group-telegram.com/smtohidloo/317
Last Update:
تغییر رژیم از طریق مداخلهی خارجی: موفقیت فاجعهبار
مداخلهی خارجی سودای بسیاری از مخالفان رژیم برای براندازی حکومتهای استبدادی است. اما این مداخلهها اغلب نهتنها شکست میخورند، بلکه پیامدهایی ویرانگر برای کشور میزبان بهدنبال دارند.
الکساندر داونز، استاد علوم سیاسی و مدیر مؤسسهی مطالعات امنیت و منازعه در دانشگاه جورج واشنگتن، پس از سالها پژوهش کیفی و آماری راجع به ۱۲۰ مورد تغییر رژیم از طریق مداخلهی خارجی در خلال سالهای ۱۸۱۶ تا ۲۰۰۸ نشان میدهد که نتیجه معمول مداخله سیاسی آشوب است: از جنگ داخلی و شورش گرفته تا بیثباتی سیاسی و اقتصادی بلندمدت.
🔸سه نوع تغییر رژیم
داونز سه نوع مداخله برای تغییر رژیم را شناسایی میکند:
۱. تغییر رهبران بدون تغییر ساختار حکومت
۲. تغییر ساختارهای نهادی (مثل قانون اساسی، ارتش یا دستگاه قضایی)
۳. بازگرداندن رژیمهای پیشین
جالب آنکه بیش از نیمی از موارد مداخله نظامی از نوع اولاند، یعنی فقط چهرهها عوض میشوند و نه ساختار قدرت.
🔸افزایش خطر جنگ داخلی
حدود یکسوم از تغییر رژیمهای خارجی در کمتر از ده سال منجر به جنگ داخلی شدهاند. این خطر بهویژه زمانی بالا میرود که فقط رهبران عوض شوند، بدون بازسازی نهادی. در ۸۳٪ از موارد جنگ داخلی، نوع اول مداخله (تغییر رهبر بدون تغییر ساختار) عامل اصلی بوده است.
همچنین اگر تغییر رژیم در بستر شکست نظامی در برابر کشور مداخلهگر رخ دهد، خطر بیثباتی بیشتر میشود. بهعبارت دیگر، کنار رفتن یک رهبر بهتنهایی، آن هم بهزور اسلحهی خارجی، بیشتر به خلأ قدرت و درگیریهای خونین میانجامد تا دموکراسی یا ثبات.
🔸فروپاشی ارتش و رقابت اولویتها
دو عامل کلیدی در بیثباتی پس از مداخله، از نظر داونز، عبارتند از:
۱. فروپاشی ارتش ملی: پس از مداخله، ارتش کشور هدف ممکن است تجزیه شود، برخی نیروها از نظام کنارهگیری کنند یا به شورش مسلحانه بپیوندند.
۲. تعارض اولویتها: رهبران جدید، دستنشاندهی قدرت خارجی هستند و بین پاسخگویی به مردم خود و تأمین منافع کشور مداخلهگر گرفتار میشوند. این دو اولویت معمولاً با هم در تعارضاند.
اگر به نفع مردم عمل کنند، قدرت خارجی ناراضی میشود و ممکن است دوباره مداخله کند. اگر به نفع مداخلهگر عمل کنند، حمایت مردمی از دست میرود و شورش یا کودتا شکل میگیرد.
🔸عمر کوتاه و فرجام خشونتبار رهبران دستنشانده
مطالعات نشان میدهد عمر سیاسی رهبرانی که با مداخلهی خارجی به قدرت میرسند بسیار کوتاه است و اغلب با خشونت از قدرت کنار زده میشوند. در بیش از ۹۰٪ موارد، آنها با چالشهای جدی سیاسی داخلی روبهرو میشوند. سه مسیر اصلی برای پایان کارشان عبارتند از:
۱. برکناری مستقیم توسط کشور مداخلهگر
۲. برکناری با چراغ سبز قدرت خارجی توسط بازیگران داخلی
۳. سرنگونی توسط نیروهای ملیگرا که مداخله را تهدیدی علیه حاکمیت میدانند
برخلاف تصور عمومی، تغییر رژیم نهتنها به روابط بهتر میان کشور مداخلهگر و کشور هدف منجر نمیشود، بلکه در بسیاری موارد آن را بدتر هم میکند. حتی مبادلات تجاری بین دو کشور بهطور میانگین ۴۵٪ کاهش مییابد.
تحریم اقتصادی و دیپلماسی اجباری، که بهعنوان گزینههای جایگزین مداخله مطرح میشوند، اغلب در عمل ناکارآمدند. موفقترین تحریمها تنها در ۳۸٪ موارد اثرگذار بودهاند، و «تحریمهای هوشمند» حتی کمتر (حدود ۱۰٪). دیپلماسی اجباری نیز معمولاً شکست میخورد.
آمریکا سردمدار تغییر رژیم در جهان است. این کشور در صد سال گذشته رهبران ۳۳ کشور جهان – از آلمان و ژاپن گرفته تا ایران و مکزیک – را برانداخته است. اما داونز در پژوهش خود مداخلات دیگر ابرقدرتها همچون اتحاد جماهیر شوروی سابق در اروپای شرقی برای حفظ رهبرانِ همپیمانش بعد از جنگ جهانی دوم را نیز از نظر گذرانده است، مداخلههایی که به باور او برای ملتهای کشورهای هدف جز تباهی ارمغانی نداشت.
مداخله نظامی به ابرقدرتها ختم نمیشود و قدرتهای کوچک که در تغییر رژیم دخالت داشتهاند شامل برزیل و آرژانتین در پاراگوئه (۱۸۶۹)، شیلی در پرو (۱۸۸۱–۸۲)، تانزانیا در اوگاندا (۱۹۷۹)، ویتنام در کامبوج (۱۹۷۹) و رواندا و اوگاندا در کنگو (۱۹۹۷) میشوند.
داونز نتیجه میگیرد که هرچه اجرای تغییر رژیم سادهتر بهنظر برسد، احتمال موفقیت آن کمتر است. او به طراحان تغییر رژیم با مداخلهی خارجی هشدار میدهد که تمرکز بر سرنگونی حکومتِ هدف، بدون برنامهای برای حکومتداری، اشتباهی مکرر و پرهزینه است. بهزعم او، حتی وقتی تغییر رژیم موفقیتآمیز بهنظر میرسد، معمولاً فاجعهای در کمین است. چکیدهای از پژوهش داونز را در زیر بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/14241/
@Daneshkadeh_org
BY روزنوشتههای سمیه توحیدلو

Share with your friend now:
group-telegram.com/smtohidloo/317