group-telegram.com/shr_W_eli/1229
Last Update:
#تاوان_بی_گناهی
#پارت_70
#الهه
سه چهار ساعت بود که رسیده بودم خونه.
حالم خیلی خوب بود..احساسِ خوشی همه وجودمو گرفته بود
۴ماهه دارم زندگی میکنم..۴ماهه تازه دارم حس میکنم زندگی چقدر قشنگه
مستو شیدا بودم..عشقِ سحر همه وجودم رو گرفته بود..❤️
وقتی کنار سحر بودم احساس میکردم که یه مَردم..یه مرد که همه چیزش بنده نفسای زنشه..
از زمانی که منو سحر نسبت به نیاز جسمیمون بهم اعتراف کرده بودیم،من حسه نزدیکی عمیقی به سحر پیدا کرده بودم..
دلم میخواست همه ببینن که من تنها نیستم
اون الههِ یِ تنهایِ گذشته نیستم
الان خوشم..احساس دوباره متولد شدن میکنم..
سحر هیچی از خوبی کم نداشت..
زیبا بود..طوری که هر بار که میدیدمش دلم ضعف میرفت..
مهربون بود..درست مثل یه مادر
احساساتش لطیف بود..درست مثل گل
از همه مهم تر..دوستم داشت❤️
حدوده یه ربی میشد که با سحر تلفنی حرف زدم.
رفته بود دوش بگیره و منم تو این تایمی که نبود،از گوشیم یه اهنگیو پلی کردم و صداشو زیاد کردم..
جمله به جمله اهنگ که خونده میشد لبخندم عمیق تر میشدو بیشتر تو فکر سحر محو میشدم..
به امروز فکر میکردم که چجوری توی اون شلوغی بوسیدمش..
اخ...فداش بشم من..
دلم چقدر براش تنگ شد..
اهنگو قطع کردم و نتمو روشن کردم..
تا نتمو روشن کردم پیام سحر برام اومد..
_سحر:سلام عشقم من اومدم
+سلام سحرمن خوش اومدی.عافیت باشه خوشگلِ من
_مرسی عشقم..خوبی
+دلم برات تنگ شده سحرم..
_دل منم خیلی تنگ شده..الهه...امروز...
+جانم امروز چی..
_الهه رو ابرام..اخه تو نگفتی من چجوری خودمو جمع کنم؟
+اخه شما نمیگی چرا انقدر خوشگلو خواستنی هستی و من باید چجوری خودمو نگه دارم؟
نزاشتم سحر چیزی بگه و فورا بهش گفتم:
+سحر میشه امشب باهم باشیم..خیلی میخوامت💜
_وای...معلومه که میشه...
+پس بریم اتاقمون..❤️💜
منو سحر همیشه توی رویا و توی ذهنمون باهم زندگی میکردیم..خونه داشتیم..سرکار میرفتیم..دوتایی باهم توی خونه رویاییمون زندگی میکردیم و هر وقت خیلی بیتاب هم میشدیم خودمونو توی رویای ذهنمون غرق میکردیم...❤
تو اوجِ صحبت کردن با سحرم بودم..💜که یهو مامانم صدام زد..
_الهههه
هیننن..سکته کردم..
گوشیو گذاشتم روی میزو از اتاقم خارج شدم..
+بعله ماماننن
_کجا بودی مامان هی صدات زدم
+بابا اهنگ روشن بود نشنیدم..
مامانم یکم با دقت نگاهم کرد..اخماشو برد توهم و گفت:...
BY ˼🍒عِِِِِشقجانََََََََم💋⸀
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/shr_W_eli/1229