✍️ وقتی نوشتن، نفس میشود؛ بازگشت به زنگ انشا
دکتر طهماسب کاوسی
هیچکس به ما نگفته بود نوشتن فقط کنار هم گذاشتن کلمات نیست. هیچکس نگفت که انشا تمرین دیدن است، تمرین فکر کردن، تمرین لمسکردن زندگی. هیچکس نگفت میشود روزی برسد که کلمات، پناه تو شوند؛ راه نفسکشیدنت میان تمام خستگیها و شلوغیها...
متن کامل این یادداشت در وبسایت همرخ: 👇
https://hamrokh.com/when-writing-becomes-a-breath/
دکتر طهماسب کاوسی
هیچکس به ما نگفته بود نوشتن فقط کنار هم گذاشتن کلمات نیست. هیچکس نگفت که انشا تمرین دیدن است، تمرین فکر کردن، تمرین لمسکردن زندگی. هیچکس نگفت میشود روزی برسد که کلمات، پناه تو شوند؛ راه نفسکشیدنت میان تمام خستگیها و شلوغیها...
متن کامل این یادداشت در وبسایت همرخ: 👇
https://hamrokh.com/when-writing-becomes-a-breath/
همرخ
وقتی نوشتن، نفس میشود؛ بازگشت به زنگ انشا - همرخ
یادداشتی از دکتر طهماسب کاوسی
👍4❤1👏1
🌲پایداری ایرانی
محیط زیست بهمثابه زندگی
🔹به کوشش محمد درویش و جمعی از نویسندگان
🔸با حمایت شرکت بازرسی کیفیت و استاندارد ایران
🔻با مقالاتی از (به ترتیب الفبا):
▫️احمد آل یاسین
▫️حسین آخانی
▫️افسانه احسانی
▫️یوسف حجت
▫️رضا حقپرست
▫️جهانفر دانشیان
▫️محمد درویش
▫️آرش رحیمی
▫️محسن رنانی
▫️اسکندر زند
▫️علی شادلو
▫️هایده شیرزادی
▫️حمید طراوتی
▫️نعمتالله فاضلی
▫️کاوه فیضاللهی
▫️اردشیر گراوند
▫️نغمه مبرقعی
▫️فرشاد مومنی
در این کتاب متخصصانی از حوزههای اقتصاد، جامعهشناسی، زیستشناسی، گیاهشناسی، کشاورزی، مهندسی آب و انرژی، گردشگری، بومشناسی و … گردهم آمدهاند تا مسائل محیط زیست و توسعهٔ پایدار ایران را از منظر تخصصی خودشان برای کسانی که دل در گرو پیشرفت و آبادی این مرز و بوم دارند تشریح کنند.
🛒https://hamrokh.com/kala/paydari-irani/
محیط زیست بهمثابه زندگی
🔹به کوشش محمد درویش و جمعی از نویسندگان
🔸با حمایت شرکت بازرسی کیفیت و استاندارد ایران
🔻با مقالاتی از (به ترتیب الفبا):
▫️احمد آل یاسین
▫️حسین آخانی
▫️افسانه احسانی
▫️یوسف حجت
▫️رضا حقپرست
▫️جهانفر دانشیان
▫️محمد درویش
▫️آرش رحیمی
▫️محسن رنانی
▫️اسکندر زند
▫️علی شادلو
▫️هایده شیرزادی
▫️حمید طراوتی
▫️نعمتالله فاضلی
▫️کاوه فیضاللهی
▫️اردشیر گراوند
▫️نغمه مبرقعی
▫️فرشاد مومنی
در این کتاب متخصصانی از حوزههای اقتصاد، جامعهشناسی، زیستشناسی، گیاهشناسی، کشاورزی، مهندسی آب و انرژی، گردشگری، بومشناسی و … گردهم آمدهاند تا مسائل محیط زیست و توسعهٔ پایدار ایران را از منظر تخصصی خودشان برای کسانی که دل در گرو پیشرفت و آبادی این مرز و بوم دارند تشریح کنند.
🛒https://hamrokh.com/kala/paydari-irani/
❤7👍3👏2
نشر همرخ
🌲پایداری ایرانی محیط زیست بهمثابه زندگی 🔹به کوشش محمد درویش و جمعی از نویسندگان 🔸با حمایت شرکت بازرسی کیفیت و استاندارد ایران 🔻با مقالاتی از (به ترتیب الفبا): ▫️احمد آل یاسین ▫️حسین آخانی ▫️افسانه احسانی ▫️یوسف حجت ▫️رضا حقپرست ▫️جهانفر دانشیان ▫️محمد…
کاتالوگ کتاب پایداری ایرانی.pdf
3 MB
📚کاتالوگ کتاب پایداری ایرانی؛ محیط زیست بهمثابه زندگی
🔹️به کوشش محمد درویش و جمعی از نویسندگان
🔹️نشر همرخ، پاییز ۱۴۰۴
🛒https://hamrokh.com/kala/paydari-irani/
🔹️به کوشش محمد درویش و جمعی از نویسندگان
🔹️نشر همرخ، پاییز ۱۴۰۴
🛒https://hamrokh.com/kala/paydari-irani/
👍5❤3🔥1👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👫سرود زیبای کتاب از دانشآموزان تاجیکستانی
❤6👍1👏1
🤖 بازگشت به عمق: روایتهایی برای حفظ تجربهٔ انسانی خواندن در عصر هوش مصنوعی
دکتر طهماسب کاوسی
🔸 در جهانی که هوش مصنوعی با سرعت و دقت بیمانندش در حال تسخیر قلمروهای مختلف زندگی انسان است، تجربهی انسانیِ خواندن نیز در معرض تهدیدی جدی قرار گرفته. دیگر نه صرفاً مهارتهای تحلیلی و درک متن، بلکه آن لحظات نابِ ارتباط عاطفی با واژهها، آن درنگها میان جملههایی که با ما حرف میزنند، و آن کشف تدریجی معنا که تنها از دل خواندنی واقعی میجوشد، در خطر فراموشیاند.
🔸 در واکنش به این تهدید، لازم است راهکارهایی جستوجو کنیم که نه فقط در سطح توصیه باقی بمانند، بلکه بتوانند تجربهی انسانیِ خواندن را دوباره زنده کنند. در این نوشتار، مجموعهای از روایتهای کوتاه و داستانمحور ارائه شده است که هر یک، راهکاری عملی برای حفظ و تقویت تجربهی انسانی خواندن در عصر هوش مصنوعی را در دل خود دارد. روایتهایی که نشان میدهند چگونه میتوان در دل جهان ماشینی امروز، هنوز هم انسانی خواند و انسانی زیست.
متن کامل یادداشت را در وبسایت همرخ بخوانید: 👇
https://hamrokh.com/returning-to-the-depths/
دکتر طهماسب کاوسی
🔸 در جهانی که هوش مصنوعی با سرعت و دقت بیمانندش در حال تسخیر قلمروهای مختلف زندگی انسان است، تجربهی انسانیِ خواندن نیز در معرض تهدیدی جدی قرار گرفته. دیگر نه صرفاً مهارتهای تحلیلی و درک متن، بلکه آن لحظات نابِ ارتباط عاطفی با واژهها، آن درنگها میان جملههایی که با ما حرف میزنند، و آن کشف تدریجی معنا که تنها از دل خواندنی واقعی میجوشد، در خطر فراموشیاند.
🔸 در واکنش به این تهدید، لازم است راهکارهایی جستوجو کنیم که نه فقط در سطح توصیه باقی بمانند، بلکه بتوانند تجربهی انسانیِ خواندن را دوباره زنده کنند. در این نوشتار، مجموعهای از روایتهای کوتاه و داستانمحور ارائه شده است که هر یک، راهکاری عملی برای حفظ و تقویت تجربهی انسانی خواندن در عصر هوش مصنوعی را در دل خود دارد. روایتهایی که نشان میدهند چگونه میتوان در دل جهان ماشینی امروز، هنوز هم انسانی خواند و انسانی زیست.
متن کامل یادداشت را در وبسایت همرخ بخوانید: 👇
https://hamrokh.com/returning-to-the-depths/
همرخ
بازگشت به عمق: روایتهایی برای حفظ تجربهی انسانی خواندن در عصر هوش مصنوعی - همرخ
روایتهایی کوتاه و راهکارهایی عملی برای حفظ و تقویت تجربهٔ انسانی خواندن در عصر هوش مصنوعی
❤4👍3👏2
Z0000001
My Recording
📢 ... #پوشۀ_شنیداری نخستین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی شمس تبریزی با عنوان «کارنامه شمسپژوهی و جایگاه شمس در ادب فارسی و عرفان اسلامی»
سخنرانان:
دکتر ایرج شهبازی
دکتر مهدی محبتی
دکتر غلامرضا خاکی
چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸
@Bookcitycc
سخنرانان:
دکتر ایرج شهبازی
دکتر مهدی محبتی
دکتر غلامرضا خاکی
چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸
@Bookcitycc
👍2
جناب آقای مهندس درویش گرامی،
با سلام و احترام
مایلم مراتب سپاس و قدردانی خود را از زحمات ارزشمند حضرتعالی در تدوین کتاب «پایداری ایرانی» ابراز دارم. شخصیت مؤثر و کنشگر شما در عرصه محیط زیست، سالهاست الگویی برای دغدغهمندان این سرزمین است و اکنون در قالب این اثر فاخر، جلوهای تازه یافته است.
