Telegram Group Search
Forwarded from روانشناسی اجتماعی
gsni202302pdf.pdf
1.5 MB
gsni202302pdf.pdf
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری (محسن‌حسام مظاهری)
🔸غیریت‌سازی مذهبی با «لقمه» و «نطفه»🔸
تأمل در بسامد مضمون حلال/حرام‌ - زادگی/لقمه‌گی در مجادلات پیرامون کارناوال غدیر



۱
یادداشت «رقابت پوچ کیلومترها» واکنش‌های انتقادی و مخالف زیادی در پی داشت. نقدهایی که بعضاً قابل‌اعتنا و مهم و بعضاً هم کلیشه‌ای و شخصی بودند.
طبق معمول یک دسته‌ از واکنش‌ها، عمدتا از سوی کاربران فیک یا ناشناس و با هویت مجهول، در کامنت‌های توییتر و اینستاگرام و دایرکت خصوصی، حاوی الفاظ رکیک و زننده بودند. (برخی که خیلی رکیک بودند را حذف کرده‌ام. اما اغلب‌شان هنوز قابل رویت است.) این میان تعدادی از کامنت‌ها (که متاسفانه شمارشان بیش از انگشتان دست بود) حتی حاوی تهمت زنازادگی به نویسنده بودند.


۲
کشاندن پای «لقمه» و «نطفه» در مجادلات پیرامون موضوعات مذهبی البته پدیده‌ی تازه‌ای نیست و می‌توان گفت در مقاطعی از تاریخ اجتماعی تشیع عامه یک سازوکار هویتی بوده است. اولین‌بار هم نبود که من با این ادبیات از برخی جانب مخالفان متعصب مذهبی روبه‌رو می‌شدم. اما آنچه برایم تازگی داشت افزایش این جنس پیام‌ها و مهم‌تر از آن تایید آن‌ها (لایک) توسط برخی از دیگر کاربرانی است که هویت قابل شناسایی دارند و از کاربران اصطلاحاً «ارزشی» و «مذهبی» و «حزب‌اللهی» شبکه‌های اجتماعی مذکور به‌شمار می‌روند. با دنبال‌کردن مطالب انتقادی دیگر درباره‌ی کارناوال غدیر، متوجه شدم این جنس پیام‌ها صرفا سهم من نبوده و بسیاری از دیگر منتقدان هم کامنت‌های مشابهی دریافت کرده‌اند. برای من این موضوع به‌عنوان یک داده‌ی مشاهده‌ای اهمیت دارد.


۳
همچنین در گشت‌وگذاری که در فضای توییتر با دنبال‌کردن هشتگ‌هایی مثل #مهمونی_ده‌_کیلومتری داشتم، به این برداشت رسیدم که بسامد مضمون «حلال‌زادگی» در توییت‌های مثبت و هوادارانه کاملاً مشهود است. کافی‌ست مجادلات موافقان و مخالفان همین کارناوال را دنبال کنید تا به حجم کاربرد این جنس مضامین پی ببرید. اما چرا اساسا باید در مجادلات پیرامون یک پدیده‌ی دینی ـ اجتماعی، پای چنین مضمونی به میان آید؟ آبشخور این رفتارِ برخی (ولو گروهی اندک) از «مذهبی‌ها» کجاست؟


۴
می‌شود حدس زد که پشتوانه‌ی این ادبیات، برخی باورها و روایت‌های مندرج در کتب مذهبی و رایج در زبان اهل منبر است که در آن‌ها مثلا «حب علی» میزان «حلال‌زاده»بودن افراد و به‌عکس «بغض علی» نشانه‌ی «حرام‌زاده»بودن دانسته شده. (رویکردی که در پس‌زمینه‌ی آن پدرسالاری سنتی و فرودست‌انگاری زنان مشهود است.) در این نظام ارزشی (که می‌توانیم اسمش را بگذاریم: تشیع هیئتی) "دشمن اهل بیت" سزاوار رکیک‌ترین الفاظ است. همان سنتی که در مجالس نهم ربیع (یکی از مناسک هویتی شیعه) هم تبلور پیدا می‌کند و به اوج می‌رسد: مجالسی به نام اهل بیت با رکیک‌ترین سخنان و شنیع‌ترین رفتارها.
خاستگاه این مضامین، تشیع سنتی برائتی است؛ اما جالب آن‌جاست که در مقام جدل کم نیستند کاربران «حزب‌اللهی» و متعلق به جریان تشیع سیاسی که آن‌ها هم به همین ادبیات حلال‌/حرام‌زادگی و رکیک‌گویی برای دفاع از کارناوال غدیر و «اسکات خصم» متوسل می‌شوند.


۵
توسل به چنین ادبیاتی در مواجهه با منتقدان به معنای آن است که انتقاد از شیوه‌ی اجرای جشن غدیر (آن‌هم نه انکار کل این آیین) به‌عنوان دشمنی با اهل بیت و حضرت علی قلمداد شده و به‌تبع با منتقد با ادبیاتی که تصور می‌کنند سزاوار دشمن علی است، برخورد می‌شود. این سطح از نارواداری مذهبی و خشونت زبانی (که در موارد دیگر هم نمونه‌هایش را فراوان دیده‌ایم) قابل تأمل و نگران‌کننده است.

۶
این موضوع را وقتی در کنار موارد دیگر ازجمله پخش سرودها و مداحی‌های تحریک‌آمیز با مضامین برائتی که در موکب‌های مسیر راهیپمایی و حتی بعضا از صداوسیما پخش شدند، و یا استفاده از شعارهای حساسیت‌زایی مثل «فقط حیدر امیرالمومنین است» و لعن «غاصبان خلافت» و «صدیق اکبر» و «فاروق اعظم»بودن حضرت علی و... در تبلیغات محیطی و شهری ـ که برای اهل سنت تحریک‌آمیز است ـ قرار دهیم، جنس دیگری از مخاطرات کارناوال غدیر به چشم می‌آید. مخاطراتی که در فضای هیجان‌زده از حماسه‌ی فتح خیابان و «روکم‌کنی مخالفان» (سیاسی یا مذهبی) و توهم اکثریت‌داشتن و طرد «دیگری»‌ به اسم جشن کیلومتری به چشم نمی‌آید. اما از چشم آن‌ها که نگران آینده‌ی جامعه‌ی ایرانی و یا آینده‌ی نهاد دین هستند، نباید دور ماند.


@mohsenhesammazaheri
👍16
هنجار اجتماعی یا حکم لایتغیر الهی؟

فاطمه علمدار

هنجار یعنی الگوی رفتاری که اغلب مردم رعایت میکنند و اگر کسی رعایت نکرد،خودشان تنبیهش میکنند.این الگوها ثابت نیستند و درطول زمان تغییر میکنند.مردان امروز اگر به۱۵۰سال قبل بروند،برای کلاه نداشتن تکفیر میشوند و زنان محجبه برای روبنده نداشتن!۱۲۰سال قبل مدرسه رفتن دختران هنجارشکنی بود و۱۰۰سال قبل،کت و شلوار پوشیدن مردان.همین۳۰سال قبل،کسی با چادرمشکی،روسری رنگی نمیپوشید.امروز همه اینها تغییر کرده و هنجارهای ما هم روزی با الگوهای رفتاری جدید جایگزین میشوند.هنجارها از درون جامعه متولد میشوند نه با اعمال قدرت بیرونی.جامعه شاید قواعد زوری را رعایت کند ولی در اولین فرصت،هرآنچه که از خودش برنیامده را بالا میآورد.تلاش44ساله ج.ا برای هنجارسازی حجاب شرعی را میتوان در همین چارچوب دید.

بهمن57،تعداد زنانی که پوشش سر نداشتند،واضحا از زنانی که همه بدنشان پوشیده بود به جز وجه و کفین،بیشتر بود و عموم جامعه،نداشتن پوشش سر را هنجارشکنی نمیدانست.رهبر انقلاب که16اسفند57،اجازه اشتغال زنان را منوط کرد به رعایت حجاب شرعی،جامعه ملتهب شد و۵سال طول کشید تا قانون بگوید زنانیکه حجاب شرعی ندارند مجرمند و مجازاتشان شلاق است.زنانیکه با لباسهای متنوع انقلاب کردند و زندان رفتند و شکنجه شدند؛همانها که طبق هنجارها محترم بودند ولی پوشش سر نداشتند،ناگهان تبدیل شدند به مجرمانی که سلامت جامعه را به خطر میانداختند و شایسته مجازات بودند.چادرمشکی و مقنعه شد تنها نماد زنِ عفیف و مانتوهای بلند هم مسامحتا پذیرفته شد برای زنانیکه نمیتوانستند به اندازه کافی خوب باشند.
۴۰سال قبل،قانونگذار میگفت حجاب حکم ضروری دین است و مردمی که به ج.ا آری گفتند،از حکومت انتظار دارند حکم اسلام را اجرا کند.گشتهای کمیته‌،جندالله ژاندارمری و ثارالله سپاه،شروع کردند به نظارت بر زنان و همه نهادهای فرهنگی برای هنجارسازی حجاب بسیج شدند؛ولی جامعه هیچوقت این قانون را درست رعایت نکرد.23سال از تصویبش گذشته بود که به راهکار گشت ارشاد رسیدند!سال1387بودجه گشت ارشاد103میلیارد تومان بود و تا خرداد آن سال1098 زن برای بدحجابی دستگیر شدند!
نتیجه بیش از2دهه تلاش برای هنجارسازی رعایت حجاب شرعی،ابداع مفهوم«بدحجابی»بود!حالتی در میانه«باحجابی»و«بیحجابی»که هرچند در فقه سنتی بیمعنا بود ولی به حامیان حجاب اجباری اطمینان میداد که اگر«حجاب شرعی»رعایت نمیشود،لااقل«بیحجابی»و نداشتن پوشش سر مانند زمان پهلوی نیست و این یعنی موفقیت!

درمقابل،با افزایش اخبار فسادهای اقتصادی و زدوبندهای سیاسی،نارضایتی متشرعین دلبسته به انقلاب اسلامی،از بی توجهی به دیگر احکام اسلامی بیشتر میشد.مخصوصا که با گذشت3دهه از انقلاب،اغلب نوجوانان پرشوری که نوه های آنها بودند،سبک زندگی ای را برمیگزیدند که حجاب شرعیِ مدنظر فقه سنتی جایی در ان نداشت.
سال1401،بودجه گشت ارشاد1000میلیارد تومان بود و بودجه سازمان اورژانس کشور395میلیارد تومان.جامعه،مادری را دید که جلوی ون گشت ارشاد ایستاده و التماس میکند دختر مریضش را نبرند.چند روز بعد،دختر چادری که تذکر حجاب داده بود،از اتوبوس بیرون انداخته شد و این یعنی همه بودجه هایی که در تمام این سالها برای طرد اجتماعی زنان بدحجاب صرف شده بود،نتیجه عکس داد.حاکمیت،زن بدحجابی که مورد حمایت مردم قرار گرفته بود را وادار به عذرخواهی تلوزیونی کرد،ولی پویش«من محجبه ام و با حجاب اجباری مخالفم»گسل پنهانی که میان متشرعین شکل گرفته بود را نیز عیان کرد.

التهابات1401و مخالفت برخی از علما،مذهبیون،زنان محجبه و خانواده های شهدا با حجاب اجباری و شیوه اجرای ان،توجیه قانون حجاب اجباری به عنوان ضرورتی دینی را دشوار کرد.تا جاییکه در مقدمه توجیهی لایحه«حمایت از فرهنگ عفاف و حجاب»هیچ اشاره ای به اینکه حکومت اسلامی باید حجاب شرعی را اجرا کند،نشده بلکه حجاب را هنجاری اجتماعی دانستند که رعایتش برای سلامت جامعه اهمیت دارد!علیرغم این مقدمه سکولار،متن با این پیش فرض اغاز میشود که«کشف حجاب»نقض هنجار اجتماعیست و با خواندن ادامه متن متوجه میشویم که حدود«حجاب»و«کشف حجاب»را فقه موردتایید ج.ا تعیین کرده و نه هنجارهای اجتماعی.واضحست که تعریف حدود«حجاب شرعی»به عنوان مفهومی دینی،در تخصص فقهاست و تعریف«حجاب هنجاری»به عنوان مفهومی اجتماعی،در تخصص عالمان اجتماعی.قانونگذاری که حجاب را هنجار اجتماعی میداند،آماده است که بداند مردم،چه حد از ناپوشیدگی زنان را هنجارشکنی میدانند و بی نیاز از صرف بودجه های کلان دولتی و مداخله نظامی،تحملش نمیکنند.

