غزل تازه..
پاشدم اول صبحی دو سه تا نان بخرم
این صدا چیست که پیچیده چنین توی سرم
ناگهان ابر سیاهی همه جا را پوشاند
ریخت یک عالمه از هول و بلا بر جگرم
خواستم چای بریزم، دلم افتاد به شور
و نمک ریختم از سهو به جای شکرم
کشتهی حملهی جنگ است و میآید هر شب
با نگاهی نگران باز به خوابم پدرم
نکند خواب نباشد همهی اینها، نه
نکند یک شب از این خواب پریشان نپرم
آن صدا باز می آید؛ به گمانم باید
بروم زود سراغ چمدان سفرم...
جانمازم ،دو سه تا پیرهن و کفش و کلاه
آخرین خاطره از زندگی مختصرم..
دفتر شعرم و عکسی که در آن افتاده
خندهی مادر و نه سالگی چشم ترم
خانه ام، پنجره ام کوچه و شهرم افسوس..
من چطور این همه را با خود از اینجاببرم؟
#سیده_تکتم_حسینی
@t_hosseyni
پاشدم اول صبحی دو سه تا نان بخرم
این صدا چیست که پیچیده چنین توی سرم
ناگهان ابر سیاهی همه جا را پوشاند
ریخت یک عالمه از هول و بلا بر جگرم
خواستم چای بریزم، دلم افتاد به شور
و نمک ریختم از سهو به جای شکرم
کشتهی حملهی جنگ است و میآید هر شب
با نگاهی نگران باز به خوابم پدرم
نکند خواب نباشد همهی اینها، نه
نکند یک شب از این خواب پریشان نپرم
آن صدا باز می آید؛ به گمانم باید
بروم زود سراغ چمدان سفرم...
جانمازم ،دو سه تا پیرهن و کفش و کلاه
آخرین خاطره از زندگی مختصرم..
دفتر شعرم و عکسی که در آن افتاده
خندهی مادر و نه سالگی چشم ترم
خانه ام، پنجره ام کوچه و شهرم افسوس..
من چطور این همه را با خود از اینجاببرم؟
#سیده_تکتم_حسینی
@t_hosseyni
آن را بهشت خواندم و دریافتم کم است
اما برای دشمن خاکش جهنم است
هر خانه را که در بزنی گرز آهنین..
هر خانه را که سر بزنی مهد رستم است
از داستان داغ سیاوش بر این شدم:
بر سوگ، انتقام عزیزان مقدم است
آرش به چلّه تیر نشانده است، غم مخور
پشت کمان به غیرت مردانه محکم است
هرگز درفش کاوه نیفتاده بر زمین
بر تارک تمامی این خانه، پرچم است
ما دست دوستی به اجانب نمی دهیم
"بس دیو را که صورتِ فرزندِ آدم است"
جای غریبه نیست، به تورانیان بگو
پای کسی رسیده به اینجا که محرم است..
#سیده_تکتم_حسینی
#ایران
@t_hosseyni
اما برای دشمن خاکش جهنم است
هر خانه را که در بزنی گرز آهنین..
هر خانه را که سر بزنی مهد رستم است
از داستان داغ سیاوش بر این شدم:
بر سوگ، انتقام عزیزان مقدم است
آرش به چلّه تیر نشانده است، غم مخور
پشت کمان به غیرت مردانه محکم است
هرگز درفش کاوه نیفتاده بر زمین
بر تارک تمامی این خانه، پرچم است
ما دست دوستی به اجانب نمی دهیم
"بس دیو را که صورتِ فرزندِ آدم است"
جای غریبه نیست، به تورانیان بگو
پای کسی رسیده به اینجا که محرم است..
#سیده_تکتم_حسینی
#ایران
@t_hosseyni
هر موشکی به سمت تو می آمد، اول میان خانهی من افتاد
باروت ها به سقف تو باریدند، آتش به جان خانه ی من افتاد
فصل بهار خانه ی همسایه، سوی تو از اراضی بیگانه
از لابلای نرده که سوز آمد، برگ خزان خانه ی من افتاد
روح تناور تو بلایت شد، در حقت ای درخت جنایت شد
دندان ارّه تیز برایت شد، سرو جوان خانه ی من افتاد
دیدند خوشه های نجیبت را، خندان و سرخ، گونه ی سیبت را
فوج ملخ به مزرعه ات رو کرد، آفت به نان خانه ی من افتاد
از یک تبار و خاک و وطن ماییم، یک روح در میان دو تن ماییم
اشک فغان سوگ عزیزانت، از دیدگان خانه ی من افتاد
بامت بلند باد که در تاریخ، هرگاه پتک های زیادی خواه
انداختند سقف و ستونت را، خانه به خانه.. خانه ی من افتاد
دورت بگردم ای که چنین ماهی، ای سرزمین خنده و خونخواهی
عمری شعاع روشن خورشیدت، بر آسمان خانه ی من افتاد..
#سیده_تکتم_حسینی
#همدلی
#ایران
#افغانستان
@t_hosseyni
باروت ها به سقف تو باریدند، آتش به جان خانه ی من افتاد
فصل بهار خانه ی همسایه، سوی تو از اراضی بیگانه
از لابلای نرده که سوز آمد، برگ خزان خانه ی من افتاد
روح تناور تو بلایت شد، در حقت ای درخت جنایت شد
دندان ارّه تیز برایت شد، سرو جوان خانه ی من افتاد
دیدند خوشه های نجیبت را، خندان و سرخ، گونه ی سیبت را
فوج ملخ به مزرعه ات رو کرد، آفت به نان خانه ی من افتاد
از یک تبار و خاک و وطن ماییم، یک روح در میان دو تن ماییم
اشک فغان سوگ عزیزانت، از دیدگان خانه ی من افتاد
بامت بلند باد که در تاریخ، هرگاه پتک های زیادی خواه
انداختند سقف و ستونت را، خانه به خانه.. خانه ی من افتاد
دورت بگردم ای که چنین ماهی، ای سرزمین خنده و خونخواهی
عمری شعاع روشن خورشیدت، بر آسمان خانه ی من افتاد..
#سیده_تکتم_حسینی
#همدلی
#ایران
#افغانستان
@t_hosseyni
اگر ساعتِ شش عصر بود میرفتم پیادهروی و تمام چیزهایی را که تبدیل به فقدان شدهاند میشمردم.. بیش از همه تنهاییام را مرور میکردم.
عطرا گفت : اگر بروی انتخابت کجاست؟ بی تعلل گفتم: غار.. غاری در سدهی دوم یا سوم حیات..
گفت: لابد روی دیوارش قلب میکندی! گفتم: اسب! و آن قدر به آن میدمیدم که جان بگیرد و مرا هم از آن تنهاییِ دور رها کند..
در ایوان هوا چند چارک سردتر از ظهر است اما دم دارد مثل شبهای بوشهر که از آن چند تا خاطرهی کوچک دارم رفته بودم فستیوال کوچه و در شب موسیقی افغانستان آن قدر پایه پای آوازها رفتم که گوشهای از زمان ،مکان را فراموش کردم..به دریا که رسیدم گریهام تمام شده بود.. تنها بودم مثل بسیاری از ادوار زندگیام که هر کدامشان ممکن است چند روز ..چند ماه یا چند سال باشند. دریا آوازی نداشت ،امواج نیامده تا کنار پایم محو میشدند.
همه چیز به اندازهی عظمت خودش تنهاست.. مثل مامان که اندازه تمام ما تنها بوده و هست.. امروز که چانههای خمیر را داخل دستگاه می گذاشت و رشته های آش تحویل میگرفت و روی طنابها آویزان میکرد به شیار پوستش خیره بودم و خطهای کنار دستش را میشمردم ، فکر کردم آدمها،درخت،ها، خاک ،دریا و هر چیزی در این جهان به اندازهی شیارهای روحش تنهاست.. بعد رو به آفتاب دراز کشیدم و گذاشتم اشکهایم در باد و نور گم شوند..
#سیده_تکتم_حسینی
چندمین روز از هزارههای اضطراب..
@t_hosseyni
عطرا گفت : اگر بروی انتخابت کجاست؟ بی تعلل گفتم: غار.. غاری در سدهی دوم یا سوم حیات..
گفت: لابد روی دیوارش قلب میکندی! گفتم: اسب! و آن قدر به آن میدمیدم که جان بگیرد و مرا هم از آن تنهاییِ دور رها کند..
در ایوان هوا چند چارک سردتر از ظهر است اما دم دارد مثل شبهای بوشهر که از آن چند تا خاطرهی کوچک دارم رفته بودم فستیوال کوچه و در شب موسیقی افغانستان آن قدر پایه پای آوازها رفتم که گوشهای از زمان ،مکان را فراموش کردم..به دریا که رسیدم گریهام تمام شده بود.. تنها بودم مثل بسیاری از ادوار زندگیام که هر کدامشان ممکن است چند روز ..چند ماه یا چند سال باشند. دریا آوازی نداشت ،امواج نیامده تا کنار پایم محو میشدند.
همه چیز به اندازهی عظمت خودش تنهاست.. مثل مامان که اندازه تمام ما تنها بوده و هست.. امروز که چانههای خمیر را داخل دستگاه می گذاشت و رشته های آش تحویل میگرفت و روی طنابها آویزان میکرد به شیار پوستش خیره بودم و خطهای کنار دستش را میشمردم ، فکر کردم آدمها،درخت،ها، خاک ،دریا و هر چیزی در این جهان به اندازهی شیارهای روحش تنهاست.. بعد رو به آفتاب دراز کشیدم و گذاشتم اشکهایم در باد و نور گم شوند..
#سیده_تکتم_حسینی
چندمین روز از هزارههای اضطراب..
@t_hosseyni
نه بر لوح فلک نه در کتابِ هیئت
که در گریبانِ شب،ستارهای افتادهست بینام،
ردّ پای ایزدی
خراشیده بر سنگ و زخمی بر پوستِ کاهنهای تبدار..
وَ من با دواتی از تاریکی،
و قلمی از استخوانِ آهوانِ مرده..
کاتبِ خاموشِ اخترانم
#سیده_تکتم_حسینی
که در گریبانِ شب،ستارهای افتادهست بینام،
ردّ پای ایزدی
خراشیده بر سنگ و زخمی بر پوستِ کاهنهای تبدار..
وَ من با دواتی از تاریکی،
و قلمی از استخوانِ آهوانِ مرده..
کاتبِ خاموشِ اخترانم
#سیده_تکتم_حسینی
دو سر، بریده به حرف آمدند، غوغا شد
دو سر که در غمشان بغض آسمان وا شد
خدا به گفتن اسماء خمسه لب وا کرد
به نام سومشان غم رسید و معنا شد
و از خدا، زکریا چنین غمی طلبید
رسید نامه به دست خدا و امضا شد
به اشک، یکسره دادند غسل تعمیدش
که غم تجسم انسان گرفت و یحیی شد
کدام یحیی؟ آنکس که خون مظلومش
چکید در دل تاریخ و درد احیا شد
زمان گذشت و گذشت و رسید عاشورا
جهان برای غمی بی بدل مهیا شد
محرم آمد و یحیی نشست یک گوشه
و سوگوار عزای حسین زهرا شد..
#سیده_تکتم_حسینی
از سیاهپوشان تا دهمین روز که خود آغار مصیبت است و عظمیست .
باشد که این واژهها پول سیاهی باشند در خزانهی کلماتم..
#محرم_۱۴۴۷
#تیرماه_۱۴۰۴
@t_hosseyni
دو سر که در غمشان بغض آسمان وا شد
خدا به گفتن اسماء خمسه لب وا کرد
به نام سومشان غم رسید و معنا شد
و از خدا، زکریا چنین غمی طلبید
رسید نامه به دست خدا و امضا شد
به اشک، یکسره دادند غسل تعمیدش
که غم تجسم انسان گرفت و یحیی شد
کدام یحیی؟ آنکس که خون مظلومش
چکید در دل تاریخ و درد احیا شد
زمان گذشت و گذشت و رسید عاشورا
جهان برای غمی بی بدل مهیا شد
محرم آمد و یحیی نشست یک گوشه
و سوگوار عزای حسین زهرا شد..
#سیده_تکتم_حسینی
از سیاهپوشان تا دهمین روز که خود آغار مصیبت است و عظمیست .
باشد که این واژهها پول سیاهی باشند در خزانهی کلماتم..
#محرم_۱۴۴۷
#تیرماه_۱۴۰۴
@t_hosseyni
گل پرپر، گل نازم، رقیه
عزیز دست و دلبازم، رقیه
همینه حاجتم، تا آخر عمر
به عشقت سفره بندازم رقیه..
#سیده_تکتم_حسینی
@t_hossryni
عزیز دست و دلبازم، رقیه
همینه حاجتم، تا آخر عمر
به عشقت سفره بندازم رقیه..
#سیده_تکتم_حسینی
@t_hossryni
زن اینچنین که پر از شور و تاب و تب باشد
عجیب نیست که فرزند او وهب باشد
به تکیه گاه حسین آنچنان دلش قرص است
که از تحمل او صبر در عجب باشد
زنی که پس بفرستد سر جوانش را
به عشق زنده شده، گرچه جان به لب باشد
عمود خیمه به کف می زند به لشکر شام
به جای سوگ، دلش خیمه ی غضب باشد
چنین نترس و غیور است در مقابل کفر
به عشق آل علی هرکه منتسب باشد..
#سیده_تکتم_حسینی
#ام_وهب
سلام بر آن لحظه که زمان گریخت، و تنها دلی بر نیزه ماند
تا ابدیت را نگه دارد...
@t_hosseyni
عجیب نیست که فرزند او وهب باشد
به تکیه گاه حسین آنچنان دلش قرص است
که از تحمل او صبر در عجب باشد
زنی که پس بفرستد سر جوانش را
به عشق زنده شده، گرچه جان به لب باشد
عمود خیمه به کف می زند به لشکر شام
به جای سوگ، دلش خیمه ی غضب باشد
چنین نترس و غیور است در مقابل کفر
به عشق آل علی هرکه منتسب باشد..
#سیده_تکتم_حسینی
#ام_وهب
سلام بر آن لحظه که زمان گریخت، و تنها دلی بر نیزه ماند
تا ابدیت را نگه دارد...
@t_hosseyni
در روضه به روی او بسته است، می نشیند کنار دیوارش
چادرش را که خاکی راه است، می کشد روی بغض بسیارش
نوحه ای می رسد به گوشش گاه، یاد حال خودش می افتد، آه
روضه خوان با شرار می خواند، از حسین و نبرد بی یارش
دست از او چگونه بردارد؟ او که تنها حسین را دارد
بوده دست بریده ی عباس، در تب و درد و غم نگه دارش
شب به شب، آرزو به دل، خسته، می خورد باز به در بسته
حیف، بی فایده است، می داند، مثل هر دفعه باز اصرارش
می زند زیر گریه با هق هق، چقدر مانده بین او تا دق؟
طعنه ها را چگونه صبر کند، شانه های شکسته از بارش؟
غم نخور ای دل غریبه ی من، بی پناهِ بدون خاک و وطن
هر که راهت نداد طوری نیست، به خدای حسین بسپارش..
#سیده_تکتم_حسینی
امام حسین علیهالسلام را نمیشود مصادره کرد؛ نه به نام مذهب، نه به نام ملیت، نه به نام خاک.
او، چراغیست در دلِ شبهای ما.
در تمام این سالها، وقتی جنگ ما را کند و بیریشه کرد،
وقتی خانهمان و خاکمان را از ما گرفتند،
ما آواره شدیم، اما یاد امام حسین با ما آمد.
او را با خود آوردیم به تبعید، به غربت، به سرزمینی که آن را خانهی دوم خود دانستیم..
@t_hosseyni
چادرش را که خاکی راه است، می کشد روی بغض بسیارش
نوحه ای می رسد به گوشش گاه، یاد حال خودش می افتد، آه
روضه خوان با شرار می خواند، از حسین و نبرد بی یارش
دست از او چگونه بردارد؟ او که تنها حسین را دارد
بوده دست بریده ی عباس، در تب و درد و غم نگه دارش
شب به شب، آرزو به دل، خسته، می خورد باز به در بسته
حیف، بی فایده است، می داند، مثل هر دفعه باز اصرارش
می زند زیر گریه با هق هق، چقدر مانده بین او تا دق؟
طعنه ها را چگونه صبر کند، شانه های شکسته از بارش؟
غم نخور ای دل غریبه ی من، بی پناهِ بدون خاک و وطن
هر که راهت نداد طوری نیست، به خدای حسین بسپارش..
#سیده_تکتم_حسینی
امام حسین علیهالسلام را نمیشود مصادره کرد؛ نه به نام مذهب، نه به نام ملیت، نه به نام خاک.
او، چراغیست در دلِ شبهای ما.
در تمام این سالها، وقتی جنگ ما را کند و بیریشه کرد،
وقتی خانهمان و خاکمان را از ما گرفتند،
ما آواره شدیم، اما یاد امام حسین با ما آمد.
او را با خود آوردیم به تبعید، به غربت، به سرزمینی که آن را خانهی دوم خود دانستیم..
@t_hosseyni
دوستان عزیز ایرانی ام!
بهعنوان یک فارسیزبان اهل افغانستان که در ایران چشم به جهان گشوده و در دامان این سرزمین بزرگ شدهام، در این روزهای دشوار و پرآشوب، خودم را در کنار شما و نه جدا از شما میبینم.
میدانم که این روزها، دلها آزرده و جانها در التهاب است. حق میدهم که نسبت به امنیت و آرامش ایران عزیز حساس و دلنگران باشید. جنگ، فارغ از مرز و ملیت، جانِ انسان را میفرساید و زخم بر دلها مینشاند..
با نهایت تأسف، باید بپذیریم که نام برخی از اتباع افغانستان در میان صفوف خیانتکاران آمده است. ولو به تعداد معدود این، مایهی شرمندگی ما نیز هست. ما نیز از این تلخی در رنجیم، چرا که این زخم، تنها بر پیکر ایران ننشست، که بر وجدان مشترک ما نیز.
ایران برای ما، صرفاً سرزمینی برای اقامت نبوده است. خانهمان بوده، خاطراتمان را در خود نگه داشته، زبانمان را پرورده، و مهربانی مردمش ما را بارها از یأس رهانده است.
اگر ما مهاجران افغانستانی، گاه حرفی میزنیم یا چیزی مینویسیم، از سرِ همدلیست، نه تقابل؛ از عمق دلبستگیست، نه بیمهری.
ساماندهی شرایط مهاجران، ضرورتیست که باید با عدالت، قانونمندی، و حفظ کرامت انسانی صورت گیرد. هیچ جامعهای با نفرت و شکاف رشد نمیکند، اما با انصاف و مهربانی، میتوان از سختترین گردنهها عبور کرد.
امیدوارم از این غبار، نوری برخیزد که راه آینده را روشن کند.
با احترام و مهر،
سیده تکتم حسینی
@t_hosseyni
بهعنوان یک فارسیزبان اهل افغانستان که در ایران چشم به جهان گشوده و در دامان این سرزمین بزرگ شدهام، در این روزهای دشوار و پرآشوب، خودم را در کنار شما و نه جدا از شما میبینم.
میدانم که این روزها، دلها آزرده و جانها در التهاب است. حق میدهم که نسبت به امنیت و آرامش ایران عزیز حساس و دلنگران باشید. جنگ، فارغ از مرز و ملیت، جانِ انسان را میفرساید و زخم بر دلها مینشاند..
با نهایت تأسف، باید بپذیریم که نام برخی از اتباع افغانستان در میان صفوف خیانتکاران آمده است. ولو به تعداد معدود این، مایهی شرمندگی ما نیز هست. ما نیز از این تلخی در رنجیم، چرا که این زخم، تنها بر پیکر ایران ننشست، که بر وجدان مشترک ما نیز.
ایران برای ما، صرفاً سرزمینی برای اقامت نبوده است. خانهمان بوده، خاطراتمان را در خود نگه داشته، زبانمان را پرورده، و مهربانی مردمش ما را بارها از یأس رهانده است.
اگر ما مهاجران افغانستانی، گاه حرفی میزنیم یا چیزی مینویسیم، از سرِ همدلیست، نه تقابل؛ از عمق دلبستگیست، نه بیمهری.
ساماندهی شرایط مهاجران، ضرورتیست که باید با عدالت، قانونمندی، و حفظ کرامت انسانی صورت گیرد. هیچ جامعهای با نفرت و شکاف رشد نمیکند، اما با انصاف و مهربانی، میتوان از سختترین گردنهها عبور کرد.
امیدوارم از این غبار، نوری برخیزد که راه آینده را روشن کند.
با احترام و مهر،
سیده تکتم حسینی
@t_hosseyni
در آن غروب به خون خفته ی سِپَندترین
سر به روی نی اش بود سربلند ترین
به رو سپیدی جُونِ سیاه، دانستم
غلام حضرتِ عشق است ارجمندترین
که سر سپرده ی او کیست؟ تاجدارِ جهان
که دل بریده از او کیست؟ مستمندترین
به کام هر که نمک گیر او شود تلخ است-
به سفره ی دگران لقمه های قندترین
گواه روشنِ مظلوم بودن حق است
گلوی نازکِ آن طفل بی گزندترین
عجیب نیست نبیند به غیر زیبایی
کسی که داده دلش را به دلپسندترین
جهان به تار غمش بسته است و می پاشد
اگر که بُگسَلَد آن رشته ی کمندترین..
#سیده_تکتم_حسینی
سلام بر شما که حتی تشنگیتان هم عاشقانه بود..
@t_hosseyni
سر به روی نی اش بود سربلند ترین
به رو سپیدی جُونِ سیاه، دانستم
غلام حضرتِ عشق است ارجمندترین
که سر سپرده ی او کیست؟ تاجدارِ جهان
که دل بریده از او کیست؟ مستمندترین
به کام هر که نمک گیر او شود تلخ است-
به سفره ی دگران لقمه های قندترین
گواه روشنِ مظلوم بودن حق است
گلوی نازکِ آن طفل بی گزندترین
عجیب نیست نبیند به غیر زیبایی
کسی که داده دلش را به دلپسندترین
جهان به تار غمش بسته است و می پاشد
اگر که بُگسَلَد آن رشته ی کمندترین..
#سیده_تکتم_حسینی
سلام بر شما که حتی تشنگیتان هم عاشقانه بود..
@t_hosseyni
فدای شکل ماهت، محشری تو
چه چشمایی، خود پیغمبری تو
بزرگی میکنی با اربا اربات
علی جانم، علیّ اکبری تو
قد و بالای یار، الله اکبر
نگاهش بیقرار، الله اکبر
رجز میخونه و میریزه قلبم
علی اکبر، هزار الله اکبر
زمستون غارَتو از سر گرفته
همه دشتو گل پرپر گرفته
توو خاک کربلا هرجا بگردی
تمومش رو علی اکبر گرفته
گلوشو بغض بسته، وا نمیشه
زمین افتاده بابا، پا نمیشه
میخواد تا خیمه برگردوندش، آه
علی توو شالش اما جا نمیشه..
#سیده_تکتم_حسینی
#دوبیتی
@t_hosseyni
چه چشمایی، خود پیغمبری تو
بزرگی میکنی با اربا اربات
علی جانم، علیّ اکبری تو
قد و بالای یار، الله اکبر
نگاهش بیقرار، الله اکبر
رجز میخونه و میریزه قلبم
علی اکبر، هزار الله اکبر
زمستون غارَتو از سر گرفته
همه دشتو گل پرپر گرفته
توو خاک کربلا هرجا بگردی
تمومش رو علی اکبر گرفته
گلوشو بغض بسته، وا نمیشه
زمین افتاده بابا، پا نمیشه
میخواد تا خیمه برگردوندش، آه
علی توو شالش اما جا نمیشه..
#سیده_تکتم_حسینی
#دوبیتی
@t_hosseyni
#السلام_علیک_یا_قمر_العشیره
چه قد رشیدی، عجب روی ماهی
برای دو دستت بمیرم الهی
علمدار لشکر، حسینت برادر
به تو تکیه کرده، عجب تکیه گاهی
برای تو دشمن امان نامه آورد
چه اوهام خامی، چه فکر تباهی
شنیدم لبت آب را تا که پس زد
کشید از دلش آه، آن هم چه آهی
تو را مشک سوراخ از پا در آورد
وگرنه حریفت نمی شد سپاهی
صدایش زدیّ و حسین آمد از راه
چه حس غریبی، چه ادرک اخاهی
الهی که دست مرا هم بگیری
تو را دارد و بس زن بی پناهی..
#سیده_تکتم_حسینی
#تاسوعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@t_hosseyni
چه قد رشیدی، عجب روی ماهی
برای دو دستت بمیرم الهی
علمدار لشکر، حسینت برادر
به تو تکیه کرده، عجب تکیه گاهی
برای تو دشمن امان نامه آورد
چه اوهام خامی، چه فکر تباهی
شنیدم لبت آب را تا که پس زد
کشید از دلش آه، آن هم چه آهی
تو را مشک سوراخ از پا در آورد
وگرنه حریفت نمی شد سپاهی
صدایش زدیّ و حسین آمد از راه
چه حس غریبی، چه ادرک اخاهی
الهی که دست مرا هم بگیری
تو را دارد و بس زن بی پناهی..
#سیده_تکتم_حسینی
#تاسوعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@t_hosseyni
چند شب است ساعتها پشت این پرده مینشینم و این صداها تنها پناهگاه من میشوند ، به جغرافیای کوچکم در این سرزمین به مزار خواهرم فکر میکنم و اشک گسیل میشود که چگونه آن را با خودمان ببریم ؟ چرا آدم نمی تواند مردههایش را با خودش جابهجا کند چگونه پدرم از آن مستطیل کوچک دل بکند آن خاک که عطر موهایی پانزده ساله دارد را مادرم رها نمی کند. جبر خانهاش خراب است، جبر آدم را نحیف و پذیرنده میکند و به هرچیز چنگ میزند که از آن امید بسازد و بر طاقچهی دلش بگذارد.. به کلمات فکر میکنم که چون مردمی بی سرزمین بر سرم آوار میشوند، پریشان و دوان و ترسان، تصاویر از نظرم عبور میگذرند، حرفها ،تسکینها و تسلاها، تحقیرها و تهدیدها.. به آن که نوشته بود: تو اشتباه کردهای که در جایی اشتباه به دنیا آمدهای و از نظر او اشتباه اول با اشتباه دوم تفاوت فاحشی داشت آنگونه که بخواهد یک پلشتی را از جامهای پاکیزه بزداید و یا منصبی را از فرومایهای بکاهد، شاید دیگر موطن من نمیتوانند تنها کلمات باشند چرا که پیش از این جغرافیای امنی بودند برای وسعتِ عواطف و درکم از آنها در منظرگاههای متفاوت، اما حالا ظرف اسیدی شدهاند که هر قدر بر صورتم می پاشند عطششان فروکش نمیکند.
آن هنگام که واژهها نه محیطی فردی بلکه گسترهای از رنج و خشم و شادیِ جمعی بود و پلی میانهی قلبم با دیگری!
حالا از آنها تنها آن بخشش را دوست تر دارم که از شکل صامت بدل شده به اصواتی که از دیگری به قلبم می رسد.
صدای برادرم به دلم چنگمیزند سرم را در چارقدم می پیچم و برای گریه ها گریه میکنم برای چشمها و ترسها ، برای مطالبات و تاراندانی ناروا ، برای هویتی میگریم که همواره خوار بوده ،بر رنج آنها که در ساحت آدم مدرن ، آن گونهاند که منزلتشان در شکل چشمها و نوع لهجه اش تعریف میشود..
#سیده_تکتم_حسینی
#سید_حسین_تکیه_ای
#تاسوعا
#محرم
#پناهگاه
#حسینیه
@t_hosseyni
آن هنگام که واژهها نه محیطی فردی بلکه گسترهای از رنج و خشم و شادیِ جمعی بود و پلی میانهی قلبم با دیگری!
حالا از آنها تنها آن بخشش را دوست تر دارم که از شکل صامت بدل شده به اصواتی که از دیگری به قلبم می رسد.
صدای برادرم به دلم چنگمیزند سرم را در چارقدم می پیچم و برای گریه ها گریه میکنم برای چشمها و ترسها ، برای مطالبات و تاراندانی ناروا ، برای هویتی میگریم که همواره خوار بوده ،بر رنج آنها که در ساحت آدم مدرن ، آن گونهاند که منزلتشان در شکل چشمها و نوع لهجه اش تعریف میشود..
#سیده_تکتم_حسینی
#سید_حسین_تکیه_ای
#تاسوعا
#محرم
#پناهگاه
#حسینیه
@t_hosseyni
#یا_قتیل_العبرات
دلم گرفته و درمان آن دوای حسین است
دوای این دل بی تاب، کربلای حسین است
نوای محتشمیم و به حسرت حرمیم و
سیاه پوش غمیم و عزا عزای حسین است
اگر که رانده و خسته، اگر که مانده و بسته
علاج کار به دست گره گشای حسین است
عجیب نیست که بر هم خورد بساط دو عالم
جهان و هرچه در آن هست خون بهای حسین است
سرش به نیزه رها شد، و عشق سر به هوا شد
بساط گریه به پا شد، هوا هوای حسین است
میان گریه بیاندیش با خودت که خدایت
خدای شمر و یزید است یا خدای حسین است؟
اذان بگوی موذن، از آن بگوی موذن
نماز ظهر شهادت به اقتدای حسین است..
#سیده_تکتم_حسینی
#عاشورا
أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلوات الله
@t_hosseyni
دلم گرفته و درمان آن دوای حسین است
دوای این دل بی تاب، کربلای حسین است
نوای محتشمیم و به حسرت حرمیم و
سیاه پوش غمیم و عزا عزای حسین است
اگر که رانده و خسته، اگر که مانده و بسته
علاج کار به دست گره گشای حسین است
عجیب نیست که بر هم خورد بساط دو عالم
جهان و هرچه در آن هست خون بهای حسین است
سرش به نیزه رها شد، و عشق سر به هوا شد
بساط گریه به پا شد، هوا هوای حسین است
میان گریه بیاندیش با خودت که خدایت
خدای شمر و یزید است یا خدای حسین است؟
اذان بگوی موذن، از آن بگوی موذن
نماز ظهر شهادت به اقتدای حسین است..
#سیده_تکتم_حسینی
#عاشورا
أعظَمَ اللهُ اجورَنا بمُصابِنا بِالحُسَینِ، وَ جَعَلَنا و ایّاکُم مِنَ الطّالِبینَ بِثارِهِ مَع وَلیّهِ الامامِ المَهدیِّ مِن آلِ مُحَمَّدٍ صلوات الله
@t_hosseyni