چکلیست خلق شخصیت قوی🎞️ 🧸
۱. هویت اصلی🧸
– اسم کامل؟
– سن؟
– جنسیت و هویت جنسی؟
– ظاهر ظاهری (قد، مو، ویژگی بارز)؟
– زبان یا گویش خاص؟
۲. گذشته و پیشزمینه🧸
– دوران کودکی چطور گذشت؟
– یک خاطره دردناک از گذشته؟
– رابطهاش با خانواده؟
– چه کسی یا چیزی روی شخصیتش تأثیر گذاشته؟
۳. روانشناسی شخصیت🌟
– بزرگترین ترسش چیه؟
– مهمترین خواسته یا هدفش؟
– نقطهضعفش؟
– عادتهای رفتاری خاص؟
– طرز فکرش نسبت به دنیا؟ (مثبت/بدبین/مخلوط)
۴. رفتار و تعاملات🧸
– چطور حرف میزنه؟
– واکنشش به فشار یا تهدید؟
– روابط عاشقانه/دوستانه؟
– چه چیزی باعث عصبانیتش میشه؟
۵. تضادها و رشد🧸
– چه چیزی درونش با خودش در تضاده؟
– قراره توی داستان چه تغییری بکنه؟
– چه تصمیمی میگیره که مسیر داستان رو عوض میکنه؟
۶. نمادها و نشانهها🧸
– لباسی که همیشه میپوشه؟
– شیء خاصی که براش مهمه؟
– مکان یا آهنگی که براش معنیداره؟
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
1
فوبیاهای جالبی که میتونن شخصیتهاتون رو درگیر کنن! Pt.1
در داستاننویسی، فوبیا یا ترسهای غیرمنطقی میتونن به شخصیتها عمق و پیچیدگی خاصی بدن. این ترسها میتونن به عنوان یک عامل محرک در داستان عمل کنن و به تقابلهای درونی و بیرونی شخصیتها دامن بزنن.
تراکوفوبیا – ترس از لمس کردن پوست!
شخصیتی که از لمس شدن توسط دیگران وحشت داره، انگار پوستش مثل یک حصار شکنندهس.
کلاستروفوبیا — ترس از مکانهای بسته!
این ترس میتونه یکی از عوامل محدودکننده و تنشزا در داستان شما باشه. زمانی که شخصیت شما در محیطهای بسته و محدود قرار میگیره، این ترس ممکنه باعث ایجاد بحرانهای داخلی و بیرونی بشه.
آنتروفوبیا – ترس از انسانها!
شخصیتی که از ارتباط با دیگران و اجتماع فراریه، مثل یک دورافتاده یا نابغهای که از دنیا کناره گرفته.
اسکولوفوبیا – ترس از مدارس!
ممکنه گذشته تلخ یا خاطرات بد مدرسه باعث شده شخصیت شما هر جا اسم مدرسه میاد یا وارد اون میشه، دچار استرس شدید بشه.
ژیرونتوفوبیا – ترس از چرخیدن!
فکر کن شخصیتی که نمیتونه حتی یک بار بچرخه، مثلاً وقتی کسی میخواد باهاش رقص کنه یا تو بازی بچرخه، وحشت میکنه.
تومافوبیا – ترس از رعد و برق!
این ترس میتونه شخصیت رو توی طوفانها کاملاً فلج کنه یا باعث تصمیمات عجیب و غریب بشه.
پترونوفوبیا – ترس از باران!
شخصیتی که حتی صدای باران براش کابوسه، شاید به خاطر حادثهای قدیمی یا باورهای عجیب، باران براش نماد بدشانسی و خطر باشه.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران زمین چو باغ بهشت است نزد من
هر جا که رو نهم، به وطن برگشت است من
— خاقانی شروانی🤩
هر جا که رو نهم، به وطن برگشت است من
— خاقانی شروانی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چو ایران نباشد به هر کشوری
ندارد هنر نیز قدر و سری
به نام ایران و فرّ مهین
بهپیچید بر گرد عالم نگین
— نظامی گنجوی🤩
ندارد هنر نیز قدر و سری
به نام ایران و فرّ مهین
بهپیچید بر گرد عالم نگین
— نظامی گنجوی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ز دیبا و دینار و تاج و نگین
فزونتر بود مهر ایران زمین
همه سربهسر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
— فردوسی🤩
فزونتر بود مهر ایران زمین
همه سربهسر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
— فردوسی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تکنیکهایی که توی ژانر جنایی میتونین ازشون استفاده کنین!🧸
🤎 پیش آگاهی
دادن نشونههای ظریف، نمادین یا حتی دیالوگهایی که به مخاطب نشون میدن که یک اتفاق مهم توی آینده داستان اتفاق میوفته، بدون اینکه مخاطب متوجه شه.🤎 سرنخهای گمراهکننده
اطلاعاتی که مخاطب رو به اشتباه میندازن تا پیچش داستانی غافلگیرکنندهتر باشه.🤎 راوی غیرقابلاعتماد
راویای که به دلایلی مثل دروغگویی، خطای ذهنی یا ناآگاهی، حقیقت رو کامل یا درست روایت نمیکنه.🤎 زاویهدیدهای چندگانه/چند صدایی
روایت داستان از دید چند شخصیت مختلف، هرکدوم با دیدگاه خاص خودشون🤎 پایانهای معلق
پایانهایی که خواننده رو در اوج کنجکاوی یا بحران رها میکنن.🤎 درهمتنیدن خطهای زمانی/روایتهای زمانی موازی
مثلاً گذشته و حال بهصورت درهمتنیده و همزمان روایت شن.🤎 فلشبک
صحنههایی که ما رو از زمان حال داستان به گذشته میبرن.🤎 موتیف و نمادپردازی
عناصر تکرارشونده که معنایی عمیقتر یا پنهان تو دلشون دارن.🤎 افشای تدریجی رازها
اطلاعات کلیدی داستان بهمرور آشکار میشن، نه یکباره.🤎 شروع ناگهانی
شروع داستان بدون پیشزمینه، با صحنهای تکوندهنده یا گیرا.🤎 اعترافات نادرست
شخصیتی به جرمی که مرتکب نشده اعتراف میکنه – برای فریب یا از روی فشار.🤎 محدودیت زمانی
فشار زمانیای که شخصیتها رو مجبور به تصمیمگیری سریع یا اشتباه میکنه
پ.ن: از این تکنیکها برای ژانرهای دیگه هم میشه استفاده کرد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تکنیک سرنخهای گمراه کننده یا Red herrings.🤎
رد هرینگ چیه؟
یعنی نویسنده یه سرنخ تقلبی جلوی مخاطب میذاره، یه مسیر اشتباه براش باز میکنه تا فکر کنه راز داستان همینجاس اما بعد... یه چرخش ناگهانی! معلوم میشه همه چی یه بازی بوده برای پرت کردن حواس مخاطب از حقیقت یا سرنخ اصلی داستان بوده.
این تکنیک خیلی وقتا توی داستانهای معمایی، جنایی و هیجانی استفاده میشه، اما توی هر نوع داستانی که تعلیق داره، میتونه جواب بده.
چرا از این طعمهها استفاده میکنیم؟
برای بالا بردن تعلیق و هیجان و پیچیدهتر کردن طرح داستان، و برای اینکه سرنخهای اصلی رو قشنگ پنهون کنیم، و البته برای اینکه مخاطب رو توی یک لحظه غافلگیر کنیم!
در واقع این یه جور بازی ذهنیه بین نویسنده و خواننده!
چند مدل از این گمراهسازیها:
شخصیت مشکوک اما بیگناه:
مثلاً یه کاراکتر که هی حضورش در صحنههای جرم تکرار میشه و به نظر میرسه مجرم اصلیه یا نقش مهمی توی جنایت داره اما تهش میبینیم که اصلا به ماجرا ربطی نداره!
مدرک اشتباهی:
یه نامه یا اثر انگشت که خیلی مهم به نظر میرسه، ولی تهش ما رو به بنبست میرسونه.
داستان فرعی که فقط حواسمون رو پرت میکنه:
یه خط داستانی موازی که مخاطب فکر میکنه در اصل به داستان ربط داره، ولی فقط برای فریب ذهنشونه.
سوءتفاهم یا اطلاعات ناقص:
مثلاً یه دیالوگ که فکر میکنیم معنی خاصی داره، اما بعداً میفهمیم برداشتمون اشتباه بوده.
فرقش با "پیشآگاهی" چیه؟
پیشآگاهی سرنخ واقعی میده، اما هنوز همهچیز رو لو نمیده. مخاطب رو آماده میکنه برای یه حقیقت واقعی که قراره در آینده آشکار بشه اما رد هرینگ راه غلط نشون میده! مخاطب رو به عمد به یه مسیر اشتباه میفرسته.
بهقول معروف، یکی چراغ روشنه، یکی گوداله جلوی پا!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نکاتی که بهت کمک میکنه یک Enemies to lovers به یادماندنی و خوب بنویسی!🧸
۱. به دشمنبودن شخصیتهات دلیل واقعی بده🌟
این نکته شاید بدیهی به نظر برسه، اما لازمه که گفته بشه. وقتی میخوای این سبک از رمانتیک رو بنویسی، خیلی مهمه که شخصیتهات واقعاً دشمن باشن و دلیل خوبی و منطقیای برای نفرتشون از هم وجود داشته باشه.
دلیل این نفرت بخش زیادی از تنش داستان رو ایجاد میکنه، پس با دقت باید انتخاب بشه. از دلایل سطحی یا سوءتفاهم برای ایجاد این دشمنی دوری کن. درگیری واقعی به داستان وزن احساسی میده و تغییر تدریجی به عشق رو بسیار قویتر میکنه.
۲. از چشم شخصیت سوم استفاده کن🌟
گاهی عشق و تغییرات رابطهشون رو از دید یک شخصیت فرعی نشون بده. کسی که اول با تمسخر نگاه میکنه، بعد با تعجب، بعد با حمایت. این زاویه بیرونی عشق رو واقعگرایانهتر و ملموستر میکنه.
۳. عاشق شدن باید تدریجی باشه🌟
این نکته در ادامهٔ نکتهٔ اول میاد. دشمنهای واقعی برای عاشق شدن نیاز به زمان دارن. شخصیتهات باید فرصت داشته باشن تا اعتماد بسازن، همدیگه رو واضحتر ببینن و در سطحی عمیقتر ارتباط برقرار کنن.
اگه شخصیتهات تا فصل سوم دارن همدیگه رو میبوسن، هیچوقت دشمن واقعی نبودن. جادوی دشمنی تا عاشقی توی روند آهسته و تدریجی اون اتفاق میافته. بذار در برابر جذبشدن مقاومت کنن، انکار کنن و درگیر باشن، قبل از اینکه چیزی بینشون رخ بده!
این نه تنها تنش رو بیشتر میکنه، بلکه عشق رو طبیعیتر و باورپذیرتر نشون میده.
۴. نقطهی عطف احساساتشون باید همراه با آسیبپذیری باشه🌟
تغییر نگاه از نفرت به عشق نباید یه صحنهی "زیبا" باشه. بذار زمانی شکل بگیره که یکیشون واقعاً ضعیف شده، یا اعترافی دردناک میکنه، یا کاری انجام میده که خطر داره. عشق باید از دل آشوب بیاد.
۵. درگیری درونی رو نشون بده🌟
نکتهی مهم بعدی توی نوشتن این سبک از رابطه، اینه که درگیریهای درونی شخصیتهات رو بهخوبی نشون بدی. این شخصیتها نمیخوان عاشق هم بشن، اما با این حال، این اتفاق میافته. این روند باعث گیجی یا حتی احساس گناه در اونها میشه.
این مسیر بهطور طبیعی پر از هرجومرجه، و مهمه که بذاری خوانندههات این آشفتگی احساسی درونی رو همراه با شخصیتها تجربه کنن.
۶. نشون بده که دارن اعتماد میسازن و اون اعتماد رو آزمایش کن🌟
حالا شخصیتهات دارن کمکم به هم اعتماد میکنن. دارن ارتباطی روی یه طناب میسازن و هنوز نسبت به هم محتاطن. این بهترین زمانه برای اینکه سابپلاتهایی اضافه کنی که میزان اعتماد و وفاداریشون رو محک بزنه.
۷. بذار نقطهٔ مشترک پیدا کنن🌟
نکتهٔ بعدی اینه که نشون بدی شخصیتها دارن نقطهٔ اشتراک پیدا میکنن. باید دلیلی عمیقتر از صرفاً کشش یا جذابیت برای عاشقشدنشون وجود داشته باشه. پیوند ماندگار از ارزشهای مشترک، آسیبپذیری و درک متقابل شکل میگیره.
اجازه بده گفتوگوهای عمیق و معنادار داشته باشن و در برابر هم آسیبپذیر باشن. شاید زخمهای کودکی مشابهی داشته باشن، ترسهای مشترکی داشته باشن، یا بفهمن بیش از چیزی فکر میکردن به هم شبیهان. در هر صورت، باید بتونن زمینهی مشترکی بسازن که پایهی شکوفایی عشقشون بشه.
۸. همهچیز توی جزئیات ریزه🌟
وقتی شخصیتهات شروع به احساسات عاشقانه میکنن، این تغییرات رو با جزئیات کوچک نشون بده. یکی از اونها متوجه میشه که دیگری همیشه یک گردنبند خاص به گردن داره. صدای قدمهای همدیگه رو قبل از ورود به اتاق میشناسن. عادتهای کوچیک همدیگه رو به خاطر میسپارن (مثلاً چطور چای میخوره، وقتی عصبیه چطور با دستهاش بازی میکنه، یا وقتی دربارهٔ چیزی که دوست داره حرف میزنه، چطوری لحن صداش نرمتر میشه).
این تغییرات ظریف در آگاهی باعث میشن عشق باورپذیرتر باشه، بدون اینکه اغراقشده به نظر برسه. خیلی وقتها، عشق در همین جزئیات کوچکه – و برای شخصیتهای تو هم همینطوره!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فوبیاهای جالبی که میتونن شخصیتهاتون رو درگیر کنن! Pt.2
در داستاننویسی، فوبیا یا ترسهای غیرمنطقی میتونن به شخصیتها عمق و پیچیدگی خاصی بدن. این ترسها میتونن به عنوان یک عامل محرک در داستان عمل کنن و به تقابلهای درونی و بیرونی شخصیتها دامن بزنن.
آگورافوبیا – ترس از مکانهای عمومی یا شلوغ
اینطوری داستانتون به مشکلات اجتماعی و روانی شخصیت میپردازه و در نوقعیتهای اجتماعی شخصیت رو در تنگنا و حساسیت میذاره.
هیموفوبیا — ترس از خون!
این ترس از رایجترین ترسهای بین مردمه. ازش میتونین توی داستانهای جنایی یا اکشن استفاده کنین که تنش و حساسیت رو توی داستان بالا میبره.
گلوسوفوبیا – ترس از صحبت کردن در جمع!
این فوبیا خوراک داستانهای روانشناختیه! چون شخصیتتون باید توی داستان به رشد شخصی برسه.
آیچموفوبیا – ترس از اشیای نوکتیز!
فکرشو بکنین شخصیتی مثل یک قصاب موقع گرفتن چاقو بترسه! یا حتی به جراح. اصلا چی باعث شده که این شخصیتها چنین شغلهایی رو انتخاب کنن؟!
کتوپتروفوبیا – ترس از آینهها!
این فوبیا هم برای ژانر روانشناختی و حتی ترسناک و جنایی مناسبه!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
چطور از MBTI برای شخصیتپردازی استفاده کنیم؟ Pt.1
خلق یک شخصیت باورپذیر فقط به ظاهر، گذشته یا اهدافش مربوط نمیشه، بلکه روانشناسی شخصیت نقش اساسیای داره. یکی از ابزارهای قدرتمند برای توسعهی شخصیت، تایپ MBTI عه.
