group-telegram.com/nasserfakouhi/12693
Last Update:
پارهای از یک کتاب(۱۳۲): انسانشناسی
انسانشناسی، اندیشمندان، نظریه و کنش، #ناصر_فکوهی، تهران، اندیشه احسان، 1398، وزیری، 548 صفحه
https://www.group-telegram.com/us/nasserfakouhi.com/12692
گافمن و صحنهپردازی زندگی روزمره
اولین نظریهپردازی که خود به یکی از بزرگترین منابع جامعهشناسی و انسانشناسی تفهیمیو تفسیری در دو دهه گذشته تبدیل شده است، ایروینگ گافمن (Erving Goffman)، جامعهشناس امریکایی است. او در کتاب “بازنمود خویشتن در زندگی روزمره”(۱۹۵۶) که یکی از مؤثرترین آثارش به شمار میآید، تلاش میکند زندگی اجتماعی را در چارچوب یک “صحنهپردازی” تعریف کند. عمل افراد، زمانی که حتی یک فرد دیگر حضور داشته باشد، آن چیزی نیست که فرد ممکن است در تنهایی مطلق انجام دهد. بنابراین هر فردی در رابطهای زنده و تأثیرگذار قرار میگیرد که میتوان آن را به صورتهای مختلف تبیین کرد. ولی حداقلی از آن، رابطه زنده انسانی به صورت حضور انسان یا انسانهایی دیگری در قالبهای کمابیش عام یا خاص، و در زمانهایی کمابیش متداوم یا متقاطع و کوتاه یا بلند است. در چنین حالتی هر فردی رفتار خود را بر اساس بازنمودی که از خود و رفتارش دارد، ارائه خواهد داد. بدین ترتیب رفتار او بیش از آنکه رفتاری “خالص” و “طبیعی” باشد در واقع “نقشی” است که او از “خویشتن خویش” به گونهای که تصور میکند باید در حضور آن دیگران باشد، ارائه میدهد. فرد سعی میکند خود را در رابطه با دیگری احتمالا در موضعی “بالاتر” یا “پائینتر” و یا “همتراز”، “متاثر” یا “برخوردار” از این یا آن احساس و توانایی و اندیشه و … غیره نشان دهد. این تمایلات میتوانند معانی بسیار متفاوتی را بنا بر “صحنهپردازی”های متفاوت در بر داشته باشند. باید دقت داشت که در تحلیل این موقعیت ها، اخلاقگرایی (یا به تعبیر دورکیمیپیش داوریهای ارزشی) نامناسب ترین روشی است که میتوان پیش گرفت. ممکن است فردی را مشاهده کنیم که بخواهد خود را کاملا ضد اخلاقی نشان داده و حتی ضد اخلاق را برای خود نوعی ارزش قلمداد کند. فرد دیگری نیز ممکن است برعکس خود را به شدت اخلاقی و گریزان از هر گونه تظاهر ضد اخلاقی بنمایاند. اما هیچ یک از این دو آگاهانه یا ناخودآگاهانه لزوماً آن چیزی نیستند که مینمایانند (اما لزوماً با آن چیز نیز متفاوت نیستند). در برخورد با یک گفتمان، میتوان تحلیل گافمنی داشت یعنی آن را درون صحنهپردازیهای متفاوتی قرار داد که میتوانند آن را در بر بگیرند. سناریوهای متعددی که در این حال مطرح میشوند را نباید لزوماً مساوی با نوعی اپورتونیسم ریاکارنه پنداشت زیرا این تعبیر، سادهترین پاسخی است که میتوان برای این تفاوتهای کلامیو رفتاری در نظر گرفت. با این وصف در اینجا با نوعی تناقض روبرو میشویم که میتواند ما را به سوی فهم ناپذیری پیش ببرد: اینکه در صورت وجود سناریوهای متفاوت ناشی از صحنهپردازیهای مختلف چگونه میتوان به انسجامیحداقل در تحلیل دست یافت. پاسخ این امر در آن است که آنچه در حقیقت اهمیت دارد، نه در آن انسجام و یگانگی گفتمانی (که میتواند کاملا مفروض باشد) بلکه در فرایند خود صحنهپردازیهاست که در تفاوتها و شباهتهایشان نوعی تفسیرپذیری را ممکن میسازند. موضوع در واقع بر سر آن است که این صحنهپردازیها خود، شرط زندگی و اجتماعیت زندگی اجتماعی هستند. اینکه چگونه دیگران را تحمل کرده یا بپذیریم و آنها را درون زندگی خود جای داده و در نهایت با آنها درون یک یکپارچگی اجتماعی قرار بگیریم.
ادامه در وبگاه
BY ناصر فکوهی / نوشتهها و سایر فایلها

Share with your friend now:
group-telegram.com/nasserfakouhi/12693