group-telegram.com/iranaccordingtoiran/132
Last Update:
ادبیات غنی فارسی که میراث مشترک تمام ایرانیان است، به تملق و چاپلوسی تقلیل داده میشود. فارسیزبانان به عنوان افرادی حقیر، چاپلوس و بیهنر، پست و چونان متعفن ترین انسانهای روی کره زمین تصویر میشوند. در مقابل، امپراتوری عثمانی، جمهوری آذربایجان و ترکیه به شکل افراطیای تجلیل میشوند. این دوگانگی در برخورد، به وضوح نشاندهنده جهتگیری قومگرایانه این جریان است.
حمله به فردوسی و شاهنامه که حتی نزد خود آقای محدثی به "کتاب مقدس" تشبیه شده، از دیگر نشانههای این ایدئولوژی تخریبی است. این حملات که عاری از هرگونه نقد علمی و منصفانه است، تنها به تحقیر این اثر بزرگ و جایگاه آن در هویت ایرانی میپردازد. همچنین، شخصیتهای سرشناسی مانند طباطبایی، ژاله آموزگار، کزازی، شفیعی کدکنی و دیگر ایراندوستان نه با نقد علمی، بلکه با برچسبزنیهای بیاساسی مانند "فاشیست" مورد حمله قرار میگیرند.
این رفتارها در مجموع نشاندهنده یک ایدئولوژی سازمانیافته ضدایرانگرایی است که مؤلفههای اصلی آن عبارتند از:
۱. تحریف نظام مند مفاهیم و ساختن دشمنان خیالی
۲. سرکوب نقد و گزینشگری ایدئولوژیک
۳. دیگرسازی و تحقیر سیستماتیک مدافعان هویت ایرانی
۴. حمله هدفمند به ارکان هویتی مشترک ایرانیان
۵. ترویج قومگرایی افراطی تحت پوشش روشنفکری نزد برخی کاربران گیلوائیست
۶. استفاده از مکانیسمهای پروپاگاندا مانند برچسبزنی و کلیشهسازی
۷. بازنویسی تاریخ به شیوهای مغرضانه و یکجانبه
این جریان به اصطلاح روشنفکری، در حقیقت نمایش غمانگیزی از فرصتطلبی ایدئولوژیک است که با نقاب نقد، به جنگ تمام عیار با بنیانهای هویتی یک ملت پرداخته است. آنچه در پس این گفتمان به ظاهر پیچیده نهفته، سادهاندیشی خطرناکی است که جهان را به سیاه و سفیدهای کودکانه تقسیم میکند: روستایی=پاک و شهری=ناپاک، قومگرایی=پیشرو و ایرانگرایی=ارتجاع. این همان منطق معیوبی است که تاریخ بارها نتایج فاجعهبار آن را دیده است.
این نحله فکری با تمسخر نظاممند هرآنچه به فرهنگ مشترک ایرانیان مربوط میشود، از فردوسی و حافظ گرفته تا معماری و هنرهای سنتی، در واقع به دنبال ایجاد خلأ هویتی است که آماده پذیرش هر ایدئولوژی بیگانه باشد. آنها با تکنیکهای روانشناختی پیچیده، نخست با کوچکشمردن ("این فقط چند شعر کهنه بندتبانی است")، سپس با تحقیر ("ادبیات چاپلوسانه درباری") و سرانجام با طرد کامل ("میراث فاشیستی") عمل میکنند. این همان فرآیند "دیگرسازی" است که پیشدرآمد هرگونه خشونت سیستماتیک در تاریخ بوده است.
نکته تراژیک ماجرا اینجاست که این جریان خود را "ضدایدئولوژی" میپندارد، غافل از اینکه به ایدئولوژیای خطرناکتر از آنچه میخواهد نقد کند، تبدیل شده است. آنها که ادعای دفاع از اقلیتها را دارند، با رفتارهای تحقیرآمیز خود، عملاً به ایجاد اقلیتی جدید از "ایرانیستیزان" مشغولند. جالب اینکه در این جهانبینی بیمارگونه، یک دانشجوی ترکزبان علاقهمند به شاهنامه مانند سجاد آیدنلو "خودباخته" است، اما یک فارسزبان حافظخوان "قومگرا"؛ یک کرد طرفدار وحدت ملی "عقبمانده" است، اما یک فارس هوادار تجزیه "روشنفکر"!
این دوگانگیهای آشکار نشان میدهد که مسئله اصلی در ایدئولوژی گیلوائیسم، نه دفاع از حقوق اقوام که پیشبرد برنامهای سیاسی با ابزار فرهنگی است. آنها که کوچکترین اشاره به تاریخ پر از شکست و پیروزی، سرافرازی و سرفکندگی در ایران را "ناسیونالیسم افراطی" میخوانند، در برابر ناسیونالیسم افراطی در دیگر کشورها سکوت اختیار میکنند. آنها که زبان فارسی را "ابزار ستم" میدانند، از آموزش اجباری زبانهای محلی در مناطق قومی حمایت میکنند بیآنکه تناقض موجود در این مواضع را ببینند، اخیرا شاهد به هم ریختن محل کار زنی در تبریز بودیم که لهجه صحیح تهرانی را آموزش می داد یا حتی کتک زدن برخی سخنرانان و مدعوین به تبریز توسط مدعیان روشنفکری!!
ایدئولوژی واقعی همیشه خود را پشت نقاب "حقیقت گویی" پنهان میکند. گیلوائیسم نیز با شعار "روشنفکری"، در حال ترویج نوعی بنیادگرایی مدرن است که به جای استدلال، به برچسبزنی متوسل میشود؛ به جای گفتگو، به تحقیر روی میآورد؛ و به جای نقد سازنده، به تخریب همهجانبه میپردازد. این نه روشنفکری که تاریکاندیشی نوینی است که این بار نه از موضع دین، که از جایگاه "روشنفکرنمایی" به جنگ با تنوع و پیچیدگیهای جامعه ایرانی برخاسته است.
🔚 پایان
BY ایران به روایت ایران
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/iranaccordingtoiran/132