Telegram Group & Telegram Channel
حفظ شرافت در جامعه‌ا‌ی ناشریف

سرزمینی که من در آن بار آمدم (هلند)، کمتر از یک دهه پیش از تولدم در اشغال نازی‌ها بود. بزرگ‌شدن در چنین کشوری، به این معنا بود که با قطعیت بدانیم که در گذشته، چه کسی خوب بوده و چه کسی بد. مثلاً در محل زندگی‌ام، لاهه، ما از سیگارفروشی محله، آب‌نبات نمی‌خریدیم؛ چون زنی که پشت پیشخوان کار می‌کرد زمانی دوست‌پسری در ارتش اشغالگر آلمان داشت. خریدکردن از قصابیِ سر کوچه هم مجاز نبود، چون می‌گفتند که صاحبش، با نازی‌ها همکاری کرده است. البته بیشتر معلم‌های دبستان ما در سمت فرشته‌ها بودند؛ یا دست‌کم خودشان این‌طور می‌گفتند. معروف بود که یکی‌شان زمانی سربازان آلمانی را که در جستجوی مسیری بودند، گمراه کرده بود. به همین دلیل یک مبارز شجاع به حساب می‌آمد. آن یکی، لاستیک‌های یک خودروی ارتش آلمان را پنچر کرده بود.
سوای از درستی یا نادرستی این حرف‌ها، متر و معیار اخلاقی که ما با آن بزرگ شدیم، تشخیص این نکته بود که طرف، مقاومت می‌کرده یا همکاری. مدتی طول کشید تا بفهمیم که کسانی که مشتاقانه همکاری کرده بودند یا آنهایی که فعالانه مقاومت کرده بودند در اقلیت بودند؛ شاید کمتر از ده درصد در هر دو مورد. و عده‌ی کسانی که همکاری کرده بودند بسیار بیشتر از مقاومت‌کنندگان بود. بیشتر مردم سرشان را پایین می‌انداختند و سعی می‌کردند تا آنجا که می‌توانند، زنده بمانند. اگر اتفاق ناخوشایندی برای دیگران می‌افتاد، به‌ویژه برای یهودی‌ها، راحت‌تر بود که چشم‌ خود را ببندند و نبینند. به این ترتیب می‌توانستند وانمود کنند که چیزی نمی‌دانند.

در کشورهای تحت حکومت‌های دیکتاتوری، همیشه شکافی میان کسانی که می‌روند و کسانی که به هر دلیلی می‌مانند، پدید می‌آید. توماس مان که با نازی‌ها دشمنی داشت و با زنی یهودی ازدواج کرده بود، به محض به‌قدرت‌رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳، از آلمان گریخت؛ ابتدا به سوئیس و سپس به ایالات متحده. مان، پس از آگاهی از گستره‌ی هولناک جنایت‌های نازی‌ها، در رادیو بی‌بی‌سی گفت که هر چیز آلمانی، یعنی هر کس که آلمانی صحبت می‌کند، آلمانی می‌نویسد، یا حتی در آلمان زندگی کرده است، در این رسوایی بی‌شرمانه دخیل است. او تا آنجا پیش رفت که گفت، تمام کتاب‌های منتشرشده در رایش سوم، بوی «خون و خفت» می‌دهند و باید خمیر شوند. نویسندگانی غیرنازی که در آلمان مانده و از دید خودشان کوشیده بودند تا شریف باقی بمانند، از انتقاد توماس مان خوششان نیامد. رمان‌نویسی به نام فرانک تیس از انتقادِ مان رنجید. او در پاسخ، عبارت «مهاجرت درونی» را ابداع کرد و گفت، زیستن در تیره‌ترین دوران وطن و حفاظت از خود در برابر دولت جنایتکار از طریق غوطه‌ورشدن در افکار خصوصی، بیشتر قهرمانانه‌ است تا سخنرانی هموطنانش در آسودگیِ تبعید در کالیفرنیا.

واکنش روان‌شناختی ناگزیر دیگری نیز به دولت‌های ناشرافتمند وجود دارد: مهاجرت درونی. یعنی، این وسوسه که تنها به کار خودتان برسید، کاری به کار دولت نداشته باشید، از هیاهوی سیاست دور بمانید، و از توجه به اخبار بپرهیزید. اما، در حالی که مهاجرت درونی در یک نظام دیکتاتوری، توجیه‌پذیر است، در جایی که هنوز آزادی بیان وجود دارد، نمی‌توان آن را موجه دانست. فرمانبرداریِ پیشاپیش، راهی برای حفظ شرافت نیست. شهروندان باید به هر شیوه‌ که می‌توانند در برابر هر حرکتی برای از بین‌بردن نهادهای محافظ دموکراسی لیبرال اعتراض کنند. به‌ویژه وقتی خود رهبران این نهادها، از جمله رئیس‌جمهور، از آن‌ها برای تحقیر مردم استفاده می‌کنند. اگر شهروندان کماکان می‌توانند اعتراض کنند، بی‌آنکه خطر زندانی‌شدن یا اخراج تهدیدشان کند، و اعتراض نکنند، نسل‌های آینده درباره‌ی آن‌ها داوری بسیار سختی خواهند کرد.

@NashrAasoo 💭
👍6215👏3👎2



group-telegram.com/NashrAasoo/9067
Create:
Last Update:

حفظ شرافت در جامعه‌ا‌ی ناشریف

سرزمینی که من در آن بار آمدم (هلند)، کمتر از یک دهه پیش از تولدم در اشغال نازی‌ها بود. بزرگ‌شدن در چنین کشوری، به این معنا بود که با قطعیت بدانیم که در گذشته، چه کسی خوب بوده و چه کسی بد. مثلاً در محل زندگی‌ام، لاهه، ما از سیگارفروشی محله، آب‌نبات نمی‌خریدیم؛ چون زنی که پشت پیشخوان کار می‌کرد زمانی دوست‌پسری در ارتش اشغالگر آلمان داشت. خریدکردن از قصابیِ سر کوچه هم مجاز نبود، چون می‌گفتند که صاحبش، با نازی‌ها همکاری کرده است. البته بیشتر معلم‌های دبستان ما در سمت فرشته‌ها بودند؛ یا دست‌کم خودشان این‌طور می‌گفتند. معروف بود که یکی‌شان زمانی سربازان آلمانی را که در جستجوی مسیری بودند، گمراه کرده بود. به همین دلیل یک مبارز شجاع به حساب می‌آمد. آن یکی، لاستیک‌های یک خودروی ارتش آلمان را پنچر کرده بود.
سوای از درستی یا نادرستی این حرف‌ها، متر و معیار اخلاقی که ما با آن بزرگ شدیم، تشخیص این نکته بود که طرف، مقاومت می‌کرده یا همکاری. مدتی طول کشید تا بفهمیم که کسانی که مشتاقانه همکاری کرده بودند یا آنهایی که فعالانه مقاومت کرده بودند در اقلیت بودند؛ شاید کمتر از ده درصد در هر دو مورد. و عده‌ی کسانی که همکاری کرده بودند بسیار بیشتر از مقاومت‌کنندگان بود. بیشتر مردم سرشان را پایین می‌انداختند و سعی می‌کردند تا آنجا که می‌توانند، زنده بمانند. اگر اتفاق ناخوشایندی برای دیگران می‌افتاد، به‌ویژه برای یهودی‌ها، راحت‌تر بود که چشم‌ خود را ببندند و نبینند. به این ترتیب می‌توانستند وانمود کنند که چیزی نمی‌دانند.

در کشورهای تحت حکومت‌های دیکتاتوری، همیشه شکافی میان کسانی که می‌روند و کسانی که به هر دلیلی می‌مانند، پدید می‌آید. توماس مان که با نازی‌ها دشمنی داشت و با زنی یهودی ازدواج کرده بود، به محض به‌قدرت‌رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳، از آلمان گریخت؛ ابتدا به سوئیس و سپس به ایالات متحده. مان، پس از آگاهی از گستره‌ی هولناک جنایت‌های نازی‌ها، در رادیو بی‌بی‌سی گفت که هر چیز آلمانی، یعنی هر کس که آلمانی صحبت می‌کند، آلمانی می‌نویسد، یا حتی در آلمان زندگی کرده است، در این رسوایی بی‌شرمانه دخیل است. او تا آنجا پیش رفت که گفت، تمام کتاب‌های منتشرشده در رایش سوم، بوی «خون و خفت» می‌دهند و باید خمیر شوند. نویسندگانی غیرنازی که در آلمان مانده و از دید خودشان کوشیده بودند تا شریف باقی بمانند، از انتقاد توماس مان خوششان نیامد. رمان‌نویسی به نام فرانک تیس از انتقادِ مان رنجید. او در پاسخ، عبارت «مهاجرت درونی» را ابداع کرد و گفت، زیستن در تیره‌ترین دوران وطن و حفاظت از خود در برابر دولت جنایتکار از طریق غوطه‌ورشدن در افکار خصوصی، بیشتر قهرمانانه‌ است تا سخنرانی هموطنانش در آسودگیِ تبعید در کالیفرنیا.

واکنش روان‌شناختی ناگزیر دیگری نیز به دولت‌های ناشرافتمند وجود دارد: مهاجرت درونی. یعنی، این وسوسه که تنها به کار خودتان برسید، کاری به کار دولت نداشته باشید، از هیاهوی سیاست دور بمانید، و از توجه به اخبار بپرهیزید. اما، در حالی که مهاجرت درونی در یک نظام دیکتاتوری، توجیه‌پذیر است، در جایی که هنوز آزادی بیان وجود دارد، نمی‌توان آن را موجه دانست. فرمانبرداریِ پیشاپیش، راهی برای حفظ شرافت نیست. شهروندان باید به هر شیوه‌ که می‌توانند در برابر هر حرکتی برای از بین‌بردن نهادهای محافظ دموکراسی لیبرال اعتراض کنند. به‌ویژه وقتی خود رهبران این نهادها، از جمله رئیس‌جمهور، از آن‌ها برای تحقیر مردم استفاده می‌کنند. اگر شهروندان کماکان می‌توانند اعتراض کنند، بی‌آنکه خطر زندانی‌شدن یا اخراج تهدیدشان کند، و اعتراض نکنند، نسل‌های آینده درباره‌ی آن‌ها داوری بسیار سختی خواهند کرد.

@NashrAasoo 💭

BY Aasoo - آسو




Share with your friend now:
group-telegram.com/NashrAasoo/9067

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

But the Ukraine Crisis Media Center's Tsekhanovska points out that communications are often down in zones most affected by the war, making this sort of cross-referencing a luxury many cannot afford. Under the Sebi Act, the regulator has the power to carry out search and seizure of books, registers, documents including electronics and digital devices from any person associated with the securities market. Given the pro-privacy stance of the platform, it’s taken as a given that it’ll be used for a number of reasons, not all of them good. And Telegram has been attached to a fair few scandals related to terrorism, sexual exploitation and crime. Back in 2015, Vox described Telegram as “ISIS’ app of choice,” saying that the platform’s real use is the ability to use channels to distribute material to large groups at once. Telegram has acted to remove public channels affiliated with terrorism, but Pavel Durov reiterated that he had no business snooping on private conversations. He adds: "Telegram has become my primary news source." Russian President Vladimir Putin launched Russia's invasion of Ukraine in the early-morning hours of February 24, targeting several key cities with military strikes.
from us


Telegram Aasoo - آسو
FROM American