Telegram Group Search
"چهار سال آینده"

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

دوستی آرشیتکت، این جملات را نقل می‌کرد: شخصی با ریشۀ‌ خاورمیانه‌ای در آمریکا بدون اینکه مجوز شهرداری اخذ کند، اتاقی به منزل خود اضافه کرد. بعد از مدتی کوتاه شهرداری مطلع شد و جرایم سنگینی را وضع نمود. اما شهرداری چگونه متوجه زرنگی این فرد شد؟ شهرداری توسط عکس‌های ماهواره‌ای که هر چند ماه یکبار گرفته می‌شود متوجه تغییرات در املاک می‌شود. نرم‌افزاری این عکس‌ها را مقایسه می‌کند. هر قدر مربع‌های عکس (Pixel) کوچک تر باشد، شفافیت آن بالاتر می‌رود. این فرد قانون شکن غافل بود که عکس‌ هوایی منزل او به وضوح نشان می‌دهد که مربع‌های عکس تغییر کرده‌اند. وقتی مسئولین شهرداری، به فایل این ملک مراجعه کردند، متوجه شدند مجوز جدیدی در کار نیست. سپس سراغ او آمدند.
 

موضوع دیگری: FedEx  یک شرکت تحویل نامه، پاکت و بسته در عرض ۲۴ ساعت است. ۴۶ سال است که کار می‌کند و سال گذشته ۶/۱ میلیارد دلار درآمد داشته است. این شرکت ۶۵۰ هواپیما دارد که از نظر تعداد هواپیما رتبه چهارم جهانی است. نکته حائز اهمیت در مورد این شرکت اینست که از تمام نقاط دنیا، بسته‌ها و نامه‌ها به ۱۶ فرودگاه تا ساعت ۸ شب وارد شده و پس از دسته‌بندی تا ۳ صبح با پروازهای جدید به مقاصد خود ارسال می‌شوند. در روز بعد، نامه‌ها و بسته‌ها تا ظهر یا بعد از ظهر تحویل داده می‌شوند. فقط در فرودگاه Memphis(ایالت تنسی) حدوداً ۱/۵ میلیون بسته تا ساعت ۸ شب وارد می‌شود و با حدود ۱۰۰ هواپیما به مقاصد خود در داخل و بیرون آمریکا حرکت می‌کنند. در ایام کریسمس و سال نو، تا ۳/۵ میلیون بسته نیز این شرکت در ۲۴ ساعت در تمام دنیا تحویل می‌دهد. در داخل آمریکا، این شرکت در Memphis و Oakland (کالیفرنیا) دو مرکز (یا Hub) دارد. در مرکز فرماندهی جهانی این شرکت (Global Command Center) در Memphis، یک نقشه عظیم دیواری حرکت ۶۵۰ هواپیما را هدایت و مدیریت می‌کند.

یک نکته مشترک در این دو مثال وجود دارد: مدیریت در دنیای امروز با دانش، سیستم دیجیتالی و قاعده‌مندی است. نظارت از طریق دانش و سیستم دیجیتالی است. تصور کنید اگر مدیریت ۱۶Hub  داخلی و بین‌المللی شرکت FedEx را به "مدیریت افراد" و به سطح حوصله، دقت و نظم بشری می‌سپردند که در آن‌ها هزاران خطا متصور است چه هرج و مرجی می‌شد و بسته‌ها نه در ۲۴ ساعت بلکه در ۲۴ روز هم به مقصد نمی‌رسیدند. وزارت خزانه‌داری آمریکا در همه بانک‌ها، نرم‌افزاری تعبیه کرده که از انتقال پولی بالای ده هزار دلار اتوماتیک به آن وزارت خانه گزارش داده می‌شود. این در کنار صد‌ها نرم‌افزاری است که در سیستم مالیاتی به کارگرفته می‌شود.

اگر نظام دیجیتالی در جهان امروز را مبنا قرار دهیم،مدیریت در کشور عموماً حالت توصیه‌ای،تلفنی،فردی،نصیحتی، حجره‌ای و رفاقتی است. در دنیای امروز، خطا را نرم‌افزار تشخیص می‌دهد و نه افراد. بی دلیل نیست که حقوق سالیانۀ یک مهندس نرم‌افزار در آمریکا که حدود ۲۳-۲۲ سال سن دارد از ۱۵۰ هزار دلار شروع می‌شود. در چین ۷۰۰ میلیون نفر به هیچ وجه از اسکناس استفاده نمی‌کنند و تمام پرداخت‌ها از طریق موبایل انجام می‌گیرد. حتی متکدیان در چین در ته کاسه‌ای، بارکُد حساب بانکی خود را چسبانده‌اند و شهروندان از طریق موبایل به حساب شخص متکدی، پول پرداخت می‌کنند.

دولت و حاکمیت آلمان، اقتصادی بالغ بر چهار تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی و رتبه چهارم جهانی (بعد از آمریکا، چین و ژاپن) را مدیریت می‌کنند. آلمان حدود ۳/۱ تریلیون دلار در سال صادرات دارد. مسئولین آلمانی همه ساعت پنج بعد از ظهر از محل کار رفته و زندگی می‌کنند. تعداد جلسات مدیران در این کشور بسیار محدود است. سیستمی منسجم، دیجیتالی و منظم کار می‌کند. مدیران به این سیستم وفادار هستند و نه به افراد.

اگر قرار باشد کشور پیشرفت کند، راه‌حل‌ها بسیار شفاف و ساده هستند:مدیریت نرم‌افزاری بر سیستم بانکی، مالیاتی،گمرکی و ده‌ها مورد دیگر. اگر کشور دیجیتالی نشود، همچنان باید در رابطه با بانکداری، گمرک و غیره همایش برگزار شود، چند وزیر و استاد دانشگاه و کارشناس سخنرانی کنند و در نهایت، اظهار امیدواری بر اصلاح امور کنند.

فرمول‌های پیشرفت و توسعه آنقدر روشن هستند که می‌شود راحت آن‌ها را گوگل کرد و نیازی به جلسه، همایش و توجیه ندارد. درچهار سال آینده،هدف دولت می‌تواند دیجیتالی کردن مدیریت کشور یعنی غیرفردی کردن مدیریت باشد. امروز نسلی که بین ۲۵ تا ۴۰ ساله است بیش از هر امر دیگری در پی ثبات و قابلیت پیش بینی در مدیریت کشور است. ثبات در مدیریت،امنیت روانی و اجتماعی به دنبال خواهد آورد. برای رشد، پیشرفت، توسعه، امنیت کشور و حتی برقراری عدالت، هیچ امری بالاتر از دیجیتالی کردن کشور وجود ندارد.

برای ارسال نظرات خود به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://www.sariolghalam.com/?p=1092

کانال تلگرام 👇👇👇

@sariolghalam
" ریشه تحولات منطقه ای"
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

برخی تحلیل‌گران سیاست خارجی، تحولات اخیر منطقه‌ای را "غیر منطقی" خوانده‌اند. این نوع تحلیل‌ها در هفته های اخیر، این معنا را به ذهن متبادر می‌کنند که بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی باید با منطق، استدلال و انصاف با ما رفتار کنند.

حدود سی سال است که سیاست خارجی بویژه کشور‌های در حال توسعه، مبنای ارتباطات بین‌المللی خود را بر "گسترش روابط اقتصادی خارجی" بنیان‌گذاری کرده‌اند. سیاست‌خارجی یعنی روش‌های افزایش صادرات و وزارت خارجه یعنی نهادی که حتی روزانه به دنبال بازارهای جدید صادراتی است. آلمان در غرب و کره‌جنوبی در شرق، مظهر این نوع سیاست خارجی هستند.

در سال ۱۹۹۰، بوش پدر از ژاپنی‌ها تقاضا کرد که اتوموبیل‌های متنوع خود را در آمریکا و با نیروی کار آمریکایی تولید کنند زیرا سهم فروش اتوموبیل‌های ژاپنی در این کشور نسبت به اتوموبیل‌های آمریکایی به مراتب بالاتر رفته بود. روزانه حدود سه میلیارد دلار بین آمریکا و کانادا تبادل می‌شود. ضمن اینکه این دو کشور همسایه هستند و روابط استراتژیک دارند، ولی هفته‌ای نیست که آمریکا به نفع صنایع و تولید کنندگان خود و به ضرر صنایع کانادا رأی ندهد.

ظاهراً ما نشسته‌ایم تا دیگران با ما صحیح، اخلاقی و منطقی رفتار کنند. حدود نیم‌ قرن است کشورها سعی می‌کنند دیگران را به لحاظ اقتصادی به خود وابسته کنند تا در رفتار سیاسی و امنیتی آن‌ها تأثیر بگذارند. هم اکنون، نفت این ظرفیت را از دست داده چون تنوع منابع عرضه کننده نفت آنقدر فراوان شده که کشورها، انتخاب‌های فراوان دارند. تنها چهار کشور در نظام بین‌الملل هستند که سیاست خارجی آن‌ها، مبنای اقتصادی ندارد. کوبا در این لیست بود اما دیگر نیست.

امروز اقتصاد آمریکا از سه منبع می‌تواند درآمد و اشتغال قابل توجه ایجاد کند: IT، تسلیحات و بانکداری. یخچال را کره‌جنوبی تولید می‌کند و تراکتور را چین. لباس را ترکیه تولید می‌کند و کفش را برزیل. گرفتن سفارش برای تسلیحات یعنی آوردن پول به اقتصاد آمریکا برای تحقیق در تکنولوژی وIT. این دو یعنی تسلیحات و IT دو روی یک سکه هستند. همه بوئینگ را به عنوان شرکت تولید کننده هواپیماهای مسافربری می‌شناسند ولی این شرکت در عین حال، بزرگترین تولید کننده پهپاد برای استفاده نظامی نیز می‌باشد. قراردادهای نظامی اخیر میان عربستان و آمریکا، ۱/۳۸۰/۰۰۰ شغل دائم در اقتصاد آمریکا ایجاد خواهد کرد. مهم‌ترین شرکای تکنولوژیک شرکت‌های تولید کننده تسلیحاتی آمریکا، شرکت‌های اسرائیلی هستند. لابی شرکت‌های IT اسرائیل، نقش مهمی در ترغیب این قراردادها ایفا کردند. اخیراً شرکت آمریکایی Intel، شرکت اسرائیلی به نامMobileye  را پانزده میلیارد و سیصد میلیون دلار خرید. طبیعی است که عربستان، کشور تولید کنندهIT نیست اما در دو سال اخیر به صورت سیستماتیک و با نوع قراردادهایی که با آمریکا، کانادا، ژاپن، فرانسه و آلمان منعقد کرده، مهندسان و تکنوکرات‌های خود را با تکنولوژی‌های جدید آشنا می‌کند. در نهایت، مزیت نسبی عربستان در نفت و پتروشیمی است ولی با بهره‌گیری از ذخائر ارزی، به تدریج و در یک پروسه دراز مدت، دانشگاه و جامعه خود را در معرض تکنولوژی‌های جدید قرار می‌دهد.

اگر دقت کنید در تحلیل‌های سیاست خارجی جامعه ما، ارقام تقریباً وجود ندارد و آشنایی با اقتصاد بین‌الملل، فوق‌العاده محدود است. ادبیات ۲۰ سال پیش در سیاست خارجی همچنان سیطره دارد. در این نظام بین‌الملل، هیچ کشوری به فکر کشور دیگری نیست. همه به فکر خودشان هستند. اگر اقتصاد کشور‌های دیگر را به اقتصاد خود وابسته نکنیم، نمی‌توانیم از آن‌ها رفتار منصفانه و منطقی انتظار داشته باشیم. هیچ هدفی برای یک دولت بالاتر از تولید ثروت برای آینده‌ای مطمئن‌تر وجود ندارد. اگر اقتصاد بین‌الملل بخوانیم، مسائل منطقه‌ای را به نوعی دیگر تحلیل و قضاوت خواهیم کرد. اگر برای آینده کشور، اقتصادی فکر نکنیم، فقیر خواهیم شد.

برای ارسال نظرات خود به لینک زیر مراجعه کنید :
https://www.sariolghalam.com/?p=1081

کانال تلگرام 👇👇👇👇👇
@sariolghalam
"آیا کشور ما مدرن می شود؟"
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

ویکتور پِلِوین (Victor Pelevin) رمان نویس روس در رمان ۲۰۰۸ (۱) خود، مدرن بودن را چنین تعریف می کند:

– قطارهای روسی سر موقع برسند و حرکت کنند؛
– کارکنان رشوه نگیرند؛
– قضات به تلفن‌های توصیه‌ای پاسخ ندهند؛
– تجار درآمد خود را به لندن نبرند؛
– پلیس راهنمایی و رانندگی با حقوق خود راحت زندگی کنند؛ و
– ساکنان Rublyovka (منطقه اعیان نشین بیرون مسکو) همه به Christopal Skeya(زندانی در مسکو) منتقل شوند. 

