بیمارِم امشو؛

فرازی از صحیفه سجادیه

@Hajii_Aqa

چه چیزی میان یک خودکامه که در راس قدرت است، یک کشیش که قدرتی معنوی دارد و یک برده که هیچ قدرتی ندارد مشترک است؟ چه مولفه‌ای آن‌ها را کنار یکدیگر قرار می‌دهد؟!

#دلوز چنین روایت می‌کند:

این امر مشترک همان چیزی است که اسپینوزا را وا می‌دارد تا بگوید: اینان ناتوانانند! دلیلش این است که همۀ آن‌ها به نحوی نیاز دارند زندگی را غم‌زده کنند؛ اید‌ه‌ی عجیبی است. نیچه هم چیزهایی شبیه به این می‌گوید: آن‌ها نیاز دارند غم را حاکم‌ کنند، آن‌ها به حکمرانیِ غم نیازمندند، چون قدرت آن‌ها فقط روی غم بنا می‌شود. اسپینوزا پرتره‌ای بسیار غریب از خودکامه ترسیم می‌کند و توضیح می‌دهد که خودکامه کسی است که بیش از همه به اندوه رعایایش نیازمند است، چون بنیان ارعاب همواره گونه‌ای اندوه جمعی است. کشیش هم احتمالاً به خاطر دلایلی کاملاً متفاوت به این احتیاج دارد که انسان‌ها نسبت به شرایط‌ خودشان اندوهناک باشند. حتی خندۀ او هم چندان دلگرم‌کننده نیست. خودکامه هم می‌تواند بخندد، سوگلی‌ها و مشاورانش هم می‌توانند بخندند، اما این خندۀ بدی است. در نگاه اسپینوزا کشیش ضرورتاً به کنشی که از ندامت نشات گرفته باشد نیازمند است: به میان آوردنِ ندامت.


از کتابِ «جهان اسپینوزا»
#ژیل_دلوز
درس‌ گفتارهای ژیل دلوز دربارهٔ اسپینوزا (۱۹۷۸-۱۹۸۱)

@Hajii_Aqa

خطیبان مذهبی از همه فرقه‌ها و با تمام قوت استدلال‌شان را وقف این کرده‌اند که بتوانند خطاهای انسانی را از بین ببرند در حالی‌که آنان شخصِ خود را فراموش کرده‌اند. آن‌ها نباید از قدرت فرمانروا به نفع سخنان و یا تعالیم‌شان توقع کمک داشته باشند زیرا این ابزار متعلق به قلمرو دیگری است؛ شاید آنان ادعا کنند که عاشقان حقیقت‌اند اما تعصب افراطی‌شان که به آتش اجبار زنده است جاه‌طلبی به حکومت دنیوی‌شان را فاش می‌سازد! زیرا سخت است برای عاقلان تا باور کنند کسی که با آرامش خاطر انسانی را [بخاطر تخطی از دین] به آتش دژخیم می‌سپارد این کار را برای نجات وی از آتش دوزخ انجام داده باشد.

#رساله‌ای_در_باب_فاهمه_بشری
#جان_لاک

@Hajii_Aqa

جامعه غیرعقلانی جامعه‌ای متشکل از ترسوهاست، افرادی که در اثر نابودی معیارها اصول و اهداف اخلاقی فلج و زمین‌گیر شده‌اند. ولی چون آدمی تا هنگامی که زنده است می‌تواند دست به اقدام و عمل بزند، این چنین جامعه‌ای آمادگی آن را دارد که توسط هرکسی که اراده جهت‌دهی به آن را داشته باشد به حرکت درآید. این نیروی برانگیزاننده تنها توسط دو‌دسته از افراد می‌تواند به جامعه تزریق شود:

- یا از سوی کسانی که اراده پذیرش مسئولیت و دم زدن از ارزش‌های عقلانی را دارند
- یا از سوی جنایتکاران گردنکشی که خود را به هیچکس پاسخگو نمی‌بینند.

فارغ از اینکه این مبارزه تا چه حد دشوار است، انسان خردمند در رویارویی با این دو گزینه تنها یک انتخاب می‌تواند داشته باشد.

#فضیلت_خودخواهی
#آین_رند

@Hajii_Aqa

قیامِ بردگان آنگاه آغاز می‌شود که کینه‌توزی خود آفریننده می‌شود و ارزش‌زا؛ کینه‌توزیِ وجودهایی که امکانِ واکنشی راستین و عملی از ایشان دریغ شده است و تنها از راه یک انتقام خیالی آسیبی که خورده‌اند جبران توانند کرد. هر اخلاقی والاتبارانه از دلِ آری‌گوییِ پیروزمندانه به خویش بر می‌روید اما اخلاق بردگان نخست به آنچه «بیرونی»ست به آنچه «دیگر»، به آنچه "جز اوست" نه می‌گوید و این همانا کُنشِ آفرینندگی اوست؛ این واگرداندن نگاهِ ارزشگذارانه این نیاز به چشم دوختن به بیرون به‌جای گرداندنِ آن به خویش زاده‌ی همان کینه‌توزی‌ است.

اخلاق بردگان برای رویش همیشه نخست نیاز به یک جهان بیرونیِ دشمنانه دارد؛ به زبان فیزیولوژیک برای آنکه کنشی داشته باشد به یک انگیختار بیرونی نیازمند است زیرا کنشِ آن از بنیاد واکنش است. اما ماجرا در مورد شیوه‌ی ارزش‌گذاری والاتبارانه باژگونه‌ی این است: او خود به خود در کار است و در رویش و ضد خویش را تنها از آن رو می‌جوید که به خود شکرگزارانه‌تر و پیروزمندانه‌تر آری بگوید.


#تبارشناسی_اخلاق | شماره ۱۰
#فردریش_نیچه

@Hajii_Aqa

پیام فلسفه‌ی عصر روشنگری این بود: رسیدن به پاسخ‌های صحیح به یاریِ سنت و مذهب میسر نیست، بلکه با کاربرد درست عقل می‌توان به پاسخ‌های صحیح دست یافت.

روشنگری معتقد بود بسیاری از شیوه‌های سنتی موجود به پاسخ‌های درست نمی‌رسند، رسیدن به پاسخ با الهام و وحی میسر نیست چرا که ظاهرا الهامات افراد مختلف باهم تناقض دارد. رسیدن به پاسخ به یاری سنت میسر نیست، چرا که سنت در بسیاری موارد گمراه‌کننده و نادرست است. رسیدن به پاسخ با اتکا به اصول اعتقادی هم میسر نیست زیرا بوده‌اند شیادانی که این جایگاه را غصب کرده‌اند؛ پس تنها یک راه برای یافتن پاسخ وجود دارد و آن کاربرد درست عقل است به روش #قیاس آنچنان که در علم ریاضی می‌بینیم، و به روش #استقرا آنچنان که در علوم طبیعی. الگوی کلی این تصور این است که زندگی یا طبیعت نوعی پازل تکه تکه است. ما در میان تکه‌های پراکنده این پازل نشسته‌ایم و باید وسیله‌ای برای چیدن این تکه‌ها وجود داشته باشد. آن انسانِ عقل کل قادر است تکه‌ها را چنان جفت و جور کند که به ترکیبی منسجم برسد..

#ریشه‌های_رمانتیسم
#آیزایا_برلین

@Hajii_Aqa

سگِ ولگرد دورِ ما پُر بود
زندگی سخت بود و گرگم کرد
پدرم بوفِ کور بود آری
توی ویرانه‌ها بزرگم کرد

کشته شد کودکِ درونِ سرم
مادری در صِدام جان می‌داد
شانه‌هایم دچار زلزله بود
هق‌هقم کوه را تکان می‌داد

سوختم توی شهرداری‌ها
سوختن! آخرین مذاکره بود
رفتم از شهر گرچه بر دوشم
جسدِ یونس عساکره بود

کوه بودم که در دلِ تنگم
دفن کردم صدای دریا را
بر دو تا دوشِ خسته‌ام هر شب
خاک کردند کولبرها را

توی خرداد تیر از نزدیک
توی آبان گلوله بود از دور
شب به یادِ امیر می‌مُردم
روز با محسنِ محمدپور
...
حال لولوی ترسناکم که
وسطِ خواب شهر می‌لولم
یک پری توی هیئتِ دیوَم
کودکی در لباس یک غولم

مثل خفاش در مقابل نور
یک فراریِ بر لبِ مرزم
یک جنینم که در رَحِم مانده
توی تاریک‌خانه می‌لرزم

من سه تا قطره خونِ منعقدم
صادقِ قصه‌ی درازی که..
مثل یک قهرمانِ زنده به گور
وسطِ دخمه‌‌های گازی که..

مغز من مغز بچه‌ای فلج است
نفسم مانده زیر صد آوار
استخوان‌های دختری معلول
در تنم رشد می‌کنند انگار

هرچه هی قطع می‌شوم اما
گرمِ تکثیر مثل یک کرمم
فکرِ تولید و بارور شدن‌اند
نطفه‌های عقیمِ اسپرمم

حاجی‌آقای رو به موتم من
با دو لکّاته گرم گفت و گپم
سگ ولگرد در سرم دارم
بوف کوری درون چشم چپم!


مزدک نظافت

#سگ_ولگرد #بوف_کور #شهرداری #یونس_عساکره #کولبر #خرداد #تیر #کهریزک #آبان #محسن_محمدپور #تاریکخانه #سه_قطره_خون #صادق_هدایت #زنده_به_گور #حاجی_آقا #آبان_خونین #نه_به_جمهوری_اسلامی #نداآقاسلطان #ستار_بهشتی #نوید_افکاری #مهسا_امینی

https://www.group-telegram.com/Hajii_Aqa.com

ما خود قربانی آن اَمانتی هستیم که انتخاب نکرده‌ایم.


@Hajii_Aqa

- شیخ شامل: گفته‌اید همه یکسانند و اگر مردان شمشیرزن‌اند و زنان دوک‌نشین‌، از آن روست که آنان مشق شمشیر می‌کنند و اینان مشقِ دوک؛ گفته‌اید این‌ها همه از ممارست است و نگفته‌اید ناشی از ذات خلقت! درست است؟

#شرزین: آری این‌ها همه از تمرین است؛ جلاد تمرین سر بُریدن می‌کند و تیرانداز تمرین تیراندازی، کفاش بسیار کفش می‌دوزد تا استاد شود و رسام همینگونه، اگر دستی را ببندی بی‌هنر می‌ماند و این گناه آن دست نیست، گناه آن است که تمرینِ بستن کرده. و شما بسیار تمرین می‌کنید تا کسی را اندیشه بر زبان نرسد، شما که اینک بر خون من دلیرید. بسیاری تمرینِ نیزه می‌کنند تا شما را که تمرینِ فریاد می‌کنید بر من چیرگی دهند، و من تمرین مرگ می‌کنم..


- شیخ تائب: اگر زِبَر زیر شود، طفلِ اَبجدخوان را به فلک می‌بندند؛ با او چه کنیم که اگر نکنیم فَلَک زیر و زِبَر شود؟!

#شرزین: یا خدای صلیب‌کِشنده‌ی مسیح! یا خدای بردار کننده‌ٔ حلاج! یکصدوسیزده لغت در قبح اندیشه‌ی نو یافته‌ام چون طاغی و باغی و مبدع و ملحد و کافر و امثالش، و حتی یکی نیافتم در ستایش سخنِ نو..

#طومار_شیخ_شرزین
#بهرام_بیضایی

@Hajii_Aqa

واقعا هرچی بنویسی از طنز ماجرا کم می‌کنه؛
پیرامونِ عزل و نصبِ منی

@Hajii_Aqa

اگر دانشجوی دانشگاه امام صادق هستی میتونی تز دکتراتو روو همین بنویسی: مستند فقهی عدم توزیع کاندوم در داروخانه‌ها؛
ذیلِ فصل ازدیاد شیعه در رساله حکمرانی سیاسی شهید دکتر خرس دوست.

@Hajii_Aqa

موسی شریعت‌گذار دین یهود در فرامین ۱٠ گانه‌اش فقط صفات "یهوه" خدای خود را شرح می‌دهد، بی‌آنکه تعریفی از او کرده باشد. عیسی هم جهان‌بینی خاصی ارائه نداد و تنها هنر او تعریف جدیدی از بعضی صفات خدای قوم یهود بود و تبدیل چهرهٔ خشن او با سیمای یک خدای مهربان که وی را پدر نامید. محمد نیز بی‌آنکه وارد چیستی و کیستی خدا شود، جهان‌بینی دین یهود را با شرح و تفسیری خاصی زیربنای مکتب خویش قرار داد و با به صحنه کشیدن دنیای دیگری از خدا، بیشتر به شرح و تفسیر پاداش‌ها و جزاهای آنچنانیِ او پرداخت. بنابراین روشن است که خود این سه بزرگوار هم کمترین اطلاعی درباره‌ی ماهیت خدا نداشتند. به بیانِ دیگر، فهم و آگاهی آنان دربارهٔ خدا بیش از معرفت زمانه‌شان نبود و تمام مطالبی که در کتب آن‌ها آمده، عینا و یا با تفاوت‌هایی جزئی همان مطالبی است که از گذشته‌های بسیار دور در میان اساطیر ملل و اقوام مختلف مطرح و بیان شده بود.

#وصیت_نامه_خدا
#هوشنگ_معین‌زاده

@Hajii_Aqa

من نمی‌توانم بفهمم یک دنیای آکنده از رنج و احتیاج که قانون تنازع بقاء به شدت بر آن حکم فرماست و هر موجودی عاقبت تسلیم مرگ می‌شود چگونه می‌تواند تجلی‌گاهِ خداوند باشد؟ من فکر می‌کنم خدایی که به خود اجازه می‌دهد به‌صورت یک چنین سرنوشت شومی تن دهد، در دست شیطان تحت شکنجه قرار گرفته است.

#آرتور_شوپنهاور

@Hajii_Aqa

چگونگیِ مواجهه خداوند عزیز و مهربان و گوگولی با مسئله شر و حمایت از آن؛

چرا خدایِ ادیان ابراهیمی در این حد رذل است؟!

@Hajii_Aqa

اسلام مانندِ کشتی نوح است،غالباً حیوانات سوارِ آن می‌شوند..

@Hajii_Aqa

در روایتی جعفرِ نه‌چندان صادق، امام ششم شیعیان می‌گوید: «الأرض كلها لنا» (الکافی، ج۱، ص۴۰۷). که در فقه شیعه و همین‌طور در فقه اهل سنت (در قالب انفال و فیء) مبنای مالکیت دولت/خلیفه بر زمین‌های کشاورزی شد.
به همین دلیل دهقانان هیچ‌وقت مالک زمین نبودند، بلکه زمین را از بیت‌المال یا خلیفه اجاره می‌کردند و موظف به پرداخت خراج بودند (ابویوسف، کتاب الخراج).

این فرآیند سبب شد که برای نمونه در دوره‌ی خلافت عباسی، بخش عمده‌ی زمین‌های عراق و شام به مالکیت دولت درآید. دهقانان فقط بهره‌بردار بودند و مجبور بودند خراج سنگین بدهند. ابن‌خلدون گزارش می‌دهد که همین فشار مالیاتی موجب شد کشاورزی رو به زوال برود و روستاها ویران شوند (ابن‌خلدون، مقدمه، فصل کشاورزی).

در ایران تحت سلطه‌ی خلافت اسلامی، بخش‌های بزرگی از زمین به عنوان «صوافی» (زمین‌های مصادره‌شده) در اختیار خلفا بود. تاریخ‌نگاران مثل مسعودی (مروج‌الذهب) توضیح می‌دهند که دهقانان ایرانی اغلب در فقر دائمی بودند چون باید بخش اعظم محصول را به‌عنوان خراج بدهند.

یعقوبی در تاریخ خود (قرن ۹ میلادی) می‌نویسد بسیاری از کشاورزان در عراق به دلیل خراج سنگین زمین‌ها را رها می‌کردند و روستاها خالی می‌شد. این نشان می‌دهد که «مالکیت امامی/حکومتی» نه‌تنها عدالت نیاورد، بلکه باعث ویرانی اقتصادی شد.

بدین ترتیب چرخه‌ دائمی فقر در عمل پدید آمد:

۱. کشاورز هیچ‌وقت مالک زمین نبود → امنیت اقتصادی هیچ، صفر.
2. باید خراج یا اجاره می‌داد → بخش اعظم محصولش می‌رفت.
3. باقی‌مانده فقط کفاف زندگی می‌داد → پس‌انداز و سرمایه‌گذاری برای آینده صفر.
4. کشاورزی ضعیف می‌شد → زمین ویران → درآمد حاکمیت هم کمتر می‌شد.
5. حکومت برای جبران، مالیات را بیشتر می‌کرد → فقر شدیدتر دهقانان.

این چرخه دقیقا همان چیزی بود که هم مورخان اسلامی (مثل یعقوبی، مسعودی، ابن‌خلدون) و هم پژوهشگران مدرن (مثلا Patricia Crone یا Hugh Kennedy) ثبت کرده‌اند.

حال سوال اینجاست که اگر پیامبر و امام و فقیه طبق گفته‌های شیعیان، داناترین و محق‌ترین اشخاص در حکومت و اداره جامعه هستند، پس چرا سیاستی بنا نهادند که موجب چندین قرن عقب ماندگیِ مسلمانان شد؟ همان عقب‌ماندگی فلاکت‌باری که امروز هم در حکومت دیکتاتوری خانمان‌سوز اسلامی خامنه‌ای مشهود است و نمودی عینی دارد..

@Hajii_Aqa

مسلمانان و مسیحیان بر این باورند که پیروان همدیگر شایسته عذاب ابدی هستند، در حالی‌که خداناباوران فهمیده‌اند که هیچکس لایق چنین عذابی نیست..

#دیوید_اسمالی

@Hajii_Aqa

ولی بعید میدونم نماز این خروس به دلیل غسل نکردن قبول باشه؛
در ادامهٔ مبحث حیواناتِ مسلمان:)

این قسمت: #خروس_نمازخوان

@Hajii_Aqa

مرگ‌دوستی، موعودگرایی و ایده‌های وهمیِ آخرالزمانی یکی از دلایل مهم و اصلیِ نقد مداوم ادیان و مبارزه همیشگی با آنهاست؛

امروزِ ما برای انسانِ هزارسالِ پیش آخرالزّمان است..

#کریستوفر_هیچنز

@Hajii_Aqa