Telegram Group Search
فیلم مستند «ماندن» اولین فیلمی است که ساختم. فیلم‌برداری آن چند روز بعد از پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱۳۷۶ با همکاری کاوه گلستان انجام شد. نوارهای فیلم در کشوی میز کارم دست‌نخورده باقی ماندند تا چهار سال بعد که به پیشنهاد بهمن کیارستمی تدوین شدند. من در دوران موشک‌باران تهران، در روزهای پایانی جنگ، خارج از ایران بودم و این را فقدان بزرگی در تجربه‌ی زندگی‌ام می‌دانستم. فکر کردم با تعدادی نقاش برجسته‌ی ایرانی که تصمیم گرفته بودند آن مدت در تهران بمانند گفتگو‌ کنم تا شاید از خلال حرف‌های‌شان به درک بهتری از آن تجربه‌ی شدید و منحصر به فرد برسم. نتیجه‌اش شد این فیلم که بعد از حدود ۳۰ سال برای اولین بار در اختیار عموم‌ قرار می‌گیرد، به یاد پروانه اعتمادی.

ماندن
کارگردان: مانی حقیقی
تصویربردار: کاوه گلستان
تدوین‌گر: بهمن کیارستمی
۴۴ دقیقه

#ماندن
#مانی_حقیقی
3🙏21
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم مستند
هامون‌بازها (۱۳۸۶)
کارگردان: مانی حقیقی
4👍1👎1
تاملی کوتاه بر گفتگوی آقای احمد طالبی‌نژاد با بهروز افخمی
«زیبایی بازی یا بازی با زیبایی»

شاهپور شهبازی

در گفتگوی جنجالی آقای احمد طالبی‌نژاد با بهروز افخمی، به‌رغم صراحت و جسارت اقای طالبی‌نژاد در بیان رفتار دوگانه‌ی بهروز افخمی، متاسفانه به دلیل رویکرد اپورتونیستی و منش سفسطه‌گرانه‌ی بهروز افخمی که گربه را درسته با پشمش قورت می‌دهد، گفتگو به سطح نقد رفتار دوگانه‌ی ایشان نرسید. پیروز این گفتگو بهروز افخمی و تئوریزه‌شدن اپورتونیسم به مثابه‌ی فلسفه‌ی زندگی بود.

من در فیلم «در میان دیوارها»(سال تولید 1396) مشابه چنین برخورد دوگانه‌ایی را از کانال گفتگو میان شخصیت‌های اصلی داستان، به تصویر کشیده‌ام. موضوع اصلی بحث میان شخصیت‌ها، رابطه‌ی سینماگر با فیلم به عنوان هنر یا شغل است.
خلاصه‌ی بحث شخصیت‌ها این است که اگر سینما هم مانند بقالی یک شغل است. و سینماگران نیز با فیلم‌ساختن، شغلشان را انجام می‌دهند. بنابراین حتی به عنوان شغل هم، سینماگر نیز مانند یک بقال خوب که وظیفه دارد جنس تقلبی به مردم نفروشد، نباید به مردم دروغ بفروشد.

بهروز افخمی اما در این گفتگو با افتخارِ بسیار، فراتر از رابطه‌ی سینماگر با فیلم‌هایش رفت و آن را به تمام زندگی به عنوان مانیفست زندگی تسری داد و با تمام وجود از اعماق قلب فریاد زد.

«من بازی می‌کنم، پس هستم.»

و نتیجه گرفت، اگر  نماینده‌ی مجلس میشوم، بازی می‌‌کنم. برنامه‌ی هفت را می‌سازم، بازی می‌کنم. فیلم برای کروبی می‌سازم، بازی می‌کنم. فیلم تبلیغاتی برای وزرات اطلاعات می‌سازم، بازی می‌کنم. و...همین الان هم که دارم با شما مصاحبه می‌کنم، در حال بازی کردنم.