۴۰سال از تصویب اولین مجازات برای عدم رعایت حجاب شرعی گذشت و حالا لایحه ای که دیگر به حکم الهی برای توجیه حجاب اجباری استناد نمیکند،قرار است علاوه بر زنان،ماشینها و اماکن و همه مردمانی که "بیحجابها" را تنبیه نمیکنند،مجازات کند.چون حجاب هنجار است ولی آنها نمیفهمند...
👍313👏2👌1
روانکاوی ملی

فاطمه علمدار

آرامگاه ظهیرالدوله،پر از همهمه ارواحیست که دستهاشان از خاک بیرون مانده.آدمهای روزهایی که ایران داشت وطن میشد و آنها داشتند ملت میشدند و میخواستند از خاکسترِآن شیوۀ«بودنی»که دیگر نمیتوانست ادامه داشته باشد،تولد ایران جدید را ببینند،ولی تمام زندگیشان به بارداری جنینی گذشت که کامل نمیشد!و در حسرت آن زایمان رهایی بخش،جان دادند و ما شدیم وارثان همان رنج جانفرسا و معمای جنینی که تا رشدش کامل نشود متولد نخواهد شد.
ظهیرالدوله با مرگ علیخان ظهیرالدوله متولد شد.۱۳۰۴؛همان سالیکه رضاخان شد رضاشاه.داماد ناصرالدینشاه بود و مرید صفیعلیشاه و جانشینش.خانه اش پاتوق انجمن اخوت بود و مشروطه خواهان.محمدعلیشاه خانه او را هم با مجلس به توپ بست و تهران که فتح شد،درویش خان و عارف قزوینی در خرابه های خانه ظهیرالدوله کنسرت گذاشتند و انگار«از خون جوانان وطن لاله دمیده»خواندند.
درویش خان رهبر ارکسترهای انجمن اخوت بود در آن روزگاری که ایران داشت«نو» میشد و یکی از مظاهرش هم بیشتر شدن اتوموبیل بود و۱۳۰۵شد اولین کشته سانحه رانندگی در ایران و در ظهیرالدوله آرام گرفت.ابوالحسن صبا که«نیمای موسیقی ایران» است و روح الله خالقی که«ارکستر ملی»را تاسیس کرد و«ای ایران،ای مرز پرگهر»را ساخت،شاگرد درویش بودند و از آرمیدگان در ظهیرالدوله.
ایران وطن بود و ایرانیان،ملت.زنان هم میخواستند عضوی از ملت باشند ولی مشروطه خواهانِ پیروز گفتند طبق قانونی که نوشتیم شما در ردیف مجانین هستید و حق رای ندارید!مدرسه شد مطالبه جدی زنانیکه میفهمیدند تا سواد نداشته باشند،نمیتوانند ایران جدید را بسازند.طوبی آزموده سال۱۲۸۶،بعد از تکفیر شدن بی بی خانم برای تاسیس مدرسه دوشیزگان،خانه اش در سنگلج را کرد دبیرستان دخترانه ناموس و۱۳۱۵در همان مدرسه چشمهایش را بست و راهی ظهیرالدوله شد.تاج السلطنه،دختر عاصی شاه شهید که عضو انجمن حریت نسوان بود و کتاب مینوشت و ترجمه میکرد؛و شمس الضحی نشاط،شاعر و نقاشی که مدال طلا از دانشگاه هاروارد داشت هم سر از اینجا درآوردند.ایرج میرزا با فاصله کمی از شمس الضحی دفن شده و قمرالملوک که بعد از مرگش«ای گنج دانش،ایرج کجایی»را خواند،کمی آنطرفتر.۱۳۰۳قمر شد اولین زنیکه بیحجاب در گرند هتل کنسرت داد.فروغ هم۳دهه بعد،شد اولین زن شاعری که از تن زنانه حرف زد و از عشق سرکش و فیلم مستند ساخت و راهی ظهیرالدوله شد.
ایران نو باید مجهز به ادبیات میشد و بهار که بعد از فتح تهران«مرغ سحر ناله سر کن»را سروده بود،با سعید نفیسی دانشکده ادبیات را در دانشسرای عالی تاسیس کرد و«تاریخ تطور نثر فارسی»را نوشت و متون قدیمی را تصحیح کرد،تا گذرش به ظهیرالدوله افتاد.غلامرضا رشید یاسمی که«شمس و طغرا»اولین رمان تاریخی به زبان فارسی را نوشته و استاد تاریخ دانشگاه تهران بود هم کنار بهار است.
محمد مسعود در«مرد امروز»روزنامه نگاری پرسروصدا و فحاش را شروع کرد و برای کشتن نخست وزیر جایزه گذاشت و آخرش سال۲۶حزب توده ترورش کرد.سالگرد ترور مسعود،وقتی فاطمی داشت بالای قبرش سخنرانی میکرد،عبدخدایی۱۵ساله اسلحه کشید برای ترورش.عده ای جمهوری شدن را راه رشدِ جنینِ ایرانِ نو میدانستند و عده ای مبارزه مسلحانه را.گروهی دنبال کمونیسم بودند و گروهی دنبال اسلام،و رنج بارداری تمام نمیشد.
محمدحسین لقمان ادهم،اولین رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و موسس انیستیتو پاستور با صبار فرمانفرما،به جسم ایرانیان فکر میکرد و توران میرهادی که برادرش را کمی آنطرفتر از لقمان ادهم به خاک سپرد،حواسش به کودکان ایران بود و غم بزرگ فوت برادر را کرد کار بزرگ تاسیس مدرسه فرهاد و غم فوت پسرش شد بهانه تاسیس شورای کتاب کودک و فرهنگنامه کودکان و نوجوانان که هنوز به روز میشود.
دنیا چرخید.خانواده سودآور که بنز وارد میکردند یک گوشه ظهیرالدوله آرام گرفتند و حسینعلی سردار،اولین سرمربی تیم ملی فوتبال،گوشه دیگرش.اسفند۵۷جسد اعدامی محمود جعفریان-معاون سازمان رادیو تلوزیون ملی-شبانه دفن شد و تا چندسال قبل سنگ قبر نداشت.بعدش،سپهبد وشمگیر که نمیدانست اعدام میشود یا نه،خودش را کشت و مهر۵۸آمد ظهیرالدوله و بعد از او دیگر کسی به ارواح ظهیرالدوله اضافه نشد.
ارواحی که در ملغمه صوفی گری و فقه،باستانگرایی و غربگرایی،سلطنت طلبی و جمهوری خواهی،سوسیالیسم و لیبرالیسم،ناآرامند و ما وارثان ناآرامیشان هستیم و معمای جنینی که تا رشدش کامل نشود متولد نخواهد شد،حتی اگر ما خستگان از این بارداری طولانی به ناقص متولد شدنش راضی باشیم.راهی نیست.باید تن بدهیم به روانکاوی ملی و شنیدن صدای این جنین.لایه های عمیق تاریخ و فرهنگمان را ورق بزنیم و با خودمان مواجه شویم و پاسخ را از درون خودمان بیابیم.وگرنه همچو بهار بالای مزارمان می نویسند:عمری گذراندیم به کام دگران/ما در تشویش و خلق در خواب گران/القصه وطن را به دوچشم نگران/رفتیم و سپردیم بهنگامه کران
23👍9👏6
Forwarded from Sarvayebaran
زندگی در کنار دیگران یک ضرورت است ولی وقتی تبدیل به لذت و بستری برای رشد و شکوفایی میشود که آدمها مهارت برقراری ارتباط سالم با یکدیگر را بلد باشند؛
ما در دوره ی «لذت “ما” شدن» این مهارت مهم و کاربردی رو در کنار هم تقویت می کنیم.

شروع دوره:
سه شنبه ۱۰ مرداد
ساعت: ۲۰ به وقت ایران

این دوره شامل ۴ جلسه (آنلاین)
می باشد و در فضای اسکای روم برگزار می شود.

🔸️فایل های صوتی در گروه تلگرامی قرار داده خواهد شد.

🔹️هزینه دوره  ۳۶۰ هزار تومان برای افراد داخل کشور و ۷۲۰ هزار تومان برای عزیزان خارج کشور

🔸️جهت ثبت نام لطفا مبلغ دوره را به شماره کارت:

6219
8610
4388
3502

به نام میترا رستمی اصانلو واریز نموده و رسید واریزی را به واتس اپ و یا تلگرام سروای باران،
ارسال نمائید.

با ما از طریق واتس اپ و تلگرام سروای باران در ارتباط باشید:
Instagram.com/sarvayebaran
Instagram.com/mitraosanloo
T.me/sarvayebaran
0998 130 72 70
👏3
ششمین همایش دوسالانۀ «پژوهش اجتماعی فرهنگی در جامعۀ ایران»
۲۸ بهمن تا ۳ اسفند ۱۴۰۲ – تهران

بازاندیشی در علوم اجتماعی ایرانی

محور ویژه:
زنانگی و تحول اجتماعی-فرهنگی در ایران امروز

محورهای عمومی
- مهم‌ترین دستاوردهای علوم اجتماعی دربارۀ جامعۀ ایران و تحولات‌اش در دو سال اخیر
- سهم علوم اجتماعی در تغییر اجتماعی
- فرودستان در آیینۀ علوم اجتماعی ایران
- نسبت علوم اجتماعی با نهادهای اجتماعی ایران
- امکان زمینه‌مندی علوم اجتماعی در چهارچوب ساختار علم درایران امروز
- نظریه‌ها، مفاهیم، و روش در علوم اجتماعی امروز ایران
- تحلیل جامعۀ ایران در بستر مناسبات جهانی
- تحولات علوم اجتماعی در نسبت با تحولات اجتماعی در ایران
- نسبت علوم اجتماعی رسمی با علوم اجتماعی بدیل
- نقد محوربندی حاضر

زیرمحورهای محور ویژه
- تحولات اجتماعی و جنبش‌های اجتماعی زنان
- زنان، کنش‌گری سیاسی، و سویۀ زنانۀ جنبش اجتماعی ۱۴۰۱ (زن، زندگی، آزادی)
- تحول زنانگی و مناسبات جنسیتی در ایران معاصر
- مشارکت زنان در فرایند تولید دانش: زنان و روال استاندارد نظریه‌پردازی، معرفت‌شناسی، و روش‌شناسی در دانش
- علوم اجتماعی مرکزگرا، زنانِ اقلیت و حاشیه‌نشین، و مسئلۀ بازنمایی
- دانش، فناوری، و کنترل اجتماعی زنان
- تأملی انتقادی بر مطالعات جنسیت در ایران
- زنان، بی‌ثباتی، و چرخه‌های طرد و حذف
- تجارب زیستۀ زنان در تقاطع فقر، نابرابری، و تبعیض
- حوزۀ عمومی، بدن زن، و مسئلۀ­ حجاب
- مادری، فرزند آوری، و سیاست‌های جمعیتی و کنترل بدن

تاریخ‌های مهم
- مهلت دریافت پروپوزال پنل‌ها: ۳۰ مرداد
- مهلت دریافت چکیده مقالات: ۳۰ آبان
- مهلت اعلام نتایج داوری: ۳۰ دی
- برگزاری همایش: شنبه ۲۸ بهمن تا پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲
- مهلت دریافت اصل مقالات: ۳۰ فروردین ۱۴۰۳

ایمیل همایش:
[email protected]

https://telegra.ph/ISA-07-24-2
عفت عمومی چطور کاردآجین شد...

فاطمه علمدار

چندسال قبل دوستی در صحبتی خودمانی برایم تعریف کرد که در یکی از جلساتشان در فلان موسسه فرهنگی معروف،شماره زنانی که تن به عقد موقت میدادند را بر کاغذهایی نوشتند و گذاشتند روی میز که هر برادری که مایل بود قبل از خروج از جلسه شماره ای بردارد.همسر یکی از همین برادرها،اسکرین شات سکس چتهای شوهرش را به عنوان مدرک خیانت به دادگاه داده بود و قاضی از اینکه این زن به خودش اجازه داده در زندگی خصوصی شوهر بیچاره اش فضولی کند خیلی عصبانی شده بود.آن زن هنوز نفهمیده بود که مردان مسلمان خیانت نمیکنند،ازدواج مجدد میکنند! و تعدد زوجات ابزاریست برای حفظ سلامت و عفت جامعه.در این منظومه فکری،هیچ مرد مسلمانی دچار فساد جنسی نمیشود مگر اینکه به مایملک مردی دیگر تعدی کند؛ به زنی که صاحب دارد؛ به زن شوهردار! فساد جنسی اصلا از نقطه ای شروع میشود که بعضی از مردان عُرضه مواظبت از زنانی که مالِ آنها هستند را نداشته باشند و این زنان بتوانند طوری در جمع ظاهر شوند که مردان دیگر نتوانند بفهمند این زن صاحب دارد یا نه و به خودشان اجازه بدهند که به تصاحب او فکر کنند یا حتی این فکر را عملی کنند.فساد جنسی با تعدی به زنی که مالِ مردی دیگر است محقق میشود و علت العلل آن هم زنانی هستند که زیباییهایشان را که مختص شوهرشان است به مردان دیگر عرضه میکنند.زنانی که حتی شاید حجاب داشته باشند،ولی چون عفاف ندارند جامعه را به فساد میکشانند.حجاب پوشش ظاهر است و میشود از روی اجبار یا ریا رعایتش کرد،ولی عفاف یعنی زن حواسش به همه گفتارها و رفتارهایش باشد که غیرمستقیم جلوه گری جنسی نکند.حجاب بدون عفاف کارکردش را از دست میدهد و برای همین، صرف رعایت حدود حجاب شرعی توسط زنان باعث نمیشود که بی نیاز از نظارت و تذکر بتوانند در حوزه عمومی حضور داشته باشند.
این روزها انقدر«عفاف»در کنار«حجاب»استفاده شده که دیگر فقط در نسبت با شهوت جنسی فهمیده میشود و در تعاملات زنان و مردان دنبالش میگردند و تقلیلش میدهند به نظارت سختیگرانه بر قلب و ذهن زنان و نیت خوانی رفتار و گفتارشان و جنس و رنگ و دوخت لباسهایشان.در سنت فرهنگی ما ولی«عفت»و«شجاعت»و«عدالت»و«حکمت»،اساس فضائل اخلاقی بودند و عفاف فضیلت خویشتنداری معنی میشد.فضیلت غلبه بر تمایلات نفسانی.در آن چارچوب فکری«عفت عمومی» هم آن رفتارهایی بود که عموم مردمی که در این فرهنگ نفس کشیده اند،خودشان را کنترل میکنند که انجامشان ندهند و اگر ببینند کسی دارد انجام میدهد آزرده میشوند.
مثلا کسی که در خلوتش روابط باز جنسی دارد،خودش را کنترل میکند که دیگران را به عفاف جنسی توصیه نکند چون عموم جامعه از دیدن رفتارهای تا به این حد متناقض،آزرده میشوند.تظاهر و دروغگویی،عفت عمومی را جریحه دار میکند.
عموم مردم در برابر ابراز خشونت فیزیکی در حوزه عمومی خویشتنداری میکنند،مخصوصا در برابر سالمندان و از آن مهمتر زنان سالمند.کسیکه زن سالمندی را در حوزه عمومی کتک میزند،عفت عمومی را جریحه دار میکند.
عموم مردم وقتی از طرف عده ای به عنوان نماینده انتخاب میشوند،خودشان را کنترل میکنند که اعتماد رای دهندگانشان را از بین نبرند.نماینده ای که میداند اغلب رای دهندگانِ به او،توان خرید خودروی ایمن را ندارند و همزمان گمان میکنند که او از قِبَلِ نماینده بودنش خودروی شاسی بلند به دست آورده،اگر زحمت پاسخ به سوالات مردم و احیای اعتمادشان را به خودش ندهد،عفت عمومی را جریحه دار میکند.
عموم مردم وقتی دستوری میدهند و مامورانشان برای اجرای آن دستور دختر جوانی را به اجبار به جایی میبرند و دخترک جان میدهد؛خودشان را کنترل میکنند که از قدرتشان برای ساکت کردن کسانیکه از مرگ پر از ابهام دخترک عصبانیند،سوءاستفاده نکنند.قدرتمندی که میداند اذهان عمومی به مرگ ناگهانی دختری غریب مشکوک است ولی به جای شفاف سازی وضعیت،خبرنگارانی که گزارش نوشته اند را سیصد روز بازداشت موقت میکند و فقط یک دادگاه برایشان تشکیل میدهد،دارد عفت عمومی را جریحه دار میکند.
قدرتمندانی که عفت ندارند خیلی بیشتر از زیبارویانِ جلوه گر،جامعه را به ورطه فساد و تضعیف اخلاق میکشانند.قدرت اگر در دست کسانی باشد که«حکمت» ندارند تا وضعیت را بفهمند؛«عدالت»ندارند تا رفتار مناسب را تشخیص دهند؛«شجاعت»ندارند تا اشتباهاتشان را بپذیرند و از تحمیل هزینه های بیشتر بر جامعه جلوگیری کنند و «عفت» ندارند تا در برابر شهوت سوءاستفاده از قدرت خویشتنداری کنند؛عفت عمومی جریحه دار که نه،شرحه شرحه خواهد شد و عجیب نیست کسانیکه از این کشته فتاده به هامون مینویسند،ماهها بازداشت موقت شوند!
👏38👍94🙏2👎1
ما جمعی از انجمن‌های حامی کودکان، خواستار آزادی سروناز احمدی هستیم و از همه کسانی که دغدغه رفاه و شادی و حیات کودکان این سرزمین را دارند می‌خواهیم صدای او باشند.

