Telegram Group Search
ویراست و بازچاپ


✍️ نوخوان‌ها ممکن است با این دو فرایافت آشنا نباشند و شاید این دو را هم‌چم یکدیگر بدانند. هرچند، معنای هرکدام از این دو مفهوم با دیگری دگرسان است.

✍️ به هر چاپی از کتاب که در آن، اصلاح‌های عمده‌ای برش اعمال شوند یا نخستین چاپ یک کتاب ویراست (edition) گویند و هر ویراست کتاب نیاز به شابکی نو دارد (Weddingham 2014, p. 6).

✍️ اگر کتابی دوباره چاپ شود و هیچ اصلاح عمده‌ای نبیند یا فقط اصلاح‌های ریزی در آن انجام گیرد، آن را بازچاپ (impression یا reprint) گویند (.ibid).

✓ چنانچه کتابی به زبان انگلیسی اصلاحی نخورده باشد، آن را با فرنام «reprinted» و اگر اصلاح‌هایی ریز درش انجام شده باشند، آن را با فرنام «reprinted with corrections» توصیف می‌کنند (.ibid).

✓ دگراندن قطع کتاب، صحافی یا تصویرهای آن نیز مصداق ویراست است.




ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
برگرفته از
Waddingham, A. (Ed.). (2014). New Hart's Rules: The Oxford Style Guide. (2nd ed.). Oxford University Press.

ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ



🆔خردنامه
👍4👏1
خردنامه pinned «ویراست و بازچاپ ✍️ نوخوان‌ها ممکن است با این دو فرایافت آشنا نباشند و شاید این دو را هم‌چم یکدیگر بدانند. هرچند، معنای هرکدام از این دو مفهوم با دیگری دگرسان است. ✍️ به هر چاپی از کتاب که در آن، اصلاح‌های عمده‌ای برش اعمال شوند یا نخستین چاپ یک کتاب ویراست…»
پادتنی برای غیبت

غیب شنیدن را ایراد نیست، لیک باور به آن ایراد است، مگر گوش شنیده باشد یا چشم دیده. پایه‌به‌این، گر مردمان گویند چیزها، این نیست که باشد چیزک‌ها؛ شایا اینکه آنچه گویند تنها در ویر خود ساخته و بهر خود پرداخته‌اند و به دگر مردمان می‌خورانند.




🆔خردنامه
3👍1👏1
#از_ترجمه

Is or Are?
That is the Question!


از خود پرسیدم که آیا در معنای دو جمله‌ی زیر، ناسانشی هست:
She is one of the girls who are dancing.

و
She is one of the girls who is dancing.


از دوستی که در انگلیس می‌زیَد خواستم که تفاوت این دو جمله را از دوست بومی خود جویا شود و پاسخ دوستشان چنین بود:
در جمله‌ی نخست (همان که با are آمده)، فردید این است دخترانی هستند که درحال رقصیدنند و او (she) یکی از آن دختران رقاص است. هرچند، در جمله‌ی دوم (همان که با is آمده)، منظور این است که دخترانی وجود دارند، ولی فقط یکی از آن‌ها درحال رقصیدن است.
✓ بنابراین، پیشنهادم برای ترجمه‌ی  جمله‌ی نخست بدین‌گونه است:
او یکی از دخترانی است که درحال رقصیدنند.

و جمله‌ی دوم بدین‌گونه:
او که درحال رقصیدن است یکی از دختران است.





🆔خردنامه
👍11👎1🤔1
خردنامه pinned «#از_ترجمه Is or Are? That is the Question! از خود پرسیدم که آیا در معنای دو جمله‌ی زیر، ناسانشی هست: She is one of the girls who are dancing. و She is one of the girls who is dancing. از دوستی که در انگلیس می‌زیَد خواستم که تفاوت این دو جمله را از…»
خردنامه
تجربه‌ام از آواتار نوشتاری بر گوشه‌های کمتر دیده‌شده از دو سری این پویانمایی 🆔خردنامه
تجربه‌ام از آواتار
نوشتاری بر گوشه‌های کمتر دیده‌شده از دو سری این پویانمایی


آوتار: آخرین بادافزار و آواتار: افسانه‌ی کورا به‌جرئت می‌توان از پرمایه‌ترین انیمیشن‌هایی در نگر گرفت که تاکنون ساخته شده‌اند. داستان آواتار درباره‌ی چهار سرزمین است که هرکدام یکی از آخشیج‌های آب، خاک، آتش و باد را در اختیار دارند. این چهار سرزمین شامل قبیله‌های آب، پادشاهی خاک، ملت آتش و بادیه‌نشینان هواست که در صلح و آرامش کنار یکدیگر زندگی می‌کردند، تا اینکه یکی از آن‌ها به چهار ملت دیگر تازید و آواتار، به‌عنوان استاد تمامی چهار آخشیج، وظیفه داشت تا توازن را میان آن‌ها نگه دارد. موردهایی زیادی را می‌توان نام برد که این دو سریال را ویژه کرده‌اند، ولی در این جستار، فقط به آن‌هایی خواهم پرداخت که کمتر بهشان توجه شده‌ا‌ست.

درون‌مایه اندر درون‌مایه
نکته‌ای که از نخستین قسمت، توجه مرا جلب کرد این بود که هریک از قسمت‌های آخرین بادافزار نه‌تنها به درون‌مایه‌ی اصلی داستان کمک می‌کرد، بلکه خودِ قسمت به‌تنهایی درون‌مایه‌‌ی ویژه‌ی خود را نیز داشت؛ یعنی اگر کسی شانسی قسمتی را از میانه‌ی سریال برگزیند و پای تماشای آن بنشیند، شاید متوجه درون‌مایه‌ی اصلی داستان نشود، ولی به درون‌مایه‌ی آن قسمتی که تماشا کرده‌است پی خواهد برد. در افسانه‌ی کورا، هرچند، این ویژگی را کمتر می‌بینیم و هر قسمت سریال فقط بر مدار پیش بردنِ داستان اصلی می‌گردد و از خود، درون‌مایه‌‌ای جدا ندارد.

چهار آخشیج
گاهی نیرومندترین یاور و توانایی ما در آنچه یا آن کس است که ضد ماست. برای نمونه، از آن صحنه که در آن زوکو (شاهزاده‌ی ملت آتش) داشت از آیرو (عمویش) درباره‌ی چهار ملت می‌آموخت، می‌توان دریافت که آنچه ما ضد خود می‌پنداریم و شاید بزرگ‌ترین ضعف خود می‌دانیم، گاهی نیرومندترین توانایی ما می‌تواند باشد. به‌جای فرار از ضعف‌هایمان، باید آن‌ها را کنکاش کنیم و این در نبرد زوکو با پدرش اثبات شد؛ چون اوزای‌ (پادشاه ملت آتش) دانشش از آتش‌افزاری محدود بود، زوکو توانست بر او چیره شود.

چیز دیگر که درباره‌ی چهار آخشیج می‌توان به آن اشاره کرد طبیعت آن‌هاست. آتش و باد عنصرهایی هستند که از درون انسان می‌جوشند و پدیدار می‌شوند، لیک خاک و آب وابسته به جهان بیرون‍ند؛ اگر جایی خاک یا آب (یا متغیرهایشان) نباشد، افزارند‌ه‌های این دو آخشیج ناتوان خواهند بود. به دید من، آتش و باد به همین شَوَند آخشیج‌های نیرومندتری‌اند، چراکه درون‌آمد هستند.

شخصیت وارونه‌هرم
برپایه‌ی آنچه تاکنون از شخصیت‌های اصلی داستان‌ها دیده‌ام، بیشتر وقت‌ها ما با شخصیتی طرفیم که از فرش به عرش می‌رسد. برای آواتارها، چنین چیزی مطرح نبود. هردو آوتار نخست از عرش به فرش رفتند و سپس دوباره به اوج برگشتند، لیک این بار نیرومندتر از پیش به فرش می‌آمدند. اگر این روند را بر یک نمودار بخواهیم نشان دهیم، با یک هرم وارونه روبه‌روایم و این روند برای بیشتر انسان‌های امروزی نیز صادق است. انسان امروزی در ناز و نعمت زاده می‌شود و زندگی از ناپختگی‌اش بهره می‌جوید و او را بر فرش می‌کوبد. برخی بر فرش می‌مانند، لیک برخی دیگر تسلیم نمی‌شوند و خود را از فرش بالا می‌کشند تا نیرومندتر از همیشه به عرش برسند.

توازن در آواتار
هردو آواتار همیشه در پی نگهداری از توازن بودند، لیک چرا؟ چون بدون این توازن جهان و جهانیان نابود می‌شدند. اگر هریک از چهار آخشیج بر دیگر آخشیج‌ها چیره می‌گشت، جهان در دامن نابودی قرار می‌گرفت. برای نمونه، زمانی که ملت آتش می‌خواستند بر جهان چیره شوند، هرچه که بر سر راهشان بود سوزاندند. اوج این کار را در چهار قسمت پایانی آخرین بادافزار می‌توانیم ببینیم. در افسانه‌ی کورا با یک فرمانده از سرزمین خاک طرف بودیم که می‌خواست پادشاهی خاک را دوباره متحد کند، لیک در این روند، یک دیکتاتوری راه انداخت و همه‌ی مردمان پادشاهی را بنده و برده‌ی خود کرد. در جهان خودمان هم این مورد به‌روشنی دیده می‌شود. نگاهی بیندازید به جنگ‌های کنونی و می‌بینید طمع چیره شدن یکی بر دیگری چگونه جهانمان را نامتوازن کر‌ده‌است. هر دو سری آواتار به‌خوبی این مسئله را به پویانمایی کشانده‌اند.

پایان‌ سخن
این دو پویانمایی را چندین بار تماشا کرده‌ام و هر بار، نکته‌ای تازه در آن‌ها یافته‌ام. در این فرسته، گنجایشش نبود که همه‌ی آن‌ها را بیان کنم. هرچند، اگر کسی می‌خواهد این دو سریال را تماشا کند، بهتر است با چشمی ذره‌بین‌مانند به تماشای آن‌ها بنشیند، چراکه در هر سکانس آواتار ممکن است نکته‌ای ژرف باشد که اگر دقت و پرسونِ بیننده بسنده نباشد، آن را از دست می‌دهد.




🆔خردنامه
4
خردنامه pinned «تجربه‌ام از آواتار نوشتاری بر گوشه‌های کمتر دیده‌شده از دو سری این پویانمایی آوتار: آخرین بادافزار و آواتار: افسانه‌ی کورا به‌جرئت می‌توان از پرمایه‌ترین انیمیشن‌هایی در نگر گرفت که تاکنون ساخته شده‌اند. داستان آواتار درباره‌ی چهار سرزمین است که هرکدام…»
✓ به این نماگرفت پرنِگَرید و به واژه‌های فرخشیده‌ی آن دقت کنید.

سپس، فرسته‌ی پیوست را بخوانید.



🆔خردنامه
1
خردنامه
✓ به این نماگرفت پرنِگَرید و به واژه‌های فرخشیده‌ی آن دقت کنید. سپس، فرسته‌ی پیوست را بخوانید. 🆔خردنامه
کژگفتمان در رسانه‌ها
این دیگر چگونه خطاب کردنی است؟


یعنی چه «ضعیف»؟ همان‌گونه که در تصویر پیوست دیدید، گویا هرکس که درس‌‌نخوان است و میانگین نمره‌هایش پایین «ضعیف» و هرکس خرخوانی کند و نمره‌های بالا بگیرد، لابد «قوی» به شمار می‌آید!

واژه‌هایی که همواره تکرار شوند، در ضمیر ناخودآگاه ما جا می‌افتند. زمانی که جمله‌هایی از این دست:
اخراج دانش‌آموزان ضعیف ممنوع شد.

در رسانه‌ها پخش شوند و مردم با آن برخورد داشته باشند و میانشان جا بیفتند، کم‌کم تعمیم‌ها و قیاس‌های اقترانی ناروایی در ذهن آن‌ها می‌دیسد. قیاس اقترانی ناروا چیست؟
درس‌نخواندن نشان ضعیف بودن است (مقدمه‌ی نخست).
دسته‌ای از دانش‌آموزها درس‌نخوان هستند (مقدمه‌ی دوم).

آن دسته از دانش‌آموزها ضعیفند (هوده).
پس از خواندن این خبر، خواننده چنین چیزی در ذهنش جا می‌افتد:
دانش‌آموز درس‌نخوان = ضعیف

و اگر، خدایی‌ناکرده، این خواننده پدر یا مادری دانش‌آموزی باشد، گمان می‌کنید چه خواهد شد؟ با دانش‌آموزی و فرزندی کم‌اعتمادبه‌نفس روبه‌رو هستیم که همیشه احساس «ضعیف بودن» و ناکافی بودن دارد. چرا؟ چون عده‌ای نویسنده‌ی سبک‌قلم لغزشمندانه (که امیدوارم از روی لغزش بوده باشد) این ذهنیت «دانش‌آموز درس‌نخوان = ضعیف» را در اندیشه‌ی پدر یا مادر او انداختند و همین‌گونه است که رسانه‌ها در ناخودآگاه ما چنین قیاس‌ها و تعمیم‌های نابجا را جای می‌دهند و باعث می‌شوند که ما آسان به دیگران برچسب بزنیم و آن‌ها را ناشایست بسنجیم.



🆔خردنامه
3👍3
خردنامه pinned «کژگفتمان در رسانه‌ها این دیگر چگونه خطاب کردنی است؟ یعنی چه «ضعیف»؟ همان‌گونه که در تصویر پیوست دیدید، گویا هرکس که درس‌‌نخوان است و میانگین نمره‌هایش پایین «ضعیف» و هرکس خرخوانی کند و نمره‌های بالا بگیرد، لابد «قوی» به شمار می‌آید! واژه‌هایی که همواره…»
خردنامه
از دستور زبان (۱) در بسیاری از کتاب‌های دستور زبان سنتی ممکن است ببینیم که برای شالوده‌های دستوری زبان، درست و نادرست قائل شده‌ و گفته‌اند فلان جمله را باید فلان گونه به کار برد یا بهمان ساختار درست است و بهمان ساختار دیگر غلط. سنجه‌ی درست و غلط هم معمولاً…
از دستور زبان (۲): دستور در زبان فارسی


شاید این‌گونه جمله‌ها را بسیار خوانده یا شنیده‌ایم:
✓ درواقع، شما داری پیشنهادی که خودت اون‌ روز حضوراً دادی رو نقض می‌کنی.

✓ مسیری که قرار بود برود را دادم و رفتم داخل.

✓ اگه عینکی که به چشم زدی رو برداری، می‌بینی که این چیزهایی که شمردی کردستان و خراسان یا اصفهان و فارس و تهران نداره.


از دید دستور سنتی، این جمله‌ها نادرستند و نقش‌نمای مفعول (را، رو) نباید پس‌از فعل بیاید و باید پیش‌از بند موصولی (پیش‌از که)، پس‌از هسته‌ی اسم یا گروه اسمی، ظاهر شود. علارغم این، از دیدِ دستور زبان‌شناختی، این جمله‌ها ایرادی ندارند، چون در نوشتار روزمره و گفتار بسیاری از زبانوران فارسی به کار رفته‌اند.



🆔خردنامه
👍61
خردنامه pinned «از دستور زبان (۲): دستور در زبان فارسی شاید این‌گونه جمله‌ها را بسیار خوانده یا شنیده‌ایم: ✓ درواقع، شما داری پیشنهادی که خودت اون‌ روز حضوراً دادی رو نقض می‌کنی. ✓ مسیری که قرار بود برود را دادم و رفتم داخل. ✓ اگه عینکی که به چشم زدی رو برداری، می‌بینی…»
#از_ترجمه

ترجمه‌های بیتی از حافظ


داشتم مقاله‌ای درباره‌ی ترجمه‌‌هایی که بر غزل ۴۰۷ حافظ انجام شده‌است می‌خواندم. شیرین رزمجوی بختیاری (۱۴۰۰، ص ۹۷-۹۹) ایرادهایی را به ترجمه‌‌های چهار مترجم این غزل گرفته بود. در این فرسته، خرده‌های واردشده به ترجمه‌ی بیتی از آن غزل نشان داده می‌شوند:
مزرعِ سبزِ فلک دیدم و داسِ مه نو
یادم از کِشته‌ی خویش آمد و هنگامِ درو



ترجمه‌ی ویلبرفورس کلارک:
The green expanse of sky, I beheld; and the sickle (the crescent) of the new moon;
To me, recollection came of my own sown-field; and of the time of reaping (the judgment-day).


ترجمه‌ی پل اسمیت:
When at wide green sky and sickle of crescent moon I was looking,
I remembered my own field's sowing, and the time of the reaping.


ترجمه‌ی رابرت بِلای و لئونارد لَویسون:
The green cultivated fields of the firmament I did
see,
And I saw the curved knife of the new moon; I remembered
The seeds I had sown, and the time of harvest.


ترجمه‌ی عباس آریان‌پور:
Heaven's green-field and new Moon's scythe I saw; I thought of seeds sown and the harvest I draw.


ترجمه‌ی شهریار شهریاری:
The green fields of fate were fully grown
While the new moon's sickle hung in the west.
I remembered the crops I had sown
It was now time for my harvest.



برگردان کلارک
✓ کلارک همتای the green expanse of sky را جای ترکیب مرغ سبز فلک به کار برده‌است. هرچند، این همتا می‌توانست درخور باشد اگر آرایه‌ی مراعات‌نظیر (تناسب) میان واژه‌های ماه، داس، سبز و فلک در کار نبود.

برگردان اسمیت
✓ اسمیت همتای at wide green sky را برای آن ترکیب برگزیده و، همچو اسمیت، شبکه‌ی مراعات‌نظیری که حافظ آفریده‌ بود از میان برده‌است. همین‌طور، وی فعل دیدم را در بیت نخست به گذشته‌ی استمراری (I was looking) برگردانده‌است.

برگردان بلای و لویسون
✓ این دو مترجم برای داس برابر curved knife را انتخابیدند. هرچند، چاقوی منحنی لزوماً تصویر «داس» را در ذهن و ویر خواننده نمی‌آفریند، گذشته از اینکه هم با واژه‌های دیگری همچو کشته، درو، مزرع و ... هیچ تناسبی ندارد. همچنین، برای ترکیب مزرع سبز گفته the green cultivated fields که واژه‌ی cultivated (به‌چم «زیر کشت») معنا را تا حدودی تحریفیده‌است.

بگردان آریان‌پور
✓ در همتایی که برای کشته‌ی خویش آورده (seeds swoon) خویش را نلحاظیده‌است.

برگردان شهریاری
✓ شهریاری فلک را به fate ترجمیده که با این کار، مانند کلارک و اسمیت، تصویر و شبکه‌ی معنایی‌ای را که حافظ با فلک در کنار واژه‌های ماه، مزرعه، داس و درو آفریده بود به‌ هم‌ ریخته‌است. همچنین، پافشاری وی بر هم‌قافیه کردن خط‌ها واژه‌هایی را به متن افزوده که در خود شعر نبوده‌است.





ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
برگرفته از
رزمجو بختیاری، شیرین (۱۴۰۰)، «بررسی ترجمه‌ی انگلیسی غزلی از حافظ برپایه‌ی برداشت درست از متن»، مجله‌ی علمی‌پژوهشی شعرپژوهی (بوستان ادب)، دوره‌ی ۱۳، شماره‌ی ۲، صفحه‌های ۸۵-۱۲۰.

ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ




🆔خردنامه
خردنامه pinned «#از_ترجمه ترجمه‌های بیتی از حافظ داشتم مقاله‌ای درباره‌ی ترجمه‌‌هایی که بر غزل ۴۰۷ حافظ انجام شده‌است می‌خواندم. شیرین رزمجوی بختیاری (۱۴۰۰، ص ۹۷-۹۹) ایرادهایی را به ترجمه‌‌های چهار مترجم این غزل گرفته بود. در این فرسته، خرده‌های واردشده به ترجمه‌ی بیتی…»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✓ در این کلیپ، فرد می‌گوید:
Nigga, he hatecrimed you.

و برای رساندن معنای «جرم نفرت‌پراکنی» فعلی ساده می‌سازد و به کار می‌برد (to hatecrime)، درحالی که این واژه در زبان انگلیسی تنها به‌عنوان یک گروه اسمی به کار می‌رود.

حال این چه پیوندی به فارسی دارد؟ در این فرسته به آن پرداخته‌‌ایم.




🆔خردنامه
👍3
خردنامه
✓ در این کلیپ، فرد می‌گوید: Nigga, he hatecrimed you. و برای رساندن معنای «جرم نفرت‌پراکنی» فعلی ساده می‌سازد و به کار می‌برد (to hatecrime)، درحالی که این واژه در زبان انگلیسی تنها به‌عنوان یک گروه اسمی به کار می‌رود. حال این چه پیوندی به فارسی دارد؟ در…
کار سخت فارسی برای ساخت فعل یکپارچه


همان‌گونه که در این توژک دیدید، انگلیسی‌زبان دو واژه‌ی hate و crime را کنار هم گذاشت و آن را در مقوله‌ی فعل به کار بست:
To hatecrime
نفرت پراکندن


در انگلیسی، ساختن مصدر بسیط کاری بسی آسان است، چراکه در زبان انگلیسی، زبانور نیازی به افزودن وند پسوندساز خاصی ندارد تا فعل بسازد، ولی در زبان فارسیِ امروزی چنین نیست.

در فارسی، ما برای ساختن مصدر یکپارچه باید دست به دامن دو پسوند مصدرساز شویم:
-دن (برای آن ریشه‌هایی که به واج واکبر یا واکه پایان می‌یابند)، مانند کردن، افتادن و
-تن (برای آن ریشه‌هایی که به واج بی‌واک می‌پایانند)، مانند رفتن، گفتن (انوشه ۱۴۰۳).¹


✓ این نشان می‌دهد ما از سوی فعل‌سازی با محدودیتی روبه‌روایم که انگلیسی آن را ندارد و برای همین، کارِ ساختن فعل ساده برای فارسی‌زبان بسیار دشوارتر از انگلیسی‌زبان است.




ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
بن‌مایه‌ی به‌کاررفته
۱- انوشه، مزدک (۱۴۰۳)، «ساختواژه | مصـــــــــــــــدر!» [فرسته‌ی تلگرامی]، https://www.group-telegram.com/MorphoSyntax/351 .
ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ




🆔خردنامه
2👎2👍1
خردنامه pinned «کار سخت فارسی برای ساخت فعل یکپارچه همان‌گونه که در این توژک دیدید، انگلیسی‌زبان دو واژه‌ی hate و crime را کنار هم گذاشت و آن را در مقوله‌ی فعل به کار بست: To hatecrime نفرت پراکندن در انگلیسی، ساختن مصدر بسیط کاری بسی آسان است، چراکه در زبان انگلیسی،…»
در مدرسه، همیشه به ما آموخته‌اند که برای پی بردن به اضافی‌بودگی یا وصفی‌بودگی یک ترکیب باید پسوند تصریفی -تر را به پایان بخش دوم ترکیب بیفزاییم و اگر معنا داشت، یعنی ترکیبْ وصفی و اگر معنا نمی‌داد، اضافی است. مانند:
دختر خوشگل ⬅️ دختر خوشگل‌تر » ترکیب وصفی
ظرف آشپزخانه ⬅️ *ظرف آشپزخانه‌تر » ترکیب اضافی

✓ در این فرسته، به این پرداخته می‌شود که چرا در تمامی ترکیب‌ها نمی‌توان از این فرمول ساده بهره برد:
فرمول -تر افزودن دیگر پاسخ‌گو نیست!




🆔خردنامه
1
خردنامه
در مدرسه، همیشه به ما آموخته‌اند که برای پی بردن به اضافی‌بودگی یا وصفی‌بودگی یک ترکیب باید پسوند تصریفی -تر را به پایان بخش دوم ترکیب بیفزاییم و اگر معنا داشت، یعنی ترکیبْ وصفی و اگر معنا نمی‌داد، اضافی است. مانند: دختر خوشگل ⬅️ دختر خوشگل‌تر » ترکیب وصفی…
فرمول -تر افزودن دیگر پاسخ‌گو نیست!


صفت دوم در گروه موصوف و صفت معمولاً پس‌از صفت نخست ظاهر می‌شود (انوشه ۱۴۰۴)، یعنی به این آمدپِی:
هسته (موصوف) - صفت - صفت (مانند مورد نخست در تصویر).

لیک همین صفت در گروه مضاف و مضاف‌الیه در میان، یعنی پس‌از هسته (مضاف)، ظاهر می‌شود (همان). به این آمدپی:
هسته (موصوف) - صفت - مضاف‌الیه (مانند مورد دوم در تصویر).

حال به این نمونه‌ها توجه کنید:
✓ ظرف مس تایلندی
ظرف تایلندی مس

✓ جام زر ایرانی
جام ایرانی زر

دو ترکیب ظرف مس و جام زر ترکیب اضافی‌اند و اگر صفتی به آن‌ها افزوده شود، آن صفت باید میان مضاف و مضاف‌الیه بیاید، لیک برپایه‌ی نگرسنجی‌ای که دکتر انوشه در پیام‌راه خود قرار داده‌اند (اینجا)، بیشتر زبانوران آمدپی اتوی بخار ژاپنی را بر آمدپی اتوی ژاپنی بخار ترجیح داده‌اند. این یعنی رفتار ترکیب اتوی بخار به گروه نحوی نخست (موصوف و صفت) نزدیک‌تر است تا گروه نحوی دوم (مضاف و مضاف‌الیه) (همان).

بنابراین، اگه بنا باشد که ترکیب اتوی بخار، جام زر، و ظرف مس را در یکی از آن دو گروه بگذاریم، گروه نحوی موصوف و صفت را بهتر است برگزینیم، ولی در دستور سنتی، همیشه به ما یاد داده‌اند که از فرمولی به‌نام «افزودن -تر» بهره ببریم تا ببینم آیا ترکیبی از نوع اضافی است یا وصفی. هرچند، با این تفسیر تازه، این فرمول دیگر پاسخ‌گوی ما نیست، چون *ظرف مس‌تر، *جام زرتر *اتوی بخارتر، بااینکه به گروه موصوف و صفت نزدیک‌ترند، ترکیب‌های معناداری نیستند.

✓ برای همین، شاید نیاز باشد که به دنبال فرمول تازه‌ای برای تشخیص ترکیب وصفی از اضافی باشیم.



ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ
برگرفته از
- انوشه، مزدک (۱۴۰۴)، «نحو | اتوی بخار: موصوف و صفت یا مضاف و مضاف‌الیه» [فرسته‌ی تلگرامی]، https://www.group-telegram.com/MorphoSyntax/881 .

ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ ـ ـــ



🆔خردنامه
2👍1🥰1🎃1
2025/08/23 22:17:11
Back to Top
HTML Embed Code: