میگويند تهران در آستانه يك تشنگی بزرگ است. آمارها هشدار میدهند، خاك تشنهتر از هميشه، آسمان بیبارانتر از پيش و منابع آبی در مرز پايان. اين فقط يك بحران زيستمحيطی نيست؛ يك بحران روایی هم هست، بحرانی كه داستان ندارد و از همين رو كمتر فهميده میشود. در ميان هياهوی آمار و تحليلهای فنی، گاه فراموش میكنيم كه فاجعه تا وقتی در جان روايت ننشيند، درك نمیشود. در چنين روزهايی كه سدها لبتشنهاند و زمين ترك برداشته، به سراغ نويسندهای رفتهام كه پيش از آنكه خشكسالی در تيتر خبرها جای بگيرد، آن را به زبان اسطوره، زن، خاك و آب روايت كرده است. در جهان داستانی او به خصوص در «خيابان بهار آبی بود» جهانی ساخته كه اقليم در تار و پود آن تنيده شده؛ روايتی نهفقط از كمآبی، كه از چرخه زايش و نابودی، از زنانی كه به عناصر طبيعت بدل شدهاند و از شهری كه در غيبت باران، حافظهاش را هم از دست داده. در داستان كوتاه «ماهی در باد» آب ديگر فقط آب نيست، هويتی است فروريخته. با حسين آتشپرور درباره چگونگی مواجهه ادبيات داستانی با بحرانهای زيست محيطی و بلاياي طبيعی گفتوگو كردم.
با فرهاد گوران نیز حرف زدم. با او از ادبیاتی حرف زدیم که به جای نسخهپیچی، شهادت میدهد، به جای اصلاح، ثبت میکند و به جای امید بیپایه، حقیقت را روایت میکند.
امروز در روزنامه اعتماد بخوانید.
روزنامه اعتماد | شماره ۶۱۱۴ | 1404 دوشنبه 20 مرداد | صفحه ۶
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/3029/6/%d9%87%d9%86%d8%b1-%d9%88-%d8%a7%d8%af%d8%a8%d9%8a%d8%a7%d8%aa-
با فرهاد گوران نیز حرف زدم. با او از ادبیاتی حرف زدیم که به جای نسخهپیچی، شهادت میدهد، به جای اصلاح، ثبت میکند و به جای امید بیپایه، حقیقت را روایت میکند.
امروز در روزنامه اعتماد بخوانید.
روزنامه اعتماد | شماره ۶۱۱۴ | 1404 دوشنبه 20 مرداد | صفحه ۶
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/page/3029/6/%d9%87%d9%86%d8%b1-%d9%88-%d8%a7%d8%af%d8%a8%d9%8a%d8%a7%d8%aa-
Forwarded from انتشارات آسمانا/ Asemana Books
📚✨ Pre-Order Now! ✨📚
The Kindle edition of Stories from Tehran: Expanded Edition is now available for pre-order!
Release date: August 22 – in both print and Kindle formats.
Thirteen unforgettable stories written in Persian in Tehran between 1980 and 1998, translated into English by Fereshteh Molavi herself. This expanded edition includes three powerful new stories—Where is Shemr?, All the Days of God, and Appointment at Home—exploring memory, resilience, violence, and the enduring human spirit.
🔗 https://a.co/d/ad6e4ah
#StoriesFromTehran #FereshtehMolavi #PersianLiterature #ShortStories #KindleBooks #BookRelease #TorontoWriters #IranianDiaspora #WorldLiterature #Bookstagram
The Kindle edition of Stories from Tehran: Expanded Edition is now available for pre-order!
Release date: August 22 – in both print and Kindle formats.
Thirteen unforgettable stories written in Persian in Tehran between 1980 and 1998, translated into English by Fereshteh Molavi herself. This expanded edition includes three powerful new stories—Where is Shemr?, All the Days of God, and Appointment at Home—exploring memory, resilience, violence, and the enduring human spirit.
🔗 https://a.co/d/ad6e4ah
#StoriesFromTehran #FereshtehMolavi #PersianLiterature #ShortStories #KindleBooks #BookRelease #TorontoWriters #IranianDiaspora #WorldLiterature #Bookstagram
Forwarded from انتشارات آسمانا/ Asemana Books
نشر آسمانا با افتخار منتشر کرد
۵۶°
یک نوول دیستوپیایی
حسین نوشآذر
صد و سی سال پس از انقلاب ۵۷، ایران در اثر گرمایش زمین و بیابانزایی و تنشهای آبی، در گرمای ۵۶ درجهای کویر میسوزد. راوی و هما، زوجی کنجکاو از برکلی، در جستوجوی ریشههای گمشدهی فرهنگی، به سرزمینی ویران قدم میگذارند. از اسپادانای خیالانگیز تا آشتیان، آرمانشهری پر از خطا، آنها با پرسشهای بنیادین روبهرو میشوند: هویت چیست؟ سوگ چه معنایی دارد؟ زندگی چه ارزشی؟ آیا جویبار افسانهای زاگرس، امیدی برای زایش دوباره زندگی خواهد بود؟
برای تهیه کتاب به این لینک مراجعه کنید:
https://www.lulu.com/shop/hossein-noushazar/56-degrees/paperback/product-p65kgq5.html
برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به:
https://asemanabooks.ca/56-degrees/
#نشر_آسمانا
#حسین_نوشآذر
#رمان
۵۶°
یک نوول دیستوپیایی
حسین نوشآذر
صد و سی سال پس از انقلاب ۵۷، ایران در اثر گرمایش زمین و بیابانزایی و تنشهای آبی، در گرمای ۵۶ درجهای کویر میسوزد. راوی و هما، زوجی کنجکاو از برکلی، در جستوجوی ریشههای گمشدهی فرهنگی، به سرزمینی ویران قدم میگذارند. از اسپادانای خیالانگیز تا آشتیان، آرمانشهری پر از خطا، آنها با پرسشهای بنیادین روبهرو میشوند: هویت چیست؟ سوگ چه معنایی دارد؟ زندگی چه ارزشی؟ آیا جویبار افسانهای زاگرس، امیدی برای زایش دوباره زندگی خواهد بود؟
برای تهیه کتاب به این لینک مراجعه کنید:
https://www.lulu.com/shop/hossein-noushazar/56-degrees/paperback/product-p65kgq5.html
برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به:
https://asemanabooks.ca/56-degrees/
#نشر_آسمانا
#حسین_نوشآذر
#رمان
دوم خرداد زاد روز عالیجناب فریدون رهنما خالق سینمای مفهومی ایران بود
شاملو مرید او شده بود....
