Telegram Group & Telegram Channel
⭕️با دقائق کمی از تاخیر، جلسه با قرائت قرآنی دل‌نشین آغاز شد و قاری، آیاتی از فصل جهاد و #شهادتِ کتاب کریم را به صوتی خوش خواند و تریبون را به مجری مسلطی داد که به جای تریبون، صحنه را برای اجرا برگزید و به فارسیِ صره، از فصل فصل #کتاب #درضیه و تاثیری که گرفته بود و شب‌هائی که همراهِ راوی گریسته بود گفت و بعدش مدیرکل نهاد را برای گفتن خیرمقدم پشت تریبون رفت و خطابه‌ی خوبی خواند و دو بیتیِ معروفِ «ای دوست به حنجر شهیدان صلوات» را. و این، دوبیتی‌ای بود که معمولا در مراسم‌های مربوط به شهدا و مادران‌شان می‌خواندم و یادم بود آن بالا رفتنی بعد از سلام، بخواهم که روح مادر شهیدمان را به صلوات بنوازیم که مجری حواسش بود و این هم مثل آن دو بیتی از متنِ حرف‌هایم حذف شد و دو شاعر یکی به ترکی و دیگری به فارسی شعر خواندند و شعر فارسی به جهت شهیدمان علی آقای شرفخانلو سروده شده بود و شاعر بعد جلسه، شعر را تقدیم کرد و شماره‌ام را گرفت که تایپ شده‌ی شعر را هم بفرستد و بعدش کسی رفت پشت تریبون به نقد اجزای کتاب و البته نقد نکرد و شوقش از خواندن کتاب را ریخت روی دایره و بعدش من رفتم بالا به جهت گفتن از درضیه و حرف را بردم سمتِ این‌که « #انقلاب_اسلامی کنار کارهای بزرگ و بی‌سابقه‌ای که کرده و می‌کند، حواسش بوده که هوای قهرمان‌هایش را نگه دارد و ارزش‌سازی کرده و مفاهیم نوئی به ادبیات و مراودات روزمره وارده کرده که قبلا سابقه نداشته؛ مانند #مادر_شهید بودن. جانباز و فرزند و برادر شهید بودن و برای این مفاهیم شرف ساخته و دارندگان این عناوین را عزیزِ مردمِ کوچه و بازار کرده است… .» و از درضیه گفتم و نحوه و علتِ نوشتنش و بعد به تماشای تئاتری نشستیم که نویسنده و کارگردان و بازیگرش یک نفر بیشتر نبود و چنان مهیا و ماهر که یک تنه، چند پرده از زندگی شهید را چنان روایت کرد که اشکِ آدمی مثل من هم درآمد!

⭕️جلسه به زینتِ حضور #مادران_شهدا هم آمیخته بود. و کار جالب‌تر اینکه، مادرانِ پا به سن گذاشته را برای تجلیل دچار بالا رفتن از پله‌های سن نکردند و لوح و گل و تکریم و تعظیم را آوردند پیش پای مادران و خانم معصومیِ مدیرکل چنان با شوق و گرمی و محبت مقابل مادران خم می‌شد که یقین دارم اگر منعِ کرونا نبود، تک به تکِ مادران را در آغوش می‌گرفت و می‌فشرد و با سابقه‌ای که از او در ذهن دارم، یقین دارم که اجزا و اجرای برنامه را تک به تک و یک به یک به دقت از نظر گذرانده و از سازه‌ی پشتِ سِنِ بدیعی که طراحی و نصب شده بود تا تئاتر و لیست میهمانان و نحوه برگزاری را به شخصه مدیریت کرده است. خدایش سپاس گوید.

⭕️بعد از جلسه، بازار امضای درضیه گرم شد و تجدید دیدارها. هادی‌مان هم با آن حال ناخوشش آمده بود و چقدر دلم خواست می‌توانست بیش‌تر بماند و کسالت امانش نداد و رفت و یکی دو خانم جلو آمدند برای سلام و احوال‌پرسی و گفتنِ این‌که در خلال سال‌های ۵۹ و ۶۰ دانش‌آموز کلاسی بودند که مادرم معلم آن کلاس بود سراغ مادرم را گرفتند و شماره‌اش را و شنیدند که به جهت نامساعد بودن هوا و خطر لغزندگی و کهولت سن، مادرم عذر حضور خواستند و مدیرکل امور بانوان استانداری به نشانه ذوقی که از تورق کتاب کرده بود، جلو آمد و گفت سال‌ها دغدغه نوشتن از شهدا داشته و هم سن و سالیم و گفتمش که برای نوشتن پیر نشده و برغم گرفتاری‌هائی که یک مدیر در سطح او دارد، می‌تواند برای دلش وقت بگذراد و بنویسد و برای او و دولت متبوعش دعا کردم که امیدهامان ناامید نشود الاهی.

