group-telegram.com/radio_gatsby/8333
Last Update:
امواج مردمسالاری
سه موج مردمسالاری که توسط ساموئل پی هانتینگتون شناسایی شد. اولین موج به دلیل پیامدهای جنگجهانی اول بود، دومین به دلیل استعمارزدایی و سومین به دلیل سقوط کمونیسم
موج دموکراسی به موج عظیم ظهور دموکراسی در تاریخ اشاره دارد. به گفته سوا گونیتسکی، این امواج ناشی از «تغییرهای ناگهانی در توزیع قدرت در میان کشورهای پیشرو، انگیزههای منحصر به فرد و قدرتمندی برای اصلاحات گسترده داخلی ایجاد میکند.» سوا گونیتسکی (Seva Gunitsky) به ۱۳ موج از قرن هجدهم میلادی تا بهار عربی (۲۰۱۱–۲۰۱۲) اشاره کردهاست.
ساموئل پی هانتینگتون سه موج از دموکراتیزه شدن را که در تاریخ رخ دادهاست تعریف کرد. اولین مورد دموکراسی را در قرن نوزدهم به اروپای غربی و آمریکای شمالی آورد. پس از آن در دوره میاندوجنگ، دیکتاتوریها ظهور کردند. موج دوم پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد، اما بین سالهای ۱۹۶۲ میلادی و اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی از بین رفت. آخرین موج از سال ۱۹۷۴ آغاز شد و هنوز ادامه دارد. دموکراتیزاسیون آمریکای لاتین و بلوک شرق سابق بخشی از این موج سوم است.
نمونه ای از منطقه ای که از هر سه موج دموکراسی خواهی گذشت، خاورمیانه است. در قرن پانزدهم میلادی، خاورمیانه بخشی از امپراتوری عثمانی بود. در قرن نوزدهم، «زمانی که امپراتوری عثمانی سرانجام در اواخر جنگ جهانی اول فروپاشید، ارتشهای غربی سرانجام وارد منطقه شدند و منطقه را اشغال کردند». این اقدام هم برای توسعه اروپا و هم دولتسازی به منظور دموکراتیک کردن منطقه[دیدگاه جانبدارانه] بود. با این حال، آنچه پوسنی (Posusney) و آنگریست (Angrist) استدلال میکنند این است که «شکافهای قومی [...] همانهایی هستند که تلاش ایالات متحده برای دموکراتیک کردن عراق را پیچیده میکنند».[دیدگاه جانبدارانه] این پرسشهای جالبی را در مورد نقش ترکیب عوامل خارجی و داخلی در فرایند دموکراسیسازی ایجاد میکند. بعلاوه، ادوارد سعید (Edward Said)، ادراک عمدتاً غربی از «ناسازگاری ذاتی ارزشهای دموکراتیک و اسلام» را «خاورگرا» میداند. علاوه بر این، او بیان میکند که «خاورمیانه و شمال آفریقا فاقد پیش نیازهای دموکراتیک شدن هستند».
اتحاد و شکاف طبقاتی
بارینگتون مور جونیور (.Barrington Moore Jr)، دانشمند علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، در کتاب تأثیرگذار «ریشههای اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی (Social Origins of Dictatorship and Democracy)» خود، استدلال میکند که توزیع قدرت در بین طبقات (دهقانان، بورژواها و اشراف صاحب زمین) و ماهیت اتحاد بین این طبقات تعیین کرد که آیا انقلابهای دموکراتیک، استبدادی یا انقلابهای کمونیستی رخ دهند یا خیر.
مطالعهای در سال ۲۰۲۰ میلادی دموکراسیسازی را با مکانیزه کردن کشاورزی مرتبط میداند: از آنجایی که نخبگان زمیندار کمتر به سرکوب کارگران کشاورزی وابسته شدند، دشمنی آنها با دموکراسی کمتر شد.
به گفته دانشمند علوم سیاسی دیوید استاساوج (David Stasavage)، مردمسالاری نیابتی «به احتمال زیاد زمانی رخ میدهد که یک جامعه در چندین شکاف سیاسی تقسیم شود.»
مطالعهای در سال ۲۰۲۱ میلادی نشان داد که قوانین اساسی که از طریق کثرتگرایی (منعکس کننده بخشهای متمایز جامعه) پدیدار میشوند، احتمالاً لیبرال دموکراسی را (حداقل در کوتاهمدت) القا میکنند.
تعداد بسیار زیادی از محققان و متفکران سیاسی طبقه متوسط بزرگ را به ظهور و تداوم دموکراسی مرتبط میدانند، تعدادی نیز این رابطه را به چالش میکشند.
نیاز حاکمان به مالیات
رابرت بیتس(Robert Bates) و دونالد لین (Donald Lien)، و همچنین دیوید استاسوج(David Stasavage)، استدلال کردهاند که نیاز حاکمان به مالیات، به نخبگان صاحب دارایی قدرت چانهزنی میدهد تا در مورد سیاستهای عمومی اظهار نظر کنند و در نتیجه باعث ایجاد نهادهای دموکراتیک شوند.
شارل دو مونتسکیو استدلال میکرد که تحرک بازرگانی به این معنی است که حاکمان باید با بازرگانان چانه بزنند تا از آنها مالیات بگیرند، در غیر این صورت آنها کشور را رهبری میکردند یا فعالیتهای تجاری خود را پنهان میکردند.
استاسوج استدلال میکند که کوچک بودن و عقب ماندگی دولتهای اروپایی، و همچنین ضعف حاکمان اروپایی، پس از سقوط امپراتوری روم به این معنی بود که حاکمان اروپایی باید رضایت مردم خود را برای حکومت مؤثر جلب میکردند.
به گفته کلارک، گلدر و گلدر، کاربرد مدل خروج، صدا و وفاداری (exit, voice, and loyalty model) آلبرت هرشمن یعنی اگر افراد راههای خروجی (خروج از مکان زندگی) محتملی داشتهباشند، آن وقت است که احتمال دموکرازیسیون دولت وجود دارد. جیمز سی. اسکات (James C.
BY RADIO GATSBY سیاست

Share with your friend now:
group-telegram.com/radio_gatsby/8333