Telegram Group Search
به‌نظر پیر بیل (فیلسوف و نویسنده فرانسوی) هرچند متون کتاب مقدس در دامن مسیحیت به وجود آمده است و مسیحیان آن را با جهد و تلاش صادقانه تدوین نموده‌اند و در استناد به آن هیچ شک و شبهه‌ای وجود ندارد، اما او به مشکلاتی، چون تفسیرهای متفاوت و حتی متناقضی که از یک عبارت کتاب مقدس وجود دارد توجه می‌کند و همچنین به تفاوت‌های عبارات خود کتاب مقدس که گاهی متناقض الطرفين به نظر می‌رسد، توجه دارد.
👈در صورت وجود چنین مشکلاتی بیل سؤال می‌کند که به چه طریق می‌توان به حقیقت رسید؟

در واقع بیل درصدد کشف روشی است که او را به سر منزل حقیقت رهنمون سازد. پاسخ او، تمسک به عقل است و این مسئله را با تکیه بر عقل حل می‌نماید. به نظر او عقل چیزی نیست که ناسازگار یا مخالف با فرامین خداوند باشد بلکه عقل در واقع تجلی خداوند و مثبت اوامر اوست. تشخیص حق و باطل با عقل است و حتی یگانه معیار فهم کتاب مقدس و صحت و درستی این فهم نیز با عقل است.
او استدلال می‌کند که کتاب مقدس، باید بر اساس اصول عقلانی (عقل طبیعی) و منطق تفسیر گردد و بر اساس قرائن و شواهد معتبر و مقبول معنا شود. هر نوع معنا یا تفسیری که در تعارض با عقل و وجدان بشر باشد مردود و اشتباه خواهد بود، لذا هیچ کس جز از طریق تکیه بر برهان و عقل نمی‌تواند ادعا کند که عقایدش ارجحیت و اعتبار بیشتری نسبت به دیگران برخوردار است. به نظر او هر اعتقاد و باور دینی آنگاه که به محک عقل زده شد و مردود گردید به عنوان امری باطل تلقی شود، بنابراین اگر عبارتی از کتاب مقدس، انسان را به عملی مخالف با عقل و اخلاق فرمان دهد معتبر نخواهد بود و یا حداقل باید بگوییم که آن عبارت به‌درستی تفسیر و معنا نشده است.

نامه‌ای در باب تساهل/جان لاک



@rasepardeh
Forwarded from اتچ بات
ما نیامده‌ایم فدای دین و مذهب بشویم؛ دین و مذهب است که باید به ما خدمت کند.
ما خادم دین و مذهب نیستیم. دین و مذهب خادم ماست.

استاد مصطفی ملکیان
@rasepardeh
زندگیِ انسانی

«زندگیِ انسانی، یعنی باز کردنِ مجراهای مختلف در ذهن، و مواجهه‌ی آگاهانه و فعالانه و انتقادی با طرز فکرهای مختلف.»

تماشای مداومِ یک رسانه یا شبکه‌ی خاص، مطالعه‌ی پیوسته‌ی کتاب‌ها یا نشریات خاص، گوش کردنِ مداومِ یک دسته سخنرانیِ خاص، شرکت کردنِ مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبیِ خاص، و به تعبیر بهتر، مسدود کردن ورودی‌های مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم، و فقط یک مَجرا را برای طرز فکر خاصی باز گذاشتن، به تدریج و چه‌بسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک رُباتِ برنامه‌ریزی شده توسط دیگران به ویژه صاحبان زَر و زور و تزویر تبدیل می‌کند.

آبراهام مازلو
روانشناس انسان‌گرایی









@rasepardeh
.
📜#کهن_روایت

بانویی به نام مریم بنت عبدالقادر (رحمه‌الله) در قرن ششم هجری، کتاب الصحاح جوهری (۶ جلد) را به طور دستی نسخه‌برداری کرد و در آخر آن نوشته بود:

«امیدوارم اگر کسی در این کتاب اشتباهی یافت، مرا عفو کند چون با دست راستم می‌نوشتم و با دست چپم گهوارۀ پسرم را تکان می‌دادم.»


📚مجلة لغة‌العرب العراقية

@rasepardeh
2
Forwarded from آبی‌ِنجات
بچه که بودم هر هدیه‌ای برایم دنیایی بود. 
اما یکی از آنها رنگ دیگری داشت ساعتی بود از آن ساعت‌های پر زرق‌وبرق خارجی که آن روزها میان بچه‌های همسنِ من افسانه بود. 
کلاس چهارم ابتدایی بودم وقتی پیرزن و پیرمردی که تنها آشنای پدر و مادرم بودند آن را برایم آوردند داشتم از ذوق دق مرگ می‌شدم . 
پیرزنی نازنین و پیرمردی که هنوز لبخند مهربانشان را در خاطر دارم
سه پسر داشتند که هر سه در کشاکش انقلاب از ایران رفته بودند و سال‌ها بود که بازنگشته بودند. 
اما خودشان مانده بودند
مهربان، مهمان‌نواز، بی‌هیچ گله‌ای از فرزندان...

پدرم نیز همیشه از آنها با احترام یاد می‌کرد: 
میگفت هر وقت به تهران و خانه‌شان می‌رفتم،  پیرزن بی‌درنگ ساکم را می‌گشود لباس‌های چرک را می‌شست اتو می‌کردو تحویلم می‌داد... پیرمرد هم کنار سماور می‌نشست وبرایم چای می‌ریخت

آری پیرمرد آنقدر مهربان بود که همیشه وقتی مرا نداد می داد ویاکار کوچکی برایش انجام می‌دادم با مهربانی می‌گفت: باریکلا دختر قشنگم... باریکلا دختر خوشکلم... 

آن وقت‌ها فقط لبخند می‌زدم. چه می‌فهمیدم که این "باریکلا"ها، نوازش‌اند نه کلمه و هر کدامشان بذر دعایی عاشقانه‌ در خاک دل من می‌کارند. 

سال‌ها گذشت. رفتند. 
بی‌هیاهو، بی‌فرزند، بی‌وداع. 
خانه‌شان خاموش شد و در قاب عکس‌ها نیز تنها ماندند. 

و حالا... حالا من در مکه‌ام. 
لباس احرام بر تن دارم، لبم به تلبیه باز است، چشمانم نمناک. 
در ازدحام طواف‌کنندگان، یاد پیرمرد و پیرزن در وجودم  جان گرفته‌اند 
یاد همان "باریکلا دختر خوشکلم"گفتن ها همان هایی که خودش هم  نمی‌دانست داشت نهال ایمان را در وجود دختری کوچک آبیاری میکرد. 

امشب، کنار حجرالاسود، در دلی که دیگر سال‌هاست از کودکی فاصله گرفته نامشان را نجوا می‌کنم . 
برایشان حج عمره انجام می‌دهم . 
نه از سر وظیفه، بلکه از شوق،
از دِین مهربانی. 

و وقتی دعای آخر را زمزمه می‌کنم به یاد می آورم
آن ساعتِ هدیه، سال های زیادی است که از کار افتاده است واثری از آن باقی نمانده است
اما ساعت مهربانی آن دو ، هنوز در دلم تیک‌تاک می‌کند. 
و امروز... در کنار خانه خدا صدای" باریکلا دختر خوشکلم" دوباره به گوشم می‌رسد تا یادم بماند
برخی مهربانی‌ها نمی‌میرند
فقط شکلشان عوض می‌شود
از "لبخند پیرمردی در تهران"
به "لبّیکِ زنی در مکه"


شایسته احمدی

https://www.group-telegram.com/abeynejat
3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ
بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا يَبْغِيَانِ



دو دريا را [به گونه‌اى‌] روان كرد [كه‌] با هم برخورد كنند.
ميان آن دو، حد فاصلى است كه به هم تجاوز نمى‌كنند
.

الرحمان ۱۹ و ۲۰


@rasepardeh
1
🔻در گستره‌ی یک آیه  ( ۱۵ )

🌱{ یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡـَٔاخِرَةِۖ }[إبراهيم: ۲۷]
" الله مومنان را به سبب ایمان واعتقادشان در زندگی دنیا وآخرت ثابت قدم وپابرجا می‌دارد ... " .

🌱تورا در برابر عبادات تثبیت می‌کند، پس به راحتی آنها را انجام می‌دهی ...
و در برابر گناهان ثایت وپابرجامی‌کند، پس از آنها دور می‌شوی ...
🌱ودر مصائب ومشکلات تورا راسخ واستوار می‌سازد، وقلبت را محکم می‌کند  ...
ودر سختی‌ها تورا ثابت ومحکم نگه‌می‌دارد، واطمینان وآرامش را بر تو فرود می‌آورد...
الله در همه حال با توست:
🌱پس به او گمان نیک داشته باش ، وبه او توکل کن، و در برابر تغییرات دنیا نگران وبی‌تاب نباش، زیرا الله تعالی تورا تنها نمی‌گذارد .

📌أهل الله وخاصته


                                        🪴🪴🪴
#اهل‌الله
#گستره_آیه

🆔@alrawae





🪴 @rasepardeh
یکی از برادران تنها یک کتاب انجیل داشت. آن را فروخت و بهایش را برای دستگیریِ بینوایان بخشید. سخنی گفت درخورِ یاد: «همان کلام را فروخته‌ام که به من می‌گوید: اموالِ خویش را بفروش و به نیازمندان ببخش.»

evagrius ponticus, Praktikos, in: Bernard McGinn, The Essential Writings of Christian Mysticism, p. 59.

#مسیحیات #عرفان_مسیحی


@rasepardeh
اگر باجگیران و فاحشه‌ها را با این ریاکارانِ مقدّس بسنجی، آنان بدکاره نیستند. زیرا چون گناه می‌کنند، چنین گناهکارانی وجدانشان به ملامت برمی‌خیزد و کردارهای بدِ خود را توجیه نمی‌کنند. امّا این ریاکاران مقدس نه‌تنها اعتراف نمی‌کنند که پلیدی‌ها، بت‌پرستی‌ها و آدابِ پرستشِ شریرانه‌شان گناه است، بلکه در واقع اعلام می‌کنند که آن‌ها قربانیِ پسندیدهٔ خداست؛ بلکه آن را به‌سان چیزی بسیار مقدّس می‌پرستند و به‌وسیلهٔ آن به دیگران وعدهٔ نجات می‌دهند و حتی آن را به پول می‌فروشند، چونان چیزی که برای نجات سودمند است.

از تفسیر لوتر بر رساله‌ی غلاطیان (1535)، در:
Martin Luther, Lectures on Galatians 1535, in: Luther's Works (American Edition), Jaroslav Pelikan (ed.), vol. 26.

#مسیحیات #لوتر


@rasepardeh
1
گی سورمان می‌گوید: اگر قرار بود از میان عناصر سازندهٔ قدرت غرب یکی را انتخاب کنم، توانایی نقد را که موجب رقابت میان نظریه‌ها می‌شود، برمی‌گزیدم. تا هنگامی که ما این توانایی را حفظ کنیم، جوامعی که از لحاظ فرهنگی فاقد چنین توانی هستند، نخواهند توانست ما را عقب زنند. انتقاد و انتقاد از خود، که مفاهیمی اروپایی‌اند، به سختی در آسیا جا می‌افتند. تمدن‌های آسیایی به جای آنکه از گذشته بگسلند تا بتوانند نوآوری کنند، خود را تکرار می‌کنند تا به کمال رسند.


@rasepardeh

افسون‌زدگی جدید، داریوش شایگان، ترجمهٔ فاطمه ولیانی
Audio
#یا_نبی

#کاکە_شۆعەێب

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌◍⃟🕊࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─◇🕌⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ🤍
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
> اللَّهُمَّ احْشُرْنَا فِي زُمْرَةِ نَبِيِّكَ وَ أَصْحَابِهِ الأَخْيَارِ
اسلام رحمانی؛ راه رهایی انسان در آیینه‌ی اندیشه‌ی کاکه احمد مفتی‌زاده

در روزگار ما، که دین گاه به سلاحِ سیاست آلوده شده و گاه در کنجِ انزوا خاموش مانده است، نیاز به قرائتی زنده و انسان‌ساز از اسلام بیش از هر زمان دیگر احساس می‌شود؛ قرائتی که بتواند میانِ ایمان و آزادی، میانِ عدالت و رحمت، میانِ عقل و عشق پیوندی دوباره برقرار کند. در چنین افقی است که نامِ کاکه احمد مفتی‌زاده، چونان ستاره‌ای درخشان بر آسمانِ اندیشهٔ اسلامی می‌درخشد؛ احیاگری که جانِ خستهٔ مسلمان را از غبارِ تعصب شست‌وشو داد و پیامِ جاودانهٔ اسلامِ رحمانی را دوباره زنده کرد.

او در زمانه‌ای سخن گفت که شمشیرِ سیاست بر گلویِ اخلاق نهاده شده بود، و نامِ اسلام، در بسیاری از جوامع، پوششی برای قدرت و سلطه شده بود. مفتی‌زاده برخاست تا نشان دهد اسلام نه برای تسلط بر انسان، بلکه برای تعالیِ انسان آمده است. او ایمان را از مرزهای شعار فراتر برد و در جانِ اخلاق، در جوهرِ آزادی و در حقیقتِ آگاهی معنا کرد.

اسلامِ رحمانی، که کاکه احمد در گفتار و کردارِ خویش احیا نمود، نه دینی منفعل و گوشه‌گیر است، نه ایدئولوژی‌ای برای سلطه و خشونت. او اسلام را مکتبی می‌دانست برای پرورشِ انسان‌های آگاه، وارسته و آزاد؛ انسان‌هایی که بر پایهٔ عقل، عدالت و وجدانِ اخلاقی خویش، جامعه‌ای شورایی و عادلانه بنا نهند.

در نگاهِ او، جامعهٔ اسلامی باید پیش از هر چیز، مدرسهٔ انسان‌سازی باشد؛ همان‌گونه که پیامبرﷺ در مکه به تربیتِ یاران پرداخت و سپس در مدینه، بر شالودهٔ همان انسان‌های تربیت‌یافته، بنای حکومت را استوار ساخت.
او می‌دانست که هر قدرتی که بر جهل و ترس بنا شود، سرانجام به استبداد خواهد انجامید؛ و هر ایمانی که از خرد و اخلاق تهی گردد، به ابزارِ ستم بدل می‌شود. ازاین‌رو همواره بر آگاهی، گفت‌وگو، صبر و تربیت تأکید می‌کرد و هیچ‌گاه درِ جامعهٔ خود را بر دانش و تجربه‌های نوین فرو نبست.

کاکه احمد در میدانِ مبارزه، مردِ عمل بود، اما نه از سنخِ آنان که به نامِ حق، نفرت می‌کارند. او در برابرِ ظلم ایستاد، اما نه با خشم و انتقام، بلکه با قوتِ اخلاق و آرامشِ ایمان. سال‌ها رنجِ زندان و شکنجه را به جان خرید، بی‌آن‌که در دلش کینه‌ای بنشیند. حتی برای ستمکارانِ خود، رهایی و هدایت می‌خواست، نه نابودی.
چنین روحی تنها در مکتبِ اسلامِ رحمانی پرورده می‌شود؛ اسلامی که در آن، عدالت بی‌رحمت معنا ندارد، و آزادی بی‌اخلاق، رهاییِ حقیقی نیست.

اسلام رحمانی؛ جوهرهٔ عدالت و انسانیت
در نگاهِ کاکه احمد، رحمت نه احساسی گذرا، بلکه مبنای جهان‌بینی و سیاست است. او باور داشت که جامعهٔ اسلامی، هنگامی برپا می‌شود که محبت، اساسِ قانون گردد و کرامت، معیارِ قدرت.
اسلامِ رحمانی یعنی دینی که دل را پیش از قانون اصلاح می‌کند، و انسان را پیش از جامعه می‌سازد؛ دینی که بر عدالت تأکید دارد، اما عدالت را در پرتوِ مهربانی معنا می‌کند.
این اسلام، همان است که کاکه احمد مفتی‌زاده در زندگانیِ خود مجسم ساخت: در گفتارش دانش می‌درخشید، در رفتارش وقار، در صبرش ایمان، و در نگاهش رحمت. او نه تسلیمِ استبداد شد و نه فریفتهٔ قدرت؛ بلکه راهی میانِ این دو گشود، راهِ آگاهی، اخلاق و انسانیت.

در تاریخِ معاصر، بسیاری سخن از حکومت اسلامی گفتند، اما اندک بودند آنان که روحِ اسلام رحمانی را در جانِ انسان‌ها زنده کردند. کاکه احمد مفتی‌زاده از همین اندک بود؛ مردی که ایمان را از شعار به شعور رساند، سیاست را با اخلاق آشتی داد و مبارزه را از خون به آگاهی ارتقا داد.
او نشان داد که دین، اگر از رحمت تهی شود، دیگر اسلام نیست؛ و اگر از عدالت جدا گردد، دیگر هدایت نیست.

اکنون که جهانِ اسلام در کشاکشِ افراط و انفعال سرگردان است، پیامِ او هنوز طنین‌انداز است: اسلام، نه شمشیرِ سلطه است و نه زنجیرِ سکوت؛ اسلام، چراغِ آگاهی و رحمت است.
و کاکه احمد، این احیاگرِ راستینِ دین در عصر ما، همان کسی است که شعلهٔ این چراغ را از دلِ شبِ ظلمت‌زدهٔ قرن، دوباره برافروخت؛ تا ما دریابیم که اسلام رحمانی، نه رؤیا، بلکه راه است، راهی به‌سوی انسان، راهی به‌سوی خدا.


#کاکه‌‌احمد‌‌_مفتی‌زاده

✍️ صدیق ابراهیمی

@rasepardeh
الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَهَا عِوَجًا ۚ أُولَٰئِكَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ (ابراهیم ۳)🌿









همانان که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و [مردم را] از راه خدا باز می دارند و می خواهند آن را [با وسوسه و اغواگری و ایجاد شک و شبهه] کج نشان دهند؛ اینان در گمراهی دوری هستند.🌱
#حکایت ✍🏻


سالم بن عبدالله بن عمر بن خطاب پرهیزگار و ورع بود. روزی هشام بن عبدالملک، به روزگار خلافت خویش، به کعبه شد و سالم را دید.

وی را گفت: ای سالم، چیزی از من بخواه.گفت: از خداوند شرمم آید که در خانه ی او از دیگری چیزی خواهم.

پس از آن، هنگامی که سالم بیرون شد، هشام نیز در پی وی برفت و وی را دوباره گفت: اکنون از من چیزی بخواه.سالم گفت: از حوائج دنیاوی خواهم یا اخروی؟گفت: از حوائج دنیاوی.گفت: من آن را از مالکش نخواسته ام، چگونه از تو خواهم.

از کشکول شیخ بهایی

@rasepardeh
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عەبدولقادری گەیلانی




مامۆستا حەمە یووسف ڕێنموون

@rasepardeh
ڕاسپاردە
عەبدولقادری گەیلانی مامۆستا حەمە یووسف ڕێنموون @rasepardeh
 کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما
گر بیائی به سر تربت ویرانه ما
بینی از خون جگر آب زده خانه ما
فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای
تاب زنجیر ندارد دل دیوانه ما
مرغ باغ ملکوتیم و دراین دیر خراب
می شود نور تجلّای خدا دانه ما
با احد در لحد تنگ بگوئیم که دوست
آشنایم توئی و غیر تو بیگانه ما
گر نکیر آید و پرسد که بگو ربّ تو کیست
گویم آنکس که ربود این دل دیوانه ما
منکر نعره ما کو که به ما عربده کرد
تا به محشر شنود نعره مستانه ما
شکر الله که نمردیم و رسیدیم به دوست
آفرین باد بر این همت مردانه ما
محیی بر شمع تجلای جمالش می سوخت
دوست می گفت زهی همت پروانه ما
Track 11
Unknown Artist
هۆنراوە: م. مەحوی
دەنگ: عادڵ عەزیز
@mahabadkurdstanmusic

مەحوی › غەزەل › ٧٦. دیارم دەیری عیشقە

دیارم دەیری عیشقە، جێ بە سووتن بێ لە وێ دەگرم
کە من مشتێ چڵ و چێوم، بە چی بم، کەڵکی کێ دەگرم!

نەگەییە دامەنی دەستی دوعا، جا دەبمە خاکی ڕێی
تەریقەی گۆشەگیری بەردەدەم، ئەمجارە ڕێ دەگرم

کە دادی یەئسی خۆمم بردە لا، ئەم عارفە توند بوو
وتی ئاخر سبەینێ جەژنە، خوێنی تۆ لە پێ دەگرم

لە ڕووسووری عیبادەت لام و ڕووزەردی خەجاڵەت مام
بە ناوی سێوی ناوم باغەوان و من بەهێ دەگرم

لەسەرخۆ چوونە، شەیدا بوونە، قوڕ پێوانە، سووتانە
هەتا مردن، مەحەببەت ئێشی زۆرە، ڕیزی لێ دەگرم

چ شۆخە ئاگرم تێ بەردەدات و پێم دەڵێ: یا شێخ!
بە خاشاکی دەوت شوعلە، عەسامە دەستی پێ دەگرم

کە سینەی ڕێشمی بەو تێغی نازە ئەنجن ئەنجن کرد
وتی: پەژموردەیە ئەم لالەزارە، ئاوی تێ دەگرم

لە پاداشتی قسەی سەردا هەمە ئاه و هەناسەی گەرم
کەسێ شێتانە بەردم تێ گرێ، من بەرقی تێ دەگرم

شوکر هوشیارە مەحوی، تێ دەگا دنیا خەراباتە
کە بەدمەستی بکا ئەهلی، خراپەی بۆچی لێ دەگرم!
2025/10/28 05:45:06
Back to Top
HTML Embed Code: