Telegram Group & Telegram Channel
کاخ بلورین

راستش این روزها به دلیل بیماری(سکته رد شده مغزی) تمرکز چندانی بر تفسیر و تحلیل رخدادها  نداشته ام. سهل است که امروز اصلا در جریان خبرها نبودم. پس از ۵ روز بستری بودن، بالاخره پزشکان معالجم‌ سفارش کردند کمتر در وادی سیاست گام‌ بردارم‌؛ دستکم تا هنگام‌ بهبودی نسبی. به آنان‌ از قول حضرتش پاسخ دادم:

مرا عهدیست با جانان، که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را، چو جان خویشتن دارم
الا‌ ای پیر فرزانه، مکن‌ عیبم ز میخانه
که من در ترک میخانه، دلی پیمان‌ شکن دارم.

خب قضای ننوشتن امروزم را با پوزش از شما به بازخوانی چکیده حکایتی منتخب از دیوان استاد هژار موکریانی(کرد) با عنوان کاخ بلورین اختصاص می دهم.

سه تنبل، بیعار و مفت خور در شهری زندگی می کردند. آنان‌ هیچ کاری بلد نبودند جز حرافی.‌ یعنی حرف فروش بودند.‌ بنابراین برای امرار معاش لشوار و انگل گونه وابسته به دیگران بودند. سرانجام مردم و حاکم‌ شهر به خاطر مفت خوری و بی ثمری، آنان را از شهر بیرون‌ انداختند.
این رانده شدگان به شهری جدید رفتند و چون‌ کاری و تخصصی نداشتند، در مقام فریبکاری برآمدند. انان که فقط تخصص زبان بازی و حرف فروشی داشتند، به مردم‌ گفتند:
چه نشسته اید که همه شهرها کاخ بلورین دارند و شما ساکن تنها شهری هستید که از این نعمت‌ محرومید. این مایه ننگ شما است.
مردم شهر با این که وضعیت خوبی داشتند، فریب‌ حرف فروشان خورده و از سه تنبل و بیعار خواستند که کاخ بلورین را بنا کنند.
آن سه شررور ساخت کاخ بلورین را مشروط به داشتن حکومت شهر کردند. کم کم با وعده و وعیدهای پرشمار، هر سه, همه امور شهر را در دست‌ گرفتند: یکی به مقام شاهی، دیگری به جایگاه مدیر اجرایی و سومی هم‌‌ به عنوان‌ مبلغ آیینی کاخ بلورین منصوب شدند.
آنها سال های سال بی آن که کاخی بسازند، با وعده های پیاپی و توجیهات متعدد از طریق تخصص خود، یعنی حرف فروشی در مقام های خود ماندند.
در پایان، مردم‌ شهر دچار بحران های متعدد شدند. داد و بیداد بلند و بلندتر شد. چاره ای جز انقلاب نبود. گرچه حرف فروشان طی این مدت کسانی را برای پاسداری از خود گماشته بودند، ولی کار از کار گذشته و شهر به مرز فلاکت رسیده بود.
خودتان پایان این داستان را حدس بزنید.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k



group-telegram.com/Karimipour_K/5491
Create:
Last Update:

کاخ بلورین

راستش این روزها به دلیل بیماری(سکته رد شده مغزی) تمرکز چندانی بر تفسیر و تحلیل رخدادها  نداشته ام. سهل است که امروز اصلا در جریان خبرها نبودم. پس از ۵ روز بستری بودن، بالاخره پزشکان معالجم‌ سفارش کردند کمتر در وادی سیاست گام‌ بردارم‌؛ دستکم تا هنگام‌ بهبودی نسبی. به آنان‌ از قول حضرتش پاسخ دادم:

مرا عهدیست با جانان، که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را، چو جان خویشتن دارم
الا‌ ای پیر فرزانه، مکن‌ عیبم ز میخانه
که من در ترک میخانه، دلی پیمان‌ شکن دارم.

خب قضای ننوشتن امروزم را با پوزش از شما به بازخوانی چکیده حکایتی منتخب از دیوان استاد هژار موکریانی(کرد) با عنوان کاخ بلورین اختصاص می دهم.

سه تنبل، بیعار و مفت خور در شهری زندگی می کردند. آنان‌ هیچ کاری بلد نبودند جز حرافی.‌ یعنی حرف فروش بودند.‌ بنابراین برای امرار معاش لشوار و انگل گونه وابسته به دیگران بودند. سرانجام مردم و حاکم‌ شهر به خاطر مفت خوری و بی ثمری، آنان را از شهر بیرون‌ انداختند.
این رانده شدگان به شهری جدید رفتند و چون‌ کاری و تخصصی نداشتند، در مقام فریبکاری برآمدند. انان که فقط تخصص زبان بازی و حرف فروشی داشتند، به مردم‌ گفتند:
چه نشسته اید که همه شهرها کاخ بلورین دارند و شما ساکن تنها شهری هستید که از این نعمت‌ محرومید. این مایه ننگ شما است.
مردم شهر با این که وضعیت خوبی داشتند، فریب‌ حرف فروشان خورده و از سه تنبل و بیعار خواستند که کاخ بلورین را بنا کنند.
آن سه شررور ساخت کاخ بلورین را مشروط به داشتن حکومت شهر کردند. کم کم با وعده و وعیدهای پرشمار، هر سه, همه امور شهر را در دست‌ گرفتند: یکی به مقام شاهی، دیگری به جایگاه مدیر اجرایی و سومی هم‌‌ به عنوان‌ مبلغ آیینی کاخ بلورین منصوب شدند.
آنها سال های سال بی آن که کاخی بسازند، با وعده های پیاپی و توجیهات متعدد از طریق تخصص خود، یعنی حرف فروشی در مقام های خود ماندند.
در پایان، مردم‌ شهر دچار بحران های متعدد شدند. داد و بیداد بلند و بلندتر شد. چاره ای جز انقلاب نبود. گرچه حرف فروشان طی این مدت کسانی را برای پاسداری از خود گماشته بودند، ولی کار از کار گذشته و شهر به مرز فلاکت رسیده بود.
خودتان پایان این داستان را حدس بزنید.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k

BY یدالله کریمی پور


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/Karimipour_K/5491

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

In the past, it was noticed that through bulk SMSes, investors were induced to invest in or purchase the stocks of certain listed companies. "The inflation fire was already hot and now with war-driven inflation added to the mix, it will grow even hotter, setting off a scramble by the world’s central banks to pull back their stimulus earlier than expected," Chris Rupkey, chief economist at FWDBONDS, wrote in an email. "A spike in inflation rates has preceded economic recessions historically and this time prices have soared to levels that once again pose a threat to growth." In a message on his Telegram channel recently recounting the episode, Durov wrote: "I lost my company and my home, but would do it again – without hesitation." NEWS Although some channels have been removed, the curation process is considered opaque and insufficient by analysts.
from us


Telegram یدالله کریمی پور
FROM American