#سرونازاحمدی
@mehromahngo
👍17🕊4
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت...

فاطمه علمدار


پلیس جوانی را دیدم که باتوم داشت.کنار دختری بیحجاب.نزدیکتر که رفتم فهمیدم دوست هستند.آمده بودند در یکی از کوچه فرعیهای خیابان اصلی شهر که پر از دسته بود و داشتند در تاریکی با هم حرف میزدند.احتمالا پسرک در حال خدمت بود.شب عاشورای ۱۴۰۲.عاشورایی که چادریها و بیحجابها کنار هم دسته نگاه میکردند و انگار برای هیچکس مهم نبود.دسته هایی که تاکید میکردند وابسته به هیچ جا نیستند و همه معنی این تاکید را میفهمیدند.
محلیها میگفتند امسال خلوتتر از سالهای قبل است،من ولی فکر میکنم عاشورا همیشه شلوغ است.مثل چهارشنبه سوری،مثل یلدا،مثل حج.مثل همه مناسکی که بشر در این۱۰هزارسالی که یکجانشین شد و تمدن ساخت در جاهای مختلف دنیا برای خودش تعریف کرده و انقدر پروبال بهشان داده که رفته اند در تاروپود فرهنگهای مختلفش.مناسکی که مردمان یادشان نمی آید از کی دارند انجامشان میدهند و هرسال با تغییراتی تکرارشان میکنند و کم کم آن تغییرات که اولش بدعت بودند میشوند بخش غیرقابل حذف مناسک.کریسمس مسیحیان و پوریم یهودیان و هولی هندوها و سده زرتشتیان هرسال تکرار میشوند بدون اینکه مهم باشد این آیینها چرا و از کِی شروع شدند.تکرار میشوند چون رنگها و بوها و صداهای آن آیینها،خاطره مشترک کودکیهای مردمان یک فرهنگ است و دوست دارند خاطراتشان را برای بچه هاشان تعریف کنند و شریکشان کنند در آن رنگها و بوها.هرچند عده ای همیشه میخواهند آن شروعهای تاریخی و معنای نخستین مناسک جمعی را کشف کنند و کار رسانه ای و آگاهی بخشی کنند برای احیای آن معناهای نخستین،حیات آیینهای جمعی در دست مردمیست که متناسب با وضعیت زندگیشان به آیینها معناهای جدید میدهند و به شیوه های جدید تکرارشان میکنند.همین مردمی که با عَلَم عکس میگیرند و بچه شان را میدهند شیر کربلا تبرک کند و به اسب تعزیه میخندند و به شمرش فحش میدهند.همین مردمی که فهمشان از تن ندادن به ظلم و همدلی با مظلوم را میشود در شعرهاشان و دعاهاشان دید.مردمی که وقتی حاج آقاهایی که قبل از محرم در جلساتشان تصویب کرده بودند همه با هم از حجاب حرف بزنند و ضرورت جانفشانی برای ولایت روی منبرند،حواسشان جای دیگر است و منتظرند غذای امام حسین را و دست بچه هاشان که در حیاط هیئت بازی میکردند را بگیرند و بروند خانه.همان خانه ای که همه تیپ آدمی توش هست و همه پاره تن هم هستند و دارند کنار هم زندگی میکنند.چادریها و ریشوهایش،خواهرزاده هایی دارند که بیحجابند و شش تیغه و دلشان پاک است،بیحجابها و شش تیغه هایش هم خواهرزاده های مومن دارند و همه با هم قرار میگذارند بروند دسته ببینند.مثل چهارشنبه سوریها و یلداها و ولیمه هایی که با هم میروند.اغلب قدرت طلبان تاریخ طمع مصادره آیینهای جمعی به نفع خودشان را داشتند ولی آنها رفتند و آیینها ماندند.چون رنگها و‌بوها و صداها زمان ندارند.
👍19👎3🙏32
2025/08/20 19:05:22
Back to Top
HTML Embed Code: