مرد هم توی غزل زهرهجبین خواهد بود!
عشق باشد دل من نقش زمین خواهد بود!
عشق درناست مگر کوچ کند در پاییز؟
عشق هم مثل غزل خاکنشین خواهد بود...
طرز رفتار کسی که به دلم وصل شده
مثل رفتار من و شعر متین خواهد بود!
آنچه در حکمت اشراق رسیدهست به نور
برق چشم است که مانند نگین خواهد بود!
شرح شوق است کلامی که به او مربوط است
او خداییست که آرامش دین خواهد بود
مرد یعنی طلب خیر از احساس و خیال!
شعر هم محض همینها نمکین خواهد بود!
عشق آواز قشنگیست که رویاساز است
در همه جای جهان عشق همین خواهد بود...
#مینا_آقاخانی
۵ خرداد
عشق باشد دل من نقش زمین خواهد بود!
عشق درناست مگر کوچ کند در پاییز؟
عشق هم مثل غزل خاکنشین خواهد بود...
طرز رفتار کسی که به دلم وصل شده
مثل رفتار من و شعر متین خواهد بود!
آنچه در حکمت اشراق رسیدهست به نور
برق چشم است که مانند نگین خواهد بود!
شرح شوق است کلامی که به او مربوط است
او خداییست که آرامش دین خواهد بود
مرد یعنی طلب خیر از احساس و خیال!
شعر هم محض همینها نمکین خواهد بود!
عشق آواز قشنگیست که رویاساز است
در همه جای جهان عشق همین خواهد بود...
#مینا_آقاخانی
۵ خرداد
👍3👏2
سلام امروز!
چطوری دختر جان؟حواست هست که فردا بخوانی شبنوشته من را؟! چه کنم که شب راحتتر است نوشتن؟
دلم خواست؛مینای هشتسالهای باشم تا بروم پارک و کنار سرسره، به دختر کوچولویی کاملا متفاوت با خودم، لاغر و مو کوتاه، بگویم: سلام؛ اسم من میناست...دوست بشویم؟ لبخندی بزند و بگوید؛ دوستتتت...دوستتتت...
مثل آدم بزرگها، چشم تنگ نکند که ما هممحلهای نیستیم و چشممان شبیه به هم باز نمیشود!( مثلا انگار، آسمانِ محلههای دیگر، پلک زدن را نرمتر و چشمها را خمارتر میکند!)
با دوستم ،بنشینیم روی تاب و کنار هم.قرار بگذاریم که برویم تا خدا...پاهای کودکانه ما، رقص به سمت خدا را ذاتی،بلد است.چند تا گوجهسبز هم اگر داشتیم و آن بالا، نزدیک خدا گاز میزدیم که رویا تکمیل میشد.دوستی از این زیباتر؟
#مینا_آقاخانی
#نثرانه
چطوری دختر جان؟حواست هست که فردا بخوانی شبنوشته من را؟! چه کنم که شب راحتتر است نوشتن؟
دلم خواست؛مینای هشتسالهای باشم تا بروم پارک و کنار سرسره، به دختر کوچولویی کاملا متفاوت با خودم، لاغر و مو کوتاه، بگویم: سلام؛ اسم من میناست...دوست بشویم؟ لبخندی بزند و بگوید؛ دوستتتت...دوستتتت...
مثل آدم بزرگها، چشم تنگ نکند که ما هممحلهای نیستیم و چشممان شبیه به هم باز نمیشود!( مثلا انگار، آسمانِ محلههای دیگر، پلک زدن را نرمتر و چشمها را خمارتر میکند!)
با دوستم ،بنشینیم روی تاب و کنار هم.قرار بگذاریم که برویم تا خدا...پاهای کودکانه ما، رقص به سمت خدا را ذاتی،بلد است.چند تا گوجهسبز هم اگر داشتیم و آن بالا، نزدیک خدا گاز میزدیم که رویا تکمیل میشد.دوستی از این زیباتر؟
#مینا_آقاخانی
#نثرانه
❤6
چای و سلام گرم،ای قند و عسل آقا!
یخ کردچای تو بیا ای از ازل آقا!
از بس برایت بیت گفتم قول معروفی!
اسم جدیدت هم شده ضربالمثل آقا!
گاهی طلوعی کن بیا خورشیدوش اینجا
قهری مگر؟ با من بمان ای محتمل آقا!
صدها شعار از عشق گفتن، کار خوبی نیست!
این بار باید شد فقط مرد عمل، آقا!
لبهای تو سرچشمه حس جوانی شد
یک بوسه یاری کن مرا شبها، غزل آقا!
طعم لبت اندوه را شیرین گناهی کرد
با من بمان در بوسهها ای مبتذل آقا!
پرسیدهای با چشمهایت، عاشقت هستم؟
حتما! ولی وقتی محقق شد بغل، آقا!
#مینا_آقاخانی
۷ خرداد
https://www.group-telegram.com/msihniarazgahdatkahyaenfii.com
یخ کردچای تو بیا ای از ازل آقا!
از بس برایت بیت گفتم قول معروفی!
اسم جدیدت هم شده ضربالمثل آقا!
گاهی طلوعی کن بیا خورشیدوش اینجا
قهری مگر؟ با من بمان ای محتمل آقا!
صدها شعار از عشق گفتن، کار خوبی نیست!
این بار باید شد فقط مرد عمل، آقا!
لبهای تو سرچشمه حس جوانی شد
یک بوسه یاری کن مرا شبها، غزل آقا!
طعم لبت اندوه را شیرین گناهی کرد
با من بمان در بوسهها ای مبتذل آقا!
پرسیدهای با چشمهایت، عاشقت هستم؟
حتما! ولی وقتی محقق شد بغل، آقا!
#مینا_آقاخانی
۷ خرداد
https://www.group-telegram.com/msihniarazgahdatkahyaenfii.com
Telegram
غزل لهجه سکرآور(مینا آقاخانی)
غزل عاشقانه
❤3
سلام امروز!
جودی ابوت درونم، تند تند مینویسد تا بابا لنگ دراز بخواندش.
جودی درونم وقتی بیحوصله باشد مینویسد: سلام آقای اسمیت!
وقتی این جودی خوش و خرم باشد؛ مینویسد: سلام بابا لنگ دراز عزیزم!بعد، بیکلمه توی دلش، قربان صدقهءسایه بابا روی دیوار میرود و با همه وجودش برای او خوشحالی آرزو میکند و چشمهایش دل دل میزند.
در واقع بابا لنگ دراز عزیز با حضور پررنگش و بدون کلمه، یاد میدهد که نباید جواب مردها را داد.وظیفه هیچ جودی ابوتی، کشف عجایب خلقتی مردها نیست.
از جان اسمیت یا جرویس پندلتون یا هر نام دیگری...کوتاهنوشتهای برای محکم بودن کافیست.
جودی! هی جودی!بنویس.نوشتن معجزه میکند.در این بیشه امن، بنویس جودی!فردا از امروز هم بهتر است.
#مینا_آقاخانی
#نثرانه
https://www.group-telegram.com/msihniarazgahdatkahyaenfii.com
جودی ابوت درونم، تند تند مینویسد تا بابا لنگ دراز بخواندش.
جودی درونم وقتی بیحوصله باشد مینویسد: سلام آقای اسمیت!
وقتی این جودی خوش و خرم باشد؛ مینویسد: سلام بابا لنگ دراز عزیزم!بعد، بیکلمه توی دلش، قربان صدقهءسایه بابا روی دیوار میرود و با همه وجودش برای او خوشحالی آرزو میکند و چشمهایش دل دل میزند.
در واقع بابا لنگ دراز عزیز با حضور پررنگش و بدون کلمه، یاد میدهد که نباید جواب مردها را داد.وظیفه هیچ جودی ابوتی، کشف عجایب خلقتی مردها نیست.
از جان اسمیت یا جرویس پندلتون یا هر نام دیگری...کوتاهنوشتهای برای محکم بودن کافیست.
جودی! هی جودی!بنویس.نوشتن معجزه میکند.در این بیشه امن، بنویس جودی!فردا از امروز هم بهتر است.
#مینا_آقاخانی
#نثرانه
https://www.group-telegram.com/msihniarazgahdatkahyaenfii.com
Telegram
غزل لهجه سکرآور(مینا آقاخانی)
غزل عاشقانه
❤3
در چشم تو حی علیالعشق است مجنونتر از این زن کجا دیدی؟
آیا ندیدی مثل من عاشق؟ در چشمهای من چهها دیدی؟
تکبیرهالاحرام این شب را لبهای با من آشنا دیدی
من آرزو کردم تو را امشب تو در قنوتم ربنا دیدی
من دستهای محکم عشقم من را از احساست جدا دیدی؟
یا من نمیفهمم طلوع عشق یا تو طبقگردان غم هستی
امشب تو را آرامتر دیدم خندیدی و آرام خندیدم
اشکم درون بغض پنهان بود با بغض بیهنگام خندیدم
وقتی ریاضت میکشید احساس از مزه بادام خندیدم
صیاد بودی در مسیری سخت من هم درون دام خندیدم
شمشاد بوی عشق و شعر آورد از عشق بیفرجام خندیدم
هم غم برای عشق کافی نیست هم تو بلای جان غم هستی!
آقا! نمک داری که گاهی من از تو بگیرم یک نمکدان لب؟
از پشت بوته میرسی در باغ طعم تمام عشق پنهان لب
ترسیدهام...آغوش میبندی؟ ورچیدهای لب را که زندان لب؟
آقا! من از این عشق میترسم حتی اگر گفتی غزل جان! لب!
هیهات از این سرکشترین احساس عضو غریب شعر و انسان لب
یا آرزوی دیگری داری یا اینکه کشتیبان غم هستی
شوریدهء در شعر پیچیده یک ماهی دریای احساس است
گاهی شناگر در مسیر رود گاهی صدف در دست غواص است
گل باش آقا! مرد هم وقتی معشوق باشد شاخه یاس است...
امشب درون شعر عشقاندود روحم به یاد بندر عباس است...
آقا! تمام بودن و یادت مثل نگاه مبهمت خاص است
یار خیالانگیز یعنی تو...با اینکه تو طوفان غم هستی
مسمط مخمس
#مینا_آقاخانی
۱۰ خرداد ۴۰۴
آیا ندیدی مثل من عاشق؟ در چشمهای من چهها دیدی؟
تکبیرهالاحرام این شب را لبهای با من آشنا دیدی
من آرزو کردم تو را امشب تو در قنوتم ربنا دیدی
من دستهای محکم عشقم من را از احساست جدا دیدی؟
یا من نمیفهمم طلوع عشق یا تو طبقگردان غم هستی
امشب تو را آرامتر دیدم خندیدی و آرام خندیدم
اشکم درون بغض پنهان بود با بغض بیهنگام خندیدم
وقتی ریاضت میکشید احساس از مزه بادام خندیدم
صیاد بودی در مسیری سخت من هم درون دام خندیدم
شمشاد بوی عشق و شعر آورد از عشق بیفرجام خندیدم
هم غم برای عشق کافی نیست هم تو بلای جان غم هستی!
آقا! نمک داری که گاهی من از تو بگیرم یک نمکدان لب؟
از پشت بوته میرسی در باغ طعم تمام عشق پنهان لب
ترسیدهام...آغوش میبندی؟ ورچیدهای لب را که زندان لب؟
آقا! من از این عشق میترسم حتی اگر گفتی غزل جان! لب!
هیهات از این سرکشترین احساس عضو غریب شعر و انسان لب
یا آرزوی دیگری داری یا اینکه کشتیبان غم هستی
شوریدهء در شعر پیچیده یک ماهی دریای احساس است
گاهی شناگر در مسیر رود گاهی صدف در دست غواص است
گل باش آقا! مرد هم وقتی معشوق باشد شاخه یاس است...
امشب درون شعر عشقاندود روحم به یاد بندر عباس است...
آقا! تمام بودن و یادت مثل نگاه مبهمت خاص است
یار خیالانگیز یعنی تو...با اینکه تو طوفان غم هستی
مسمط مخمس
#مینا_آقاخانی
۱۰ خرداد ۴۰۴
❤5
تو خون خلق بریزی و روی درتابی
ندانمت چه مکافاتِ این گنه یابی
تَصُدُّ عَنّی فِی الجَوْرِ وَ النّویٰ لٰکِن
إِلَیْکَ قَلْبی یا غایَةَ المُنَیٰ صابِ
چو عندلیب چه فریادها که میدارم
تو از غرور جوانی همیشه در خوابی
إِلَی الْعُداةِ وَصَلْتُمْ وَ تَصْحَبونَهُمُ
وَ فی وِدادِکُمُ قَدْ هَجَرْتُ أَحْبابی
نه هر که صاحب حسن است جور پیشه کند
تو را چه شد که خود اندر کمین اصحابی؟
أَحِبَّتی أَمَرونی بِتَرْکِ ذِکْراهُ
لَقَدْ أَطَعْتُ وَ لٰکِنَّ حُبَّهُ آبِ
غمت چگونه بپوشم؟ که دیده بر رویت
همی گواهیِ بر من دهد به کذّابی
مرا تو بر سر آتش نشاندهای عجب آنک
منم در آتش و از حال من تو در تابی
من از تو سیر نگردم که صاحب استسقا
نه ممکن است که هرگز رسد به سیرابی
#سعدی❤️
ندانمت چه مکافاتِ این گنه یابی
تَصُدُّ عَنّی فِی الجَوْرِ وَ النّویٰ لٰکِن
إِلَیْکَ قَلْبی یا غایَةَ المُنَیٰ صابِ
چو عندلیب چه فریادها که میدارم
تو از غرور جوانی همیشه در خوابی
إِلَی الْعُداةِ وَصَلْتُمْ وَ تَصْحَبونَهُمُ
وَ فی وِدادِکُمُ قَدْ هَجَرْتُ أَحْبابی
نه هر که صاحب حسن است جور پیشه کند
تو را چه شد که خود اندر کمین اصحابی؟
أَحِبَّتی أَمَرونی بِتَرْکِ ذِکْراهُ
لَقَدْ أَطَعْتُ وَ لٰکِنَّ حُبَّهُ آبِ
غمت چگونه بپوشم؟ که دیده بر رویت
همی گواهیِ بر من دهد به کذّابی
مرا تو بر سر آتش نشاندهای عجب آنک
منم در آتش و از حال من تو در تابی
من از تو سیر نگردم که صاحب استسقا
نه ممکن است که هرگز رسد به سیرابی
#سعدی❤️
❤2
لطفا لینک کانال رو به اشتراک بگذارید.
من اینستا نیستم.
اطلاعرسانی کنید اگر شعرها را دوست دارید.
https://www.group-telegram.com/msihniarazgahdatkahyaenfii.com
من اینستا نیستم.
اطلاعرسانی کنید اگر شعرها را دوست دارید.
https://www.group-telegram.com/msihniarazgahdatkahyaenfii.com
❤4
وقتی پرنده نیز بخواند شعر قصدش ترانههای سلیمان است
پند پرنده نیز از این گفتن آگاهی و ندامت انسان است
گفتند این خروس چه میگوید؟گفته خدا مسلط بر عرش است
قمری چه گفته؟ زاده شده مرده هر سازه برنیامده ویران است
طاووس گفته اهل قضاوت را حتما قضاوتش بکند دنیا
هر دانهای که کاشته بر داده، این اتفاق روشن ایمان است
هدهد که مرغ خاص سلیمان است گفته کسی که رحم نکرد اینجا
رحمش نکرد حضرت سلطانی این از اصول حضرت سلطان است
صُقر از شکار آمد و حرفی زد اهل گناه و بخشش رحمانی
کفتر چه گفت: پاک و منزه او پروردگار ملکت و امکان است
تفسیری از "عتیق" که آورده از " الفصول" ابن محمد را
خواندم برای منطق طیر امروز، این هم نتیجهای که درخشان است!
#مینا_آقاخانی 😊
۱۹ خرداد
تفسیر عتیق سور آبادی از منبع الفصول عبدالوهاببن محمد درباره منطق طیر
داستان سخن گفتن پرندگان در مجلس سلیمان نبی که منبع منطقالطیر عطار هم شده
پند پرنده نیز از این گفتن آگاهی و ندامت انسان است
گفتند این خروس چه میگوید؟گفته خدا مسلط بر عرش است
قمری چه گفته؟ زاده شده مرده هر سازه برنیامده ویران است
طاووس گفته اهل قضاوت را حتما قضاوتش بکند دنیا
هر دانهای که کاشته بر داده، این اتفاق روشن ایمان است
هدهد که مرغ خاص سلیمان است گفته کسی که رحم نکرد اینجا
رحمش نکرد حضرت سلطانی این از اصول حضرت سلطان است
صُقر از شکار آمد و حرفی زد اهل گناه و بخشش رحمانی
کفتر چه گفت: پاک و منزه او پروردگار ملکت و امکان است
تفسیری از "عتیق" که آورده از " الفصول" ابن محمد را
خواندم برای منطق طیر امروز، این هم نتیجهای که درخشان است!
#مینا_آقاخانی 😊
۱۹ خرداد
تفسیر عتیق سور آبادی از منبع الفصول عبدالوهاببن محمد درباره منطق طیر
داستان سخن گفتن پرندگان در مجلس سلیمان نبی که منبع منطقالطیر عطار هم شده
❤5
Forwarded from ادب فارسی🌸
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
#خیام_نیشابوری
#استاد_حسنزاده
#دانشکدهادبیات
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
#خیام_نیشابوری
#استاد_حسنزاده
#دانشکدهادبیات
❤4👏1
نجنگ با خودت ای حس انتقام نجنگ
نجنگ گریه نکن ای زبان به کام نجنگ
به پشتوانه آن که دروغها گفته
به درد و حسرت بر جامِ توی جام نجنگ
گذشته رفت برای گذشته شعر نگو
به زیر سایه مغموم خشت خام نجنگ
که عامیانه بگویم در این زمان غریب
به صلح معجزه کن غم نخور برام نجنگ
ستاره نیست که از شرق جنگ تابیده
روان روان شده با این جناس تام نجنگ
ستم شعور ندارد بگو به آزادی
نرو پرنده پس از دیدن پیام نجنگ
دلم اگر نگران تمام ایران است
بمان که حرف غزلها شده تمام...نجنگ
#مینا_آقاخانی
#جنگ
۲۳ خرداد 🍂
نجنگ گریه نکن ای زبان به کام نجنگ
به پشتوانه آن که دروغها گفته
به درد و حسرت بر جامِ توی جام نجنگ
گذشته رفت برای گذشته شعر نگو
به زیر سایه مغموم خشت خام نجنگ
که عامیانه بگویم در این زمان غریب
به صلح معجزه کن غم نخور برام نجنگ
ستاره نیست که از شرق جنگ تابیده
روان روان شده با این جناس تام نجنگ
ستم شعور ندارد بگو به آزادی
نرو پرنده پس از دیدن پیام نجنگ
دلم اگر نگران تمام ایران است
بمان که حرف غزلها شده تمام...نجنگ
#مینا_آقاخانی
#جنگ
۲۳ خرداد 🍂
❤5
جنگ است... از این سو نگو،گنج است
وارونه باشد جنگ هم،رنج است
فرقی ندارد موشک و موشک
از هر طرف باشد نگو گنج است
این جور که من درد میبینم
موشک فقط انگار غمسنج است
بر صفحه نابود استعمار
این بازی منفور، شطرنج است
جنس سیاست هر کجا باشد
آهن که نه در اصل اسفنج است
در خود غمی از نسلها دارد
باید تمامش کرد بغرنج است
#مینا_آقاخانی
#جنگ
۲۳ خرداد
وارونه باشد جنگ هم،رنج است
فرقی ندارد موشک و موشک
از هر طرف باشد نگو گنج است
این جور که من درد میبینم
موشک فقط انگار غمسنج است
بر صفحه نابود استعمار
این بازی منفور، شطرنج است
جنس سیاست هر کجا باشد
آهن که نه در اصل اسفنج است
در خود غمی از نسلها دارد
باید تمامش کرد بغرنج است
#مینا_آقاخانی
#جنگ
۲۳ خرداد
❤6