Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/group-telegram/post.php on line 37

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/post/cheshmandaz_iran/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/group-telegram/post.php on line 50
چشم‌انداز ایران | Telegram Webview: cheshmandaz_iran/1261 -
Telegram Group & Telegram Channel
🔻هدی صابر و رنج‌های اگزیستانسیالیستی‌اش

🖊 علیرضا رجایی
(روایت)

🌐 (بازنشر به‌مناسبت سالگرد درگذشت مهندس سحابی و شهادت هاله و هدی)

 اولین بار اسمش را زمانی شنیدم که قرار بود مجله ایران فردا راه‌اندازی شود. از سعید مدنی شنیدم فردی به اسم هدی قرار است به‌عنوان سردبیر بیاید. البته این اتفاق نیفتاد و فکر می‌کنم اولین مواجهه ما سال 77  و بعد از داستان قتل‌های زنجیره‌ای بود، چون ما هر دو استخدام صداوسیما بودیم و روزی که به جام جم رفته بودم او را دیدم. ولی ارتباط ما به‌طور مشخص و خیلی عمیق از انتخابات مجلس ششم شروع شد که من هم نامزد انتخابات شدم. هدی تعیین می‌کرد که ما برای تبلیغات مجلس کجا صحبت کنیم. آخرین دیدار ما هم مرخصی سال 90 بود. صبح آن روز هنوز نمی‌دانستم او قرار است به مرخصی بیاید، خواب دیده بودم در جایی مثل یک قهوه‌خانه یا آلاچیق هدی دارد زیر باران می‌آید. گفتم هدی اینجا چه کار می‌کنی؟ بعد از بیدارشدن از خواب فکر کردم بروم و سری به خانواده‌اش بزنم و دیدم که خودش هم آنجاست! 

وقتی هدی در نوروز 90 به مرخصی آمد. از قول یکی از بازجویان گفت ما رجایی را هم می‌گیریم. من خیلی جدی نگرفتم تا مرا گرفتند. سلولی که بردند، همان سلولی بود که هدی را قبل از بردن به 350 آنجا نگه می‌داشتند. دستخطش را دیدم که نوشته بود: «جرم من، تشکیل کلاس تفسیر قرآن». مترصد بودم هر وقت به 350 رفتم به او بگویم که این دستخط را روی دیوار دیده‌ام. 

دوستی که در سلول ما در 2 الف بود یک دفعه روزی به من گفت، هاله در مراسم تشییع پدرش کشته شد! گفتم: چی؟! گفت خبرش از تلویزیون پخش شده. بعد از چند روز که دوباره داشتم از فردی به اسم هدی صابر و جوانمردی‌ها و ایمانش برای این دوست تعریف می‌کردم، روزنامه‌ای برای ما آوردند و من ورق می‌زدم که دیدم نوشته خواهر هدی صابر او را شناسایی کرد. اخبار فوت مهندس سحابی و زنده‌یادان هاله و هدی، زمانی که من در 2 الف بودم پشت سر هم به من رسید.

به ما در 2 الف ملاقاتی داده بودند، سربازجو، اولین حرفی که زد این بود، هدای‌تان هم که رفت. وقتی من با خانواده ملاقات کردم، سعی می‌کردند به روی من نیاورند چون فکر می‌کردند من نمی‌دانم. گفتم لازم نیست پنهان کنید من می‌دانم هدی رفته است. وقتی مرا به 350 بردند، 12 نفر به خاطر عدم رسیدگی به هدی اعتصاب کرده بودند. ولی من چون خیلی ضعیف شده بودم، توان همراهی با آن‌ها در اعتصاب را نداشتم و فقط روزه می‌گرفتم.

آقای کاظمیان یک عکس از من و هدی منتشر کرد که هر دو داریم به‌شدت می‌خندیم (در خانه مرحوم سحابی بود که آقای مدنی برای آقای سحابی تولد گرفته بود) آن خنده شدید به این خاطر بود که من خیلی وقت‌ها سربه‌سر هدی می‌گذاشتم و منتظر جواب‌هایش می‌شدم. با آن حالت جدی که جواب می‌داد خیلی مظلومانه و ملیح می‌شد. بعد من به‌شدت می‌خندیدم و متعاقبش او هم می‌خندید. 

ایمانی که در وجود هدی بود، یک جور رنج اگزیستانسیالیستی در او ایجاد می‌کرد. نسبت به وقایع ناگوار خیلی حساس بود و واقعاً خیلی رنج می‌کشید. قلب سالم و ورزشکار هدی چیزی نبود که به خاطر یک اعتصاب از کار بیفتد. این رنجی بود که از ناروایی‌ها می‌دید. گاهی بازتاب این رنج برای بعضی‌ها این بود که رفتارهای تند هدی را می‌دیدند و فکر می‌کردند که خیلی خلیق نیست. در حالی که عمیقاً رئوف بود و متأثر می‌شد و از ناروایی‌های محیط از هر لحاظ عذاب می‌کشید. در آن دیدارهایی که ما با خانواده‌های زندانیان سیاسی داشتیم، ملاقات‌ها خیلی پشت سر هم بود و یک روز که چند ملاقات انجام داده بودیم، دیروقت شده بود و گفت حالا برویم لواسان دیدن داماد مرحوم مهندس بازرگان، آقای مهندس محققی، ، گفتم، هدی الآن دیگر برای لواسان رفتن دیر است. گفت اگر تو نمی‌آیی من بروم. گفتم من که تو را تنها نمی‌گذارم. واقعاً انسان عجیبی بود و برای آدم‌های عادی ازجمله من این خلقیاتش دست‌نیافتنی بود. 

به هر حال انسان ویژه‌ای بود مثل خیلی از این انسان‌های ویژه‌ای که ما دیده‌ایم. گاهی وقت‌ها خدا ترجیح می‌دهد این‌گونه افراد را به قول میلان کوندرا از این بار هستی خلاص کند. آن‌قدر که این بار برایشان سنگین است و برای خود احساس مسئولیت‌های بزرگ می‌کنند.

#هدی_صابر
#علیرضا_رجایی
#گرامیداشت


🔻(متن کامل این نوشتار را در چشم‌انداز ایران شماره 103 بخوانید)
🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

https://bit.ly/37aL4qS

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran
18🤔1😢1



group-telegram.com/cheshmandaz_iran/1261
Create:
Last Update:

🔻هدی صابر و رنج‌های اگزیستانسیالیستی‌اش

🖊 علیرضا رجایی
(روایت)

🌐 (بازنشر به‌مناسبت سالگرد درگذشت مهندس سحابی و شهادت هاله و هدی)

 اولین بار اسمش را زمانی شنیدم که قرار بود مجله ایران فردا راه‌اندازی شود. از سعید مدنی شنیدم فردی به اسم هدی قرار است به‌عنوان سردبیر بیاید. البته این اتفاق نیفتاد و فکر می‌کنم اولین مواجهه ما سال 77  و بعد از داستان قتل‌های زنجیره‌ای بود، چون ما هر دو استخدام صداوسیما بودیم و روزی که به جام جم رفته بودم او را دیدم. ولی ارتباط ما به‌طور مشخص و خیلی عمیق از انتخابات مجلس ششم شروع شد که من هم نامزد انتخابات شدم. هدی تعیین می‌کرد که ما برای تبلیغات مجلس کجا صحبت کنیم. آخرین دیدار ما هم مرخصی سال 90 بود. صبح آن روز هنوز نمی‌دانستم او قرار است به مرخصی بیاید، خواب دیده بودم در جایی مثل یک قهوه‌خانه یا آلاچیق هدی دارد زیر باران می‌آید. گفتم هدی اینجا چه کار می‌کنی؟ بعد از بیدارشدن از خواب فکر کردم بروم و سری به خانواده‌اش بزنم و دیدم که خودش هم آنجاست! 

وقتی هدی در نوروز 90 به مرخصی آمد. از قول یکی از بازجویان گفت ما رجایی را هم می‌گیریم. من خیلی جدی نگرفتم تا مرا گرفتند. سلولی که بردند، همان سلولی بود که هدی را قبل از بردن به 350 آنجا نگه می‌داشتند. دستخطش را دیدم که نوشته بود: «جرم من، تشکیل کلاس تفسیر قرآن». مترصد بودم هر وقت به 350 رفتم به او بگویم که این دستخط را روی دیوار دیده‌ام. 

دوستی که در سلول ما در 2 الف بود یک دفعه روزی به من گفت، هاله در مراسم تشییع پدرش کشته شد! گفتم: چی؟! گفت خبرش از تلویزیون پخش شده. بعد از چند روز که دوباره داشتم از فردی به اسم هدی صابر و جوانمردی‌ها و ایمانش برای این دوست تعریف می‌کردم، روزنامه‌ای برای ما آوردند و من ورق می‌زدم که دیدم نوشته خواهر هدی صابر او را شناسایی کرد. اخبار فوت مهندس سحابی و زنده‌یادان هاله و هدی، زمانی که من در 2 الف بودم پشت سر هم به من رسید.

به ما در 2 الف ملاقاتی داده بودند، سربازجو، اولین حرفی که زد این بود، هدای‌تان هم که رفت. وقتی من با خانواده ملاقات کردم، سعی می‌کردند به روی من نیاورند چون فکر می‌کردند من نمی‌دانم. گفتم لازم نیست پنهان کنید من می‌دانم هدی رفته است. وقتی مرا به 350 بردند، 12 نفر به خاطر عدم رسیدگی به هدی اعتصاب کرده بودند. ولی من چون خیلی ضعیف شده بودم، توان همراهی با آن‌ها در اعتصاب را نداشتم و فقط روزه می‌گرفتم.

آقای کاظمیان یک عکس از من و هدی منتشر کرد که هر دو داریم به‌شدت می‌خندیم (در خانه مرحوم سحابی بود که آقای مدنی برای آقای سحابی تولد گرفته بود) آن خنده شدید به این خاطر بود که من خیلی وقت‌ها سربه‌سر هدی می‌گذاشتم و منتظر جواب‌هایش می‌شدم. با آن حالت جدی که جواب می‌داد خیلی مظلومانه و ملیح می‌شد. بعد من به‌شدت می‌خندیدم و متعاقبش او هم می‌خندید. 

ایمانی که در وجود هدی بود، یک جور رنج اگزیستانسیالیستی در او ایجاد می‌کرد. نسبت به وقایع ناگوار خیلی حساس بود و واقعاً خیلی رنج می‌کشید. قلب سالم و ورزشکار هدی چیزی نبود که به خاطر یک اعتصاب از کار بیفتد. این رنجی بود که از ناروایی‌ها می‌دید. گاهی بازتاب این رنج برای بعضی‌ها این بود که رفتارهای تند هدی را می‌دیدند و فکر می‌کردند که خیلی خلیق نیست. در حالی که عمیقاً رئوف بود و متأثر می‌شد و از ناروایی‌های محیط از هر لحاظ عذاب می‌کشید. در آن دیدارهایی که ما با خانواده‌های زندانیان سیاسی داشتیم، ملاقات‌ها خیلی پشت سر هم بود و یک روز که چند ملاقات انجام داده بودیم، دیروقت شده بود و گفت حالا برویم لواسان دیدن داماد مرحوم مهندس بازرگان، آقای مهندس محققی، ، گفتم، هدی الآن دیگر برای لواسان رفتن دیر است. گفت اگر تو نمی‌آیی من بروم. گفتم من که تو را تنها نمی‌گذارم. واقعاً انسان عجیبی بود و برای آدم‌های عادی ازجمله من این خلقیاتش دست‌نیافتنی بود. 

به هر حال انسان ویژه‌ای بود مثل خیلی از این انسان‌های ویژه‌ای که ما دیده‌ایم. گاهی وقت‌ها خدا ترجیح می‌دهد این‌گونه افراد را به قول میلان کوندرا از این بار هستی خلاص کند. آن‌قدر که این بار برایشان سنگین است و برای خود احساس مسئولیت‌های بزرگ می‌کنند.

#هدی_صابر
#علیرضا_رجایی
#گرامیداشت


🔻(متن کامل این نوشتار را در چشم‌انداز ایران شماره 103 بخوانید)
🗓چشم‌انداز ایران را از کتابفروشی‌های معتبر و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی بخواهید.

https://bit.ly/37aL4qS

ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

@cheshmandaz_iran

BY چشم‌انداز ایران




Share with your friend now:
group-telegram.com/cheshmandaz_iran/1261

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

Crude oil prices edged higher after tumbling on Thursday, when U.S. West Texas intermediate slid back below $110 per barrel after topping as much as $130 a barrel in recent sessions. Still, gas prices at the pump rose to fresh highs. Ukrainian forces have since put up a strong resistance to the Russian troops amid the war that has left hundreds of Ukrainian civilians, including children, dead, according to the United Nations. Ukrainian and international officials have accused Russia of targeting civilian populations with shelling and bombardments. "The result is on this photo: fiery 'greetings' to the invaders," the Security Service of Ukraine wrote alongside a photo showing several military vehicles among plumes of black smoke. Telegram has become more interventionist over time, and has steadily increased its efforts to shut down these accounts. But this has also meant that the company has also engaged with lawmakers more generally, although it maintains that it doesn’t do so willingly. For instance, in September 2021, Telegram reportedly blocked a chat bot in support of (Putin critic) Alexei Navalny during Russia’s most recent parliamentary elections. Pavel Durov was quoted at the time saying that the company was obliged to follow a “legitimate” law of the land. He added that as Apple and Google both follow the law, to violate it would give both platforms a reason to boot the messenger from its stores. Soloviev also promoted the channel in a post he shared on his own Telegram, which has 580,000 followers. The post recommended his viewers subscribe to "War on Fakes" in a time of fake news.
from us


Telegram چشم‌انداز ایران
FROM American