Telegram Group Search
در یوتوب کوکر تماشا کنید: تأملات آمریکایی

⭕️درباره کلینت ایستوود و آخرین ساخته‌اش «هیئت منصفه شماره دو»
🎙گفتگوی وحید مرتضوی و مسعود منصوری

🔺مدت زمان گفتگو: ۶۰ دقیقه

لینک دیدن در کانال یوتوب کوکر:
https://www.youtube.com/watch?v=kROcwb_dhg8


لینک دیدن از طریق سایت کوکر :
https://kokermag.com.com/criticism-71/


@kokermag #juror2  #clinteastwood  #americancinema
کوکر با متنی تازه به‌روز شد

فیلم دیروز، قصۀ فردا
دربارۀ کاناپۀ کیانوش عیاری 
نوشتۀ نوید پورمحمدرضا


@kokermag
#کیانوش_عیاری #کاناپه #سینما@kokermag
متن تازه در #کوکر:

فیلم دیروز، قصۀ فردا
دربارۀ کاناپۀ کیانوش عیاری 
نوشتۀ نوید پورمحمدرضا

وقتی یک ماه پیش، کاناپه را برای اولین‌بار دیدم شوکه شدم. غنی بود و ساده. حاصل عمر یک استاد. نمی‌خواست دست‌خطش پیدا باشد. دست‌خطش را می‌شناختم. می‌دانستم چه صناعتی از او برمی‌آید. با همین صناعت و استادکاری، برخی از زیباترین فیلم‌های سینمای ایران را ساخته بود: شبح کژدم، آن‌سوی آتش، آبادانی‌ها، و بودن یا نبودن. کاناپه این‌قدر ساده ساخته شده و این‌قدر ردپای تکنیکی سازندۀ آن ناپیداست، که اگر تماشاگر معصوم قصه‌های سینمایی باشی، آن را چیزی ازخودجوشنده می‌پنداری که خودبه‌خود و بی‌دخالت عاملی از بیرون شکل گرفته، و اگر اهل خرافات باشی، آن را نشانه‌ای از غیب برای پایان دادن به جهان کهن سینمای مجاز اجتماعی می‌خوانی. من هیچ‌گاه عیاریِ کارگردان را، حتی در سریال‌هاش، این‌قدر نامرئی و کنارکشیده ندیده بودم. فکرش حاضر است، دست‌خطش پنهان.

لینک خواندن نسخه کامل متن:

https://kokermag.com.com/criticism-72/


@kokermag
متن تازه در #کوکر

مردی که عاشق رازها بود
ربکا زلوتوفسکی در گفتگو با کایه دو سینما
ترجمۀ مجید رضایی


@kokermag
متن تازه در #کوکر

مردی که عاشق رازها بود
ربکا زلوتوفسکی در گفتگو با کایه دو سینما
ترجمۀ مجید رضایی

نخستین برخورد من با او عاطفی و کودکانه بود. والدینم فیلم‌هایی را از تلویزیون ضبط می‌کردند اما خودشان تماشایشان نمی‌کردند. در طبقه همکف خانه‌مان، اتاق کوچکی در انتهای یک راهرو بود که یک ردیف نوار وی.اچ.اس در آن نگهداری می‌شد. در میانشان شُوآ بود و چند فیلم دیگر، از جمله یکی دو فیلم از تروفو؛ به‌ویژه فیلمی که عنوانش بیش از همه مرا کنجکاو می‌کرد: مردی که زن‌ها را دوست داشت (۱۹۷۷).
دو سال پیش، اولیویه پِر آمد تا دربارۀ این فیلم با من صحبت کند و من شروع به گریه کردم. نتوانستم درباره‌اش صحبت کنم. امیدوارم امروز دوباره درگیر احساسات نشوم. رازی در دل این فیلم نهفته بود، چیزی بسیار شخصی، که با مکانی که فیلم را در آن تماشا کرده بودم پیوندی عمیق داشت.مادرم را از دست داده بودم، و آن اتاق عملاً در آپارتمان ما بسته و متروکه بود. آنجا هم تلویزیون قرار داشت و هم جایی بود که مادرم که معلم زبان اسپانیایی بود برگه‌های دانش‌آموزانش را تصحیح می‌کرد. من در اتاقی وسواس‌گونه این فیلم را تماشا می‌کردم که برایم تداعی‌گر یک شبح بود؛ حضوری ناپیدا. از همان‌جا بود که کشف تروفو برایم آغاز شد.

لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com.com/criticism-73/

@kokermag
متن تازه در #کوکر
به بهانۀ دهمین سال‌مرگ یک مستندساز: محمدرضا مقدسیان

یاد مقدس
دربارۀ کاریز، فرسایش و انسان ساختۀ محمدرضا مقدسیان
نوشتۀ حمید جعفری

لینک خواندن و دیدن متن/ویدیو مقاله:

https://kokermag.com.com/criticism-74/



@kokermag
از #آرشیو کوکر: مرور پروندۀ #اریک_رومر
به بهانه نمایش فیلم‌هایش در سینماتک بلک‌باکس تهران از شنبه ۲۱ تیر تا جمعه ۲۷ تیر.

مهم نیست از کجا شروع می‌کنید به بازبینی سینمای رومر، فقط کافی است با آن نه از طریق تک‌فیلم‌های جداافتاده که به عنوان یک کلیت مواجه شوید تا از تنوع و وسعت کارنامۀ او حیرت کنید. تنوع و وسعت البته صفت‌هایی نیستند که معمولا برای سینمای رومر به کار بروند. او در میان موج نویی‌ها نه تروفو بود که در مدل‌ها و ژانر‌های مختلف فیلم بسازد و نه گدار که هر دهه مسیری تازه در پیش بگیرد تا سینما را به آزمایشگاهی بدل کند که در آن صداها و تصویرها هر دم تجزیه و ترکیب ‌شوند و شکلی تازه بگیرند. در مقایسه با آن‌ها، جهان محدود رومر، دست به عصا، گویی همیشه به دو سه طرح مشخص داستانی برمی‌گردد. و در واقع اگر از دو سه فیلم تاریخی، یک تریلر نامتعارف سیاسی (مأمور سه‌جانبه) و یک هجویۀ سیاسی (درخت،‌ شهردار و مدیاتک) بگذریم، کارنامۀ او چندان وسیع و متنوع به نظر نمی‌رسد، چه برسد به تجربی بودن. اما...


کمدی مکان‌ها و هراس‌های رومری
نوشتۀ وحید مرتضوی

لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com.com/close-encounters-48/


@kokermag
از #آرشیو کوکر: مرور پروندۀ #اریک_رومر
به بهانه نمایش فیلم‌هایش در سینماتک بلک‌باکس تهران

پاسکال بونیتزر فیلمسازها را به دو دسته تقسیم‌بندی می‌کند. یکی آن دسته که داستان فیلمشان را با ساختن منحنی‌ها و گره‌ها و هذلولی‌ها پیش می‌برند (ژاک ریوت و رائول روئیز)، و یکی دسته‌ای که تعدادی خط صاف و مستقیم ترسیم می‌کنند و منتظر می‌نشینند تا ببینند در تقاطع‌ها چه اتفاقی می‌افتد. اصلی‌ترین چیز مشترک هم در این چهار داستان چیزی است که آن را می‌توان منطقِ چهارمی نام‌گذاری کرد. اگر فرض بگیریم که چهار کاراکتر اصلی هر داستان با خط صافی به یکدیگر یا تنها به نفر اصلی متصل شده‌اند (یعنی سه خط) چیزی بیرون از این خطوط و اتصالات وجود دارد که با حضورش در داستان همواره تهدیدی است علیه هم‌افزایی عامل‌های داستان، یعنی چیزی ورای منطق سومی که کارش این است که به عامل‌های مختلف کمک کند تا به اثرات هم‌افزایی برسند. این منطق چهارمی در عوض سعی دارد که رشته‌ها را پاره کند، بازی شخصیت‌های رومری را بر هم بزند، ورق‌ها را رو کند، و عده‌ای را آزاد کند. 

شرارت رومری
نوشتۀ سارا دلشاد

📌لینک متن:
https://kokermag.com.com/close-encounters-44

@kokermag
از #آرشیو کوکر: مرور پروندۀ #اریک_رومر
به بهانه نمایش فیلم‌هایش در سینماتک بلک‌باکس تهران از شنبه ۲۱ تیر تا جمعه ۲۷ تیر.

در جستجوی یک راز: ریخت‌شناسی قصه‌های رومری
نوشتۀ حسام امیری

در دنیای رومر عشق وجود دارد اما نه عشقی جنون‌آمیز به دیگری و نه حتی عشقی به خویشتن، بلکه عشقی منطقی به جاگیری در مناسبات عاشقانه. برای رومر عشق همیشه به یک مناسبات است و نه به یک شخص. اگر به شخصی واحد هم توجه می‌شود صرفاَ از این روست که او در منظومه‌ای از نسبت‌های عاطفی جا گرفته است. برای اینکه در سینمای رومر رابطه‌ای عاطفی شکل بگیرد، دست‌کم باید سه نفر حضور داشته باشند. حضور نفر سوم به هیچ‌وجه برای برانگیختن حسادت یا گرم کردن بازی نیست (و این تفاوت جهان‌بینی رومر با نظریۀ «میل محاکاتیِ» رنه ژیرار است)، بلکه با حضورش نوعی شبکۀ عاطفی حداقلی را شکل می‌دهد که در آن شخصیت اصلی می‌تواند دربارۀ امکانات عشق به شکلی منطقی، ولو معمولاً اشتباه، دست به تحلیل بزند. شخص سوم، در حقیقت یک نفر نیست، امکان تمام عشق‌های دیگر و جرقۀ تشکیل مناسبات عاشقانه است.

لینک نسخه کامل متن:

https://kokermag.com.com/close-encounters-46/

@kokermag
ز #آرشیو کوکر: مرور پروندۀ #اریک_رومر
به بهانه نمایش فیلم‌هایش در سینماتک بلک‌باکس تهران از شنبه ۲۱ تیر تا جمعه ۲۷ تیر.

«نگرانی خوشایند من، مونتاژ»، ایده‌هایی دربارهٔ شکل مداخله در فیلم «دوست‌پسرِ دوست دخترم» (اریک رومر، ۱۹۸۷)
نوشتۀ علی‌سینا آزری

@kokermag #ericrohmer
از #آرشیو کوکر: مرور پروندۀ #اریک_رومر
به بهانه نمایش فیلم‌هایش در سینماتک بلک‌باکس تهران از شنبه ۲۱ تیر تا جمعه ۲۷ تیر.

«نگرانی خوشایند من، مونتاژ»، ایده‌هایی دربارهٔ شکل مداخله در فیلم «دوست‌پسرِ دوست دخترم» (اریک رومر، ۱۹۸۷)
نوشتۀ علی‌سینا آزری

«سیمایی پنهانْ پشت یک یا چند نقاب‌!» ایده‌ای مبهم اما راهگشا برای ورود به جهان رومر. ایده‌ای که هربار در مرور دوبارۀ فیلم‌ها به شکلی تازه در می‌آید: با هر انتخاب کاراکترها، و با هر پیش‌آمد دور از تصوری که راه به این جهان باز می‌کند. سیمایی آشنا که با هر فیلم رومر غریب و تازه می‌شود. از شارلوت و استیکش (۱۹۵۱) تا رمانسِ آسترئا و سِلادون (۲۰۰۷). از تصویر زن و مردی در فیلم اول که حین بوسیدن، ناگهان به دوستی صرفِ خود اعتراف می‌کنند؛ تا آخرین جملۀ ثبت‌شده از یکی از راویان رومری در آخرین فیلم او: «آسترئا به بوسۀ او پاسخ داد، چرا که الکسیا تصویر متحرکی از سِلادون بود.» گویی بی‌ثباتی احساسی، حکایت همیشگی آدم‌های رومری است. آدم‌هایی که هر لحظه آمادۀ تغییر، جابجایی و دگرگونی نقش‌هایشان هستند. خصلتی که نه تنها مشخصۀ کاراکترها که ویژگی خود اریک رومر نیز هست: نزدیک به شصت‌سال فعالیت هنری در زمینۀ داستان‌نویسی، نقدنویسی و فیلمسازی با نام‌های مستعار مختلف. از ژوزف شرر، آنتونی باریر، ژیلبر کُردیه تا موریس شرر و درک پیترز. نام‌هایی که به رومر امکان گم‌شدن پشت نقاب‌های مختلف را می‌داد. گم‌شدن به هر دو معنای ناهم‌خوانش. هم گم‌کردن یعنی ناپدیدشدن چیزهای آشنا، و هم گم‌شدن یعنی پدیدارشدن چیزهای ناآشنا. شکلی از سرگشتگی که یادآور زنان و مردان رومری است.

📌لینک نسخه کامل متن:

https://kokermag.com.com/close-encounters-43

@kokermag
متن تازه در #کوکر

صعودی چشمگیر پیش از نبرد
نگاهی به پیر پسر ساختۀ اکتای براهنی
نوشتۀ آزاده جعفری

خط اصلی داستان از برادران کارامازوف آمده است، رابطۀ پدر و پسرانش و رقابت و کشمکش‌شان به خاطر یک زن. غلام باستانی با بازی حسن پورشیرازی پدری شرور، شهوت‌پرست و دروغگوست، نسخه‌ای حتی تباه‌تر و نفرت‌انگیزتر از  فئودور کارامازوف، چرا که دومی در کنار خصوصیات منحوسش دلقک هم هست، دلقکی گاه رقت‌انگیز که پسرانش را رها کرده و همسرانش را به سوی جنون و مرگ سوق داده است. غلام اما پدرسالاری است که از جنایت و خیانت ابایی ندارد و دو پسرش را پیوسته تحقیر و تضعیف می‌کند...

لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com.com/criticism-75/

@kokermag
متن تازه در #کوکر

درازنای شب
دربارۀ همۀ آنچه نور می‌پنداریم ساختۀ پایال کاپادیا
نوشتۀ پرنیان روشن

کارگردان فیلم همۀ آنچه نور می‌پنداریم، پایال کاپادیا، جوانی است که می‌خواهد راوی این شهر بزرگ و پر داستان باشد. او که خود در رشتۀ کارگردانی تحصیل کرده، شناخت خوبی از بزرگ‌ترین آثار سینما دارد و هر بار که از فیلم‌سازان مؤثر بر خودش صحبت می‌کند، نام شانتال آکرمن از دیگران پررنگ‌تر است؛ کسی که آثارش درس‌های زیادی به او آموخته که مهم‌ترین آن‌ها، درهم‌تنیدگی داستان و ناداستان است. بنابراین در فیلمِ کاپادیا گاه با تصویر، شهر و زندگی واقعی مردم را می‌بینیم و با صدا، داستان خیالی کاراکترهای فیلم را می‌شنویم، و گاه در میانۀ قصه‌ای خیالی، توقف می‌کنیم تا به صدای شهروندان حاشیه‌نشین بمبئی گوش دهیم و به جهان آن‌ها نزدیک‌تر شویم، چراکه او معتقد است در دل هر داستانی، ناداستان حضور دارد و در هر ناداستان، داستانی زندگی می‌کند.

لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com.com/criticism-76/

@kokermag
#پایال_کاپادیا #نقد_فیلم #سینمای_هند
#filmcritic #payalkapadia
در یوتوب کوکر تماشا کنید:  شدت احساس یا شهوت تماشا؟


⭕️درباره پیر پسر ساختۀ اکتای براهنی
🎙گفتگوی مجید فخریان و علی‌سینا آزری

🔺مدت زمان گفتگو: ۸۴ دقیقه
تدوین ویدئوکست: آرش پرنوسی

لینک دیدن در کانال یوتوب کوکر:
https://youtu.be/TOKA1e1fDBc?si=rHk4ORW8SQ3yZqwl


لینک تماشا از طریق سایت:

https://kokermag.com.com/criticism-77/


@kokermag #pirpesar #oktaybaraheni
#اکتای_براهنی #پیرپسر
متن تازه در #کوکر

حرکت در حاشیه، انحلال در مرکز
دربارۀ #مستند-تجربی حاشیه پایگاه ساختۀ ژوو تائو
نوشتۀ علی‌سینا آزری

@kokermag
متن تازه در #کوکر

حرکت در حاشیه، انحلال در مرکز
دربارۀ #مستند-تجربی حاشیه پایگاه ساختۀ ژوو تائو
نوشتۀ علی‌سینا آزری

اینجا نه از راوی خبری هست، و نه از گفتگوهای طراحی‌شده. هیچ راهنما یا الگوی مشخصی در کار نیست. همه چیز معلق و سراب گونه است؛ سرابی از گمان‌ها. و برداشت‌هایی که به آنی به اشتباه می‌افتند. اشتباهی که هر لحظه کنجکاومان می‌کند. اینکه اینجا کجاست؟ از صداهای دور و مبهم آدم‌ها چیزی دستگیرمان نمی‌شود. فیلم عامدانه خسّت به خرج می‌دهد. شاید هم هدف چیز دیگری‌ است. فهمیده‌ایم که با یک مستند متعارف طرف نیستیم ... اینجا دل سپردن به هر مسیر سرراستی به بیراهه میکشاندمان. باید از مرکزیت‌بخشی به هر چیز دور ماند. در این بیابان باید در مشاهده حاشیه‌ها، لبه‌ها و افق‌ها غرق شد؛ گردشی کرد خلسه‌گون در اطراف موضوع، مکان یا آدمها. دقیق تر بگویم. باید بچرخیم در حاشیه پایگاه (ژوو تائو، 2024).

لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com.com/criticism-78/

@kokermag
#مستند #نقد_فیلم #سینمای_چین
#filmcritic #documentary
متن تازه در #کوکر

برسون هم خطا می‌کند. کی فکرش را می‌کرد؟!
 نگاهی دیگر به ناگهان بالتازار ساخته روبر برسون
نوشتۀ سارا قاضی اسدالهی


اما چه می‌شود اگر برسون خطا کند؟ اگر فیلم بلغزد، و سینماتوگراف از کار بیفتد؟ خطاهایی از جنس کات‌های ناهماهنگ، سقوط‌هایی خلاف جهت جاذبه، یا صداهایی جدا از خاستگاه‌های روایی — این اختلال‌ها دربارۀ سینمایی که از ترمیم و حل‌شدگی سر باز می‌زند، چه چیزی را آشکار می‌سازند؟ «خطا»‌یی که سینماتوگراف آن را اصلاح نمی‌کند، بلکه حفظش می‌کند، گسست را نگه می‌دارد، شکستگی را به حال خود رها می‌سازد. این خطاها، لکنت‌ها، گسست‌ها — لحظاتی که فیلم تعادلش را از دست می‌دهد، می‌لغزد، می‌لرزد، در خود گیر می‌کند و از انسجام می‌گریزد — نه بی‌نظمی‌هایی تصادفی، بلکه ژست‌هایی ساختاری‌اند. ابزارهایی که برسون از خلال آن‌ها با میل هموارساز سینما برای صیقل‌دادن شکل ناتراشیدۀ هستی مقابله می‌کند. این خطاها در ناگهان بالتازار کجا رخ می‌دهد؟


لینک نسخه کامل متن:
https://kokermag.com.com/criticism-79/


@kokermag
#نقد_فیلم  #روبر_برسون #سینمای_فرانسه
#filmcritic #robertbresson
2025/08/20 19:01:40
Back to Top
HTML Embed Code: