group-telegram.com/chshmeiran/741
Last Update:
چند نکته در مورد قتل کرک؛
به روی یکی از پوکه تیرهای باقی مانده و شلیک نشدهی رابینسون قاتل کرک، نوشته شده بود: فاشیست، بگیر که اومد... آنچه که بسیار پر اهمیت است در این میان، چگونگی زایش احساس تنفریست که نسبت به یک فرد، طبقه، گروه ارائه میشود. تنفری که قصد جان دارد و غایتش پاکسازیست. آنهم فرد، طبقه یا گروهی که آسیبی به حقوق شخصی نمیزند، بلکه صرفاً با مناظره، گفتگو و بحث سعی بر دفاع در مقابل ایدههای ضد آمریکایی دارد. ایدههایی که علیه آمریکا، پرچم آمریکا و بنیانهای آمریکا فعالیت میکند یا با استفاده از اقلیتها(اقلیت البته صرفاً از جنبه آمار جمعیتی) میخواهند جنبشهای سیاسی راهاندازی کنند یا بهرهی سیاسی بگیرند. اما برگردیم به مسئلهی تنفر؛ زایش تنفر به این شکل که عرض کردم، هم پایهی فاشیسم است و هم پایهی کمونیسم و حتی پایهی اسلامگرایی. جنگیدن در جنگ جهانی اول برای سربازان از جنگ برگشته مقدس بود. اما در شهرها مردم به زندگی عادی، ثروتاندوزی و تجارت مشغول بودند، اینجا بود که پایههای فکری فاشیسم چیده شد، آنها از چنین مردمانی که میخواستند عادی زندگی کنند متنفر بودند و در نهایت علیه سرمایهداری، زندگی عادی و اینجهانی، فعالیت کردند. آنها یهودیان را بخاطر همین تمایل به زندگی دنیوی زیر تیغ میفرستادند. کمونیستها نیز با تلقین مفهوم ستم به خلق، خواستهشان دشمنی و زایش تنفر میان طبقات تعریف شدهشان بود. طبقهی سرمایهدار و خود سرمایه فاسدند و ستمکار، در نتیجه باید با تنفر تمام از میان برداشته شوند، هم جانی هم مالی. احتمالاً داستان محمد فاتح یزدی سرمایهدار معروف پیش از ۵۷ را شنیدهاید که بعد از ترورش چریکهای فدایی خلق در اعلامیهای میگویند: فاتح خونخوار به سزای اعمال ننگینش رسید... اعمال ننگین او از دید چریکها، ستم طبقاتی بود و این ترور حاصل زایش تنفر. قضیه فاشیست خواندن آدمهایی که هیچ سنخیتی با فاشیسم ندارند نیز ریشه در همینجا دارد. آنها با تنفر نسبت به اشخاص و گروههای فاقد ضرر حقوقی، برای اعمال خود میخواهند مشروعیتی اجتماعی و سیاسی بسازند. درست مانند فاشیستها که دلایل روانیشان را درون جامعه مبنای مشروعیت قرار دادند. پوکه جا مانده از قاتل کرک نیز همین قصد را دارد. جملهی نوشته شده فقط ساخت مشروعیت برای این عمل حیوانیست. فکر، ذات عمل و البته رفتار از سر تنفر به این شکل، خود فاشیستیست. اسکروتن در کتاب متفکران چپ نو مینویسد که متفکران چپ، زمانیکه میگویند راست، بدون تعریف راست، هرآنچیزی که غیر ایدههای آنها باشد را راست معرفی میکنند. و در این تقسیمبندی بدون تعریفشان گروههایی با خلوص بالای ااز ایدههای مخالف را جا میدهند. امروز دقیقاً اصطلاح فاشیسم نیز همین است. هرکسی که این اصطلاح را به کار میبرد نه تعریفی از فاشیسم دارد و نه هیچ دید تاریخی و سیاسی نسبت به سبقه و کاربرد این مفهوم. هرکس که درون ایدههای من نیست، فاشیست است. جمله و حرکت این قاتل بهنوعی پیامی برای آن دسته از فعالان مخالف با ایدههای آنان است. ممکن است این «فاشیست، بگیر که اومد» ادامه پیدا کند. همانطور که نوشته شد، غایت این ایدهها و حرکات، پاکسازی و نابودیست. جهان نو، جهانیست که یک فرد با ایدههای ارتجاعی میتواند شما را به اتهام فاشیسم بکشد. کاری که چپ ایرانی و گروههای مسلح چپ(از کومله تا مجاهدین) امروز انجام میدهند، همین است. باری ما باید خود، گرگِ انسان باشیم.
https://www.group-telegram.com/us/chshmeiran.com
BY چشم پادشاه

Share with your friend now:
group-telegram.com/chshmeiran/741