Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡33🍌3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کوروش آسوده باش ترامپ بیدار است 😐
🔻 رئیس کنست اسرائیل:
🔸 آقای ترامپ! شما کوروش کبیر زمان ما هستید!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡30🤡9🤣2❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡29🍌3🤣1
⚛☠آرماگدون ☠☪️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡24🍌5❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡26🍌2
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡27🍌1
⚛☠آرماگدون ☠☪️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🤣30🍌17
هشدار جدی!
@ostad_shojae
مانعی که صف بندی قبل از ظهور را بهم زده است.
#رهبری
#صوتی
#استاد_شجاعی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍13❤3
⚛☠آرماگدون ☠☪️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡23🤣4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡30🍌5🤣2
⚛☠آرماگدون ☠☪️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡33🍌3
⚛☠آرماگدون ☠☪️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡48
⚛☠آرماگدون ☠☪️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🤣23🔥3
⚛☠آرماگدون ☠☪️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡40
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡39
⚛☠آرماگدون ☠☪️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🍌44😡19
بدانید که پیش از آن که عمر دنیا به پایان برسد، خداوند مردی را از نسل من بر میانگیزد که هزاران نفر از شما را به هلاکت میرساند.
من عرض کردم: فدایت شوم! اینان اولاد فلان و فلان هستند و به این تعداد که میفرمایید، نمی رسند.
حضرت علیه السلام فرمود: آن زمان از صلب اُمیه آن تعداد که گفتم وجود خواهند داشت، و امیرشان نیز یک نفر از خودشان خواهد بود!.
#بنی_امیه
#ظهور
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤24
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😡36🍌9
⚛☠آرماگدون ☠☪️
باید دید واکنش دولت پزشکیان چیست...
👍14
پیامبر اکرم (ص) هنگامی که به دنیا آمد، پدرش از دنیا رفته بود، و جدش عبدالمطلب از او سرپرستی کرد، وقتی که به شش سالگی رسید مادرش از دنیا رفت. و وقتی هشت ساله شد، جدش عبدالمطلب نیز از دنیا رفت.
هنگامی که حضرت محمد (ص) متولد شد، در آن زمان رسم بود که زنها از اطراف مکه به مکه میآمدند تا کودک شیرخواری را پیدا کنند و با خود ببرند و به او شیر بدهند و در برابر آن از صاحب کودک مزدی دریافت نمایند و به این وسیله زندگی خود را تاءمین نمایند.
یکی از بانوان پاک و مهربان به نام حلیمه سعدیه که از خانواده بادیه نشین و دامدار بود، به مکه برای همین کار آمده بود. ولی کودکی در مکه نیافت و ناامید به سوی خانه اش باز میگشت، عبدالمطلب در راه او را دید و به او گفت: (فرزند نوزادی دارم به او شیر بده).
حلیمه بر اساس قراردادی پیشنهاد عبدالمطلب را پذیرفت و محمد را از او گرفت و با خود به سوی بادیه اش برد. از آن پس محمد (ص) در بیابان در میان چادرنشینان بود، و چهار سال تحت سرپرستی حلیمه سعدیه زندگی کرد. حلیمه در این مدت حوادث عجیبی از کودکی محمد (ص) دید از آن هنگام که محمد (ص) به آن جا رفته بود خیر و برکت همراهش بود زراعتها و دامها و نعمت ها، آن چنان فراوان شدند که سابقه نداشت. در این مدت حلیمه محمد (ص) را دوبار یا سه بار به نزد مادرش آورد.
سرانجام حلیمه در سال پنجم با خود گفت: این کودک یک کودک فوق العاده و بی نظیر است میترسم دشمنان به او آسیب برسانند از این رو تصمیم گرفت او را به مکه آورده به عبدالمطلب تحویل دهد. [
حلیمه محمد (ص) را با خود به سوی مکه آورد نخست کنار کعبه آمد تا از آن جا به خانهعبدالمطلب برود، ناگهان از آسمان ندایی شنید که شخصی به حجرالاسود کعبه خطاب کرد و گفت: (ای جایگاه قدس! امروز صد هزاران نور خورشید به تو فروزان میگردد). حلیمه که شیفته و دلباخته این صدا شده بود با شوق و ترس به هر سو نگاه میکرد تا صاحب را ببیند ولی او را نمی دید، ناگهان متوجه شد که محمد (ص) در کنارش نیست. به هر طرف روی کرد او را ندید حیران و سرگردان شد. هیجان زده با اندوهی جانکاه دیوانه وار در کوچههای مکه میدوید و به هر در خانه ای سر میکشید و با ناله جانسوز، سراغ محمد (ص) را میگرفت، ولی مردم مکه اظهار بی اطلاعی میکردند.
آه، چه پیش آمد ناگواری! گویی حلیمه از بالای کوه به زمین افتاده بسیار، پریشان و غمگین شد، آنچنان میگریست که گویا زمین و زمان میگریند. در این هنگام، پیرمردی عصا زنان نزد حلیمه آمد، و علت پریشانی او را پرسید، و حلیمه ماجرا را گفت. پیرمرد، او را دلداری داد و به او گفت: هیچ نگران مباش من کسی را (یعنی بتی را) میشناسم که اگر او لطف کند، کودک تو پیدا میشود برویم نزد آن بت و از او التماس کنیم.
آن پیر عصا بدست حلیمه را نزد بت (عزی یا هبل) برد، و به حلیمه گفت:
(ما وقتی چیزی گم میکنیم به حضور این بت میآییم، او ما را راهنمایی میکند). آنگاه آن پیر، آن بت را سجده کرد، و از او خواهش نمود، تا کودک گم شده را پیدا کند به قول مولوی در کتاب مثنوی به بت گفت:
این حلیمه سعدی از او فرزند طفلی گم شده است نام آن کودک، محمد آمده است همین که نام مبارک محمد (ص) در آنجا به میان آمد، آن بت و همه بتهای دیگر که در کنارش بودند، لرزیدند و سرنگون شدند. پیرمرد با مشاهده آن حادثه عجیب، آنچنان ترسید که مانند برهنه ای در سرمای یخ بندان میلرزید.
حلیمه همچنان پریشان بود، و بیاد محمد (ص) اشک میریخت، و فریاد میزد: (ای کودک گم شدهام کجایی؟ ) پیر مرد، حلیمه را دلداری می
داد، و میگفت: این پیش آمد بی سابقه است، دوران جدیدی پیش آمده، و براستی عجیب است که با شنیدن نام محمد (ص) بتها واژگون شدند. در این میان، عبدالمطلب از گم شدن محمد (ص) آگاه شد، در حالی که بلند بلند گریه میکرد و بر سر و سینه میزد، کنار کعبه آمد، و دل بخدا سپرد و عرض کرد:
(خدایا! من کوچکتر از آنم که با تو سخن بگویم، سجدهها و اشکهایم، ناچیزتر از آن است که از آن نام ببرم، تو را به آن عنایت خاصی که به این کودک داری، ما را به حال و محل او آگاه کن! )
ناگهان از درون کعبه ندایی شنید: (آرام باش، هم اکنون به زیارت رخسار آن کودک خواهی رسید).
عبدالمطلب گفت: او اکنون کجاست؟
هاتف مکانی را نشان داد، عبدالمطلب به آن جا رفت، قریشیان نیز همراه او حرکت کردند، سرانجام عبدالمطلب به وصال یار رسید، و آن. (کودک را در زیر درختی یافت او را به آغوش گرفت و به خانه خود آورد).
#تاریخ_پیامبران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤12