group-telegram.com/sarir209_com/1144
Last Update:
⭕️«#تلخندی_رندانه» در مواجهه افراد مختلف با سرنوشت محتومی به نام«#مرگ»
⭕️یادداشتی کوتاه بر کتاب «#قصه_قبرستون»
⭕️نوشته #حسین_شرفخانلو
@yardangoli
⭕️از حسین شرفخانلو چندکتاب و دهها مقاله و یادداشت خوانده بودم و بی اغراق بگویم که شیفته سبک و سیاق نویسندگی اش شده بودم و چند خاطره از یادداشت هایش در مورد مرگ و مواجهه افراد مختلف با آن را در فضای مجازی با اشتیاق به خورد مغز و دلم داده بودم و قول گرفته بودم که وقتی کتاب چاپ شد حمتا برایم بیاورد و ...
⭕️که آورد و به عادت معهود کتاب را بدست گرفتم تا تورقی کنم و اگر به دلم نشست تا ته، لاجرعه سر بکشم و اگر نه، خوانده و ناخوانده عطایش را به لقایش ببخشم و ...
⭕️همان شب در خانه شروع به خواندن کردم و نشان به همان نشان که نه اخبار تلویزبون را دیدم و شنیدم و نه سریال هایش را و نزدیک 2 نصف شب بودکه عیال غرید: مثل اینکه امشب بنای خوابیدن نداری؟! چراغ روشن بچه ها را اذیت می کند و نمی توانند بخوابند...
⭕️فضای مجازی است و محدودیت هایش برای چیدن کلمات و اینکه همه گفته هایت را طوری جمع و جور کنی که در یک پست بگنجد و به همین خاطر بجای اطاله کلام به چند مختصری قناعت می کنم تا یادداشت کامل بماند برای بعد...
⭕️1-مرگ واقعیتی انکار ناپذیر و محتوم است اما برخی از این مرگ برای خود تجارت می سازند و کسب وکار درست می کنند و انگار با مرگ دیگران است که جیب حضرات پر می شود وچه بامبول هایی سوار هم می کنند تا از مرگ دیگران برای جیب خود کیسه بدوزند و من چقدر خوشحالم که سازمان آرامستانها در اختیار شهرداری هاست و به بخش خصوصی واگذار نشده و سروکله زمین خواران در آنجا هنوز رویت نگردیده والا در آن صورت اگر قبری و گوری تهیه می کردیم برای روز مبادا و مرگ یکی از عزیزانمان، موقع دفن آن عزیز با قولنامه می رفتیم گورستان و متوجه می شدیم که زمین خوار آن گور را به چند نفر فروخته و دررفته و باید نعش عزیز خود را رها می کردیم و در دادگاهها ویلان می شدیم تا تکلیف خانه آخرت عزیزمان مشخص شود!
⭕️2-تلخد و یا تلخینه و یا همان طنز تلخ قلم حسین آنجا بیشتر به دل می نشست که می دیدم عده ای حتی از مرگ عزیزانشان هم می خواهند برای خود نام و شهرتی بهم بزنند و به قول معروف لاکچری بازی حتی با نعش و گور عزیزان!!!
⭕️3-بخشی هم اختصاص داشت به آنها که با مرگ عزیز خود گویی تکه ای از روح و روان خود رادفن میکنند که هم دردناک بود و هم شیرین چرا که می دیدی هنوز عاطفه و احساس در بیشتر مردم نمرده است!
⭕️4-همیشه از این رنج می بردم و می برم که نوشته های بسیاری از صاحب قلمان ما مشخصه و یا شناسنامه خاصی ندارند و امضای نویسنده فقط در زیر نوشته معلوم است و در لابلای جمله ها و پاراگراف ها هیچ نشانی از نویسنده نیست و انگار همه به یک سبک می نویسند و بیشتر شبیه انشاهای دانش آموزی اما نثر حسین در جابجا و جمله هایش خاص خود اوست و هر روز بهتر می شود و اکنون هر چند به پختگی کامل رسیده اما هنوز جا دارد که نثر خود را بیشتر قوی تر نماید و خوشحالم از اینکه در بین نویسندگان شهرو دیارم تنی چند هستند که رنگ و بوی قلمشان خاص خودشان است. و بیشترین تسلط را به زبانی که می نویسند، دارند!
⭕️5-اگر من جای حسین بودم( که نیستم) بخش مرگ های کرونایی را در کتابی جداگانه و مستقل می آوردیم چرا که کرونا بخشی از تاریخمان شده است و در آینده مقالات و خاطرات و داستانها و رمانهای زیادی نوشته خواهدشد و این نوشته های حسین می تواند یکی از کتایهای مرجع در این رابطه باشد.
⭕️6- اکثر خاطرات نوشته شده در کتاب تمام ویژگی های تبدیل شدن به داستان کوتاه را دارند و چه کسی بهتر از خودحسین که دست بکار شود و خاطرات نانوشته و نیامده در کتاب را بصورت داستان کوتاه دربیاورد که قدرت و خلاقیتش را دارد و داستانهای جالب و ماندگار خواهندشد.
⭕️7-... و کلام آخر اینکه خوشحالم از اینکه این کتاب به دستم رسید و مطالب آن را لاجرعه سرکشیدم و بسیار گوارا یافتم.
https://www.group-telegram.com/yardangoli/6245
BY یادداشتهای پراکنده حسین شرفخانلو

Share with your friend now:
group-telegram.com/sarir209_com/1144