پیشگفتار زیبایی که به قلم شما بر این کتاب نگاشته شده، نشان از آگاهی عمیق، ذهن خلاق و اشراف گستردهتان بر ظرفیتهای طبیعی، تاریخی و فرهنگی ایران دارد. نثر روان، نگاه ژرف و تلفیق هوشمندانه دانش با تجربه، این پیشگفتار را به متنی الهامبخش بدل ساخته است که نه تنها راهنمای خواننده برای ورود به مباحث کتاب است، بلکه خود اثری مستقل و ارزشمند در تبیین مفهوم پایداری ایرانی به شمار میآید.
بیتردید کوشش شما در گردآوری و هدایت این مجموعه و نیز تأملات اندیشمندانهتان در نگارش پیشگفتار، سهم بزرگی در غنا و اثرگذاری این کتاب خواهد داشت. از تلاشهای ماندگار شما صمیمانه تقدیر میکنم و امیدوارم این اثر گرانسنگ منشأ تحولی پایدار در اندیشه و عمل به سود ایران و آینده فرزندان این سرزمین باشد.
با احترام و آرزوی تندرستی و توفیق روزافزون
اسکندر زند
با سلام و احترام
مایلم مراتب سپاس و قدردانی خود را از زحمات ارزشمند حضرتعالی در تدوین کتاب «پایداری ایرانی» ابراز دارم. شخصیت مؤثر و کنشگر شما در عرصه محیط زیست، سالهاست الگویی برای دغدغهمندان این سرزمین است و اکنون در قالب این اثر فاخر، جلوهای تازه یافته است.
پیشگفتار زیبایی که به قلم شما بر این کتاب نگاشته شده، نشان از آگاهی عمیق، ذهن خلاق و اشراف گستردهتان بر ظرفیتهای طبیعی، تاریخی و فرهنگی ایران دارد. نثر روان، نگاه ژرف و تلفیق هوشمندانه دانش با تجربه، این پیشگفتار را به متنی الهامبخش بدل ساخته است که نه تنها راهنمای خواننده برای ورود به مباحث کتاب است، بلکه خود اثری مستقل و ارزشمند در تبیین مفهوم پایداری ایرانی به شمار میآید.
بیتردید کوشش شما در گردآوری و هدایت این مجموعه و نیز تأملات اندیشمندانهتان در نگارش پیشگفتار، سهم بزرگی در غنا و اثرگذاری این کتاب خواهد داشت. از تلاشهای ماندگار شما صمیمانه تقدیر میکنم و امیدوارم این اثر گرانسنگ منشأ تحولی پایدار در اندیشه و عمل به سود ایران و آینده فرزندان این سرزمین باشد.
با احترام و آرزوی تندرستی و توفیق روزافزون
اسکندر زند
همرخ
اسکندر زند - همرخ
دکتر اسکندر زند
👏7👍1
Forwarded from انجمن علمی مطالعات صلح ایران
انجمن علمی مطالعات صلح ایران با همکاری نشر همرخ و فرهنگان برگزار می کند:
رونمایی از کتاب های تازه چاپ شده ی انجمن علمی مطالعات صلح ایران
صلح زیسته به کوشش نعمت الله فاضلی
مکتب ادبی صلح ایرانی به کوشش جواد رنجبر درخشیلر
با حضور:
اسماعیل امینی
نعمت الله فاضلی
سید محمود نجاتی حسینی
جواد رنجبر درخشیلر
بهارک محمودی
حسن زینالصالحین
مدیر نشست: گلچین حسن زاده
چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷
تهران: خیابان پاسداران، خیابان گل نبی، خیابان ناطق نوری(زمرد) رو به روی دشتستان پنجم، طبقه دوم فروشگاه سپه
https://www.group-telegram.com/ipsan
رونمایی از کتاب های تازه چاپ شده ی انجمن علمی مطالعات صلح ایران
صلح زیسته به کوشش نعمت الله فاضلی
مکتب ادبی صلح ایرانی به کوشش جواد رنجبر درخشیلر
با حضور:
اسماعیل امینی
نعمت الله فاضلی
سید محمود نجاتی حسینی
جواد رنجبر درخشیلر
بهارک محمودی
حسن زینالصالحین
مدیر نشست: گلچین حسن زاده
چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷
تهران: خیابان پاسداران، خیابان گل نبی، خیابان ناطق نوری(زمرد) رو به روی دشتستان پنجم، طبقه دوم فروشگاه سپه
https://www.group-telegram.com/ipsan
👍5
دوست قدیمی فراموششدهام
سلام به تو…
ای همدم روزهای ساکت و شبهای بیپایان،
ای واژههای آرام، ای کلمات زنده… ای همدم خاموش.
نمیدانم از کجا باید شروع کنم. مدتهاست که به تو فکر میکنم،
نه از آن فکرهای کوتاه و دمدستی، نه…
از آن فکرهایی که آدم را ساعتها در خودش میپیچد.
تو را به یاد میآورم، وقتی گوشهای از خانهام بیصدا خاک میخوری و کسی دیگر صدایت نمیزند.
یادش بخیر…
روزی نهچندان دور، تو بودی که برایمان روایت میکردی.
مینشستیم کنار چراغ کمنور یا گوشهای از ایوان،
و تو ما را میبردی به سرزمینهایی که هیچ نقشهای نشانشان نمیداد:
از کوچههای پاریس تا دشتهای خراسان،
از لابهلای شعرهای حافظ تا ژرفای اندیشههای تولستوی،
از قصههای عاشیقهای آذربایجان تا حکایتهای ترکی استانبولی،
از دلِ آتشفشانهای خیال تا مهربانیِ زمزمههای مادربزرگها...
تو بودی که به ما یاد دادی چطور به جای ظاهر، معنا را ببینیم،
چطور درد را بشناسیم، چطور دل بدهیم، چطور منتظر بمانیم،
و چطور دلدل کردن را بیاموزیم،
تو بودی که یادمان دادی نترسیم از پرسیدن.
اما امروز، کجایی؟
نه، سوال بهتر این است: ما کجاییم؟
ما که روزی با تو زندگی میکردیم، حالا در چه دنیایی سرگردان ماندهایم که برای صدای صفحهای روشن،
صدای واژهای زنده را فراموش کردهایم؟
کتاب جان...
دلم برایت تنگ شده،
برای آن لحظهای که دستم را میگرفتی و آرام میبردی به جهانهایی که هیچکس جز تو بلد نبود نشانم دهد.
دلم تنگ است برای لمس کاغذهایی که بوی عطر خیال میدادند،
برای تورقِ بیهدفِ شبانهای که در پایانش، خودم را بهتر میشناختم.
چقدر دور شدهایم از تو…
انگار فراموش کردهایم خواندن، تنها مهارتی نیست؛
که آیینِ زیستن است.
کتاب خواندن یعنی زندگی کردن با چشمانی بازتر،
یعنی قدم زدن در کوچهپسکوچههای جانِ دیگران،
یعنی تجربهی بیخطرِ خطر کردن،
و لمسِ دردها، بدون آنکه زخمی برداریم.
چه شد که آرامآرام تو را تنها گذاشتیم؟
چه شد که صفحههای نورانی، جای صفحههای کاغذی را گرفت؟
چه شد که صدای خوانده شدن یک شعر، جای خود را به صدای نوتیفیکیشن داد؟
شاید کسی نگفت که تو خستهای،
اما بیصدا کنار گذاشته شدی،
نه چون دیگر جذاب نبودی،
بلکه چون ما طاقتِ عمیق شدن نداشتیم.
ما به هیاهو عادت کردهایم، به سرعت، به مرور کردنِ سطحی،
اما تو همیشه دعوت به مکث بودی،
به تأمل، به درنگی کوتاه پیش از هر واژه،
به پرسیدن، پیش از قضاوت.
و شاید همین شد که از تو دور شدیم؛
ما از خودمان هم فرار کردهایم، کتاب جان.
تو آینهای بودی که ما را با خودمان روبرو میکردی،
و چه دشوار است این مواجهه...
اما هنوز، ته دل من روشن است،
هنوز در کوچهپسکوچههای شهر، میتوان چراغی دید که با نور تو روشن مانده،
هنوز کودکانی هستند که در کتابخانهای کوچک، ورق میزنند داستانهایی را که دنیا را به چشمشان عوض میکند،
هنوز کسانی هستند که هر شب، پیش از خواب، سراغ تو را میگیرند،
آری، هنوز امید هست.
من قول میدهم، هرگاه روزی در کنار کودکی باشم،
اولین قصههای که برایش خواهم خواند، از دل صفحات تو خواهد بود،
نه فقط برای سرگرمی و قصه،
که برای به آرامی شکل دادن به روح و قلبش،
برای آشنا کردنش با دنیایی که میتوان در آن مهربانتر، عمیقتر و آزادتر بود.
و اگر در این زمانه کسی نیست که با او داستانهایت را تقسیم کنم،
قول میدهم برای خودم و روزهای خستهام،
سراغ تو بروم،
تا با هر صفحهای که ورق میزنم،
اندکی زندگی را بهتر بفهمم،
و شاید کمی بیشتر دوست بدارم.
کتاب جان...
