Notice: file_put_contents(): Write of 4782 bytes failed with errno=28 No space left on device in /var/www/group-telegram/post.php on line 50

Warning: file_put_contents(): Only 16384 of 21166 bytes written, possibly out of free disk space in /var/www/group-telegram/post.php on line 50
یادداشت‌های پراکنده حسین شرفخانلو | Telegram Webview: sarir209_com/1159 -
Telegram Group & Telegram Channel
سلام بر اسماعیل
سه‌شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱

چهل سال و چند روز پیش در چنین روزی، مردی که چند روز قدم زد روی زمین به اخلاص، گام آخر را از زمین برداشت و رفت تا پا در بهشت برین خدا بگذارد و به بهای خون، تماشای رازی قسمتش شود که جز به اهلش فاش نمی‌شود.
معلم بود که شهید شد و آن‌قدر محبوب و محجوب که مردم دوست داشتند اسم یکی از مدارس شهر به نام او باشد و شد؛ هنرستان شهید اسماعیل مختارپور.
با حامد، پسر شهید هم‌مدرسه‌ای بودیم. او یکی دو سالی از من بزرگ‌تر بود و روی حسابِ قانون نانوشته‌ای که می‌گوید «شهیدزادگان خواهر و برادر همند»، حامد برادر بزرگ‌تر بود و آن‌قدر خلق و خویِ خوب داشت که الگوی سال‌های نوجوانی من باشد. و چقدر حسرت خوردم وقتی خانواده‌اش در اواخر دهه هفتاد تصمیم به مهاجرت از خوی گرفتند و از آن سال تا همین امروز که دارم این‌ها را می‌نویسم، جای خالی برادر بزرگ‌تر برایم پر نشده است.
غرض این‌که در همه‌ی این سال‌ها هربار و هرجا که اسم شهید مختارپور آمده، همه به تحسینِ روح بلند و عزم راسخش حرف زده‌اند و همیشه دوست می‌داشتم از او بیشتر بدانم و این آرزو با من بود تا این‌که مصطفایمان که قضا را او هم شهیدزاده است و کارش از شهید و شهادت گفتن، روزی دعوت می‌شود هنرستان شهید مختارپور برای سخنرانی و فکری می‌شود «حالا که دارم می‌روم مدرسه‌ای که به اسم شهیدست، بهتر آن است که از صاحب اسم مدرسه بگویم» و این می‌شود مقدمه‌ی دانستنش از شهید. شهیدی که سند شهادتش در فخرِ فتحِ خرمشهر نوشته و برابر اصل شده است!
غرض‌ این‌که مصطفای ما به هوای شِکّر رفت و پسته نصیبش شد. می‌گفت «در همان دیدارهای مختصر با دوستان شهید، متوجه شده که شخصیت اسماعیل را گنجی‌ست بی‌انتها» و حیفش آمده پرونده‌ی دانستن و شنیدن از شهید را همان‌جا ببندد و به اندازه یک جرعه و جلسه‌ی یادکرد از شهید، از زمزمِ مواجِ مانده از اسماعیل آب بردارد و حاصلِ شنیده‌ها را جمع کرده و این، شده اولین کتابِ مصطفا حاجی‌حسینلو؛ «سلام بر اسماعیل»
کتابی که در کوران کرونا در تابستان ۱۳۹۹ توسط انتشارات بسیج دانشگاه امام صادق علیه‌السلام در ۱۸۳ صفحه چاپ و منتشر شد و شامل چند ده قصه کوتاه است از داستان زندگی مردی که بلد بود دنیا را به قاعده دین ببیند.
برخلاف رسم ناپسندی که بین اهالی نوشتن باب شده و آن ننوشتنِ مقدمه است، «سلام بر اسماعیل» مقدمه‌ی جانداری دارد که نویسنده‌ی نوقلم‌مان به طور مختصر و مفیدی درباره نحوه تولد کتاب حرف زده است. و بماند که ایراد نمونه‌خوانی و ویراستاری -به معنیِ حرفه‌ایِ آن- مثل بیشترِ کتاب‌ها در متن و محتوای کتاب به چشم می‌آید و از لذتِ چشم‌نوازی کلماتی که برای معلم شهید نوشته شده، می‌کاهد.
کتاب طرح جلد ساده و زیبا و گیرائی دارد؛ همان عکس معروف شهید که همه همشهری‌های من هرجا که اسم شهید بوده همین عکس را دیده‌اند. جوانی با ریشی تُنُک زل زده به دوربین که پیراهنی ساده به تن دارد و موهای سر و ریشش شانه شده است.
و من وقتی کتاب را به خواندن ورق زدم، دلم خواست که ای‌کاش کتاب را در قطع پالتوئی چاپ می‌کردند که هم حروف و خطوط به هم نزدیک‌تر می‌شدند تا کاغذ کمتری مصرف می‌شد و هم مهم‌ترش این‌که کتاب در جیب جا می‌شد. و این در جیب جا شدن، برای آدم‌های کم‌حوصله‌ای که بزرگتر از گوشی‌شان را دست نمی‌گیرند و این‌جا و آن‌جا نمی‌برند، این امکان را می‌دهد که کتابِ خوش‌خوانِ کم حجم «سلام بر اسماعیل» را توی جیب، با خودشان بردارند و به وقت فراغت، فال فال تماشایش کنند.
اسماعیل مختارپور که متولد ۱۳۲۵ در خویِ آذربایجان‌غربی‌ست، در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمده است. پدرش آشپزخانه داشت. که ما امروزی‌ها به‌شان می‌گوئیم «غذای آماده» یا «سلف سرویس». پدرش کاسبی بوده اهل نماز و روزه و اسماعیل یکی از فرزندان زیاد او و البته عصای دستش.
به روایت کتاب، شیوه‌ی زندگی اسماعیل را مسجد رفتنش ساخت و مثل همه‌ی جوان‌های پر از شوری که نَفسِ امام به‌شان خورد و شعور قاطی شورشان کرد. او یاد گرفت که کتاب دست بگیرد و از روی رساله‌ی عملیّه‌ی امام عمل کند. یاد گرفت که خدا احکام را برای بالای تاقچه گذاشتن وضع نکرده و تمرین کرد که از دین خدا هرآنچه که یاد گرفته است را عمل کند. یاد گرفت به خدا تکیه کند و به او اعتماد داشته باشد و در این راه از چیزی و کسی نترسد. مثل آیه آیه قرآنی که قبل انقلاب، شب به شب در جلسات مسجد آستانه علی پیش حاج میرمحمدعلی ناصحی دوره می‌خواندند.



group-telegram.com/sarir209_com/1159
Create:
Last Update:

سلام بر اسماعیل
سه‌شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱

چهل سال و چند روز پیش در چنین روزی، مردی که چند روز قدم زد روی زمین به اخلاص، گام آخر را از زمین برداشت و رفت تا پا در بهشت برین خدا بگذارد و به بهای خون، تماشای رازی قسمتش شود که جز به اهلش فاش نمی‌شود.
معلم بود که شهید شد و آن‌قدر محبوب و محجوب که مردم دوست داشتند اسم یکی از مدارس شهر به نام او باشد و شد؛ هنرستان شهید اسماعیل مختارپور.
با حامد، پسر شهید هم‌مدرسه‌ای بودیم. او یکی دو سالی از من بزرگ‌تر بود و روی حسابِ قانون نانوشته‌ای که می‌گوید «شهیدزادگان خواهر و برادر همند»، حامد برادر بزرگ‌تر بود و آن‌قدر خلق و خویِ خوب داشت که الگوی سال‌های نوجوانی من باشد. و چقدر حسرت خوردم وقتی خانواده‌اش در اواخر دهه هفتاد تصمیم به مهاجرت از خوی گرفتند و از آن سال تا همین امروز که دارم این‌ها را می‌نویسم، جای خالی برادر بزرگ‌تر برایم پر نشده است.
غرض این‌که در همه‌ی این سال‌ها هربار و هرجا که اسم شهید مختارپور آمده، همه به تحسینِ روح بلند و عزم راسخش حرف زده‌اند و همیشه دوست می‌داشتم از او بیشتر بدانم و این آرزو با من بود تا این‌که مصطفایمان که قضا را او هم شهیدزاده است و کارش از شهید و شهادت گفتن، روزی دعوت می‌شود هنرستان شهید مختارپور برای سخنرانی و فکری می‌شود «حالا که دارم می‌روم مدرسه‌ای که به اسم شهیدست، بهتر آن است که از صاحب اسم مدرسه بگویم» و این می‌شود مقدمه‌ی دانستنش از شهید. شهیدی که سند شهادتش در فخرِ فتحِ خرمشهر نوشته و برابر اصل شده است!
غرض‌ این‌که مصطفای ما به هوای شِکّر رفت و پسته نصیبش شد. می‌گفت «در همان دیدارهای مختصر با دوستان شهید، متوجه شده که شخصیت اسماعیل را گنجی‌ست بی‌انتها» و حیفش آمده پرونده‌ی دانستن و شنیدن از شهید را همان‌جا ببندد و به اندازه یک جرعه و جلسه‌ی یادکرد از شهید، از زمزمِ مواجِ مانده از اسماعیل آب بردارد و حاصلِ شنیده‌ها را جمع کرده و این، شده اولین کتابِ مصطفا حاجی‌حسینلو؛ «سلام بر اسماعیل»
کتابی که در کوران کرونا در تابستان ۱۳۹۹ توسط انتشارات بسیج دانشگاه امام صادق علیه‌السلام در ۱۸۳ صفحه چاپ و منتشر شد و شامل چند ده قصه کوتاه است از داستان زندگی مردی که بلد بود دنیا را به قاعده دین ببیند.
برخلاف رسم ناپسندی که بین اهالی نوشتن باب شده و آن ننوشتنِ مقدمه است، «سلام بر اسماعیل» مقدمه‌ی جانداری دارد که نویسنده‌ی نوقلم‌مان به طور مختصر و مفیدی درباره نحوه تولد کتاب حرف زده است. و بماند که ایراد نمونه‌خوانی و ویراستاری -به معنیِ حرفه‌ایِ آن- مثل بیشترِ کتاب‌ها در متن و محتوای کتاب به چشم می‌آید و از لذتِ چشم‌نوازی کلماتی که برای معلم شهید نوشته شده، می‌کاهد.
کتاب طرح جلد ساده و زیبا و گیرائی دارد؛ همان عکس معروف شهید که همه همشهری‌های من هرجا که اسم شهید بوده همین عکس را دیده‌اند. جوانی با ریشی تُنُک زل زده به دوربین که پیراهنی ساده به تن دارد و موهای سر و ریشش شانه شده است.
و من وقتی کتاب را به خواندن ورق زدم، دلم خواست که ای‌کاش کتاب را در قطع پالتوئی چاپ می‌کردند که هم حروف و خطوط به هم نزدیک‌تر می‌شدند تا کاغذ کمتری مصرف می‌شد و هم مهم‌ترش این‌که کتاب در جیب جا می‌شد. و این در جیب جا شدن، برای آدم‌های کم‌حوصله‌ای که بزرگتر از گوشی‌شان را دست نمی‌گیرند و این‌جا و آن‌جا نمی‌برند، این امکان را می‌دهد که کتابِ خوش‌خوانِ کم حجم «سلام بر اسماعیل» را توی جیب، با خودشان بردارند و به وقت فراغت، فال فال تماشایش کنند.
اسماعیل مختارپور که متولد ۱۳۲۵ در خویِ آذربایجان‌غربی‌ست، در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمده است. پدرش آشپزخانه داشت. که ما امروزی‌ها به‌شان می‌گوئیم «غذای آماده» یا «سلف سرویس». پدرش کاسبی بوده اهل نماز و روزه و اسماعیل یکی از فرزندان زیاد او و البته عصای دستش.
به روایت کتاب، شیوه‌ی زندگی اسماعیل را مسجد رفتنش ساخت و مثل همه‌ی جوان‌های پر از شوری که نَفسِ امام به‌شان خورد و شعور قاطی شورشان کرد. او یاد گرفت که کتاب دست بگیرد و از روی رساله‌ی عملیّه‌ی امام عمل کند. یاد گرفت که خدا احکام را برای بالای تاقچه گذاشتن وضع نکرده و تمرین کرد که از دین خدا هرآنچه که یاد گرفته است را عمل کند. یاد گرفت به خدا تکیه کند و به او اعتماد داشته باشد و در این راه از چیزی و کسی نترسد. مثل آیه آیه قرآنی که قبل انقلاب، شب به شب در جلسات مسجد آستانه علی پیش حاج میرمحمدعلی ناصحی دوره می‌خواندند.

BY یادداشت‌های پراکنده حسین شرفخانلو


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/sarir209_com/1159

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

The War on Fakes channel has repeatedly attempted to push conspiracies that footage from Ukraine is somehow being falsified. One post on the channel from February 24 claimed without evidence that a widely viewed photo of a Ukrainian woman injured in an airstrike in the city of Chuhuiv was doctored and that the woman was seen in a different photo days later without injuries. The post, which has over 600,000 views, also baselessly claimed that the woman's blood was actually makeup or grape juice. The picture was mixed overseas. Hong Kong’s Hang Seng Index fell 1.6%, under pressure from U.S. regulatory scrutiny on New York-listed Chinese companies. Stocks were more buoyant in Europe, where Frankfurt’s DAX surged 1.4%. "There are a lot of things that Telegram could have been doing this whole time. And they know exactly what they are and they've chosen not to do them. That's why I don't trust them," she said. Some people used the platform to organize ahead of the storming of the U.S. Capitol in January 2021, and last month Senator Mark Warner sent a letter to Durov urging him to curb Russian information operations on Telegram. And indeed, volatility has been a hallmark of the market environment so far in 2022, with the S&P 500 still down more than 10% for the year-to-date after first sliding into a correction last month. The CBOE Volatility Index, or VIX, has held at a lofty level of more than 30.
from us


Telegram یادداشت‌های پراکنده حسین شرفخانلو
FROM American