Telegram Group & Telegram Channel
بریده‌ای مصاحبه‌ی استاد گلپایگانی سال ۹۲

جریان ارتجاعی در موسیقی موسوم به « جریان بازگشت»

اینها ( ابتهاج و دار و دسته ) حرف‌شان از بین‌بردن برنامه «گلها» بود. ما هم گفتیم بهتر و سنگین‌تر این‌ست که خودمان بگویم دیگر نمی‌آییم.

...در ردیف‌خوانی نیز چنین اتفاقی افتاد و بداهه و خلاقیت از بین رفت. آرام‌آرام همه یک‌شکل می‌خواندند و می‌نواختند، مثلا سه‌گاه را از درآمد شروع می‌کردند و به ترتیب بقیه گوشه‌هایش را می‌نواختند.

هر خواننده می‌تواند جایگاه خودش را داشته باشد. آنها چیز دیگری می‌خواستند و من معتقد بودم در چنین شیوه‌ای تکلیف بداهه و خلاقیت چه می‌شود؟ من وقتی می‌خواندم «ما رند و خراباتی و مستیم» در واقع گوشه حصار را در سه‌گاه می‌خواندم و اجرای من هم همان اجرای ردیف همراه با بداهه و خلاقیت بود.

همه قشنگی موسیقی ما به این‌ست که هر کدام‌مان یک «شور» متفاوت بخوانیم.

موسیقی قدما متعلق به دوره خودشان بوده است ما برای دوره خودمان چه به وجود آورده‌ایم؟

‌ موسیقی ایرانی دچار خستگی شده بود. این صحبت آقای بنان‌ست که گفت: «خوب شد آقای گلپا آمد و صفحات ما را هم خریدند.»
این حرف چه معنی‌ای می‌تواند داشته باشد؟ آقای بنان، تاج، طاهرزاده و خیلی‌های دیگر، خوانندگان بزرگی بودند ولی اینقدر سبک یکنواخت شده بود که وقتی من به رادیو دعوت شدم، مشیر همایون شهردار که سرپرست بخش موسیقی بود به من گفت می‌خواهی چه بخوانی؟ پاسخ دادم آقای پیرنیا من را دعوت کرده در برنامه گلهای جاویدان آواز بخوانم. گفت آواز؟ گفتم بله. گفت«برو پشت‌بام بخوان.»
این تلنگری شد برای من که به یاد حرف استادم افتادم که گفته بود باید چیزی بخوانی که کسی تا به حال نخوانده. من هم آمدم و آواز را به به مرحله‌ای رساندم که با یک مثنوی شور که می‌گوید: «مست مستم ساقیا دستم بگیر.» به چیزی بین ترانه و آواز تبدیل شد. طوری شد که مردم، سر گذر و روی پل و هرجایی که می‌شد «مست مستم ساقیا دستم بگیر» را می‌خواندند.

باید ببینیم مردم چه می‌خواهند. من اختلافم با استادم برومند سرهمین موضوع بود. ایشان می‌گفت شما نباید بروی برای مردم بخوانی نباید در برنامه گلها بخوانی؛ باید بروی برای ناصرالدوله و حسام‌السلطنه بخوانی. این آدم‌هایی که می‌گفت خودشان پول داشتند و مجالس خودشان را داشتند و آخرش هم پولی توی پاکتی می‌گذاشتند و می‌دادند. ما به پول آنها نیازی نداشتیم و می‌گفتیم اگر کسی بخواهد ما را ببیند باید بیاید روی سن ببیند.
آمدم گفتم شما که می‌گویید در‌ خانه فلان‌الدوله و فلان‌سلطنه بخوانم، من از دانشکد افسری بیرون آمده‌ام که این کار را درست کنم.

 چطور شد موسیقی ایرانی آن هم با این نوازندگان قدری که نام بردید از رادیو به کافه‌های لاله‌زار کشیده شد؟

داستان اینکه چطور این روال به وجود آمد هم از این قرارست که‌ خانم آقای امینی (نخست‌وزیر وقت) ما را دعوت کرده بود؛ این‌خانم یکدفعه برگشت به ما گفت چرا موسیقی ایرانی را جهانی نمی‌کنید؟ گفتم شماها نمی‌گذارید. گفت یعنی چه؟ گفتم مگر شما نیامدید به مدت ۵سال واردات ماشین را ممنوع کردید حالا بیایید این ‌خانم‌هایی را که می‌آیند در این کافه می‌خوانند و می‌رقصند و پر می‌زنند ممنوع کنید تا هنرمندان موسیقی ایرانی بین مردم بیایند و کار کنند.

گفت من همین فردا این کاری را که شما گفتید انجام می‌دهم و همین کار را هم کرد. بلافاصله «حسن عرب» نامی‌ که مشاور آقای حجازی بود آمد و با ما قرارداد بست. بعد از من هم آقایان ایرج، جلیل شهناز، جهانگیر ملک و بعد هم تمام هنرمندان آمدند و در این کافه‌ها برنامه اجرا کردند.
موسیقی ما بسیار وسیع‌ست؛ یادم می‌آید وقتی با استاد صبا و پایور، نورعلی‌خان برومند و احمد عبادی به یونسکو رفته بودیم، موسیو دانیلو به مرحوم صبا گفت این موسیقی شما در برابر موسیقی دنیا مانند قطره اشکی در برابر دریاست. استاد صبا هم با همان حالت خاصش گفت بله موسیقی ما مانند قطره اشک است اما این قطره اشک واقعا سوزاننده ست. ما تازه اول کار هستیم. هر کدام از هنرمندان ما باید جایگاه خودشان را داشته باشند و به دنبال خلق و بداهه بروند.

الان هم اگر جلو جوان‌ها را نگیرند، موسیقی ما پیشرفت خواهد کرد و مطمئن باشید که در آینده نزدیک موسیقی ما ازین حالت بیرون خواهد آمد.
هر هنرمندی باید ردیف ایرانی را بداند. اینها الفبای موسیقی‌ست. ما چیزی به اسم«رج‌زدن» داریم که مشقی را در بالای صفحه می‌نوشتند و همه عین همان را کپی می‌کردند؛ این که موسیقی نیست. ما سیری در موسیقی‌مگ داریم که چندصدسال قبل به وسیله افرادی مانند صفی‌الدین ارموی بسط و گسترش پیدا کرده و تا میرزا عبدالله و آقامیرزا حسینقلی و درویش‌خان و نورعلی‌خان برومند آمده. آنچه به این افراد رسیده مانند چهارعمل اصلیست

ادامه :
https://www.group-telegram.com/us/shekar_chi1.com/227

فرهنگ شریف از خیانت به موسیقی می‌گوید :
https://www.group-telegram.com/us/shekar_chi1.com/39
👍1



group-telegram.com/shekar_chi1/222
Create:
Last Update:

بریده‌ای مصاحبه‌ی استاد گلپایگانی سال ۹۲

جریان ارتجاعی در موسیقی موسوم به « جریان بازگشت»

اینها ( ابتهاج و دار و دسته ) حرف‌شان از بین‌بردن برنامه «گلها» بود. ما هم گفتیم بهتر و سنگین‌تر این‌ست که خودمان بگویم دیگر نمی‌آییم.

...در ردیف‌خوانی نیز چنین اتفاقی افتاد و بداهه و خلاقیت از بین رفت. آرام‌آرام همه یک‌شکل می‌خواندند و می‌نواختند، مثلا سه‌گاه را از درآمد شروع می‌کردند و به ترتیب بقیه گوشه‌هایش را می‌نواختند.

هر خواننده می‌تواند جایگاه خودش را داشته باشد. آنها چیز دیگری می‌خواستند و من معتقد بودم در چنین شیوه‌ای تکلیف بداهه و خلاقیت چه می‌شود؟ من وقتی می‌خواندم «ما رند و خراباتی و مستیم» در واقع گوشه حصار را در سه‌گاه می‌خواندم و اجرای من هم همان اجرای ردیف همراه با بداهه و خلاقیت بود.

همه قشنگی موسیقی ما به این‌ست که هر کدام‌مان یک «شور» متفاوت بخوانیم.

موسیقی قدما متعلق به دوره خودشان بوده است ما برای دوره خودمان چه به وجود آورده‌ایم؟

‌ موسیقی ایرانی دچار خستگی شده بود. این صحبت آقای بنان‌ست که گفت: «خوب شد آقای گلپا آمد و صفحات ما را هم خریدند.»
این حرف چه معنی‌ای می‌تواند داشته باشد؟ آقای بنان، تاج، طاهرزاده و خیلی‌های دیگر، خوانندگان بزرگی بودند ولی اینقدر سبک یکنواخت شده بود که وقتی من به رادیو دعوت شدم، مشیر همایون شهردار که سرپرست بخش موسیقی بود به من گفت می‌خواهی چه بخوانی؟ پاسخ دادم آقای پیرنیا من را دعوت کرده در برنامه گلهای جاویدان آواز بخوانم. گفت آواز؟ گفتم بله. گفت«برو پشت‌بام بخوان.»
این تلنگری شد برای من که به یاد حرف استادم افتادم که گفته بود باید چیزی بخوانی که کسی تا به حال نخوانده. من هم آمدم و آواز را به به مرحله‌ای رساندم که با یک مثنوی شور که می‌گوید: «مست مستم ساقیا دستم بگیر.» به چیزی بین ترانه و آواز تبدیل شد. طوری شد که مردم، سر گذر و روی پل و هرجایی که می‌شد «مست مستم ساقیا دستم بگیر» را می‌خواندند.

باید ببینیم مردم چه می‌خواهند. من اختلافم با استادم برومند سرهمین موضوع بود. ایشان می‌گفت شما نباید بروی برای مردم بخوانی نباید در برنامه گلها بخوانی؛ باید بروی برای ناصرالدوله و حسام‌السلطنه بخوانی. این آدم‌هایی که می‌گفت خودشان پول داشتند و مجالس خودشان را داشتند و آخرش هم پولی توی پاکتی می‌گذاشتند و می‌دادند. ما به پول آنها نیازی نداشتیم و می‌گفتیم اگر کسی بخواهد ما را ببیند باید بیاید روی سن ببیند.
آمدم گفتم شما که می‌گویید در‌ خانه فلان‌الدوله و فلان‌سلطنه بخوانم، من از دانشکد افسری بیرون آمده‌ام که این کار را درست کنم.

 چطور شد موسیقی ایرانی آن هم با این نوازندگان قدری که نام بردید از رادیو به کافه‌های لاله‌زار کشیده شد؟

داستان اینکه چطور این روال به وجود آمد هم از این قرارست که‌ خانم آقای امینی (نخست‌وزیر وقت) ما را دعوت کرده بود؛ این‌خانم یکدفعه برگشت به ما گفت چرا موسیقی ایرانی را جهانی نمی‌کنید؟ گفتم شماها نمی‌گذارید. گفت یعنی چه؟ گفتم مگر شما نیامدید به مدت ۵سال واردات ماشین را ممنوع کردید حالا بیایید این ‌خانم‌هایی را که می‌آیند در این کافه می‌خوانند و می‌رقصند و پر می‌زنند ممنوع کنید تا هنرمندان موسیقی ایرانی بین مردم بیایند و کار کنند.

گفت من همین فردا این کاری را که شما گفتید انجام می‌دهم و همین کار را هم کرد. بلافاصله «حسن عرب» نامی‌ که مشاور آقای حجازی بود آمد و با ما قرارداد بست. بعد از من هم آقایان ایرج، جلیل شهناز، جهانگیر ملک و بعد هم تمام هنرمندان آمدند و در این کافه‌ها برنامه اجرا کردند.
موسیقی ما بسیار وسیع‌ست؛ یادم می‌آید وقتی با استاد صبا و پایور، نورعلی‌خان برومند و احمد عبادی به یونسکو رفته بودیم، موسیو دانیلو به مرحوم صبا گفت این موسیقی شما در برابر موسیقی دنیا مانند قطره اشکی در برابر دریاست. استاد صبا هم با همان حالت خاصش گفت بله موسیقی ما مانند قطره اشک است اما این قطره اشک واقعا سوزاننده ست. ما تازه اول کار هستیم. هر کدام از هنرمندان ما باید جایگاه خودشان را داشته باشند و به دنبال خلق و بداهه بروند.

الان هم اگر جلو جوان‌ها را نگیرند، موسیقی ما پیشرفت خواهد کرد و مطمئن باشید که در آینده نزدیک موسیقی ما ازین حالت بیرون خواهد آمد.
هر هنرمندی باید ردیف ایرانی را بداند. اینها الفبای موسیقی‌ست. ما چیزی به اسم«رج‌زدن» داریم که مشقی را در بالای صفحه می‌نوشتند و همه عین همان را کپی می‌کردند؛ این که موسیقی نیست. ما سیری در موسیقی‌مگ داریم که چندصدسال قبل به وسیله افرادی مانند صفی‌الدین ارموی بسط و گسترش پیدا کرده و تا میرزا عبدالله و آقامیرزا حسینقلی و درویش‌خان و نورعلی‌خان برومند آمده. آنچه به این افراد رسیده مانند چهارعمل اصلیست

ادامه :
https://www.group-telegram.com/us/shekar_chi1.com/227

فرهنگ شریف از خیانت به موسیقی می‌گوید :
https://www.group-telegram.com/us/shekar_chi1.com/39

BY شکارچی درجه (۱) ( ناگفته هایی از موسیقی ایرانی)


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/shekar_chi1/222

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Perpetrators of these scams will create a public group on Telegram to promote these investment packages that are usually accompanied by fake testimonies and sometimes advertised as being Shariah-compliant. Interested investors will be asked to directly message the representatives to begin investing in the various investment packages offered. "For Telegram, accountability has always been a problem, which is why it was so popular even before the full-scale war with far-right extremists and terrorists from all over the world," she told AFP from her safe house outside the Ukrainian capital. On Telegram’s website, it says that Pavel Durov “supports Telegram financially and ideologically while Nikolai (Duvov)’s input is technological.” Currently, the Telegram team is based in Dubai, having moved around from Berlin, London and Singapore after departing Russia. Meanwhile, the company which owns Telegram is registered in the British Virgin Islands. False news often spreads via public groups, or chats, with potentially fatal effects.
from us


Telegram شکارچی درجه (۱) ( ناگفته هایی از موسیقی ایرانی)
FROM American