به قول ایشان: «فرم دادن، زیبا‌کردن بازی، و ساختن زیبایی اصلی‌ترین بازی است. هدف زندگی این است که خوب بازی کنی و فرم‌های قشنگ بوجود بیاوری»

اوکی! بنابر مانیفست زندگی ایشان، اصلا می‌پذیریم که بازی‌کردن خیلی خوب است و همه‌ی انسان‌ها خواه‌ناخواه در حال «بازی‌کردن» هستند. در این حالت «بازی» تبدیل به ماهیت، و نقش تبدیل به هویت می‌شود. بنابراین تمایز میان افراد و هویت‌های مختلف از کانال نقش‌هایی که بازی می‌کنند، متعین و مشخص می‌شود.

مشگل مانیفست بهروز افخمی اما این است که بازی‌کردن را به عنوان ابزار برای توجیه و پنهان‌کردن نقش‌های متضاد به کار می‌برد. در این حالت بازی در هرنقشی مجاز است. تمایز بین نقش‌ها از بین می‌رود و هرکس؛ هر حقه‌بازی و کلاهبرداری را می‌تواند با «تئوری نقش» توجیه ‌کند.

یعنی ایشان نه فقط در ارتباط با شغلش و کارنامه‌ی  فیلمسازی‌اش، بلکه در توجیه سرکوب‌های متعدد مردمی، فاجعه‌ی شلیک به هواپیمای اوکرائنی و کشتار چند صد نفر، توجیه تحریم واکسن کرونا و کشته‌شدن چندین هزار نفر، دستگیری سینماگرانی مانند رسول‌اف، تئوری‌سازی قتل فجیع داریوش مهرجویی و همسرش و ....نه تنها بعدها هیچ‌گاه از این نقش‌های جعلی و صدمه‌دیدگان در این فجایع عذرخواهی نکرده بلکه با افتخار و در همه حال در حال اجرای نقش و فرم و زیبایی‌بخشیدن به زندگی بوده‌است. هیچ کس هم نباید ایشان را به خاطر بازی بسیار جدی‌ و هدفمندش نقد یا محکوم کند. چون جهان صحنه‌ی «بازی» است.

اما بازی‌کردن بهروز افخمی تا وقتی مفرح و فضیلت است که ایشان قهرمان اصلی قدرت و در موقعیت برتر باشد. به‌محض این‌که در موقعیت فروتر (هنرور یا سیاهی لشکر) قرار بگیرد، دود از کله‌اش بیرون می‌زند و از نقش و بازی نیز متفر می‌شود.

از منظر بهروز افخمی‌ها جهان بازار فروش نقش‌هاست و هرکس در این مزایده‌ی بردگی قدرت، کمتر خودش باشد و بیشتر بنده باشد، نقش‌های بیشتری را‌ می‌خرد تا از بردگی در نقش‌ها به نعمت و لذت و زیبایی فرم در زندگی برسد.

بهروز افخمی، فضیلتِ بازی و نقش را در انسان مستقر می‌کند تا از اپورتونیسم، هویت جعلی و بازی با زیبایی، متناقض‌بودگی انسان را آرمانی می‌کند. آن‌چه‌ در واقعیت، پذیرش این نقش‌های متضاد را توجیه می‌کند، چیزی جز معده‌ی دنیوی و سیرناپذیر منافعِ حقیر فردی نیست که لابه‌لای پوسته‌ی زیبای تئوری‌سازی «فرم» پنهان شده‌است.

در گفتگو با آقای طالبی‌نژاد، اگرچه ظاهرا بهروز افخمی پیروز این جدال بود اما در واقعیت، این پیروزی چیزی جز ستایش وهن، حقارت، خواری و کوتوله‌گی به مثابه‌ی فضیلت نبود. فضیلتی که مردم ایران بعد از چهار دهه سلطه‌ی ریاکاری و تباهی اخلاق، به این نمایشنامه‌ی تباه‌کننده و به بی‌اخلاقی بازی و بازیگر و نقش، _در قیام کبیر آبان 98 و انقلاب رشک‌انگیز ژینا‌ی 1401 _ قاطعانه «نه» گفتند.

#شاهپور_شهبازی. (سه‌شنبه 21 مردادماه 1404)

https://www.group-telegram.com/shahpour_shahbazi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬
اولین تریلر فیلم It Was Just an Accident ساخته‌ی جعفر پناهی برنده‌ی نخل طلای جشنواره کن ۲۰۲۵

آنچه که به عنوانِ یک تصادفِ جزئی آغاز می‌شود، مجموعه‌ای از عواقبِ فزاینده‌ای را دنبال می‌کند.

📆 تاریخ اکران: ۲۳ مهر ۱۴۰۴

#It_Was_Just_an_Accident
#jafarpanahi
#جعفر_پناهی

@Canalefilm
⭐️
👍3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬
#رقص

لوسینِ یونانی : «رقص قدمتی برابر با عشق دارد.»

ــ نگاهی به خاطره‌انگیزترین سکانس‌های رقص در سینما
@Canalefilm
⭐️
🔥4👍1
2
چطور کسی وطنش رو ترک میکنه؟
چرا و به کجا؟!
این شبیهِ همون آوازِ قدیمی نیست؟!
"از یاد مَبَر که زمانِ سفر رسیده! باد، چشمانت را به دوردست خواهد بُرد!"
در طولِ سفرم به سویِ مرز، تمامِ راهو داشتم به حادثه یِ پی یِره فکر می کردم! اجسادِ پناهندگانِ آسیایی که مقاماتِ یونانی از دادنِ پناهندگیِ سیاسی به اونها امتناع کرده بودن، رویِ آب شناور بود! زمانیکه در حینِ عبور از اقیانوسِ آرام، اونها رو در یه کشتیِ یونانی پیدا کردن، تصمیم گرفتن که خودشونو از کشتی به دریا بندازن و به زندگیِ خودشون خاتمه بِدن!

"تک گویی هایِ ابتداییِ فیلمِ #گام_معلق_لک_لک از زبانِ الکساندر، (خبرنگار-مستندسازی که به جستجویِ سیاستمدارِ گمشده یِ مشهورِ یونانی می پردازد با بازیِ گِرِگوری پاتریک کار)، ساخته تحسین برانگیزِ اندیشمند و فیلسوفِ یونانی #تئودوروس_آنجلوپولُس از نخستین اثرِ دومین سه گانه اش به سالِ ۱ ۹ ۹ ۱ با نویسندگی و فیلمنامه نویسیِ #تونینو_گوئرا #پترس_مارکاریس وَ #تاناسیس_والتینوس

پِی نوشت: سفر یک انتخاب است امّا مهاجرت یک اجبار! سفر به جدایی ها عُمق می بخشد و فرصتِ بازگشت می دهد امّا مهاجرت، دل کندن و بریدن از ما و من را خبر می دهد! مهاجرت با کوچ نیز متفاوت است! چرا که هر کوچی، فصلی برایِ بازگشت دارد امّا مهاجرت گاهی همیشه هرگز نیامدن را می رساند خاصّه برایِ آنان که نادیده گرفته شده اند و فراموش شده اند و خود را نیز فراموش نموده اند و حال، شاید در جستجویِ خودی تازه، نِدایی ناشنیده از درون وَ گمشده یی در دوردست ها، به سمت و سویِ مُبهم و گاهاً معلومی می روند!

#مارچلو_ماسترویانی #گرگوری_پاتریک_کار #ژان_مورو

#the_suspended_step_of_the_stork
#theodoros_angelopoulos
#toninoguerra
#Petros_markaris
#Tanasis_valtinos
@Canalefilm
⭐️
2👍2🔥2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬
در فیلم "#گام_معلق_لک_لک" ساخته #تئو_آنجلوپولوس، یک شهر مرزی یونانی می بینیم که تعداد بی‌شماری از پناهندگان سیاسی در آن سرگردان‌اند. یک خبرنگار تلویزیونی در حال گزارش از زندگی آنان است. یکیشان ایرانی است .

مهاجر ایرانی:
هیچ وقت فکر نمی کردم ماه رو محکوم به مردن بکنم. ماه با اون همه زیباییش که زندگی کردن بدون او شاید مفهوم امروزشو نداشته باشه ولی در اون لحظه خواستم ماه بمیره و در نیاد . چون با نورش ما دیده و دستگیر می شدیم

@Canalefilm
⭐️
💔10👍21
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
‍ ‍ 🎬
#مستند
کارت قرمز
کارگردان : مهناز افضلی
تدوین : بهمن کیارستمی
سال ساخت : ۲۰۰۶
مدت زمان: ۷۲ دقیقه

مستندی از ماجرای قتل همسر ناصر محمدخانی و بازداشت و محاکمه شهلا جاهد به اتهام این قتل، که یکی از جنجالی ترین پرونده های جنایی ایران در سال های اخیر بوده است و مهناز افضلی در این فیلم ماجرا را به تصویر می کشد

📹 کارگردان با داشتن امکانات خوبی مانند امکان حضور و فیلمبرداری در دادگاه و ارتباط با متهم و ناصر محمدخانی، همین طور در اختیار داشتن فیلم های خانوادگی و آرشیوی این دو و از همه مهمتر تیم تولید حرفه ای بخشی از این پرونده و ماجرای آن را مرور کرده است.
7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬
#مستند_ببینیم
#اینگمار_برگمان

مستندی به کارگردانی خود اینگمار برگمان که در سال ۱۹۸۴ تولید شد. مدت زمان فیلم ۱۱۰ دقیقه است و فیلمبرداری آن توسط آرن کارلسون انجام شده است. این فیلم که به روند ساخته شدن فیلم فانی و الکساندر می‌پردازد، اولین بار در ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۴ در موسسه فیلم سوئد با حضور و سخنرانی برگمان به نمایش درآمد. در ۱۸ اوت ۱۹۸۶ همراه با نمایش مجدد فیلم فانی و الکساندر، از تلویزیون سوئد پخش شد.
در سال ۱۹۸۶ برنده جایزه بهترین مستند از جشنواره بین‌المللی فیلم شیکاگو شد و در سال ۱۹۸۷ به عنوان «بهترین فیلم درباره فیلم» جایزه گلدن گیت جشنواره بین‌المللی فیلم سان فرانسیسکو را به خود اختصاص داد.

▫️ترجمه و زیرنویس فارسی: pishgum

#ingmarbergman
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬
#بازیگر
(1935-2019) #bibiandersson

شمایلی که بیبی اندرسون در آثار برگمان ارائه می داد، در تاریخ سینما کم نظیر بود.
به ویژه در پرسونا که من اسمش را می گذارم:
سرمای پر از وهم ناشی از عشق ورزی های مبهم.
او جذاب بود اما نه با عشوه گری و نه با برهنگی.
او مغموم بود اما نه به خاطر رنگ باختگی عشق.
او در اوهام مونولوگ میگفت. شاید مخاطبش خود لیو اولمن باشد، اما دقیق نمی دانستیم مسئله وجودی اش چیست؟
او سرد بود اما شرح اغواگری های گذشته اش، شوق عجیبی در ذهنمان پدید می آورد.
بی بی اندرسون، تقریبا در اکثر فیلمهایی که برای برگمان بازی می کرد خودش بود. شخصیتی مغضوب، عصیانگر، پیچیده، مرموز در عین حال دلربا و زیبا.

بیبی اندرسون در هشتاد و سه سالگی چشم از جهان فرو بست.
#bibiandersson
#ingmarbergman
#persona

@Canalefilm
8
Toni Erdman 2016

" تونی اِردمن "

کمدی-سیاه " مارن آده " فیلمساز زن آلمانی، با ظرافتی کم‌نظیر پیچیدگی‌ها و کمرنگ شدن روابط خانوادگی زیر فشارهای جامعه مدرن را به تصویر میکشد..

این فیلم داستان " وینفرد " مرد پا به سن‌گذاشته‌ای را روایت می‌کند که به دوران سخت و اجباری بازنشستگی رسیده است..
وینفرد که مدت‌هاست از دخترش ( اینس ) به خاطره روابط نه‌چندان خوب‌شان دور مانده، پس از ملاقات او و آگاهی از وضعیت کاری پرمشغله‌ی اینس، تصمیم می‌گیرد به رومانی سفر کند تا با روش‌های خاص و شوخ‌طبعانه‌ی خود، شرایط زندگی فشرده و ماشینی دخترش را تغییر دهد..
او با تغییر چهره و هویت وارد زندگی و شغل مهم دخترش میشود و...
اتفاقات این بین و تاثیرات متقابلی که روابط این دو شخصیت در طول فیلم بر هم می‌گذارند، به گونه‌ای جذاب و تنش‌زا تا پایان فیلم ادامه می‌یابد..

مارن آده، از شوخی‌ها در تونی اِردمن به عنوان ابزاری برای بیرون ریختن درونیات کاراکترها و کند و کاو در روانشناسی آنها استفاده می‌کند..

این فیلم اگرچه روی کاغذ یک کمدی است ، اما بدون‌شک یکی از تراژیک‌ترین و اندوهناک‌ترین فیلم‌های ساخته شده در یک دهه اخیر به شمار می‌رود..
2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
" تونی اِردمن " 720p
زیرنویس چسبیده..
6👍3
💔13
✒️
🔲 شهرزاد، راه سختِ زن بودن

مصطفا آل‌احمد

چند سال پیش در خواجوشهر نزدیکی سیرجان و در خانه‌ی "حوا"، زن‌ِ مهربانی که پناهش داده بود به دیدارش رفتم. بسیار شکسته شده بود، اما همچنان قوی و با انرژی صحبت می‌کرد. اگرچه همه چیز علیه او و زنانگیش رقم خورده بود، اما امیدی داشت که سرانجام تغییراتی صورت بگیرد.

انقلاب اسلامی، زندگیِ "شهرزاد" را همچون بسیاری دیگر از هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها دگرگون کرد. شهرزاد که رقصنده و بازیگر سینما بود، اگرچه خود در سال ۱۳۵۲ در اعتراض به برخی نقش‌‌های سطحی زنان در فیلم‌های ایرانی، بازیگری را کنار گذاشته بود، اما با پیوستن به جنبش "سینمای آزاد" شروع به ساختن فیلم و سرودن شعر می‌‌کند. او را می‌توان نخستین زن کارگردان سینمای ایران دانست. پس از انقلاب اسلامی در اسفند ۱۳۵۷ و در هشتم مارس مصادف با "روز جهانی زن" در اعتراض به حجاب اجباری با دوربینش در تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری حاضر می‌شود، اما دوربینش را  توقیف و خودش را به زندان می‌اندازند.

این رقصنده و بازیگر فیلم‌های قیصر، داش آکل و بلوچ به کارگردانی مسعود کیمیایی، طوقی به کارگردانی علی حاتمی، تنگنا به کارگردانی امیر نادری، درشکه‌چی به کارگردانی نصرت کریمی، صبح روز چهارم به کارگردانی کامران شیردل و بازی در ده‌ها فیلم دیگر، همچنین کارگردان فیلم سینمایی مریم و مانی و چندین فیلم کوتاه، این شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران، پس از انقلاب اسلامی دیگر جایی برای شکوفایی این همه استعداد نداشت. او آرام آرام از زندگی ساقط شد.
شهرزاد خود در گفت‌وگویی از شرایط زندگی و بی‌خانمانی‌هایش می‌گوید:

«وقتی در پارک می‌خوابی، بعد از چند وقت وحشت از خوابیدن در کنار بی‌خانمان‌ها و موش و گربه و سوسک به الفت با آن‌ها می‌رسد. در شب‌های گرم تابستان، می‌توانی به آسمان خیره شوی و برای هزارمین بار دنبال ستاره بختت بگردی و باز هم پیدایش نکنی. اما صبح که بیدار می‌شوی و می‌خواهی به دست‌شویی بروی، دردسرهایت تازه شروع می‌شود. همین کار عادی و روزانه‌ی همه آدم‌های دنیا به مشکلی بزرگ تبدیل می‌شود. کجا بروم؟ چه کار بکنم؟ ساک‌هایم را کجا بگذارم؟…»

کبرا سعیدی با نام هنری شهرزاد دیروز ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ در روستایی دور افتاده از توابع سیرجان از این "هیچ گسترده"* رخت بر بست.

* "هیچ گسترده"  تعبیری است از جلال آل‌احمد از این جهان و تکاپو برای زیستن در کتاب "سنگی برگوری" که در این مقال از ایشان وام گرفتم.


#مصطفی_آل_احمد

#شهرزاد
#کبرا_سعیدی
👍4😢42🔥2
کبری، نام خواهر مرده‌اش بود که شناسنامه‌اش را به او دادند. در زمان رقصندگی در کافه‌ها و کاباره‌ها به او شهلا می‌گفتند و در دنیای سینما و ادبیات، شهرزاد صدایش می‌زدند. کبری سعیدی بزرگ شده در محله راه‌آهن تهران است که وقتی پدرش قهوه‌خانه‌اش را در قمار می‌بازد، از چهارده سالگی‌ به طور پنهانی شروع به رقص در کافه‌های لاله‌زار می‌کند تا خرج خانواده‌اش را دربیاورد. خیلی زود پایش به سالن‌های تئاتر باز می‌شود و قدم به دنیای سینما می‌گذارد. با گروه سینمای آزاد که سینمای هنری در برابر فیلمفارسی است، رفت‌وآمد می‌کند، شعر می‌گوید، داستان کوتاه می‌نویسد، فیلم کوتاه می‌سازد، عضو کانون نویسندگان ایران می‌شود و اولین فیلم بلند داستانی با تمرکز بر شخصیت یک زن روزنامه‌نگار را می‌سازد. اما همواره به‌خاطر اینکه رقصنده کافه‌ها و فیلم‌ها بوده، همچون غریبه‌ای تک‌افتاده از جامعه ادبی و سینمایی رانده می‌شود. کبری سعیدی در سال ۱۳۵۲ با کناره‌گیری از بازیگری علیه کلیشه زن رقاصه شورش می‌کند و می‌کوشد با فیلمسازی مسیر تازه‌ای در پیش بگیرد اما با وقوع انقلاب، او نیز دچار همان سرنوشت تلخ بسیاری از زنان سینماگر پیش از انقلاب می‌شود. در هشت مارس با دوربین هشت میلی‌متری‌اش از تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری فیلم می‌گیرد اما دوربینش توقیف و خودش دستگیر می‌شود. در بازداشتگاه وقتی متوجه گذشته او می‌شوند، او را به زندان اوین منتقل می‌کنند. ماه‌ها به جرم اینکه قبلا رقصنده کافه‌ها بوده است، در زندان می‌ماند. تا اینکه بالاخره دست به اعتصاب غذا می‌زند و آزاد می‌شود. اما پس از آزادی، تازه آغاز بیکاری، بی‌خانمانی و آوارگی اوست. این سرگذشت اولین زن فیلمساز در تاریخ سینماست که در همه عمرش با جسارت و جاه‌طلبی کوشید نقش تازه‌ای برای خود رقم بزند اما او را از همه جا طرد و حذف کردند، به‌خاطر رقص بسان داغ ننگی بر تن زنانه او.

نزهت بادی
🔥14👍4😢3
2025/08/20 11:38:26
Back to Top
HTML Embed Code: