#گزیده_کتاب
- توی زندگی خیلی اوقات برای کارایی که نمیتونی انجامش بدی تلاش میکنی. معمولاً بیشتر از اینکه ببری، میبازی. حتی «فوتابایاما» هم قبل از اینکه ببره، همهش میباخت. پس بهتره برای کاری که قراره زیاد برات اتفاق بیفته، آماده باشی. اینطور نیست؟
+ گمون کنم... اما آمادگی برای باخت یعنی چی اصلاً؟
- یعنی جرئت باخت دوباره...
📖 خورشید نیمهشب | یو نسبو | ترجمهٔ نیما م.اشرفی
#گزیده_کتاب
- توی زندگی خیلی اوقات برای کارایی که نمیتونی انجامش بدی تلاش میکنی. معمولاً بیشتر از اینکه ببری، میبازی. حتی «فوتابایاما» هم قبل از اینکه ببره، همهش میباخت. پس بهتره برای کاری که قراره زیاد برات اتفاق بیفته، آماده باشی. اینطور نیست؟
+ گمون کنم... اما آمادگی برای باخت یعنی چی اصلاً؟
- یعنی جرئت باخت دوباره...
📖 خورشید نیمهشب | یو نسبو | ترجمهٔ نیما م.اشرفی
❤5❤🔥1💔1
از بچگی نیمهٔ شعبان برای من یه روز خفن و خاص و بزرگ بود که خیلی دوستش میداشتم. حتی قدیما دلم میخواست اگه یه روزی زن گرفتم، روز نیمهٔ شعبان عقد کنم. همیشه با خودم میگفتم نیمهٔ شعبان باید کلی کار باحال و متفاوت انجام بدیم؛ یه عالمه شربت بخوریم، دست بزنیم، بین مردم باشیم، به مردم شیرینی و شکلات بدیم، آتیشبازی رو تماشا کنیم. یادمه یه زمانی اینجا مولودیهای قدیمی رو میذاشتم و روحم با گوش دادنشون تازه میشد.
ولی از وقتی رفقا از همدیگه جدا شدن و هرکس رفت یه شهر دیگه، اون سیروسیاحتها و شربتخوردنا تکرار نشد. دیگه از آرزوی عقد در نیمهٔ شعبان خبری نبود و هیچوقت آتیشبازی رو توی آسمون شهر ندیدم. مولودیها تکراری شدن و آهنگها و مولودیهای جدید دل ما رو گرم نکردن. کمکم فهمیدم که دارم بزرگ میشم...
با این حال، هنوزم این روز و صاحبش برای من خاص و متفاوتن. هنوز هم وقتی نیمهٔ شعبان میشه دلم میخواد یه کاری کنم؛ یه حرفی بزنم؛ یکی رو خوشحال کنم. زورم به تولید محتوا و شعر خوندن و نوشتن متنهای خاص نمیرسه و متأسفانه حرفم نمیآد. فقط میتونم بگم عیدتون مبارک. لطفاً فردا رو واسه خودتون جشن بگیرید و اطرافیانتون رو خوشحال کنید. فردا رو روز متفاوت و خاصی بدونید...
#درد_دل
از بچگی نیمهٔ شعبان برای من یه روز خفن و خاص و بزرگ بود که خیلی دوستش میداشتم. حتی قدیما دلم میخواست اگه یه روزی زن گرفتم، روز نیمهٔ شعبان عقد کنم. همیشه با خودم میگفتم نیمهٔ شعبان باید کلی کار باحال و متفاوت انجام بدیم؛ یه عالمه شربت بخوریم، دست بزنیم، بین مردم باشیم، به مردم شیرینی و شکلات بدیم، آتیشبازی رو تماشا کنیم. یادمه یه زمانی اینجا مولودیهای قدیمی رو میذاشتم و روحم با گوش دادنشون تازه میشد.
