group-telegram.com/radio_gatsby/8334
Last Update:
Scott) استدلال میکند که ممکن است دولتها برای ادعای حاکمیت بر جمعیتی که دایماً در حال حرکت هستند، مشکل پیدا کنند. اسکات علاوه بر این استدلال میکند که خروج ممکن است صرفاً شامل خروج فیزیکی از قلمرو یک دولت اجباری نباشد، بلکه میتواند شامل تعدادی پاسخهای تطبیقی به اجبار باشد که ادعای حاکمیت بر جمعیت را برای دولتها دشوارتر میکند. این پاسخها میتواند شامل کاشت محصولاتی باشد که شمارش آنها برای ایالتها دشوارتر است، یا مراقبت از دامهایی که تحرک بیشتری دارند. در واقع، کل آرایش سیاسی یک دولت نتیجه سازگاری افراد با محیط، و انتخاب برای ماندن یا عدم ماندن در یک قلمرو است. اگر مردم آزادانه حرکت کنند، آنگاه مدل «خروج، صدا و وفاداری» پیشبینی میکند که یک ایالت باید نماینده آن جمعیت باشد و از جمعیت مماشات کند تا از خروج آنها جلوگیری کند. اگر افراد گزینههای خروج قابل قبولی داشته باشند، بهتر میتوانند از طریق
تهدید به خروج، رفتار خودسرانه دولت را محدود کنند.
ترویج، نفوذ و مداخله خارجیان
اتحادیه اروپا به گسترش دموکراسی کمک کردهاست، به ویژه با تشویق اصلاحات دموکراتیک در کشورهای مشتاق عضو. توماس ریسه در سال ۲۰۰۹ میلادی نوشت: «در ادبیات اروپای شرقی اتفاق نظر وجود دارد که چشمانداز عضویت در اتحادیه اروپا تأثیرات لنگرگاه مانند بزرگی برای دموکراسیهای جدید داشتهاست.»
استیون لویتسکی و لوکان وی استدلال کردهاند که روابط نزدیک با جهان غرب احتمال دموکراسیسازی را پس از پایان جنگ سرد افزایش میدهد، در حالی که کشورهایی که روابط ضعیفی با غرب دارند، نظامهای استبدادی رقابتی را اتخاذ کردند.
مطالعهای در سال ۲۰۰۲ میلادی نشان داد که عضویت در سازمانهای سیاسی منطقهای (regional organizations) «با گذار به دموکراسی در طول دوره ۱۹۵۰ میلادی تا ۱۹۹۲ میلادی مرتبط است.»
مطالعهای در سال ۲۰۰۴ میلادی هیچ مدرکی مبنی بر اینکه کمکهای خارجی به دموکراتیزه شدن منجر شدهاست، پیدا نکرد.
دموکراسیها اغلب با مداخله نظامی تحمیل شدهاند، برای مثال در ژاپن و آلمان پس از جنگ جهانی دوم. در موارد دیگر، استعمارزدایی گاهی اوقات استقرار دموکراسیهایی را تسهیل میکرد که به زودی با رژیمهای استبدادی جایگزین شدند. به عنوان مثال، سوریه پس از کسب استقلال از کنترل اجباری فرانسه در آغاز جنگ سرد، نتوانست دموکراسی خود را تحکیم کند، بنابراین در نهایت فروپاشید و نظام بعثی جایگزین آن شد.
رابرت دال در کتاب «دربارهٔ دموکراسی» استدلال کرد که مداخلات خارجی به شکستهای دموکراتیک کمک میکند و به مداخلات شوروی در اروپای مرکزی و شرقی و مداخلات ایالات متحده در آمریکای لاتین اشاره کرد.
با این حال، مشروعیت زدایی از امپراتوریها به ظهور دموکراسی کمک کرد زیرا مستعمرات سابق استقلال پیدا کردند و دموکراسی را اجرا کردند.
حوزههای انتخابیه درهم
مانکور اولسون این نظریه را مطرح میکند که فرایند دموکراسیسازی زمانی اتفاق میافتد که نخبگان نتوانند یک خودکامگی را بازسازی کنند. اولسون پیشنهاد میکند که این زمانی اتفاق میافتد که حوزهها یا گروههای هویتی در یک منطقه جغرافیایی مخلوط شوند. او تأکید میکند که این حوزههای جغرافیایی مختلط نیازمند نخبگان است تا نهادهای دموکراتیک و نمایندهای برای کنترل منطقه، و محدود کردن قدرت گروههای نخبه رقیب.
آموزش
مدتهاست که این نظریه مطرح شدهاست که آموزش باعث ارتقای جوامع باثبات و دموکراتیک میشود. تحقیقات نشان میدهد که آموزش منجر به تحمل بیشتر سیاسی، افزایش احتمال مشارکت سیاسی و کاهش نابرابری میشود.
یک مطالعه نشان میدهد که «افزایش سطح تحصیلات باعث بهبود سطوح دموکراسی میشود و تأثیر دموکراتیزه کننده آموزش در کشورهای فقیر شدیدتر است».
معمولاً ادعا میشود که دموکراسی و دموکراتیزه شدن محرکهای مهم گسترش آموزش ابتدایی در سراسر جهان بودند. با این حال، شواهد جدید از روند آموزش تاریخی این ادعا را به چالش میکشد. تجزیه و تحلیل نرخ ثبت نام تاریخی دانش آموزان برای ۱۰۹ کشور از سال ۱۸۲۰ میلادی تا ۲۰۱۰ میلادی هیچ حمایتی برای این ادعا که دموکراتیک شدن دسترسی به آموزش ابتدایی را در سراسر جهان افزایش دادهاست، پیدا نمیکند.
درست است که گذار به دموکراسی اغلب با تسریع در گسترش آموزش ابتدایی همزمان بوده، اما همین شتاب در کشورهایی که غیردموکراتیک باقی مانده بودند نیز مشاهده شده.
منابع طبیعی
تحقیقات نشان میدهد که ثروت نفت سطوح دموکراسی را کاهش میدهد و حکومت استبدادی را تقویت میکند. به گفته مایکل راس، نفت تنها منبعی است که «بهطور مداوم با میزان دموکراسی کمتر و نهادهای بدتر همبستگی داشتهاست» و «متغیر کلیدی در اکثریت قریب به اتفاق مطالعات» است.
BY RADIO GATSBY
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/radio_gatsby/8334