Telegram Group Search
می‌شود آن دو پنجره را واکنی یا نه؟
و بیایی
با دو پیاله اردیبهشت؟

چشمان من سفره انداخته‌اند
زودتر بیا
پیش از آن‌که نگاهم
بیات شود

ساغر شفیعی
از کتاب «وقتی باران پیانو می‌زند»

@taranom_ordibehesht
آتش را که روشن کردی
جز لبانت ندیدم

مرا کشیدی در این شب تاریک
و دود از سرم بلند شد

مرا بوسیدی
با کیفی عمیق
تا سرگیجه‌ای ممتد

روح سوزانم
با نفس‌های تو در رفت و آمد است
با هر نفست
کوچک‌تر می‌شوم
کوچک‌تر
تا ذره ذره به انتها برسیم
هر دو خاموش
هر دو گیج

تو
در صندلی چرمی‌ات فرو بروی
من
در زیرسیگاری‌ام

#ساغر_شفیعی
#عاشقانه‌ای_از_زبان_یک_سیگار
از کتاب: #من_هم_ازشاعران_دهه_چهل_هستم
#شعر_سپید
#شعر_عاشقانه
عاشق شده‌ام
و قلبم گواهی می‌دهد
به حضور نور

شب پناه برده به مرداب
خودش را سرگرم ماه لرزان
در نسیم شبانگاهان کرده است
درحالی که زیر چشمی مرا می‌پاید

کاری به کارش ندارم امروز
که آفتاب را مهمان خانه کرده‌ام
و حضور نور در قلبم
انکار ناپذیر است

عاشق شده ام
و سجده می کنم
بر اولین گلبرگ روز
که خدا عشق است
و خدا کلمه است
و خدا نور است

زیباترین کلمات ارزانی تو باد
ای قلب ملتهب
ای کبوتر تپنده
پنجره را باز می‌کنم
و آسمان را به تو می‌بخشم

۱۴۰۴/۵/۱۹
#ساغر_شفیعی
یک ...

دوست دارم ببوسم صدایت را
وقتی می گویی دوستت دارم
و همان جا بمیرم
مثل تکه یخی در آغوش تابستان

دو ...

ماه ، این سوی پنجره
باغ ، زیر تاق
زن
دلتنگی اش را
چون خاکروبه از خانه بیرون می ریزد

سه ...

تابِ اشک های مرا نداشتی
که من باران بودم و تو برف

رفیق بی تحمّلِ من
حالا از تو قطره ی تلخی مانده
از من ، آهی ...

ساغرشفیعی
کتاب لا به لای پریشانی باد
نشر سیب سرخ

@taranom_ordibehesht
[ www.JenabMusic.Com ]
[ www.JenabMusic.Com ]
ترانه ی بی قرار از آلبوم 'عشق من باش'👆🌺
خواننده و آهنگساز: بهنام صفوی
ترانه سرا : ساغرشفیعی
خاطره بازی💔👆
نه خالد حسینی ام
شُهره به
"باد بادک باز"

نه بورخس
به داستان های کوتاه

مارکزم
به" صد سال تنهایی"
گرفتار

#باقرپسند_محمود
@bagherpasand_mahmood_poem
«نیایش»

پلک می زنی
چون تورّق کتاب مقدس
و من می پلکم دور خودم:
چگونه بنویسم؟

آرام تر ورق بزن
می ترسم از یاد ببرم ترتیب آیه هایت را
می ترسم از دست بدهم شور مثنوی ات را

فکرِ نوشتن از سرم پریده- مثل بوی الکل -
به خواندن قناعت می کنم
در صف نمازگزارانی که یاخته های مست منند

باد می رقصد،
شاخه ها دست افشان....
شمس می خواند،
مولانا در سماع...
دف می زند کسی درون سینه ام...
گیسوانم از این سو به آن سو هو می کشند...
جهان صداشده ، من گنگ...
به سجده می افتم
کلمه ای بردارم

#ساغرشفیعی
#چشمانت_اگر_نیلی_بود
#نشر_مروارید
Forwarded from رضا اسماعیلی
🔻

پُستچی ِحواس پرت
نامه های تو را
به حیاطِ همسایه می اندازد
وگرنه محال است
فراموشم کرده باشی!


 | ساغر شفیعی |
عشق بود
آمده بود صدایم کند
نگاهم کرد
پیرتر از آن بودم که پابه‌پایش برقصم
با این حال
قلبم تپید و گونه‌ام گر گرفت
از آینه، احوالم را پرسیدم
پژمرده‌تر از آن بودم
که گونهٔ گل‌انداخته به من بیاید
ایندرال‌م را خوردم و
قلبم را آرام کردم
عشق
هنوز ایستاده بود نگاهم می‌کرد
جوابش کردم

ساغر شفیعی
تصویرِ شسته رفتهٔ ماه‌ام در آبگیر

دستی بزن در آب
شب را به هم بریز

من باز تکه هایم را
جمع می کنم

من باز
ماه می شوم

#ساغرشفیعی
روزها می رسند در پی هم
بی صدا، خسته، بی رمق، تبدار
روزهای بطالت و اندوه
روزهای کسالت و تکرار