چهار بُعد اصلی MBTI چین؟
1. درونگرایی (I) برونگرایی (E)
برونگراها (E) از تعامل با دیگران و محرکهای بیرونی انرژی میگیرن.
درونگراها (I) با تنهایی و تمرکز روی درونشون، انرژی دوباره میگیرن.
2. حسی بودن (S) شهودی بودن (N)
افراد حسی (S) به واقعیتهای ملموس، جزئیات و زمان حال توجه دارن.
شهودیها (N) به کلیات، نظریهها و امکانات آینده فکر میکنن.
3. منطقی (T) احساسی (F)
افراد منطقی (T) موقع تصمیمگیری منطق و تحلیل عینی رو اولویت قرار میدن.
افراد احساسی (F) تو تصمیمگیری، احساسات و ارزشهای شخصی رو مد نظر دارن.
4. قضاوتگر (J) ادراکی (P)
افراد قضاوتگر (J) ساختار، برنامهریزی و تصمیمگیری قطعی رو ترجیح میدن.
افراد ادراکی (P) انعطافپذیر، خودجوش و اهل باز گذاشتن گزینههان.
ترکیب این چهار ویژگی، یک «کد شخصیتی» میسازه. مثلاً کسی که درونگرا، شهودی، تفکری و ادراکیعه، INTP شناخته میشه. تو داستاننویسی، بعضی تیپها برای شخصیتهای شرورِ تأثیرگذار یا قهرمانهای خاکستری فوقالعادن.
۱۶ تیپ شخصیتی MBTI
هر یک از ۱۶ تیپ شخصیتی، ترکیب منحصربهفردی از چهار ویژگی بالان. شناخت این تیپها میتونه به شخصیتهای داستانی، زندگی درونی، انگیزهها و دینامیکهای بینفردی ویژهای ببخشه.
معرفی کوتاه تایپها:
ISTJ –
بازرس: واقعگرا، دقیق، وفادار. عاشق نظم و قانون.
ISFJ –
محافظ: گرم، مسئول، حامی. نقشهای پشتصحنه را ترجیح میدهد.
INFJ –
حامی: آرمانگرا، عمیقنگر، دلسوز. با هدف پیش میرود.
INTJ –
معمار: راهبردی، مستقل، تحلیلی. آیندهنگر و هدفمند.
ISTP –
هنرمند فنی: عملگرا، منعطف، درونگرا. عاشق ساختن و حل مسئله.
ISFP –
ماجراجو: هنری، حساس، خودجوش. به اصالت وفاداره.
INFP –
میانجی: خیالپرداز، مهربان، مستقل. عاطفی و درونگرا.
INTP –
متفکر: منطقی، کنجکاو، تحلیلگر. عاشق حل مسائل انتزاعی.
ESTP –
کارآفرین: پرانرژی، جسور، عملمحور. در لحظه زندگی میکنه.
ESFP –
اجراکننده: خوشمشرب، بازیگوش، سرزنده. اهل نمایش و لذت.
ENFP –
مبارز: پرشور، خلاق، همدل. عاشق ایدههای بزرگ.
ENTP –
مناظرهگر: شوخ، باهوش، جستجوگر. با چالش رشد میکنه.
ESTJ –
مدیر: منظم، مسئول، قاطع. رهبر ذاتی.
ESFJ –
مشاور: مهربان، اجتماعی، منظم. جامعهمحور.
ENFJ –
قهرمان: کاریزماتیک، الهامبخش، با انگیزه. رهبر به دنیا اومده.
ENTJ –
فرمانده: بااعتمادبهنفس، راهبردی، کارآمد. قدرتطلب و مقتدر.
هر تیپ، رنگ خاصی به شخصیت میده. مثلاً یک شخصیت ENFP ممکنه خیالپرداز، پرانرژی و بیثبات باشد، در حالی که یک ISTJ خشک، منظم و مسئولمحور به نظر برسه.
چطور از MBTI برای شخصیتپردازی استفاده کنیم؟ Pt.2
اصلا چرا باید موقع خلق شخصیتها از MBTI استفاده کنیم؟
۱. انسجام رفتاری
وقتی برای شخصیتت یک تیپ مشخص میسازی، راحتتر میتونی واکنشها، تصمیمها و دیالوگهاش رو هماهنگ و سازگار نگه داری. مثلاً یک فرد با حرف J معمولاً از برنامهریزی لذت میبره و با تصمیمات ناگهانی راحت نیست.
۲. عمق شخصیت
شناخت تمایلات شناختی شخصیت، به خلق درگیریهای درونی کمک میکنه. مثلاً یک INTJ ممکنه با احساساتش مشکل داشته باشه، در حالی که INFP میان آرمانگرایی و واقعیت درگیره.
۳. تضاد و تعامل
همه شخصیتها دنیا رو یک جور نمیبینن—و این برای ایجاد درام عالیه! اگر ESTP رو کنار INFJ بذاری، تضاد طبیعی بین ارزشهاشون تنش ایجاد میکنه. MBTI چارچوبی برای تعاملات باورپذیر، تعارض، و رشد شخصیت فراهم میکنه.
۱. نقاط قوت و ضعف
هر تیپ شخصیتی نقاط قوت و ضعف خاص خودش رو داره. استفاده از این ویژگیها میتونه به خلق کشمکشهای داخلی و خارجی در داستان کمک کنه.
— نقاط قوت: مثلاً یک ENTJ ممکنه رهبری قوی و استراتژیک باشه، در حالی که یک INFP ممکنه خلاق و همدل باشه.
— نقاط ضعف: همین ENTJ ممکنه در درک احساسات دیگران ضعیف عمل کنه و همان INFP ممکنه در تصمیمگیریهای سخت دچار مشکل شه.
این نقاط ضعف میتونن منبع اصلی درگیریهای شخصیت باشن و به رشدشون در طول داستان کمک کنن.
۴. رشد شخصیت
میتونی مسیر رشد شخصیتت رو با قرار دادنش در موقعیتهایی که با تیپ شخصیتیش در تضادند، طراحی کنی.
برای مثال، وادار کردن یک INTP به گرفتن تصمیمی احساسی، یا پرتاب کردن یک شخصیت J در دلِ بینظمی و آشوب، زمینهای عالی برای تحول شخصیتی به وجود میاره.
۵. سازگاری بین شخصیتها
یکی از کاربردهای جالب MBTI، شناخت روابط بین شخصیتهاس. هر تایپ با بعضب تایپها سازگاری طبیعی داره، و با بعضی در تنشه.
دوستیها
تایپهای سازگار ممکنه به خاطر شباهت در تفکر، با هم ارتباط برقرار کننه:
INFP + ENFP:
هر دو خلاق و احساسیاند، ولی ENFP انرژیای رو وارد رابطه میکنه که INFP گاهی نداره.
INTJ + ISTP:
هر دو منطقی، مستقل و کمحرفن و به فضای شخصی و تواناییهای یکدیگر احترام میذارن.
روابط عاشقانه
گاهی تضادها، اگر با احترام همراه باشن، به جذابیت منجر میشن:
ENFJ + INFP:
یکی با کاریزمای احساسی هدایت میکنه، اونیکی با آرامش و شور درونی؛ مکمل هم هستن.
ESTP + INFJ:
یکی عاشق لحظه و عمله، دیگری در آینده و رؤیاها زندگی میکنه — ترکیبی پُرآتش یا فاجعهبار!
رقابت و تنش
تیپهای متضاد میتونن تعارضهای غنی ایجاد کنن:
ENTP (نوآورِ شلوغکار) در برابر ISFJ (مراقبِ سنتگرا) –
هر دو نیت خوبی دارن، اما روش و طرز فکرشون کاملاً متضاده.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
— شخصیتها نباید به خدمت ایدئولوژی دربیایند. آنها باید آدمهایی واقعی باشند، نه نمایندهی عقاید تو. ٫٫ چخوف