تاریخ سیاسی روسیه همانند تاریخ ما به شدت تحت تأثیر مسائل فقیر و غنی بوده است. ناتوانی در پرکردن این شکاف طبقاتی به پوپولیسم و اقتدارگرایی منجر شده است. پرکردن شکاف طبقاتی یا ایجاد عدالت، رفاه و حقوق مدنی برای شهروندان بدون قاعده‌مندی و حکومت قانون امکان‌پذیر نیست. حکومت قانون ضرورتاً حکومت دموکراتیک نیست. سنگاپور یک حکومت قانون، قاعده و شفافیت است اما حکومت دموکراتیک نیست. انگلستان سه قرن حکومت قانون بود در حالی که هنوز یک قرن نشده که دموکراتیک شده است. دموکراسی بدون نظام حزبی و تسلط بخش خصوصی بر اقتصاد تحقق پیدا نمی کند. با شرایط فعلی رسیدن به دموکراسی در خاورمیانه اگر عزمی باشد نزدیک به نیم قرن کار دارد. مدرن شدن یک طیف است. بعضی به اشتباه فکر می کنند که مدرن بودن یعنی مصرف کالاهای لوکس، پوشیدن لباس‌های گران قیمت، سوار شدن اتوموبیل آلمانی و زندگی در خانه‌های بزرگ. کاملاً بد فهمیده اند. مبنای مدرن بودن در افکار و رفتار است و نه در نوع مصرف.

ریشه فلسفی مدرن بودن در مدنیّت است. شخصِ مدرن به تکثّر برداشت و اندیشه معتقد است و نظر خود را صرفاً یک نظر در میان نظرات دیگر تلقی می‌کند. شخصِ مدرن، متفاوت بودن فکری انسان‌ها را حق آن‌ها می‌داند. شخصِ مدرن با دلیل و factبا دیگران تعامل می کند نه تخیلات، توهمات و شنیده‌ها. شخصِ مدرن به کسی که به او می‌گوید: من شما را دوست ندارم، می‌گوید حقِ شماست که مرا دوست نداشته باشید؛ مگر قرار است همه مرا دوست داشته باشند. شخصِ مدرن در هیچ شرایطی دشنام نمی‌دهد، پرخاش نمی‌کند بلکه تلاش می‌کند ریشه‌های جهل طرف مقابل را کشف کند. شخصِ مدرن نه اجازه می‌دهد دیگری وارد حریم خصوصی او شود و نه در حریم خصوصی دیگران دخالت می‌کند. اما یک ویژگی شخصِ مدرن بسیار تعیین کننده در جامعه مدنی و حکومت قانون است: به محض اینکه پای خود را از منزل بیرون گذاشت در سطح جامعه برای تمامی شهروندان، حقوق انسانی قائل است.

تابحال دیده اید: سرنشینان یک اتوموبیل گران قیمت یک میلیارد تومانی، چگونه پوست میوه، دستمال کاغذی و خاکستر سیگار به بیرون پرتاب می‌کنند؟ تابحال دیده اید چهار نفر آهسته با هم در عرض یک  پیاده رو قدم می زنند و گپ می‌زنند و مانع عبور دیگر شهروندان می‌شوند؟ تابحال دیده اید پیاده روهای نزدیک به رستوران‌های فست‌فود ساعت دوازده شب چگونه مملو از آشغال است؟ آیا تابحال دیده اید راننده‌ای نه دوبله بلکه در ردیف سوم پارک کرده و رفته است و ترافیک خیابان را مختل نموده است؟

صدها رفتار مانند اینها ضدّ مدرن بودن است.فکر کردن، استدلال آوردن، مؤدب بودن، احترام گذاشتن، نظیف بودن، رعایت حقوق دیگران را کردن، قانون را رعایت کردن، منظم بودن، صد متر دورتر رفتن ولی درست پارک کردن، وظیفه شناس بودن، مالیات دادن، درآمد بدون زحمت را قبول نکردن، دقیق بودن، حرف بیهوده نزدن، تخریب نکردن، غیبت نکردن، قانع بودن، دورغ نگفتن، انتهای صف ایستادن، تهمت نزدن، وجدان کاری داشتن و صدها اندیشه و رفتار دیگر از مشتقات مدرن بودن است.

درست می‌فرمایید اگر همه این گونه رفتار کنند کشور بهشت می‌شود؛ حتی اگر هفتاد درصد این گونه عمل کنند ایده آل است. ملت‌ها و سرنوشت آن‌ها با خصلت‌های اکثریت تعیین می‌شود. اگر اقلیتی درست رفتار کند فایده‌ای ندارد. ژاپن، ژاپن شده است چون ۹۵ درصد مدرن رفتار می‌کنند.

رمان نویس روس نمی‌گوید دموکراتیک شویم بلکه مدرن شویم: قانون را رعایت کنیم، رشوه نگیریم، به حقوقی که می‌گیریم قانع باشیم و با رانت صاحب خانه نشویم. بی دلیل نیست وقتی گفته می‌شود بعضی کشورها در خاورمیانه هنوز وارد عصر مدرنیته نشده‌اند چه برسد به دموکراسی که تحمل اندیشه‌های متفاوت، رقابت حزبی و دولت حداقلی در آن متصور ....
 
برای مطالعه متن کامل این یادداشت و ارسال نظرات خود به پیوند زیر مراجعه کنید.
https://sariolghalam.com.com/?p=1139

کانال تلگرام 👇👇👇👇👇
@sariolghalam
" آینده ی برجام "
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

یکی از نکاتی که باراک اوباما و جان کری در طول رفت و برگشت‌های برجام بارها و بارها تکرار کردند این بود: ما طیفی از اختلافات با ایران داریم. فعلاً بر یک اختلاف و حل آن متمرکز شده‌ایم. فعلاً ۸ اختلاف دیگر قابل حل نیستند. تعریف خود را از جمهوری اسلامی تغییر نداده‌ایم و به او نیز اعتماد نداریم. مبنای برجام ، اعتماد نیست بلکه نظارت، حضور، روش‌های دیجیتالی، راستی آزمایی و بازگشت تحریم در صورت تخلف است.

۱۵۵ نفر در تیم آمریکا فعال بودند که شامل مورخ و روان‌شناس نیز بود. در یک فرآیند ده ساله، با اِعمال تدریجی تحریم‌های اقتصادی، آمریکا خود را آماده کرد تا آنچه فوری تلقی می‌کرد به حل و فصل موضوع هسته‌ای بپردازد. در آمریکا صرفاً دستگاه‌های دولتی و چند مرکز تحقیقاتی در جریان رفت و آمد‌های برجام بودند اما در ایران، موضوع به یک مسئله ملی مبدل شد و حتی به صورت دقیقه‌ای، بسیاری آن را دنبال می‌کردند. دقت کم تئوریک دستگاه دیپلماسی با رهیافتی که نسبت به ایران طی دهۀ گذشته در آمریکا انباشته شده بود و سایه انداختن روش سازمان مللی (سخنرانی و تنظیم قطعنامه) بر فرآیند برجام، باعث شد تا انتظارات غیر واقعی و تحلیل‌های احساس محور در ذهن بسیاری شکل گیرد و نمایش برجام مهم‌تر از محتوای آن شود. تاریخ روابط بین‌الملل نشان می‌دهد که در فرآیند حل و فصل موضوعات مهم، حداقل تبلیغات بکار گرفته می‌شود.

برای مخاطبان و جامعه مدنی ایرانی توجیه نشد که برجام، حل و فصل مسایل ایران و آمریکا نیست. و حتی مقدمه‌ای بر گشایش مشکلات ایران و غرب و ایران و منطقه نیز نیست. نظام تحریم علیه ایران بسیار وسیع تر از نظام تحریم هسته‌ای است. اگر مسایل سیاست خارجی ایران با غرب، آمریکا و منطقه را صد بدانیم، اختلاف هسته‌ای ده از صد است. همانطور که از متن برجام قابل استناد است حل و فصل موضوع هسته‌ای، فقط بعضی گشایش‌ها را تسهیل می‌کند اما طیفی از اختلافات و تحریم‌ها باقی می‌ماند.   

دایره اصطکاک‌های سیاست خارجی ایران در نظام بین‌الملل، شعاعی به مراتب وسیع‌تر از دایرۀ موضوع هسته‌ای است و چه بسا موضوع هسته‌ای، انعکاس اختلاف‌های جدی‌تر است. اصولاً در سیاست بین‌الملل، عنصری به‌نام "اعتماد" وجود ندارد که ما بتوانیم آن را با عهد قرارداد بدست آوریم. سیاست منافع است و بس، حتی میان انگلستان و آمریکا که شبیه‌ترین دو کشور در نظام بین‌الملل هستند. اگر بخواهیم سیستم محاسباتی طرف مقابل را بخوانیم، بنظر می‌رسد از این قرار باشد: آمریکا در همسایگی ایران و خاورمیانه، دوستان بلکه متحدینی دارد که ایران هم علیه آن‌ها سخن می‌گوید و هم اقدام می‌کند. این متحدین، سیستم عصب آمریکا در خاورمیانه هستند.طبق معاهده نامه‌هایی که آمریکا با متحدین خود دارد، باید از آن‌ها دفاع کند. اگر ایران توان هسته‌ای پیدا کند، متحدین آمریکا در خاورمیانه، نا امن می‌شوند حتی اگر این توانایی، صرفاً یک توان بازدارندگی باشد. چون آمریکا نمی‌تواند اهداف و افکار ایران را تغییر دهد (اختلافات ۸ گانه)، پس باید علی‌الحساب در فکر از میان برداشتن توان هسته‌ای ایران باشد. چون اختلافات متعدد دیگری وجود دارد، آمریکا فشار خود را بر ایران ادامه می‌دهد تا ایران به تدریج از مدار حساسیت‌های آمریکا بیرون برود. عجله‌ای هم نیست. این ذهن طرف مقابل است.

بنابراین، ما باید دقیق باشیم و فهم ریاضی گونه محاسبات خارجی را جایگزین پایکوبی نکنیم. درست قالب‌بندی کردن (Framing) مسائل کشور و درست درصدگذاری آن‌ها بسیار تعیین‌کننده است. وقتی موضوع هسته‌ای یک ‌نهم است، قاعدتاً نباید آن را هشت‌ نهم جلوه داد. تقابل موجود، گسترده و دامنه‌دار است. این یک غفلت تبلیغاتی دستگاه دیپلماسی بود که مسایل سیاست خارجی با غرب را، به موضوع هسته‌ای تقلیل داد. شاقول انتظارات اشتباه تنظیم شد و انتظارات غیرواقعی در ذهن خاص و عام جا افتاد. در سیاست بین‌الملل، کشورها عموماً و دائماً اهرم می‌سازند تا امتیاز بگیرند. روسیه را ببینید که پس از سی سال ناگهان وارد خاورمیانه شد. هدف اصلی امتیاز گرفتن از آمریکا (و تا اندازه‌ای از اروپا) است. ورود روسیه در سوریه زمینه‌هایی برای موضوع اوکراین، کریمه، کنترل تسلیحات دوجانبه با آمریکا، حضور غرب در شرق اروپا و تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه روسیه فراهم می‌آورد. اهرم ایران نسبت به آمریکا، منطقه است. قبلاً هسته‌ای هم بود. اهرم آمریکا نسبت به ایران دو مورد است: تحریم و حصار. هدف غرب بسیار وسیع‌تر از تحریم اقتصادی است: محصور کردن ایران. می‌گوید اگر به سراغ متحدین من بروی، من تحریم و حصار را فعال می‌کنم. این حصار از همه نوع است: علمی، فن‌آوری، سرمایه‌ای، بانکی، تصویری، ارتباطی و سیاسی. این حصار باعث می‌شود تا .....
ادامه و ارسال نظر در لینک زیر:

http://www.sariolghalam.com/?p=963

کانال تلگرام 👇

@sariolghalam
"آیا سیاست خارجی ما موفق است؟"

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

برای آنکه یک کشور روابط خارجی داشته باشد، ابتدا باید استراتژی سیاست خارجی طراحی کند. روابط خارجی ما نیز مانند اقتصاد، در حالت رکود است زیراکه سیاست خارجی فعلی با فرمول‌های ۲۵ سال پیش عمل می کند. ابتدا باید به روز شد تا بتوان روابط خارجی داشت. روابط ما با اروپا و ژاپن در وضعیت Standby است. به جز شامات و عمان، تقریباً روابط ما با کل جهان عرب، قطع است. آسیای مرکزی و قفقاز باب احتیاط را با ما پیش گرفته اند. پاکستان خیلی با ما کاری ندارد. معلوم نیست با ترکیه در سیاست‌ گذاری بتوان به ثبات رسید. آسیایی ها هم در این شرایط اضطراری، در پی روابط پایاپای اقتصادی و افزایش کارمزد هستند.

پر واضح است ما دارای استراتژی امنیت ملی هستیم. در عمارت حکمرانی، امنیت ملی حکم فونداسیون را دارد ولی آیا نباید به فکر ساخت چند طبقه در این عمارت برای سکونت، آرامش و رشد باشیم؟ اینجاست که به استراتژی توأمان سیاست خارجی و توسعه اقتصادی نیاز داریم. در شرایط فعلی، سیاست خارجی ما همان امنیت ملی ما شده است. آخرین باری که یک گزارش یا سخنرانی که یکجا کلیّت روابط خارجی ما در منطقه و جهان را توضیح دهد چه موقع بود؟

 

سیاست خارجی فعلی ما در دو موضوع خلاصه می شود:

 

۱-تکذیب روزانه آنچه دیگران ما را بدان محکوم می‌کنند؛

 

۲-اتخاذ یک حالت تدافعی نسبت به نیات و اهداف کشور.

 

این راهبرد ما را به تعامل سازنده و سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی هدایت نمی‌کند. نظام بین‌الملل فعلی اولاً ماهیت تجاری، اقتصادی و تولیدی دارد و ثانیاً پر از فرصت است. دولت‌ها و بنگاه‌ها برای سرمایه‌گذاری در کشورهایی که ثبات در سیاست خارجی، سیاست‌ گذاری‌ها و نظام اداری نداشته باشند، ریسک نمی‌کنند. در سال گذشته میلادی، ۱٫۶۲۵ تریلیون دلار درجهان سرمایه گذاری شده است که ۷۳ درصد آن در کشورهای G20 بود. نکته حائز اهمیت اینست که تنها ۴ درصد از این سرمایه‌گذاری در سطح جهان در صنایع استخراجی مانند نفت، گاز و فلزات بوده است. عمدۀ سرمایه گذاری در IT، ارتباطات، خدمات و ساختار عمرانی بوده است. کشوری مانند سنگاپور که از شهر تهران کوچک تر است به تنهایی ۶۵ میلیارد دلار، سرمایه خارجی جذب کرده است. ظاهراً آمار دقیقی از میزان سرمایه‌گذاری خارجی در ایران در سال ۲۰۱۶ موجود نیست اما آمار ۲۰۱۵ عددی در حدود ۸۷۴ میلیون دلار را نشان می دهد.

با توجه به حساسیت‌های تاریخی و سیاسی، بهترین شرکای تجاری، اقتصادی و سرمایه‌ای برای ما، کشورهای غرب اروپا و ژاپن هستند زیرا که توان سیاسی و نظامی آن‌ها بسیار محدود است. اما برای اینکه این امر تحقق پیدا کند، بنظر می‌رسد کشور نیاز به فاصله گرفتن از کانون مدارهای حساسیت‌ آمریکا را دارد. در داخل کانون مدارهای حساسیت آمریکا بودن، کشور را در سطح حفظ امنیت ملی نگه می‌دارد؛ وضعیتی که بسیاری از کشورهای منطقه را خوشحال می‌کند زیرا فرصت پرداختن به اقتصاد ملی، تعامل سازنده و افزایش ثروت ملی را از ما می‌گیرد. بدون سرمایه و امکانات، فرهنگ و تمدن نیز رو به افول می روند. آحاد جامعه هم مجبور می‌شوند در حد بقا زندگی کنند.

یکی از نارسایی‌های جدی در راهرو‌های قدرت، کم بودن فوق العادۀ "متخصصین اقتصاد بین‌الملل" است؛ کسانی که پیچیدگی‌های مالی، تولیدی، بانکی، سرمایه‌گذاری و حتی تا اندازه‌ای سیاسی و حقوقی مسائل اقتصاد بین‌المللی را دقیق بدانند. فقدان این‌گونه افراد در سیاست گذاری باعث می‌شود دیالوگ‌ها در حد سیاست و امنیت متوقف شود و ما نتوانیم امنیت، اقتصاد و سیاست را همزمان و به صورت یک مجموعه حکمرانی (Synoptic) ببینیم.

آنقدر این نظام بین‌الملل متنوع و متکثر شده است که نیازی نداریم خود را به لحاظ سیاسی و امنیتی به قدرتهای بزرگ قفل کنیم. اتفاقاً با توجه به حساسیت‌ها، نظام بین‌الملل فعلی بهترین ساختار را برای رشد و توسعه اقتصادی کشور عرضه می‌کند. چهارپنجم دستگاه دیپلماسی کشور را باید متخصصین مالی، بانکی، سرمایه‌گذاری و اقتصادِ بین‌الملل دربر گیرد. سیاست خارجی مانند غلطک آسفالت کاری است تا بعد از اینکه سطح زمین هموار شد، آسفالت (اقتصاد) ریخته شود. سیاست خارجی مبتنی بر لحن تدافعی و گفتار درمانی ره به جایی ....

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر:

http://www.sariolghalam.com/?p=1147

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
"تئاتر سیاست"

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

بررسی تحولات جهانی، نکته‌ای کانونی را به ذهن متبادر می‌سازد: بسیاری از کشورها قفل شده‌اند؛ خیلی فرصت برای تغییر وجود ندارد؛ منافع گسترده در درون کشورها، فضای تحول را بسیار محدود کرده است؛ مدیریت مشکلات برحل آن‌ها اولویت پیدا کرده است. بنابراین، حفظ وضع موجود مبنای سیاست ورزی است.

اما حفظ وضع موجود نه عاقلانه است، نه اسباب مشروعیت را فراهم می‌آورد بلکه کسالت‌آور نیز هست. چون دامنۀ تغییر بسیار محدود است پس سیاست مداران باید چه کار کنند؟ سیاست مداران در شمال و جنوب قاره آمریکا، در آفریقا و اروپا و خاورمیانه. هر سیاست مداری که خیلی صحبت کند، کمتر موفق می ‍شود. سیاست مداری امروزی نیاز به تعدادی محدود جملات کوتاه و یک خطی در رابطه با موضوعات حساس لازم دارد تا ذهنیت بسازد (One Liners). اینکه کدام ذهنیت و با چه نوع پیغام رسانی انجام می‌گیرد مهم‌ترین امر سیاست‌ورزی شده‌است. محتوای این ذهنیت خیلی اهمیت ندارد. آنچه مهم است در ذهن و احساس مخاطب، منزل پیدا کند. شکل دادن به یک ذهنیت جدید که بتواند مخاطبان را برای مدتی مشغول کند و امید دهد، جدی‌ترین کار روانی-طراحی سیاست‌بازان امروز جهان شده است. اینکه چگونه مشکلات مردم، قالب‌ بندی شود ظرافت و دقت می‌خواهد (Framing). روان‌شناسی، ارتباطات و سیاست با هم برابر شده‌اند.

وقتی عموم مشکلات محیط زیستی، اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجی قابل حل نیستند و یا مخالفان جدی دارند، پس سیاست‌مدار باید چکار کند؟ اولین هنر سیاست ورزان در صحنۀ تئاتر سیاسی، واژه‌هایی هستند که انتخاب می‌کنند. اگر واژه‌ها بتوانند اکثریت را دچار هیجان کنند کافی است. فضای مجازی جدید می‌تواند به این امر قالب‌بندی سیاست مداری بسیار کمک کند. در هر فرهنگی، واژه‌های خاصی در قلب افراد جای پیدا می‌کنند. در آمریکای لاتین، سیاست‌مداری که واژه‌های نزدیک به مبارزه با فقر استفاده کند، جلوتر می‌افتد. در کشور‌های صنعتی، واژه‌های نزدیک به رشد اقتصادی و کاهش تورم کاربرد دارند. در خاورمیانه، نمایشی از صداقت، فروتنی، شانه‌های افتاده و مبارزه با تبعیض، بسیار اثرگذار است. چون در خاورمیانه احساسات عمیق‌تر است، واژه‌ها و ظاهری که فروتنی را جلوه دهد بیشتر به درد تئاتر سیاست ‌می‌خورد. این نوع رهیافت در آلمان و سوییس خیلی جواب نمی‌دهد اما در مصر و عراق مؤثر است.

دومین هنر سیاست ورزان در تئاتر سیاسی، نحوۀ قالب بندی و جمله بندی مشکلات و موضوعات یک جامعه است. آنچه را که سیاست‌مدار نمی‌گوید مهم‌تر از آنچه می‌گوید است، زیرا به قالب بندی او برمی‌گردد. مغز سیاست در آلمان واژه "ثبات" است و خانم مرکل، به خوبی این مفهوم را در عمل اجرا کرده است. اکثریت قریب سیاست مداران در دنیا خیلی نمی‌توانند تغییر ایجاد کنند چون منافع و ساختار‌ها به هم قفل شده‌اند. هشت سال سیاست خارجی دولت اوباما در دو موضوع عادی سازی با کوبا از یک طرف و برجام از طرف دیگر خلاصه می‌شود، بقیه مدیریت وضع موجود بود. او در قالب بندی یکی از هنرمندترین سیاست‌ مداران تاریخ معاصر است. چندجانبه گرایی، عدم دخالت، محیط زیست، بیمه بهداشت برای اقشار ضعیف. او در بعضی از این موارد نیز موفقیت‌هایی کسب کرد.

در مقابل آنچه که گفته شد،آسیا به طور چشمگیری متفاوت است و تئاتر سیاست در آسیا در مسیر دیگری سیر می‌کند. اولین نکته‌ای که در آسیا اهمیت دارد اینست که مردم عموماً می‌دانند دولت صرفاً کارگزار است و هیچ پول و امکاناتی وجود ندارد؛ از ویتنام و کامبوج و اندونزی گرفته تا کره‌ جنوبی و چین و ژاپن. مردم هند از آقای مودی،نخست وزیر هند چه انتظاری می‌توانند داشته باشند؟ این وضعیت را مقایسه کنید با قطر که با ۲۵۰ هزار نفر جمعیت،دو برابر ایران از نفت و گاز درآمد دارد.ذهنیت مردم اینست که این امکانات عظیم باید در میان ما دویست و پنجاه هزار نفر تقسیم شود.این ساختار دولت در آسیا، مردم را مسئول زندگی کرده است و بسیار کم توقع و پرکار. چون جمعیت این کشورهای آسیایی نیز بسیار است این ساختار عینی اجتماعی باعث شده است افراد خود‌به‌خود به همت و تلاش و فکر و کار جمعی خود روی آورند. در تئاتر سیاست آسیایی،سیاست مدار باید ساختار‌ها را بسازد تا مردم آسان‌تر و روان‌تر کار و فعالیت کنند و بی دلیل نیست آسیایی‌ها در حد چشمگیری تولید می‌کنند. مردم از دولت و حاکمیت اشتغال و درآمد نمی‌خواهند بلکه خواستار روابط خارجی معقول، بازار برای صادرات، نرخ منطقی مالیات، امنیت سرمایه‌گذاری،قوانین مؤثر و ساختار عمرانی کارآمد تقاضا دارند. بنابراین طراحی appها در آمریکا صورت می‌گیرد ولی iPhone در چین ساخته می‌شود. Surface مایکروسافت در آمریکا طراحی می‌شود ولی در چین ویتنام و کره جنوبی ساخته ...

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر:

http://www.sariolghalam.com/2017/05/06/تئاتر-سیاست/

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
"سی مزیت کار با جهان"

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

۱- شهروندان، فرصت مقایسه پیدا می‌کنند؛
۲- چون مقایسه می‌کنند، بیشتر فکر کرده و دقیق‌تر تحلیل می‌کنند؛
۳- حرف زدن، مسئولیت ایجاد می‌کند؛
۴- تاریخ مهلت، قداست پیدا ‌می‌کند؛
۵- دولت مجبور می‌شود سراغ متخصص برود؛
۶- فکر جای عصبانیت را می‌گیرد؛
۷- تخصص جای توصیه را می‌گیرد؛
۸- گفتار درمانی، دوام نمی‌آورد؛
۹- کیفیت صادرات و تولید داخلی سریع اصلاح می‌شود؛
۱۰- خبرنگاران حرفه‌ای رشد می‌کنند و منبع فکری می‌شوند؛
۱۱- سیستم‌ سازی جای مدیریت فردی را می‌گیرد؛
۱۲- جامعه به سخن دروغ سریع‌تر پی می‌برد؛
۱۳- نگهداری از محیط زیست برای همه واجب می‌شود؛
۱۴- با به روز شدن، مشکلات سریع‌تر حل می‌شوند؛
۱۵- افراد و بنگاه‌هایی که می‌توانند رقابت کنند، پایدارتر می‌مانند؛
۱۶- چون رقابت و تولید اولویت پیدا می‌کنند، حکمرانی با توسعه مساوی می‌شود؛
۱۷- تملّق، کاربرد خود را از دست می‌دهد؛
۱۸- fact جای نمایش مدیران را می‌گیرد؛
۱۹- زحمت بیشتر، جای حسادت را می‌گیرد؛
۲۰- به واسطۀ کار و تلاشی که افراد می‌کنند، وقت تخریب دیگران را پیدا نمی‌کنند؛
۲۱- کسانی که حرف نو نمی‌زنند، از صحنه خارج می‌شوند؛
۲۲- رسانه‌ها نمی‌گذارند مدیران عوام فریبی کنند؛
۲۳- شهروندان، تفاوت تحلیل از Propaganda را تشخیص می‌دهند؛
۲۴- جامعه متوجه می‌شود کار جمعی تعیین کننده‌است؛
۲۵- چون رقابت و یادگیری افزایش پیدا می‌کنند، ثروت تولید می‌شود؛
۲۶- دیگر نمی‌توان هم زمان ۱۵ شغل داشت؛
۲۷- مدیران مجبور می‌شوند مشکلات را حل کنند و نه مدیریت؛
۲۸- افراد Showman، نمی‌توانند طولانی فیلم بازی کنند؛
۲۹- حرف ناپسند زدن، هزینه پیدا می‌کند؛
۳۰- نمی‌توان طولانی مدت، اطلاعات و تحلیل غلط ارائه داد.

ارسال نظر در لینک زیر:
http://www.sariolghalam.com/?p=1155

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
"نظام بین‌الملل و ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه"

مقاله ای از دکتر محمود سریع القلم

چکیده

این مقاله در دو سطح تحلیل سازماندهی شده است: ساختار قدرت سیاسی و اقتصادی در نظام بین‌الملل جدید و سپس پیامدهای این ساختار بر تحولات ژئوپلیتیکی خاورمیانه. فرضیه مقاله مطرح می‌کند که «خروجی‌های ژئوپلیتیک خاورمیانه عمدتاً تحت تأثیر اختلافات، رقابت‌ها و تفاوت‌‌های کشورهای قدرتمند خاورمیانه است، ولی درعین‌حال، رقابت‌های جهانی و اروپایی آمریکا و روسیه که قطب‌های موجود خاورمیانه‌ای را تقویت می‌کنند، بیشتر در پی مدیریت اختلافات هستند تا حل آن‌ها». آنان از ساختار دوقطبی برای فروش اسلحه و تعادل اقتصادی بهره‌برداری می‌کنند و آن را به‌عنوان اهرم در تشدید یا کاهش اختلاف‌های فیمابین، به‌کار می‌برند. مقاله چارچوب نظری رابرت کی‌گن[۱] را برگرفته است که براساس افزایش اهمیت جایگاه و نفوذ سیاسی در کنار تعاملات اقتصادی در نظام بین‌الملل بحث می‌کند. این مقاله از وضعیت جاری اقتصاد آمریکا، اهداف نوین روسیه، میراث عملکرد سیاست خارجی اوباما و سیستم انگیزشی اسرائیل در قالب‌بندی ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه، بهره‌برداری می‌کند و در نتیجه‌‌گیری، به ظهور یک سیستم دوقطبی در خاورمیانه اشاره کرده است که با ائتلاف‌های منطقه‌ای و بین‌المللی خود در پی تقابل و تضعیف یکدیگر هستند. تداوم این سیستم دوقطبی، از‌یک‌سو تابع امکانات مالی بازیگران منطقه‌ای و از سوی دیگر، پیرو نتایج مذاکرات آمریکا و روسیه در مورد اختلافات دوجانبه و اروپایی یکدیگر خواهد بود.

برای مطالعه متن کامل مقاله،دانلود pdf و ارسال نظر به لینک زیر مراجعه کنید.

http://www.sariolghalam.com/?p=1159

کانال تلگرام 👇

@sariolghalam
" آنچه از رئیس جمهور آلمان آموختم "

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

یک مؤسسه تحقیقاتی خصوصی آلمانی، ترتیب گفت و گوی تعدادی اساتید دانشگاه از ۱۴ کشور با رییس جمهور آلمان را طی هفته گذشته فراهم آورد. این ملاقات چند ساعته، هم ابعاد فکری قابل تأملی داشت و هم ابعاد خلقی و رفتاری قابل ثبت. در زیر به برخی از مشاهدات خود می­پردازم.

     رییس جمهور آلمان طی گفت و گو مطرح کرد:طی دو سال و نیم گذشته، آلمان یک میلیون و چهارصدهزار نفر سوری، عراقی و افغانی مهاجر را پذیرفته­ است. هزینه هر مهاجر در ماه برای اسکان، مواد غذایی، بیمه و آموزش زبان آلمانی، ۵۰۰۰ یورو می­باشد. (شما خودتان می­توانید ضرب و تقسیم کنید). مهاجرین در کل آلمان پخش شده ­اند و تمام دولت های محلی وظیفه دارند تا هم مهاجرین را نسبت به فرهنگ و سیستم آلمانی آگاه کنند و هم مردم آلمان را برای پذیرش اجتماعی و اقتصادی مهاجرین مسلمان، آموزش دهند. این یک پروژه دراز مدت است که براساس اصل هم­گرایی مهاجرین به جامعه و اقتصاد آلمانی طراحی شده، ضمن اینکه این گروه عظیم مسلمان باید حقوق مذهبی و مدنی خود را نیز داشته باشند.

     او گفت: دومین چالش ما حفظ اتحادیه اروپاست. باید همکاری­های خود را با دولت جدید فرانسه افزایش دهیم و به رشد اقتصادی، یکپارچگی و امنیت اتحادیه مساعدت بخشیم. نظر مهم­تر این بود که این خواست مردم آلمان است و نتیجه انتخابات فرانسه نیز گواه بر حفظ وحدت و توسعه اتحادیه اروپاست.

     چالش سوم این است که چگونه همانند دوره جنگ سرد، برای ایجاد یک نظم بین ­المللی مبتنی بر قواعد میان قدرتهای بزرگ،اروپا و قدرتهای منطقه­ ای تلاش کنیم. اگر رفتارها از قبل قابل پیش­بینی نباشند نمی­توان درصدد ثبات، رشد و امنیت باشیم.چه رفتار ملی و چه رفتار بین ­المللی تابع استخراج قواعدی است که بازیگران به آن پایبند باشند. برای کاهش تنش­های میان روسیه با غرب باید به دنبال تنظیم قواعد جدید باشیم. مجدداً تأکید شد که این خواسته مردم آلمان است.

     چالش چهارم حفظ محیط زیست آلمان، تعطیلی تدریجی نیروگاههای هسته­ ای و حرکت به سوی استفاده از تکنولوژی­های برتر برای تأمین انرژی­های تمدیدپذیر است. مجدداً نکته حائز اهمیت اینکه این خواسته اکثریت مطلق مردم آلمان است.

     طی گفت و گوها مطرح شد که در هیچ مقطع تاریخی به اندازه امروز، آلمان در این حد، امن، ثروتمند، موفق و الگو نبوده است. در شرایطی که اکثر کشورهای صنعتی، کسری بودجه قابل توجهی دارند، دولت آلمان باید نظام مالیاتی خود را ترمیم کند و از مردم کمتر مالیات بگیرد چون مازاد بودجه دارد و پول اضافه را باید به مردم برگرداند.

قدرت در آلمان در پارلمان این کشور متمرکز است و پارلمان نماد تمام اقشار اجتماعی و فکری از دست راست گرفته تا چپ می­باشد.تمام تصمیم­ سازی های اقتصادی،اجتماعی،امنیتی و نظامی در پارلمان صورت می­پذیرد که مظهر اراده ملت است. حتی دولت آلمان حق اعزام نیروی نظامی به خارج را ندارد و این اقدام نیازمند رأی اکثریت مطلق پارلمان آلمان است. در لابلای مباحث اساتید اقتصاد و روابط بین­ الملل با رییس جمهور آلمان گفته شد که در هیچ کشور دنیا به اندازه آلمان: اینقدر مردم به دولت، بخش خصوصی و رسانه ­ها اعتماد ندارند.این یک وجه تقریباً بی­ نظیر در مقیاس بین­ المللی است. هر فردی که سمت قبول می­کند مرتب باید به پارلمان و حوزه انتخابیه خود پاسخ بدهد. حکمرانی فقط انتخابات نیست.در جلسات منظم هفتگی میان مردم و نمایندگان پارلمان،شهروندان مطالبه می­کنند و نمایندگان باید پاسخگو باشند. این نزدیک­ترین نمونه قابل تصور به متون دموکراسی است.

     یک استاد دانشگاه مصری به این نویسنده چند سال پیش می­گفت: به عنوان ناظر سازمان ملل به یک کشور آسیای مرکزی برای حسن اجرای انتخابات ریاست جمهوری رفتم.دو روز قبل از انتخابات به آنجا رسیدم و متوجه شدم همه جا جشن و مهمانی است و مرا از یک مهمانی به مهمانی دیگری می­برند. وقتی دلیل جشن­ها را جویا شدم، گفتند برای آقای رییس جمهور است.پرسیدم کدام رییس جمهور؟ گفتند همینکه انتخاب شده.گفتم انتخابات دو روز دیگر است! گفتند: شما متوجه نیستید دموکراسی ما فرق می­کند؛ از قبل معلوم است چه کسی رییس جمهور می­شود.

     طی چند دهه اخیر،کشورهای جهان سوم، ایده دموکراسی را به استهزاء گرفته ­اند و تبلیغات وPropaganda را جایگزین شفافیت و پاسخگویی کرده­ اند و هر چند سال یکبار نمایش انتخاباتی به راه می­اندازند.رابرت موگابه، همچنان پس از ۳۰ سال، در انتخابات ریاست جمهوری زیمبابوه انتخاب می­شود.

     دموکراسی جز نمایندگی و تحقق خواسته ­های مردم،امر دیگری نیست. قدرت دولت آلمان ناشی از توانمندیهای بنگاه های تولیدی و تجاری و بانکی آلمانی است.دولت آلمان ...

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر:

http://www.sariolghalam.com/?p=1181

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
"استراتژی آمریکا نسبت به ایران چیست؟"

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

آمریکا، کشور گروه های لابی است. نه تنها در سیاست خارجی بلکه تقریباً در تمامی موضوعات می­توان از طریق لابی بر تصمیم­ سازی ها­ و سیاست­ گذاری ­ها در آمریکا اثرات جدی گذاشت. در شهر واشنگتن، خیابانی است به نام K Street که مرکز مؤسسات حرفه ­ای در صنعت لابی است. عربستان رسماً اعلام کرده که در سال ۲۰۱۶، ۱۵۰ میلیون دلار صرف لابی در دستگاه های حکومتی و همچنین جامعه آمریکا کرده است. هر گروهی که تشکلِ قوی­تر، پول بیشتر و روان­شناسی مؤثرتر داشته باشد، ظرفیت اثرگذاری بر سیاست­­گذری ها را پیدا می­کند.

     با توجه به اینکه ایران کشور فرصت­ ها، زیبایی ­ها، طعم ­ها و توان­مندی ها است، چرا در این حدّ، ذهنیت نسبت به ایران منفی است؟ تقریباً هر خارجی که به ایران سفر می­کند بلافاصله متوجه میان ذهنیت قبل از سفر و واقعیت بعد از سفر می­شود. اصلی روان­شناسانه در روابط ­بین­ الملل وجود دارد که این شکاف را توضیح می­دهد: در صحنه جهانی، ذهنیت به مراتب مهم­تر از واقعیت است. ذهنیت نسبت به ایران و ایرانی کجا پردازش می­شود و شکل می­گیرد؟ در مسکو؟ در شانگهای و بی چینگ؟ یا در ریاض؟ هیچکدام. شاید ۹۰ درصد ذهنیت نسبت به ایران، در آمریکا و در ساخت قدرت آمریکا شکل می­گیرد. ما ایرانی ­ها انتظار داریم دیگران نسبت به ما منصف باشند و یا اخلاقی رفتار کنند. این انتظارات با واقعیات جهانی که مبتنی بر منافع است،  سازگار نیست.

     قوه مقننه آمریکا که نسبت به ایران قوانین متعددی را تصویب کرده است، سازنده ذهنیت در مورد ایران نیست بلکه مصرف­ کننده آن است. دو گروه لابی در آمریکا نسبت به ایران، ذهنیت می­سازند: ۱)تشکیلات نظامی که در تقابل با ایران در سطح منطقه خاورمیانه هستند و ۲) تشکیلات حامی اسراییل که عملکرد ایران را در مقابله با منافع و امنیت اسراییل می­دانند. دایره توافق، تفاهم و اجماع این دو گروه قدرتمند به مراتب بیشتر از اختلاف­ نظر آنهاست. طی چند سال اخیر نیز، عربستان سعودی، ضلع سوم این لابی درون حاکمیت آمریکا شده است. هر سه ضلع مثلث، از یک استراتژی کانونی تبعیت می­کنند: تفکیک ایران از جمهوری اسلامی ایران. آنها تبلیغ می­کنند که ایران کشوری است کهن، با تاریخی پرافتخار، صاحب سبک هنر و ادبیات و دارای منابع طبیعی و انسانی غنی. از این ایران باید حمایت کرد و با آن ارتباط داشت. به زعم آنها، جمهوری اسلامی ایران، مزاحم و در تضاد با منافع آمریکا، اسراییل و عربستان در منطقه خاورمیانه است.

     با شدت بیشتری از اواسط دهه 1380، استراتژی بر این مبنا استوار بوده که جمهوری اسلامی ایران را باید به صورت دائمی، زیر فشار اقتصادی و سیاسی قرار داد. در حدود سال ۱۳۸۲ و در دوره اصلاحات، آمریکا و اسراییل با متونی که منتشر کردند مطرح نمودند که نهاد دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران صرفاً اُپراتور است و قرائت­ های فرح ­بخش و دل­ نشین آن از روابط خارجی، ارتباط چندانی با واقعیت­های سیاسی و اقتصادی ایران ندارد. از دید آنها که در مراکز متعدد تحقیقاتی بحث و تفسیر و پخش می­شود، انتخابات ریاست جمهوری در ایران جهت تحکیم وضع موجود می­باشد و برای تغییر و یا اصلاح سیاست­گذاری ­ها، طراحی نشده است.

     از طرفی دیگر، ثبات سیاست خارجی جمهوری اسلامی طی چند دهه گذشته، زمینه­ ساز ثبات راهبردهای دوقطب قدرتمند و مؤثر لابی آمریکا نسبت به ایران بوده است. به نظر می­رسد این دو لابی، این استراتژی را نسبت به ایران طراحی کرده­ اند: فشار تدریجی و دائمی، تداوم تحریم ­ها، محدود کردن منابع مالی، ممانعت از انتقال دانش، ایجاد نگرانی در میان بنگاهها و بانکهای اروپایی و ژاپنی، جلوگیری از سرمایه­ گذاری خارجی و در حاشیه سیاسی گذاشتن ایران. خلاصه ­تر: حفظ ایران در حد بقا و ممانعت از رشد و توسعه و پیشرفت آن. جالب توجه این است که در یک موضوع با اهمیتی، دو کانون لابی آمریکا با هم توافق ندارند: بخش ­های سیاسی، امنیتی و نظامی آمریکا، تکه تکه شدن خاورمیانه را به نفع منافع ژئوپلیتیک آمریکا نمی­دانند و معتقدند که این جدایی­ طلبی­ ها (Balkanization) در نهایت به نفع روسیه، تروریست­ها و در آینده­ای دور به نفع چین است. تکه تکه شدن خاورمیانه، سطح اثرگذاری آمریکا در  منطقه را می­کاهد و هزینه های حضور را افزایش می­دهد. از این­رو، از منظر منافع ژئوپلیتیک و اقتصادی آمریکا، حفظ تمامیت ارضی ایران به نفع آمریکا تفسیر می­شود. این در حالی است که اکثریت قاطع کشورهای خاورمیانه، اگر بتوانند علیه تمامیت ارضی ایران ....

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر:

www.sariolghalam.com/?p=1188

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
"چرا احساس بی ثباتی می کنیم؟"

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

به نظر می رسدتحلیل و شناخت از وضع موجود جامعه ما بسیار اندک است. مدیران کار طبیعی خود را انجام می ­دهند. این کار عمدتاً Propaganda است. در چنین شرایطی، وظیفه کانونی روشنفکران، تفکیک تحلیل از Propaganda  است. روی آوردن به نبض جامعه و Fact ها، بهترین روش علمی برای شناخت است. ۳ دلیل برای فهم وضع موجود جامعه قابل تصور است:

۱-کشور ما، کشور افراد است و نه سیستم­ ها
الفاظی مانند رویه، قاعده، قانون، آیین نامه و چارچوب در توسعه یافتگی کشورها مقدس هستند. اصولاً، سیستم ها هستند که توسعه را هدایت می ک­نند. اما در پیشبرد بسیاری از امور در جامعه ما، در نهایت باید رضایت افراد را جلب کنیم تا آنکه طبق مقررات و آیین نامه ها عمل کنیم. بی ­دلیل نیست در آلمان، ساعت پنج بعدازظهر همه محل کار خود را ترک می­کنند تا بروند و زندگی کنند. لزومی ندارد تا ۱۲ شب جلسه بگذارند. جلسات فراوان به معنای ناهماهنگی و معرف فقدان رویه و قاعده است. طی ۱۷۰ سال تجربه تحول در کشور، نتوانسته­ ایم مهم ترین فرآورده مدرنیته که سیستم­ سازی در همه عرصه­ ها است را ایجاد کنیم. تقریباً حل هر مسئله­ ای تابع رأی، سلیقه، خواسته­ ها، منافع و حتی مزاج افراد است. این وضعیت به صورت طبیعی فراز و نشیب دارد. انسان ها همیشه حالات ثابتی ندارند و افکار و تمایلات روحی آنها ممکن است در شرایط مختلف متفاوت باشد و تحت ­الشعاع منافع آنی باشد. متکی بودن به افراد، بی ­ثباتی می­ آورد. در حالی که رویه ­ها و سیستم­ ها ثبات دارند و شهروندان می­ توانند خروجی آنها را پیش بینی کنند. از ۱۳۵۰ به بعد نه تنها به طرف سیستم نرفته ­ایم بلکه به صورت مقایسه­ ای با کشورهای هم طراز خود، غلظت نقش فرد در تصمیم­ گیری، تصمیم ­سازی و حکمرانی را به شدت افزایش داده­ ایم. امروز در جهان، سیستم­ ها، خطاها را تشخیص می ­دهند و نه افراد. بنابراین، بی ­ثبات هستیم چون با درصد بالا، تحت تأثیر قضاوت افراد هستیم نه سیستم ­ها؛

۲- ابهام در سیاست­ گذاری ها
به­ طور اعجاب­ آوری، علاقه فراوانی داریم در خانواده، در ادارات، در جامعه، همه جا تقریباً، امور را و افراد را کنترل کنیم. کنترل را بر روابط قاعده ­مند ترجیح می­ دهیم. چون کنترل را بر مدیریت اولویت می ­دهیم، به یک خصلت ضد توسعه مجهزیم: ابهام. بدون شفافیت در سیاست­ گذاری ها، برنامه ­ریزی­ ها و قواعد نمیتوان پیشرفت کرد چون شفافیت، اطمینان خاطر می­ آورد. به همان دلیل که با افراد دمدمی مزاج نمی­توان، عمارت دوستی ساخت، در شرایط ابهام هم نمی­توان برنامه ­ریزی کرد و آینده ­ای مطمئن بنا کرد. شهروند و کارآفرین آلمانی به ثبات اندیشه ­ها و سیاست­گذاری ها در مدیریت کشور، اطمینان ذهنی، روانی و عینی دارد و می­ تواند طراحی کند و به ثبات روندها در سال های آتی، اعتماد داشته باشد. ما به ابهام علاقه داریم چون م ی­خواهیم کنترل کنیم.ابهام و کنترل کردن، نقش فرد را افزایش می­دهد و سیست م­سازی را مختل می ­کند. اکثر کشورها در حوزه­ های امنیتی قابل پیش ­بینی نیستند. اما در امور اقتصادی، مالی، مالیاتی، بانکی، شهری، اجتماعی، مدنی، فرهنگی و آموزشی بسیار شفاف هستند. این شفافیت، ثبات می ­آورد؛

۳- تأثیر سیاست خارجی بر زندگی مردم
دوره روابط دولت ها تقریباً پایان یافته است؛ امروز عصر شبکه ­سازی است. شبکه ­سازی با شرکت ها، مؤسسات، مراکز تحقیقاتی و بنیادها. شبکه­ ها کارها را پیش می­برند. اکثر دولت ها، ارتباط این شبکه ­ها را تسهیل می­ کنند. نگاه سنتی به روابط بین ­الملل و راضی کردن یا تقابل با دولتها اندیشه­ ای است که به قرن گذشته تعلق دارد. سیاست خارجی یعنی شبکه­ سازی با جهان، یعنی روان کردن ارتباطات میان شبکه های تولیدی، علمی، نوآوری داخلی با هم قطاران بین­ المللی خود. آن هایی که تولید می­ کنند می­ خواهند بیاموزند از هر فردی، از هر ملیتی، از هر قومی. توانایی مهم است و نه ملیت و محل تولد. در جهان شبکه ­ها، مهارت مهم است و نه جغرافیا. وقتی سیاست خارجی مبتنی بر رهیافت روابط بین الدول باشد، دچار فراز و نشیب می­ شود و به درگیری­ های لفظی و امنیتی منجر می­ شود. آلمانی ­ها اهمیت نمی دهند چه فردی و با چه روحیه­ ای در کاخ سفید است؛ آنها با هزاران شبکه تولیدی، علمی، آموزشی، فناوری و بازارها در جامعه آمریکا کار می­ کنند. این نوع رهیافت، ثبات می ­آورد، منافع مشترک تعریف می­ کند و از خصلت­ های منفی فردی مانند عصبانیت، مزاج، پیش ­داوری و سوء برداشت ....

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر:
sariolghalam.com/?p=1202

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
"سیستم تصمیم گیری و فروپاشی پهلوی دوم"

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

به سه گزیده از صورتجلسات شورای اقتصاد با حضور محمدرضا شاه توجه فرمایید:

یک:

شهردار پایتخت (غلامرضا نیک­پی) بعرض رساند: با توجه به تأکیدی که در مورد ایجاد آپارتمانهای یک اطاقه فرمودند باید سطح زیربنای آنها نیز مشخص گردد.

شاهنشاه فرمودند: مساحت آپارتمانهای یک اطاقه باید در حد ۴۰ تا ۵۰ متر باشد و مساحت آپارتمانهای چند اطاقه نیز نباید کمتر از ۹۰ متر باشد. (۲/۱۲/۱۳۵۵، صفحه ۲۶، جلسه ع۱۳٫ دبیرخانه شورای اقتصاد، سازمان برنامه و بودجه).

دو:

سپس شاهنشاه سئوال فرمودند: در مورد دستوری که قبلاً داده­ایم مبنی بر اینکه به سوپرمارکتها بگویید برای ایجاد مزارع صنعتی که بدون خاک در آن می­شود سبزیجات تازه در تمام مدت سال تولید نمود چه اقدامی کرده­اند؟

وزیر کشاورزی و منابع طبیعی (منصور روحانی) بعرض رساند: اولین نوع آن در مرکز تحقیقات وزارت کشاورزی و منابع طبیعی در اوین مشغول آزمایش این نوع زراعت می­باشند (می­باشد) تا محصولش بدست آید و با نشان دادن محصول و قیمت آن معتقدشان کنیم که اگر کنار هر سوپرمارکت یک واحد ۳۰۰ متر مربعی بوجود بیاورند می­توانند سبزیجات تازه در تمام مدت سال در اختیار مشتریان خود بگذارند.

شاهنشاه فرمودند: زودتر اینکار را انجام دهید. قبلاً گفته بودیم که اتکا اقدام نماید (۱/۱۲/۱۳۵۵، صفحه ۳۰، جلسه ع۱۴).

سه:

شاهنشاه فرمودند:اولویت را به کارهای ساختمانی مربوط به مسکن دهید.

مجیدی (عبدالحمید مجیدی، وزیر مشاور و رییس سازمان برنامه و بودجه) بعرض رساند: قسمتی از کارهای ساختمانی که ضمن طرحهای عمرانی صورت میگیرد ضرورت و فوریت ندارد مثلاً در خیلی از طرحهای صنعتی و کشاورزی، هزینه­های ساختمانی از قبیل ساختمانهای اداری و محوطه­سازی و خیابان سازی و غیره خیلی سنگین است.

شاهنشاه فرمودند: لیست آنها را تهیه کنید تا ما دستور دهیم. (۲۹/۹/۱۳۵۵، صفحه ۱۰، شماره جلسه ع۱۰)

طبیعی است که می­ توان در باره صدها موضوعِ مربوط به نیروهای مسلح، سیاست خارجی، امنیت داخلی، تلویزیون و مطبوعات، ورزش و جوانان، دانشگاه ها و نظام آموزشی به این روش تصمیم ­سازی، مدیریت کرد.
آیا در حکمرانی جدید و مدرن می­توان، تصمیم­ سازی و تصمیم­ گیری در صدها موضوع را به یک گروه بسیار کوچک معطوف کرد؟ آیا دانش و اطلاعات عظیم بشری که ضرورتی اجتناب ناپذیر برای تصمیم­ گیری است را می ­توان در چند نفر محدود خلاصه کرد؟ آیا می ­توان بدون صدها کمیته، کمیسیون و سیستم ­های نظارتی، حکمرانی معقول، منطقی و همه جانبه اِعمال کرد؟ آیا می توان بدون پارلمان و قوه مقننه که تجمع افرادی با دانش، با تشخیص و استقلال فکری باشد، به حسن اجرای قوانین و سیاست گزاری ها امید بست؟ آیا می ­توان بدون رسانه­ های آزاد و مستقل که ناظر بر عملکرد مسئولان، مدیران و تصمیم ­گیرندگان یک کشور باشند، سلامت سیاسی جامعه را نهادینه کرد؟ به هر میزانی که شاه و گروه کوچک اطراف او، باهوش، بادرایت، آینده ­نگر و خوش ­نیت برای توسعه عمرانی کشور باشند، اما تصمیم­ گیری، مدیریت و اجرای طرح ها و برنامه­ ها محتاج یک بوروکراسی شفاف، کارجمعی، نهادسازی و نظارت رسانه­ ها می­باشد. حکمرانی خوب سیستم می­خواهد و نمی­تواند با افراد محدودی هدایت شود.

آیا می ­توان به تصمیمی منطقی رسید ولی در جلسات تصمیم ­گیری، فرصت طرح دیدگاه های مختلف و متعارض وجود نداشته باشد؟ آیا می­توان به تصمیمی منطقی رسید وقتی بخشی از داده­ ها و اطلاعات کلیدی، نادیده گرفته شوند؟ آیا می­توان به تصمیمی منطقی رسید وقتی اعضای جلسه نتوانند با شاه، بحث کنند، مخالفت کنند و دیدگاه ­های متفاوتی را مطرح کنند؟ آیا می­توان با مونولوگ، کشوری را مدیریت کرد؟ آیا می ­توان با یک تلقی از موضوعات به تصمیم ­گیری عقلانی رسید؟ افراد باید تصمیم بگیرند یا کمیته­ ها و کمیسیون ها؟ اگر قشر تحصیل کرده جامعه احساس کند نقشی در فرآیندهای تصمیم­ گیری کشورش ندارد به چه صورت باید از خود تعلقی نسبت به سیستم سیاسی نشان دهد؟ اگر مدارهای مشورت بسیار محدود باشند، چرا باید کارشناسان و متخصصین یک جامعه همکاری کنند یا حس کنند جزئی از یک نظام اجتماعی هستند؟ آیا می­ شود قشر متخصص تربیت کرد ولی به آنها بها نداد؟

مشارکت متخصصان، کارشناسان، محققان، خبرنگاران و اندیشمندان از مکاتب فکری گوناگون برای فهم، تصمیم ­سازی و مدیریت مسایل یک کشور شروع فرآیندی است که بلوغ آن به سیستم حزبی، آزادی رسانه­ ها و در نهایت بعد از دهه­ ها به دموکراسی منجر می­ شود. اگر حکمرانان نتوانند میان خود و این اقشار به فهم مشترک و صورت بلوغ یافته آن یعنی قرارداد  اجتماعی برسند، الگوها و افکار آنان نمی ­تواند تداوم  پیدا کند چون احساس تعلق از میان می­رود. در نهایت می شود یک ....

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر👇

sariolghalam.com/?p=1340

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
" چرا اینقدر اشتباه می کنیم؟ "
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

اشتباه کردن مهم نیست. تعداد اشتباهات مهم است و بلکه تکرار اشتباهات مخرب است. به عنوان یک جامعه توانمند، به نظر می ­رسد تعدادی از اشتباهات را طی قرن گذشته مرتب تکرار کرده­ ایم:

۱) نیاموخته ­ایم که پیشرفت ژاپن، اروپا و آسیا تابع مدیریت بنگاه ها و سیستم­ هاست و نه ریاست افراد؛

۲) نیاموخته ­ایم که فهم حقیقت از طریق دیالوگ و وجود جامعه مدنی شکل می­ گیرد و در ذهن جزیره­ ای یک یا چند فرد نیست و بنابراین ضروری است که، یکدیگر را تحمل کنیم، برای یکدیگر جا بازکنیم، تفاوت های یکدیگر را به رسمیت بشناسیم و از خودخواهی­ های فکری بپرهیزیم؛

۳) نیاموخته ­ایم که با Fact، قضاوت کنیم و نه با تخیل و شنیده ­ها و شایعات؛

۴) نیاموخته ­ایم که حکمرانی، امری تخصصی است و لازمه آن دانش است؛

۵) نیاموخته­ ایم که قدرت، مسئولیت می ­آورد و اصل بر «مصلحت عامه» و تأمین رضایت­ مندی عامه شهروندان است؛

۶) نیاموخته ­ایم وقتی از درب منزل خود پا بیرون می­ گذاریم، در عرصه Public (عرصه عمومی) وارد شده­ ایم و در عرصه Public، نمی ­توانیم هر کاری انجام دهیم (مثل دوبله پارک کردن) و هر سخنی بگوییم و هر قضاوتی بنماییم؛

۷) نیاموخته ­ایم که توسعه، قبل از آنکه به سرمایه، فن ­آوری و تولید نیازمند باشد، به همکاری، هماهنگی، اعتماد و حمایت از یکدیگر محتاج است؛

۸) نیاموخته ­ایم برای آنکه دیگر ملت ها به هویت، استقلال و حاکمیت ما احترام بگذارند باید داخل خود را سامان دهیم، به یکدیگر در داخل خود احترام بگذاریم، پوپولیسم را تعطیل کنیم، پایگاه حاکمیت را نزد کارآفرینان و دانشمندان و خبرنگاران بنا کنیم و تولید و نوآوری را بنیان استقلال و حاکمیت ملی قرار دهیم؛

۹) نیاموخته ­ایم که در کنار دستور کار شخصی، به مسئولیت اجتماعی و به مفهومِ مقدس Publicاهمیت دهیم و

۱۰) نیاموخته ­ایم که نقد از فکر و رفتار را، از نقدبه شخص تفکیک کنیم، حرف منطقی را بپذیریم، یکدیگر را تخریب و تحریف و زخمی نکنیم و تلقی اینکه هر کدام، مرکز ثقل جهان هستیم را کنار بگذاریم (Self-obsession)، از هم حمایت کنیم و به قول هایی که می ­دهیم حتی­ المقدور عمل کنیم.

    طبیعی است تبدیل این نیاموختنی ­ها به آموختن­ ها با گفتار درمانیِ صرف، امکان­ پذیر نیست. اما فهم مشکل خود بخشی از حل مسئله است. مثل علم پزشکی است. شناخت بیماری خود مقدمه درمان است. یکی از دستاوردهای مهم انقلاب این بوده که بخش ­های وسیعی از جامعه متوجه شدند که ریشه مشکلات ما، در درون خود ماست و بهبود امور را باید از داخل شروع کرد. هر چند ملک ­الشعرای بهار یک قرن پیش این نکته را گوشزد کرده بود که از ماست که برماست، ولی جستجو کردن ریشه مشکلات در داخل، هم اکنون به یک ادراک عمومی رسیده است.

    اگر ریشه­ ها در داخل است، کدام عوامل در اولویت هستند؟ چرا نسل بعد از نسل، این اشتباهات را تکرار می­ کنند؟ آیا دانش، علم و داده ­های ما کمبود دارند؟ آیا در برنامه ­ریزی، سیاست­ گذاری و تعیین اولویت ­ها مسئله داریم؟ آیا برای فهم دقیق مشکلات، مؤسسات پژوهشی نداریم؟ منابع طبیعی نداریم یا منابع انسانی؟ آیا مشکل در فکر است؟ دانش است؟ ساختار سیاسی است؟ خلقیات است؟ فرهنگ است؟ ساختار تولید است؟ سبک زندگی است؟ و ده ها دلیل محتمل دیگر. علت ­العلل کانونی چیست؟

    به عنوان یک نظر در میان نظرات مختلف، این نوشتار نظریه ­ای برای تکرار اشتباهات مطرح می ­نماید: سه خوشه علّی (Causal clusters) به صورت یک مثلث که زوایای ان برهم تأثیر­گذارند را مطرح می­کنیم: فرهنگی، سیاسی و اقتصادی.

الف: عنصر فرهنگی که باعث می­شود ما بسیار اشتباه کنیم:  هر چند ما به عنوان یک جامعه دارای آداب جمعی هستیم، خصوصیات جمعی داریم، سنت­ هایی را پاس می­داریم، زبان مشترک داریم اما رسالت و هویت جمعی که بدان تعلق خاطری، فراتر ازفردیت خود داشته باشیم را نداریم و یا بسیار ضعیف است. از طرفی دیگر، اندیشه­ ها و رفتارهایی
(Code of conduct) که اکثریت مطلق جامعه را به هم وصل کند بسیار ضعیف است (قرارداد اجتماعی). به عبارت دیگر، دستور کار فردی باعث شده که جمع را فراموش کنیم، کوتاه ­مدت بیاندیشیم، به دنبال منافع خود و گروه خود باشیم و به عموم و مصلحت عامه فکر نکنیم. تقریباً هر فردی هر نوعی که دوست دارد عمل می­کند. بیشتر به شخصی احترام می­ گذاریم که در دایره ماست. کمتر فردی را به خاطر اینکه شهروند این جامعه است محترم می­ شماریم. شاید به همین دلیل اگر با اتوموبیلی تصادف کنیم که راننده ­اش را می ­شناسیم خوب برخورد می­ کنیم ولی به راننده ­ای که نمی ­شناسیم ناسزا می­ گوییم و با او نزاع می­ کنیم چون با او حس جمعی و هویت جمعی نداریم بلکه او را بیگانه می­ شماریم. برای کسانی جا

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر 👇

sariolghalam.com/?p=1566

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
" چرا اینقدر ناپایداری؟ "
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

پاراگراف زیر، دریایی از مطلب دارد:

 

     «نصرت­ الله معینیان، رییس دفتر مخصوص شاهنشاهی… مردی رازدار و متواضع بود. هیچ کس، حتی دشمنان دربار و مخالفان شاه در ذکاوت، دقت و به خصوص صحت عمل وی تردیدی ابراز نمی­ داشتند… در پایان رژیم، قطعاً با اجازه یا تأیید شاه، تمام بایگانی دفتر مخصوص شاهنشاهی را که مشتمل بر همه اسناد پنجاه ساله دوران پهلوی بود با دو هواپیمای نظامی به خارج از ایران منتقل کرد که اکنون قاعدتاً باید در صندوق­ های بانک یا بانک­ هایی باشد و مسلماً منبع بی ­نظیر و بدیلی برای مطالعه تاریخ این دوران خواهد بود.»

(منبع: هوشنگ نهاوندی و ایو بوماتی، محمدرضا پهلوی: آخرین شاهنشاه ایران. پاریس: نشر Perrin، ۲۰۱۳٫ ترجمه فارسی ۲۰۱۴، صص ۴۵۹-۴۵۸).

    

طی تحقیقات برای تدوین کتابِ در حال اتمام خود، «اقتدارگرایی ایرانی در عهد پهلوی،» به امثال این نقل قول و نقل قول­ هایی مشابه بسیار برخورد کرده­ ام. از منظر یک دانشجوی علوم انسانی، این سئوال به کرّات مطرح می­ شود: چرا تاریخ ما تکه تکه است؟ چرا در هر دوره، سیاست­ ها و اندیشه ­هایی در تناقض کامل با دوره قبل دیده می ­شود؟ چرا امتداد نداریم؟ چرا منحنی رفتاری ما در این حدّ، فراز و نشیب دارد؟

     در یک و نیم قرن گذشته، به جز دوره ­های کوتاه چند ساله آرامش، عموماً کشور از یک بحران به بحران دیگر مبتلا شده است: بحران­ های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و سیاست خارجی. آیا این فراز و نشیب­ ها، لازمه استقرار نهایی است؟ مانند آنچه در تاریخ کشورهایی مانند نروژ، سوئد، هلند و ژاپن مشاهده می­ کنیم. اگر این­طور است باید چه کار کنیم که به استقرار برسیم؟ چرا باید مهم ­ترین اسناد نیم قرن کشور به مکان نامعلومی در خارج برود؟ چرا نمی ­توانیم سیستمی بسازیم که حداقل به یک قرن برسد؟ آنهایی که ساخته­ اند چه کار متفاوتی نسبت به ما انجام داده­ اند؟ آیا مشکل در جغرافیا، یا فرهنگ یا نظام اقتصادی یا عوامل خارجی است؟ این نوع پاسخ­ ها خیلی کلّی هستند و گره­ ای را باز نمی­ کنند. باید ریز شویم. دقیق شویم. سراغ تجربیات بشری برویم. از دیگران بیاموزیم. مشورت کنیم. از همه مهم­ تر، قدری سئوال کنیم؛ این خصلت تعیین­ کننده ­ای که کانون بهتر شدن و رشد است.

     شاید لازم است به کلیدی ­ترین موضوع برسیم و آن تعریف انسان است.رفتار انسان ها بر اساس نیاز است. طیفی از نیازها. تا نیازهای او تأمین نشود آرام نمی­ گیرد. تا به نیازهای او توجه نشود، استقرار نمی ­یابد. نیازها طبقه ­بندی دارند. نیازی مقدم بر نیازی دیگر است. تا یک نیازی تأمین نشود، سراغ نیاز بعدی نمی­ رود. در کشور چاد، آزادی و دموکراسی خیلی مشتری ندارد. اولین نیاز، زنده نگاه داشتن بچه ­هایی است که بدنیا می­ آیند. در سال ۱۳۵۵ حدود صد هزار نفر ایرانی در اروپا، آمریکای شمالی و هند، دانشجو بودند. محمدرضا شاه نیاز به غذا، تا حدّی مسکن، آموزش زنان، تربیت متخصص در دانشگاه ها، دیده شدن محترمانه ایران در جهان را فراهم کرد. حتی در سال ۱۳۵۲، ایران ار به یکی از بهترین شرکت های هواپیمایی جهان تبدیل شد. اما بعد گفت: مشورت و مشارکت و نظرخواهی و تبادل آراء ممنوع. به نوعی به مردم گفته شد که مقدّرات کشور فقط در ملاحظات، محاسبات و منافع یک فرد تعیین می­ شود. او مانع از تأمین یک نیاز مدنی شد. نمی ­شود در یک جامعه صدها هزار متخصص تربیت کرد، بعد مستقیم و غیرمستقیم به آنها گفت شماها در جهت­ گیری کشور کاره­ ای نیستید. این کار درستی بود که ایران در دهه چهل شمسی سراغ صنعت، اقتصاد، تولید، شهرنشینی، نوسازی عمرانی، آموزش عمومی و ارتباطات گسترده بین ­المللی رفت اما وقتی شهروندان وارد مرحله بعدیِ نیازها شدند، نظام سیاسی مانع شد. استبداد فردی با شدت بالاتری از ۱۳۴۸ آغاز شد. نظام تصمیم­ گیری به نیازهای طیف وسیعی از شهرنشینان و تحصیل کرده ­ها بی ­تفاوت بود. بنابراین، بحران ها بر روی هم انباشته شدند.

     تداوم (Consistency) ناشی از انجام دادن هر کاری در زمان و مکان خاص خودش است. در خانواده، در بنگاه، در جامعه و در حکمرانی، اولین نشانه ­های مشکل، زمانی است که نیازهای طرفین نادیده گرفته شوند. چرچیل سه بار در زندگی سیاسی کاملاً شکست خورد ولی باز ظهور کرد. او تا آنجا پیش رفت که رفتار ناجوانمردانه سیاست ­مداران را علائم نیاز بعضی از آنان دانست. او انتظار رفتار اخلاقی از جانب عموم سیاست مداران را نداشت. چرچیل در اواخر عمر زمانی که یک خبرنگار از او پرسید: چه مسئله ­ای شما را در زندگی بیش از همه آزار داد و شما را رنجاند، گفت: بی­ خوابی. او معتقد بود افراد قوی، طیفی از نیاز دارند و افراد ضعیف، طیف دیگر.

     به رسمیت شناختن نیازهای دیگران، اولین شرط ....

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر 👇
sariolghalam.com/?p=1576

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
"محور توسعه نخبگان اند یا مردم؟"

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم در روزنامه شرق

تبدیل مسئله توسعه ملی به یک دغدغه عمومی و مسئله جدی فکری در میان اندیشمندان حوزه‌های اجتماعی کشور و زمینه‌سازی برای تولید گفتارهای منظم در حوزه توسعه ملی یکی از دغدغه‌های «محسن رنانی» است. او به امید پدیداری تدریجی یک «گفتمان ملی توسعه» در ایران، تصمیم گرفته سلسله «گفت‌وگوهای توسعه» را. اندیشمندان حوزه‌های علوم اجتماعی ایران برگزار کند. بر‌این‌اساس و با همکاری پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت‌ مدرس، برگزاری سلسله‌گفت‌وگوهای توسعه از مهرماه سال جاری آغاز شده است.  در «گفت‌وگوهای توسعه»، پس از انتخاب صاحب‌نظر، تمامی نوشته‌ها، منشورات و مکتوبات او را یک «گروه بازخوان» مطالعه می‌کنند و آن‌گاه از مجموعه آنها «روایت توسعه» مبتنی بر نگاه آن صاحب‌نظر استخراج می‌شود. این روایت در یک نشست طولانی با صاحب‌نظر، بررسی و تنقیح و تکمیل می‌شود. سپس روایت استخراجی در اختیار ناقدان قرار می‌گیرد و آنان با مطالعه «روایت» در چند جلسه گفت‌وگوی مفصل با صاحب‌نظر به واکاوی نقد و تحلیل ابعاد مختلف آن نظریه می‌پردازند. در پایان این فرایند ما به یک «روایت نهایی و بسط‌یافته از مسئله توسعه‌نیافتگی ایران»‌ از نگاه یک صاحب‌نظر خاص دست خواهیم یافت.  دکتر محمود سریع‌القلم، نخستین متفکری بود که برای دور اول این گفت‌وگوها انتخاب شد. ناقدان «روایت محمود سریع‌القلم» نیز – که روایت او را از سه منظر آکادمیک، اجتماعی و سیاسی نقد می‌کردند- آقایان دکتر عباس حاتمی (دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان)، دکتر احمد توکلی (عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهید بهشتی و نماینده سابق مجلس) و دکتر علیرضا علوی‌تبار (عضو هیئت‌علمی دانشگاه تهران و تحلیلگر مسائل مدنی ایران) بودند.  گزارش زیر چکیده‌ای از مباحث مطرح‌شده در دور اول «گفت‌وگوهای توسعه» است که در مهر و آبان سال جاری در پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس برگزارشده است.

محمود سریع‌القلم بیشتر به بنیان توسعه‌نیافتگی در ایران توجه می‌کند؛ یعنی خلق‌وخوی شخصیت ایرانی و البته آنچه در ذیل «اقتدارگرایی» اکثریت ایرانیان قابل توضیح است. او درس‌گرفتن از تجربه‌های جهانی توسعه و حکمرانی را معیار و مبنا می‌داند. به روندهای «سیاست‌گذاری» اقتصادی و نیز «مباحث سیاسی، اجتماعی روز و در سطح ملی، جهانی و منطقه‌ای»، اهمیت بیشتری می‌دهد و به‌تبع‌آن، عملا بین‌المللی‌تر از بقیه نظریه‌پردازان توسعه فکر می‌کند.
سریع‌القلم به ایرانی جهانی‌شده می‌اندیشد که بتواند از پس‌ تاریخ ‌درآید و روبه‌سوی افق‌های آینده گذار کند. ازاین‌منظر می‌توان او را ذیل اندیشمندان گفتمان گذار قرار داد. گفتمانی که به تجربه‌های جهانی کشور- ملت‌های موفق نظر می‌کند: از چین و کشورهای آمریکای لاتین تا آلمان، ژاپن، ترکیه و کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس؛ بنابراین تمام تلاش سریع‌القلم بر این است که اسباب و لوازم این گذار را فراهم آورد. او به نسل‌های آینده ایرانیان امیدوار است و تصویر مطلوب خود را از شهروند ایرانی شایسته، سیاست‌مدار، سیاست خارجی ایرانی و… ارائه می‌دهد. البته این کندن از گذشته و دل‌بستن به آینده او را از لحظه حال غافل نمی‌کند. الگو و نقشه راهی برای هیئت حاکمه سیاست‌مداران امروز جمهوری‌اسلامی ترسیم می‌کند تا شاید در پرتو چنین نقشه‌ای، جهت‌گیری این سیاست‌مداران را از:
– سیاست خارجی «تقابلی» و امنیت‌گرا که صرفا «حفظ تمامیت ارضی و [بقای] نظام سیاسی» را سرلوحه اهداف خود دارد؛
 – «کلی‌گویی‌های مبتنی‌بر اصول ثابت انقلاب ‌اسلامی، به‌سمت ریزنگری‌های دقیق و معطوف به توسعه‌خواهی» رهنمون کند. برای تحقق این نقشه راه، به جز حاکمان سیاسی، درهمین‌زمینه نقش نخبگان فکری یا همان «اندیشمندان دینی [یا متخصص] در توسعه‌یافتگی» نیز مهم است. پس هرچند در مسیر توسعه‌خواهی، او معتقد است «گفت‌وگو، تبادل افکار، میزگردگذاشتن یا راه‌انداختن بحث‌های دانشگاهی» میان این اندیشمندان بی‌فایده است، ولی به‌هرحال فراتر از بحث‌های دانشگاهی و انتزاعی، همچنان اولویت «نخبگان فکری حوزه دانشگاه، علم و نظریه‌پردازی» و نیز «نخبگان ابزاری سیاست‌مدار و تصمیم‌گیرنده» را در این می‌داند که در نقش «گروه‌های نافذ حکومت، پایه‌های  فلسفی- نظری توسعه‌یافتگی را در میان خود حل‌وفصل کنند» و به ‌این‌ هدف – آن‌طور که «از حکومت‌داری چوئن‌لای در چین مثال می‌زند» – در مسیر رسیدن توافق بر سر «پایه‌های فلسفی- نظری توسعه‌یافتگی»، «نظم جهانی را بپذیرند»؛ «قبول‌کردن نظمی که غرور ایرانی، تن ‌به ‌پذیرفتن آن نمی‌دهد»، نظمی که در ضمن آن فرقی میان «شانگهای، پاریس، نیویورک، فرانکفورت» و احتمالا در آینده تهران وجود ندارد و ایرانی هم ورای «بادگیرهای یزد و افتخارش به ساز ...

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر 👇
sariolghalam.com/?p=1586

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
"به چارچوبی برای تولید ثروت نیازمندیم/دکترین امنیت ملی داریم ولی دکترین سیاست خارجی نداریم"

مصاحبه ایسنا با دکتر محمود سریع القلم

استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به اینکه به چارچوبی کلان برای تولید ثروت نیازمندیم، گفت: هر کشوری محتاج یک چارچوب کلان است که مورد اجماع تمام جریان‌های سیاسی، گروه‌های مرجع، بخش خصوصی و آحاد مردم باشد.

محمود سریع القلم با بیان اینکه سیستم‌سازی، آزادی فعالیت اقتصادی، حقوق شهروندی و تولید ثروت مراحل اولیه آناتومی توسعه یافتگی هستند، اظهار کرد: دموکراسی طبقه پنجم عمارت توسعه یافتگی و به نوعی نتیجه تولید ثروت و صنعتی شدن است.

وی در ادامه افزود: دموکراسی در قرن بیستم ظهور کرد در حالی که پیش‌زمینه‌های آن از قرن هفدهم آغاز شده بود. آزادی فکر  و فعالیت اقتصادی مقدم است بر آزادی سیاسی. در انگلستان هنوز یک قرن نشده که دموکراسی به معنای دقیق مفهوم برقرار شده در حالی که فرآیند آزادی فکر، آزادی رسانه، آزادی دانشگاه، جامعه مدنی و فعالیت بخش خصوصی از چهار قرن پیش آغاز شده است. در قرن نوزدهم، اقشار وسیعی از مردم آلمان، فرانسه و انگلستان، کتابخوان بودند، آگاهی اجتماعی و ملی داشتند. در اواسط قرن نوزدهم انگستان، حدود شش هزار رمان فقط چاپ شده بود.این آناتومی توسعه، تجربه بشری است.

متن کامل گفت‌وگوی ایسنا با محمود سریع‌القلم استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه بهشتی درباره ضرورت دستیابی به چارچوبی کلان برای توسعه اقتصادی و تولید ثروت، چگونگی طراحی این چارچوب، نقش بخش خصوصی در دستیابی به توسعه، نقد سیاست خارجی دولت، رفتار ترامپ در قبال ایران و مسایل منطقه‌ای به شرح زیر است:

شما اشاره کرده‌اید که ژاپن برای توسعه‌یافتگی، سیستم درست کرد و ما اول سراغ دموکراسی رفته و به همین دلیل در فراز و نشیب‌های بحران‌های نظری توسعه‌یافتگی قرار گرفتیم. در حال حاضر راه  دستیابی به یک سیستم برای توسعه یافتگی چیست؟

توسعه‌یافتگی یک آناتومی دارد. لازم است بین ارکان شهروند، جامعه و حکومت به درک صحیحی رسید. این درک صحیح تابع تجربه بشری است. در انگلستان هنوز یک قرن نشده که دموکراسی به معنای دقیق مفهوم برقرار شده در حالی که فرآیند آزادی فکر، آزادی رسانه، آزادی دانشگاه، جامعه مدنی و فعالیت بخش خصوصی از چهار قرن پیش آغاز شده است. کار خصوصی اقتصادی و بنگاه داری زمینه‌ساز تشکیل سازمان، سیستم، کار جمعی و کار عقلانی می شود. این تجربه بشری است. ژاپنی‌ها اواسط قرن نوزدهم با مطالعه ای که کردند، متوجه شدند باید سیستم‌های مدیریت در آموزش، بانکداری، کشاورزی، نیروی دریایی، اداره پست و غیره را از دیگران بیاموزند. از ۲۳ کشور حدود دو هزار نفر مشاور گرفتند و سیستم ساختند. در جریان سیستم‌سازی، فرهنگ بومی خود را نیز به کار گرفتند. مبنای تحول در ژاپن، ایجاد سیستمی ارکان توسعه در صنعت، بانکداری، تولید و تجارت و ایجاد مزیت نسبی بود. بعد به تدریج نظام سیاسی_ عقلانی مبنی بر تحزب و رقابت حزبی و آزادی‌های سیاسی شکل گرفت. سیستم‌سازی، آزادی فعالیت اقتصادی، حقوق ...
ادامه و ارسال نظر در لینک زیر 👇
goo.gl/Yrxz79

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
 یادداشتی برای نوروز 1397
سی ویژگی یک شهروند مسئولیت شناس

"دکتر محمود سریع القلم"

۱- آینده خود را تابع تلاش و خلاقیت خود می ­داند؛
۲- هر کاری را با مشورت ­های تخصصی انجام می ­دهد؛
۳- از کسانی که برای مدیریت کشور انتخاب کرده در برابر قدرت و اختیاراتی که دارند، مسئولیت مطالبه می ­کند؛
۴- براساس نظریه سیستم­ ها و نگاه درازمدت به زندگی، راستگوست؛
۵- مانع رشد دیگران نمی ­شود: بلکه با آنها رقابت می ­کند؛
۶- حداقل یک ساعت در روز کتاب می­ خواند؛
۷- از شخصی که زیاد دروغ می­ گوید، فاصله می گیرد؛
۸- در انجام کارها، از توان عقلی خود، چندین برابرِ هوش خود بهره می ­گیرد؛
۹- به دلایل حقوقی، به شدت مراقب سخنان خود است؛
۱۰- تا از قضاوتی مطمئن نباشد، مطرح نمی ­کند؛
۱۱- منتظر نمی­ نشیند تا دیگران، گره ­های زندگی او را باز کنند: بلکه با ابتکار و سخت­ کوشی، زندگی خود را مدیریت می­ کند؛
۱۲- رعایت حقوق مردم در جامعه را وظیفه خود می­ داند؛
۱۳- حداقل یک متر با فاصله از شخصی که در حال استفاده از خودپرداز بانک است، می ­ایستد؛
۱۴- وقتی قرار است ساعت ۸ جایی باشد، ساعت ۷:۵۰ دقیقه دَمِ دَر ایستاده است؛
۱۵- در قدرت و سِمَت بیش از ۸ سال نمی­ماند زیرا ۸ سال برای نوآوری حداکثری، کافی است؛
۱۶- حتی سه نصف شب و بدون آنکه دوربینی باشد، پشت چراغ قرمز می­ ایستد؛
۱۷- بسیار سفر می­ کند تا بیاموزد و بلوغ فکری و رفتاری را تجربه کند؛
۱۸- وقتی از یک خیابان فرعی به اصلی می ­رسد، اتومبیل خود را متوقف می­ کند و پس از ایمنی کامل، حرکت می ­کند؛
۱۹- آنقدر Search می­کند تا Fact را ازPropaganda تفکیک کند؛
۲۰- کوله پشتی خود را در اتوبوس و مترو در دست می ­گیرد تا مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکند؛
۲۱- به دیگران القاب منتسب نمی­ کند: بلکه انگیزه­ ها و افکار آنان را تحلیل می ­کند؛
۲۲- از شخصی که با رانت ثروتمند شده است، فاصله می ­گیرد؛
۲۳- زندگی خود را مانند لوگوی المپیک در پنج دایره متداخل طراحی می­ کند: رشد فردی، توجه به خانواده، حرفه، افزایش سطح دانش تخصصی و خدمات مدنی؛
۲۴- فقط یک شغل دارد و وظایف آن را به بهترین نحو انجام می ­دهد؛
۲۵- بسیار می­ گوید: من نمی­دانم یا این موضوع را به درستی نمی­فهمم؛
۲۶- آنقدر حوصله به خرج می­ دهد تا موضوعی را دقیق بفهمد بعد واکنش نشان دهد؛
۲۷- دفترچه کوچکی دارد که صفحه اول آن نوشته شده: ضعفهای من و روشهای اصلاح؛
۲۸- خمیرمایه ذهنی او این گونه شکل گرفته: ۲۰ درصد اظهارنظر کردن و ۸۰ درصد سئوال کردن؛
۲۹- برای جلب اعتماد دیگران، سیگنال­ های متناقض نمی­ فرستد؛
۳۰- چون خودشناسی مقدمه توسعه ­یافتگی مدنی است، آنقدر از خود شناخت دارد که ۵۰ صفحه در مورد افکار و روحیات خود می ­تواند بنویسد.

ارسال نظر در لینک زیر 👇
goo.gl/jfmuTy

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
Eshg-va-siyasat2.pdf
203.9 KB
"عشق و سیاست"

مقاله ای از دکتر محمود سریع القلم

ارسال نظر در لینک زیر 👇
goo.gl/ybsoxK

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
"در هوا نگه داشتن ایران"
یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

موضوع و سیاست "تغییر رژیم ایران" امری جدیدی نیست و از سوی دولتمردان و سیاست‌گذاران آمریکایی و برخی از هم پیمانانش در اروپا و خاورمیانه و منطقه در حدود ۴۰ سال گذشته دنبال شده است اما آنچه این مساله را در سال ۱۳۹۶ (۲۰۱۷-۲۰۱۸) مهم و قابل بررسی کرد، قرار گرفتن این سیاست از حوزه اعلانی به حوزه اعمالی سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا است.

به گزارش ایسنا؛ دکتر محمود سریع‌القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی در همین رابطه در پاسخ به این پرسش که چرا سیاست "تغییر رژیم" آمریکا از حوزه نرم به سخت وارد شده و مقامات آمریکایی به طور علنی از این مساله صحبت‌ می‌کنند؟ یا باید پرسید چه اتفاقی در سیاست خارجی آمریکا نسبت به ایران افتاده است که شاهد بیان علنی این مساله هستیم؟ آیا آمریکا برنامه‌ای جدید برای ایران دارد؟ گفت: طیفی از تفاوت‌ها و اختلافات عمیق بین آمریکا و سیستم جمهوری اسلامی وجود دارد که بعضا به ماهیت و فلسفه وجودی آنان مربوط می‌شود. (raison d' etre). به موجب این اختلافات،‌ در هیچ فراکسیونی از حاکمیت آمریکا، سیستم جمهوری اسلامی طرفدار و حامی ندارد. در طیف حاکمیت آمریکا تعریف از سیستم جمهوری اسلامی واحد استT اما رهیافت‌ها با یکدیگر متفاوت است که از دولت به دولت، این تفاوت‌های سیاستگذاری قابل مشاهده است. هر چند در گذشته خارج از دستگاه رسمی دولتی آمریکا، موضوع "تغییر رژیم" مطرح بوده ولی در دولت ترامپ به صورت ضمنی و بعضا علنی مطرح شده است.

حامیان جدی "تغییر رژیم" در صحنه سیاست‌گذاری دولت ترامپ و کنگره حضور دارند

وی ادامه داد: در باطن تحریم‌های اقتصادی دو دهه گذشته مشروعیت‌زدایی و بلورین کردن ناکارآمدی (جمهوری‌ اسلامی ایران) دنبال شده است که در فرآیندی پایه‌های داخلی سیستم جمهوری اسلامی را تضعیف کند، اما برای طرح موضوع تغییر رژیم از سوی دولت ترامپ شاید بتوان چند دلیل مطرح کرد.

سریع‌القلم گفت: اول این‌که طیف حامی تغییر رژیم در آمریکا هم‌اکنون در دولت ترامپ در صحنه سیاستگذاری حضور دارند و از حامیان جدی در میان گروه‌های لابی داخل آمریکا برخوردارند. اگر ترامپ برای بار دوم انتخاب شود توان سیاستگذاری این گروه به طبع بیش‌تر خواهد شد. دوم، در کنگره آمریکا، طرح تغییر رژیم حامیان جدی دارد و نسبت به دوره اوباما، هم‌اکنون فعال‌تر هستند.

توقف سرمایه‌گذاری خارجی در ایران از سیاست‌های اصلی آمریکاست

این استاد دانشگاه ادامه داد: سوم، سیستم جمهوری اسلامی نباید توان بازسازی اقتصادی خود را پیدا کند و مجموعه اروپا و آسیا باید بدانند که سیاست اصلی آمریکا، عدم همکاری و توقف سرمایه‌گذاری خارجی (در ایران) است که این سیاست با نظام گسترده تحریم اجرایی می‌شود. چهارم این‌که حضور و نفوذ سیستم جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه به طور طبیعی در بازی با حاصل جمع صفر در ژئوپلتیک این منطقه مخالفان جدی دارد که نماد آن در اسرائیل و عربستان سعودی قابل جمع است. این دو کشور با ائتلاف خود در تشویق و ترغیب سیاست تضعیف و انزوای سیستم جمهوری اسلامی بسیار فعال هستند، از این رو مثلث ائتلاف آمریکا، اسرائیل و عربستان با یک سیاست حداقلی (تحریم، انزوا و تضعیف) و سیاست حداکثری (تغییر رژیم) مجموعه‌ای از فعالیت‌های حقوقی، سیاسی، اقتصادی، منطقه‌ای و بین‌المللی را دنبال می‌کنند.

سریع‌القلم تاکید کرد: در مجموع باید گفت که میان سیستم جمهوری اسلامی و مثلث نامبرده، تعارض منافع ساختاری وجود دارد.

سیاست آمریکا "در هوا نگه داشتن" ایران است

وی درباره رفتار ترامپ در برخورد با برجام و در مجموع نسبت به ایران و سیاست عدم اعلام پایبندی ایران به برجام از یک سو و از طرفی امضای تمدید تعلیق تحریم‌ها تا کنون اظهار کرد: رهیافت رفتارشناسی به من می‌آموزد که برخورد آمریکا با ایران بر اساس یک واژه و مفهوم استوار است: Limbo. اگر از سخنرانی‌ها و ادبیاتی که در آمریکا نسبت به ایران در دو دهه اخیر تولید شده، تحلیل محتوا کنیم، این مفهوم قابل استخراج است. اولا آنها فوق‌العاده با حوصله و فرآیندی هستند. عموما ما واکنشی هستیم. Limbo یعنی در هوا نگه داشتن. سیاست آمریکا ابعاد روانشناسانه بسیاری دارد. ایران را نمی‌توان نادیده گرفت ولی آن‌ها با رویکردهای ایران مشکل دارند. هم مذاکره می‌کنند هم فشار می‌آورند و برای این کار، اهرم‌های فراوانی دارند.

سریع‌القلم: رهیافت رفتارشناسی به من می‌آموزد که برخورد آمریکا با ایران بر اساس واژه و مفهوم Limbo یا "در هوا نگه داشتن" استوار است.وی گفت: نیم‌طبقه وزارت خزانه‌داری را با زبده‌ترین کارشناسان IT و بانکی برای پی‌گیری تحریم‌های خود به کار گرفته‌اند. کلا جمهوری اسلامی در آمریکا دوستی ندارد، نه در چپ و نه در راست. هر دو جریان در ....

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر 👇
sariolghalam.com/?p=1614

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
" چرا همدیگر را قبول نداریم؟ "

یادداشتی از دکتر محمود سریع القلم

دلیل یک. به نظر می ­رسد افراد از طریق تجربه، یاد می ­گیرند که برای بسیاری از کارهای مثبتی که انجام می­ دهند، جواب مناسبی دریافت نمی­ کنند، آنها در نوجوانی و جوانی به تدریج می­ آموزند که کارهای زیر، خیلی فایده و عاقبتی ندارند:    

خوبی کردن، رعایت کردن، ملاحظه کردن، منصف بودن، جبران کردن، احترام گذاشتن، جا باز کردن برای دیگران، توانایی دیگران را تقدیر کردن، سهم برای دیگران قایل شدن، انجام وظیفه نسبت به دیگران، نوبت را رعایت کردن، حریم شخصی افراد را ملاحظه کردن، با ادب بودن، وقت گذاشتن، سرموقع رسیدن، گره­ ای را از دیگران باز کردن، پول قرض دادن، حمایت کردن، بد نگفتن، بدی شخصی را نخواستن، کمک کردن و صدها کار مثبت دیگر.

وقتی افراد از همسایه، دوست، همکار، محیط کار و دستگاه های اجرایی در برابر کارهای مثبتی که انجام می ­دهند، جواب شایسته نمی­ گیرند راه خود را می­روند. و سپس به تدریج از خود می­پرسند: چرا باید رعایت کنم و وقت بگذارم وقتی از طرف مقابل برخوردِ مثبتی نمی­ بینم. نتیجه آنکه، جامعه مدنی شکل نمی­ گیرد و افراد به گروه های بسیار کوچک رو می­ آورند؛ آنچه جامعه ­شناسان بدان، ذره ذره شدن جامعه می­­ گویند (Atomization). جبران کردن(Reciprocation) و انتظار جبران داشتن، جزیی از طبع بشر است. وقتی به شخصی که اتومبیل خود را نه دوبله بلکه در ردیف سوم در خیابان پارک کرده می ­گویید: لطفاً قدری جلوتر پارک کنید تا مزاحم رفت و آمد مردم نشوید و پاسخ می­ شنوید: من هر جا دوست داشتم پارک می­کنم، خودبخود و اتوماتیک می ­آموزید، رعایت کردن معنا ندارد. افراد تجربه می­ کنند که به طور واقعی و جدی، دیگران را قبول نکنند و حداقل این است که بی­ تفاوت شوند؛

     دلیل دو. ساختارهای بسیار قدیمی، دو خصلت نسبتاً پایداری را در افراد شکل داده ­اند: حذف و انحصار. چون افراد رعایت یکدیگر را نمی ­کنند و مرتب حریم­ ها را می­ شکنند، دو خصلتِ، حذف دیگران و ایجاد انحصار جایگزین رفتار معقول و تعامل معقول می­ شوند. افراد نسبت به همه شهروندان، احساس وظیفه نمی ­کنند بلکه در گروه های بسیار کوچک، هوای همدیگر را دارند. وقتی شخصی خارج از یک گروه است و مورد وثوق و اعتماد نیست، حذف می­شود. افراد در درون و ناخودآگاه به خود می­گویند: شخصی را قبول کنم که برای "من" فایده ­ای داشته باشد. حذف و انحصار باعث می­شود تا "ما" شکل نگیرد و ارتباطات اجتماعی خلاصه شود در: من و دوستان من. در فرهنگ شرق آسیا، مفاهیمی مانند: ما، جمع، عامه، عموم و مردم بسیار مقدس هستند و به همین دلیل  LG، Samsung،Toyota و Panasonic شکل می­گیرند. زیمنس و بنز براساس تفکرات لیبرالی شکل گرفته­ اند اما پاناسونیک و سامسونگ براساس تفکرات کنفوسیوسی به وجود آمده ­اند. هم آلمانی­ ها و هم ژاپنی ­ها، در رعایت کردن حدود و حقوق یکدیگر، تجربه مثبت کسب می­ کنند و می ­آموزند که همدیگر را قبول کنند و اعتماد کنند. آنقدر افراد رعایت هم را می­ کنند که حذف و انحصار بی­ معنا می ­شوند.  وقتی فرد الویت داشته باشد، قهرمان شدن و خودنمایی نیز رشد می ­کنند. خودخواهی و Ego همه جا سایه می ­افکنند. وقتی درک دیگران، فهم دیگران و رعایت دیگران اهمیت نداشته باشند، خود بزرگ ­بینی و خود بزرگ­پنداری ناخواسته پرورش پیدا می ­کنند. چرا در کشورهای جهان سوم علم و دانش رشد نمی ­کند؟ چون افراد حاضر نیستند بر آنچه دیگری انجام داده صحه بگذارند و آجری بر روی آجرهای گذشته بگذارند. چرا رنسانس علمی در اروپا صورت گرفت چون هر اندیشمندی و مخترعی، کار قبلی را گرفت و بر روی آن بنا کرد. او را نقد کرد ولی حذف نکرد. نظر قبلی را گرفت و آن را بهتر کرد. چرا گفته می ­شود چهار مرحله از انقلاب صنعتی داشته ­ایم چون به عنوان مثال، نسل دومی ­ها بر کارهای نسل اولی­ه ای کامپیوتر، بنا کردند، آنها را   حذف نکردند، یکدیگر را نابود نکردند، تخریب نکردند بلکه آنرا بهبود بخشیدند تا صنعت کامپیوتر که زمانی در IBM  خلاصه شده بود امروز به نرم­افزار  Blockchain تبدیل شود. در کشورهایی که "جمع" شکل نگرفته، تجربیات منقطع هستند، مرتب اشتباهات گذشتگان تکرار می­ شوند، هر فردی به دنبال دُکّان خودش است، ارتباط و اتصال و تداوم نیست. محمدرضا شاه از پدرش نیاموخت که مدیریت یک کشور نمی ­تواند یک نفره باشد. جمعی فکر و عمل نکرد. آنقدر حذف کرد و انحصار ایجاد کرد که در نهایت نتوانست انبوهی از مسایل غفلت شده را حل کند؛

     دلیل سه. افراد اگر یکدیگر را قبول کنند، مجبور می­شوند در کار و پیشبرد کار Share کنند و شریک پیدا کنند. Share کردن یعنی جمعی فکر کردن. جمعی کاری را انجام دادن. جمعی مشکلی را حل کردن. این از ابهت و شوکت .....

ادامه مطلب و ارسال نظر در لینک زیر 👇
sariolghalam.com/?p=1619

کانال تلگرام 👇
@sariolghalam
2025/08/20 19:05:14
Back to Top
HTML Embed Code: