Telegram Group & Telegram Channel
دولت‌گرایان و شاهنامه فردوسی

امروز بزرگ‌ترین خدمتی که کسی می‌تواند در حق شاهنامه فردوسی به جای بیاورد این است که پس از صدوخرده‌ای سال این اثر را از اسارت جریان ملی‌گرایی افراطی و دولت‌پرست و نیز از اسارت دانشکده‌های ادبیات که چیزی بیش از شعبه‌هایی از بروکراسی فشل وزارت علوم نیستند بیرون بیاورد و دوباره آن را به «قهوه‌خانه‌ها» و به کوچه و بازار میان مردم عامی باز گرداند. حالا معادل امروزی قهوه‌خانه و کوچه و بازار هر چه که باشد، این کار تنها با آزادی امکان‌پذیر است و قاعدتاً یک فرآیند خودجوش است و ربطی به آموزش و فرهنگ و رسانۀ دولتی ندارد. ربطی به داغ و درفش قوه قضاییه هم ندارد، چون چه بسا کم نباشند کسانی که آرزویشان این است که در «فردای آزادی! ایران» به جای «هتاکان به عقاید دینی مردم» دادگاه و پلیس و خودسرها سر وقت «هتاکان به عناصر هویت ملی» بروند و «از طرف مردم» به سزای اعمالشان برسانند. اگر معتقدید دولت جمهوری اسلامی با این کارها به اسلام و تشیع خدمت کرد و در سال ۱۴۰۴ درصد مسلمانان در ایران در مقایسه با سال ۱۳۵۷ بیشتر است، آنگاه آرزویش را داشته باشید که رفتارهای مشابه امروز فردا با چیزهای دیگری تکرار شود که نامشان را - به نادرست - «عناصر هویت ملی» گذاشته‌اند. اگر از مشاهدۀ تصاویر مسلمانان خشمگین در مناطق قبایلی پاکستان حس خوبی می‌گیرید همین حس را به دیگران منتقل کنید. البته اگر به‌راستی با آنان تفاوتی دارید.

آن زمانی که زیر چادر عشایر بختیاری و در شب‌های سرد زمستان تبریز در قهوه‌خانه‌ها شاهنامه می‌خواندند و مردمان کرد نام‌های شاهنامه‌ای بر روی فرزندانشان می‌گذاشتند این کتاب هنوز ابزار یکدست‌سازی فرهنگی نشده بود. ابزار فخرفروشی کسانی نشده بود که خارج از مدرسه یک بیت هم از آن را نخوانده‌اند و تفریح‌شان باشگاه رفتن و یوگا و فال قهوه و «کتابخانه نیمه‌شب» خواندن است. کسی رگ گردنش برای این کتاب متورم نمی‌شد. «شاهنامه‌خوانی در تبریز» برافراشتن پرچم فتح و ظفر یک باند امنیتی وسط تبریز و دهن‌کجی به مردم آن شهر نبود. شاهنامه ابزار تحقیر همسایگان و عقده‌گشایی از پیشرفت‌هایی که آن‌ها کردند و ما نتوانستیم نبود. به‌راستی کتابی بود مردمی و حاکمان هم اگر سیم و زر فراوان به نگارگران و خطاطان می‌بخشیدند تا نسخه‌های باشکوه شاهنامه را بسازند - چنانکه گاهی چند نسل طول می‌کشید تا اثر گران‌قدری مانند «شاهنامه شاه‌طهماسبی» تکمیل گردد - این کار را برای چسباندن خودشان به فرهنگ بومی می‌کردند، نه آنکه بخواهند فرهنگ بومی را با تخصیص بودجه و ایجاد تورم مهندسی کنند. فلان سردستۀ عشایر که پس از خونریزی و کشت‌وکشتار بسیار و چیرگی بر تمام رقبا قدرت را تصاحب می‌کرد خودش یا نسل بعد از خودش می‌دانستند که با اتکای صرف به شمشیر نمی‌توان حکومت کرد و حتی در همان مناسبات اجتماعی پیشامدرن که تودۀ مردم رعیتی بیش نبودند باز نمی‌شد هیچ مشروعیتی نداشت و بی‌دغدغه ادامه داد. این بود که شاعر و تاریخ‌نگار را به دربار می‌آوردند تا مدح‌شان را بگویند و تاریخ فتوحات‌شان را بنویسند، عالمان را به حضور می‌پذیرفتند و احترام می‌گذاشتند و برایشان مقرری تعیین می‌کردند تا از نفوذشان میان مردم بهره ببرند، معماران را به کار می‌گرفتند تا مسجد و بازار و حمام بسازند و به خطاط و نگارگر مأموریت تزئین شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی و بهارستان جامی و کتاب‌هایی از این دست را می‌دادند. نهاد دولت که همواره مانند پارازیت عمل می‌کند می‌کوشید از فرهنگ موجود در اجتماع اندوخته‌ای برای خود بردارد. پارازیت خودش نمی‌تواند اندوخته‌ای برای اجتماع تولید کند. این اما انتظاری است که در صد سال اخیر از دولت در ایران داشته‌اند و برایش وزارت‌خانه و سازمان و شورای عالی درست کرده‌اند و به عده‌ای بی‌جهت حقوق می‌دهند، تا جایی که رئیس‌جمهور هم زورش نمی‌رسد قدری دست‌وپایشان را جمع کند. امروز مصداق آرزوی خیر برای آینده ایران داشتن این است که کسی بخواهد این بساط‌ها جمع شوند، نه آنکه تنها عنوان‌شان عوض شود.

شاهنامه کوچک‌ترین ارتباطی به آن مفاهیم قرن نوزدهمی که عمدتاً در اروپای قاره‌ای (آلمان و فرانسه) پرورانده شدند و ذهن ملی‌گرایان ما را اشغال کرده‌اند ندارد. یک آدمی که هزار سال پیش می‌زیسته است نمی‌توانسته نماینده «ملی‌گرایی ایرانی» باشد. ایران مد نظر فردوسی ربطی به ایرانی که ما اکنون در ذهن داریم نداشت. اگر داشت سخن گفتنِ با طول و تفصیل از آن فقط منحصر به او نمی‌ماند و ملی‌گرایان ناچار نبودند ذره‌بین به دست در میان آثار کلاسیک ادب فارسی دنبال «ایران» بگردند و اغلب همان یک کلمه را هم پیدا نکنند. اگر باور ندارید بروید در تارنمای گنجور «ایران» را در متون شاعران گوناگون جست‌وجو کنید و خودتان ببینید که چند بار این واژه را پیدا می‌کنید و در همان دفعات اندک هم قبل و بعد بیت را بخوانید و ببینید سخن از چیست.
👍116👎52



group-telegram.com/alamehrpouia/719
Create:
Last Update:

دولت‌گرایان و شاهنامه فردوسی

امروز بزرگ‌ترین خدمتی که کسی می‌تواند در حق شاهنامه فردوسی به جای بیاورد این است که پس از صدوخرده‌ای سال این اثر را از اسارت جریان ملی‌گرایی افراطی و دولت‌پرست و نیز از اسارت دانشکده‌های ادبیات که چیزی بیش از شعبه‌هایی از بروکراسی فشل وزارت علوم نیستند بیرون بیاورد و دوباره آن را به «قهوه‌خانه‌ها» و به کوچه و بازار میان مردم عامی باز گرداند. حالا معادل امروزی قهوه‌خانه و کوچه و بازار هر چه که باشد، این کار تنها با آزادی امکان‌پذیر است و قاعدتاً یک فرآیند خودجوش است و ربطی به آموزش و فرهنگ و رسانۀ دولتی ندارد. ربطی به داغ و درفش قوه قضاییه هم ندارد، چون چه بسا کم نباشند کسانی که آرزویشان این است که در «فردای آزادی! ایران» به جای «هتاکان به عقاید دینی مردم» دادگاه و پلیس و خودسرها سر وقت «هتاکان به عناصر هویت ملی» بروند و «از طرف مردم» به سزای اعمالشان برسانند. اگر معتقدید دولت جمهوری اسلامی با این کارها به اسلام و تشیع خدمت کرد و در سال ۱۴۰۴ درصد مسلمانان در ایران در مقایسه با سال ۱۳۵۷ بیشتر است، آنگاه آرزویش را داشته باشید که رفتارهای مشابه امروز فردا با چیزهای دیگری تکرار شود که نامشان را - به نادرست - «عناصر هویت ملی» گذاشته‌اند. اگر از مشاهدۀ تصاویر مسلمانان خشمگین در مناطق قبایلی پاکستان حس خوبی می‌گیرید همین حس را به دیگران منتقل کنید. البته اگر به‌راستی با آنان تفاوتی دارید.

آن زمانی که زیر چادر عشایر بختیاری و در شب‌های سرد زمستان تبریز در قهوه‌خانه‌ها شاهنامه می‌خواندند و مردمان کرد نام‌های شاهنامه‌ای بر روی فرزندانشان می‌گذاشتند این کتاب هنوز ابزار یکدست‌سازی فرهنگی نشده بود. ابزار فخرفروشی کسانی نشده بود که خارج از مدرسه یک بیت هم از آن را نخوانده‌اند و تفریح‌شان باشگاه رفتن و یوگا و فال قهوه و «کتابخانه نیمه‌شب» خواندن است. کسی رگ گردنش برای این کتاب متورم نمی‌شد. «شاهنامه‌خوانی در تبریز» برافراشتن پرچم فتح و ظفر یک باند امنیتی وسط تبریز و دهن‌کجی به مردم آن شهر نبود. شاهنامه ابزار تحقیر همسایگان و عقده‌گشایی از پیشرفت‌هایی که آن‌ها کردند و ما نتوانستیم نبود. به‌راستی کتابی بود مردمی و حاکمان هم اگر سیم و زر فراوان به نگارگران و خطاطان می‌بخشیدند تا نسخه‌های باشکوه شاهنامه را بسازند - چنانکه گاهی چند نسل طول می‌کشید تا اثر گران‌قدری مانند «شاهنامه شاه‌طهماسبی» تکمیل گردد - این کار را برای چسباندن خودشان به فرهنگ بومی می‌کردند، نه آنکه بخواهند فرهنگ بومی را با تخصیص بودجه و ایجاد تورم مهندسی کنند. فلان سردستۀ عشایر که پس از خونریزی و کشت‌وکشتار بسیار و چیرگی بر تمام رقبا قدرت را تصاحب می‌کرد خودش یا نسل بعد از خودش می‌دانستند که با اتکای صرف به شمشیر نمی‌توان حکومت کرد و حتی در همان مناسبات اجتماعی پیشامدرن که تودۀ مردم رعیتی بیش نبودند باز نمی‌شد هیچ مشروعیتی نداشت و بی‌دغدغه ادامه داد. این بود که شاعر و تاریخ‌نگار را به دربار می‌آوردند تا مدح‌شان را بگویند و تاریخ فتوحات‌شان را بنویسند، عالمان را به حضور می‌پذیرفتند و احترام می‌گذاشتند و برایشان مقرری تعیین می‌کردند تا از نفوذشان میان مردم بهره ببرند، معماران را به کار می‌گرفتند تا مسجد و بازار و حمام بسازند و به خطاط و نگارگر مأموریت تزئین شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی و بهارستان جامی و کتاب‌هایی از این دست را می‌دادند. نهاد دولت که همواره مانند پارازیت عمل می‌کند می‌کوشید از فرهنگ موجود در اجتماع اندوخته‌ای برای خود بردارد. پارازیت خودش نمی‌تواند اندوخته‌ای برای اجتماع تولید کند. این اما انتظاری است که در صد سال اخیر از دولت در ایران داشته‌اند و برایش وزارت‌خانه و سازمان و شورای عالی درست کرده‌اند و به عده‌ای بی‌جهت حقوق می‌دهند، تا جایی که رئیس‌جمهور هم زورش نمی‌رسد قدری دست‌وپایشان را جمع کند. امروز مصداق آرزوی خیر برای آینده ایران داشتن این است که کسی بخواهد این بساط‌ها جمع شوند، نه آنکه تنها عنوان‌شان عوض شود.

شاهنامه کوچک‌ترین ارتباطی به آن مفاهیم قرن نوزدهمی که عمدتاً در اروپای قاره‌ای (آلمان و فرانسه) پرورانده شدند و ذهن ملی‌گرایان ما را اشغال کرده‌اند ندارد. یک آدمی که هزار سال پیش می‌زیسته است نمی‌توانسته نماینده «ملی‌گرایی ایرانی» باشد. ایران مد نظر فردوسی ربطی به ایرانی که ما اکنون در ذهن داریم نداشت. اگر داشت سخن گفتنِ با طول و تفصیل از آن فقط منحصر به او نمی‌ماند و ملی‌گرایان ناچار نبودند ذره‌بین به دست در میان آثار کلاسیک ادب فارسی دنبال «ایران» بگردند و اغلب همان یک کلمه را هم پیدا نکنند. اگر باور ندارید بروید در تارنمای گنجور «ایران» را در متون شاعران گوناگون جست‌وجو کنید و خودتان ببینید که چند بار این واژه را پیدا می‌کنید و در همان دفعات اندک هم قبل و بعد بیت را بخوانید و ببینید سخن از چیست.

BY مهرپویا علا


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/alamehrpouia/719

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Lastly, the web previews of t.me links have been given a new look, adding chat backgrounds and design elements from the fully-features Telegram Web client. The War on Fakes channel has repeatedly attempted to push conspiracies that footage from Ukraine is somehow being falsified. One post on the channel from February 24 claimed without evidence that a widely viewed photo of a Ukrainian woman injured in an airstrike in the city of Chuhuiv was doctored and that the woman was seen in a different photo days later without injuries. The post, which has over 600,000 views, also baselessly claimed that the woman's blood was actually makeup or grape juice. Telegram was co-founded by Pavel and Nikolai Durov, the brothers who had previously created VKontakte. VK is Russia’s equivalent of Facebook, a social network used for public and private messaging, audio and video sharing as well as online gaming. In January, SimpleWeb reported that VK was Russia’s fourth most-visited website, after Yandex, YouTube and Google’s Russian-language homepage. In 2016, Forbes’ Michael Solomon described Pavel Durov (pictured, below) as the “Mark Zuckerberg of Russia.” Ukrainian President Volodymyr Zelensky said in a video message on Tuesday that Ukrainian forces "destroy the invaders wherever we can."
from us


Telegram مهرپویا علا
FROM American