این آخرین تصویری است که از فریدون رهنما برداشته شد. او کمی پس از ثبت این عکس در حالی که تنها 45 سال داشت بر اثر ابتلا به بیماری مغزی چشم از جهان فروبست مردی که در همین دوران کوتاه تاثیرات شگرفی بر هنر معاصر به ویژه شعر و سینما گذاشت. او پایه گذار سینمای دگر اندیش ایران است.
پیش از شیوع نقد هنری منسجم در ایران این فریدون رهنما و مرتضا کیوان بودند که با شخصیت کاریزماتیک خود تاثیرات تعیین کننده ای بر آینده ی هنر و ادبیات ایران گذاشتند آنها با استفاده از هوش سرشاری که از آن بهره می بردند در میان انبوه هنرمندانی که در آغاز سالهای تحول اجتماعی ایران در تکاپو بودند خارق العاده ترین استعدادها را رصد کرده و روی آنها تمرکز نمودند .
کیوان و رهنما دریافته بودند در میان شاگردان نیما، احمد شاملو صاحب قلم و تفکر دیگری ست. او با تمام شاگردان نیما که صرفا برای نوشتن شعر از یوشیج تقلید می کردند تفاوت داشت. شاگردان ردیف اول کلاس نیما مثل اخوان ثالث، نصرت رحمانی،نادر نادرپور م. آزاد تا شاگردان ردیف دوم و سوم مثل آتشی، حمید مصدق و ... هیچکدام نمی توانستند خود را با اندیشه ی پیشرو شاملو انطباق بدهند.
شاملو هیچگاه در پی تقلید محض نبود و از تبدیل شدن به یک « مرغ مقلد » همواره پرهیز می کرد او به خوبی می دانست کودتای نیمه مدرن نیما در مقوله ی شعر بعلت خلاء ها و کاستی هایی که دارد مدت زمان زیادی دوام نخواهد آورد بنابراین شاملو همواره در پی شکستن تابوهای غیر ضروری در کالبد شعر نیمایی بود
در این میان آشنایی احمد شاملو با مرتضا کیوان و فریدون رهنما او را در مسیر نیل به رویایی که در سر داشت بسیار یاری داد . پیش از احمد شاملو نشانه هایی از سپید نویسی در آثار « منوچهر شیبانی» خودش را نشان داده بود حتا اسماعیل شاهرودی نیز در این سبک تلاش هایی صورت داد اما فقدان تئوری تعیین کننده و عدم فهم هوشمندانه از چگونگی کاربرد کلمات و برخی فاکتورهای دیگر، سپید نویسی آنها را در نطفه عقیم نگه داشت ...
شاملو برای اولین بار در سال 1330. با انتشار چهارمین دفتر شعرش که در واقع اولین تلاش او برای آغاز مسیر تحول پسانیمایی است یعنی دفتر« قطع نامه » به وضوح راهش را از نیما جدا می کند . در آن هنگام هیچکدام از شاگردان نیما توان درک این دگردیسی عظیم را نداشتند اما خود نیما بود که فی الفور جدا شدن راه شاملو از شعر نیمایی را در این دفتر شعر رصد کرد و بلافاصله به شاملو تاخت...
اما نکته ی بارز و به شدت مهم این دفتر شعر مقدمه ای ست که فریدون رهنما با نام مستعار « چوبین » بر آن می نویسد. این مقدمه در واقع اولین « مانیفست » شعر« شاملویی » در ادبیات ایران است که به معنای آغاز دوران پسانیمایی شعر معاصر است....
فریدون رهنما در مقدمه ای که بر چاپ اول قطع نامه نوشته است سعی می کند تعریفی پیشرو و آوانگارد از شعر به لحاظ مفهومی ارائه دهد و از نظر بررسی شکلی اشعار نیز به بدون وزن بودن آن ها اشاره دارد. رهنما در مقدمه ی خود بر این کتاب می نویسد: «ریتم و وزن از خارج بر شعر و شاعر تحمیل نشده، بلکه اوامر احساسات صبح را اجرا می کند.»
این یعنی مرزبندی با شعر نویی که با نیما آغاز شده بود. در شعر آزاد و نیمایی هر چند بلندی و کوتاهی وزن عروضی رعایت نمی شد اما وزن عروض به هر حال وجود دارد فقط به صورت «آزاد» مورد استفاده قرار می گیرد. انتخاب نام قطعنامه برای این کتاب نیز اشاره به «مانیفست» بودن این اشعار و مرزبندی شان هم از حیث محتوا و هم از نظر شکل با شعر قبل از آن است.
همچنین کلمات دیگری در مقدمه ی رهنما آمده بود که در آن از نیما یوشیج بطور مستقیم انتقاد شده است. رهنما می نویسد:
«ریتم اشعار صبح را با ریتم اشعار اسپانیولی و آمریکای لاتین بعد از « لورکا » می شود مقایسه کرد. دنیای پر از اشکال و تصاویر نابرابر نیمایوشیج که نتیجه ی خشکی (در بهترین آثارش) به دهان ما می برد، با احساسات از بند رسته ی صبح به راه افتادهاند و ما را به «نقاط عمیق درد پاشیده شده» هدایت می کنند.( صبح اولین تخلص احمد شاملو بود که بعد آن را به بامداد تغییر داد ) »
درست همین جمله سبب برزخ شدن شدید نیما می شود طوری که از شاملو که به حق او را شاگردِ خلف خود می دانست دلخور می شود. غول زیبا احمد شاملو در این باره می گوید:
« قطع نامه که با مقدمه ی فریدون رهنما درآمد نیما را به شدت عصبانی کرد. خیال کرد ما دو تا داریم جلوی او جبهه می گیریم»
به هر روی فریدون رهنما یکی از مسببین اصلی ظهور ابر شاعری چون احمد شاملو در شعر معاصر است. احمد شاملو مهمترین شاعر ما پس از حافظ به شمار می رود.
شاملو مرید او شده بود....
این آخرین تصویری است که از فریدون رهنما برداشته شد. او کمی پس از ثبت این عکس در حالی که تنها 45 سال داشت بر اثر ابتلا به بیماری مغزی چشم از جهان فروبست مردی که در همین دوران کوتاه تاثیرات شگرفی بر هنر معاصر به ویژه شعر و سینما گذاشت. او پایه گذار سینمای دگر اندیش ایران است.
پیش از شیوع نقد هنری منسجم در ایران این فریدون رهنما و مرتضا کیوان بودند که با شخصیت کاریزماتیک خود تاثیرات تعیین کننده ای بر آینده ی هنر و ادبیات ایران گذاشتند آنها با استفاده از هوش سرشاری که از آن بهره می بردند در میان انبوه هنرمندانی که در آغاز سالهای تحول اجتماعی ایران در تکاپو بودند خارق العاده ترین استعدادها را رصد کرده و روی آنها تمرکز نمودند .
کیوان و رهنما دریافته بودند در میان شاگردان نیما، احمد شاملو صاحب قلم و تفکر دیگری ست. او با تمام شاگردان نیما که صرفا برای نوشتن شعر از یوشیج تقلید می کردند تفاوت داشت. شاگردان ردیف اول کلاس نیما مثل اخوان ثالث، نصرت رحمانی،نادر نادرپور م. آزاد تا شاگردان ردیف دوم و سوم مثل آتشی، حمید مصدق و ... هیچکدام نمی توانستند خود را با اندیشه ی پیشرو شاملو انطباق بدهند.
شاملو هیچگاه در پی تقلید محض نبود و از تبدیل شدن به یک « مرغ مقلد » همواره پرهیز می کرد او به خوبی می دانست کودتای نیمه مدرن نیما در مقوله ی شعر بعلت خلاء ها و کاستی هایی که دارد مدت زمان زیادی دوام نخواهد آورد بنابراین شاملو همواره در پی شکستن تابوهای غیر ضروری در کالبد شعر نیمایی بود
در این میان آشنایی احمد شاملو با مرتضا کیوان و فریدون رهنما او را در مسیر نیل به رویایی که در سر داشت بسیار یاری داد . پیش از احمد شاملو نشانه هایی از سپید نویسی در آثار « منوچهر شیبانی» خودش را نشان داده بود حتا اسماعیل شاهرودی نیز در این سبک تلاش هایی صورت داد اما فقدان تئوری تعیین کننده و عدم فهم هوشمندانه از چگونگی کاربرد کلمات و برخی فاکتورهای دیگر، سپید نویسی آنها را در نطفه عقیم نگه داشت ...
شاملو برای اولین بار در سال 1330. با انتشار چهارمین دفتر شعرش که در واقع اولین تلاش او برای آغاز مسیر تحول پسانیمایی است یعنی دفتر« قطع نامه » به وضوح راهش را از نیما جدا می کند . در آن هنگام هیچکدام از شاگردان نیما توان درک این دگردیسی عظیم را نداشتند اما خود نیما بود که فی الفور جدا شدن راه شاملو از شعر نیمایی را در این دفتر شعر رصد کرد و بلافاصله به شاملو تاخت...
اما نکته ی بارز و به شدت مهم این دفتر شعر مقدمه ای ست که فریدون رهنما با نام مستعار « چوبین » بر آن می نویسد. این مقدمه در واقع اولین « مانیفست » شعر« شاملویی » در ادبیات ایران است که به معنای آغاز دوران پسانیمایی شعر معاصر است....
فریدون رهنما در مقدمه ای که بر چاپ اول قطع نامه نوشته است سعی می کند تعریفی پیشرو و آوانگارد از شعر به لحاظ مفهومی ارائه دهد و از نظر بررسی شکلی اشعار نیز به بدون وزن بودن آن ها اشاره دارد. رهنما در مقدمه ی خود بر این کتاب می نویسد: «ریتم و وزن از خارج بر شعر و شاعر تحمیل نشده، بلکه اوامر احساسات صبح را اجرا می کند.»
این یعنی مرزبندی با شعر نویی که با نیما آغاز شده بود. در شعر آزاد و نیمایی هر چند بلندی و کوتاهی وزن عروضی رعایت نمی شد اما وزن عروض به هر حال وجود دارد فقط به صورت «آزاد» مورد استفاده قرار می گیرد. انتخاب نام قطعنامه برای این کتاب نیز اشاره به «مانیفست» بودن این اشعار و مرزبندی شان هم از حیث محتوا و هم از نظر شکل با شعر قبل از آن است.
همچنین کلمات دیگری در مقدمه ی رهنما آمده بود که در آن از نیما یوشیج بطور مستقیم انتقاد شده است. رهنما می نویسد:
«ریتم اشعار صبح را با ریتم اشعار اسپانیولی و آمریکای لاتین بعد از « لورکا » می شود مقایسه کرد. دنیای پر از اشکال و تصاویر نابرابر نیمایوشیج که نتیجه ی خشکی (در بهترین آثارش) به دهان ما می برد، با احساسات از بند رسته ی صبح به راه افتادهاند و ما را به «نقاط عمیق درد پاشیده شده» هدایت می کنند.( صبح اولین تخلص احمد شاملو بود که بعد آن را به بامداد تغییر داد ) »
درست همین جمله سبب برزخ شدن شدید نیما می شود طوری که از شاملو که به حق او را شاگردِ خلف خود می دانست دلخور می شود. غول زیبا احمد شاملو در این باره می گوید:
« قطع نامه که با مقدمه ی فریدون رهنما درآمد نیما را به شدت عصبانی کرد. خیال کرد ما دو تا داریم جلوی او جبهه می گیریم»
به هر روی فریدون رهنما یکی از مسببین اصلی ظهور ابر شاعری چون احمد شاملو در شعر معاصر است. احمد شاملو مهمترین شاعر ما پس از حافظ به شمار می رود.
فریدون رهنما در مقوله ی شعر جایگاه ویژه ای دارد.که در یادداشت مرداد ماه مصادف با سالروز درگذشت او به طور ویژه به فریدون رهنما پرداخته ام. این یادداشت کوتاه تنها ادای احترام به فریدون رهنماست و متن اصلی در 17 مرداد 1401 منتشر خواهد شد .در ادامه قصد دارم خیلی گذرا به برخی نکات درباره ی رهنما بپردازم...
نسبت فریدون رهنما با سینمای دگر اندیش
رهنما در سال ۱۳۳۹ اولین ساخته ی خود یعنی فیلم مستند «تخت جمشید» را با سرمایه ی شخصی اش می سازد. و با ساخت این فیلم در واقع تاریخ سینمای دگراندیش ایران آغاز میشود او در این فیلم با نگاه شاعرانه به ویرانه های تخت جمشید، در پی بازیافت هویت تاریخی ایران است. خودش درباره ی مستند تخت جمشید میگوید:
« اگر به تخت جمشید توجه کردم یکی به این دلیل بود که محیط تخت جمشید و ویرانههای آن به من فرصتی می داد تا اندیشههایی را که درباره زندگی و هنر داشتم بیان کنم .تخت جمشید ویرانهای است که هزاران سال پیش ساخته بودند. ما از یک واقعیت عینی به همه گونه تصور و تخیل کشیده می شویم .آیا این مسائل که هر جا که ویران شده و نیست شده و از امروزمان دور شده است از نو مطرح نخواهد شد؟ »
فیلم بعدی او یعنی « سیاوش در تخت جمشید »، در سال ۱۳۴۶ ساخته می شود اما با توجه به عقب ماندگی جریان مسلط بر سینما که غالبن معطوف به سینمای « بدنه » بود واکنش های منفی منتقدان سینمایی ایران آن روزگار را بدنبال داشت او در تاریخی دست به این کنش های حیرت انگیز مدرن زده بود که جامعه ی روشنفکری ایران هنوز بطور جدی شکل نگرفته بود آنها سالها بعد حتا در مقابل فیلم « قیصر » که در تمام زوایا اثری دیگر است هم ایستادگی کردند چه رسد به سینمای مفهومی رهنما که چیزی نزدیک به نیم قرن پیشرو تر از زمان خودش بود.
در نهایت این واکنش های منفی منتقدان با استفاده از برچسب هایی چون اثری « روشنفکرانه» و « فضل فروشانه » به سینمای رهنما یورش بردند.. آنها، فیلم رهنما را مملو از نقص و عاری از خلاقیت و تخیل ارزیابی کرده و آن را « هذیان ها » و « کابوس »های کارزگردانی تلقی کردند که نه شناختی از شاهنامه فردوسی داشت و نه قهرمانان آن را درست می شناخت.
اما فیلم رهنما مورد تحسین صاحب نظران اروپایی نظیر « هانری لانگلوا » کارشناس بزرگ فرانسوی سینما و مدیر «سینما تک پاریس» و همچنین «هانری کوربن» فیلسوف و ایران شناس مشهور پاریسی قرار گرفت. رهنما اولین فیلمسازسینمای مستند ایران بود که در همان ابتدای کار مورد تحسین جشنواره ای بین المللی قرار گرفت و با دریافت جایزه « ژان اپستاین» ( جایزه ای برای پیشبرد زبان سینما ) از جشنواره ی « لوکارنو» در سال ۱۹۶۶ برای سینمای ایران افتخاری بزرگ کسب کرد.
او فیلمبرداری فیلم « پسر ایران از مادرش بی خبر است » را سال ۱۳۴۸ آغاز می کند کار نزدیک به پنج سال طول می کشد تا سرانجام در سال ۱۳۵۳ آماده نمایش می شود. اولین نمایش این فیلم خرداد ۱۳۵۴در سینما تک پاریس بود که هانری لانگلوا، مدیر سینما تک آن را معرفی می کند. پس از آن و در تیرماه همان سال، فیلم رهنما برای اولین بار در جشنواره « توس » ایران به نمایش می آید.
رهنما در نقشِ فریدونِ تلویزیون ملی ایران !
فریدون رهنما در شکل گیری بخش پژوهش و مستند تلویزیون ملی ایران، جریان سینمای آزاد و تأسیس مدرسه ی عالی رادیو و تلویزیون ملی ایران، نقش مهمی داشت. او و « فرخ غفاری» در مدرسه عالی تلویزیون و سینما مدتها مشغول به تدریس و کشف و پرورش استعدادهای سینمایی ایران بوده اند. درست با تأسیس تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۶، فریدون رهنما به تلویزیون رفت و بخش مستند سازی و پژوهش در مورد ایران زمین را در تلویزیون ایجاد کرد
هدف رهنما در پروژه ی تلویزیونی «ایران زمین» ثبت تصویری خرده فرهنگ ها، بقایای تمدن و شکوه از دست رفته ی ایران باستان با رویکردی «آرکئولوژیک» و در عین حال « اتنوگرافیک (قومشناسانه)» بود. ایده ی فریدون رهنما در پروژه ی تلویزیونی «ایران زمین» خیلی نزدیک به طرح مستندی بود که در دهه ۱۹۷۰ در بریتانیا شکل گرفت و در قالب پروژهای مستند به نام «جهانی در حال ناپدید شدن» ارائه شد که طی آن مستند سازها به همراه تعدادی قوم نگار به سراغ جوامع مختلف رفتند و به ثبت فرهنگ های رو به نابودی آن ها پرداختند؛ سبکی از مستند سازی که پیشگام آن «رابرت فلاهرتی »، مستند ساز بزرگ آمریکایی بود.
رهنما نیز پس از راه اندازی برنامه ایران زمین در بخش پژوهش تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۸، فیلمسازان جوانی مثل پرویز کیمیاوی، ناصر تقوایی، محمدرضا اصلانی، منوچهرعسگری نسب، نصیب نصیبی و هوشنگ آزادی ور را دعوت کرد و به آنها دوربین و آزادی کامل داد و هر کدام را برای ثبت خرده فرهنگها و آنچه از گذشته باقی مانده، به نقاط مختلف ایران فرستاد.
نسبت فریدون رهنما با سینمای دگر اندیش
رهنما در سال ۱۳۳۹ اولین ساخته ی خود یعنی فیلم مستند «تخت جمشید» را با سرمایه ی شخصی اش می سازد. و با ساخت این فیلم در واقع تاریخ سینمای دگراندیش ایران آغاز میشود او در این فیلم با نگاه شاعرانه به ویرانه های تخت جمشید، در پی بازیافت هویت تاریخی ایران است. خودش درباره ی مستند تخت جمشید میگوید:
« اگر به تخت جمشید توجه کردم یکی به این دلیل بود که محیط تخت جمشید و ویرانههای آن به من فرصتی می داد تا اندیشههایی را که درباره زندگی و هنر داشتم بیان کنم .تخت جمشید ویرانهای است که هزاران سال پیش ساخته بودند. ما از یک واقعیت عینی به همه گونه تصور و تخیل کشیده می شویم .آیا این مسائل که هر جا که ویران شده و نیست شده و از امروزمان دور شده است از نو مطرح نخواهد شد؟ »
فیلم بعدی او یعنی « سیاوش در تخت جمشید »، در سال ۱۳۴۶ ساخته می شود اما با توجه به عقب ماندگی جریان مسلط بر سینما که غالبن معطوف به سینمای « بدنه » بود واکنش های منفی منتقدان سینمایی ایران آن روزگار را بدنبال داشت او در تاریخی دست به این کنش های حیرت انگیز مدرن زده بود که جامعه ی روشنفکری ایران هنوز بطور جدی شکل نگرفته بود آنها سالها بعد حتا در مقابل فیلم « قیصر » که در تمام زوایا اثری دیگر است هم ایستادگی کردند چه رسد به سینمای مفهومی رهنما که چیزی نزدیک به نیم قرن پیشرو تر از زمان خودش بود.
در نهایت این واکنش های منفی منتقدان با استفاده از برچسب هایی چون اثری « روشنفکرانه» و « فضل فروشانه » به سینمای رهنما یورش بردند.. آنها، فیلم رهنما را مملو از نقص و عاری از خلاقیت و تخیل ارزیابی کرده و آن را « هذیان ها » و « کابوس »های کارزگردانی تلقی کردند که نه شناختی از شاهنامه فردوسی داشت و نه قهرمانان آن را درست می شناخت.
اما فیلم رهنما مورد تحسین صاحب نظران اروپایی نظیر « هانری لانگلوا » کارشناس بزرگ فرانسوی سینما و مدیر «سینما تک پاریس» و همچنین «هانری کوربن» فیلسوف و ایران شناس مشهور پاریسی قرار گرفت. رهنما اولین فیلمسازسینمای مستند ایران بود که در همان ابتدای کار مورد تحسین جشنواره ای بین المللی قرار گرفت و با دریافت جایزه « ژان اپستاین» ( جایزه ای برای پیشبرد زبان سینما ) از جشنواره ی « لوکارنو» در سال ۱۹۶۶ برای سینمای ایران افتخاری بزرگ کسب کرد.
او فیلمبرداری فیلم « پسر ایران از مادرش بی خبر است » را سال ۱۳۴۸ آغاز می کند کار نزدیک به پنج سال طول می کشد تا سرانجام در سال ۱۳۵۳ آماده نمایش می شود. اولین نمایش این فیلم خرداد ۱۳۵۴در سینما تک پاریس بود که هانری لانگلوا، مدیر سینما تک آن را معرفی می کند. پس از آن و در تیرماه همان سال، فیلم رهنما برای اولین بار در جشنواره « توس » ایران به نمایش می آید.
رهنما در نقشِ فریدونِ تلویزیون ملی ایران !
فریدون رهنما در شکل گیری بخش پژوهش و مستند تلویزیون ملی ایران، جریان سینمای آزاد و تأسیس مدرسه ی عالی رادیو و تلویزیون ملی ایران، نقش مهمی داشت. او و « فرخ غفاری» در مدرسه عالی تلویزیون و سینما مدتها مشغول به تدریس و کشف و پرورش استعدادهای سینمایی ایران بوده اند. درست با تأسیس تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۶، فریدون رهنما به تلویزیون رفت و بخش مستند سازی و پژوهش در مورد ایران زمین را در تلویزیون ایجاد کرد
هدف رهنما در پروژه ی تلویزیونی «ایران زمین» ثبت تصویری خرده فرهنگ ها، بقایای تمدن و شکوه از دست رفته ی ایران باستان با رویکردی «آرکئولوژیک» و در عین حال « اتنوگرافیک (قومشناسانه)» بود. ایده ی فریدون رهنما در پروژه ی تلویزیونی «ایران زمین» خیلی نزدیک به طرح مستندی بود که در دهه ۱۹۷۰ در بریتانیا شکل گرفت و در قالب پروژهای مستند به نام «جهانی در حال ناپدید شدن» ارائه شد که طی آن مستند سازها به همراه تعدادی قوم نگار به سراغ جوامع مختلف رفتند و به ثبت فرهنگ های رو به نابودی آن ها پرداختند؛ سبکی از مستند سازی که پیشگام آن «رابرت فلاهرتی »، مستند ساز بزرگ آمریکایی بود.
رهنما نیز پس از راه اندازی برنامه ایران زمین در بخش پژوهش تلویزیون ملی ایران در سال ۱۳۴۸، فیلمسازان جوانی مثل پرویز کیمیاوی، ناصر تقوایی، محمدرضا اصلانی، منوچهرعسگری نسب، نصیب نصیبی و هوشنگ آزادی ور را دعوت کرد و به آنها دوربین و آزادی کامل داد و هر کدام را برای ثبت خرده فرهنگها و آنچه از گذشته باقی مانده، به نقاط مختلف ایران فرستاد.
دستاورد این کار، مجموعهای از فیلم های مستند سیاحتی، مردم شناسانه و قوم نگارانه بود که از نظر تاریخی و فرهنگی بسیار ارزشمندند. در این میان فیلمسازانی چون کیمیاوی، اصلانی و تقوایی، برخلاف مستند سازانی چون طیاب ، سینایی و طبری و طاهری دوست، رویکرد سیاحتی و اتنوگرافیک محض را رها کرده و فردیت و «سوبژکتیویته » خود را وارد فیلم هایشان کردند....
منبع: مهدی وزیربانی
منبع: مهدی وزیربانی
Forwarded from کاتارسیس (Ali Rhm)
در ادبیات داستانی مدرن ایران، بعید است هیچ اثری به اندازهی بوف کور مورد بحث و بررسی قرار گرفته باشد. در یکی دو سال گذشته من با بخش عمدهی مقالات آکادمیک —و شبه آکادمیک— در باب بوف کور درگیر شدم. از میان این تحلیلها، اینجا و آنجا به نقدی برمیخوردم که چون درخششی لحظهای، گوشه ای از تیرگیها و ابهامات اثر را برایم روشن میکرد. امّا هرگز به نقدی برنخوردم که اثر را، از ابتدا تا انتها، به مثابه داستان یا سرگذشت یک شخصیت بخواند: قصهی نقاشی که یک روز موضوع نقاشیاش را در دنیای بیرون ملاقات میکند. او را میجوید، میکُشد، و میکوشد که از نو نقاشیاش کند. بعد به خواب میرود و در کالبد شخصی که هزار سال پیش از او زیسته است بیدار میشود...
این قصهی کیست؟ این کَس در پی چیست؟ و چطور این قصه، اینقدر غریب و در عین حال آشنا، ما را مسحور خود میکند؟
مقالهی حاضر که در مجلهی انجمن ایرانپژوهی و توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده است، حاصل تقلّای ذهنی من برای پاسخ دادن به این پرسشهاست.
https://doi.org/10.1017/irn.2025.10090
مقاله به بررسی درهمتنیدگیِ ساحتهای فتیشیزم و نوستالژیا در بوف کور میپردازد تا نشان دهد که چطور از دل فرم تمثیلیِ پیچیدهٔ اثر نقدی فرهنگی و اجتماعی سر برمیآورد. بوف کور طعنهی هدایت به شخصی است که میخواهد با یک سنت فرهنگی که حیّ و حاضر است مثل یک میراث فرهنگی رفتار بکند؛ در حالی که این شبح باستانی او را تسخیر کرده است، او را مُرده بنمایاند و یادمانش را بر دیوار خانه بیاویزد؛ داستان شخصی که در کشاکشی مذبوحانه میان یادبودسازی و از یاد بردن، در چرخهای از رفتارهای فتیشیستی گرفتار آمده است. در نهایت، بوف کور نقدی گزنده به ملیگرایی نوستالژیک و تصویری تاریک از وضعیت فرهنگی روشنفکر محافظهکاری است که میان تمنای گذشته و آرزوی تجدّد دست و پا میزند.
این قصهی کیست؟ این کَس در پی چیست؟ و چطور این قصه، اینقدر غریب و در عین حال آشنا، ما را مسحور خود میکند؟
مقالهی حاضر که در مجلهی انجمن ایرانپژوهی و توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شده است، حاصل تقلّای ذهنی من برای پاسخ دادن به این پرسشهاست.
https://doi.org/10.1017/irn.2025.10090
مقاله به بررسی درهمتنیدگیِ ساحتهای فتیشیزم و نوستالژیا در بوف کور میپردازد تا نشان دهد که چطور از دل فرم تمثیلیِ پیچیدهٔ اثر نقدی فرهنگی و اجتماعی سر برمیآورد. بوف کور طعنهی هدایت به شخصی است که میخواهد با یک سنت فرهنگی که حیّ و حاضر است مثل یک میراث فرهنگی رفتار بکند؛ در حالی که این شبح باستانی او را تسخیر کرده است، او را مُرده بنمایاند و یادمانش را بر دیوار خانه بیاویزد؛ داستان شخصی که در کشاکشی مذبوحانه میان یادبودسازی و از یاد بردن، در چرخهای از رفتارهای فتیشیستی گرفتار آمده است. در نهایت، بوف کور نقدی گزنده به ملیگرایی نوستالژیک و تصویری تاریک از وضعیت فرهنگی روشنفکر محافظهکاری است که میان تمنای گذشته و آرزوی تجدّد دست و پا میزند.
Cambridge Core
Historical Fantasy: exploring the Spectrums of Fetishism and Nostalgia in Sadeq Hedayat's The Blind Owl | Iranian Studies | Cambridge…
Forwarded from HOSSEIN NOUSHAZAR
نشریه ادبی بانگ
حسین آتشپرور: یک روز بهاری – به انضمام نقد داستان توسط کیهان خانجانی در بانگ – نوا - نشریه ادبی بانگ
ساعت هشت و نیمِ صبح ِروز سهشنبه، اهالى بلوار نادرى با ناباورى دیدند که گاو زخمى از کشتارگاه پا به فرار گذاشت. خیابان بوى باران بهارى و علف تازه مىداد.
Forwarded from انتشارات آسمانا/ Asemana Books
Published by Asemana Books
Stories from Tehran by Fereshteh Molavi
Expanded edition
Afterword by Mahdi Ganjavi
ISBN: 978-1-997503-08-8
Originally written in Persian and translated by the author herself, these thirteen hauntingly lyrical stories trace memory, care, exile, and resistance—across Tehran, Baluchistan, and war-shattered interiors.
🔗 To read more:
https://asemanabooks.ca/stories-from-tehran/
To get a paper copy via Lulu:
https://www.lulu.com/shop/fereshteh-molavi/stories-from-tehran/paperback/product-958zmeg.html?page=1&pageSize=4
To get a paper copy via amazon:
https://www.amazon.com/dp/1997503085?ref_=pe_93986420_774957520
To get a kindle version:
https://www.amazon.com/gp/aw/d/B0FM7KZ5BR/ref=tmm_kin_swatch_0
#StoriesFromTehran #FereshtehMolavi #IranianFiction #DiasporicVoices #TranslatedLit #WomenWriters #ShortStories #PersianLiterature #ExileAndMemory #Forthcoming #AsemanaBooks #Baluchistan #Karbala #ResistanceLit #LiteratureOfWitness #AuthorSpotlight
Stories from Tehran by Fereshteh Molavi
Expanded edition
Afterword by Mahdi Ganjavi
ISBN: 978-1-997503-08-8
Originally written in Persian and translated by the author herself, these thirteen hauntingly lyrical stories trace memory, care, exile, and resistance—across Tehran, Baluchistan, and war-shattered interiors.
🔗 To read more:
https://asemanabooks.ca/stories-from-tehran/
To get a paper copy via Lulu:
https://www.lulu.com/shop/fereshteh-molavi/stories-from-tehran/paperback/product-958zmeg.html?page=1&pageSize=4
To get a paper copy via amazon:
https://www.amazon.com/dp/1997503085?ref_=pe_93986420_774957520
To get a kindle version:
https://www.amazon.com/gp/aw/d/B0FM7KZ5BR/ref=tmm_kin_swatch_0
#StoriesFromTehran #FereshtehMolavi #IranianFiction #DiasporicVoices #TranslatedLit #WomenWriters #ShortStories #PersianLiterature #ExileAndMemory #Forthcoming #AsemanaBooks #Baluchistan #Karbala #ResistanceLit #LiteratureOfWitness #AuthorSpotlight
Forwarded from خردسرای فردوسی
هر خانواده در تاجیکستان دو جلد «شاهنامه» رایگان دریافت میکند.
در تاجیکستان توزیع رایگان «شاهنامه»، اثر ابوالقاسم فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی آغاز شده است.
تاکنون در ولایت خودمختار کوهستانی بدخشان تاجیکستان و نواحی تاجیکآباد، لخش و رشت در شرق آن کشور، به هر خانواده دو جلد کتاب شاهنامه به خط سیریلیک اهدا شده است.
قرار است یکمیلیون و ۷۰۰ هزار خانواده در سراسر تاجیکستان بهطور رایگان دو جلد «شاهنامه» را دریافت کنند. این کتاب در انتشارات «شرق آزاد»، یک نهاد وابسته به دفتر ریاست جمهوری تاجیکستان در مجموع به تعداد سهمیلیون و ۴۰۰ هزار جلد چاپ شده است.
دستور انتشار و اهدای رایگان شاهنامه به مردم تاجیکستان در دسامبر سال ۲۰۲۳ از سوی امامعلی رحمان، رئیسجمهور تاجیکستان، در همایشی بینالمللی به افتخار صد و پانزدهمین سالگرد تولد باباجان غفورف، نویسندهٔ کتاب «تاجیکان»، صادر شد.
برای تهیه و چاپ این کتاب در آکادمی علوم تاجیکستان گروهی ویژه تشکیل شد که در آن شاهنامهپژوهان، متنشناسان، فرهنگنگاران و پژوهشگران تاجیک حضور داشتند.
#شاهنامه
#تاجیکستان
@kheradsarayeferdowsi
در تاجیکستان توزیع رایگان «شاهنامه»، اثر ابوالقاسم فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی آغاز شده است.
تاکنون در ولایت خودمختار کوهستانی بدخشان تاجیکستان و نواحی تاجیکآباد، لخش و رشت در شرق آن کشور، به هر خانواده دو جلد کتاب شاهنامه به خط سیریلیک اهدا شده است.
قرار است یکمیلیون و ۷۰۰ هزار خانواده در سراسر تاجیکستان بهطور رایگان دو جلد «شاهنامه» را دریافت کنند. این کتاب در انتشارات «شرق آزاد»، یک نهاد وابسته به دفتر ریاست جمهوری تاجیکستان در مجموع به تعداد سهمیلیون و ۴۰۰ هزار جلد چاپ شده است.
دستور انتشار و اهدای رایگان شاهنامه به مردم تاجیکستان در دسامبر سال ۲۰۲۳ از سوی امامعلی رحمان، رئیسجمهور تاجیکستان، در همایشی بینالمللی به افتخار صد و پانزدهمین سالگرد تولد باباجان غفورف، نویسندهٔ کتاب «تاجیکان»، صادر شد.
برای تهیه و چاپ این کتاب در آکادمی علوم تاجیکستان گروهی ویژه تشکیل شد که در آن شاهنامهپژوهان، متنشناسان، فرهنگنگاران و پژوهشگران تاجیک حضور داشتند.
#شاهنامه
#تاجیکستان
@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from خوانه داستان
پروین گنابادی- ضیاء هشترودی- صادق هدایت
سال 1351 کتاب مازیار هدایت را از بساطی دست دوم در مجسمه( میدان شاه) خریدم. کتاب را صادق هدایت به ضیاء هشترودی تقدیم کرده بود.
آن کتاب و دیگر کتابها و نوشته هایم در آخرین روزهای خرداد سال 52 در یورش ساواک رفت. اما همچنان مازیار- صادق هدایت و ضیاء هشترودی در ذهنم زندگی می کردند: این ها در مشهد چه می کنند؟!
گذشت تا سال ها بعد و خواندن مجموعه مقالات استاد پروین گنابادی:
در سال 1312 که پروین گنابادی در دبیرستان شاه رضای مشهد دبیر ادبیات است،ضیاء هشترودی برادر پرفسور محسن هشترودی دبیر ریاضیات همکار و دوست نزدیک پروین گنابادی با صادق هدایت دوستی و نامه نگاری دارد. از این طریق پروین گنابادی با هدایت دوست می شود.
در همان زمان که هدایت مشغول نوشتن کتاب نیرنگستان است از ضیاء هشترودی می خواهد که در باره فولکلور بخصوص عقاید خرافی و آداب و رسوم خراسان برای او بنویسد. ضیاء هشترودی این کار را به پروین گنابادی می سپارد. از آن جایی که پروین گنابادی می خواهد مورد هجوم قشریون قرار نگیرد،از هدایت می خواهد که نامی از او برده نشود. اما صادق هدایت با اصرار از ضیاء هشترودی می خواهد که اگر ( فلانی) به صراحت رضا نمی دهد، به صورت حروف اول اسم این کار را می کند. و در مقدمه ی کتاب نیرنگستان از ضیاء هشترودی و (پ) از خراسان تشکر می کند.
از آن به بعد تا زمانی که پروین گنابادی در مشهد است، هدایت هرکتابی را که چاپ می کند،برای استاد ، می فرستد. و دوستی نزدیک بین هدایت و استاد پروین گنابادی تا آخر عمر هدایت پابرجاست.
خلاصه ای به نقل از حافظه با توجه به مقاله ی دو دوست از کتاب مجموعه مقالات پروین گنابادی
حسین آتش پرور
سال 1351 کتاب مازیار هدایت را از بساطی دست دوم در مجسمه( میدان شاه) خریدم. کتاب را صادق هدایت به ضیاء هشترودی تقدیم کرده بود.
آن کتاب و دیگر کتابها و نوشته هایم در آخرین روزهای خرداد سال 52 در یورش ساواک رفت. اما همچنان مازیار- صادق هدایت و ضیاء هشترودی در ذهنم زندگی می کردند: این ها در مشهد چه می کنند؟!
گذشت تا سال ها بعد و خواندن مجموعه مقالات استاد پروین گنابادی:
در سال 1312 که پروین گنابادی در دبیرستان شاه رضای مشهد دبیر ادبیات است،ضیاء هشترودی برادر پرفسور محسن هشترودی دبیر ریاضیات همکار و دوست نزدیک پروین گنابادی با صادق هدایت دوستی و نامه نگاری دارد. از این طریق پروین گنابادی با هدایت دوست می شود.
در همان زمان که هدایت مشغول نوشتن کتاب نیرنگستان است از ضیاء هشترودی می خواهد که در باره فولکلور بخصوص عقاید خرافی و آداب و رسوم خراسان برای او بنویسد. ضیاء هشترودی این کار را به پروین گنابادی می سپارد. از آن جایی که پروین گنابادی می خواهد مورد هجوم قشریون قرار نگیرد،از هدایت می خواهد که نامی از او برده نشود. اما صادق هدایت با اصرار از ضیاء هشترودی می خواهد که اگر ( فلانی) به صراحت رضا نمی دهد، به صورت حروف اول اسم این کار را می کند. و در مقدمه ی کتاب نیرنگستان از ضیاء هشترودی و (پ) از خراسان تشکر می کند.
از آن به بعد تا زمانی که پروین گنابادی در مشهد است، هدایت هرکتابی را که چاپ می کند،برای استاد ، می فرستد. و دوستی نزدیک بین هدایت و استاد پروین گنابادی تا آخر عمر هدایت پابرجاست.
خلاصه ای به نقل از حافظه با توجه به مقاله ی دو دوست از کتاب مجموعه مقالات پروین گنابادی
حسین آتش پرور
Forwarded from کتابخانه ایران شناسی
جشن نامه محمد پروین گنابادی: سی و دو گفتار در ایران شناسی به پاس پنجاه سال خدمات فرهنگی. زیرنظر محسن ابوالقاسمی. با همکاری محمد روشن. تهران: توس، 1354/ 1975.