🌨🌨❄️
و گویا پرونده سال داستانی ۱۴۰۳ برای من با انتشار داستان «این سوی پنجره، آن سوی دیوار» بسته شد. با داستانهایی که هنوز در من زندهاند تا راهی به بیرون بیابند.
داستان در شماره آخر اسفند #مجله #داستان_همشهری به شمارهٔ ۱۴۴ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شمارهٔ ۱۴۴ در صص ۱۰۵ تا ۱۰۹ چاپ شده است.
#زهرا_نادری
#انتشار
#داستان_کوتاه
@an_e_dastan
و گویا پرونده سال داستانی ۱۴۰۳ برای من با انتشار داستان «این سوی پنجره، آن سوی دیوار» بسته شد. با داستانهایی که هنوز در من زندهاند تا راهی به بیرون بیابند.
داستان در شماره آخر اسفند #مجله #داستان_همشهری به شمارهٔ ۱۴۴ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شمارهٔ ۱۴۴ در صص ۱۰۵ تا ۱۰۹ چاپ شده است.
#زهرا_نادری
#انتشار
#داستان_کوتاه
@an_e_dastan
❄️🔥
#جشن_سوری از جمله جشنهای آتش است. منظور از جشنهای آتش جشنهایی است که روشن کردن آتش برای سور و شادی انجام میشده است. مهمترین این جشنها عبارتند از جشن سوری، جشن سده در دهم بهمن، آذرگان در نهم آذر و شهریورگان در چهارم شهریور است.
قدیمیترین منبعی که در آن به جشن سوری اشاره شده است کتابِ «تاریخ بخارا» است. در این کتاب به صورت تلویحی آمده است که این جشن در سالهای میانی سدۀ چهارم هجری قمری، در زمان منصور ابن نوح سامانی در شهر بخارا، برگزار میشده است:
«چون امیر رشید از ستور بیفتاد و بمرد در شب غلامان به سرا اندر آمدند و به غارت مشغول شدند و سرای را آتش زدند تا همه بسوخت.... و چون امیر سدید منصور بن نوح به مُلک بنشست اندر ماه شوال، سال به سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت کردند... هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند پارۀ آتش بجست و سقف سرای درگرفت و دیگرباره جملۀ سرای بسوخت.»
چند نکته در این نقل قابل توجّه است یکی اینکه جشن سوری را عادت قدیم دانسته یعنی مرسوم بوده است. دیگر اینکه گفته هنوز سال تمام نشده بود یعنی جشن سوری در روزهای پایانی سال برگزار میشده است و نهایتاً اینکه نامی از چهارشنبه نبرده است؛ زیرا در تقویم ایرانیان باستان هفته وجود نداشته است و سال عبارت بوده از دوازده ماه سی روزه که جمعاً سیصد و شصت روز میشده است و هر روز ِماه به نام یکی از اَمشاسپندان یا ایزدان بوده است و پنج روزه باقیمانده را پنجه مینامیدهاند و برای این پنج روز، پنج نام از گاثاها که سرودههای زرتشت بود انتخاب کرده بودند. در یکی از همین شبهای پنجه که برخی معتقدند اولین شب پنجه و برخی نیز بر این باورند آخرین شب بوده است، ایرانیان جشن سوری را با آتشافروزی برگزار میکردند.
به اعتقاد زرتشیان فروهر مردگان در پنج روز پایانی سال و پنج روز ابتدایی سال جدید به مدت ده روز از جایگاه اصلیشان از آسمان به شهر و دیار و خانۀ خود بازمیگردند و در میان بازماندگان زندگی میکنند. به همین خاطر خانهها را پاکیزه میکردند و لباس نو میپوشیدند. یکی دیگر از سنّتهای واجب این روزها نیز برافروختن آتش بر سر بامها و کوی و برزن بوده است.
در اینکه چرا این جشن به چهارشنبه آخر سال منتقل شده است چند عقیده وجود دارد:
بعد از حملۀ اعراب تقویم کنونی رایج شد و ماه به چهار هفته تقسیم شد. عربها چهارشنبه را نحس میدانستند. این عقیده میان ایرانیان نیز رایج شد. منوچهری دامغانی گوید: «چهارشنبه که روز بلاست باده بخور» بر همین اساس برخی معتقدند که به خاطر نحوست چهارشنبه، جشن سوری را به چهارشنبه آخرسال انتقال دادند تا با افروختن آتش و برپایی جشن و سرور از نحوست آن در امان بمانند.
برخی نیز معتقدند که این آیین آتش افروزی در نخستین دورههای اسلامی بهانهای برای یک قیام سیاسی گشته و در این روز سنتی و ملّی، ایرانیان برای رهائی از یوغ بیگانگان قیام کردهاند. در بیشتر روستاهای ایران میپندارند که این قیام را مختار به خوانخواهی امام حسین(ع)که مورد احترام ایرانیان بوده است؛ برابر با آخرین چهارشنبه سال انجام داده است و چون مختار دستور داده بود که برای اعلان قیام بر پشت بامها آتش بیفروزند و گروه زیادی از سپاهیان او از ایرانیان بودند، از آن سال به بعد جشن سوری را در سهشنبه شبِ آخر سال برگزار کردند.
شاید مختار برای گمراه کردن دشمن قیام خود را در شب سوری آغاز کرده است. یعنی در حالی که دشمن گمان میکرده است این آتشافروزی بنا به سنّت ایرانیان است؛ مختار آن را نشانه و رمز اعلام قیام قرار داده بوده است.
واژۀ سوری به معنای سرخ و سرخرنگ است و گلِ سوری یعنی گلِ سرخرنگ. این جشن را به این دلیل سوری نامیدهاند که عنصرِ اصلی آن برافروختنِ آتشِ سرخ رنگ است. استاد پورداود سنّت پریدن از روی آتش و خواندن ترانۀ «سرخی تو از آنِ من وزردی من از آن تو» را محصول روزگارانی میداند که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را فروغ ایزدی نمیدانستهاند؛ زیرا خواندن این ترانه و پریدن از روی آتش در نظر زرتشتیان زشت و ناسزا و اهانت به آتش این فروغ ایزدی است.
✍️احمد رضا نادری
منابع:
▪️تاریخ بخارا، ابوبکر محمد ابن جعفر النرشخی، ترجمۀ ابونصر احمد ابن محمّد ابن نصر القبادی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تصحیح و تحشیه مدرّس رضوی، تهران مطبعۀ دولتی 1362، ص: 37
▪️گاهشماری و جشنهای ایران ِ باستان، هاشم رضی،انتشارات بهجت، 1380/ ص: 230 تا 235
▪️جهان فروری، دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران. ص: ۴۳
@an_e_dastan
#جشن_سوری از جمله جشنهای آتش است. منظور از جشنهای آتش جشنهایی است که روشن کردن آتش برای سور و شادی انجام میشده است. مهمترین این جشنها عبارتند از جشن سوری، جشن سده در دهم بهمن، آذرگان در نهم آذر و شهریورگان در چهارم شهریور است.
قدیمیترین منبعی که در آن به جشن سوری اشاره شده است کتابِ «تاریخ بخارا» است. در این کتاب به صورت تلویحی آمده است که این جشن در سالهای میانی سدۀ چهارم هجری قمری، در زمان منصور ابن نوح سامانی در شهر بخارا، برگزار میشده است:
«چون امیر رشید از ستور بیفتاد و بمرد در شب غلامان به سرا اندر آمدند و به غارت مشغول شدند و سرای را آتش زدند تا همه بسوخت.... و چون امیر سدید منصور بن نوح به مُلک بنشست اندر ماه شوال، سال به سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت کردند... هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند پارۀ آتش بجست و سقف سرای درگرفت و دیگرباره جملۀ سرای بسوخت.»
