group-telegram.com/mohamadamjadean/14961
Last Update:
«محیط بان»
روز جهانی محیط بان گرامی 🌾🌸
جاده را مه گرفته بود و گاهی کامیونی با نور چراغش مه جاده را می شکست و از کنار ما رد می شد.
محیط بان هیکلی ورزیده داشت با چشمانی همچون چشمان آهو، آهویی که هر لحظه در تیررس صیاد است بااین وجود از نگرانی موج میزد.
اولین باری که اورا دیده بودم، فکر کنم سال هشتاد و پنج، مرزن آباد بود، آن زمان عشق به زندگی در چشمانش موج می زد، براستی او «محیط بانی» عاشق بود، این بار انگار طی این چند سال اتفاقات زیادی برایش افتاده بود و موی سرش جو گندمی شده بود، با وجود این، عاشقانه کٰل و بُزهای کوهی و آهوان دشت ها را دوست داشت.
هیکل ورزیده اش مرا به یاد بلندای در ختان کم یاب و آزادجنگلهای بر باد رفته کلاردشت می انداخت، هنگامی از تخریب ارتفاعات سر سبز کلاردشت حرف به میان آمد با خون دل سخن سر می داد و می گفت:
روزی کلاردشت به شهری بی درو پیکر تبدیل خواهد شد، و در حال حاضر نیز شکارچیان با ماشین های شاسی بلند و قول پیکر می آیند و به راحتی کل و بُزها را شکار می کنند و بار می زنند و با مدافعان محیط زیست هر روز هم درگیر می شوند.
در دور دست، پرتو نور خورشید تابیده بود وطبیعت به رنگ ارغوانی می درخشید و ما سوار بر ابرها شاهد چشم انداز های زیبایی بودیم که درطول تاریخ از هجوم سود جویان رهایی نداشته است.
پیچ و تاب جاده را طی می کنیم و آقای محیط بان به مه غلیظ جاده همچنان چشم دوخته که راه فرعی را گم نکند، او همچون نوار,کاست سخنانش رو به پایان می برد، اما من می دانم که او چندین نوار کاست, دیگر حرف برای گفتن دارد.
لحظه پیاده شدن از ماشین، گفت از علم کوه، برگشتید سری به ما بزنید، و او رفت و در پیچ و خم جاده در میان مه گم شد.
✍🌺
#محمد_امجدیان
BY رخسار بیستون
Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260
Share with your friend now:
group-telegram.com/mohamadamjadean/14961