یکی از اعمال خاصّه امشب؛
زیارت آقاسیدالشهدا علیهالسلام هستش،
به نیابت از پدر مادرامون همه حسینیها یه سلام بدیم...
صلی الله علیک یا اباعبدالله علیهالسلام...
صلی الله علیک یا اباعبدالله علیهالسلام...
صلی الله علیک یا اباعبدالله علیهالسلام...
زیارت آقاسیدالشهدا علیهالسلام هستش،
به نیابت از پدر مادرامون همه حسینیها یه سلام بدیم...
صلی الله علیک یا اباعبدالله علیهالسلام...
صلی الله علیک یا اباعبدالله علیهالسلام...
صلی الله علیک یا اباعبدالله علیهالسلام...
عاشقیم امّا چرا از هم خجالت میکشیم؟ :)
کاش اصلاً دل نمیبستند کمروها به هم...
کاش اصلاً دل نمیبستند کمروها به هم...
سلام روزتون به نیکی.
به مناسبت سال نو، میخوام برای یه تعداد محدودی براساس حس و حالی که داخل چنلتون هست، «نامه» بنویسم. اگه با نامههای قجری آشناییت داشته باشید و دوست داشته باشید، نامهای به نثر قجری براتون مینویسم. ولی اگر نمیدونید چیه، میتونید نامههایی که اینجا به این سبک گذاشتم رو بخونید. اگر هم مشتاقش نیستید، با نثر عادی مینویسم.🫠
فقط این پیام رو فوروارد کنید تو چنلتون و بگید کدوم نثر دلپسندتونه؟ 🥲
ظرفیت-۱۵.
به مناسبت سال نو، میخوام برای یه تعداد محدودی براساس حس و حالی که داخل چنلتون هست، «نامه» بنویسم. اگه با نامههای قجری آشناییت داشته باشید و دوست داشته باشید، نامهای به نثر قجری براتون مینویسم. ولی اگر نمیدونید چیه، میتونید نامههایی که اینجا به این سبک گذاشتم رو بخونید. اگر هم مشتاقش نیستید، با نثر عادی مینویسم.🫠
فقط این پیام رو فوروارد کنید تو چنلتون و بگید کدوم نثر دلپسندتونه؟ 🥲
ظرفیت-۱۵.
پونزده نفر تکمیل شد. ولی غمباد نگیرید، اگه کسی جا موند بهم پیام بده، قطعا گردنش میگیریم.🤝
اونایی که چنلهاتون بستهست، لطفاً لینکش رو برام بفرستید.
اونایی هم که فقط فوروارد کردید و نگفتید کدوم نثر بیزحمت بگید.
اونایی هم که فقط فوروارد کردید و نگفتید کدوم نثر بیزحمت بگید.
سلام دوستان، تقریبا دو برابر ظرفیتی که برای نامهها گذاشته بودم، فوروارد شد. الان هم بنده افتادم تو یه اغتشاش ذهنی(فقیر دعاهاتونم حقیقتا).
انشاءالله از اول عید به ترتیب که فوروارد کردین، روزی دو یا سه تا نامه مینویسم و میذارم. پس دل نگرون نباشید.🥲✨
انشاءالله از اول عید به ترتیب که فوروارد کردین، روزی دو یا سه تا نامه مینویسم و میذارم. پس دل نگرون نباشید.🥲✨
تو روز آخر اسفند، من آغاز فروردین!
خدا ما را به همدیگر رسانده یا جدا کرده...؟
خدا ما را به همدیگر رسانده یا جدا کرده...؟
بفرمایید! فروردین شود اسفندهای ما!
نه بر لب، بلکه در دل گُل کند لبخندهای ما:)
نه بر لب، بلکه در دل گُل کند لبخندهای ما:)
درود بر مدفنِ لاکپشتِ خسته و از دست رفته و از دست داده.
در فکر بودیم در رقعهمان چه به عرضتان برسانیم که دیدیم پُستَکی نبشتهاید با این مضمون که خاله گرامیتان سرِ عیدی دادنهای بچگی، ناعدالتی میکردند و به قولی گدا بازی در میآورند، خواستیم به دل لاکپشتیتان دستی بکشیم و اظهار همدردی کنیم.
والا خواهر ما نیز در کودکیهایمان هرکس عیدی به دستمان میداد، سریعاً آن را در لابهلای لباسهایمان پنهان مینمودیم. ولی برادرِ گاومان ما را همچو سوژه تحت نظر ردیابی میکرد و عیدیمان را میقاپید. فردایش آنقدر نعره میکشیدیم که آجربهآجر خانه رگبهرگ میشد. غافل از آنکه عیدی ما تبدیل به بستنیِ قاتی شده با تیتاپی در خیک برادر شکموی بدبختمان بود. هی خواهر هرکس یک سر بدبختی دارد و یک سر بدبختی دیگر. حالا چه بگوییم که لفظ گندهشدگی نثارمان میکنند و زمان عیدی دادن، میگویند دیگر فیلی شدیم و عیدی را میدهند به آن گاو بغلیمان؟ حالا ما با آن قوارهمان بالا و پایین میپریم و سیراب و سلطون بازی در میآوریم که، فامیل جان، بنده هنوز فیلچهای بیش نیستم، مرا نیز با آن گاو یکی بدانید و رد کنید بیاید اما کو عدالت علی؟
بگذریم که در این باره درد زیاد است. راستی از قیر داغ سر انگشتانتان چخبر؟
اگر صد عید باشد، نیست عیدی
مبارکتر ز عید دیدنِ یار
زیاده عرضی نیست خاتون. و السلام علی من اتبع الهدی.
دلارام علوی، مراسلات مُلهم-قصهی رنگ پریده، خون سرد
روز سوم از فروردین ماه سنه ۱۴۰۳شمسی.
در فکر بودیم در رقعهمان چه به عرضتان برسانیم که دیدیم پُستَکی نبشتهاید با این مضمون که خاله گرامیتان سرِ عیدی دادنهای بچگی، ناعدالتی میکردند و به قولی گدا بازی در میآورند، خواستیم به دل لاکپشتیتان دستی بکشیم و اظهار همدردی کنیم.
والا خواهر ما نیز در کودکیهایمان هرکس عیدی به دستمان میداد، سریعاً آن را در لابهلای لباسهایمان پنهان مینمودیم. ولی برادرِ گاومان ما را همچو سوژه تحت نظر ردیابی میکرد و عیدیمان را میقاپید. فردایش آنقدر نعره میکشیدیم که آجربهآجر خانه رگبهرگ میشد. غافل از آنکه عیدی ما تبدیل به بستنیِ قاتی شده با تیتاپی در خیک برادر شکموی بدبختمان بود. هی خواهر هرکس یک سر بدبختی دارد و یک سر بدبختی دیگر. حالا چه بگوییم که لفظ گندهشدگی نثارمان میکنند و زمان عیدی دادن، میگویند دیگر فیلی شدیم و عیدی را میدهند به آن گاو بغلیمان؟ حالا ما با آن قوارهمان بالا و پایین میپریم و سیراب و سلطون بازی در میآوریم که، فامیل جان، بنده هنوز فیلچهای بیش نیستم، مرا نیز با آن گاو یکی بدانید و رد کنید بیاید اما کو عدالت علی؟
بگذریم که در این باره درد زیاد است. راستی از قیر داغ سر انگشتانتان چخبر؟
اگر صد عید باشد، نیست عیدی
مبارکتر ز عید دیدنِ یار
زیاده عرضی نیست خاتون. و السلام علی من اتبع الهدی.
دلارام علوی، مراسلات مُلهم-قصهی رنگ پریده، خون سرد
روز سوم از فروردین ماه سنه ۱۴۰۳شمسی.