چند نکته در این نقل قابل توجّه است یکی اینکه جشن سوری را عادت قدیم دانسته یعنی مرسوم بوده است. دیگر اینکه گفته هنوز سال تمام نشده بود یعنی جشن سوری در روزهای پایانی سال برگزار میشده است و نهایتاً اینکه نامی از چهارشنبه نبرده است؛ زیرا در تقویم ایرانیان باستان هفته وجود نداشته است و سال عبارت بوده از دوازده ماه سی روزه که جمعاً سیصد و شصت روز میشده است و هر روز ِماه به نام یکی از اَمشاسپندان یا ایزدان بوده است و پنج روزه باقیمانده را پنجه مینامیدهاند و برای این پنج روز، پنج نام از گاثاها که سرودههای زرتشت بود انتخاب کرده بودند. در یکی از همین شبهای پنجه که برخی معتقدند اولین شب پنجه و برخی نیز بر این باورند آخرین شب بوده است، ایرانیان جشن سوری را با آتشافروزی برگزار میکردند.
به اعتقاد زرتشیان فروهر مردگان در پنج روز پایانی سال و پنج روز ابتدایی سال جدید به مدت ده روز از جایگاه اصلیشان از آسمان به شهر و دیار و خانۀ خود بازمیگردند و در میان بازماندگان زندگی میکنند. به همین خاطر خانهها را پاکیزه میکردند و لباس نو میپوشیدند. یکی دیگر از سنّتهای واجب این روزها نیز برافروختن آتش بر سر بامها و کوی و برزن بوده است.
در اینکه چرا این جشن به چهارشنبه آخر سال منتقل شده است چند عقیده وجود دارد:
بعد از حملۀ اعراب تقویم کنونی رایج شد و ماه به چهار هفته تقسیم شد. عربها چهارشنبه را نحس میدانستند. این عقیده میان ایرانیان نیز رایج شد. منوچهری دامغانی گوید: «چهارشنبه که روز بلاست باده بخور» بر همین اساس برخی معتقدند که به خاطر نحوست چهارشنبه، جشن سوری را به چهارشنبه آخرسال انتقال دادند تا با افروختن آتش و برپایی جشن و سرور از نحوست آن در امان بمانند.
برخی نیز معتقدند که این آیین آتش افروزی در نخستین دورههای اسلامی بهانهای برای یک قیام سیاسی گشته و در این روز سنتی و ملّی، ایرانیان برای رهائی از یوغ بیگانگان قیام کردهاند. در بیشتر روستاهای ایران میپندارند که این قیام را مختار به خوانخواهی امام حسین(ع)که مورد احترام ایرانیان بوده است؛ برابر با آخرین چهارشنبه سال انجام داده است و چون مختار دستور داده بود که برای اعلان قیام بر پشت بامها آتش بیفروزند و گروه زیادی از سپاهیان او از ایرانیان بودند، از آن سال به بعد جشن سوری را در سهشنبه شبِ آخر سال برگزار کردند.
شاید مختار برای گمراه کردن دشمن قیام خود را در شب سوری آغاز کرده است. یعنی در حالی که دشمن گمان میکرده است این آتشافروزی بنا به سنّت ایرانیان است؛ مختار آن را نشانه و رمز اعلام قیام قرار داده بوده است.
واژۀ سوری به معنای سرخ و سرخرنگ است و گلِ سوری یعنی گلِ سرخرنگ. این جشن را به این دلیل سوری نامیدهاند که عنصرِ اصلی آن برافروختنِ آتشِ سرخ رنگ است. استاد پورداود سنّت پریدن از روی آتش و خواندن ترانۀ «سرخی تو از آنِ من وزردی من از آن تو» را محصول روزگارانی میداند که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را فروغ ایزدی نمیدانستهاند؛ زیرا خواندن این ترانه و پریدن از روی آتش در نظر زرتشتیان زشت و ناسزا و اهانت به آتش این فروغ ایزدی است.
✍️احمد رضا نادری
منابع:
▪️تاریخ بخارا، ابوبکر محمد ابن جعفر النرشخی، ترجمۀ ابونصر احمد ابن محمّد ابن نصر القبادی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تصحیح و تحشیه مدرّس رضوی، تهران مطبعۀ دولتی 1362، ص: 37
▪️گاهشماری و جشنهای ایران ِ باستان، هاشم رضی،انتشارات بهجت، 1380/ ص: 230 تا 235
▪️جهان فروری، دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران. ص: ۴۳
@an_e_dastan
🍃🍃🍃🍃🍃
مونالیزْ
ترانه و آهنگ: آرمین دیلم
تنظیم: سردار سرمست
نوازندگان: گلنوش حمیدی، سردار سرمست
میکس و مستر: کاوه عابدین
ضبط در استودیو صبا
@an_e_dastan
مونالیزْ
ترانه و آهنگ: آرمین دیلم
تنظیم: سردار سرمست
نوازندگان: گلنوش حمیدی، سردار سرمست
میکس و مستر: کاوه عابدین
ضبط در استودیو صبا
@an_e_dastan
Monalis
<unknown>
🍃🍃🍃🍃🍃
بهارانهٔ امسال ما خبر انتشار اولین موزیک دوست نازنینمان آرمین دیلم است، هرکدام از این ترانهها که بیرون خواهند آمد، خاطرهای ماندگارند که در دفتر خاطرات ما ثبت شدهاند.
امیدوارم این صدا و این حضور ماندگار شود.
@an_e_dastan
بهارانهٔ امسال ما خبر انتشار اولین موزیک دوست نازنینمان آرمین دیلم است، هرکدام از این ترانهها که بیرون خواهند آمد، خاطرهای ماندگارند که در دفتر خاطرات ما ثبت شدهاند.
امیدوارم این صدا و این حضور ماندگار شود.
@an_e_dastan
Forwarded from داستان و داستاننویسی (Amin Fh)
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری در گفتوگو با ایبنا:
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری، نویسنده و مدرس داستاننویسی گفت: ماهیت و موجودیت نویسنده از حال و روز خود و مردمش خالی نیست، اگرچه بیش از هرچیز با انسان سروکار داشته باشد، اما روایتگر میراثی است که با خود دارد و دورهای که در آن زیسته.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -بیتا ناصر: زهرا نادری، نویسندهای که در سال ۱۴۰۰ با مجموعه داستان «ملمداس» برای اولینبار خود و آثارش را به مخاطبان معرفی کرد، پس از سه سال و در دومینگام مجموعه داستان «من موسی نیستم» را با نشر لوگوس به انتشار رساند. او در این کتاب که به سر و سامان رسیدنش بیش از سه سال زمان برده، بیشتر روایتگر جامعه و مردم است؛ روایتگر گرفتاریها و رنجهایی که هرکدام از ما به نوعی و در سطحی با آن مواجه بودهایم.
ادامه خبر
پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
@ba_dastan_nevisan
زهرا نادری در گفتوگو با ایبنا:
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری، نویسنده و مدرس داستاننویسی گفت: ماهیت و موجودیت نویسنده از حال و روز خود و مردمش خالی نیست، اگرچه بیش از هرچیز با انسان سروکار داشته باشد، اما روایتگر میراثی است که با خود دارد و دورهای که در آن زیسته.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -بیتا ناصر: زهرا نادری، نویسندهای که در سال ۱۴۰۰ با مجموعه داستان «ملمداس» برای اولینبار خود و آثارش را به مخاطبان معرفی کرد، پس از سه سال و در دومینگام مجموعه داستان «من موسی نیستم» را با نشر لوگوس به انتشار رساند. او در این کتاب که به سر و سامان رسیدنش بیش از سه سال زمان برده، بیشتر روایتگر جامعه و مردم است؛ روایتگر گرفتاریها و رنجهایی که هرکدام از ما به نوعی و در سطحی با آن مواجه بودهایم.
ادامه خبر
پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
@ba_dastan_nevisan
Forwarded from ویراستارِ نویسنده (Aliasghar Takaloo)
• دیدم هر تکهام از روی کوهی فریاد میزند:
«نه موسی نه ابراهیم؛ من... فقط...»
• مجموعۀ داستانِ کوتاهِ من موسی نیستم، اثر زهرا نادری
@authors_editor
«نه موسی نه ابراهیم؛ من... فقط...»
• مجموعۀ داستانِ کوتاهِ من موسی نیستم، اثر زهرا نادری
@authors_editor
Forwarded from داستان و داستاننویسی (Amin Fh)
• داستان کوتاه من موسی نیستم
نویسنده: زهرا نادری
• گوینده: زینب مقیمی
تولید: علیاصغر تکلو
• موسیقی:
🎵 Hossein Alizadeh, Rak Kereshme Safir
🎵 Hossein Alizadeh, Avaze Shooshtari
🎵 Hossein Alizadeh, Torkaman
• @authors_editor
• @ba_dastan_nevisan
• @an_e_dastan
• امیدوارم که از آنچه امکانم بود، بیشترین بهره را -در تولید این اثر- برده باشم. آزموناش را به گوش شما میسپارم.
نویسنده: زهرا نادری
• گوینده: زینب مقیمی
تولید: علیاصغر تکلو
• موسیقی:
🎵 Hossein Alizadeh, Rak Kereshme Safir
🎵 Hossein Alizadeh, Avaze Shooshtari
🎵 Hossein Alizadeh, Torkaman
• @authors_editor
• @ba_dastan_nevisan
• @an_e_dastan
• امیدوارم که از آنچه امکانم بود، بیشترین بهره را -در تولید این اثر- برده باشم. آزموناش را به گوش شما میسپارم.
Telegram
attach 📎
Forwarded from پیر پرنیاناندیش
با دریغ دکتر حسن کامشاد (۴ تیر ۱۳۰۴ – ۱ خرداد ۱۴۰۴) مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی، در آستانۀ صدسالگی چشم از جهان فروبست.
کامشاد علاوه بر تألیف کتابهایی مانند پایهگذاران نثر جدید فارسی و مترجمان خائنان آثار بسیاری را به زبان فارسی ترجمه کرده است که از میان آنها میتوان به این کتابها اشاره کرد:
تاریخ چیست؟ (ادوارد هالِت کار)
تاریخ بیخردی (باربارا تاکمن)
دنیای سوفی (یوستین گردر)
درک یک پایان (جولیان بارنز)
کامشاد که در دانشگاه کمبریج به تدریس زبان فارسی پرداخته و در دانشگاه کالیفرنیا استاد مدعو بوده است، شرح حال و خاطرات خود را در کتاب دوجلدی حدیث نفس به رشتۀ نگارش درآورده است.
@pireparnianandish
کامشاد علاوه بر تألیف کتابهایی مانند پایهگذاران نثر جدید فارسی و مترجمان خائنان آثار بسیاری را به زبان فارسی ترجمه کرده است که از میان آنها میتوان به این کتابها اشاره کرد:
تاریخ چیست؟ (ادوارد هالِت کار)
تاریخ بیخردی (باربارا تاکمن)
دنیای سوفی (یوستین گردر)
درک یک پایان (جولیان بارنز)
کامشاد که در دانشگاه کمبریج به تدریس زبان فارسی پرداخته و در دانشگاه کالیفرنیا استاد مدعو بوده است، شرح حال و خاطرات خود را در کتاب دوجلدی حدیث نفس به رشتۀ نگارش درآورده است.
@pireparnianandish
🍃🍃🍃🍃🍃
به سر موی دوست دل بستم
رفت عمر و هنوز پا بستم
کمِ ما گیر و عذر ما بپذیر
بیش از این برنیامد از دستم
بیش از این خواستم، ولی چه کنم؟
چه کنم؟ چون نمی توانستم
مگر این چند روزه در یابم
چلّه تا در نرفته از شستم
تو به فکر منی همیشه و من
تا به تو فکر می کنم، هستم
دیگران گر ز بی خودی مستند
من از این خود، از این خودی مستم
رو به سوی تو مستقیم، دلم
این طرف، آن طرف ندانستم
جز همین زخم خوردن از چپ و راست
زین طرف ها چه طرْف بر بستم؟
جرمم این بود: من خودم بودم!
جرمم این است: من خودم هستم!
#قیصر_امینپور
@an_e_dastan
به سر موی دوست دل بستم
رفت عمر و هنوز پا بستم
کمِ ما گیر و عذر ما بپذیر
بیش از این برنیامد از دستم
بیش از این خواستم، ولی چه کنم؟
چه کنم؟ چون نمی توانستم
مگر این چند روزه در یابم
چلّه تا در نرفته از شستم
تو به فکر منی همیشه و من
تا به تو فکر می کنم، هستم
دیگران گر ز بی خودی مستند
من از این خود، از این خودی مستم
رو به سوی تو مستقیم، دلم
این طرف، آن طرف ندانستم
جز همین زخم خوردن از چپ و راست
زین طرف ها چه طرْف بر بستم؟
جرمم این بود: من خودم بودم!
جرمم این است: من خودم هستم!
#قیصر_امینپور
@an_e_dastan
Forwarded from Logos Publications نشر لوگوس (Ali Soltani)
#نشر_لوگوس منتشر کرد:
دریاچۀ نیلوفر زرد
میشائیل کهلمایر- ترجمۀ آقای نوشاد شفیعیان
«دریاچۀ نیلوفر زرد» شامل 27 داستان برگزیده توسط مترجم از کتاب «افسانهها» نوشتۀ میشائیل کهلمایر است که دربردارندۀ 151 داستان و افسانه است. کُهلمایر بر این باور است که موفقیت هر داستان، در میزان بهرهوری آن از نمایشپردازیای (دراماتورژی) خوب است و بیشک او از استادان بیادعای این فن نگارش محسوب میشود. در بسیاری از داستانهای این مجموعه، پلیدی و پَلَشتی نقشی برجسته را در سرنوشت قهرمانان داستانها ایفا میکند، نیروهای شیطانی و جادویی دستاندرکار هستند و چهرههای زشت خود را مینمایانند، حیوانهای سخنگو حکایتها میکنند و پند میآموزند. بیشک همینهاست که داستانهای کُهلمایر را متمایز میکند. دنیای داستانهای کُهلمایر گاه دنیایی فانتزی است، گاه جهان تیرۀ گذشتههای دور است و گاهی با اینکه ابزار آنها امروزی است، اما جادوی نهفته در آنها گذشتهای دور و تاریک را به یاد میآورد.
خرید از وبسایت نشر لوگوس از هم اکنون
توزیع گسترده با پخش ققنوس
@irlogos
دریاچۀ نیلوفر زرد
میشائیل کهلمایر- ترجمۀ آقای نوشاد شفیعیان
«دریاچۀ نیلوفر زرد» شامل 27 داستان برگزیده توسط مترجم از کتاب «افسانهها» نوشتۀ میشائیل کهلمایر است که دربردارندۀ 151 داستان و افسانه است. کُهلمایر بر این باور است که موفقیت هر داستان، در میزان بهرهوری آن از نمایشپردازیای (دراماتورژی) خوب است و بیشک او از استادان بیادعای این فن نگارش محسوب میشود. در بسیاری از داستانهای این مجموعه، پلیدی و پَلَشتی نقشی برجسته را در سرنوشت قهرمانان داستانها ایفا میکند، نیروهای شیطانی و جادویی دستاندرکار هستند و چهرههای زشت خود را مینمایانند، حیوانهای سخنگو حکایتها میکنند و پند میآموزند. بیشک همینهاست که داستانهای کُهلمایر را متمایز میکند. دنیای داستانهای کُهلمایر گاه دنیایی فانتزی است، گاه جهان تیرۀ گذشتههای دور است و گاهی با اینکه ابزار آنها امروزی است، اما جادوی نهفته در آنها گذشتهای دور و تاریک را به یاد میآورد.
خرید از وبسایت نشر لوگوس از هم اکنون
توزیع گسترده با پخش ققنوس
@irlogos
Logos Publications نشر لوگوس
#نشر_لوگوس منتشر کرد: دریاچۀ نیلوفر زرد میشائیل کهلمایر- ترجمۀ آقای نوشاد شفیعیان «دریاچۀ نیلوفر زرد» شامل 27 داستان برگزیده توسط مترجم از کتاب «افسانهها» نوشتۀ میشائیل کهلمایر است که دربردارندۀ 151 داستان و افسانه است. کُهلمایر بر این باور است که موفقیت…
🍃🍃🍃🍃
نمونهٔ این افسانههای نوین را در کمتر منبعی خواهیم خواند.
مدتی با #دریاچه_نیلوفر_زرد زیستیم. هم من و هم مترجم کتاب جناب آقای #نوشاد_شفیعیان که به گمانم با برگزیدن این افسانهها، دریچهای تازه از افسانههای نوین غرب بر روی ما گشوده است.
شادم که در ویراستاری محتوایی اثر همراه ایشان بودهام و پس از بارها بازخوانی، کتاب به شکل کنونی روانهٔ بازار میشود تا بهدست علاقمندان برسد.
مترجم در مقدمهٔ این مجموعه دربارهٔ نویسندهٔ کتاب و افسانههای او در اروپا اطلاعاتی روشنگرانه و خواندنی آوردهاند و البته از روی مهر از من هم خواستند تحلیلی دربارهٔ افسانهها کتاب بنویسم که به جان پذیرفتم و این خود راهی بود که بتوانم فلسفه و افسانه را از چشماندازی نو ببینم.
#زهرا_نادری
@an_e_dastan
نمونهٔ این افسانههای نوین را در کمتر منبعی خواهیم خواند.
مدتی با #دریاچه_نیلوفر_زرد زیستیم. هم من و هم مترجم کتاب جناب آقای #نوشاد_شفیعیان که به گمانم با برگزیدن این افسانهها، دریچهای تازه از افسانههای نوین غرب بر روی ما گشوده است.
شادم که در ویراستاری محتوایی اثر همراه ایشان بودهام و پس از بارها بازخوانی، کتاب به شکل کنونی روانهٔ بازار میشود تا بهدست علاقمندان برسد.
مترجم در مقدمهٔ این مجموعه دربارهٔ نویسندهٔ کتاب و افسانههای او در اروپا اطلاعاتی روشنگرانه و خواندنی آوردهاند و البته از روی مهر از من هم خواستند تحلیلی دربارهٔ افسانهها کتاب بنویسم که به جان پذیرفتم و این خود راهی بود که بتوانم فلسفه و افسانه را از چشماندازی نو ببینم.
#زهرا_نادری
@an_e_dastan
Forwarded from خانه اندیشمندان علوم انسانی
همراهان، فرهیختگان و حامیان گرامی
ضمن عرض سلام از شما بزرگواران خواهش میکنیم تا با امضای کارزار زیر از خانه اندیشمندان علوم انسانی حمایت کنید.
https://www.karzar.net/243623
ضمن عرض سلام از شما بزرگواران خواهش میکنیم تا با امضای کارزار زیر از خانه اندیشمندان علوم انسانی حمایت کنید.
https://www.karzar.net/243623
www.karzar.net
امضا کنید: کارزار خانه اندیشمندان، خانه همه ماست
ما امضاکنندگان ضمن تاکید بر اهمیت خانه اندیشمندان علوم انسانی، خواستار احیای این مرکز از سوی رییس جمهور و حمایت از انجمنهای علمی هستیم.
Forwarded from تالار آینه
🔻
استاد علیِ صُلحجو:
... نوشتهٔ بَد با ویرایِش درست نمیشود.
📚 مجلّهٔ فَردان، ش ۱۱، ص ۴۰.
#ویرایش
#پند_پیران
@talar_ayne
استاد علیِ صُلحجو:
... نوشتهٔ بَد با ویرایِش درست نمیشود.
📚 مجلّهٔ فَردان، ش ۱۱، ص ۴۰.
#ویرایش
#پند_پیران
@talar_ayne