روزها آفتابی اما سرد
در سکوتی همیشه زندانی
روزها، گربه های تنبل زرد
با دهن دره های طولانی

روز، پژمرده در هوای اتاق
کو افق های بی در و پیکر؟
روزها، برگ برگِ یک پاییز
روزها، رونوشت یکدیگر

باز شد پلک شب به روی سحر
باز هم روز دیگری در پیش
خسته ام دیگر از تمامیِ عمر
خسته از دفتر و قلم، از خویش

خسته از این دریچه ی معتاد
خسته از آسمان تکراری
خسته از خانه های خواب آلود
خسته از کوچه های سیگاری

روزها سینه خیز در پی هم
یک صفِ خسته، بی رمق، بیمار
روزهای بطالت و اندوه
روزهای کسالت و تکرار

#ساغرشفیعی
#وقتی_باران_پیانو_میزند
#نشر_روزگار
تاریخ انتشار: ۱۳۸۱
هرشب
نام کوچک تو
آرزوی بزرگی‌ست بر لبم
و گذر اتفاقی تو در خوابم
بزرگ‌ترین اتفاقی
که منتظرم

هرشب
ماه را
به تیر سر کوچه می‌آویزم
تا راه گم نکنی
جای خواب من
سر از خواب همسایه دربیاوری

امشب بلندتر از همیشه صدایت می‌کنم
و تو بلند می‌شوی از خواب
چون ساقهٔ سبزی
برگ می‌زنی آرام
تناور می‌شوی آنقدر
که سر از ابرها در‌می‌آوری
من سر در نمی‌آورم
و تو
آرزویی می‌شوی بلند

من باز
کوتاه می‌آیم

#ساغرشفیعی
#من_هم_ازشاعران_دهه_چهل_هستم
#شعر_سپید
#شعر_عاشقانه
تصویر تو
با چشم‌های من
به خاک خواهد رفت
گیاهی
از اشک پنهان پشت پلکم
خواهد نوشید
برگ نازکی از خاکم خواهد رست
که نام تو را
در رگبرگ‌هایش پنهان کرده‌ست
و پرنده‌ای که می‌آید به هوایش
بی‌گمان روح سرگردان من است
در کالبدی کوچک
که هرچه را عمری نگفته
حالا می‌خواهد از حنجره‌ای نازک
سرریز کند

#ساغرشفیعی
Forwarded from Alireza shafa (علیرضا)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نسخه کم حجم ویدیو ی دختر ایران
زیر لب می‌خوانم:
                         «مهسا»

و دخترانی گیسوافشان
در جامه‌های بلند
دف می‌زنند

از لابه‌لای ابر، آفتاب می‌زند ناگاه
گیسو می‌افشاند بر این سرزمینِ سرد
آستین زربفتش از لای ابرها پیدا
دف به دست گرفته
شور می‌ریزد بر تاریکی زمین
نور جوانه می‌زند از خاک

دختران می‌رقصند
دخترانِ خنیا
دخترانِ رامش
دخترانِ آفتاب
نام همهٔ آنها
«مهسا»

#ساغرشفیعی
#مهسا_امینی
Forwarded from کانال شعرهای محمد مصدق (محمد مصدق)
بيايی و خانه بوی تو بردارد 
بيايی و آينه روی تو بردارد 
بيايی و نمانی و بماند بو 
بيايی و نمانی و بماند رو 
بيايی و نمانی و من آبيارِ درختی ناپيدا شوم به گلدانِ نامی
هر روز کاسه‌ی غزلی بريزم پاش
هر عصر قيچی بيتی بردارم و هرس بکنم حواشیِ آفتابی‌اش را 

بيايی و بارانی شود خانه از وزشِ تو 
بيايی و خانه توفانی شود از تپشِ من 
بيايی و مرزِ فصل‌ها بشکند و چار فصل يگانه شوند 
در يک تبسمِ دندان‌نما و يک کرشمه‌ی گيسويت 
بيایی و نمانی، نمانی و بگريزی و انکار کنی همه‌چيز را به واژه‌ی يک نه 
با معنی معطرِ هزار آری
بيايی و خانه بوی تو بردارد 

بیایی و خانه بوی تو بردارد
بيايی و آينه روی تو بردارد 
بيايی و پای نازکت آب بدهد 
آهوی نخ‌نمای قالی را تا از پسِ پنجاه سال تشنگی
سيراب، موی نو برآورد و 
چالاک خيز بزند فرازِ چکاد و بايستد آن بالا
شاخ در شاخِ آفاق بامداد
 

#منوچهر_آتشی
@m_mosadegh
می‌روم
روی خطی باریک
تمام روزها...
ماه‌ها...
تمام عمر...
بر لبه‌ای لیز

این سو اگر بلغزم،
دیوانگان سنگم می‌زنند.
آن سو اگر،
فرزانگان به سخره‌ام می‌گیرند.

خودم را نگه می‌دارم
روی همین لبهٔ دشوار
تا شاعر بمانم!

#ساغرشفیعی
#روز_شعر_فارسی
#شاعر
#شعر_سپید
از کتاب:
#حالا_نام_دیگری_دارم
2025/10/25 14:57:37
Back to Top
HTML Embed Code: