمین و یا تمسخر ملاها و حکومت (همراه با سوت و جیغ و تمجید تماشاگران با زیرلبی به‌به چه شجاعتی) است و یا ابتذال [دوپهلوی] کمر به پایینی به نام کمدیفارسی است.

لیاقت فروش بلیط چنین زباله‌هایی از سر بغالی و قصابی هم زیادتر است.
@kharmagaas
👌276💔8🤝5🤬3😐2🤔1
Forwarded from خرمگس
روزگار عجیبیست:
ترکیه مفاخر ایرانی را می دزدد و وقیحانه زیر مجسمه بوعلی سینا عبارت «حکیم بزرگ ترک» را جعل می کند.

علیف و دولت باکو شاهان و شاعران ایرانی را می دزدد و نظامی را که تمام اشعارش به زبان فارسی است، شاعر بزرگ باکو معرفی می کند.

حاکمان عراق و مقتدا صدری که از نام و شهرت تا عبا و عمامه اش را مدیون ایرانی هاست، داخل پرانتز از عبارت خلیج عربی استفاده می کند.

طالبان زبان فارسی و نوروز را در سراسر افغانستان ممنوع می کند.

در این میان واژه فاشیسم و نژادپرست و امثالهم از دهان عده ای به اسم استاد دانشگاه و جامعه شناس و روشنفکر و... برای توهین به ایرانیان و وطن دوستان ایرانی نمی افتد!!
@kharmagaas
👌204💔15🤬8🤝4🤷‍♂1
فرهاد قنبری

خداوندان قلم

از به قدرت رسیدن طاهریان در قرن نهم میلادی تا سقوط صفویه در قرن هجدهم جغرافیای فرهنگی بزرگی حول نام ایران شکل می‌گیرد که از میان‌دورود تا فرارود را تحث تاثیر خود قرار می‌دهد. در این فاصله زمانی هزار ساله هر متفکر و دانشمند و شاعر و عارف و فیلسوف و متکلم و...، که در این جغرافیای عظیم زندگی می‌کند، رشدیافته در این فرهنگ برتر است و اگر کسی بخواهد با مرزبندی‌های جغرافیای امروز خوارزمی و فارابی و مولوی و بوعلی و بیرونی و بهزاد و... را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهد، ره به بیراهه خواهد برد.

فارابی اگر فارابی می‌شود، مولوی اگر می‌شود، برای این است که در سنتی رشد می‌یابند که در دل این فرهنگ برتر شکوفا شده است.

عقل‌ِعربی و مولوی-نظامی تُرک و سنایی و بهزاد افغان و فارابی قزاق و این عصبیت‌های قبیله‌ای و ناسیونالیستی که اخیرا با اهداف سیاسی شکل گرفته است سراسر جعل تاریخ فرهنگی منطقه است و هر ذهن سالمی می‌داند که ابن‌رشدِ بدون ابن‌سینا، مولویِ بدون سنت عرفان ایرانی و...، اصلا وجود خارجی نمی‌داشتند.

👈 پس از برپایی دستگاه خلافت اُموی در سال چهل قمری و به ویژه پس از برپایی دستگاه خلافت عباسی، سه تقسیم بندی عمده در غرب آسیا و آسیای صغیر و آسیای مرکزی صورت می‌گیرد.

۱- خداوندان رهبری دینی:
اعراب که رهبری معنوی و دینی این جغرافیایی بزرگ ( مشروعیت‌بخشی به قتل و غارت ملل و اقوام گوناگون به نام تبلیغ اسلام و مبارزه با الحاد) را در دست داشتند و به تازیان معروف بودند.

۲- خداوندان شمشیر:
ترکان که در نقش پیاده نظام خلفا و عامل میدانی قتل و غارت سرزمین‌های مختلف که با تایید و خلعت گرفتن از خلفا صورت گرفته و آنها هم به پاس این خدمت بخشی از غارتگری‌های خود را پیشکش خلیفه می‌کردند.

۳- خداوندان قلم:
تازیکان یا ایرانیان که تقریبا به مدت هزارسال در عمده جنگ‌ها از تازیان و ترکان شکست خورده و اموالشان غارت شده و مورد آزاد و تحقیر قرار می‌گرفتند اما هر دو قوم مهاجم را در دل فرهنگ خود جذب کرده و باعث شکل‌گیری تمدن‌ها و امپراطوری‌های مختلفی شدند.
این شاهنشاهی و دیوان‌سالاری دیرپای ایرانی و فرهنگ ایرانی است که از تازیان ویرانگر و متعصب تا بیابان‌گردان و گوسفندچرانان آسیایی مرکزی را متمدن و شهرنشین کرده و آیین حکمرانی را به آنها می‌آموزد.

👈 لذا در این تاریخ طولانی از خروج قلمرو اسلام از مرزهای حجاز تا (حداقل) تاسیس صفویه در ایران، هر عارف و هنرمند و دانشمند و عالم بزرگی که در این جغرافیای وسیع بالیده و رشد کرده است، بخشی از منظومه ایران بزرگ فرهنگی است و آنکه سعی در جعل هویت غیرایرانی برای مولوی یا بوعلی و نظامی و خوارزمی و فارابی و دیگران دارد، یا به غایت جاهل و متعصب است و یا امراض و اغراض دیگری دارد.
@kharmagaas
👌137🤷‍♂3🤔2😐1


شراب نیکا...

جمهوری اسلامی حکومت علیه‌السلامی نیست و تا دلتان بخواهد آدم دزد و رذل و ریاکار در ارکان آن نفوذ کرده و تک تک آرمانهای انقلاب ۵۷ و خون شهیدان هشت سال جنگ با رژیم بعث را پایمال کرده‌اند، اما به قاطعیت می‌گویم در جهان امروز من جریانی (در کنار اسرائیلی‌ها) رذل‌تر، بی‌وجودتر، احمق‌تر، و حرام‌لقمه‌تر از این طیفی که امروز به اپوزسیون خارج از کشور معروف است، نمی‌شناسم.
@kharmagaas
👌240🤬7🤝5🤷‍♂1
Forwarded from خرمگس
فرهاد قنبری
کاسبان خون

با بدنه جامعه‌ای که نه سیاست و نه تاریخ را به صورت جدی دنبال می کند و نه جز فضای مجازی و تلویزیون‌ها منبع تغذیه فکری دیگری دارد، برقراری دیالوگ سیاسی-اجتماعی، بدون سوء تفاهم امری به شدت دشوار است. استبداد ته‌نشین شده هزاران ساله تاریخی‌مان که حالا با شکل جدیدی از «استبداد و امپریالیسم رسانه‌ای» در هم آمیخته، اجازه نمی دهد (و شاید هیچگاه اجازه ندهد) که گفتگو و دیالوگی بدون سوء ظن و به دور از نفرت و بر پایه عقلانیت و منطق شکل بگیرد.

بدنه رسانه‌ای اپوزسیون به اصطلاح برانداز که عمدتا ساکن خارج کشور است، از این شیوه استبداد تغذیه می کند و تلاش دارد هر صدای مخالفش را به اسم صدای بنیادگرایی و جیره‌خواری و...، خفه کند. اما فارغ از این هیاهوی غیراخلاقی (همانگونه که قبلا هم در همین صفحه اشاره داشتم) چیزی به نام «اپوزسیون خارج‌نشین» که دغدغه رفاه و آزادی و یکپارچگی و بقاء ایران را داشته باشد، وجود خارجی ندارد. (منظور بدنه کلی است، نه تک تک افراد) و آنچه که مشاهده می کنیم اکثریت جماعت «لاشه خواری» هستند، که جز کاشتن بذر یاس و ناامیدی و ازخودبیزاری و نفرت میان مردم، هیچ وظیفهِ سازمانی و کارکرد دیگری ندارند. شغل اصلی این جماعت «کاسبی» است و برای این کاسبی امیدوارند تا هر از چندگاهی با تحریک ملت نگون‌بخت به شورش و قیام، شاید چند نفری در خیابان کشته شوند تا آنها دوباره کالای مورد نیاز برای فروش را به دست آورده و بلافاصله با کارد و چنگال مشغول تغذیه از جنازه آنها شوند. (کافیست نگاه کنیم که چه مدت است که از خون کشته شدگان آبان تغذیه می کنند و آرزو و تلاش دارند که شاید آبان دیگری ایجاد شود و دوباره حکومت سفره خون جدیدی برایشان پهن کند)

آنچه در پس این هیاهو مغفول می ماند این است که این اپوزسیون همیشه طلبکار فاسد، همانی است که برای ترامپ نامه می نوشت تا ما را تحریم کند و آنقدر در گوش او خواند که حکومت ایران در حال سقوط است که او را به خروج از برجام و اعمال تحریم همه جانبه علیه ایران ترغیب کرد. (و ما ملت ساکن ایران را تا قحطی دارو و زباله گردی و...، بکشاند) حالا همین اپوزسیون فاسد میدان‌دار شبکه های اجتماعی و فضای مجازی است و وقیحانه و رذیلانه به همه کسانی که هنوز از اندکی امید به آینده سخن می گویند، به کسانی که با همه فشارها و سختی ها سعی می کنند صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارند، به کسانی که سعی می کنند آبرومندانه زندگی کنند می تازند و انگ خودفروشی می زنند. و حقیقتا بدبختی بزرگی است جماعتی که خود حقوق بگیر سازمان سیا و شاهزاده عربستان است برای ملت نگون بخت ایران پرچمدار وطن دوستی و آزادی‌خواهی شده و جان و مال و آبرو و امید و آینده ما را وجه المصالحه کاسبی خود کرده است.

سوی دیگر این ماجرا حکایت غمبارتر است. این اپوزسیون فاسد که نان خود را به قیمت به خاک سیاه نشاندن مردم ایران می خورد، بلایی به سرمان آورده است که در شناخت بدیهیات دچار اشتباه هستیم. بلایی سرمان آورده است که با اینکه زندگی‌مان نابود شده است، این واقعیت ساده که اصلا مگر می شود یک کشور با هشتاد میلیون جمعیت را تحریم کرد را متوجه نمی شویم. بلایی سرمان آورده است که یکبار نمی‌اندیشیم که اصلا تحریم همه جانبه یک کشور توسط یک کشور دیگر یعنی چه؟ یک بار فکر نمی‌کنیم که کجای تاریخ کشوری چنین ظلمی در حق ساکنان کشور و سرزمین دیگری اعمال کرده بود!؟
این اپوزسیون بلایی سر ما آورده است که حتی متوجه نشدیم و نمی شویم که تحریم یک ملت، نسل کشی سیستماتیک فقیرترین اقشار آن جامعه است. بلایی سرمان آورد که متوجه نشدیم تحریم فلج کننده ترامپ فروپاشی اجتماعی و گسترش فحشا و بزهکاری و از هم گسیختگی خانواده‌های بسیاری را به دنبال داشت. بلایی سرمان آورد که متوجه نشدیم این تحریم ها را حتی هیتلر علیه دشمنان خود به کار نبست. بلایی به سرمان آورد که متوجه نشدیم این تحریم‌ها به قیمت نابودی طبقه متوسط جدید و جامعه مدنی تمام شد که قرار بود بار توسعه و گذار جامعه را به دوش بکشد. بلایی سرمان آورد که متوجه نشدیم تحریم اصلی ترین عامل قدرت گرفتن افراط گرایی و شکست نیروی امیدبخش در جامعه بود.
این جماعت «لاشه خوار» به چنان شرایطی دچارمان کرده‌اند که این واقعیات ساده را هم دیگر متوجه نمی شویم.
@kharmagaas
👌138🤝9💔5🤬3🤷‍♂1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دستمزد سلبریتی ایرانی برای یک اجرا در تلویزیون از حقوق چند ماه یک کارگر بیشتر است اما اینجا ژست می‌گیرد که از یک خودکار ایرانی هم استفاده نمی‌کند.

این منطق در مورد محتوای تولیدی سلبریتی ایرانی در حوزه سینما، تئاتر و موسیقی هم حاکم است. وقتی مصرف کننده می‌تواند با یک گیگ اینترنت هزار تومانی، بهترین آثار تاریخ سینمای جهان را دانلود کرده و تماشا کند، چرا باید پول و وقت و انرژی خود را صرف حمایت و تماشای زباله‌هایی کند که به اسم موسیقی و تئاتر و سریال و سینما در کشور تولید می‌شود.

و در اینجاست و تنها جایی است که به قاطعیت معتقدم نباید از کالای ضدفرهنگی تولید داخلی که به اسم هنر و سرگرمی به خورد جامعه داده می‌شود، حمایت کرد. و باید با یک تحریم سراسری بساط کاسبی این جماعت مفت‌خور و بی هنر را برهم زد.
@kharmagaas
👌256🤬4🤝3🤷‍♂1💔1
نابودی و ویران کردن منابع طبیعی و جنگل‌ها و درختان فقط توسط آن زمین‌خوار و جنگل‌خوار و زالوی صاحب رانت یا آن نادانی که در جنگل آتش روشن می‌کند نیست، بلکه چاپ چنین زباله‌های تولید شده توسط سلبریتی‌ها هم همان کارکرد آتش زدن عمدی جنگل‌ها را دارد.
@kharmagaas
👌215🤬20🤷‍♂3😐2🤝1
Forwarded from خرمگس
به درختان رحم کنیم.

این که گفته می شود هر کتابی ارزش یکبار خواندن را دارد، دروغ و مغالطه‌ای فریب‌کارانه است.

واقعیت این است که آثار چاپ شده توسط برخی انتشاراتی‌هایِ دلال‌مسلک، نه تنها ارزش مطالعه ندارد، بلکه خواننده خود را به انسانی بسیار جاهل و دگم و متوهم تبدیل می کند.

بسیاری از کتابهای پرفروشی که امروزه ویترین برخی کتاب‌فروشی‌های زرد را به اشغال خود درآورده‌‌اند نه تنها ارزش مطالعه نداشته بلکه ارزش یکبار تورق کردن هم ندارند و چیزی جز اتلاف وقت و انرژی و کاغذ نبوده و مخاطبان خود را به انسان‌هایی به مراتب جاهل‌تر تبدیل می کنند.

فرد بی سواد ادعای دانایی ندارد اما مخاطب چنین آثاری به توهم کتاب خوانی و دانایی دچار می گردند و دیگر هیچ صراطی را مستقیم نبوده و چنان تعصبی بر جهل و نادانی خود و نظریات بی‌مبنا و مغشوش خود دارند که داعش‌یان بر روی باورهای خود ندارند.

و نکته مهم دیگر اینکه نابودی جنگل‌ها و درختان برای چاپ چنین زباله‌هایی (آن هم در این فلات خشک) چیزی کمتر از جنایت در حق طبیعت و آتش‌زدن عمدی جنگل‌ها نیست.
@kharmagaas
👌164🤷‍♂1🤬1
Forwarded from خرمگس
فرهاد قنبری
کتاب سازان

«به این قضیه پی برده بود که در این جامعه همه کتاب می‌نویسند. زن و مرد و کارمند و سرمایه‌دار و دزد و کلاهبردار کتاب می‌نویسند و نویسندگی به صورت یک بیماری همه گیر درآمده است.»
(ژان کریستف _ رومن رولان)

پ.ن: این دیالوگ انگار برای جامعه امروز ما گفته شده است. در این مملکت یک بیماری فراگیری به اسم مقاله نویسی و کتاب نویسی راه افتاده و عده ای تصور می کنند با انشانویسی و کپی پیست های دست چندم و ترجمه های بریده بریده و ناقص از اندیشه های متفکران غربی به آنی فیلسوف و متفکر و جامعه شناس و رمان نویس و شاعر و.. می شوند.
البته این مسئله شاید در ظاهر مشکلی نداشته باشد اما به چند آسیب و معضل اجتماعی دامن می زند که از مهمترین آنها می توان:

۱- شخص مورد اشاره همین لاطائلاتی که به اسم مقاله و کتاب چاپ کرده است را به عنوان رزومه علمی سرهم کرده و در جایگاه استاد در دانشگاههای کشور مشغول گمراه کردن و به بیراهه کشاندن بااستعدادترین جوانان این سرزمین می شود.

۲- چاپ و توزیع وسیع این دست کتابها به اسم داستان و شعر باعث خاک خوردن و مهجور ماندن آثار کلاسیک و اصیل ادبی می شود و کم کم ذهن خواننده علاقه مند به شعر و ادبیات به «زردخوانی» و «مبتذل خوانی» عادت کرده و به هیچ چیز عمیقی تن نمی دهد.

۳- باعث به ابتذال کشیده شدن مدرک و کتاب و مقاله و دانشگاه می شود. به عنوان مثال طرف در اروپا پرفسور تمام بهترین دانشگاه دنیاست و سالی یکی دو مقاله بیشتر چاپ نمی کند و اینجا استاد فلان دانشگاه پیام نور در شهرستانی دور افتاده سالی بیست مقاله و کتاب می سازد.
این کار یک نتیجه مهم دارد و به ابتذال کشیدن علم و تحقیق است.

۴- طرف توهم نویسنده و شاعر و هنرمند و متفکر بودن می یابد و دیگر خدا را بنده نیست و شروع به ارائه نظریات عجیب و غریب و منحرف کردن اذهان عمومی در حوزه های مختلف اجتماعی و هنری و فرهنگی می کند.

۵- و مهمتر از همه اینکه ایران کشور بیابانی و کم آبی است و طبیعتا نابودی درختان برای چاپ این کتب و مقالات خیانت به محیط زیست و نسلهای آتی است.
@kharmagaas
👌135🤝9🤷‍♂2🤬1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امپریالیسم دیگر از باروت و گلوله برای تصرف سرزمین‌های دیگر استفاده نمی‌کند بلکه با ابزارهای مختلف از قبیل ماهواره‌ها، خبرگزاری‌ها، شبکه‌های مجازی، سینماگران، روزنامه‌نگاران و به ویژه نهاد کج و معوج دانشگاه و شبه‌روشنفکرانِ دانشگاه رفته و اساتید دانشگاه در کشور هدف، اذهان و ناخوداگاه سوژه‌های آن کشور را تحت استثمار قرار داده و کاری می کند که خود آنها به مدافع و سخنگوی منافع قدرت استعمارگر بدل شوند.

بدبختی ما از آنجایی شروع شد که نگارش و ترسیم مسیر توسعه و آینده این سرزمین به جای آن جوانانی که در سال ۶۱ در جبهه‌های دفاع از این سرزمین جان خود را کف دست گرفته بودند، به جوانانی سپرده شد که در همان ایام با استاد آمریکایی خود قهوه می‌خوردند و نداشتن اتاق خواب شخصی و کورتکس نازک مغزی را عامل عقب‌ماندگی ملل شرقی معرفی می‌کردند.

👈 امثال سریع‌‌القلم و صاحب نظریه کورتکس مغزی و آیین قدرت و سیاسیون تشنه پاسپورت آمریکایی و زیباکلام و عمده شبه‌روشنفکری و اساتید به اصطلاح علوم انسانی در کشور، نه تنها راه‌حل نیستند، بلکه اصلی‌ترین عامل به بیراهه رفتن جامعه و از موانع اصلی توسعه این سرزمین هستند.
@kharmagaas
👌207🤬32🤔11🤝5🤷‍♂4
«برهوت هر روز بزرگ و بزرگ تر می شود، بدا به حال آنان که آن را نمی‌بینند». (نیچه بزرگ)
جریان شبه‌روشنفکری ایران به آنچنان ابتذال و نیهیلیسمی رسیده است که تاریخ روشنفکری ایران در این دو قرن اخیر هرگز تجربه نکرده بود. امروز هر کوتاه‌قامتی بازتاب عقده‌های حاصل از حقارت، نداشتن ایده و  هنر و فقدان قدرت خلاقیت و آفرینش و  عدم اصالت شخصیت خویش را در بی‌احترامی و بی‌ادبی به بزرگان جستجو می‌کند. من نه شریعتیست هستم و نه شخصیت‌پرست، و از هر گونه نقدی نیز از سرمایه‌های فرهنگی کشور، از جمله شریعتی استقبال می‌کنم. اما بی‌ادبی به ساحت اهل تفکر، فرهنگ و قلم هر چه باشد نامش نقد نیست. آنکس که شریعتی را «انگلی برای جامعه ایران» می‌نامد نشان می‌دهد که هیچ آُنس و ودادی با قلمرو مقدس ادب و تفکر و فرهنگ ندارد و صرفاً عِرض خود می‌برد و زحمت جامعه می‌دارد و این سرزمین ادب را به سوی پوپولیسم و انحطاط سوق می‌دهد. بر همه اهل نظر و تفکر است که به افشای یک چنین برهوت، بی‌فرهنگی و ناحقیقتی مستتر در  جریانات نیهیلیستی جامعه بپردازند، جریاناتی که به همان اندازه خوارج‌گری و بنیادگرایی، و حتی شاید بیشتر از آن، برای جامعه ما خطرناک و ویرانگر و زمینه‌ساز ظهور فاشیسمی جدیدند.

https://x.com/abdolkarimiii/status/1995187528924844273?t=bDSuP3Vc8CA33Kg7-RTg1Q&s=19
👌69🤬2🤝2🤷‍♂1😐1
Forwarded from خرمگس
فرهاد قنبری

روشنفکران خیانت‌کار

هیچ مشکل شخصی با هیچ فردی در جایگاه روشنفکر و استاد دانشگاه یا برخی سلبریتی‌ها و بلاگرهای ورزشی و سینمایی و دانشگاهی و مشکل و عقده شخصی نداریم. (حتی معتقدم برخی از آنها در زندگی شخصی خود انسانهای بدی نیستند و احتمالا غصه مملکت را هم می‌خورند) اما مسئله «جایگاه اجتماعی» و تاثیر مخرب اندیشه‌های مغسوش آنها بر روی افکار عمومی است.

جدال با ایشان هر کدام به چندین دلیل متفاوت است:
- بخشی از این روشنفکران (و اساتید دانشگاهی فعال در حوزه علوم انسانی) در عقب راندن فرهنگ سیاسی و تقلیل شهروند ایرانی به بخشی از فلان عشیره و قیبله تلاش می‌کنند. برخی از آنها با تزریق عصبیت قومی و قبیله‌ای باعث تقویت فرهنگ سیاسی عقب‌مانده و خشن و غیرستیز می‌گردند.

- بخشی از آنها دانسته یا ندانسته (به نظرم عمده از سر ناآگاهی و عدم شناخت درست مفاهیم اجتماعی) به تمام اِلمان‌های هویت ساز ایرانی حمله کرده و تبر به ریشه هویت ایرانی که خواسته تمام دشمنان کوچک و بزرگ ایران است می‌زنند. آنها تصور می‌کنند با حمله به کوروش و داریوش و حافظ و سعدی و سایر بزرگان فرهنگ و تاریخ این سرزمین، در حال مبارزه با دگماتیسم و نژادپرستی و شوونیسم ایرانی هستند اما در واقع در خدمت به منافع تجزیه‌طلبان و دشمنان هویت ملی ایرانی قدم برمی‌دارند.

- بخشی از آنها به واسطه عدم شناخت صحیح مفاهیم فلسفی و تاریخی و به تصور مبارزه با ارتجاع و دگماتیسم، در حال تزریق یک نفرت بسیار خطرناک و البته کور نسبت به نهاد سنت و دین در این جامعه هستند. نفرتی که در شرایط بحرانی می‌تواند چنان خشونت و سبعیتی را به نمایش بگذارد که دست داعش و داعشیان را از پشت ببندد.

- بخشی از آنها به بهانه مبارزه با دیکتاتوری و فاشیسم و برخی واژه‌های تکراری از این قبیل در ایجاد نفرت مردم از جامعه خود و در مقابل شیفتگی بیمارگونه نسبت به جوامع غربی و نفرت مالیخولیایی از جوامع آسیایی و از بین بردن روحیه ملی و امید در جامعه قدم برمی‌دارند.

نقد ما به کنشگری این افراد به واسطه تلاش آنها برای خالی کردن و زدن زیر پای فرهنگ و تاریخ و هویت ایرانی و تزریق یک نفرت خشن نسبت به سنت و تاریخ و میراث فرهنگی ایران و در نهایت متنفر کردن مردم از جامعه و وطن خویش است.
@kharmagaas
🤝23👌13
Forwarded from خرمگس
فرهاد قنبری
جامعه‌ توده‌ای

«اورتگا یی گاست» فیلسوف بزرگ اسپانیایی در نیمه اول قرن بیستم از خطر ظهور انسان توده ای و طغیان توده ها خبر داده و ابراز نگرانی کرده بود. به عقیده او توده ها در همه جا حاضر بودند و در هر زمینه ای بدون هیچ اندیشه و تفکری خود را محق ابراز عقیده و فکر می دانستند.
یی گاست در تعریف انسان توده ای می گفت: "انسان توده‌ای کسی است که شک و تردید به خود راه نمی‌دهد، زندگی او جریان دارد ولی بی هدف است و اسیر روزمرگی‌ها است. انسان توده‌ای همان است که توسط امپراتوری‌های رسانه‌ای کنترل می‌شود و هرچه به خوردش می‌دهند بی هیچ تردیدی می‌پذیرد"

در عموم دبیرستانها، برخی ناظمان و معلمان برای کنترل دانش‌آموزان شرور و مزاحم به آنها رشوه‌های مختلف از قبیل نمره و مبصری و انتظامات مدرسه و امثالهم را می‌دهند. آنها با این عمل هم از مزاحمت آنها در مدرسه و کلاس کاسته و هم سایر دانش آموزان را به واسطه ترس از این دانش آموزان، کنترل می‌کنند.
این روش مدیریتی «مدارا یا باج به مزاحم» (تا آنجا که اطلاع دارم در زندان هم رایج است) که در آینده تاثیرات ویرانگری هم بر جامعه دارد (چرا که از نوجوانی در ذهن دانش‌آموزان نهادینه می‌شود که حق با هر کسی که گردن کلفت‌تری دارد)، روشی است که امروزه روشنفکران و رسانه‌ها و در کل هر کسی که صدایی در جامعه دارد نیز دنبال می‌شود.
امروز روشنفکر جامعه ما از ترس از دست دادن مخاطب به جای اینکه وجدان بیدار جامعه و پیشرو توده‌ها باشد، به پیرو و دنباله توده‌ها تبدیل شده است. امروز روشنفکر ما به جای آنکه منتقد رسانه‌های ضدایرانی باشد، خود پیرو و دنباله رو آنها شده است. امروز روشنفکر ما به جای آنکه در نزدیک کردن افق‌های گفتمان های مختلف جامعه تلاش نماید، درصدد دمیدن بر نفرت و دوقطبی بیشتر در جامعه است. امروز روشنفکر ما به جای اینکه منتقد تحریم و دخالت بیگانگان باشد، توجیه‌گر اعمال دشمنان کشور است. امروز روشنفکر ما به جای آنکه منتقد جو مبتذل و سخیف حاکم بر هنر و فرهنگ عمومی جامعه باشد، مدافع سرسخت و پیرو آن است.
امروز روشنفکر ما به جای آنکه به نقد کردارهای سیاسی و اجتماعی توده‌ها یا برخی جریانهای سیاسی تروریستی و ویرانی‌طلب و تجزیه‌طلب باشد، (از سر عافیت و از دست ندادن فالوئر و ترس از تهدید و ناسزا و بدنامی و...) به سخنگو و توجیه‌گر کنش‌های قبیله‌گرایان و خشونت‌طلبان تبدیل شده است.
@kharmagaas
👌32🤝4
"من خرمگسی هستم که خدا به مردم آتن ارزانی داشته و آنان هرگز خرمگس دیگری نخواهند داشت اگر مرا بکشند. ای اهالی آتن! برخلاف آن چه ممکن است گمان ببرید، من نه به سود خود بلکه برای خیر شما سخن خواهم گفت تا مبادا دربرابر خدا گناه ورزیده و مرا که هدیه او هستم محکوم سازید. زیرا اگر مرا بکشید، به آسانی جانشینی برای من نخواهید یافت. منی که به بیانی روشن تر، گونه ای خرمگسم و از سوی خدا به این دولتشهر ارزانی شده ام. و این دولتشهر، اسب تنومند و اصیلی است که به دلیل سنگینی، چالاکی حرکت های خود را از دست داده و نیازمند بازگشت به جریان زندگی است. من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده، برمی انگیزانم، متقاعد و سرزنش می کنم. دیگر به آسانی کسی چون مرا نخواهید یافت و از این رو به شما اندرز می دهم که از گرفتن جان من درگذرید"

رساله «آپولوژی» - افلاطون (از دفاعیات سقراط در دادگاه)
@kharmagaas
👌36🥰6🤝3🤬1💔1
"من عمویی دارم که کشیش است و ایمانی چنان استوار و بی‌تزلزل دارد که وقتی در خشکسالی برای خواندن دعای باران راهی بیابان می‌شود چتر و پالتو چرمی‌اش را هم با خودش می‌برد تا در راه بازگشت از بیابان، خیس نشود. این را بهش می‌گویند ایمان! او هر وقت از مسیح حرف می‌زند از صورت‌اش نور می‌بارد و تمام دهاتی‌ها، چه مرد و چه زن، زار زار گریه سر می‌دهند. او کسی است که می‌تواند هم آن ابرها را متوقف کند، هم انواع و اقسام نیروهای مورد اشاره‌تان را بتاراند. بله... ایمان کوهها را به حرکت در می‌آورد.
شما همه‌اش تعلیم می‌دهید، به اسرار قعر دریا دست می‌‌یابید، ضعفا را از اغنیا جدا می‌کنید، کتاب‌ها می‌نویسید، مردم را به دوئل دعوت می‌کنید و در این حال، آب از آب تکان نمی‌خورد، حال آنکه یک وقت می‌بینید پیری مقدس و ضعیف، زیر لب فقط یک کلمه زمزمه می کند و یا از عربستان، عربی جدید، شمشیر در دست و اسب تازان ظاهر می‌شود و همه چیزتان را کن فیکون می‌کند و در اروپایمان سنگی بر سنگ باقی نمی‌ماند"
@kharmagaas
دوئل - آنتون چخوف
👌22🤝1
Forwarded from خرمگس
فرهاد قنبری
آنتون چخوف

"تحقیرشدن بدترین بلایی است که زندگی می‏‌تواند بر سر انسان بیاورد. هیچ‏‌چیز، هیچ‏‌چیز، هیچ‏‌چیزِ دیگر در دنیا به اندازۀ تحقیرشدنِ آشکار نمی‌‏تواند روح انسان را ویران کند. هر درد و رنج دیگری را می‏‌شود تحمل کرد یا از سر گذراند، ولی تحقیرشدن را نمی‏‌شود. خاطرۀ تحقیرشدن همیشه در ذهن، قلب، رگ‏‌ها و شریان‏‌ها باقی می‏‌ماند"

آنتون چخوف را برجسته ترین داستان کوتاه‌نویس و یکی از سه نمایشنامه نویس بزرگ دنیا می شناسند. نبوغ چخوف (با اینکه در چهل و چهار سالگی از دنیا رفته است) به قدری است که آثار او به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شده و چهره ای برجسته و شناخته شده برای جهانیان است.

آثار چخوف هم به مانند آثار تولستوی و داستایوفسکی، آینه درشت و تمام نمایی از نیمه دوم قرن نوزده روسیه است. در داستان‌ها و نمایشنامه‌های چخوف همه طبقات و اقشار مختلف اجتماعی حضور دارند. در آثار چخوف عشق، اخلاق، روابط زناشویی، موقعیت اجتماعی، باورهای دینی، کاسب مسلکی، دورویی، عیاشی، سبکسری، اشرافیت، تغییرات اجتماعی، فرهنگ، زندگی شهری و روستایی، انقلابی‌گری و در یک کلام همه ویژگی‌های انسانی و پیچیدگی‌های فکری و روحی و روانی انسانها قابل مشاهده است.

سیمای ادبی چخوف گاه صورتی جدی و ملامتگر، گاه قالب روانکاو و روانشناسی ریزبین و جزئی‌نگر، گاه چهره‌ای طناز و شوخ‌طبع و گاه صورت متفکر و فیلسوفی عمیق را در قالب شخصیت هایش به تصویر می کشد.

پیام بزرگ چخوف دعوت انسان‌ها به نگاه در صورت دیگری، دیدن خطوط رنج در چهره دیگری و پذیرش دیگری و درک درست زندگی و خوب زیستن و گریز از کوته نگری و ابتذال است. در پس داستانها و نمایش های چخوف چهره انسانی را می توان دید که نسبت به جزئی ترن و ساده ترین امور زندگی هم نگاهی عمیق و موشکافانه دارد. در پس نگاه ناامید و بدبینانه چخوف به انسان عصر جدید، هنوز شور و شوق به زندگی با همه تلخی ها و تزویرها و رنج ها و قساوت‌هایش قابل مشاهده است.

چخوف در آینه در حال ترک خوردن روسیه پایان قرن نوزدهم، جامعه سرگشته و حیران و ناامید و خودخواهی را می دید که ارزش های گذشته اش پوسیده و کهنه شده و ارزش‌های نو و جدید هنوز متولد نشده است. چخوف درجامعه روسی اواخر قرن نوزدهم طبقه اشراف رو به زوال و زایش طبقه فرصت طلب و کینه توزی را مشاهده می کرد که قرار است، طوفان بزرگ اوایل قرن بیست این کشور را هدایت و رهبری کرده و به خشن ترین شکل ممکن انتقام خود را از گذشته و تمام ارزشهای متعلق به آن بگیرد. چخوف کرختی و منفعت‌طلبی طبقه اشراف، فقر و فلاکت غیرقابل وصف روستاییان و رعیت، سبکسری و بلاهت زنان شبه مدرن روسی، فساد حاکمان و دربار، خشونتِ افسارگسیخته در حال رشد در طبقات زیرین جامعه خویش را به تصور می‌کشد.. او نسبت به روشنفکران عصر خویش هم به دلیل بی عملی و سبکسری و ظاهرسازی پوشالیشان دل چرکین بود و آنها را نیز به باد تندترین انتقادها می گرفت.

داستان‌ها و نمایشنامه‌های چخوف چون یک درس بزرگ برای خواندن و آموختن و اندیشیدن در مقابل روی ما قرار دارد. چخوف ما را با پیچیدگی‌های روابط انسانی و اجتماعی آگاه کرده و دریچه‌هایی جدیدی برای تامل به روی انسان می‌گشاید. چخوف در هر زمان و مکان معلمی بزرگ برای انسان‌هایی است که به زندگی با چشمانی متفاوت نگاه کرده و از آن چیزی بیشتر از خور و خواب و خشم و شهوت طلب می‌کنند.

و نکته آخر اینکه اگر نویسنده باریک بین روس این سعادت را می یافت که به اندازه نویسنده بزرگ دیگر هم عصر خود «لئو تولستوی» عمر کند، شاید الان در قله ای ایستاده بود که کمتر کسی را یارای نزدیک شدن به او بود.

©چهل داستان محبوب من از چخوف:

- بیابان [استپ]
- همسرم [نوری بیلگه جیلان فیلم «خواب زمستانی» را با اقتباس از این داستان ساخته است]
- دوئل
- ملخ [جیرجیرک، زن دَدَری، سبکسر]
- بارُن
- دلتنگی [اندوه، غصه، سوگواری]
- داستان نقاش [خانه ای با نیم طبقه]
- انگور فرنگی [تمشک تیغ دار]
- عزیزم [عزیزدلم، عزیزترینم، جان دلم]
- عروس خانم [نامزد]
- شکارچی
- همسر
- دبیر ادبیات
- بانویی با سگ ملوس
- دشمنان
- ساز [ویولن] روتچیلد
- صدف
- آنا برگردن
- به سلامتی خانم ها
- درباره عشق
- خواننده گروه همسرایان [خواننده کر]
- شرط بندی
- آری آدنا
- اییونیچ
- حکایت سرباغبان
- راهب سیاهپوش
- موژیک ها
- خاطرات یک پزشک [عیادت بیمار]
- زن ها [نوشته سال ۱۸۹۱، دو داستان دیگر به این نام دارد]
- سلول شماره ۶
- شوخی کوچک
- زن ارباب
- پچنگ
- اشک های پنهانی [قصه]
- چاق و لاغر
- بوقلمون صفت [هزارچهره]
- تبعیدی [در تبعید]
- مردی لای جلد [مردی در جعبه]
- وانکا
- آنیوتا
@kharmagaas
👌16🤔2🥰1
2025/12/01 01:12:01
Back to Top
HTML Embed Code: