📕 "Hz. İmam Hüseyin bir Türk'tür"
کتابی به زبان ترکی از پروفسوری ترکیهای با عنوان: حضرت امام حسین یک ترک است/ بود! 😳
گویا در ۱۹۹۰ چاپ شده است.
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
کتابی به زبان ترکی از پروفسوری ترکیهای با عنوان: حضرت امام حسین یک ترک است/ بود! 😳
گویا در ۱۹۹۰ چاپ شده است.
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
🤣10😁9😐3
▪️مباحثه بر سر تاریخ مدرسهای [ برشی از کتاب آموزش و یادگیری تاریخ]
در ایالات متحده، مباحثه دربارۀ تاریخ در درسگانِ مدارسْ بخشی از یک اقدام گستردهتر آموزشی، با هدف تثبیت استانداردهای ملی بود. دولتِ جورج بوش که از انحطاط ظاهری در دستاوردهای آموزشی وحشتزده شده بود، طرحی برای تمهید چارچوبهای ملی در چند رشتهٔ درسی آغاز کرد. مورخان دانشگاهی خود نیز دربارۀ اقدام مدارس برای جایگزینی یا تلفیق تاریخ ظاهراً از مدافتاده با مطالعات اجتماعیِ به اصطلاح به درد بخورتر، نگران بودند. این دغدغهها در داستان ترسناک مألوفی دربارۀ غفلتزدگی نسل جوان به اوج خود رسید، داستانی دربارهٔ ناتوانی جوانان هفده سالهٔ آمریکایی در پاسخ به این پرسش که جنگ داخلی امریکا در کدام دهه رخ داد. مجموعههای دانشگاهی از جمله انجمن تاریخ آمریکا و سازمان مورخان امریکایی، برای دفاع از رشتهٔ خویش به تکاپو افتادند و از تشکیل چند پویش، مانند اتحادیه مدرسان تاریخ و تأسیس یک کانون دانشگاهی به نام مرکز ملی تاریخ در مدارس (NCHS) در دانشگاه کالیفرنیا حمایت مالی کردند. این مرکز مأموریت یافت تا بر طرحی که از حمایت ایالتها برخوردار بود و قرار بود استانداردهایی برای رشتهٔ تاریخ تهیه کند نظارت داشته باشد.
مرکز ملی تاریخ در مدارس برای تدوین دستورالعملهایی مبنی بر اینکه استانداردهای مزبور باید متضمن چه چیزهایی باشند، پژوهشی دامنهدار و اقداماتی مشاورهای در پیش گرفت که شامل مجموعهٔ وسیعی از آموزگاران تاریخ در آموزش عالی و مدارس بود. پرواضح است که اختلافاتی میان اعضای این هیئت وجود داشت که بازتاب مشاجرات وسیعتر اوایل دههٔ نود در درونِ رشته تاریخ بود. در هیئت ناظر بر تاریخ آمریکا، تنشها حول این مسئله میچرخید که درسگان مدارس باید بیشتر نمایانگر چشماندازی متنوع و چندفرهنگی باشد، یا نمایندۀ دیدگاهی تمامیتخواه و مبتنی بر میراث مشترک. معضل مشابهی پیش روی هیئت تاریخ جهان قرار داشت مبنی بر اینکه آیا رویکرد مألوف باید اروپامحورانه و مبتنی بر تمدن غرب باشد، یا باید نوعی تاریخ دامنهدار و جهانی را در دستور کار قرار داد؛ البته کارورزان هیئتها در این مورد توافق داشتند که تدریس در تاریخ باید موجب تفسیر و تحلیل هوشمندانه و قضاوت انتقادی شود و به منظور کمک به تفهیم این مهارتها، چارچوبی متشکل از پنج استاندارد برای تفکر تاریخی ترسیم کردند که از عناصر زیر تشکیل میشد:
▪️تفکر گاهشناختی،
▪️ درک تاریخی،
▪️تحلیل و تفسیر تاریخی،
▪️مهارتهای پژوهشی در تاریخ
▪️تحلیل مسئله و تصمیمگیری تاریخی.
نمونههای درسی بسیاری تهیه شد تا به آموزگاران نشان دهد چگونه استانداردهای مزبور را در عمل رعایت کنند.
با این حال، مباحثه میان کارورزان مزبور تحتالشعاع طوفان سیاسی و هیجانات رسانهای قرار گرفت که به سرعت استانداردهای مورد نظر را در نوردید. با وجود آنکه سازمان اوقاف عمومی برای علوم انسانی در ابتدا یکی از حامیان اصلی مرکز ملی تاریخ در مورد استانداردهای تاریخ بود، اما لین چنی، یکی از اعضای اوقاف، چند روز پیش از انتشار فهرست استانداردها حملهای شدید علیه ایـن مـرکـز بـه راه انداخت. چهرههای دیگری که عمدتاً جمهوریخواه بودند، الگوهای تدریس (هر چند نه خود استانداردها) را تخطئه کردند، آن هم ظاهراً به سبب، نهادینه سازی نزاکت سیاسی در این نمونهها و ماهیت ضدامریکایی و اساساً غیر تاریخی آنها. در واشینگتن دیسی، قطعنامهای با «موافقت اعضای سنا» ترتیب داده شد تا این استانداردها و همۀ آن چیزهایی که نمایندهٔ آن بود محکوم شود. برای نجاتِ بخشی از این طرح یک هیئت بازبینی تشکیل شد تا برخی توصیهها را بررسی کند، مخصوصاً توصیههایی که خواسته بودند هزاران نمونۀ درسی که بیشترین نقش را در ایجاد مناقشه داشتند حذف شود. برخی ادعا کردهاند یکی از مدیران پروژه استانداردهای ملی اذعان کرده که احتمالاً تلاشی برای جبران عدم توازن تاریخی در میان بوده است. زمانی که نسخۀ بازبینیشدۀ استانداردها نوشته شد، علاقه رسانهها به این موضوع کمرنگ شده بود، اما بسیاری از ایالت ها نمیخواستند خطر بـه راه انداختن مناقشهٔ سیاسی در سطح محلی را - که حاصل عملی کردنِ صریح این استانداردها بود ـ به جان بخرند.
📗جف تیمینز، کیت ورنون و کریستین کینیلی، آموزش و یادگیری تاریخ، ترجمهٔ محمد غفوری، تهران: سمت، ۱۳۹۸، ۳۲- ۳۴.
*ارجاعهای درون متن حذف شده است.
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
در ایالات متحده، مباحثه دربارۀ تاریخ در درسگانِ مدارسْ بخشی از یک اقدام گستردهتر آموزشی، با هدف تثبیت استانداردهای ملی بود. دولتِ جورج بوش که از انحطاط ظاهری در دستاوردهای آموزشی وحشتزده شده بود، طرحی برای تمهید چارچوبهای ملی در چند رشتهٔ درسی آغاز کرد. مورخان دانشگاهی خود نیز دربارۀ اقدام مدارس برای جایگزینی یا تلفیق تاریخ ظاهراً از مدافتاده با مطالعات اجتماعیِ به اصطلاح به درد بخورتر، نگران بودند. این دغدغهها در داستان ترسناک مألوفی دربارۀ غفلتزدگی نسل جوان به اوج خود رسید، داستانی دربارهٔ ناتوانی جوانان هفده سالهٔ آمریکایی در پاسخ به این پرسش که جنگ داخلی امریکا در کدام دهه رخ داد. مجموعههای دانشگاهی از جمله انجمن تاریخ آمریکا و سازمان مورخان امریکایی، برای دفاع از رشتهٔ خویش به تکاپو افتادند و از تشکیل چند پویش، مانند اتحادیه مدرسان تاریخ و تأسیس یک کانون دانشگاهی به نام مرکز ملی تاریخ در مدارس (NCHS) در دانشگاه کالیفرنیا حمایت مالی کردند. این مرکز مأموریت یافت تا بر طرحی که از حمایت ایالتها برخوردار بود و قرار بود استانداردهایی برای رشتهٔ تاریخ تهیه کند نظارت داشته باشد.
