Telegram Group & Telegram Channel
📌 در بابِ سختی‌های آموزش فلسفه در ایران

محمدمهدی حاتمی

بعضاً فکر می‌کنم به عنوانِ یک مدرّس فلسفه که در دبیرستان و دانشگاه و نیز در محیط‌های عمومی، برخی مباحث فلسفی را درس داده‌ام، با چه مشکلاتی روبه‌رو بوده‌ام؛ نتیجه البته شگفت‌انگیز است: با مشکلات زیادی!

می‌خواهم بعضی از آن‌ها را با شما در میان بگذارم، بدونِ آن‌که بخواهم روضه بخوانم و از مخاطبانم گریه بگیرم.

مشکلاتی که مطرح می‌کنم احتمالاً ریشه در آموزش‌های پایه‌ای نامناسب و ایدئولوژیک دارد. البته یافتن علّت‌های دقیق نیاز به پژوهش مبسوط دارد و من فعلاً قصدِ کشف آن‌‌ علّت‌ها را ندارم. فقط می‌خواهم آنچه در مدّت ایّام تدریس، دیده و درک کرده‌ام، توصیف کنم.

۱. ذهن‌های نادقیق
فلسفه، علمی دقیق است. کسی که می‌خواهد فلسفه بیاموزد باید کم‌کم بتواند بین مفاهیم مشابه تمایز برقرار کند و احکام دو مفهوم مشابه امّا متمایز را بر یکدیگر حمل نکند. بی‌دقتی آفتِ فلسفه‌ی خوب است. ذهن‌هایی که در برقراری تمایزهای دقیق ناتوان یا کم‌توان‌اند، برای فلسفه‌ مناسب نیستند. تصور می‌کنم دقّت عمومی در ایران کم است. علّتش را نمی‌دانم. ایرانی‌ها عموماّ به‌سختی تمایزها را درک می‌کنند. در یکی از کلاس‌ها ساعت‌ها وقت صرف کردم تا بتوانم تمایز خداباوری از دین‌باوری را نشان دهم. اکثراً می‌پنداشتند کسی که خداباور است پس حتماً دین‌باور است! در کلاسِ دیگر، برای نشان دادن تمایز احکام اخلاقی از احکام حقوقی چند جلسه وقت صرف کردم. در اکثر موارد هم نتیجه از دید آن‌ها که در کلاس بوده‌اند، عجیب بوده‌‌است. تصوّر می‌کرده‌اند که ”خب حالا که سال‌ها با بی‌دقّتی جلو رفته‌ایم، کسی که خواهان دقّتِ بیشتر است لابد ریگی در کفش دارد“ !


۲. ناتوانی در کشف و صورت‌بندی استدلال‌ها:

قلبِ فلسفه، استدلال است. با کمی تسامح می‌توان فلسفه را تعریف کرد به ایده به‌علاوه‌ی استدلال. بدونِ استدلال، فلسفه مجموعه‌ای از ایده‌های جالب است؛ امّا نه‌لزوماً ایده‌های قابلِ اعتماد. عموم کسانی را که آموزش داده‌ام در شناختِ استدلال (شناخت مقدمه‌ها، نتیجه و بررسی صدق آن‌ها و اعتبار استدلال) ناتوان یا کم‌توان بود‌ه‌اند. اگر از دیدگاهی خوش‌شان آمده‌است از آن طرف‌داری کرده‌اند و اگر از دیدگاهی بدشان آمده‌است با آن مخالفت ورزیده‌اند. وقتی هم که گفته‌ام استدلال‌تان چیست، عموماً استدلالی نداشته‌اند و حتی بعضاً برای‌شان عجیب بوده‌است که کسی از آن‌ها بخواهد استدلال دیدگاه رقیب یا خودتان را صورت‌بندی کنید. عموماً می‌پندارند، عواطف، آن‌ها را از استدلال و تأمل بی‌نیاز می‌کند. و غالباً به من می‌گویند: ”دیگه سختش نکن استاد!“

۳. ناتوانی در همدلی با دیدگاه رقیب

فلسفه سرشار از دیدگاه‌های رقیب است. هر دیدگاهی نقاط ضعف و قوّتی دارد. کسی که در جایگاهِ مدرس فلسفه قرار می‌گیرد باید قوی‌ترین صورت‌بندی‌های هر نظریه و نقاط قوّت آن و نیز نقدهای وارد بر آن را به مُتعلّمان انتقال دهد. ناتوانی در همدلی با دیدگاه‌های رقیب، ضعفی بزرگ در فلسفه‌ورزی است. کسی که‌ می‌خواهد بداند چرا دیگران دیدگاهی مخالف دیدگاه او اتخاذ کرده‌اند، باید بتواند تعصباتش را کنار بگذارد و جهان را از دریچه‌ی چشم دیگران نگاه کند. ناتوانی در همدلی با دیدگاه رقیب، فهم ما را محدود و دریچه‌ی نگاه‌مان را تنگ می‌کند. امّا تصوّر عمومی این است که اگر کسی قوی‌ترین صورت‌بندی‌های یک نظریه و نقاط قوّت آن را ارائه می‌دهد لابد آن نظریه را صادق می‌داند. کسی که نظریه‌ای صادق نمی‌داند باید یا به آن اشاره‌ای نکند یا آن را به شکلی کاملاً ضعیف و تحقیرآمیز ارائه کند. برای مثال در جلسه‌هایی که درباره‌ی «وجود خدا» یا درباره‌ی «سرشت ذهن» صحبت کرده‌ام و دلایلِ آتئیست‌ها و ماتریالیست‌ها را مطرح کرده‌ام بلافاصله مورد اتهام قرار گرفته‌ام که ”اگر این دیدگاه‌ها را قبول نداری، چرا به آن‌ها اشاره می‌کنی؟!“.

۴. سنجش هر چیزی با باورهای رایج دینی

همان‌طور که در بخش دو گفتم، قلبِ فلسفه، استدلال است. فیلسوف می‌خواهد ببیند دلایل، او را به چه نتایجی می‌رسانند؛ فارغ از اینکه این نتایج با باورهای رایج دینی سازگارند یا خیر. وقتی یک رأی فلسفی در کلاس تدریس می‌شود بسیاری از مُتعلّمان به‌جای توجّه به دلایل، می‌روند سراغ سازگاری نتایج به‌دست‌آمده با باورهای رایج دینی. آن‌ها فرض می‌کنند چیزی که در جامعه به عنوان باورهای دینی به آن‌ها آموزش داده‌اند، معیار نهایی صدق و کذب است و اگر دیدگاهی فلسفی به نتیجه‌ای غیر از آن باورها برسد، حتماً غلط است و فرقی نمی‌کند چقدر دلایلِ حمایت‌کننده از آن، قوی‌اند. نمی‌خواهم فعلاً در بابِ نسبت فلسفه و دین صحبت کنم، امّا چک کردن علی‌الدوام محتوای تدریس، با باورهای رایج، دست مدرس را می‌بندد و او را محتاط می‌کند که مبادا چیز بگویم که مُتعلّمان من را در زمره‌ی ملحدین قلمداد کنند!
👍12



group-telegram.com/azdanameh/619
Create:
Last Update:

📌 در بابِ سختی‌های آموزش فلسفه در ایران

محمدمهدی حاتمی

بعضاً فکر می‌کنم به عنوانِ یک مدرّس فلسفه که در دبیرستان و دانشگاه و نیز در محیط‌های عمومی، برخی مباحث فلسفی را درس داده‌ام، با چه مشکلاتی روبه‌رو بوده‌ام؛ نتیجه البته شگفت‌انگیز است: با مشکلات زیادی!

می‌خواهم بعضی از آن‌ها را با شما در میان بگذارم، بدونِ آن‌که بخواهم روضه بخوانم و از مخاطبانم گریه بگیرم.

مشکلاتی که مطرح می‌کنم احتمالاً ریشه در آموزش‌های پایه‌ای نامناسب و ایدئولوژیک دارد. البته یافتن علّت‌های دقیق نیاز به پژوهش مبسوط دارد و من فعلاً قصدِ کشف آن‌‌ علّت‌ها را ندارم. فقط می‌خواهم آنچه در مدّت ایّام تدریس، دیده و درک کرده‌ام، توصیف کنم.

۱. ذهن‌های نادقیق
فلسفه، علمی دقیق است. کسی که می‌خواهد فلسفه بیاموزد باید کم‌کم بتواند بین مفاهیم مشابه تمایز برقرار کند و احکام دو مفهوم مشابه امّا متمایز را بر یکدیگر حمل نکند. بی‌دقتی آفتِ فلسفه‌ی خوب است. ذهن‌هایی که در برقراری تمایزهای دقیق ناتوان یا کم‌توان‌اند، برای فلسفه‌ مناسب نیستند. تصور می‌کنم دقّت عمومی در ایران کم است. علّتش را نمی‌دانم. ایرانی‌ها عموماّ به‌سختی تمایزها را درک می‌کنند. در یکی از کلاس‌ها ساعت‌ها وقت صرف کردم تا بتوانم تمایز خداباوری از دین‌باوری را نشان دهم. اکثراً می‌پنداشتند کسی که خداباور است پس حتماً دین‌باور است! در کلاسِ دیگر، برای نشان دادن تمایز احکام اخلاقی از احکام حقوقی چند جلسه وقت صرف کردم. در اکثر موارد هم نتیجه از دید آن‌ها که در کلاس بوده‌اند، عجیب بوده‌‌است. تصوّر می‌کرده‌اند که ”خب حالا که سال‌ها با بی‌دقّتی جلو رفته‌ایم، کسی که خواهان دقّتِ بیشتر است لابد ریگی در کفش دارد“ !


۲. ناتوانی در کشف و صورت‌بندی استدلال‌ها:

قلبِ فلسفه، استدلال است. با کمی تسامح می‌توان فلسفه را تعریف کرد به ایده به‌علاوه‌ی استدلال. بدونِ استدلال، فلسفه مجموعه‌ای از ایده‌های جالب است؛ امّا نه‌لزوماً ایده‌های قابلِ اعتماد. عموم کسانی را که آموزش داده‌ام در شناختِ استدلال (شناخت مقدمه‌ها، نتیجه و بررسی صدق آن‌ها و اعتبار استدلال) ناتوان یا کم‌توان بود‌ه‌اند. اگر از دیدگاهی خوش‌شان آمده‌است از آن طرف‌داری کرده‌اند و اگر از دیدگاهی بدشان آمده‌است با آن مخالفت ورزیده‌اند. وقتی هم که گفته‌ام استدلال‌تان چیست، عموماً استدلالی نداشته‌اند و حتی بعضاً برای‌شان عجیب بوده‌است که کسی از آن‌ها بخواهد استدلال دیدگاه رقیب یا خودتان را صورت‌بندی کنید. عموماً می‌پندارند، عواطف، آن‌ها را از استدلال و تأمل بی‌نیاز می‌کند. و غالباً به من می‌گویند: ”دیگه سختش نکن استاد!“

۳. ناتوانی در همدلی با دیدگاه رقیب

فلسفه سرشار از دیدگاه‌های رقیب است. هر دیدگاهی نقاط ضعف و قوّتی دارد. کسی که در جایگاهِ مدرس فلسفه قرار می‌گیرد باید قوی‌ترین صورت‌بندی‌های هر نظریه و نقاط قوّت آن و نیز نقدهای وارد بر آن را به مُتعلّمان انتقال دهد. ناتوانی در همدلی با دیدگاه‌های رقیب، ضعفی بزرگ در فلسفه‌ورزی است. کسی که‌ می‌خواهد بداند چرا دیگران دیدگاهی مخالف دیدگاه او اتخاذ کرده‌اند، باید بتواند تعصباتش را کنار بگذارد و جهان را از دریچه‌ی چشم دیگران نگاه کند. ناتوانی در همدلی با دیدگاه رقیب، فهم ما را محدود و دریچه‌ی نگاه‌مان را تنگ می‌کند. امّا تصوّر عمومی این است که اگر کسی قوی‌ترین صورت‌بندی‌های یک نظریه و نقاط قوّت آن را ارائه می‌دهد لابد آن نظریه را صادق می‌داند. کسی که نظریه‌ای صادق نمی‌داند باید یا به آن اشاره‌ای نکند یا آن را به شکلی کاملاً ضعیف و تحقیرآمیز ارائه کند. برای مثال در جلسه‌هایی که درباره‌ی «وجود خدا» یا درباره‌ی «سرشت ذهن» صحبت کرده‌ام و دلایلِ آتئیست‌ها و ماتریالیست‌ها را مطرح کرده‌ام بلافاصله مورد اتهام قرار گرفته‌ام که ”اگر این دیدگاه‌ها را قبول نداری، چرا به آن‌ها اشاره می‌کنی؟!“.

۴. سنجش هر چیزی با باورهای رایج دینی

همان‌طور که در بخش دو گفتم، قلبِ فلسفه، استدلال است. فیلسوف می‌خواهد ببیند دلایل، او را به چه نتایجی می‌رسانند؛ فارغ از اینکه این نتایج با باورهای رایج دینی سازگارند یا خیر. وقتی یک رأی فلسفی در کلاس تدریس می‌شود بسیاری از مُتعلّمان به‌جای توجّه به دلایل، می‌روند سراغ سازگاری نتایج به‌دست‌آمده با باورهای رایج دینی. آن‌ها فرض می‌کنند چیزی که در جامعه به عنوان باورهای دینی به آن‌ها آموزش داده‌اند، معیار نهایی صدق و کذب است و اگر دیدگاهی فلسفی به نتیجه‌ای غیر از آن باورها برسد، حتماً غلط است و فرقی نمی‌کند چقدر دلایلِ حمایت‌کننده از آن، قوی‌اند. نمی‌خواهم فعلاً در بابِ نسبت فلسفه و دین صحبت کنم، امّا چک کردن علی‌الدوام محتوای تدریس، با باورهای رایج، دست مدرس را می‌بندد و او را محتاط می‌کند که مبادا چیز بگویم که مُتعلّمان من را در زمره‌ی ملحدین قلمداد کنند!

BY اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/azdanameh/619

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Despite Telegram's origins, its approach to users' security has privacy advocates worried. "We're seeing really dramatic moves, and it's all really tied to Ukraine right now, and in a secondary way, in terms of interest rates," Octavio Marenzi, CEO of Opimas, told Yahoo Finance Live on Thursday. "This war in Ukraine is going to give the Fed the ammunition, the cover that it needs, to not raise interest rates too quickly. And I think Jay Powell is a very tepid sort of inflation fighter and he's not going to do as much as he needs to do to get that under control. And this seems like an excuse to kick the can further down the road still and not do too much too soon." The last couple days have exemplified that uncertainty. On Thursday, news emerged that talks in Turkey between the Russia and Ukraine yielded no positive result. But on Friday, Reuters reported that Russian President Vladimir Putin said there had been some “positive shifts” in talks between the two sides. Perpetrators of these scams will create a public group on Telegram to promote these investment packages that are usually accompanied by fake testimonies and sometimes advertised as being Shariah-compliant. Interested investors will be asked to directly message the representatives to begin investing in the various investment packages offered. So, uh, whenever I hear about Telegram, it’s always in relation to something bad. What gives?
from us


Telegram اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی
FROM American