تو تنها نیستی،
ما گم شدهایم اما هنوز راه به سوی تو باز است.
فقط کافیست لحظهای توقف کنیم،
سکوت کنیم،
و بگذاریم دوباره صدایت را بشنویم.
تو هنوز همان روشنیِ بیادعا هستی،
همان فانوس خاموشیها،
و من، با تمام قلبم،
امیدوارم که دوباره صدای ورق خوردنت،
به زمزمهای عاشقانه در خانهها بدل شود.
با مهر،
از طرف یک دوست قدیمی…
که تازه یادش افتاده چقدر دلتنگ توست.
طهماسب کاوسی
👉 https://hamrokh.com/old-forgotten-friend-of-mine/
سلام به تو…
ای همدم روزهای ساکت و شبهای بیپایان،
ای واژههای آرام، ای کلمات زنده… ای همدم خاموش.
نمیدانم از کجا باید شروع کنم. مدتهاست که به تو فکر میکنم،
نه از آن فکرهای کوتاه و دمدستی، نه…
از آن فکرهایی که آدم را ساعتها در خودش میپیچد.
تو را به یاد میآورم، وقتی گوشهای از خانهام بیصدا خاک میخوری و کسی دیگر صدایت نمیزند.
یادش بخیر…
روزی نهچندان دور، تو بودی که برایمان روایت میکردی.
مینشستیم کنار چراغ کمنور یا گوشهای از ایوان،
و تو ما را میبردی به سرزمینهایی که هیچ نقشهای نشانشان نمیداد:
از کوچههای پاریس تا دشتهای خراسان،
از لابهلای شعرهای حافظ تا ژرفای اندیشههای تولستوی،
از قصههای عاشیقهای آذربایجان تا حکایتهای ترکی استانبولی،
از دلِ آتشفشانهای خیال تا مهربانیِ زمزمههای مادربزرگها...
تو بودی که به ما یاد دادی چطور به جای ظاهر، معنا را ببینیم،
چطور درد را بشناسیم، چطور دل بدهیم، چطور منتظر بمانیم،
و چطور دلدل کردن را بیاموزیم،
تو بودی که یادمان دادی نترسیم از پرسیدن.
اما امروز، کجایی؟
نه، سوال بهتر این است: ما کجاییم؟
ما که روزی با تو زندگی میکردیم، حالا در چه دنیایی سرگردان ماندهایم که برای صدای صفحهای روشن،
صدای واژهای زنده را فراموش کردهایم؟
کتاب جان...
دلم برایت تنگ شده،
برای آن لحظهای که دستم را میگرفتی و آرام میبردی به جهانهایی که هیچکس جز تو بلد نبود نشانم دهد.
دلم تنگ است برای لمس کاغذهایی که بوی عطر خیال میدادند،
برای تورقِ بیهدفِ شبانهای که در پایانش، خودم را بهتر میشناختم.
چقدر دور شدهایم از تو…
انگار فراموش کردهایم خواندن، تنها مهارتی نیست؛
که آیینِ زیستن است.
کتاب خواندن یعنی زندگی کردن با چشمانی بازتر،
یعنی قدم زدن در کوچهپسکوچههای جانِ دیگران،
یعنی تجربهی بیخطرِ خطر کردن،
و لمسِ دردها، بدون آنکه زخمی برداریم.
چه شد که آرامآرام تو را تنها گذاشتیم؟
چه شد که صفحههای نورانی، جای صفحههای کاغذی را گرفت؟
چه شد که صدای خوانده شدن یک شعر، جای خود را به صدای نوتیفیکیشن داد؟
شاید کسی نگفت که تو خستهای،
اما بیصدا کنار گذاشته شدی،
نه چون دیگر جذاب نبودی،
بلکه چون ما طاقتِ عمیق شدن نداشتیم.
ما به هیاهو عادت کردهایم، به سرعت، به مرور کردنِ سطحی،
اما تو همیشه دعوت به مکث بودی،
به تأمل، به درنگی کوتاه پیش از هر واژه،
به پرسیدن، پیش از قضاوت.
و شاید همین شد که از تو دور شدیم؛
ما از خودمان هم فرار کردهایم، کتاب جان.
تو آینهای بودی که ما را با خودمان روبرو میکردی،
و چه دشوار است این مواجهه...
اما هنوز، ته دل من روشن است،
هنوز در کوچهپسکوچههای شهر، میتوان چراغی دید که با نور تو روشن مانده،
هنوز کودکانی هستند که در کتابخانهای کوچک، ورق میزنند داستانهایی را که دنیا را به چشمشان عوض میکند،
هنوز کسانی هستند که هر شب، پیش از خواب، سراغ تو را میگیرند،
آری، هنوز امید هست.
من قول میدهم، هرگاه روزی در کنار کودکی باشم،
اولین قصههای که برایش خواهم خواند، از دل صفحات تو خواهد بود،
نه فقط برای سرگرمی و قصه،
که برای به آرامی شکل دادن به روح و قلبش،
برای آشنا کردنش با دنیایی که میتوان در آن مهربانتر، عمیقتر و آزادتر بود.
و اگر در این زمانه کسی نیست که با او داستانهایت را تقسیم کنم،
قول میدهم برای خودم و روزهای خستهام،
سراغ تو بروم،
تا با هر صفحهای که ورق میزنم،
اندکی زندگی را بهتر بفهمم،
و شاید کمی بیشتر دوست بدارم.
کتاب جان...
تو تنها نیستی،
ما گم شدهایم اما هنوز راه به سوی تو باز است.
فقط کافیست لحظهای توقف کنیم،
سکوت کنیم،
و بگذاریم دوباره صدایت را بشنویم.
تو هنوز همان روشنیِ بیادعا هستی،
همان فانوس خاموشیها،
و من، با تمام قلبم،
امیدوارم که دوباره صدای ورق خوردنت،
به زمزمهای عاشقانه در خانهها بدل شود.
با مهر،
از طرف یک دوست قدیمی…
که تازه یادش افتاده چقدر دلتنگ توست.
طهماسب کاوسی
👉 https://hamrokh.com/old-forgotten-friend-of-mine/
همرخ
دوست قدیمی فراموششدهام - همرخ
شعری از دکتر طهماسب کاوسی
❤4👍1🔥1👏1
✍️ وقتی مدرسه فقط مدرک میدهد، اما انسانیت گم میشود
طهماسب کاوسی
گاهی یک جمله، یک صدا، یا یک دغدغهی صادقانه کافیست تا پرده از فراموشی برداشته شود. برای من، جرقهی نوشتن این چند سطر، سخنان پرمغز و دلسوزانهی محمد درویش بود؛ مردی که سالهاست با قلم و کلام، از زمین، طبیعت، و ریشههای فرهنگی ما دفاع میکند¹.
سخنان او تلنگری بود به وجدانی که در هیاهوی این روزگار، آرام گرفته بود؛ یادآوریِ این حقیقت که ما تنها وارثان خاک نیستیم، بلکه حافظان جان آن نیز هستیم.
زندگی امروز، زندگی سرعت و تغییر است؛ دنیایی پرشتاب که در آن، بسیاری از مفاهیم عمیق انسانی گاه فراموش میشوند. در میان هیاهوی پیشرفتهای فناورانه، اغلب تصور میکنیم «توسعه» یعنی داشتن ابزارهای پیشرفتهتر و زندگی راحتتر. اما آیا واقعاً پیشرفت تنها در نوآوریهای فنی خلاصه میشود؟
اگر بخواهیم جامعهای پیشرفته بسازیم، باید به گذشتهمان نگاه کنیم. به فرهنگی که در دل آن، احترام به زندگی، طبیعت و انسانها جایگاه ویژهای داشته است. تاریخ این سرزمین، پر است از صداهایی که ما را به مهربانی، همدلی و اخلاق دعوت کردهاند.
در ادبیات ایران، انسان و طبیعت همواره حرمت داشتهاند. سعدی با آن بیان شاعرانهاش میگوید:
«چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جانِ شیرین خوش است»
و میافزاید:
«سیهاندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل؟»
اینها فقط شعر نیستند؛ پیامهای ژرفیاند که از دل فرهنگ ما برخاستهاند. پیامهایی دربارهی حق حیات همه موجودات، حتی ضعیفترین آنها.
وقتی به گذشتهی دورتر نگاه میکنیم، میبینیم که کوروش بزرگ نیز در منشور خود مینویسد:
«به فهم آب رسیدن و گندم را گرامی داشتن، این آیین من است.»
در نگاه او، آب و گندم تنها منابع طبیعی نبودند، بلکه بخشهایی از حیات و شایستهی احترام بودند.
اما شاید مهمترین جملاتی که کوروش در دفاع از حقوق حیوانات و طبیعت آورده است، همان جملاتی باشد که نخستین بیانیه علیه حیوانآزاری و تخریب منابع طبیعی به شمار میروند:
«هرکه روندهای را بیازارد جهان را آزرده است.
او که درختی را بیافکند، بیاجاق خواهد مرد. او که آب را بیالاید، روان خویش را آلوده است.»
در این کلمات، احترام به زندگی تمامی موجودات، خواه انسان، خواه حیوان، و خواه درخت و آب، به وضوح دیده میشود. در واقع، کوروش نهتنها در پی حمایت از انسانها، بلکه در دفاع از حقوق همهی مخلوقات بود. این نگاه به محیط زیست و موجودات زنده، از همان دوران نشاندهندهی پیشرفت و روشنبینی اوست.