⭕️بعد جلسه به دعوت هادی درستی مدیر کتابخانه‌های عمومی خوی، یک سر رفتیم زیرزمین عمارت به بازدید مخزن پر و پیمانی که بود و با پرسپکتیو کتاب‌ها و قفسه‌ها، از رامین و حامد عکس گرفتم به یادگار و بعد از تجدید دیداری که با علی اطهری‌فر که چند سالی‌ست انتقالی گرفته به مرکز استان و کارمند همین نهاد است و تشکر و خداحافظی از خانم مدیرکل، هادی و رامین و حامد مرا تا ورودی ساختمان پخشِ سیمای استان آوردند و برف چنان می‌بارید که یاد سال‌های کودکی نو شد و میهمان برنامه زنده #اولدوزِ #شبکه استانی بودم به جهت روز تکریم مقام مادران و همسران شهدا و معرفی کتاب مادر شهید شرفخانلو و بعد برنامه آمدند دنبالم و برف هم‌چنان بود و شب چنان سرد و برفی و لغزنده که به جای جاده، سمت مهمانسرای اداره کل کتابخانه‌های عمومی شدیم در زیرزمین عمارت کتابخانه عمومی شهید باهنر در خیابان امام. بنائی که از ۱۳۲۴ سرپاست و ۵۰ سال بعد در ۱۳۷۴ تجدید بنا شده و آن هم از عمر شبی بود… .



group-telegram.com/sarir209_com/1142
Create:
Last Update:

⭕️با دقائق کمی از تاخیر، جلسه با قرائت قرآنی دل‌نشین آغاز شد و قاری، آیاتی از فصل جهاد و #شهادتِ کتاب کریم را به صوتی خوش خواند و تریبون را به مجری مسلطی داد که به جای تریبون، صحنه را برای اجرا برگزید و به فارسیِ صره، از فصل فصل #کتاب #درضیه و تاثیری که گرفته بود و شب‌هائی که همراهِ راوی گریسته بود گفت و بعدش مدیرکل نهاد را برای گفتن خیرمقدم پشت تریبون رفت و خطابه‌ی خوبی خواند و دو بیتیِ معروفِ «ای دوست به حنجر شهیدان صلوات» را. و این، دوبیتی‌ای بود که معمولا در مراسم‌های مربوط به شهدا و مادران‌شان می‌خواندم و یادم بود آن بالا رفتنی بعد از سلام، بخواهم که روح مادر شهیدمان را به صلوات بنوازیم که مجری حواسش بود و این هم مثل آن دو بیتی از متنِ حرف‌هایم حذف شد و دو شاعر یکی به ترکی و دیگری به فارسی شعر خواندند و شعر فارسی به جهت شهیدمان علی آقای شرفخانلو سروده شده بود و شاعر بعد جلسه، شعر را تقدیم کرد و شماره‌ام را گرفت که تایپ شده‌ی شعر را هم بفرستد و بعدش کسی رفت پشت تریبون به نقد اجزای کتاب و البته نقد نکرد و شوقش از خواندن کتاب را ریخت روی دایره و بعدش من رفتم بالا به جهت گفتن از درضیه و حرف را بردم سمتِ این‌که « #انقلاب_اسلامی کنار کارهای بزرگ و بی‌سابقه‌ای که کرده و می‌کند، حواسش بوده که هوای قهرمان‌هایش را نگه دارد و ارزش‌سازی کرده و مفاهیم نوئی به ادبیات و مراودات روزمره وارده کرده که قبلا سابقه نداشته؛ مانند #مادر_شهید بودن. جانباز و فرزند و برادر شهید بودن و برای این مفاهیم شرف ساخته و دارندگان این عناوین را عزیزِ مردمِ کوچه و بازار کرده است… .» و از درضیه گفتم و نحوه و علتِ نوشتنش و بعد به تماشای تئاتری نشستیم که نویسنده و کارگردان و بازیگرش یک نفر بیشتر نبود و چنان مهیا و ماهر که یک تنه، چند پرده از زندگی شهید را چنان روایت کرد که اشکِ آدمی مثل من هم درآمد!

⭕️جلسه به زینتِ حضور #مادران_شهدا هم آمیخته بود. و کار جالب‌تر اینکه، مادرانِ پا به سن گذاشته را برای تجلیل دچار بالا رفتن از پله‌های سن نکردند و لوح و گل و تکریم و تعظیم را آوردند پیش پای مادران و خانم معصومیِ مدیرکل چنان با شوق و گرمی و محبت مقابل مادران خم می‌شد که یقین دارم اگر منعِ کرونا نبود، تک به تکِ مادران را در آغوش می‌گرفت و می‌فشرد و با سابقه‌ای که از او در ذهن دارم، یقین دارم که اجزا و اجرای برنامه را تک به تک و یک به یک به دقت از نظر گذرانده و از سازه‌ی پشتِ سِنِ بدیعی که طراحی و نصب شده بود تا تئاتر و لیست میهمانان و نحوه برگزاری را به شخصه مدیریت کرده است. خدایش سپاس گوید.

⭕️بعد از جلسه، بازار امضای درضیه گرم شد و تجدید دیدارها. هادی‌مان هم با آن حال ناخوشش آمده بود و چقدر دلم خواست می‌توانست بیش‌تر بماند و کسالت امانش نداد و رفت و یکی دو خانم جلو آمدند برای سلام و احوال‌پرسی و گفتنِ این‌که در خلال سال‌های ۵۹ و ۶۰ دانش‌آموز کلاسی بودند که مادرم معلم آن کلاس بود سراغ مادرم را گرفتند و شماره‌اش را و شنیدند که به جهت نامساعد بودن هوا و خطر لغزندگی و کهولت سن، مادرم عذر حضور خواستند و مدیرکل امور بانوان استانداری به نشانه ذوقی که از تورق کتاب کرده بود، جلو آمد و گفت سال‌ها دغدغه نوشتن از شهدا داشته و هم سن و سالیم و گفتمش که برای نوشتن پیر نشده و برغم گرفتاری‌هائی که یک مدیر در سطح او دارد، می‌تواند برای دلش وقت بگذراد و بنویسد و برای او و دولت متبوعش دعا کردم که امیدهامان ناامید نشود الاهی.

⭕️بعد جلسه به دعوت هادی درستی مدیر کتابخانه‌های عمومی خوی، یک سر رفتیم زیرزمین عمارت به بازدید مخزن پر و پیمانی که بود و با پرسپکتیو کتاب‌ها و قفسه‌ها، از رامین و حامد عکس گرفتم به یادگار و بعد از تجدید دیداری که با علی اطهری‌فر که چند سالی‌ست انتقالی گرفته به مرکز استان و کارمند همین نهاد است و تشکر و خداحافظی از خانم مدیرکل، هادی و رامین و حامد مرا تا ورودی ساختمان پخشِ سیمای استان آوردند و برف چنان می‌بارید که یاد سال‌های کودکی نو شد و میهمان برنامه زنده #اولدوزِ #شبکه استانی بودم به جهت روز تکریم مقام مادران و همسران شهدا و معرفی کتاب مادر شهید شرفخانلو و بعد برنامه آمدند دنبالم و برف هم‌چنان بود و شب چنان سرد و برفی و لغزنده که به جای جاده، سمت مهمانسرای اداره کل کتابخانه‌های عمومی شدیم در زیرزمین عمارت کتابخانه عمومی شهید باهنر در خیابان امام. بنائی که از ۱۳۲۴ سرپاست و ۵۰ سال بعد در ۱۳۷۴ تجدید بنا شده و آن هم از عمر شبی بود… .

BY یادداشت‌های پراکنده حسین شرفخانلو


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/sarir209_com/1142

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Two days after Russia invaded Ukraine, an account on the Telegram messaging platform posing as President Volodymyr Zelenskiy urged his armed forces to surrender. In 2014, Pavel Durov fled the country after allies of the Kremlin took control of the social networking site most know just as VK. Russia's intelligence agency had asked Durov to turn over the data of anti-Kremlin protesters. Durov refused to do so. For example, WhatsApp restricted the number of times a user could forward something, and developed automated systems that detect and flag objectionable content. Despite Telegram's origins, its approach to users' security has privacy advocates worried. "There is a significant risk of insider threat or hacking of Telegram systems that could expose all of these chats to the Russian government," said Eva Galperin with the Electronic Frontier Foundation, which has called for Telegram to improve its privacy practices.
from us


Telegram یادداشت‌های پراکنده حسین شرفخانلو
FROM American