Telegram Group & Telegram Channel
🍁 زبان فارسی در محاصره؛ از اَفغانیتِ تحمیلی تا بی‌اعتناییِ ایرانیان

▪️گفت‌وگوی رضا عطایی با منوچهر فرادیس دربارهٔ جنگ برای حفظ زبانِ فارسی در افغانستان

رضا عطایی (دبیر کارگروه اجتماعی ــ سیاسی انجمن راحل): «ما برای زبان فارسی جنگیدیم؛ اما امروز نه در ایران جایی داریم، نه در افغانستان.» این جملهٔ تلخ عصارهٔ درد منوچهر فرادیس است، نویسنده و مدیر نشر زریاب در افغانستان که نزدیک به دو دهه در خط مقدم نبرد برای حفظ زبان فارسی ایستاده است. در این گفت‌وگو، او از سیاست‌های سیستماتیک حذف فارسی در افغانستان می‌گوید؛ از تغییر واژه‌هایی مانند «دانشگاه» به «پوهنتون» تا حذف تابلوهای فارسی از خیابان‌های کابل تحت حکومت طالبان. فرادیس، که بعد از سقوط کابل، با اینکه امکان و گزینه‌های مهاجرت به سایر کشورهای اروپایی را داشته است، به پارهٔ دیگر وطن فارسی آمده و امروز در تهران به‌سر می‌برد و با صراحت از «فاشیسم فرهنگی» برخی ایرانیان نسبت به افغانستانی‌ها انتقاد می‌کند: «در ایران، با گذرنامهٔ اروپایی به شما چای می‌دهند، اما اگر افغان باشید، حتی در هتل هم جایی ندارید!»

برای آشناییِ بهتر خوانندگان، لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چه عواملی باعث شدند به نویسندگی روی بیاورید؟ همچنین چه تجربیاتی در این مسیر داشته‌اید؟ و در ادامه، چگونه ادبیات و داستان‌نویسی بر زندگیِ شخصی و اجتماعی شما تأثیر گذاشته است؟
به ‌نام پروردگار بخشنده و مهربان. نام من منوچهر فرادیس است و نزدیک به دو دهه در عرصهٔ ادبیات و فرهنگ افغانستان فعالیت داشته‌ام. متولد سال ۱۳۶۶ هجری خورشیدی در کابل هستم و تحصیلاتم را در مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی به پایان رسانده‌ام، اما جان‌ودل و عشق من در این دو دهه گذشته، همواره وقف ادبیات، فرهنگ و مسائل اجتماعیِ افغانستان بوده است. تاکنون چهار عنوان کتاب از من منتشر شده که نخستین رمانم با عنوان سال‌ها تنهایی در ۲۰ سالگی به چاپ رسید و اکنون به چاپ پنجم رسیده است.

از دیگر آثارم، که در واقع ماحصل آثارم محسوب می‌شود، اشاره کنم؛ نخستین سفرنامه‌ام به نام از آسه‌مایی تا دماوند که حاصل سفرم به ایرانِ عزیز در سال ۱۳۹۲ بود. این کتاب هنوز هم برایم بسیار دوست‌داشتنی و شیرین است، چون در آن، مسائل متعددی را با صداقت تمام روایت کرده‌ام. امروز که به آن سفرنامه نگاه می‌کنم، به‌عنوان یک آدم معترض، معترض در جهت اصلاح جامعه، خوشحالم که لااقل دروغی ننوشته‌ام. هرچه دیده‌ام، احساس کرده‌ام و درک کرده‌ام را بیان کرده‌ام.

چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی بین داستان‌نویسیِ معاصر افغانستان و ایران وجود دارد؟ آیا می‌توان از تجربیات یکدیگر بهره‌برداری کرد؟ همچنین، آیا نویسندگان افغانستانی از ادبیات و نویسندگان ایرانی الهام می‌گیرند؟ چه تأثیراتی از ادبیات ایران بر آثار شما مشاهده می‌شود؟
از نگاه تاریخی، می‌توان روند داستان‌نویسیِ مدرن ایران و افغانستان را مقایسه کرد، اما باید صادقانه بگویم که این دو حوزه، شاخه‌های یک تمدن بزرگ هستند که امروز در قالب مرزهای سیاسیِ ایران و افغانستان تقسیم شده‌اند. یادم می‌آید در دهه ۸۰، استاد رهنورد زریاب در جشنواره «قند پارسی» گفت: «ما هنوز رمانی در اندازه‌ بوف کور صادق هدایت یا آثاری در قامت شازده احتجاب هوشنگ گلشیری نداریم.» این دیدگاه برای نسل جوان افغانستان ــ که تازه از تاریکی‌های طالبان به عصر انفجار اطلاعات پرتاب شده بودند ــ سخت و نامفهوم بود. حتی من به‌عنوان یک نوجوان، عمق این سخن را درک نمی‌کردم.

من همانند استاد زریاب اعتراف می‌کنم که همهٔ ما نویسندگان افغانستانی، خوشه‌چین خرمن دانش نویسندگان و مترجمان جهان و فارسی‌زبان، از زنده‌یاد محمد قاضی تا استادان امروز مانند عبدالله کوثری و سروش حبیبی هستیم. اگر این بزرگان و ترجمه‌های‌شان به زبان فارسی در دسترس ما نبود، در سایهٔ استعمار بازمانده انگلیس و سیاست‌های «افغانیت»، که زبان فارسی را هدف گرفته، آیا به آگاهی و دانش روز مسلط می‌شدیم؟

آیا امکان همکاری‌های ادبی و فرهنگی بین نویسندگان افغانستانی و ایرانی وجود دارد؟ چگونه می‌توان این همکاری را تسهیل کرد؟
نه. متأسفانه پاسخ من منفی است. همان‌گونه که افغانستانی‌ها به تاجیکستانی‌ها با نگاهی از بالا می‌نگرند ــ آن‌هم درحالی‌که بسیاری از فرهیختگان افغانستانی اصلاً تاجیکستان را نمی‌شناسند ــ فرهیختگان ایرانی نیز (به ‌استثنای معدودی) در برابر افغانستانی‌ها رفتاری نزدیک به فاشیسم فرهنگی دارند.

هرگاه در میان عوام ایران فهمیده‌اند افغانستانی هستم، برخوردها تغییر کرده است؛ گویی به یک «نجسِ» کاستِ پایین هندوستان نگاه می‌کنند. نخستین پرسش‌ها یا دربارهٔ‌ «ایرانی بودن یا نبودن» است یا ــ خدای‌ناکرده ــ «شیعه یا سنی بودن».

📝 متن کامل را در اینجا بخوانید.

©️از: دوماهنامهٔ چشم‌انداز ایران (۱۴۰۴: ۱۲۳ ــ ۱۲۷)

#️⃣ #زبان_فارسی #فرهنگ
👍43🤔2😢1



group-telegram.com/afghanistanis/3047
Create:
Last Update:

🍁 زبان فارسی در محاصره؛ از اَفغانیتِ تحمیلی تا بی‌اعتناییِ ایرانیان

▪️گفت‌وگوی رضا عطایی با منوچهر فرادیس دربارهٔ جنگ برای حفظ زبانِ فارسی در افغانستان

رضا عطایی (دبیر کارگروه اجتماعی ــ سیاسی انجمن راحل): «ما برای زبان فارسی جنگیدیم؛ اما امروز نه در ایران جایی داریم، نه در افغانستان.» این جملهٔ تلخ عصارهٔ درد منوچهر فرادیس است، نویسنده و مدیر نشر زریاب در افغانستان که نزدیک به دو دهه در خط مقدم نبرد برای حفظ زبان فارسی ایستاده است. در این گفت‌وگو، او از سیاست‌های سیستماتیک حذف فارسی در افغانستان می‌گوید؛ از تغییر واژه‌هایی مانند «دانشگاه» به «پوهنتون» تا حذف تابلوهای فارسی از خیابان‌های کابل تحت حکومت طالبان. فرادیس، که بعد از سقوط کابل، با اینکه امکان و گزینه‌های مهاجرت به سایر کشورهای اروپایی را داشته است، به پارهٔ دیگر وطن فارسی آمده و امروز در تهران به‌سر می‌برد و با صراحت از «فاشیسم فرهنگی» برخی ایرانیان نسبت به افغانستانی‌ها انتقاد می‌کند: «در ایران، با گذرنامهٔ اروپایی به شما چای می‌دهند، اما اگر افغان باشید، حتی در هتل هم جایی ندارید!»

برای آشناییِ بهتر خوانندگان، لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چه عواملی باعث شدند به نویسندگی روی بیاورید؟ همچنین چه تجربیاتی در این مسیر داشته‌اید؟ و در ادامه، چگونه ادبیات و داستان‌نویسی بر زندگیِ شخصی و اجتماعی شما تأثیر گذاشته است؟
به ‌نام پروردگار بخشنده و مهربان. نام من منوچهر فرادیس است و نزدیک به دو دهه در عرصهٔ ادبیات و فرهنگ افغانستان فعالیت داشته‌ام. متولد سال ۱۳۶۶ هجری خورشیدی در کابل هستم و تحصیلاتم را در مقطع کارشناسی ارشد علوم سیاسی به پایان رسانده‌ام، اما جان‌ودل و عشق من در این دو دهه گذشته، همواره وقف ادبیات، فرهنگ و مسائل اجتماعیِ افغانستان بوده است. تاکنون چهار عنوان کتاب از من منتشر شده که نخستین رمانم با عنوان سال‌ها تنهایی در ۲۰ سالگی به چاپ رسید و اکنون به چاپ پنجم رسیده است.

از دیگر آثارم، که در واقع ماحصل آثارم محسوب می‌شود، اشاره کنم؛ نخستین سفرنامه‌ام به نام از آسه‌مایی تا دماوند که حاصل سفرم به ایرانِ عزیز در سال ۱۳۹۲ بود. این کتاب هنوز هم برایم بسیار دوست‌داشتنی و شیرین است، چون در آن، مسائل متعددی را با صداقت تمام روایت کرده‌ام. امروز که به آن سفرنامه نگاه می‌کنم، به‌عنوان یک آدم معترض، معترض در جهت اصلاح جامعه، خوشحالم که لااقل دروغی ننوشته‌ام. هرچه دیده‌ام، احساس کرده‌ام و درک کرده‌ام را بیان کرده‌ام.

چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی بین داستان‌نویسیِ معاصر افغانستان و ایران وجود دارد؟ آیا می‌توان از تجربیات یکدیگر بهره‌برداری کرد؟ همچنین، آیا نویسندگان افغانستانی از ادبیات و نویسندگان ایرانی الهام می‌گیرند؟ چه تأثیراتی از ادبیات ایران بر آثار شما مشاهده می‌شود؟
از نگاه تاریخی، می‌توان روند داستان‌نویسیِ مدرن ایران و افغانستان را مقایسه کرد، اما باید صادقانه بگویم که این دو حوزه، شاخه‌های یک تمدن بزرگ هستند که امروز در قالب مرزهای سیاسیِ ایران و افغانستان تقسیم شده‌اند. یادم می‌آید در دهه ۸۰، استاد رهنورد زریاب در جشنواره «قند پارسی» گفت: «ما هنوز رمانی در اندازه‌ بوف کور صادق هدایت یا آثاری در قامت شازده احتجاب هوشنگ گلشیری نداریم.» این دیدگاه برای نسل جوان افغانستان ــ که تازه از تاریکی‌های طالبان به عصر انفجار اطلاعات پرتاب شده بودند ــ سخت و نامفهوم بود. حتی من به‌عنوان یک نوجوان، عمق این سخن را درک نمی‌کردم.

من همانند استاد زریاب اعتراف می‌کنم که همهٔ ما نویسندگان افغانستانی، خوشه‌چین خرمن دانش نویسندگان و مترجمان جهان و فارسی‌زبان، از زنده‌یاد محمد قاضی تا استادان امروز مانند عبدالله کوثری و سروش حبیبی هستیم. اگر این بزرگان و ترجمه‌های‌شان به زبان فارسی در دسترس ما نبود، در سایهٔ استعمار بازمانده انگلیس و سیاست‌های «افغانیت»، که زبان فارسی را هدف گرفته، آیا به آگاهی و دانش روز مسلط می‌شدیم؟

آیا امکان همکاری‌های ادبی و فرهنگی بین نویسندگان افغانستانی و ایرانی وجود دارد؟ چگونه می‌توان این همکاری را تسهیل کرد؟
نه. متأسفانه پاسخ من منفی است. همان‌گونه که افغانستانی‌ها به تاجیکستانی‌ها با نگاهی از بالا می‌نگرند ــ آن‌هم درحالی‌که بسیاری از فرهیختگان افغانستانی اصلاً تاجیکستان را نمی‌شناسند ــ فرهیختگان ایرانی نیز (به ‌استثنای معدودی) در برابر افغانستانی‌ها رفتاری نزدیک به فاشیسم فرهنگی دارند.

هرگاه در میان عوام ایران فهمیده‌اند افغانستانی هستم، برخوردها تغییر کرده است؛ گویی به یک «نجسِ» کاستِ پایین هندوستان نگاه می‌کنند. نخستین پرسش‌ها یا دربارهٔ‌ «ایرانی بودن یا نبودن» است یا ــ خدای‌ناکرده ــ «شیعه یا سنی بودن».

📝 متن کامل را در اینجا بخوانید.

©️از: دوماهنامهٔ چشم‌انداز ایران (۱۴۰۴: ۱۲۳ ــ ۱۲۷)

#️⃣ #زبان_فارسی #فرهنگ

BY افغانستانی‌ها




Share with your friend now:
group-telegram.com/afghanistanis/3047

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

The news also helped traders look past another report showing decades-high inflation and shake off some of the volatility from recent sessions. The Bureau of Labor Statistics' February Consumer Price Index (CPI) this week showed another surge in prices even before Russia escalated its attacks in Ukraine. The headline CPI — soaring 7.9% over last year — underscored the sticky inflationary pressures reverberating across the U.S. economy, with everything from groceries to rents and airline fares getting more expensive for everyday consumers. He floated the idea of restricting the use of Telegram in Ukraine and Russia, a suggestion that was met with fierce opposition from users. Shortly after, Durov backed off the idea. Telegram was co-founded by Pavel and Nikolai Durov, the brothers who had previously created VKontakte. VK is Russia’s equivalent of Facebook, a social network used for public and private messaging, audio and video sharing as well as online gaming. In January, SimpleWeb reported that VK was Russia’s fourth most-visited website, after Yandex, YouTube and Google’s Russian-language homepage. In 2016, Forbes’ Michael Solomon described Pavel Durov (pictured, below) as the “Mark Zuckerberg of Russia.” Multiple pro-Kremlin media figures circulated the post's false claims, including prominent Russian journalist Vladimir Soloviev and the state-controlled Russian outlet RT, according to the DFR Lab's report. Asked about its stance on disinformation, Telegram spokesperson Remi Vaughn told AFP: "As noted by our CEO, the sheer volume of information being shared on channels makes it extremely difficult to verify, so it's important that users double-check what they read."
from us


Telegram افغانستانی‌ها
FROM American