Telegram Group & Telegram Channel
علل و دلایل

بحث‌های چشمگیری در مورد عوامل مؤثر بر دموکراسی (مثلاً ترویج یا تحدید آن) وجود دارد. عوامل اقتصادی، فرهنگی و تاریخی به عنوان عوامل اثرگذار بر این فرایند ذکر شده‌است.

توسعه اقتصادی و مدرن‌سازی

پژوهشگرانی مانند سیمور مارتین لیپست، کارلز بوکس، سوزان استوکس، دیتریش روشمایر، اولین استیفنز و جان استفنز استدلال می‌کنند توسعه اقتصادی احتمال دموکراسی‌سازی را افزایش می‌دهد. در ابتدا این استدلال توسط لیپست در سال ۱۹۵۹ میلادی استدلال شد، سپس به عنوان نظریه مدرنیزاسیون (modernization theory) شناخته شد. به گفته دانیل تریزمن، «رابطه قوی و ثابتی بین درآمد بالاتر و هم دموکراتیزه شدن و هم بقای دموکراتیک در میان مدت (۱۰ تا ۲۰ سال) وجود دارد ولی نه لزوماً در بازه‌های زمانی کوتاه‌تر.» رابرت دال استدلال می‌کرد اقتصادهای بازار آزاد شرایط مطلوبی را برای نهادهای دموکراتیک فراهم می‌کنند.

تولید ناخالص داخلی / سرانه بالاتر با دموکراسی همبستگی دارد و برخی ادعا می‌کنند ثروتمندترین دموکراسی‌ها هرگز در معرض اقتدارگرایی قرار نگرفته‌اند. ظهور آدولف هیتلر و حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان در وایمار آلمان را می‌توان به‌عنوان یک مثال مخالف و آشکار این استدلال در نظر گرفت. اگرچه در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی، آلمان یک اقتصاد پیشرفته بود ولی در آن زمان، این کشور نیز تقریباً بعد از آن در وضعیت بحران اقتصادی به سر می‌برد این بحران‌های اقتصادی در نهایت با جنگ جهانی اول (در دهه ۱۹۱۰ میلادی)، و با تأثیرات رکود بزرگ بدتر شد.

همچنین این مشاهدات کلی وجود دارد که نظامی دموکرات تا قبل از انقلاب صنعتی بسیار نادر بوده‌است؛ بنابراین تحقیقات تجربی بسیاری را به این باور رساند که توسعه اقتصادی شانس گذار به دموکراسی را افزایش می‌دهد (نظریه مدرنیزاسیون یا modernization theory)، یا به تحکیم دموکراسی‌های تازه تأسیس کمک می‌کند. یک مطالعه نشان می‌دهد توسعه اقتصادی باعث دموکراسی‌سازی می‌شود ولی فقط در میان‌مدت (۱۰ تا ۲۰ سال). این بدین دلیل است که توسعه ممکن است رهبر سیاسی فعلی را تثبیت کند ولی در هنگام خروج وی از قدرت، تحویل دولت به پسر یا دستیار مورد اعتماد وی دشوارتر می‌شود. با این حال، بحث در مورد اینکه آیا دموکراسی پیامد ثروت است، علت آن، یا هر دو فرایند به هم مرتبط نیستند، به دور از قطعیت است. مطالعه دیگری نشان می‌دهد که توسعه اقتصادی به ثبات سیاسی یک کشور برای ترویج دموکراسی بستگی دارد. کلارک، رابرت و گلدر در فرمول‌بندی مجدد مدل آلبرت هیرشمن از خروج، صدا و وفاداری (Albert Hirschman's model of Exit, Voice and Loyalty) توضیح می‌دهند که چگونه افزایش ثروت در یک کشور به خودی خود بر روند دموکراتیزاسیون تأثیر نمی‌گذارد، بلکه تغییرات در ساختارهای اجتماعی-اقتصادی است. که با افزایش ثروت همراه می‌شوند. آنها توضیح می‌دهند که چگونه این تغییرات ساختاری به عنوان یکی از دلایل اصلی دموکراتیک شدن چندین کشور اروپایی خوانده شده‌است. زمانی که مدرن‌سازی و انقلاب صنعتی بخش کشاورزی را کارآمدتر کرد و ساختارهای اجتماعی-اقتصادی آنها را تغییر داد، سرمایه‌گذاری‌های بزرگتری از زمان و منابع برای بخش‌های تولیدی و خدماتی استفاده شد. برای مثال، در انگلستان، اعضای نجیب‌زاده شروع به سرمایه‌گذاری بیشتر بر روی فعالیت‌های تجاری کردند که به آنها امکان داد از نظر اقتصادی برای دولت اهمیت بیشتری پیدا کنند. این نوع جدید از فعالیت‌های تولیدی با قدرت اقتصادی جدیدی همراه شد، زیرا شمارش دارایی‌ها برای دولت دشوارتر شد و بنابراین مالیات آن نیز دشوارتر شد. به همین دلیل، اقتدارگرایی دیگر امکان‌پذیر نبود و دولت مجبور بود با نخبگان اقتصادی جدید برای استخراج درآمد مذاکره کند. یک معامله پایدار باید انجام می‌شد زیرا دولت بیشتر به شهروندان خود و وفاداری آنان وابسته شد و با این اتفاق، شهروندان اکنون اهرم‌هایی داشتند که باید در فرایند تصمیم‌گیری برای کشور مورد توجه قرار گیرند.

آدام پرژورسکی و فرناندو لیمونگی استدلال می‌کنند که در حالی که توسعه اقتصادی باعث می‌شود دموکراسی‌ها کمتر به اقتدارگرایی تبدیل شوند، شواهد کافی برای نتیجه‌گیری اینکه توسعه باعث دموکراسی شدن (تبدیل یک دولت استبدادی به دموکراسی) می‌شود، وجود ندارد. اوا بلین استدلال می‌کند تحت شرایط خاص، بورژوازی و کارگران به احتمال زیاد طرفدار دموکراسی‌سازی هستند، اما در شرایطی دیگر طرفدار آن نیستند. توسعه اقتصادی می‌تواند حمایت عمومی از رژیم‌های استبدادی را در کوتاه مدت تا میان مدت افزایش دهد. اندرو ناتان استدلال می‌کند چین یک مورد مشکل ساز برای این تز است که توسعه اقتصادی باعث دموکراتیک شدن می‌شود. مایکل میلر دریافت که توسعه اقتصادی احتمال «دموکراتیزه شدن در رژیم‌هایی که



group-telegram.com/radio_gatsby/8329
Create:
Last Update:

علل و دلایل

بحث‌های چشمگیری در مورد عوامل مؤثر بر دموکراسی (مثلاً ترویج یا تحدید آن) وجود دارد. عوامل اقتصادی، فرهنگی و تاریخی به عنوان عوامل اثرگذار بر این فرایند ذکر شده‌است.

توسعه اقتصادی و مدرن‌سازی

پژوهشگرانی مانند سیمور مارتین لیپست، کارلز بوکس، سوزان استوکس، دیتریش روشمایر، اولین استیفنز و جان استفنز استدلال می‌کنند توسعه اقتصادی احتمال دموکراسی‌سازی را افزایش می‌دهد. در ابتدا این استدلال توسط لیپست در سال ۱۹۵۹ میلادی استدلال شد، سپس به عنوان نظریه مدرنیزاسیون (modernization theory) شناخته شد. به گفته دانیل تریزمن، «رابطه قوی و ثابتی بین درآمد بالاتر و هم دموکراتیزه شدن و هم بقای دموکراتیک در میان مدت (۱۰ تا ۲۰ سال) وجود دارد ولی نه لزوماً در بازه‌های زمانی کوتاه‌تر.» رابرت دال استدلال می‌کرد اقتصادهای بازار آزاد شرایط مطلوبی را برای نهادهای دموکراتیک فراهم می‌کنند.

تولید ناخالص داخلی / سرانه بالاتر با دموکراسی همبستگی دارد و برخی ادعا می‌کنند ثروتمندترین دموکراسی‌ها هرگز در معرض اقتدارگرایی قرار نگرفته‌اند. ظهور آدولف هیتلر و حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان در وایمار آلمان را می‌توان به‌عنوان یک مثال مخالف و آشکار این استدلال در نظر گرفت. اگرچه در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی، آلمان یک اقتصاد پیشرفته بود ولی در آن زمان، این کشور نیز تقریباً بعد از آن در وضعیت بحران اقتصادی به سر می‌برد این بحران‌های اقتصادی در نهایت با جنگ جهانی اول (در دهه ۱۹۱۰ میلادی)، و با تأثیرات رکود بزرگ بدتر شد.

همچنین این مشاهدات کلی وجود دارد که نظامی دموکرات تا قبل از انقلاب صنعتی بسیار نادر بوده‌است؛ بنابراین تحقیقات تجربی بسیاری را به این باور رساند که توسعه اقتصادی شانس گذار به دموکراسی را افزایش می‌دهد (نظریه مدرنیزاسیون یا modernization theory)، یا به تحکیم دموکراسی‌های تازه تأسیس کمک می‌کند. یک مطالعه نشان می‌دهد توسعه اقتصادی باعث دموکراسی‌سازی می‌شود ولی فقط در میان‌مدت (۱۰ تا ۲۰ سال). این بدین دلیل است که توسعه ممکن است رهبر سیاسی فعلی را تثبیت کند ولی در هنگام خروج وی از قدرت، تحویل دولت به پسر یا دستیار مورد اعتماد وی دشوارتر می‌شود. با این حال، بحث در مورد اینکه آیا دموکراسی پیامد ثروت است، علت آن، یا هر دو فرایند به هم مرتبط نیستند، به دور از قطعیت است. مطالعه دیگری نشان می‌دهد که توسعه اقتصادی به ثبات سیاسی یک کشور برای ترویج دموکراسی بستگی دارد. کلارک، رابرت و گلدر در فرمول‌بندی مجدد مدل آلبرت هیرشمن از خروج، صدا و وفاداری (Albert Hirschman's model of Exit, Voice and Loyalty) توضیح می‌دهند که چگونه افزایش ثروت در یک کشور به خودی خود بر روند دموکراتیزاسیون تأثیر نمی‌گذارد، بلکه تغییرات در ساختارهای اجتماعی-اقتصادی است. که با افزایش ثروت همراه می‌شوند. آنها توضیح می‌دهند که چگونه این تغییرات ساختاری به عنوان یکی از دلایل اصلی دموکراتیک شدن چندین کشور اروپایی خوانده شده‌است. زمانی که مدرن‌سازی و انقلاب صنعتی بخش کشاورزی را کارآمدتر کرد و ساختارهای اجتماعی-اقتصادی آنها را تغییر داد، سرمایه‌گذاری‌های بزرگتری از زمان و منابع برای بخش‌های تولیدی و خدماتی استفاده شد. برای مثال، در انگلستان، اعضای نجیب‌زاده شروع به سرمایه‌گذاری بیشتر بر روی فعالیت‌های تجاری کردند که به آنها امکان داد از نظر اقتصادی برای دولت اهمیت بیشتری پیدا کنند. این نوع جدید از فعالیت‌های تولیدی با قدرت اقتصادی جدیدی همراه شد، زیرا شمارش دارایی‌ها برای دولت دشوارتر شد و بنابراین مالیات آن نیز دشوارتر شد. به همین دلیل، اقتدارگرایی دیگر امکان‌پذیر نبود و دولت مجبور بود با نخبگان اقتصادی جدید برای استخراج درآمد مذاکره کند. یک معامله پایدار باید انجام می‌شد زیرا دولت بیشتر به شهروندان خود و وفاداری آنان وابسته شد و با این اتفاق، شهروندان اکنون اهرم‌هایی داشتند که باید در فرایند تصمیم‌گیری برای کشور مورد توجه قرار گیرند.

آدام پرژورسکی و فرناندو لیمونگی استدلال می‌کنند که در حالی که توسعه اقتصادی باعث می‌شود دموکراسی‌ها کمتر به اقتدارگرایی تبدیل شوند، شواهد کافی برای نتیجه‌گیری اینکه توسعه باعث دموکراسی شدن (تبدیل یک دولت استبدادی به دموکراسی) می‌شود، وجود ندارد. اوا بلین استدلال می‌کند تحت شرایط خاص، بورژوازی و کارگران به احتمال زیاد طرفدار دموکراسی‌سازی هستند، اما در شرایطی دیگر طرفدار آن نیستند. توسعه اقتصادی می‌تواند حمایت عمومی از رژیم‌های استبدادی را در کوتاه مدت تا میان مدت افزایش دهد. اندرو ناتان استدلال می‌کند چین یک مورد مشکل ساز برای این تز است که توسعه اقتصادی باعث دموکراتیک شدن می‌شود. مایکل میلر دریافت که توسعه اقتصادی احتمال «دموکراتیزه شدن در رژیم‌هایی که

BY RADIO GATSBY سیاست


Warning: Undefined variable $i in /var/www/group-telegram/post.php on line 260

Share with your friend now:
group-telegram.com/radio_gatsby/8329

View MORE
Open in Telegram


Telegram | DID YOU KNOW?

Date: |

At this point, however, Durov had already been working on Telegram with his brother, and further planned a mobile-first social network with an explicit focus on anti-censorship. Later in April, he told TechCrunch that he had left Russia and had “no plans to go back,” saying that the nation was currently “incompatible with internet business at the moment.” He added later that he was looking for a country that matched his libertarian ideals to base his next startup. Again, in contrast to Facebook, Google and Twitter, Telegram's founder Pavel Durov runs his company in relative secrecy from Dubai. In a statement, the regulator said the search and seizure operation was carried out against seven individuals and one corporate entity at multiple locations in Ahmedabad and Bhavnagar in Gujarat, Neemuch in Madhya Pradesh, Delhi, and Mumbai. But Telegram says people want to keep their chat history when they get a new phone, and they like having a data backup that will sync their chats across multiple devices. And that is why they let people choose whether they want their messages to be encrypted or not. When not turned on, though, chats are stored on Telegram's services, which are scattered throughout the world. But it has "disclosed 0 bytes of user data to third parties, including governments," Telegram states on its website. The last couple days have exemplified that uncertainty. On Thursday, news emerged that talks in Turkey between the Russia and Ukraine yielded no positive result. But on Friday, Reuters reported that Russian President Vladimir Putin said there had been some “positive shifts” in talks between the two sides.
from us


Telegram RADIO GATSBY سیاست
FROM American