group-telegram.com/ToseEghtesad/12348
Last Update:
🔺فرجام تهاجم اسرائیل به ایران - 1
در ميانه مذاكرات هستهاى ايران و آمريكا؛ اسرائيل حملهاى گسترده و غافلگیرانه به ايران انجام داد. گروهی از خوشبينان، اين مذاكره را بىشك موفق مىدانستند و آرزوهاى عجيبى را به نام تحليل به مسئولان دولتى مىفروختند: از هزار ميليارد سرمايهگذاری آمريكا در ایران تا بازگشایی مجدد سفارتها!
اما بدبينها، نه! اجازه دهيد بگویم واقعگراها، هيچ آيندهاى براى اين مذاكرات متصور نبودند و گروهی حتى مىگفتند كه اين مذاكرات آمادگى براى جنگ است؛ "صرفا روشى است براى ثابت كردن سازش ناپذیر بودن ايران". اما اگر آن روز كسى مىگفت كه اين مذاكرات صرفا دامى است براى سرگرم كردن ايران و تكميل برنامه حمله به ايران، حتما انگ توهم توطئه مىخورد؛ ولى گویا چنین بود. ترامپ پس از حمله به ایران گفت از همه چیز خبر داشته است، شب قبلش نیروهایش را از عراق خارج کرده بود و برنامه دور ششم مذاکرات را صرفا هماهنگ کرده بود تا همه (حتی کسانی که معتقد بودند اسراییل حمله خواهد کرد) مطمئن شوند حداقل تا یکشنبه خبری نخواهد بود.
شواهد ديگرى هم مبنى بر وچود چنين نقشهاى در دسترس است: زلنسكي ادعا كرده بود كه بيست هزار موشكى كه به آنها وعده داده شده بود، سر از خاورميانه در آورده است؛ ولى در پرتوِ خوشبينى به مذاكرات، كسى به اين خبر توجهى نكرد. یک روز پس از حمله نيز مشخص شد كه چندی ييش آمريكا ٣٠٠ موشك نقطهزن hellfire، كه در ترور فرماندهان سپاه و دانشمندان هستهای استفاده شدند، به اسرائيل داده است. اکنون كمتر كسى است كه از روند مذاكرات و اخبار پس و پیش آن اطلاع داشته باشد و نتيجه اى جز دام بودن مذاكرات داشته باشد؛ ولى اکنون با پرسش مهمتری روبرو هستیم: "هدف اسرائیل چیست؟"
خوشبینها معتقدند که هدف، صرفا سایتهای هستهای ایران است و اگر هم سایتهای موشکی مورد حمله قرار گرفتهاند، صرفا برای جلوگیری از پاسخ احتمالی ایران است. طبیعی است که راهکار آنان برای برون رفت از این بحران، مذاکره و تسلیم است. ولی اجازه دهید این بار بیشتر به تحلیل تاریخی-سیاسی بدبینهای واقعگرا اهمیت بیشتری دهیم.
در سالهای ابتدایی ۲۰۰۰، آمریکا پس از حمله به عراق و افغانستان ایده خاورمیانه جدید را در سر میپروراند، ایدهای که بر اساس آن کشورهای خاورمیانه کوچک شده و هیچکدام قدرت مقابله با متحد اصلی آمریکا یعنی اسرائیل را نداشته باشند. این نقشه را برخی سایکس-پیکوی جدید مینامیدند؛ معاهدهای که بر اساس آن نیروهای استعماری وقت، امپراتوری عثمانی را بین خود تقسیم کرده و کشورهای جدیدی خلق کردند. آمریکا، که خود را برنده بلامنازع جنگ سرد میدانست، میخواست قواعد خود را به منطقه تحمیل کند و تنها رقیب موجود، یعنی دولتهای اسلامگرا/ دیکتاتور را در منطقه سرنگون کرده و برای همه دموکراسی به ارمغان ببرد. ایجاد این خاورمیانه جدید محتاج جنگ و فشارهای شدید آمریکا برای تغییر مرزها بود، ولی آن پروژه به شکست انجامید که چگونگی آن را مرشمایر در کتاب "توهم بزرگ" به خوبی توضیح داده است که خارج از حوصله این مقال است؛ اما باید دانست در میان دلایل متعدد این شکست، فعالیتهای ایران نقس برجستهای داشت؛ چیزی که هرگز از خاطر آمریکا و متحدانش پاک نشد. افزون بر این، این ایده هرگز از ذهن آمریکا و متحدش اسرائیل خارج نشد؛ آمریکا که همواره به برتری هوایی اسرائیل در منطقه متعهد بود، در سالهای پس از آن نیز این برتری هوایی را حفظ کرده و به تضعیف مخالفین اسرائیل پرداخت.
فرصت احیای آن ایده، تنها زمانی محقق شد که سوریه اسد سقوط و محور مقاومت تضعیف شد. پیش از آن، اسرائیل و آمریکا از واکنشهای گسترده ایران می ترسیدند و حال این ترس از دل آنها رخت بر بسته بود. چرا سوریه سازی ایران را آغاز نکنند؟ سوریه سازی به معنای خلع سلاح کامل این کشور. نیروی هوایی اسرائیل توانست در پروازهای متعدد نیروی زمینی، هوایی و زاغههای موشکی سوریه را کاملاً از بین ببرد. حال دیگر مهم نبود که سوریه به چند قسمت تقسیم شود یا همان کشور پیشین باقی بماند (هر چند که باقی ماندن همان کشور پیشین دور از ذهن است)؛ مهم آن بود که دیگر هرگز این کشور، توان مقابله با اسرائیل را نخواهد داشت.
✍علی آردم
📍 @toseeghtesad
BY توسعه و اقتصاد به روایت بستانچی
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/ToseEghtesad/12348