ولی از وقتی رفقا از همدیگه جدا شدن و هرکس رفت یه شهر دیگه، اون سیروسیاحتها و شربتخوردنا تکرار نشد. دیگه از آرزوی عقد در نیمهٔ شعبان خبری نبود و هیچوقت آتیشبازی رو توی آسمون شهر ندیدم. مولودیها تکراری شدن و آهنگها و مولودیهای جدید دل ما رو گرم نکردن. کمکم فهمیدم که دارم بزرگ میشم...
با این حال، هنوزم این روز و صاحبش برای من خاص و متفاوتن. هنوز هم وقتی نیمهٔ شعبان میشه دلم میخواد یه کاری کنم؛ یه حرفی بزنم؛ یکی رو خوشحال کنم. زورم به تولید محتوا و شعر خوندن و نوشتن متنهای خاص نمیرسه و متأسفانه حرفم نمیآد. فقط میتونم بگم عیدتون مبارک. لطفاً فردا رو واسه خودتون جشن بگیرید و اطرافیانتون رو خوشحال کنید. فردا رو روز متفاوت و خاصی بدونید...
#درد_دل
❤🔥14❤8
بگو که صبح بخوانَد دوباره خطبه به شام
کند سکون و امان را به قومِ خفته حرام
بگو به قوم که مردی ظهور خواهد کرد
به ذهن زخمی دنیا خطور خواهد کرد...
#علی_دائمی
کند سکون و امان را به قومِ خفته حرام
بگو به قوم که مردی ظهور خواهد کرد
به ذهن زخمی دنیا خطور خواهد کرد...
#علی_دائمی
❤🔥14❤3
گفت: «از وقتی یادم میآید دارم میدوم؛ میدوم که عقب نمانم. از چه چیز؟ نمیدانم. یادم نمیآید برای رسیدن به کدام مقصد این همه دویدهام. حالا هم بااینکه خیلی خستهام نمیتوانم بنشینم، گریه کنم یا غصه بخورم. حس میکنم برای رنجهایم فرصت سوگواری ندارم. من محکومم به اینکه به سمت مقصدی نامعلوم بدوم؛ تا آخرین روز؛ تا آخرین نفس...
#آدم_گرافی
گفت: «از وقتی یادم میآید دارم میدوم؛ میدوم که عقب نمانم. از چه چیز؟ نمیدانم. یادم نمیآید برای رسیدن به کدام مقصد این همه دویدهام. حالا هم بااینکه خیلی خستهام نمیتوانم بنشینم، گریه کنم یا غصه بخورم. حس میکنم برای رنجهایم فرصت سوگواری ندارم. من محکومم به اینکه به سمت مقصدی نامعلوم بدوم؛ تا آخرین روز؛ تا آخرین نفس...
#آدم_گرافی
💔8❤🔥1❤1
❤🔥5❤2
#حدیث_دوست
قال علی ابن ابیطالب (علیهالسلام): الدّهرُ مُوَکَّلٌ بِتَشْتیتِ الأُلافِ
روزگار مأمور گشته به پراکنده کردنِ کسانی که با هم انس و الفت دارند...
📚 غررالحکم و دررالکلم، ترجمهٔ رسول محلاتی، جلد ۱، صفحهٔ ۶۱
#حدیث_دوست
قال علی ابن ابیطالب (علیهالسلام): الدّهرُ مُوَکَّلٌ بِتَشْتیتِ الأُلافِ
روزگار مأمور گشته به پراکنده کردنِ کسانی که با هم انس و الفت دارند...
📚 غررالحکم و دررالکلم، ترجمهٔ رسول محلاتی، جلد ۱، صفحهٔ ۶۱
💔7
💔6❤🔥2❤1
حُسن یُوسف
#شاملو (داخل خانه): دارن در میزنن؟ ولش کن. درو باز نکنیدا. به اندیشیدن خطر مکن آنکه بر در میکوبد شباهنگام به کُشتنِ چراغ آمده است نور را در پستوی خانه نهان باید کرد #حسین_منزوی (توی کوچهٔ تاریک): صد در زدیم در پِیِ یک شعله، اِی دریغ یک دستْ یک چراغ ز…
#وصال_شیرازی:
گر به رویم همه درهای خوشی بندد چرخ
هیچ غم نیست اگر هست درِ میکده باز
#حافظ:
پس خبر نداری داداش!
درِ میخانه ببستند! خدایا، مپسند
که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند
#عراقی:
چون بر درِ میخانه مرا بار ندادند
رفتم به درِ صومعه، دیدم که فراز است
آواز ز میخانه برآمد که: عراقی!
دَرباز تو خود را که درِ میکده باز است
#خواجوی_کرمانی:
ما که هردو رو میریم؛ کسی هم جلومونو نمیگیره.
گاه در محرابها بر چهره بارَم اشکِ گرم
گاه در میخانهها جامِ مِیِ نوشین خورم
#عطار:
خوش به حالت خواجو. برعکس شما انگار
که هردو بر منِ مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خَمّار خام است...
#در_محفل_رندان
#وصال_شیرازی:
گر به رویم همه درهای خوشی بندد چرخ
هیچ غم نیست اگر هست درِ میکده باز
#حافظ:
پس خبر نداری داداش!
درِ میخانه ببستند! خدایا، مپسند
که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند
#عراقی:
چون بر درِ میخانه مرا بار ندادند
رفتم به درِ صومعه، دیدم که فراز است
آواز ز میخانه برآمد که: عراقی!
دَرباز تو خود را که درِ میکده باز است
#خواجوی_کرمانی:
ما که هردو رو میریم؛ کسی هم جلومونو نمیگیره.
گاه در محرابها بر چهره بارَم اشکِ گرم
گاه در میخانهها جامِ مِیِ نوشین خورم
#عطار:
خوش به حالت خواجو. برعکس شما انگار
که هردو بر منِ مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خَمّار خام است...
#در_محفل_رندان
💔5❤3
#گزیده_کتاب
سرنوشت امثال ما این است که کج بفهمندمان...
📖 رنجهای ورتر جوان | گوته | ترجمهٔ محمود حدادی
سرنوشت امثال ما این است که کج بفهمندمان...
📖 رنجهای ورتر جوان | گوته | ترجمهٔ محمود حدادی
💔6❤2❤🔥1
آقای #خیام هم از روی خوشخیالی نصیحت میکنه:
ای دوست، حقیقت شنو از من سخنی
با بادهٔ لعل باش و با سیمتنی!
با کدوم پول، خیام جان؟ دلِ خوشی داریا...
آقای #خیام هم از روی خوشخیالی نصیحت میکنه:
ای دوست، حقیقت شنو از من سخنی
با بادهٔ لعل باش و با سیمتنی!
با کدوم پول، خیام جان؟ دلِ خوشی داریا...
💔9❤🔥1
یکسری اصطلاحات و واژهها در طول تاریخ ثابت و پرکاربرد باقی ماندند؛ اما مفهوم آنها تغییر اساسی کرد. یکی از این واژهها «زیبایی»ست. انگار که پس از رنسانس زیبایی از وجوه معنوی و روحانیاش تهی شد و «بدن» در مرکز توجه قرار گرفت. امروز مقصود از لباس یا چهره و اندامِ زیبا، جنبههای جنسی آن است. درواقع انگار کلمهٔ زیبا با کلماتی مثل «محرک» یا «سکسی» همارز شده است و استانداردهای زیبایی تابعی از امیال پست حیوانیست؛ درحالیکه قرار بود زیبایی، فطرت زیباپسند انسان را هدف قرار دهد و روح او را به وجد بیاورد...
#ایستگاه_تامل
یکسری اصطلاحات و واژهها در طول تاریخ ثابت و پرکاربرد باقی ماندند؛ اما مفهوم آنها تغییر اساسی کرد. یکی از این واژهها «زیبایی»ست. انگار که پس از رنسانس زیبایی از وجوه معنوی و روحانیاش تهی شد و «بدن» در مرکز توجه قرار گرفت. امروز مقصود از لباس یا چهره و اندامِ زیبا، جنبههای جنسی آن است. درواقع انگار کلمهٔ زیبا با کلماتی مثل «محرک» یا «سکسی» همارز شده است و استانداردهای زیبایی تابعی از امیال پست حیوانیست؛ درحالیکه قرار بود زیبایی، فطرت زیباپسند انسان را هدف قرار دهد و روح او را به وجد بیاورد...
#ایستگاه_تامل
💔11❤3❤🔥1
حُسن یُوسف
#وصال_شیرازی: گر به رویم همه درهای خوشی بندد چرخ هیچ غم نیست اگر هست درِ میکده باز #حافظ: پس خبر نداری داداش! درِ میخانه ببستند! خدایا، مپسند که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند #عراقی: چون بر درِ میخانه مرا بار ندادند رفتم به درِ صومعه، دیدم که فراز است…
#صائب:
خندهٔ قَهقَه بر اعجازِ مسیحا میزنم :)
#غنی_کشمیری:
چرا؟
#صائب:
چون که
گر به بالینِ منِ خستهدل آید، صائب!
رنگِ اعجاز ز سیمایِ مسیحا خیزد
#غنی_کشمیری:
چو استعداد نَبْوَد كار از اعجاز نَگْشاید
مسیحا كِی توانَد كرد روشن چشمِ سوزن را؟ :)
#در_محفل_رندان
#صائب:
خندهٔ قَهقَه بر اعجازِ مسیحا میزنم :)
#غنی_کشمیری:
چرا؟
#صائب:
چون که
گر به بالینِ منِ خستهدل آید، صائب!
رنگِ اعجاز ز سیمایِ مسیحا خیزد
#غنی_کشمیری:
چو استعداد نَبْوَد كار از اعجاز نَگْشاید
مسیحا كِی توانَد كرد روشن چشمِ سوزن را؟ :)
#در_محفل_رندان
❤8❤🔥2
#گزیده_کتاب
آیا در سینهٔ من این میل به تغییرِ موقعیت، نشانِ یک دلزدگیِ ناخوشایند نیست که همه جا دنبالم میکند؟
📖 رنجهای ورتر جوان | گوته | ترجمهٔ محمود حدادی
#گزیده_کتاب
آیا در سینهٔ من این میل به تغییرِ موقعیت، نشانِ یک دلزدگیِ ناخوشایند نیست که همه جا دنبالم میکند؟
📖 رنجهای ورتر جوان | گوته | ترجمهٔ محمود حدادی
💔3❤🔥2❤1
تا اشکِ ما به گونۀ هم میچکد ز مِهر
تا هست در زمانه یکی جانِ دوستدار
کِی مرگ می تواند
نامِ مرا بروبد از یاد روزگار؟
بسیار گُل که از کفِ من برده است باد
اما منِ غمین
گلهای یادِ کس را پرپر نمیکنم
من مرگِ هیچ عزیزی را
باور نمیکنم...
#سیاوش_کسرایی
تا هست در زمانه یکی جانِ دوستدار
کِی مرگ می تواند
نامِ مرا بروبد از یاد روزگار؟
بسیار گُل که از کفِ من برده است باد
اما منِ غمین
گلهای یادِ کس را پرپر نمیکنم
من مرگِ هیچ عزیزی را
باور نمیکنم...
#سیاوش_کسرایی
❤🔥6💔5❤1
#گزیده_کتاب
امروزه مهمترین چیز برای آدما اینه که هرچه زودتر بتونن از خودرو، اثاث منزل، همسر و فرزند خلاص بشن! هرچیزی باید قابل فروش باشه.
در سالهای قدیم آدمیزاد خوشحال بود. به کلیساها میرفت، انقلاب میکرد یا کارهای دیگه... ولی امروز آدم غمگینه. نمیتونه این غمو از بین ببره. چارهش چیه؟ خرید کردن! اگه توی این مملکت شیش ماه درِ مغازهها رو ببندن قتل عام میشه!
📖 نمایشنامهٔ ارزش | آرتور میلر
#گزیده_کتاب
امروزه مهمترین چیز برای آدما اینه که هرچه زودتر بتونن از خودرو، اثاث منزل، همسر و فرزند خلاص بشن! هرچیزی باید قابل فروش باشه.
در سالهای قدیم آدمیزاد خوشحال بود. به کلیساها میرفت، انقلاب میکرد یا کارهای دیگه... ولی امروز آدم غمگینه. نمیتونه این غمو از بین ببره. چارهش چیه؟ خرید کردن! اگه توی این مملکت شیش ماه درِ مغازهها رو ببندن قتل عام میشه!
📖 نمایشنامهٔ ارزش | آرتور میلر
❤4💔3❤🔥1
تجربه نشان داده آنها که بیشتر «دیکتاتور، دیکتاتور» میگویند در موقعیتهای تنشزا بیش از همه دیکتاتورمآبانه عمل میکنند.
آنها که بیشتر شعار «آزادی بیان» میدهند، بیشتر از همه مخالفان را سرکوب میکنند.
آنها که بیشتر فریاد حقوق زنان سرمیدهند، بیشتر از بقیه مستعد متجاوز بودن، زنبارگی و ظلم به زنان هستند.
و آنها که مدام دم از «انسانیت» بهعنوان یک دین کامل میزنند، در بزنگاهها مواضع غیرانسانیتری میگیرند.
این خاصیت عصر پسامدرن است که همهچیز در آن خواسته یا ناخواسته بهسمت تناقض، هجو، پوچی و معناباختگی کشیده میشود.
#ایستگاه_تامل
تجربه نشان داده آنها که بیشتر «دیکتاتور، دیکتاتور» میگویند در موقعیتهای تنشزا بیش از همه دیکتاتورمآبانه عمل میکنند.
آنها که بیشتر شعار «آزادی بیان» میدهند، بیشتر از همه مخالفان را سرکوب میکنند.
آنها که بیشتر فریاد حقوق زنان سرمیدهند، بیشتر از بقیه مستعد متجاوز بودن، زنبارگی و ظلم به زنان هستند.
و آنها که مدام دم از «انسانیت» بهعنوان یک دین کامل میزنند، در بزنگاهها مواضع غیرانسانیتری میگیرند.
این خاصیت عصر پسامدرن است که همهچیز در آن خواسته یا ناخواسته بهسمت تناقض، هجو، پوچی و معناباختگی کشیده میشود.
#ایستگاه_تامل
❤14❤🔥1💔1
ای شاخِ امید، برگ و بار تو کجاست؟
فصلِ تو کدام و نوبهارِ تو کجاست؟
چون موج، تپیدنم به جایی نرسید
ای بحرِ محیطِ غم، کنارِ تو کجاست؟
#حزین_لاهیجی
ای شاخِ امید، برگ و بار تو کجاست؟
فصلِ تو کدام و نوبهارِ تو کجاست؟
چون موج، تپیدنم به جایی نرسید
ای بحرِ محیطِ غم، کنارِ تو کجاست؟
#حزین_لاهیجی
❤🔥5💔2
سوزی که در آسمان نگنجد دارم
وان ناله که در دهان نگنجد دارم
گفتی: ز جهان چه غصه داری آخر؟
آن غصه که در جهان نگنجد دارم...
#خاقانی
#شما_فرستادید
سوزی که در آسمان نگنجد دارم
وان ناله که در دهان نگنجد دارم
گفتی: ز جهان چه غصه داری آخر؟
آن غصه که در جهان نگنجد دارم...
#خاقانی
#شما_فرستادید
💔9❤🔥1