مرکز ملی تاریخ در مدارس برای تدوین دستورالعملهایی مبنی بر اینکه استانداردهای مزبور باید متضمن چه چیزهایی باشند، پژوهشی دامنهدار و اقداماتی مشاورهای در پیش گرفت که شامل مجموعهٔ وسیعی از آموزگاران تاریخ در آموزش عالی و مدارس بود. پرواضح است که اختلافاتی میان اعضای این هیئت وجود داشت که بازتاب مشاجرات وسیعتر اوایل دههٔ نود در درونِ رشته تاریخ بود. در هیئت ناظر بر تاریخ آمریکا، تنشها حول این مسئله میچرخید که درسگان مدارس باید بیشتر نمایانگر چشماندازی متنوع و چندفرهنگی باشد، یا نمایندۀ دیدگاهی تمامیتخواه و مبتنی بر میراث مشترک. معضل مشابهی پیش روی هیئت تاریخ جهان قرار داشت مبنی بر اینکه آیا رویکرد مألوف باید اروپامحورانه و مبتنی بر تمدن غرب باشد، یا باید نوعی تاریخ دامنهدار و جهانی را در دستور کار قرار داد؛ البته کارورزان هیئتها در این مورد توافق داشتند که تدریس در تاریخ باید موجب تفسیر و تحلیل هوشمندانه و قضاوت انتقادی شود و به منظور کمک به تفهیم این مهارتها، چارچوبی متشکل از پنج استاندارد برای تفکر تاریخی ترسیم کردند که از عناصر زیر تشکیل میشد:
▪️تفکر گاهشناختی،
▪️ درک تاریخی،
▪️تحلیل و تفسیر تاریخی،
▪️مهارتهای پژوهشی در تاریخ
▪️تحلیل مسئله و تصمیمگیری تاریخی.
نمونههای درسی بسیاری تهیه شد تا به آموزگاران نشان دهد چگونه استانداردهای مزبور را در عمل رعایت کنند.
با این حال، مباحثه میان کارورزان مزبور تحتالشعاع طوفان سیاسی و هیجانات رسانهای قرار گرفت که به سرعت استانداردهای مورد نظر را در نوردید. با وجود آنکه سازمان اوقاف عمومی برای علوم انسانی در ابتدا یکی از حامیان اصلی مرکز ملی تاریخ در مورد استانداردهای تاریخ بود، اما لین چنی، یکی از اعضای اوقاف، چند روز پیش از انتشار فهرست استانداردها حملهای شدید علیه ایـن مـرکـز بـه راه انداخت. چهرههای دیگری که عمدتاً جمهوریخواه بودند، الگوهای تدریس (هر چند نه خود استانداردها) را تخطئه کردند، آن هم ظاهراً به سبب، نهادینه سازی نزاکت سیاسی در این نمونهها و ماهیت ضدامریکایی و اساساً غیر تاریخی آنها. در واشینگتن دیسی، قطعنامهای با «موافقت اعضای سنا» ترتیب داده شد تا این استانداردها و همۀ آن چیزهایی که نمایندهٔ آن بود محکوم شود. برای نجاتِ بخشی از این طرح یک هیئت بازبینی تشکیل شد تا برخی توصیهها را بررسی کند، مخصوصاً توصیههایی که خواسته بودند هزاران نمونۀ درسی که بیشترین نقش را در ایجاد مناقشه داشتند حذف شود. برخی ادعا کردهاند یکی از مدیران پروژه استانداردهای ملی اذعان کرده که احتمالاً تلاشی برای جبران عدم توازن تاریخی در میان بوده است. زمانی که نسخۀ بازبینیشدۀ استانداردها نوشته شد، علاقه رسانهها به این موضوع کمرنگ شده بود، اما بسیاری از ایالت ها نمیخواستند خطر بـه راه انداختن مناقشهٔ سیاسی در سطح محلی را - که حاصل عملی کردنِ صریح این استانداردها بود ـ به جان بخرند.
📗جف تیمینز، کیت ورنون و کریستین کینیلی، آموزش و یادگیری تاریخ، ترجمهٔ محمد غفوری، تهران: سمت، ۱۳۹۸، ۳۲- ۳۴.
*ارجاعهای درون متن حذف شده است.
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
👍4❤2👏1
Forwarded from شالتله (عباس زندباف نشاط)
مسئول بخش مبارزه با التقاط واحد اطلاعات سپاه:
من و خیلی از بچهها کلاً چندان با زندان موافق نبودیم. میگفتیم یا طرف محارب است که باید کشته شود یا به حدی از بریدن رسیده است که باید برگردد. در قضیهی مرصاد اطلاعاتی به دست آمد که قرار است زندان محور و پایهی شورش باشد. البته در قضایای قبل هم زندان یک محور بود. به نظر من هیچ توجیهی نداشت. اگر کسی توبه میکرد و بریده بود باید آزاد شود ولی کسی که همچنان در موضع سازمان بود واقعاً نگه داشتنش اشتباه استراتژیک بود... به نظرم یکی از بهترین حرکتهایی که شد این بود که یک عده آدمهای محاربی که میتوانستند تا سالهای سال و حتی تا امروز مسئله ایجاد کنند اعدام شوند... توجیهی نداشت یکی صاف بایستد و بگوید من میخواهم نظام را براندازی کنم و شما نگهش بدارید...
صص116-117
من و خیلی از بچهها کلاً چندان با زندان موافق نبودیم. میگفتیم یا طرف محارب است که باید کشته شود یا به حدی از بریدن رسیده است که باید برگردد. در قضیهی مرصاد اطلاعاتی به دست آمد که قرار است زندان محور و پایهی شورش باشد. البته در قضایای قبل هم زندان یک محور بود. به نظر من هیچ توجیهی نداشت. اگر کسی توبه میکرد و بریده بود باید آزاد شود ولی کسی که همچنان در موضع سازمان بود واقعاً نگه داشتنش اشتباه استراتژیک بود... به نظرم یکی از بهترین حرکتهایی که شد این بود که یک عده آدمهای محاربی که میتوانستند تا سالهای سال و حتی تا امروز مسئله ایجاد کنند اعدام شوند... توجیهی نداشت یکی صاف بایستد و بگوید من میخواهم نظام را براندازی کنم و شما نگهش بدارید...
صص116-117
😱4👍1🤯1🤬1
✳️ نظاماتخوانی ۹۷
ویرانه
تغییر نام دهکده ویرانه به شاهپسند
☑️ بعد از انقلاب، «شاهپسند» دوباره «ویرانه» شد، اما مصوبه آن را پیدا نکردیم.
Website: nezamat.ir
Telegram: @nezamat_ir
▪️گوگل کردم دیدم پس از انقلاب شده «وردانه». در تارنمای دماوندم آرزوست بدون اشاره به «شاهپسند» به تغییر نام این روستا اشاره شده:
ویرانه
تغییر نام دهکده ویرانه به شاهپسند
☑️ بعد از انقلاب، «شاهپسند» دوباره «ویرانه» شد، اما مصوبه آن را پیدا نکردیم.
Website: nezamat.ir
Telegram: @nezamat_ir
▪️گوگل کردم دیدم پس از انقلاب شده «وردانه». در تارنمای دماوندم آرزوست بدون اشاره به «شاهپسند» به تغییر نام این روستا اشاره شده:
به گزارش نشریه دماوندم آرزوست، هیأت وزیران در نشست مورخ ۱۸ مردادماه سال ۱۳۶۶ بنا به پیشنهاد شماره ۱۱۶۷۷٫۱٫۵٫۵۳ مورخ ۱۹ اسفندماه سال ۱۳۶۵ وزارت کشور به استناد ماده ۱۳ قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری مصوب تیرماه سال ۱۳۶۲ مجلس شورای اسلامی در اجرای ماده ۳ قانون مذکور و تبصرههای ذیل آن و ماده ۳۱ آییننامه اجرایی آن تصویب نمودند.🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
در شهرستان دماوند تابع استان تهران تعداد ۸ دهستان شامل روستاها، مزراع و مکانها در محدوده جغرافیایی معین مطابق با کروکی و نقشه ۱٫۲۵۰٫۰۰۰ ضمیمه که ممهور به مهر دفتر هیأت وزیران است.
بر این اساس، حوزه دهستان جمعآبرود به مرکزیت آبسرد مشتمل بر ۷۶ روستا، مزرعه و مکان به تصویب هیأت وزیران رسید که روستای #وردانه نیز در شماره ۷۲ این بخش دیده میشود.
در توضیحات این بخش آمده است: نام روستای ردیف ۷۲ دهستان فوق قبلاً #ویرانه بوده که بر اساس این تصویبنامه به #وردانه تغییر مییابد.
👍2
| پنجهنامه: تاریخ و خاطره |
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
📘 زنان زرخرید در عصر سهشنبههای بخارا
کتاب زنان زرخرید، بررسی وضعیت کنیزان در ایران، پژوهش فریبا کاظمنیا را که انتشارات تیسا چاپ کرده در عصر سهشنبههای بخارا نقد و بررسی خواهد شد. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر سهشنبه بیست و دوم مهرماه ۱۴۰۴ با سخنرانی علی دهباشی، فریبا کاظمنیا، ابراهیم موسیپور بشلی، یونس فرهمند و معصومعلی پنجه در باغ موزه نگارستان برگزار خواهد شد.
کتاب زنان زرخرید کوششی است در راستای بازسازی بخشی از تاریخ اجتماعی ایران که در روایتهای رسمی و نخبهگرایانه مغفول مانده است. نویسنده با بهرهگیری از طیفی متنوع از منابع تاریخی، فقهی، ادبی و سفرنامهها، وضعیت کنیزان را در ابعاد اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی بررسی میکند و نشان میدهد که نهاد بردهداری در ایران نه صرفاً پدیدهای حاشیهای، بلکه ساختاری درهمتنیده با قدرت سیاسی، اقتصاد و نهادهای دینی و خانوادگی بوده است. این پژوهش با تأکید بر نقش کنیزان در بازتولید روابط سلطه و بازنمایی آنان به مثابه «کالا»، بر پیچیدگی تجربه زیسته این زنان فرودست صحه میگذارد و ابعادی چون آموزش، پیشهها، جایگاه خانوادگی، امکان آزادی و هویت اجتماعی آنان را تحلیل میکند. بدینترتیب، اثر حاضر در چارچوب تاریخ اجتماعی و مطالعات جنسیت، تلاشی است برای پر کردن خلأ پژوهشی در حوزه تاریخ زنان بینام و نشان و آشکار ساختن سازوکارهای جنسیتی-طبقاتی در جامعه ایرانی پیشامدرن.
▪️میدان بهارستان، خیابان دانشسرا، خیابان شریعتمدار رفیع، باغ موزه نگارستان
سهشنبه، ۲۲ مهر ۱۴۰۴/ ساعت ۵ عصر
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
کتاب زنان زرخرید، بررسی وضعیت کنیزان در ایران، پژوهش فریبا کاظمنیا را که انتشارات تیسا چاپ کرده در عصر سهشنبههای بخارا نقد و بررسی خواهد شد. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر سهشنبه بیست و دوم مهرماه ۱۴۰۴ با سخنرانی علی دهباشی، فریبا کاظمنیا، ابراهیم موسیپور بشلی، یونس فرهمند و معصومعلی پنجه در باغ موزه نگارستان برگزار خواهد شد.
کتاب زنان زرخرید کوششی است در راستای بازسازی بخشی از تاریخ اجتماعی ایران که در روایتهای رسمی و نخبهگرایانه مغفول مانده است. نویسنده با بهرهگیری از طیفی متنوع از منابع تاریخی، فقهی، ادبی و سفرنامهها، وضعیت کنیزان را در ابعاد اقتصادی، حقوقی، اجتماعی و فرهنگی بررسی میکند و نشان میدهد که نهاد بردهداری در ایران نه صرفاً پدیدهای حاشیهای، بلکه ساختاری درهمتنیده با قدرت سیاسی، اقتصاد و نهادهای دینی و خانوادگی بوده است. این پژوهش با تأکید بر نقش کنیزان در بازتولید روابط سلطه و بازنمایی آنان به مثابه «کالا»، بر پیچیدگی تجربه زیسته این زنان فرودست صحه میگذارد و ابعادی چون آموزش، پیشهها، جایگاه خانوادگی، امکان آزادی و هویت اجتماعی آنان را تحلیل میکند. بدینترتیب، اثر حاضر در چارچوب تاریخ اجتماعی و مطالعات جنسیت، تلاشی است برای پر کردن خلأ پژوهشی در حوزه تاریخ زنان بینام و نشان و آشکار ساختن سازوکارهای جنسیتی-طبقاتی در جامعه ایرانی پیشامدرن.
▪️میدان بهارستان، خیابان دانشسرا، خیابان شریعتمدار رفیع، باغ موزه نگارستان
سهشنبه، ۲۲ مهر ۱۴۰۴/ ساعت ۵ عصر
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
❤10
🔴 جای خالی «تاریخ ایران» در دانشگاه ایرانی
جدول بالا دربردارندهٔ نام درسهای عمومی الزامی است که یک دانشجوی کارشناسی باید آنها را بخواند و بگذراند. از این بگذریم که تدریس این تعداد درس معارف اسلامی تاکنون چه دستاوردی داشته است، امٌا در این جدول جای یک درس بسیار خالی است: تاریخ ایران!
در این زمانهٔ پرهیاهوی پرآشوب که جنگ روایتها و رسانهها به اوج خود رسیده، شایسته و بایسته است که به استادان تاریخ بهویژه به نسل نو دانشآموختگان باسواد و پژوهشگران خوشفکر این رشته این امکان داده شود که تاریخ ایران را با شیوههای علمی و دانشگاهی به نسل جوان بیاموزند.
🟢
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
جدول بالا دربردارندهٔ نام درسهای عمومی الزامی است که یک دانشجوی کارشناسی باید آنها را بخواند و بگذراند. از این بگذریم که تدریس این تعداد درس معارف اسلامی تاکنون چه دستاوردی داشته است، امٌا در این جدول جای یک درس بسیار خالی است: تاریخ ایران!
در این زمانهٔ پرهیاهوی پرآشوب که جنگ روایتها و رسانهها به اوج خود رسیده، شایسته و بایسته است که به استادان تاریخ بهویژه به نسل نو دانشآموختگان باسواد و پژوهشگران خوشفکر این رشته این امکان داده شود که تاریخ ایران را با شیوههای علمی و دانشگاهی به نسل جوان بیاموزند.
🟢
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
👏18👍5❤2🔥2🤬2
چهارشنبه دوم مرداد[۱۳۳۶]- ۲۴ ژوئیه - ۱۰ بعدازظهر
این آخرین شبی است که در رم هستیم. عهدوعیال امروز حالش خوب نبود و خانه ماند. صبح من و محصص به پست کردن و خرید گذشت و عصر باز سیمین خانه ماند و من رفتم سراغ غریب و با هم رفتیم کلیسای فرانچسکن را دیدیم که آدمهای احمق سادیستی بودهاند. از استخوان بدن آدمی زینت سقف و در و دیوار ساختهاند، مثل گچبری. احمقها در هر مذهبی، میت آدمی مقدس است و باید از نظرها پنهان بماند یا سوخته شود یا از بین برود، اما این پدرسوختهها آن را وسیله نمایش کردهاند و در و دیوار را با آن زینت دادهاند. شش - هفت تا اطاق زیرزمینمانند را با این استخوانهای مُرده زینت کرده بودند.
بعد هم رفتیم سراغ خانهای که در میدان اسپانی هست و کیتس و شلی در آن زندگی میکردهاند، حیف که بسته بود. و بعد رفتیم کنار تیبر در یکی از این رستورانهای متحرک قایق مانند کنار رودخانه و شراب با نانوپنیر خوردیم. شرابی بسیار عالی به لیتری ۱۶۰ لیر با نانوپنیری شبیه پنیر لیقوان خودمان و گوجه فرنگی، و سرشار و حنانه و غریب آواز خواندند و خودم هم. و حالمان خوش شد. و بودیم تا الآن و همهشان ما را به خانه رساندند و دم در خداحافظی کردیم و ماچوبوسه و علیٌ. سرشار بسیار خوب میخواند. و یادی از ملک کردیم. گویا دلتنگی شروع شده، و مرا بگو که همه این اباطیل را در حال مستی مینویسم. چشمم درست کار نمیکند و دستم نیز و همینجوری روی غریزه مینویسم و گویا از خطم پیدا است که در حال مستی نوشته شده.
دیگر بس است. امشب باید حسابی بخوابیم تا فردا در قطار بیداری بکشیم.
📘 یادداشتهای روزانه جلال آلاحمد، ۱/ ۲۲۱.
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
👍5
▪️ راستش من هم چند ماه پیش که خواندن این یادداشتهای جلال آلاحمد را آغاز کردم، در هر صفحهای که این بدگوییها و دشنامها به بزرگان فرهنگ و هنر ایران را میدیدم، بسیار ناراحت میشدم. اکنون که کمکم رسیدهام به میانه کتاب بر این حس غلبه کردهام و دارم از خواندن کتاب بهره میبرم. ای کاش از دیگر نویسندگان و دانشوران بزرگ معاصر نیز چنین روزنوشتهایی به جای مانده بود، حتی اگر پر از دشنام و بدگویی بود.
هنوز بر این نظرم که این یادداشتها یکی از بهترین نمونههای ایرانی در گونه روزنوشتها است و امیدوارم جلدهای بعدی آن نیز خیلی زود منتشر شود.
بزرگترین مشکل جلال «بیپولی» بوده؛ او در سرتاسر کتاب روزبهروز این را بازگویی میکند و از نداری ناله سر میدهد. این سخن شاید یاوهگویی شمرده شود، امٌا بهنظرم اگر جلال در خانوادهای ثروتمند زاده میشد، ایرج افشار یا داریوش شایگان میشد! این دو بزرگ فرهنگ ایران، خوشبختتربن انسانهای ایرانی در قرن چهاردهم خورشیدی بودند!
▫️معصومعلی پنجه
۲۲ مهر ۱۴۰۴ | تهران [روزهای گرانی و بیپولی مردم ایران]
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
هنوز بر این نظرم که این یادداشتها یکی از بهترین نمونههای ایرانی در گونه روزنوشتها است و امیدوارم جلدهای بعدی آن نیز خیلی زود منتشر شود.
بزرگترین مشکل جلال «بیپولی» بوده؛ او در سرتاسر کتاب روزبهروز این را بازگویی میکند و از نداری ناله سر میدهد. این سخن شاید یاوهگویی شمرده شود، امٌا بهنظرم اگر جلال در خانوادهای ثروتمند زاده میشد، ایرج افشار یا داریوش شایگان میشد! این دو بزرگ فرهنگ ایران، خوشبختتربن انسانهای ایرانی در قرن چهاردهم خورشیدی بودند!
▫️معصومعلی پنجه
۲۲ مهر ۱۴۰۴ | تهران [روزهای گرانی و بیپولی مردم ایران]
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
👍18❤4👎1👏1🤔1
▪️زنان زرخرید: زنان روزگار زرین
[ سخنرانی در عصر سهشنبههای بخارا (۲۲ مهر ۱۴۰۴) دربارۀ کتاب زنان زرخرید: بررسی وضعیت کنیزان در ایران؛ از طاهریان تا مغول، نوشتۀ فریبا کاظمنیا، نشر تیسا]
فاطمه مرنیسی نویسنده و فمنیست مراکشی، کتاب جنجالبرانگیز و خواندنی خود: زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش را اینگونه پایان برده: «هنوز این پرسش باقی است که چرا امروز تصویر زنِ «عصر طلایی» اسلام- «کنیزی» که هرگاه امید فریفتن را از دست میداد توطئه میکرد- سمبل جاودانۀ زن مسلمان شده است. درحالیکه خاطرۀ امّسلمهها و عایشهها و سکینهها و زنانی نظیر آنان جرقهای [بیدارکننده] ایجاد نمیکند و رفتار و منش آنها بسیار دور و غیرواقعی بهنظر میرسد»(مرنیسی، ۲۸۳).
قاعدتاً مسلمانان سنی که عایشه را و مسلمان شیعه که فاطمه را «سمبل جاودانۀ زن مسلمان» میدانند، با خانم مرنیسی همنظر نیستند و این تصویر را برساختۀ مورخان و بهویژه شرقشناسان میدانند. جدای از اینکه کدام دسته «سمبل زن مسلمان» بودهاند، با گذر از صدر اسلام (عصر نبوت و عصر خلفای راشدین) به عصر اموی و بهویژه عصر عباسی، بهرغم گسترش جامعۀ اسلامی، از شمار عایشهها و فاطمهها کاسته شد و این زنان برده / کنیزان بودند که در شهرها و در دربارها نقشآفرینی میکردند. در کتاب زنان زرخرید به این دسته از زنان پرداخته شده است.
آلان مانزلو درست میگوید که «گنجاندن زنان در تاریخ... مورخان را ناگزیر ساخت که با افزودن زنان و تجربۀ آنان به تاریخ با آنچه تاکنون در تاریخ مفقود بوده است، مواجه شوند» (مانزلو، ۹۱). این کاری است که کاظمنیا بهخوبی انجام رسانده است؛ او به تعبیر خودش به تاریخ «ازیادرفتههای تاریخی»، یعنی زنان، پرداخته؛ آن هم نه زنانی چون «پریخان خانم و مهدعلیا و قرةالعین» بلکه «زنان بینام و نشان»، کنیزان. زنان زرخرید، پس از مقدمهای در اِصطلاحشناسی برده و بنده و کنیز، در چهار فصل گردآمده است: یکم: پیشینۀ تاریخی؛ دوم: کنیزان بهمثابه کالا؛ سوم: کنیزان و گروههای اجتماعی؛ و چهارم: کنیزان: نگاهی از درون.
کاظمنیا برای انجام این پژوهش آثار پرشماری را دیده، از منابع ادبی و فقهی گرفته تا تاریخهای عمومی، محلی و دودمانی که سراسر تاریخهایی مردانه هستند. او از لابهلای سطور این منابع توانسته گزارشها و دادههایی درباره این «گروه بیصدا» گردآورد و پس از پردازش، دستهبندی و تحلیل این دادهها و بهرهگیری درست و بجا از نظریهها و مفاهیم اجتماعی، بر تاریخ این دسته از زنان پرتو افکند. ازاینرو میتوان گفت زنان زرخرید نوشتۀ فریبا کاظمنیا اثری اصیل و نوآورانه است در تراز پژوهشهای آکادمیک و از نمونههای مشابه فرنگی و شرقشناسانه مانند کتاب <کنیزکان بغداد: قِيَان در عصر نخست عباسی> نوشتۀ فؤاد متیو کَسْوِل (۲۰۱۱) و مجموعه مقالات < کنیزان/ سُرّیهها و درباریان: زنان و بردگی در تاریخ اسلام > بهکوشش متیو اس. گوردون و کاترین آ. هِین (۲۰۱۷) چیزی کم ندارد. سخن را کوتاه کنم: زنان زر خرید کتابی ارزنده، خواندنی و سودمند است؛ هم برای مورخان حرفهای، استادان و دانشجویان تاریخ و هم برای خوانندگان عمومی.
اگر بخواهیم متهبهخشخاش بگذاریم و چند اشکال از این کتاب بگیریم یکی اینکه بهتر بود در عنوان فرعی کتاب بهجای «ایران» از «شرق/ مشرق اسلامی» و بهجای «از طاهریان تا مغول»، «عصر عباسی» آورده میشد، چرا که اولاً گزارشها و دادههای گردآمده در کتاب محدود به قلمرو ایران سدههای نخستین اسلامی نیست و ثانیاً برآمدن، تثبیت و گسترش این نهاد و الگوها و روندها و فراز و فرود آن بیشتر تابعی از دستگاه خلافت اسلامی- عربی بود تا دولتهای محلی چون طاهریان و دیگران.
دو دیگر اینکه در متن در دو جای (صفحههای ۲۹ و ۵۱) ادعا شده که «نهاد بردهداری در میان اعراب ریشهدارتر و توسعهیافتهتر بود»؛ درست است که بردهداری در میان عربان رایج بوده، امّا اینکه «ریشهدارتر و توسعهیافتهتر» از دیگران مثلاً رومیان بوده باشد، جای تامل دارد، و به نظر منابع تاریخی این دیدگاه را پشتیبانی نمیکنند.
سوم آنکه در صفحه ۵۰ به نقل از تاریخ یعقوبی به ماجرای اسارت دختران یزدگرد ساسانی در زمان عمر اشاره و از بخشیدن «شهربانو» به امام حسین (ع) یاد شده و اینکه او مادر امام زینالعابدین (ع) است. اگرچه در تاریخ یعقوبی چنین روایتی آمده، اما در این کتاب نام دختر یزدگرد و مادر امام زینالعابدین «حرار» ذکر شده نه شهربانو. ضمن اینکه جا داشت به این نکته نیز اشاره میشد که برخی از محققان مانند استاد سید جعفر شهیدی در اعتبار این روایت شک دارند و آن را معتبر و صحیح نمیدانند.
↓
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
[ سخنرانی در عصر سهشنبههای بخارا (۲۲ مهر ۱۴۰۴) دربارۀ کتاب زنان زرخرید: بررسی وضعیت کنیزان در ایران؛ از طاهریان تا مغول، نوشتۀ فریبا کاظمنیا، نشر تیسا]
فاطمه مرنیسی نویسنده و فمنیست مراکشی، کتاب جنجالبرانگیز و خواندنی خود: زنان پردهنشین و نخبگان جوشنپوش را اینگونه پایان برده: «هنوز این پرسش باقی است که چرا امروز تصویر زنِ «عصر طلایی» اسلام- «کنیزی» که هرگاه امید فریفتن را از دست میداد توطئه میکرد- سمبل جاودانۀ زن مسلمان شده است. درحالیکه خاطرۀ امّسلمهها و عایشهها و سکینهها و زنانی نظیر آنان جرقهای [بیدارکننده] ایجاد نمیکند و رفتار و منش آنها بسیار دور و غیرواقعی بهنظر میرسد»(مرنیسی، ۲۸۳).
قاعدتاً مسلمانان سنی که عایشه را و مسلمان شیعه که فاطمه را «سمبل جاودانۀ زن مسلمان» میدانند، با خانم مرنیسی همنظر نیستند و این تصویر را برساختۀ مورخان و بهویژه شرقشناسان میدانند. جدای از اینکه کدام دسته «سمبل زن مسلمان» بودهاند، با گذر از صدر اسلام (عصر نبوت و عصر خلفای راشدین) به عصر اموی و بهویژه عصر عباسی، بهرغم گسترش جامعۀ اسلامی، از شمار عایشهها و فاطمهها کاسته شد و این زنان برده / کنیزان بودند که در شهرها و در دربارها نقشآفرینی میکردند. در کتاب زنان زرخرید به این دسته از زنان پرداخته شده است.
آلان مانزلو درست میگوید که «گنجاندن زنان در تاریخ... مورخان را ناگزیر ساخت که با افزودن زنان و تجربۀ آنان به تاریخ با آنچه تاکنون در تاریخ مفقود بوده است، مواجه شوند» (مانزلو، ۹۱). این کاری است که کاظمنیا بهخوبی انجام رسانده است؛ او به تعبیر خودش به تاریخ «ازیادرفتههای تاریخی»، یعنی زنان، پرداخته؛ آن هم نه زنانی چون «پریخان خانم و مهدعلیا و قرةالعین» بلکه «زنان بینام و نشان»، کنیزان. زنان زرخرید، پس از مقدمهای در اِصطلاحشناسی برده و بنده و کنیز، در چهار فصل گردآمده است: یکم: پیشینۀ تاریخی؛ دوم: کنیزان بهمثابه کالا؛ سوم: کنیزان و گروههای اجتماعی؛ و چهارم: کنیزان: نگاهی از درون.
کاظمنیا برای انجام این پژوهش آثار پرشماری را دیده، از منابع ادبی و فقهی گرفته تا تاریخهای عمومی، محلی و دودمانی که سراسر تاریخهایی مردانه هستند. او از لابهلای سطور این منابع توانسته گزارشها و دادههایی درباره این «گروه بیصدا» گردآورد و پس از پردازش، دستهبندی و تحلیل این دادهها و بهرهگیری درست و بجا از نظریهها و مفاهیم اجتماعی، بر تاریخ این دسته از زنان پرتو افکند. ازاینرو میتوان گفت زنان زرخرید نوشتۀ فریبا کاظمنیا اثری اصیل و نوآورانه است در تراز پژوهشهای آکادمیک و از نمونههای مشابه فرنگی و شرقشناسانه مانند کتاب <کنیزکان بغداد: قِيَان در عصر نخست عباسی> نوشتۀ فؤاد متیو کَسْوِل (۲۰۱۱) و مجموعه مقالات < کنیزان/ سُرّیهها و درباریان: زنان و بردگی در تاریخ اسلام > بهکوشش متیو اس. گوردون و کاترین آ. هِین (۲۰۱۷) چیزی کم ندارد. سخن را کوتاه کنم: زنان زر خرید کتابی ارزنده، خواندنی و سودمند است؛ هم برای مورخان حرفهای، استادان و دانشجویان تاریخ و هم برای خوانندگان عمومی.
اگر بخواهیم متهبهخشخاش بگذاریم و چند اشکال از این کتاب بگیریم یکی اینکه بهتر بود در عنوان فرعی کتاب بهجای «ایران» از «شرق/ مشرق اسلامی» و بهجای «از طاهریان تا مغول»، «عصر عباسی» آورده میشد، چرا که اولاً گزارشها و دادههای گردآمده در کتاب محدود به قلمرو ایران سدههای نخستین اسلامی نیست و ثانیاً برآمدن، تثبیت و گسترش این نهاد و الگوها و روندها و فراز و فرود آن بیشتر تابعی از دستگاه خلافت اسلامی- عربی بود تا دولتهای محلی چون طاهریان و دیگران.
دو دیگر اینکه در متن در دو جای (صفحههای ۲۹ و ۵۱) ادعا شده که «نهاد بردهداری در میان اعراب ریشهدارتر و توسعهیافتهتر بود»؛ درست است که بردهداری در میان عربان رایج بوده، امّا اینکه «ریشهدارتر و توسعهیافتهتر» از دیگران مثلاً رومیان بوده باشد، جای تامل دارد، و به نظر منابع تاریخی این دیدگاه را پشتیبانی نمیکنند.
سوم آنکه در صفحه ۵۰ به نقل از تاریخ یعقوبی به ماجرای اسارت دختران یزدگرد ساسانی در زمان عمر اشاره و از بخشیدن «شهربانو» به امام حسین (ع) یاد شده و اینکه او مادر امام زینالعابدین (ع) است. اگرچه در تاریخ یعقوبی چنین روایتی آمده، اما در این کتاب نام دختر یزدگرد و مادر امام زینالعابدین «حرار» ذکر شده نه شهربانو. ضمن اینکه جا داشت به این نکته نیز اشاره میشد که برخی از محققان مانند استاد سید جعفر شهیدی در اعتبار این روایت شک دارند و آن را معتبر و صحیح نمیدانند.
↓
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
👍8❤1👏1
↑
امیدوارم که گسترش و پیشرفت پژوهشها در تاریخ زنان، زمینۀ بازاندیشی در رشتۀ تاریخ را پدید آورد، بهگونهای که از گفتمان «تاریخ مذکر» و «مورخ بهمثابه مذکر» گذر شود. به تعبیر مانزلو این بازاندیشی باید با این پرسش معرفتشناختی آغاز شود که «ما برای چه کسانی، از چه چشماندازی و با چه اهدافی تاریخ مینویسیم و روالها و روشهای آن را میسازیم؟» (مانزلو، ۹۳- ۹۴).
▫️معصومعلی پنجه
گروه تاریخ و باستانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
امیدوارم که گسترش و پیشرفت پژوهشها در تاریخ زنان، زمینۀ بازاندیشی در رشتۀ تاریخ را پدید آورد، بهگونهای که از گفتمان «تاریخ مذکر» و «مورخ بهمثابه مذکر» گذر شود. به تعبیر مانزلو این بازاندیشی باید با این پرسش معرفتشناختی آغاز شود که «ما برای چه کسانی، از چه چشماندازی و با چه اهدافی تاریخ مینویسیم و روالها و روشهای آن را میسازیم؟» (مانزلو، ۹۳- ۹۴).
▫️معصومعلی پنجه
گروه تاریخ و باستانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
👍14👏2
«اَنا اِبنُ الْاَكارِمِ مِنْ نَسْلِ جَمْ/ وحائزُ اِرْثِ مُلُوکِ الْعَجَمْ»
«من فرزند بزرگوارانی از تبار جمشیدم/ و میراث بَرِ شاهان ایران»
▫️ابراهیم بن مِمشاد متوکلی اصفهانی از زبان یعقوب لیث صفاری خطاب به معتمد خلیفه عباسی
📙 یاقوت حموی، معجمالادباء، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، ۱/ ۶۲.
📘 پنجهنامه: تاریخ و خاطره
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
👍13🔥4
فهم عامه از گذشته ریشه در انبوهی از منابع گوناگون دارد، و احتمالاً اکنون مهمترین منبع، فیلمهای عامهپسندِ پرفروش و مستندهای تلویزیونی است. بحث دربارهٔ دقت و پیامهای منطوی در فیلمهای مزبور با قوت بیشتری درمیگیرد، جدیدترین جلوهٔ آن هم اعتراض بریتانیاییها به این نکته است که فیلمهای آمریکاییْ نیروهای نظامی ایالات متحده را تنها چهرهٔ پیروز در جنگ جهانی دوم نشان میدهند.
📕 جف تیمینز، کیت ورنون و کریستین کینیلی، آموزش و یادگیری تاریخ، ترجمهٔ محمد غفوری، تهران: سمت، ۱۳۹۸، ۳۸.
📘 پنجهنامه: تاریخ و خاطره
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
👍7
خلاف راه صواب است و عکس رای اولوالالباب، دارو به گمان خوردن و راه نادیده بی کاروان رفتن.
امام مرشد محمد غزالی را رحمة الله علیه پرسیدند: چگونه رسیدی بدین منزلت در علوم؟
گفت: بدان که هر چه ندانستم از پرسیدن آن ننگ نداشتم.
امید عافیت آن گه بود موافق عقل
که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
بپرس هر چه ندانی که ذل پرسیدن
دلیل راه تو باشد به عز دانایی
📙 سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۸
📘 پنجهنامه: تاریخ و خاطره
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
👍7
درود به شما دوستان و همراهان گرامی
از این پس در کانالی دیگر فرستههای خواندنی و دیدنی و شنیدنی دیگران: نوشتهها، خبرها، عکسها، فیلمها، آهنگها و دیگر چیزها بازفرست خواهد شد.
⏪ بازفرستهها از دیگران
⏩ https://www.group-telegram.com/bazferesteha
از این پس در کانالی دیگر فرستههای خواندنی و دیدنی و شنیدنی دیگران: نوشتهها، خبرها، عکسها، فیلمها، آهنگها و دیگر چیزها بازفرست خواهد شد.
⏪ بازفرستهها از دیگران
⏩ https://www.group-telegram.com/bazferesteha
Telegram
بازفرستهها از دیگران
در این کانال فرستههای خواندنی و دیدنی شنیدنی دیگران: نوشتهها، خبرها، عکسها، فیلمها، آهنگها و دیگر چیزها بازفرست خواهد شد.
⏪ بازفرستهها از دیگران
⏩ https://www.group-telegram.com/bazferesteha
⏪ بازفرستهها از دیگران
⏩ https://www.group-telegram.com/bazferesteha
👍6
▪️ کوی دانشگاه تهران دههٔ هفتاد و هشتاد (۵): موسیقی (آوازها و ترانهها)
▫️به یاد شادروان اکبر رستمی، ساکن کوی (۱۳۷۶- ۱۳۸۳)، قتیل جادهٔ کامیاران - مریوان (۱۳۹۳)، که پیوسته صدای گوشنواز معین را در خوابگاه پخش میکرد!
یکی از ساکنان کوی دانشگاه تهران در دههٔ شصت میگفت: در آن سالها که جز سرودهای انقلابی و نوحههای جنگی، صداهایی مانند گلریز و آهنگران، و آوازها و تصنیفهای سنتی با صدای شجریان و ناظری و افتخاری و سراج، پخش و شنیدن صدای دیگری در خوابگاه مجاز نبود، گاهی به آوازها و تصنیفهای پریسا هم گوش میدادیم و در پاسخ به اعتراض دانشجویان انقلابیتر و متشرعتر که میگفتند چرا به صدای زن گوش میدهید؟ میگفتیم: این صدای زن نیست؛ صدای جوانیهای شجریان است!
یک دهه بعد که ما وارد کوی دانشگاه تهران شدیم، فضا کاملاً دگرگون شده بود. اگرچه همچنان صدای شجریان از بسیاری از اتاقها به گوش میرسید و نوارکاستهای او بهویژه بیداد، دستان، نوا مُرکبخوانی و ... دستبهدست میشد، دیگر برای شنیدن هیچ صدایی محدودیتی وجود نداشت، مگر اینکه فرد خود تمایلی به شنیدن آهنگهای به اصطلاح غیرمجاز نداشت یا به دلایلی محافظهکاری و خودسانسوری پیشه میکرد و فقط ترانههای مجاز را میشنید.
یادم میآید روزی یکی از دوستان که دانشجوی «ادیان و عرفان تطبیقی» بود، دیده بود که هماتاقیش که بسیار مذهبی و حزباللهی و دانشجوی «علوم قرآن و حدیث» بود، واکمن را روشن کرده و هدفون را روی گوشهایش گذاشته و سرگرم گوش دادن است. آهسته رفته بود و هدفون را از روی گوشش برداشته بود تا ببیند چه گوش میدهد و در کمال ناباوری صدای «هایده» را شنیده بود! هایده در آن زمان، همچون امروز، هواخواه و شنونده بسیار داشت و صدایش از بسیاری از اتاقها شنیده میشد. یادم میآید نوارکاستهای شبهاصل (اورجینال) هایده که از پاکستان و از راه بلوچستان به ایران میآمد، در کوی تکثیر و پخش میشد.
راستی به جز معدودی که بسیار متشرع بودند و جز نواهای مذهبی چیز دیگری را نمیشنیدند، سرگرمی اصلی ساکنان کوی، موسیقی بود. مذهبیها و انقلابیها بیشتر افتخاری، سراج، مختاباد و اصفهانی گوش میدادند؛ سنتیهای سکولار! که اکثریت را داشتند، افزون بر شجریان و هایده، بنان، ایرج، گلپا، مرضیه، دلکش، مهستی، حمیرا، سیما بینا و شکیلا بهویژه معین گوش میدادند؛ بیشتر دلسوختهها و اهلسوخته داریوش گوش میدادند؛ مدرنترها بیشتر گوگوش و ابی و بهویژه سیاوش قمیشی گوش میدادند. صدای سندی و اندی، شهرام شبپره و شهرام و شهره صولتی و لیلا فروهر و هلن و نوشآفرین و دیگران هم کم شنیده نمیشد. خیلی از ماها تکترانههای شنیدنی خوانندههای قدیمی چون سیمین غانم، مرجان و منوچهر سخایی و دیگرانی که پیش از این به آلبومهایشان دسترسی نداشتیم را در کوی کشف کردیم.
از آلبومهایی که در همان سالها منتشر شد، تا جایی که یادم میآید، اینها بیشتر شنید شد: درخیال، معمای هستی، شب، سکوت، کویر و آهنگ وفا از شجریان؛ نیلوفرانه (۱) و یاد استاد از افتخاری؛ معما و پرواز از معین؛ بیبیجان و آهوی زخمی از رسول نجفیان؛ آوا از شکیلا؛ شهر خورشید، نقاب و بیسرزمینتر از باد از سیاوش قمیشی.
درست همان سالی که ما وارد دانشگاه شده بودیم، پس از بیست سال موسیقی پاپ آزاد گردید و نخستین نماهنگهای ترانههای پاپ از تلویزیون پخش شد. حسرت محمد اصفهانی محبوبترین این ترانهها بود. در این دسته از خوانندگان که بیشتر مقلد بودند، محبوبتر از همه شادمهر عقیلی بود که دو آلبوم مسافر و دهاتیاش بسیار شنیده شد.
در کوی، صدای خوانندههای غیرفارسیزبان نیز زیاد شنیده میشد. من برای اولین بار صدای حسن زیرک را در اتاق دوستان کُرد شنیدم. از خوانندگان خارجی، صدای خوانندههای ترکیهای بیش از همه شنیده میشد. بیشتر از همه آنها صدای ابراهیم تاتلیسِس. البته دانشجویان مدرنتر، موسیقی آمریکایی هم گوش میدادند، ازهمه بیشتر مایکل جکسون بود.
دانشجویان موسیقی البته داستانشان فرق میکرد. از اتاقهای اینان بیشتر صدای ساز و موسیقی بیکلام و کلاسیک غربی میآمد. یک سال همسایه بغلی اتاق ما دانشجوی موسیقی و نوازندهٔ حرفهای سنتور بود و دائماً با هدفون آثار پایور و مشکاتیان را گوش میداد.
سالی که من به کوی دانشگاه وارد شدم (۱۳۷۶)، از اتاقها صدای خوانندگان سنتی و پاپ و بیش از همه محمدرضا شجریان به گوش میرسید. سالی که از کوی خارج شدم (۱۳۸۷)، کمکم صدای رپخوانهای «خیلی غیرمجاز» از بعضی اتاقها به گوش میرسید؛ صدای کسانی چون شاهین نجفی که در آن سال نخستین آلبوم خود «ما مرد نیستیم» را منتشر ساخته بود.
▫️ معصومعلی پنجه
▪️نیمروز آدینه دوم آبان ۱۴۰۴ | تهران [در حال شنیدن «به یاد عارف» که در آبان ۱۳۷۹ در ساختمان ۲۲ کوی باربار شنیدم و گریستم]
📘 پنجهنامه: تاریخ و خاطره
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
▫️به یاد شادروان اکبر رستمی، ساکن کوی (۱۳۷۶- ۱۳۸۳)، قتیل جادهٔ کامیاران - مریوان (۱۳۹۳)، که پیوسته صدای گوشنواز معین را در خوابگاه پخش میکرد!
یکی از ساکنان کوی دانشگاه تهران در دههٔ شصت میگفت: در آن سالها که جز سرودهای انقلابی و نوحههای جنگی، صداهایی مانند گلریز و آهنگران، و آوازها و تصنیفهای سنتی با صدای شجریان و ناظری و افتخاری و سراج، پخش و شنیدن صدای دیگری در خوابگاه مجاز نبود، گاهی به آوازها و تصنیفهای پریسا هم گوش میدادیم و در پاسخ به اعتراض دانشجویان انقلابیتر و متشرعتر که میگفتند چرا به صدای زن گوش میدهید؟ میگفتیم: این صدای زن نیست؛ صدای جوانیهای شجریان است!
یک دهه بعد که ما وارد کوی دانشگاه تهران شدیم، فضا کاملاً دگرگون شده بود. اگرچه همچنان صدای شجریان از بسیاری از اتاقها به گوش میرسید و نوارکاستهای او بهویژه بیداد، دستان، نوا مُرکبخوانی و ... دستبهدست میشد، دیگر برای شنیدن هیچ صدایی محدودیتی وجود نداشت، مگر اینکه فرد خود تمایلی به شنیدن آهنگهای به اصطلاح غیرمجاز نداشت یا به دلایلی محافظهکاری و خودسانسوری پیشه میکرد و فقط ترانههای مجاز را میشنید.
یادم میآید روزی یکی از دوستان که دانشجوی «ادیان و عرفان تطبیقی» بود، دیده بود که هماتاقیش که بسیار مذهبی و حزباللهی و دانشجوی «علوم قرآن و حدیث» بود، واکمن را روشن کرده و هدفون را روی گوشهایش گذاشته و سرگرم گوش دادن است. آهسته رفته بود و هدفون را از روی گوشش برداشته بود تا ببیند چه گوش میدهد و در کمال ناباوری صدای «هایده» را شنیده بود! هایده در آن زمان، همچون امروز، هواخواه و شنونده بسیار داشت و صدایش از بسیاری از اتاقها شنیده میشد. یادم میآید نوارکاستهای شبهاصل (اورجینال) هایده که از پاکستان و از راه بلوچستان به ایران میآمد، در کوی تکثیر و پخش میشد.
راستی به جز معدودی که بسیار متشرع بودند و جز نواهای مذهبی چیز دیگری را نمیشنیدند، سرگرمی اصلی ساکنان کوی، موسیقی بود. مذهبیها و انقلابیها بیشتر افتخاری، سراج، مختاباد و اصفهانی گوش میدادند؛ سنتیهای سکولار! که اکثریت را داشتند، افزون بر شجریان و هایده، بنان، ایرج، گلپا، مرضیه، دلکش، مهستی، حمیرا، سیما بینا و شکیلا بهویژه معین گوش میدادند؛ بیشتر دلسوختهها و اهلسوخته داریوش گوش میدادند؛ مدرنترها بیشتر گوگوش و ابی و بهویژه سیاوش قمیشی گوش میدادند. صدای سندی و اندی، شهرام شبپره و شهرام و شهره صولتی و لیلا فروهر و هلن و نوشآفرین و دیگران هم کم شنیده نمیشد. خیلی از ماها تکترانههای شنیدنی خوانندههای قدیمی چون سیمین غانم، مرجان و منوچهر سخایی و دیگرانی که پیش از این به آلبومهایشان دسترسی نداشتیم را در کوی کشف کردیم.
از آلبومهایی که در همان سالها منتشر شد، تا جایی که یادم میآید، اینها بیشتر شنید شد: درخیال، معمای هستی، شب، سکوت، کویر و آهنگ وفا از شجریان؛ نیلوفرانه (۱) و یاد استاد از افتخاری؛ معما و پرواز از معین؛ بیبیجان و آهوی زخمی از رسول نجفیان؛ آوا از شکیلا؛ شهر خورشید، نقاب و بیسرزمینتر از باد از سیاوش قمیشی.
درست همان سالی که ما وارد دانشگاه شده بودیم، پس از بیست سال موسیقی پاپ آزاد گردید و نخستین نماهنگهای ترانههای پاپ از تلویزیون پخش شد. حسرت محمد اصفهانی محبوبترین این ترانهها بود. در این دسته از خوانندگان که بیشتر مقلد بودند، محبوبتر از همه شادمهر عقیلی بود که دو آلبوم مسافر و دهاتیاش بسیار شنیده شد.
در کوی، صدای خوانندههای غیرفارسیزبان نیز زیاد شنیده میشد. من برای اولین بار صدای حسن زیرک را در اتاق دوستان کُرد شنیدم. از خوانندگان خارجی، صدای خوانندههای ترکیهای بیش از همه شنیده میشد. بیشتر از همه آنها صدای ابراهیم تاتلیسِس. البته دانشجویان مدرنتر، موسیقی آمریکایی هم گوش میدادند، ازهمه بیشتر مایکل جکسون بود.
دانشجویان موسیقی البته داستانشان فرق میکرد. از اتاقهای اینان بیشتر صدای ساز و موسیقی بیکلام و کلاسیک غربی میآمد. یک سال همسایه بغلی اتاق ما دانشجوی موسیقی و نوازندهٔ حرفهای سنتور بود و دائماً با هدفون آثار پایور و مشکاتیان را گوش میداد.
سالی که من به کوی دانشگاه وارد شدم (۱۳۷۶)، از اتاقها صدای خوانندگان سنتی و پاپ و بیش از همه محمدرضا شجریان به گوش میرسید. سالی که از کوی خارج شدم (۱۳۸۷)، کمکم صدای رپخوانهای «خیلی غیرمجاز» از بعضی اتاقها به گوش میرسید؛ صدای کسانی چون شاهین نجفی که در آن سال نخستین آلبوم خود «ما مرد نیستیم» را منتشر ساخته بود.
▫️ معصومعلی پنجه
▪️نیمروز آدینه دوم آبان ۱۴۰۴ | تهران [در حال شنیدن «به یاد عارف» که در آبان ۱۳۷۹ در ساختمان ۲۲ کوی باربار شنیدم و گریستم]
📘 پنجهنامه: تاریخ و خاطره
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
❤14👍7🔥2👎1
Beh Yaade Aref
Shajarian
🎼 به یاد عارف
[گلهای تازه ۱۹۰ - ۱۳۵۶]
▪️ هوشنگ ابتهاج (سایه)
▫️ محمدرضا لطفی
▪️جواد معروفی
▫️ محمدرضا شجریان
📘 پنجهنامه: تاریخ و خاطره
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
[گلهای تازه ۱۹۰ - ۱۳۵۶]
▪️ هوشنگ ابتهاج (سایه)
▫️ محمدرضا لطفی
▪️جواد معروفی
▫️ محمدرضا شجریان
📘 پنجهنامه: تاریخ و خاطره
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
❤15
▪️خاطرات کوی دانشگاه تهران (دهه هفتاد و هشتاد)
1⃣ دیباچه
2⃣ خواب و رختخواب
3⃣ خوراک
4⃣ زندگی مذهبی
5⃣ موسیقی
📘 پنجهنامه: تاریخ و خاطره
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
1⃣ دیباچه
2⃣ خواب و رختخواب
3⃣ خوراک
4⃣ زندگی مذهبی
5⃣ موسیقی
📘 پنجهنامه: تاریخ و خاطره
🆔 www.group-telegram.com/HistoryandMemory.com
❤9👍1