ابوالحسن خرقانی، عارف بزرگ قرن چهارم، بر انساندوستی و بیقضاوتی تأکید میکرد. از او نقل است:
«هر که در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛
چه آنکه به درگاه باریتعالی به جان ارزد،
حتماً بر خوان بوالحسن به نانی ارزد.»
اینها میراث ماست. اما سؤال مهم اینجاست: آیا امروز این ارزشها در زندگی ما جاریاند؟ آیا جوانان و کودکان ما از آنها خبر دارند؟
واقعیت این است که ما در انتقال این گنجینهها به نسل جدید، کوتاهی کردهایم. این آموزههای بزرگ، نه در مدارس بهدرستی آموزش داده میشوند و نه در رسانهها بازتاب مناسبی دارند. کودکان ما با تاریخ، ادب و اخلاق خود بیگانه شدهاند.
در جهانی که اخلاق و انسانیت به حاشیه رانده شده، نیازمند بازگشت به این ریشههای فرهنگی هستیم. آموزش و پرورش ما باید تنها به دنبال مدرک و موفقیت ظاهری نباشد؛ باید روح و اخلاق را هم پرورش دهد.
پیشرفت واقعی، تنها در فناوری و اقتصاد نیست؛ در حفظ احترام انسانها، حیوانات، محیط زیست و در زنده نگهداشتن آن چیزی است که ما را «انسان» میکند.
اگر میخواهیم آیندهای بهتر داشته باشیم، باید امروز دوباره از نو بیاموزیم. باید قدر تاریخمان را بدانیم و آن را زنده نگاه داریم؛ نه برای غرور بیپایه، بلکه برای تربیت نسلی که هم خردمند است و هم مهربان.
با امید به فردایی روشنتر،
و جامعهای آگاهتر و مهربانتر.
پینوشت:
۱: برداشت آزاد از سخنرانی محمد درویش، فعال محیط زیست و نویسنده، که در آن به اهمیت حفظ طبیعت، احترام به زندگی موجودات و ارتباط انسانها با محیط زیست اشاره کردهاند.
👉 https://hamrokh.com/school-certificates-lost-humanity/
طهماسب کاوسی
گاهی یک جمله، یک صدا، یا یک دغدغهی صادقانه کافیست تا پرده از فراموشی برداشته شود. برای من، جرقهی نوشتن این چند سطر، سخنان پرمغز و دلسوزانهی محمد درویش بود؛ مردی که سالهاست با قلم و کلام، از زمین، طبیعت، و ریشههای فرهنگی ما دفاع میکند¹.
سخنان او تلنگری بود به وجدانی که در هیاهوی این روزگار، آرام گرفته بود؛ یادآوریِ این حقیقت که ما تنها وارثان خاک نیستیم، بلکه حافظان جان آن نیز هستیم.
زندگی امروز، زندگی سرعت و تغییر است؛ دنیایی پرشتاب که در آن، بسیاری از مفاهیم عمیق انسانی گاه فراموش میشوند. در میان هیاهوی پیشرفتهای فناورانه، اغلب تصور میکنیم «توسعه» یعنی داشتن ابزارهای پیشرفتهتر و زندگی راحتتر. اما آیا واقعاً پیشرفت تنها در نوآوریهای فنی خلاصه میشود؟
اگر بخواهیم جامعهای پیشرفته بسازیم، باید به گذشتهمان نگاه کنیم. به فرهنگی که در دل آن، احترام به زندگی، طبیعت و انسانها جایگاه ویژهای داشته است. تاریخ این سرزمین، پر است از صداهایی که ما را به مهربانی، همدلی و اخلاق دعوت کردهاند.
در ادبیات ایران، انسان و طبیعت همواره حرمت داشتهاند. سعدی با آن بیان شاعرانهاش میگوید:
«چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جانِ شیرین خوش است»
و میافزاید:
«سیهاندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل؟»
اینها فقط شعر نیستند؛ پیامهای ژرفیاند که از دل فرهنگ ما برخاستهاند. پیامهایی دربارهی حق حیات همه موجودات، حتی ضعیفترین آنها.
وقتی به گذشتهی دورتر نگاه میکنیم، میبینیم که کوروش بزرگ نیز در منشور خود مینویسد:
«به فهم آب رسیدن و گندم را گرامی داشتن، این آیین من است.»
در نگاه او، آب و گندم تنها منابع طبیعی نبودند، بلکه بخشهایی از حیات و شایستهی احترام بودند.
اما شاید مهمترین جملاتی که کوروش در دفاع از حقوق حیوانات و طبیعت آورده است، همان جملاتی باشد که نخستین بیانیه علیه حیوانآزاری و تخریب منابع طبیعی به شمار میروند:
«هرکه روندهای را بیازارد جهان را آزرده است.
او که درختی را بیافکند، بیاجاق خواهد مرد. او که آب را بیالاید، روان خویش را آلوده است.»
در این کلمات، احترام به زندگی تمامی موجودات، خواه انسان، خواه حیوان، و خواه درخت و آب، به وضوح دیده میشود. در واقع، کوروش نهتنها در پی حمایت از انسانها، بلکه در دفاع از حقوق همهی مخلوقات بود. این نگاه به محیط زیست و موجودات زنده، از همان دوران نشاندهندهی پیشرفت و روشنبینی اوست.
ابوالحسن خرقانی، عارف بزرگ قرن چهارم، بر انساندوستی و بیقضاوتی تأکید میکرد. از او نقل است:
«هر که در این سرا درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛
چه آنکه به درگاه باریتعالی به جان ارزد،
حتماً بر خوان بوالحسن به نانی ارزد.»
اینها میراث ماست. اما سؤال مهم اینجاست: آیا امروز این ارزشها در زندگی ما جاریاند؟ آیا جوانان و کودکان ما از آنها خبر دارند؟
واقعیت این است که ما در انتقال این گنجینهها به نسل جدید، کوتاهی کردهایم. این آموزههای بزرگ، نه در مدارس بهدرستی آموزش داده میشوند و نه در رسانهها بازتاب مناسبی دارند. کودکان ما با تاریخ، ادب و اخلاق خود بیگانه شدهاند.
در جهانی که اخلاق و انسانیت به حاشیه رانده شده، نیازمند بازگشت به این ریشههای فرهنگی هستیم. آموزش و پرورش ما باید تنها به دنبال مدرک و موفقیت ظاهری نباشد؛ باید روح و اخلاق را هم پرورش دهد.
پیشرفت واقعی، تنها در فناوری و اقتصاد نیست؛ در حفظ احترام انسانها، حیوانات، محیط زیست و در زنده نگهداشتن آن چیزی است که ما را «انسان» میکند.
اگر میخواهیم آیندهای بهتر داشته باشیم، باید امروز دوباره از نو بیاموزیم. باید قدر تاریخمان را بدانیم و آن را زنده نگاه داریم؛ نه برای غرور بیپایه، بلکه برای تربیت نسلی که هم خردمند است و هم مهربان.
با امید به فردایی روشنتر،
و جامعهای آگاهتر و مهربانتر.
پینوشت:
۱: برداشت آزاد از سخنرانی محمد درویش، فعال محیط زیست و نویسنده، که در آن به اهمیت حفظ طبیعت، احترام به زندگی موجودات و ارتباط انسانها با محیط زیست اشاره کردهاند.
👉 https://hamrokh.com/school-certificates-lost-humanity/
همرخ
وقتی مدرسه فقط مدرک میدهد، اما انسانیت گم میشود - همرخ
یادداشتی از دکتر طهماسب کاوسی
👍6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 پایداری ایرانی چیست؟
🔹 دکتر نعمتالله فاضلی، ۱۲ مهر ۱۴۰۴
🔹 دکتر نعمتالله فاضلی، ۱۲ مهر ۱۴۰۴
👍9
پایداری ایرانی چیست؟
🔹 نعمتالله فاضلی، ۱۲ مهر ۱۴۰۴
✅ کتاب "پایداری ایرانی" که به همت محمد درویش گردآوری و تدوین شده است اثری ماندگار و موثر در گفتمان محیط زبست ایران و ایرانی است. از امتیازاتش و شاید بارزترین و ژرفترینش، همین عنوانش "پایداری ایرانی" است.
🔻درویش سخنوری تواناست و در پیشگفتارش بر این کتاب نشان میدهد نویسندهای برجسته و قابل هم هست. ریشهی این توانایی و قابلیتش، در "ایرانی" اندیشیدن و "درد ایران" داشتن است.
🔻روح کتاب "پایداری ایرانی" همین درد ایران زمین است. انسان دردمند حساب و کتابش سوای دیگران است. مفهوم پایداری ایرانی صورتبندیِ درد ایرانزمین در زمینه و زمانه اکنون ماست.
✅ پرسش پایداری ایرانی اینست: چگونه میتوان ابربحران محیط زیست ایران را فهمپذیر و در عین حال درمان کرد؟ ناپایداری ایران از کی، کجا و چگونه شکل گرفت؟ و عاقبت از کجا سر بر میآورد؟ و مسئولیت ما ایرانیان در قبال آن چیست؟
🔻پایداری ایرانی مفهومی بنیادی است که همگان را فرا میخواند به ایفای نقشی در ابر بحران زیستمحیطی که "وجود ایران" را تهدید میکند و ما را به لبه پرتگاه نیستی کشانده است.
🔻پایداری ایرانی خطابش مخاطبان جدی است تا لایههای آشکار و پنهان بحران وجودی ناپایداری را جدی بگیریم و فردوسیوار خرد پیشه کنیم و برای نجات ایرانزمین و دفاع از جان و جهانمان یلهای سیستان شده، رستم و گردیه و گردافرید شویم و این مرز و بوم هزاران ساله را نگهبانی کنیم.
🔻پایداری ایرانی، ایرانی است. به همان معنا که ایرانیان هزاران سال این بوم کهن و مهرآفرین و بارور و تنومند و خردمند را "میراث جاودان" کردند و به دست ما سپردند و ما امروز مرهون و مدیون این میراث و میراثدارانش هستیم.
🔻پایداری ایرانی بیرقی مفهومی است تا ما امروز به نسل های فردا و فرداهای دور نشان دهیم لیاقت حفاظت از ایران و سرزمینش با خاکها و آبها و کوهها و موجودات و همه هستی والایش را داریم.
✅ کتاب "پایداری ایرانی" را محمد درویش، یکی از ایرانیترین ایرانیان پاکزاد، گرد آورده است تا سرمشقی باشد از عشق بیریا و بیآلایش به ایران و ایرانی و ایرانزمین.
✅ بیایید همگی "بیرق بزرگ پایداری ایرانی" را بر دوش بگذاریم و همراه با درویش، برای نجات ایران بیندیشیم و بجوشیم و بخروشیم و بکوشیم و این بیرق را بر هر بام و بر این بوم بنشانیم.
https://hamrokh.com/drfazeli-what-is-paydari-irani/
🔹 نعمتالله فاضلی، ۱۲ مهر ۱۴۰۴
✅ کتاب "پایداری ایرانی" که به همت محمد درویش گردآوری و تدوین شده است اثری ماندگار و موثر در گفتمان محیط زبست ایران و ایرانی است. از امتیازاتش و شاید بارزترین و ژرفترینش، همین عنوانش "پایداری ایرانی" است.
🔻درویش سخنوری تواناست و در پیشگفتارش بر این کتاب نشان میدهد نویسندهای برجسته و قابل هم هست. ریشهی این توانایی و قابلیتش، در "ایرانی" اندیشیدن و "درد ایران" داشتن است.
🔻روح کتاب "پایداری ایرانی" همین درد ایران زمین است. انسان دردمند حساب و کتابش سوای دیگران است. مفهوم پایداری ایرانی صورتبندیِ درد ایرانزمین در زمینه و زمانه اکنون ماست.
✅ پرسش پایداری ایرانی اینست: چگونه میتوان ابربحران محیط زیست ایران را فهمپذیر و در عین حال درمان کرد؟ ناپایداری ایران از کی، کجا و چگونه شکل گرفت؟ و عاقبت از کجا سر بر میآورد؟ و مسئولیت ما ایرانیان در قبال آن چیست؟
🔻پایداری ایرانی مفهومی بنیادی است که همگان را فرا میخواند به ایفای نقشی در ابر بحران زیستمحیطی که "وجود ایران" را تهدید میکند و ما را به لبه پرتگاه نیستی کشانده است.
🔻پایداری ایرانی خطابش مخاطبان جدی است تا لایههای آشکار و پنهان بحران وجودی ناپایداری را جدی بگیریم و فردوسیوار خرد پیشه کنیم و برای نجات ایرانزمین و دفاع از جان و جهانمان یلهای سیستان شده، رستم و گردیه و گردافرید شویم و این مرز و بوم هزاران ساله را نگهبانی کنیم.
🔻پایداری ایرانی، ایرانی است. به همان معنا که ایرانیان هزاران سال این بوم کهن و مهرآفرین و بارور و تنومند و خردمند را "میراث جاودان" کردند و به دست ما سپردند و ما امروز مرهون و مدیون این میراث و میراثدارانش هستیم.
🔻پایداری ایرانی بیرقی مفهومی است تا ما امروز به نسل های فردا و فرداهای دور نشان دهیم لیاقت حفاظت از ایران و سرزمینش با خاکها و آبها و کوهها و موجودات و همه هستی والایش را داریم.
✅ کتاب "پایداری ایرانی" را محمد درویش، یکی از ایرانیترین ایرانیان پاکزاد، گرد آورده است تا سرمشقی باشد از عشق بیریا و بیآلایش به ایران و ایرانی و ایرانزمین.
✅ بیایید همگی "بیرق بزرگ پایداری ایرانی" را بر دوش بگذاریم و همراه با درویش، برای نجات ایران بیندیشیم و بجوشیم و بخروشیم و بکوشیم و این بیرق را بر هر بام و بر این بوم بنشانیم.
https://hamrokh.com/drfazeli-what-is-paydari-irani/
همرخ
پایداری ایرانی چیست؟ - همرخ
نظر دکتر نعمتالله فاضلی درباره کتاب پایداری ایرانی
👏7👍2
✍️ خانهای لرزان، اما تنها پناه امن
دکتر طهماسب کاوسی
امروز هم یکی از همان روزهای شلوغ و گیجکننده است. وقتی چشمهات را باز میکنی، دنیایی از پیامها، ایمیلها و خبرهای بیپایان مثل سیل به سمتت میآید. انگار هر کسی دارد زندگیاش را به نمایش میگذارد و تو، تنها نشستهای و حس میکنی هیچ کجا جایی برای تو نیست. گم شدهای میان این همه صدا و هیاهو، و هیچکس صدای دل تو را نمیشنود.
اما یک لحظه، ناگهان سکوتی میرسد. یاد چیزی میافتی که مدتها فراموش کرده بودی: نوشتن.
کسی از آن سوی صفحهمان مینویسد،
و جملهای از تئودور آدورنو، آن فیلسوف و جامعهشناس آلمانی، به چشم میخورد:
«تنها خانهای که باقی مانده، هرچند لرزان و شکننده، خانهی نوشتن است.»
هرچند نمیتوان به طور قطع گفت که این جمله از آدورنو است، اما محتوا و مفهوم آن در دل روزگار ما به شدت ملموس است. این خانه شاید شکستنی باشد، اما هنوز هست. خانهای نه از جنس سنگ و چوب، بلکه از جنس کلمات و احساسات. جایی که وقتی دنیا دور و برت میلرزد، میتوانی به آن پناه ببری.
نوشتن یعنی آزادی، آزادی از این هیاهو، از این فشار، از این حس خفهکنندهی گمشدن. وقتی قلم یا کیبورد را برمیداری، انگار دریچهای باز میشود. در میان این همه شلوغی، نوشتن میتواند تو را به خودت برگرداند.
یادت هست چطور اولین بار که نوشتن را شروع کردی؟ شاید نمیدانستی با کلمات چکار کنی، اما حس میکردی آنها پلیاند که تو را به دلت میرسانند. شاید زندگی هنوز سخت بود، اما با نوشتن، قسمتی از آن بار سنگین دل کم میشد.
نوشتن مثل یک گفتوگوی آرام با خود است. وقتی هیچ چیز معلوم نیست، نوشتن به تو میگوید از کجا شروع کنی. هرچند لرزان، اما خانهای هست که میشود نفس کشید.
شاید فکر کنی نوشتن فقط برای نویسندههای بزرگ است، اما نه! نوشتن برای هرکسی است که دنبال خودش میگردد. در میان این همه هیاهوی جهان، نوشتن یک قدم زدن به درون خودت است. نوشتههایت شاید بهترین نباشند، اما برای خود تو هستند. تکههای گمشدهای که حالا دوباره به هم وصل میشوند.
در دنیای امروز که همه چیز سطحی و سریع است، نوشتن راهی است برای رسیدن به عمق. جایی که میتوانی با خودت رو راست باشی، جایی که حقیقتهای تو زندگی میکنند.
نوشتن فقط حرف زدن با خود نیست، ارتباطی است با دیگران. وقتی از دل مینویسی، احساساتت را واضحتر منتقل میکنی. نوشتههایت میتوانند پلی باشند بین تو و آدمهایی که شاید حرفهای تو را لازم دارند.
در پایان، نوشتن خانهای است که همیشه باقی میماند. شاید لرزان باشد، شاید شکننده، اما پناهگاه امن توست. جایی که میتوانی خودت باشی، نفس بکشی و از شلوغی دنیا فاصله بگیری. تا زمانی که کلمات زندهاند، این خانه نیز زنده است؛ خانهای که هیچکس نمیتواند از تو بگیرد.
👉 https://hamrokh.com/trembling-house-safe-haven/
دکتر طهماسب کاوسی
امروز هم یکی از همان روزهای شلوغ و گیجکننده است. وقتی چشمهات را باز میکنی، دنیایی از پیامها، ایمیلها و خبرهای بیپایان مثل سیل به سمتت میآید. انگار هر کسی دارد زندگیاش را به نمایش میگذارد و تو، تنها نشستهای و حس میکنی هیچ کجا جایی برای تو نیست. گم شدهای میان این همه صدا و هیاهو، و هیچکس صدای دل تو را نمیشنود.
اما یک لحظه، ناگهان سکوتی میرسد. یاد چیزی میافتی که مدتها فراموش کرده بودی: نوشتن.
کسی از آن سوی صفحهمان مینویسد،
و جملهای از تئودور آدورنو، آن فیلسوف و جامعهشناس آلمانی، به چشم میخورد:
«تنها خانهای که باقی مانده، هرچند لرزان و شکننده، خانهی نوشتن است.»
هرچند نمیتوان به طور قطع گفت که این جمله از آدورنو است، اما محتوا و مفهوم آن در دل روزگار ما به شدت ملموس است. این خانه شاید شکستنی باشد، اما هنوز هست. خانهای نه از جنس سنگ و چوب، بلکه از جنس کلمات و احساسات. جایی که وقتی دنیا دور و برت میلرزد، میتوانی به آن پناه ببری.
نوشتن یعنی آزادی، آزادی از این هیاهو، از این فشار، از این حس خفهکنندهی گمشدن. وقتی قلم یا کیبورد را برمیداری، انگار دریچهای باز میشود. در میان این همه شلوغی، نوشتن میتواند تو را به خودت برگرداند.
یادت هست چطور اولین بار که نوشتن را شروع کردی؟ شاید نمیدانستی با کلمات چکار کنی، اما حس میکردی آنها پلیاند که تو را به دلت میرسانند. شاید زندگی هنوز سخت بود، اما با نوشتن، قسمتی از آن بار سنگین دل کم میشد.
نوشتن مثل یک گفتوگوی آرام با خود است. وقتی هیچ چیز معلوم نیست، نوشتن به تو میگوید از کجا شروع کنی. هرچند لرزان، اما خانهای هست که میشود نفس کشید.
شاید فکر کنی نوشتن فقط برای نویسندههای بزرگ است، اما نه! نوشتن برای هرکسی است که دنبال خودش میگردد. در میان این همه هیاهوی جهان، نوشتن یک قدم زدن به درون خودت است. نوشتههایت شاید بهترین نباشند، اما برای خود تو هستند. تکههای گمشدهای که حالا دوباره به هم وصل میشوند.
در دنیای امروز که همه چیز سطحی و سریع است، نوشتن راهی است برای رسیدن به عمق. جایی که میتوانی با خودت رو راست باشی، جایی که حقیقتهای تو زندگی میکنند.
نوشتن فقط حرف زدن با خود نیست، ارتباطی است با دیگران. وقتی از دل مینویسی، احساساتت را واضحتر منتقل میکنی. نوشتههایت میتوانند پلی باشند بین تو و آدمهایی که شاید حرفهای تو را لازم دارند.
در پایان، نوشتن خانهای است که همیشه باقی میماند. شاید لرزان باشد، شاید شکننده، اما پناهگاه امن توست. جایی که میتوانی خودت باشی، نفس بکشی و از شلوغی دنیا فاصله بگیری. تا زمانی که کلمات زندهاند، این خانه نیز زنده است؛ خانهای که هیچکس نمیتواند از تو بگیرد.
👉 https://hamrokh.com/trembling-house-safe-haven/
همرخ
خانهای لرزان، اما تنها پناه امن - همرخ
یادداشتی از دکتر طهماسب کاوسی
❤5👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس
چه سفرها کردهایم، چه سفرها کردهایم
ما برای بوسیدن خاک سر قلهها
چه خطرها کردهایم، چه خطرها کردهایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم
ما برای بوئیدن بوی گل نسترن
چه سفرها کردهایم، چه سفرها کردهایم
ما برای نوشیدن شورابههای کویر
چه خطرها کردهایم، چه خطرها کردهایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک
خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک
رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم
شعر: نادر ابراهیمی
اجرا: محمد نوری
چه سفرها کردهایم، چه سفرها کردهایم
ما برای بوسیدن خاک سر قلهها
چه خطرها کردهایم، چه خطرها کردهایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم
ما برای بوئیدن بوی گل نسترن
چه سفرها کردهایم، چه سفرها کردهایم
ما برای نوشیدن شورابههای کویر
چه خطرها کردهایم، چه خطرها کردهایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک
خون دلها خوردهایم، خون دلها خوردهایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک
رنج دوران بردهایم، رنج دوران بردهایم
شعر: نادر ابراهیمی
اجرا: محمد نوری
❤7
🌲کنشگری و مدرسه
دکتر طهماسب کاوسی
زنگ آخر مدرسه که میخورد، ما برای رفتن به خانه شتاب میکنیم. اما این روزها، زنگ دیگری در درون ما به صدا درآمده است؛ زنگ «مسئولیت». مسئولیتی در برابر دنیای اطرافمان و آیندهای که در پیش داریم. این مسئولیت، همانطور که جین گودال* در کتاب «۴۰ سال در گومبه» میگوید، با «فهمیدن» آغاز میشود: "تنها اگر بفهمیم، میتوانیم اهمیت دهیم..." فهمیدن این که چه بلایی بر سر «زمین» میآید و چگونه باید به آن اهمیت بدهیم.
مدرسه فراتر از محلی برای یادگیری الفبا، ریاضی یا علوم است. مدرسه باید ما را برای دنیای بزرگتر آماده کند؛ جایی که نه تنها مهارتهای خواندن و نوشتن، بلکه مسئولیتپذیری را نیز میآموزیم. مسئولیت در قبال خود، جامعه و طبیعت. این مسئولیت را میتوان با تلاشهای کوچک آغاز کرد. بزرگترین خطر برای آینده ما، همانطور که جین گودال هشدار میدهد، «بیتفاوتی» است. بیتفاوتی به معنای نشستن، تماشا کردن و اجازه دادن به تخریب است.
وظیفه مدرسه این است که به ما بیاموزد چطور بیتفاوت نباشیم، چگونه به تغییر فکر کنیم و از ظرفیتهای خود برای ایجاد تحول بهره ببریم. اگر مدرسه تنها بر نمرات و امتحانات تمرکز کند، درک عمیقی از دنیای پیرامون به ما نخواهد داد. بنابراین، برنامه درسی باید شامل مسئولیت اجتماعی و محیطزیستی نیز باشد. زیرا وقتی از مدرسه به جامعه قدم میگذاریم، باید بهعنوان افرادی مسئول و آگاه در برابر مشکلات بایستیم و برای تغییر تلاش کنیم.
در این مسیر، مدرسه باید نقش یک باغبان را ایفا کند. باغبانی که بذرهای عشق به طبیعت را با دستان مهربانش در دل کودکان میکارد. مدرسه باید جایی باشد که کودکان یاد بگیرند چگونه با دنیای اطرافشان ارتباط برقرار کنند. از طریق بازی در فضای باز، کاشت گیاهان و مراقبت از درختان و حیوانات، عشق به طبیعت در کودک نهادینه میشود. این تجربههای عملی و عاطفی، در آینده به عاملی برای حفاظت از محیط زیست و کنشهای مسئولانه تبدیل خواهد شد. مدرسه باید بیاموزد که جهان طبیعی، جزئی جداییناپذیر از زندگی آنهاست. وقتی دانشآموزان این پیوند عاطفی و مسئولیتی را پیدا میکنند، دیگر نمیتوانند نسبت به تخریب محیطزیست بیتفاوت باشند.
همانگونه که جین گودال خردمندانه دریافت، کلید پایداری آینده در دستان همین کودکان است. اما این دستها تنها زمانی میتوانند عمل شایسته انجام دهند که پیش از دانش صرف، «عشق» و «اتصال عمیق به طبیعت» در آنها کاشته شده باشد.
یکی از بزرگترین درسهایی که مدرسه باید به ما بیاموزد، این است که «تغییر از من آغاز میشود». مدرسه باید یادمان دهد که هر فرد، میتواند تغییرات کوچک اما مؤثری در دنیای اطرافش ایجاد کند. هیچکدام از ما نمیتوانیم از مسئولیتمان در قبال دنیایمان شانه خالی کنیم.
به همین دلیل، برنامه درسی مدرسه باید فراتر از کتابها و نمرات باشد. باید به گونهای طراحی شود که حس مسئولیت، عشق و احترام به طبیعت را در دل کودکان بپروراند. کودکانی که در دوران مدرسه تجربههای واقعی از طبیعت داشتهاند، در آینده به بزرگسالانی متعهد و آگاه تبدیل خواهند شد.
در نهایت، اگر مدرسه به درستی مسئولیتهای محیطزیستی و اجتماعی را در کودکان نهادینه کند، نسل آینده نه تنها با علم، بلکه با آگاهی و عشق به طبیعت در این جهان زندگی خواهد کرد. این درسهایی است که باید از دوران مدرسه آغاز شود و در نهایت به یک دگرگونی بزرگ در جامعه و محیطزیست بینجامد.
مدرسه باید دنیای جدیدی برای ما بسازد؛ دنیایی که در آن یاد میگیریم نه تنها در مقابل مشکلات بنشینیم، بلکه برای حل آنها به پا برخیزیم. بیایید گوش شنوا برای زنهار گودال باشیم و به سهم خودمان در ساختن دنیای بهتر عمل کنیم.
پینوشت:
* جین گودال، زنی که با امیدش جهان را دگرگون کرد [یادداشت]. انتشارات همرخ.
👉 https://hamrokh.com/activism-and-school/
دکتر طهماسب کاوسی
زنگ آخر مدرسه که میخورد، ما برای رفتن به خانه شتاب میکنیم. اما این روزها، زنگ دیگری در درون ما به صدا درآمده است؛ زنگ «مسئولیت». مسئولیتی در برابر دنیای اطرافمان و آیندهای که در پیش داریم. این مسئولیت، همانطور که جین گودال* در کتاب «۴۰ سال در گومبه» میگوید، با «فهمیدن» آغاز میشود: "تنها اگر بفهمیم، میتوانیم اهمیت دهیم..." فهمیدن این که چه بلایی بر سر «زمین» میآید و چگونه باید به آن اهمیت بدهیم.
مدرسه فراتر از محلی برای یادگیری الفبا، ریاضی یا علوم است. مدرسه باید ما را برای دنیای بزرگتر آماده کند؛ جایی که نه تنها مهارتهای خواندن و نوشتن، بلکه مسئولیتپذیری را نیز میآموزیم. مسئولیت در قبال خود، جامعه و طبیعت. این مسئولیت را میتوان با تلاشهای کوچک آغاز کرد. بزرگترین خطر برای آینده ما، همانطور که جین گودال هشدار میدهد، «بیتفاوتی» است. بیتفاوتی به معنای نشستن، تماشا کردن و اجازه دادن به تخریب است.
وظیفه مدرسه این است که به ما بیاموزد چطور بیتفاوت نباشیم، چگونه به تغییر فکر کنیم و از ظرفیتهای خود برای ایجاد تحول بهره ببریم. اگر مدرسه تنها بر نمرات و امتحانات تمرکز کند، درک عمیقی از دنیای پیرامون به ما نخواهد داد. بنابراین، برنامه درسی باید شامل مسئولیت اجتماعی و محیطزیستی نیز باشد. زیرا وقتی از مدرسه به جامعه قدم میگذاریم، باید بهعنوان افرادی مسئول و آگاه در برابر مشکلات بایستیم و برای تغییر تلاش کنیم.
در این مسیر، مدرسه باید نقش یک باغبان را ایفا کند. باغبانی که بذرهای عشق به طبیعت را با دستان مهربانش در دل کودکان میکارد. مدرسه باید جایی باشد که کودکان یاد بگیرند چگونه با دنیای اطرافشان ارتباط برقرار کنند. از طریق بازی در فضای باز، کاشت گیاهان و مراقبت از درختان و حیوانات، عشق به طبیعت در کودک نهادینه میشود. این تجربههای عملی و عاطفی، در آینده به عاملی برای حفاظت از محیط زیست و کنشهای مسئولانه تبدیل خواهد شد. مدرسه باید بیاموزد که جهان طبیعی، جزئی جداییناپذیر از زندگی آنهاست. وقتی دانشآموزان این پیوند عاطفی و مسئولیتی را پیدا میکنند، دیگر نمیتوانند نسبت به تخریب محیطزیست بیتفاوت باشند.
همانگونه که جین گودال خردمندانه دریافت، کلید پایداری آینده در دستان همین کودکان است. اما این دستها تنها زمانی میتوانند عمل شایسته انجام دهند که پیش از دانش صرف، «عشق» و «اتصال عمیق به طبیعت» در آنها کاشته شده باشد.
یکی از بزرگترین درسهایی که مدرسه باید به ما بیاموزد، این است که «تغییر از من آغاز میشود». مدرسه باید یادمان دهد که هر فرد، میتواند تغییرات کوچک اما مؤثری در دنیای اطرافش ایجاد کند. هیچکدام از ما نمیتوانیم از مسئولیتمان در قبال دنیایمان شانه خالی کنیم.
به همین دلیل، برنامه درسی مدرسه باید فراتر از کتابها و نمرات باشد. باید به گونهای طراحی شود که حس مسئولیت، عشق و احترام به طبیعت را در دل کودکان بپروراند. کودکانی که در دوران مدرسه تجربههای واقعی از طبیعت داشتهاند، در آینده به بزرگسالانی متعهد و آگاه تبدیل خواهند شد.
در نهایت، اگر مدرسه به درستی مسئولیتهای محیطزیستی و اجتماعی را در کودکان نهادینه کند، نسل آینده نه تنها با علم، بلکه با آگاهی و عشق به طبیعت در این جهان زندگی خواهد کرد. این درسهایی است که باید از دوران مدرسه آغاز شود و در نهایت به یک دگرگونی بزرگ در جامعه و محیطزیست بینجامد.
مدرسه باید دنیای جدیدی برای ما بسازد؛ دنیایی که در آن یاد میگیریم نه تنها در مقابل مشکلات بنشینیم، بلکه برای حل آنها به پا برخیزیم. بیایید گوش شنوا برای زنهار گودال باشیم و به سهم خودمان در ساختن دنیای بهتر عمل کنیم.
پینوشت:
* جین گودال، زنی که با امیدش جهان را دگرگون کرد [یادداشت]. انتشارات همرخ.
👉 https://hamrokh.com/activism-and-school/
همرخ
کنشگری و مدرسه - همرخ
یادداشتی از دکتر طهماسب کاوسی
❤5👏2👍1
Forwarded from کانون محیط زیست و توسعه پایدار (🄺🄸🄰🄽🄰)
کانون محیط زیست و توسعه پایدار با افتخار از علاقهمندان به مطالعه کتاب های محیط زیستی در دومین برنامه کتابخوانی سبز دعوت به عمل میآورد.🌱
در صورت تمایل به شرکت در برنامه با آیدی زیر در تماس باشید.
@Env_asc
#اخبار
@environment_srbiau
در صورت تمایل به شرکت در برنامه با آیدی زیر در تماس باشید.
@Env_asc
#اخبار
@environment_srbiau
❤3👍2
Forwarded from محمد درویش
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پایداری_ایرانی
#دلنوشته_های_محمد_درویش
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤9
✍️ پایبندی به آزادی؛ یادداشتی بر کتاب با ناظم حکمت در زندان
زهرا حیدری
«برای مردی در زندان، یک دوست خوب، یک رفیق، یک برادر فوقالعاده و یک شخص خلاق، نصف آزادی است.»
تجربهی زندان، تجربهی زیست در یک «جامعهی کوچک» است که قوانین و روابط خاص خودش را دارد. یک اجتماع زیر ذرهبین که در آن الگوهای قدرت، سلطه، اتحاد و مقاومتِ حاکم بر جامعه، در مقیاس کوچکتر بازتولید میشوند.
یک مکان زیست اجباری که میدان تجربهی زیستن در شرایط حدی است؛ فضایی که در آن بدن، ذهن و روابط انسانی شکل دیگری به خود میگیرند. تجربههای حدی به موقعیتهایی گفته میشود که فرد را به مرزهای طاقت انسانی، اجتماعی یا روانی میبرند (مثل زندان، جنگ، مهاجرت، تبعید). انسان از جهان عادی روزمره کنده میشود و به فضایی رانده میشود که زمان، مکان و روابط، عادی نیستند. در این معنا، زندان یک «مرز» است: مرز بین بودن و نبودن در جامعه، مرز بین خلاقیت و سکوت، مرز بین شکستن و دوباره ساختهشدن.
اهمیت یادداشتهای زندان از نظر انسانشناسی رنج این است که نشان میدهد انسان چگونه رنج را مدیریت و روزمره میکند. ناظم حکمت با تکیه بر عادتها و آئینهای کوچک، تجربهی زندان را از یک شکنجهی مطلق به زیستنی ممکن بدل میسازد. ازطرفی، پایبندی به عادیبودن در موقعیتهای استثنایی خودش یک شکل مقاومت است. ناظم حکمت با عادی زندگی کردن، در واقع به زندانبانان و ساختار سرکوب میگوید: شما نمیتوانید همهی آزادی زندانیان را بگیرید. به همین دلیل، کتاب اورهان کمال فراتر از یک خاطرهی زندان، تبدیل میشود به یک مطالعهی میدانی از زندگی روزمره در شرایط حدی.
آنچه من را به نوشتن این یادداشت واداشت، زندان به منزلهی یک مرحلهی گذار است. نویسنده بهعنوان کسی که وارد فضای برزخی شده است، نه کاملا از جامعه بیرون است و نه درون آن. فضای برزخی که هویت تازهای را برای او به ارمغان میآورد. همسلولی با ناظم حکمت در نقش «راهنما» کمال را از این مرحلهی گذار عبور میدهد. اورهان کمال در فضای زندان به بازشناسی خودش میرسد: از شاعری متوسط به نویسندهای با افقهای گسترده پیشرو. چه کسی میتواند تأثیر این جمله ناظم حکمت که در یکی از نامههایش به اورهان کمال نوشته را ارزیابی کند: در عصر فضانوردی، کافی نیست که نویسندهای در سطح ملی باشی ....
👈 متن کامل این یادداشت در لینک زیر در دسترس است:
👉 https://hamrokh.com/commitment-to-freedom/
زهرا حیدری
«برای مردی در زندان، یک دوست خوب، یک رفیق، یک برادر فوقالعاده و یک شخص خلاق، نصف آزادی است.»
تجربهی زندان، تجربهی زیست در یک «جامعهی کوچک» است که قوانین و روابط خاص خودش را دارد. یک اجتماع زیر ذرهبین که در آن الگوهای قدرت، سلطه، اتحاد و مقاومتِ حاکم بر جامعه، در مقیاس کوچکتر بازتولید میشوند.
یک مکان زیست اجباری که میدان تجربهی زیستن در شرایط حدی است؛ فضایی که در آن بدن، ذهن و روابط انسانی شکل دیگری به خود میگیرند. تجربههای حدی به موقعیتهایی گفته میشود که فرد را به مرزهای طاقت انسانی، اجتماعی یا روانی میبرند (مثل زندان، جنگ، مهاجرت، تبعید). انسان از جهان عادی روزمره کنده میشود و به فضایی رانده میشود که زمان، مکان و روابط، عادی نیستند. در این معنا، زندان یک «مرز» است: مرز بین بودن و نبودن در جامعه، مرز بین خلاقیت و سکوت، مرز بین شکستن و دوباره ساختهشدن.
اهمیت یادداشتهای زندان از نظر انسانشناسی رنج این است که نشان میدهد انسان چگونه رنج را مدیریت و روزمره میکند. ناظم حکمت با تکیه بر عادتها و آئینهای کوچک، تجربهی زندان را از یک شکنجهی مطلق به زیستنی ممکن بدل میسازد. ازطرفی، پایبندی به عادیبودن در موقعیتهای استثنایی خودش یک شکل مقاومت است. ناظم حکمت با عادی زندگی کردن، در واقع به زندانبانان و ساختار سرکوب میگوید: شما نمیتوانید همهی آزادی زندانیان را بگیرید. به همین دلیل، کتاب اورهان کمال فراتر از یک خاطرهی زندان، تبدیل میشود به یک مطالعهی میدانی از زندگی روزمره در شرایط حدی.
آنچه من را به نوشتن این یادداشت واداشت، زندان به منزلهی یک مرحلهی گذار است. نویسنده بهعنوان کسی که وارد فضای برزخی شده است، نه کاملا از جامعه بیرون است و نه درون آن. فضای برزخی که هویت تازهای را برای او به ارمغان میآورد. همسلولی با ناظم حکمت در نقش «راهنما» کمال را از این مرحلهی گذار عبور میدهد. اورهان کمال در فضای زندان به بازشناسی خودش میرسد: از شاعری متوسط به نویسندهای با افقهای گسترده پیشرو. چه کسی میتواند تأثیر این جمله ناظم حکمت که در یکی از نامههایش به اورهان کمال نوشته را ارزیابی کند: در عصر فضانوردی، کافی نیست که نویسندهای در سطح ملی باشی ....
👈 متن کامل این یادداشت در لینک زیر در دسترس است:
👉 https://hamrokh.com/commitment-to-freedom/
همرخ
پایبندی به آزادی؛ یادداشتی بر کتاب با ناظم حکمت در زندان - همرخ
یادداشتی بر کتاب «با ناظم حکمت در زندان» - زهرا حیدری
👍4❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽گزارشی کوتاه از نشست رونمایی کتاب:
📚 صلح زیسته ایرانی
🔹️۲۳ مهرماه ۱۴۰۴
🔹️کتابفروشی فرهنگان ( پاسداران)
با حضور آقایان:
▫️نعمتالله فاضلی
▫️سید محمود نجاتی حسینی
▫️حسن زینالصالحین
▫️مهرداد عربستانی
▫️جواد رنجبر درخشیلر
📚 صلح زیسته ایرانی
🔹️۲۳ مهرماه ۱۴۰۴
🔹️کتابفروشی فرهنگان ( پاسداران)
با حضور آقایان:
▫️نعمتالله فاضلی
▫️سید محمود نجاتی حسینی
▫️حسن زینالصالحین
▫️مهرداد عربستانی
▫️جواد رنجبر درخشیلر
❤4👏2👍1
🏆مسابقه بزرگ کتابخوانی
📚پایداری ایرانی، محیط زیست به مثابه زندگی
▫️به کوشش: محمد درویش
▫️تعداد صفحه: ۵۶۰ صفحه
▫️ناشر: همرخ، ۱۴۰۴
🏆جوایز چقدر است؟
1️⃣نفر اول: ۳۵ میلیون تومان
2️⃣نفر دوم: ۳۰ میلیون تومان
3️⃣نفر سوم: ۲۰ میلیون تومان
4️⃣نفر چهارم: ۱۰ میلیون تومان
5️⃣نفر پنجم: ۵ میلیون تومان
🧐منظور از نقد علمی چیست؟
این یک کتاب برای مخاطب عمومی است و هدفش افزایش آگاهی عمومی درباره مسائل محیط زیست ایران است. بنابراین نیازی نیست برای نقد آن متخصص محیط زیست باشید. همین که کتاب را با دقت بخوانید و نظرتان را در مورد مباحث و فصلهای آن بنویسید، کافی است.
منظورمان از نقد علمی، نقد محتوایی فصلهای کتاب است نه لزوما نقد تخصصی و نه نقد شکل و ظاهر کتاب.
✍️نقدهایمان چطور باشد؟
نقدتان را با توصیف کوتاهی از محتوای کتاب شروع کنید و سپس محتوای آن را تحلیل و بررسی کنید. مثلا میتوانید به چند سوال اصلی پاسخ دهید: آیا کتاب توانسته عمده مسائل محیط زیست ایران را پوشش دهد؟ آیا جستارهای کتاب برای مخاطب عمومی قابل فهم و مناسب است؟ آیا مطالب کتاب رابطه انسان ایرانی با طبیعت و محیط زیستش را به خوبی بحث کرده است؟ و...
📝قالب نوشتهها چطور باشد؟
- نوشته شما باید بین هزار تا دوهزار کلمه باشد.
- در قالب فایل word نوشته شود.
- شامل نام و نام خانوادگی و شماره موبایل شما باشد.
📚کتاب را از کجا تهیه کنیم؟
- کتاب را میتوانید از کتابفروشیهای شهرتان بخرید یا از کتابخانهها امانت بگیرید.
- یا اینکه از وبسایت همرخ سفارش دهید.
- یا در اینستاگرام دایرکت بدهید. @hamrokhpub
- یا به این شماره تلگرام/ واتساپ پیام بدهید. 09103303882
(کتاب فایل الکترونیک ندارد)
⏳تا کی فرصت داریم؟
- تا اول دی ماه برای ارسال آثارتان مهلت دارید.
- زمان اعلام نتایج و اهدای جوایز ۲۴ دی ماه است.
- آثارتان را به این آدرس ایمیل کنید و رسید دریافت کنید: [email protected]
📚پایداری ایرانی، محیط زیست به مثابه زندگی
▫️به کوشش: محمد درویش
▫️تعداد صفحه: ۵۶۰ صفحه
▫️ناشر: همرخ، ۱۴۰۴
🏆جوایز چقدر است؟
1️⃣نفر اول: ۳۵ میلیون تومان
2️⃣نفر دوم: ۳۰ میلیون تومان
3️⃣نفر سوم: ۲۰ میلیون تومان
4️⃣نفر چهارم: ۱۰ میلیون تومان
5️⃣نفر پنجم: ۵ میلیون تومان
🧐منظور از نقد علمی چیست؟
این یک کتاب برای مخاطب عمومی است و هدفش افزایش آگاهی عمومی درباره مسائل محیط زیست ایران است. بنابراین نیازی نیست برای نقد آن متخصص محیط زیست باشید. همین که کتاب را با دقت بخوانید و نظرتان را در مورد مباحث و فصلهای آن بنویسید، کافی است.
منظورمان از نقد علمی، نقد محتوایی فصلهای کتاب است نه لزوما نقد تخصصی و نه نقد شکل و ظاهر کتاب.
✍️نقدهایمان چطور باشد؟
نقدتان را با توصیف کوتاهی از محتوای کتاب شروع کنید و سپس محتوای آن را تحلیل و بررسی کنید. مثلا میتوانید به چند سوال اصلی پاسخ دهید: آیا کتاب توانسته عمده مسائل محیط زیست ایران را پوشش دهد؟ آیا جستارهای کتاب برای مخاطب عمومی قابل فهم و مناسب است؟ آیا مطالب کتاب رابطه انسان ایرانی با طبیعت و محیط زیستش را به خوبی بحث کرده است؟ و...
📝قالب نوشتهها چطور باشد؟
- نوشته شما باید بین هزار تا دوهزار کلمه باشد.
- در قالب فایل word نوشته شود.
- شامل نام و نام خانوادگی و شماره موبایل شما باشد.
📚کتاب را از کجا تهیه کنیم؟
- کتاب را میتوانید از کتابفروشیهای شهرتان بخرید یا از کتابخانهها امانت بگیرید.
- یا اینکه از وبسایت همرخ سفارش دهید.
- یا در اینستاگرام دایرکت بدهید. @hamrokhpub
- یا به این شماره تلگرام/ واتساپ پیام بدهید. 09103303882
(کتاب فایل الکترونیک ندارد)
⏳تا کی فرصت داریم؟
- تا اول دی ماه برای ارسال آثارتان مهلت دارید.
- زمان اعلام نتایج و اهدای جوایز ۲۴ دی ماه است.
- آثارتان را به این آدرس ایمیل کنید و رسید دریافت کنید: [email protected]
همرخ
مسابقه بزرگ کتابخوانی پایداری ایرانی - همرخ
شرح مسابقه کتابخوانی و پاسخ به سوالات متداول
👏4👍2